محمد بن محمود بن نجار
«ابوعبداللّه محمد بن محمود» معروف به «ابن نجّار بغدادی»، (۵۷۸-۶۴۳ ق)، مورخ، محدث، رجالی و ادیب شافعی در قرن ۷ قمری است. وی در حدیث و رجال و ادب و به ویژه تاریخ، تبحر داشت و آثار مهمی چون «الدرة الثمینة فی تاریخ المدینة» و «ذیل تاریخ بغداد» را در این زمینه نگاشت.
نام کامل | محمد بن محمود بن نجار بغدادی |
زادروز | ۵۷۸ قمری |
زادگاه | بغداد |
وفات | ۶۴۳ قمری |
مدفن | بغداد |
اساتید |
عبدالرحمان بن جوزی، عبدالرحیم بن عبدالکریم سمعانی، عمادالدین کاتب اصفهانی، قاسم بن علی بن عساکر، ابن اخضر جنابذی، یاقوت حموی، ابن دبیثی،... |
شاگردان |
ابنشعار موصلی، ابنصابونی، ابنساعی، سید بن طاووس، محمد بن یوسف گنجی، محبالدین طبری،... |
آثار |
الدرة الثمینة فی تاریخ المدینة، ذیل تاریخ بغداد، مناقب الامام الشافعی، الازهار فی انواع الأشعار، الألقاب، جنة الناظرین فی معرفة التابعین، السابق و اللاحق، المتفق و المفترق،... |
زندگینامه
ابوعبداللّه محبالدین محمد بن محمود بن حسن بن هبةاللّه، در ۲۳ ذیقعدۀ ۵۷۸ قمری در بغداد زاده شد. پدرش مردی نجار و مادرش صفیه دختر کثیر بن سالم هیتی از خاندانی اهل دانش بود.[۱] وی ۷ ساله بود که پدرش را از دست داد.
ابننجار در کودکی حافظ قرآن شد و پس از آن به فراگیری نحو عربی و استماع و کتابت حدیث آغاز کرد.[۲] در نظامیۀ بغداد نیز به تحصیل علم پرداخت و در دورهای نسبتاً طولانی در زادگاهش نزد کسانی چون ابن جوزی، عبدالوهاب بن سُکَینۀ بغدادی و ذاکر بن کامل خفّاف دانش آموخت و حدیث شنید. سپس به حجاز رفت و در ۶۰۷ ق. در مکه و چندی در مدینه استماع حدیث کرد. در ۶۰۸ ق. وارد شام شد و در آنجا نزد ابوالیمن کندی به تحصیل علم پرداخت. در همین سفر در حلب نیز اندکی درنگ کرد و در راه بازگشت به بغداد، از شیوخ حرّان، موصل، تکریت و جز آنها نیز حدیث شنید.[۳]
ابننجار در ۶۰۹ ق. در موطن خود بود، اما اندکی بعد روی به شرق نهاد و در شهرهای همدان و اصفهان به طلب دانش برخاست و سپس به خراسان رفت و در نیشابور از کسانی چون مؤید بن محمد طوسی و در مرو از عبدالرحیم بن عبدالکریم سمعانی بهرهها برد و در بازگشت به بغداد در بسطام، دامغان، ری، ساوه، همدان و شهرهای دیگر از مشایخ عصر حدیث شنید و به تکمیل تحصیلات خود پرداخت. اقامت ابننجار در این نوبت در بغداد نیز دیری نپایید و یک سال بعد راه سفر در پیش گرفت و برای بار دوم به بلاد جبل روی نهاد و به نهاوند و سپس به اصفهان درآمد و چندی در آن شهر اقامت گزید. چون مغولان بر اصفهان چیره شدند، ابننجار به بغداد بازگشت (۶۲۰ ق) و سپس راه شام در پیش گرفت و در آنجا مدتی به تدریس و تحدیث پرداخت. در ۶۲۱ ق. به مصر رفت و از مشایخ آنجا و اسکندریه بهره جست. در مصر، الملک الکامل ایوبی (حک: ۶۱۵-۶۳۵ ق) وی را نواخت و از او خواست در آنجا اقامت گزیند، اما نپذیرفت.
