فرقه اهل حق

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

فرقه «اهل حق» يا «على اللهى» يا «اهل نياز» و يا «سرسپردگان» از فرق غلاة شيعه محسوب مى شود. گويند: اهل حق على بن ابي طالب (عليه السلام) را خدا مى دانند. اما خودشان مى گويند: «ما يكى از سلسله هاى تصوف و منتسب به امام على (عليه السلام) هستيم كه وى را مظهر حق مى دانيم و به همين دليل خود را اهل حق نام نهاده ايم؛ نخستين تجلى نام و تمام در امام على (عليه السلام) صورت گرفت و دومين تجلى در سلطان اسحاق نوه امام موسى بن جعفر (عليه السلام) ظاهر گشت ...». دستورات مذهبى و اجتماعى آنها همه بايد منظوم باشد وگرنه اعتبار ندارد. طوايف اهل حق به نامهاى گوناگون شناخته شده اند: اهل حق، اهل سر، پارسايان، نصيرى؛ ولى به «على اللهى» شهرت دارند. از علائم و نشانه هاى مخصوص اين فرقه شارب (: سبيل) است. آنان شارب را معرف مسلك حقيقت مى دانند و بر اين باورند كه شاه ولايت على نيز شارب خود را نمى زده است.

معتقدات این فرقه

اساس مذهب اهل حق كوشش براى وصول به حق و پروردگار است. در اين راه بايد ابتدا مرحله شريعت يعنى انجام آداب و مراسم ظاهرى دين، و مرحله طريقت يعنى رسوم عرفانى و مرحله معرفت يعنى شناخت خداوند و مرحله حقيقت يعنى وصول به حق را طى نمايند. اين حق، سبب و علت خلقت موجودات است. اين مذهب سرشار از اسرار است، سرّى كه خداوند به پيامبر گفته است و آن سرّ، نبوت است كه از آدم آغاز شده است و به محمد (صلى الله عليه و آله) كه خاتم انبياء است، ختم مى گردد. از آن پس اين سرّ به نام امامت است كه حضرت محمد (صلى الله عليه و آله) به على (عليه السلام) گفته است و از او تا دوازدهمين امام كه مهدى آل محمد (عليه السلام) باشد، مى رسد. پس از غيبت امام دوازدهم اين سرّ، به پيروان و اقطاب ايشان كه يكى پس از ديگرى مى آيند، گفته مى شود.

محققان معتقدند كه عقايد اين مذهب آميخته اى از عقايد اديان كهن ايران باستان و مذاهب هند و... است. پيروان اين مذهب كه در رديف غلاة شيعه قرار گرفته اند، تحت تأثير تناسخ هندى بوده اند. برخی معتقدات و آداب مذهبى اين فرقه عبارت است از:

۱- اصل روزه ساليانه و جشن خداوندگار؛ اين روزه سه روز و سه شب طول مى كشد. در پايان روز سوم يعنى شب چهارم با آداب ويژه اى روزه خود را افطار مى كنند، اين افطاريه را شام حق گويند كه جشن خداوندگار نيز گفته مى شود.

۲- اصل نياز؛ هر يك از اهل حق بايد در هر هفته يك بار و هر ماه يك بار و هر فصل يك بار و هر سال يك بار قربانى كند. اين قربانى بر حسب قدرت مالى و توانائى افراد مى تواند گاو يا گوسفند و يا خروس و يا يك قرص نان و يا حتى يك دانه گردو باشد. اين نياز با مراسم ويژه اى انجام مى شود.

۳- نماز را نخوانند و بجاى آن نياز دارند كه همان مراسم قربانى است. نماز را نمى خوانند چون حضور قلب و آرامش خاطر كم حاصل مى شود و لذا نماز بدون حضور قلب بى فايده است.

۴- تعدد زوجات و طلاق را حرام مى دانند. مگر كه زن يا مرد مرتكب خلافى شود.

۵- همه خوردنيها و نوشيدنيها را حلال دانند. گوشت خوك و شراب را روا دارند.

۶- سبيل نهادن را واجب دانند و زدن سبيل را حرام و گناه شمرند. گويند على هرگز سبيل خود را نمى زده است.

