متقی (خلیفه عباسی)

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

"ابراهیم" فرزند "مقتدر عباسى"، ملقب به "المتقى لله"، بیست و یکمین خلیفه عباسی است، که پس از مرگ برادرش "راضى عباسى" در سال ۳۲۹ قمرى به خلافت رسید.

خلافت متقی عباسی

پس از وفات "راضى عباسى" در نیمه ربیع الاول سال ۳۲۹ قمرى،[۱] "بَجکم ماکانی" که از امیران قدرتمند سپاه وى بود و در واسط بسر مى‌ برد، نامه‌ اى نوشت و به کاتب خود "ابوعبدالله کوفى" سپرد تا در بغداد اصحاب دواوین، قضات، علویان، عباسیان و بزرگان شهر را در نزد وزیر "ابوالقاسم سلیمان بن حسن" گردآورده و درباره خلیفه بعدى به مشورت بپردازند.

پس از تشکیل جلسه و گفتگوى حاضران، همگى به "ابراهیم بن مقتدر عباسى"، برادر راضى عباسى رأى داده و وى را شایسته خلافت دانستند. سپس ابراهیم را حاضر ساخته و با وى بیعت نمودند و یکایک القاب حکومتى را بر وى عرضه داشتند و او لقب "المتقى لله" را براى خویش پسندید.

گرچه راضى عباسى، پیش از مرگ خویش از بجکم خواسته بود که فرزند کوچک وى به نام ابوالفضل را به جانشینى پدر برگزیند، ولى بجکم آن را نپذیرفت و رأى بزرگان در جلسه را تأیید نمود و با متقى لله بیعت کرد.

آغاز خلافت متقى لله، بنا به روایت ابن کثیر در ۲۰ ربیع الاول و بنا به قول ابن خلدون در آخر ربیع الاول سال ۳۲۹ قمرى واقع گردید.[۲]

در این دوره، از خلافت و اقتدار، جز نامی از آن باقی نمانده بود و همه بزرگان و امیران خواستار امیر الأمرایی بودند و متقی عباسی در دست امیران و فرمانروایان ایالت ها بازیچه‌ای بیش نبود.

متقی در سال ۳۳۱ قمری شخصی به نام "توزون" از امیران و بزرگان ترک را به امیر الأمرایی برگزید. یک سال بعد توزون با متقی بنای ناسازگاری گذاشت و خلیفه ناچار به گریز شد. سرانجام در ۳۳۳ قمری بدست توزون گرفتار و کور شد. مدت خلافت متقی عباسی سه سال و یازده ماه بود.

پانویس

  1. تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ص ۶۳۵؛ البدایة والنهایة، ج ۱۱، ص ۲۲۲ و ۳۲۴.
  2. البدایة والنهایة، ج ۱۱، ص ۲۲۴؛ تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ص ۶۳۵.

منابع

  • سید تقى واردى، روزشمار تاریخ اسلام، جلد سوم، ماه ربیع الاول.
  • دانشنامه رشد.
خلفای بنی عباس
سفاح (132-136) • منصور (136-158) • مهدى (158-169) • هادى (169-170) • هارون الرشید (170-193) • امین (193-198) • مأمون (198-218) • معتصم (218-227) • واثق (227-232) • متوکل (232-247) • منتصر (247-248) • مستعین (248-251) • معتز (251-255) • مهتدى (255-256) • معتمد (256-279) • معتضد (279-289) • مكتفى (289-295) • مقتدر (295-320) • قاهر (320-322) • راضی (322-329) • متقی (329-333) • مستكفى (333-334) • مطیع (334-363) • طایع (363-381) • قادر (381-422) • قائم (422-467) • مقتدی (467-487) • مستظهر (487-512) • مسترشد (512-529) • راشد (529-530) • مقتفى (530-555) • مستنجد (555-566) • مستضىء (566-575) • ناصر (575-622) • ظاهر (622-623) • مستنصر (623-640) • مستعصم (640-656)