آنچه در مورد مسیر سفرهای ابننجار گفته شد، برداشتی از اطلاعات داده شده توسط ابنشعار در عقودالجمان و تکمیل آن توسط منابع دیگر بود، اما در برخی منابع از گذار وی بر شهرهایی چون غور و یمن نیز سخن رفته است. ابننجار سرانجام پس از سالها سفر در ۶۲۴ ق. در بغداد رحل اقامت افکند. مدت زمان این سفرها را، منابع به اختلاف ۲۷ یا ۲۸ سال آوردهاند،[۴] اما با توجه به تاریخ آغاز سفرها و سال بازگشت او به بغداد، باید گفت که این ارقام جز تحریفی از اعداد ۱۷ یا ۱۸ نیست. وی در طول سفرهایش علاوه بر شنیدن حدیث و فراگیری معارف اسلامی، به ادب نیز میپرداخته و از محضر شاعران بسیاری استفاده می برده و در عین حال از جمعآوری اطلاعات رجالی و تاریخی برای تألیف کتابهایش بهویژه «ذیل تاریخ بغداد»، غافل نمانده است.
ابننجار دورۀ پایانی عمر خود را در بغداد به تدریس و تألیف گذراند و پس از تأسیس مدرسۀ مستنصریه (۶۳۱ ق) به تدریس در آنجا گمارده شد. ابننجار سرانجام در ۵ شعبان ۶۴۳ ق. در بغداد از دنیا رفت و در گورستان بابالحرب دفن شد. در رثای او مرثیههای بسیاری سرودند. بنا به وصیت او کتابخانهاش وقف مدرسۀ نظامیه گردید.[۵]
شایان ذکر است که ابننجار با اینکه خود شافعی بوده، به ائمه اطهار (علیهم السلام) علاقه نشان داده است و حتی میتوان نام او را در سند نخستین از کتاب «تاریخ الائمۀ» منسوب به ابن ابی الثلج ملاحظه کرد. طبق این سند، ابننجار از طریق ۳ تن از شیوخ خود کتاب تاریخ الائمة را که یکی از کهنترین منابع تاریخ امامان شیعه میباشد، روایت کرده است. البته اینگونه برخورد با مذهب شیعه، باتوجه به محیط اجتماعی ـ سیاسی دورۀ پایانی خلافت عباسی، چندان شگفت نمینماید.
استادان و شاگردان
ابننجار از مشایخ و استادانی بسیار بهره جسته و چنانکه خود در معجم الشیوخ یادآور شده، محضر بیش از ۰۰۰ ‘۳ شیخ را درک کرده بوده است. او به گفتۀ ذهبی، از روایات معاصران خویش نیز پرهیز نداشته و چندان در بند علوّ سند نبوده، شاید از آنرو که ناچار بوده است برای تألیف «ذیل تاریخ بغداد» از اطلاعات رجالی و تاریخی معاصران خویش هم بهره جوید.
در میان مشایخ و استادان وی، جز آنچه پیشتر گذشت، نام عمادالدین کاتب اصفهانی، قاسم بن علی ابن عساکر، ابن اخضر جنابذی، یاقوت حموی، ابن دبیثی، ابن نقطه، محمد بن عبدالواحد ضیاء مقدسی، عمر بن احمد ابن عدیم و عبدالعظیم بن عبدالقوی منذری نیز شایان ذکر است.
همچنین در میان شاگردان و راویان ابننجار میتوان از ابنشعار موصلی، ابنصابونی، ابنساعی، علی بن موسی ابنطاووس حلّی، محمد بن یوسف گنجی، محبالدین طبری و سرانجام عمر بن احمد ابنعدیم که از مشایخ وی نیز به شمار میرود، نام برد.[۶] همچنین از شرح نهجالبلاغۀ ابن ابی الحدید برمیآید که وی نیز از ابن نجار استفاده کرده است.
جایگاه علمی
سعۀ روایت و اتقان وی در حدیث و رجال و تاریخ، مورد تأیید کسانی چون یاقوت حموی، ابن مستوفی، ابن دبیثی، ابنشعار، ابن طاووس حلی، ابن فوطی و ذهبی قرار گرفته است. اعتبار ابن نجار در ضبط تاریخ و رجال چندان بود که حتی برخی چون یاقوت حموی که از مشایخ وی به شمار میرود، در بسیاری مواضع از او نقل قول کردهاند.