۷- هيچ كس را بد نگويند و بد ندانند و لعن نكنند. شيطان را نيز بد نگويند. چراكه او رانده خالق است نه مخلوق.

۸- اهل حق براى تزكيه و تطهير نفس و روح به عبادتگاه خاصى كه جسمخانه ناميده مى شود مى روند. در همين مكان است كه اوراد و اذكار و ادعيه و قربانى را با مراسم خاصى انجام مى دهند. مراسم سرسپارى نيز در همين مكان پس از ولادت طفل در روز هفتم انجام مى گيرد.

اهل حق دیدگاهی مخلوط

مذهب اهل حق مجموعه اى است از آراء و عقايدى كه تحت تأثير افكار اسلامى و زرتشتى و يهودى و مسيحى و مهرپرستى و مانوى و هندى و افكار فلاسفه قرار گرفته است. پيروان اين مذهب در رابطه با دستورات دينى خود به سه اصل اخلاقى زرتشتى «پندار نيك، گفتار نيك، كردار نيك» وفادارند و انجام آن را واجب مى دانند. در اين مذهب اعتقاد به حلول و تناسخ رايج است: در تن هركس ذره اى از ذرات الهى موجود است.

ظهور روحانى حق در صورت جسمانى پاكان و برگزيدگان هميشه در گردش مى باشد و آن را در گردش مظهر به مظهر گويند. در اين رابطه معتقد به هفت جلوه پياپى هستند كه هر بار پروردگار با چند تن از فرشتگان مقرب خود به صورت اتحاد در ابدان خاكى حلول مى كند و اين حلول به معناى لباس پوشيدن و كندن است كه آن را به فارسى (جامه) و به تركى (دون) گويند. و اين عنوان همان است كه در فلسفه برهمائى هندوئى (كارما) گويند. هرگاه كه خداوند به صورت انسان برجسته اى آشكار شود، چهار يا پنج فرشته در ابدان ديگران تجسم يابند... فرشتگان از خداوند صادر مى شوند؛ يكى از زير بغل خدا و دومى از دهان او و سومى از نفس او و چهارمى از عرق او و پنجمى از نور او پديد مى آيند... على (عليه السلام) مظهر كمال خداوند است، او است كه در هر دوره و زمانى ظهور كرده و در جسم پاكان و مقدسان از اهل حق تجلى مى كند...

دیدگاه اهل حق در خلقت جهان

به نظر آنان خلقت جهان در دو مرحله انجام يافت: خلقت جهان معنوى و خلقت جهان مادى. نخستين مخلوق (بنيامين) بود كه از زير بغل خدا پديد آمد و نام او را (جبرئيل) گذاشت و وى را در درياى پهناور محيط آزاد گذاشت. هزاران سال از اين جريان گذشت. به تقاضاى (جبرئيل) شش تن ديگر را از بطن (در) پديد آورد كه با (جبرئيل) هفت تن شدند: (جبرئيل) پسر (بنيامين)، (اسرافيل) پسر (داود)، (ميكائيل) پسر (موسى)، (عزرائيل) و... .

پس از خلق اين هفت تن و عهد و ميثاق با آنان، دو جهان مادى و معنوى را خلق كرد. مخلوقات اين جهان بر حسب عنصر اوليه، دو قسم متمايز و متضاد هستند؛ قسمتى از (گل زرد) آفريده شده و قسمتى از (گل سياه). قسم اول را (زرد گلان) و قسم دوم را (سياه گلان) نامند؛ (زرد گلان) اهل (نور)اند... اما قسم دوم از آتش و تاريكى مى باشند. پيشوايان اهل حق از قسم (نور) مى باشند.

موعود از منظر اهل حق

موعود اهل حق سه تن باشند:

۱- شاه مبارك يا (مبارك شاه) ملقب به (شاه خوتين) كه در اواخر قرن سوم هجرى مى زيسته است. او را (مظهر الله) مى خوانند. گويند وى در (لرستان) بى پدر از مادرى باكره به نام (ماما جلاله) بزاد، مريدان فراوانى داشت و ذكر جلى را با نواختن آلات موسيقى اجرا مى كرد. در حال گردش به رودخانه (گاماسب) افتاد و از نظرها ناپديد شد.