ابننجار افزون بر حدیث، رجال و تاریخ، در ادب نیز صاحب اطلاع بود و چنانکه از بررسی «ذیل تاریخ بغداد» برمیآید، در نقل و ضبط سرودههای شاعران کوشا بوده است. علاوه بر آثار ادبی، خود نیز گاه شعر میسرود و یاقوت ابیاتی چند از اشعار او را در کتاب خود آورده و از او به عنوان ادیب یاد کرده است.[۷]
ابننجار در قرائت نیز استاد بود و در این زمینه هم آثاری پدید آورد و چنانکه خود اظهار داشته، قرائات مختلف را به روایات گوناگون بر ابوحامد ابنسکینه خوانده بوده است.
گفتنی است که ابننجار به تصوف و عرفان نیز گرایش داشته و از محضر مشایخ بزرگ عصر همچون محییالدین ابنعربی و شهابالدین سهروردی بهره برده است، چنانکه در کتب فهارس از او به عنوان راوی آثار ابنعربی، از جمله الفتوحات المکیة نام بردهاند. این تمایل وی در کتاب «ذیل تاریخ بغداد» نیز آشکار است، زیرا هیچگاه از یاد مشایخ صوفیه غافل نمانده است. اطلاق «شهید» به شقیق بلخی و نیز تعبیرات ستایشآمیزی که برای سهروردی به کار برده، همگی نشان از گرایش وی به صوفیه دارد.
آثار و تألیفات
- الدرة الثمینة فی تاریخ المدینة، که ابننجار آن را به درخواست برخی طالبان علم در مدینه به رشتۀ تحریر درآورده است. این کتاب همراه جلد دوم شفاء الغرام فاسی در قاهره (۱۳۷۶ ق) به چاپ رسیده است. این کتاب بیش از آنکه به تاریخ سیاسی ـ اجتماعی مدینه بپردازد، به ذکر برخی مسائل دینی از قبیل فضایل، زیارات و مانند آن پرداخته است.
- ذیل تاریخ بغداد، که ذیلی است بر «تاریخ بغداد» خطیب بغدادی که تنها بخشهایی از آن - حرفهای «ع» و «ف» - در ۵ مجلد به چاپ رسیده است. ابننجار در این کتاب با شیوهای نزدیک به روش خطیب بغدادی، به یاد کرد کسانی پرداخته که یا در بغداد میزیسته، یا بدانجا وارد شده بودهاند.
- مناقب الامام الشافعی، که ظاهراً نسخه خطی از آن در کتابخانۀ دانشکدۀ حکمت بغداد موجود است.
برخی دیگر از آثار منسوب به ابن نجار که اکنون موجود نیست، چنیناند:
- اخبار المشتاق بأخبار العشّاق؛
- الازهار فی انواع الأشعار؛
- اظهار نعمة الاسلام و اشهار نقمة الاجرام؛
- الألقاب؛
- جنة الناظرین فی معرفة التابعین؛
- روضة الأولیاء فی مسجد ایلیاء؛
- السابق و اللاحق؛
- سلوة الوحید؛
- الشافی فی الطب؛
- شرح المفصل زمخشری؛
- العقد الفائق فی عیون اخبارالدین و محاسن تواریخ الخلائق؛
- القمر المنیر فی المسند الکبیر، که در آن احادیث اصحاب حضرت رسول (ص) را گرد آورده است؛
- الکافی فی الصلاح؛
- کنز الایام فی معرفة السنن و الاحکام؛
- المتفق و المفترق، که در موضوع انتساب رجال حدیث به آباء و بلدان نوشته شده است؛
- نزهة الوری فی اخبار القری؛
- نهجالاصابة فی معرفة الصحابة.
آثار ابننجار همواره مورد توجه مورخان و رجالنویسان بوده است، چنانکه «ذیل تاریخ بغداد» در سطح وسیعی مورد بهرهبرداری منابع متأخر تاریخی و رجالی قرار گرفته است. در کتب فهارس و اجازات هم آثار ابننجار همواره مورد توجه بوده است.