۲- بابا ناووس، در فاصله قرن چهارم و پنجم مى زيسته است. او نيز بى پدر از مادرى باكره به نام (خاتونه گلى) متولد شد، و روزى به شكل شاهباز پنهان گشت. قبلا به ياران خود گفته بود كه روزى ظهور خواهد كرد.

۳- سلطان اسحاق يا به لهجه محلى (سلطان سهاك) فرزند (شيخ عيسى برزنجى) از سادات موسوى و از پيشوايان دراويش ‍(نقشبندى) است. نسبت وى به امام كاظم (عليه السلام) مى رسد. سلطان اسحاق جد سادات حيدرى گوران از اهل حق است كه از غلاة شيعه بشمار مى روند.

مراکز مهم این فرقه

مركز اصلى تيره هاى اهل حق تا قرن هفتم هجرى در لرستان بود. بعدا اين فرقه به مناطق غربى كردستان و كرمانشاهان نقل مكان كردند كه هنوز در مناطق غربى ايران ساكن مى باشند و در خارج از مرزهاى ايران در سليمانيه، كركوك، موصل و خانقين عراق نيز سكونت دارند. در مناطق كردنشين تركيه اهل حق فراوان ديده مى شوند. در قفقاز و آذربايجان شوروى و سوريه و مازندران و فارس و خراسان از اهل حق ديده مى شوند.

ناحيه گوران در آذربايجان يكى از مراكز مهم اين فرقه مى باشد. گورانها در اصل از مردم حوالى كرمانشاه هستند كه از اين منطقه به آذربايجان كوچيده اند و لهجه اى مخصوص بخود دارند كه در نواحى غربى و جنوبى كردستان به آن تكلم مى شود. وجه تسميه اين فرقه به (گوران) به اين خاطر است كه مقيم منطقه گوران بوده و هستند. (گوران) ناحيه اى از آذربايجان ايران است. معناى لغوى گوران چنين است: ۱- نام يكى از ايلات كرد ساكن كرماشاه است. ۲- گورن نام زبان محلى غرب و جنوب كردستان است.

مرحوم دهخدا مى گويد: در ميان اكراد، يك طبقه ايرانى ديگر هست كه گوران زازا ناميده مى شوند و اينها كرد نيستند. گوران نام يكى از بخشهاى مهم شهرستان شاه آباد است. پيروان مذهب اهل حق به دسته ها و گروههاى مختلف تقسيم شده اند و هر كدام رهبران خاص خود را دارند.

کتب مذهبی اهل حق

كتب مذهبى اين فرقه بسيار است، از جمله:

۱- (فرق الاخبار) تأليف (نعمت الله جيحون آبادى) متخلص به (مجرم) (متولد ۱۲۸۸ ق) در قريه جيحون آباد كرمانشاهان، كه پس از سير و سلوك در سال ۱۳۳۸ ق در همان قريه درگذشت.

۲- (بحر متقارب) تاءليف (نعمت الله جيحون آبادى) به اين كتاب (شاهنامه حقيقت) نيز گفته مى شود. در اين كتاب كه به نظم سروده شده ، اسرار مذهب اهل حق نهفته است.

۳- (سرانجام) يا (كلام خزانه) كه به شعر سروده شده و هنگام نياز با آهنگ خاصى همراه با طنبور خوانده مى شود. اين كتاب به لهجه كردى گورانى است.

پیشوایان اهل حق

پيشوايان اهل حق به هشت انجمن يا طبقه تقسيم مى شوند:

۱- هفتن.

۲- هفتوان.

۳- هفت هفتوان.

۴- چهلتن.

۵- هفتاد و دو تن پير.

۶- شصت و شش تن غلامان.

۷- هزار و يك تن شبه صفت.

۸- غلامان بى حد و حصر.

طبقات مقرب اهل حق هفتن (صاحب آسمانها) . هفتوان (صاحب زمينها) می باشند.

منبع

عبدالله مبلغی آبادانی، تاریخ ادیان و مذاهب جهان، ج ۳، ص ۲۴۷، در دسترس در سایت پایگاه اطلاع رسانی فرق و ادیان و مذاهب، بازیابی: بیست و پنجم مرداد ۱۳۹۴.