غصب ارث پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

پس از شهادت رسول خدا (ص)، برخی از صحابه چشم به جایگاه خلافت پس از ایشان داشتند. آنان با وجود بیعت با امیرالمؤمنین علی (ع) در غدیر خم به عنوان جانشین رسول خدا(ص)، در سقیفه بنی ساعده این بیعت را شکستند و ابوبکر بن ابی قحافه را به عنوان خلیفه مسلمین انتخاب کردند. این عمل با اعتراضاتی از جانب اهل بیت رسول خدا(ص) رو به رو شد. در مقابل نیز دستگاه خلافت علیه این بزرگواران اقداماتی انجام دادند که یکی از آنها محاصره اقتصادی ایشان بود، از جمله غصب ارثیه رسول خدا(ص) و ممانعت از دادن آنها به صاحب اصلی اش یعنی حضرت زهرا(س).

اموال به جای مانده از رسول خدا

دستگاه خلافت، که برای بیعت گرفتن از قبایل خارج مدینه نیازمند لشکرکشی بود و نیز برای گذران سایر کارهایش، احتیاج به اموال و دارایی داشت. از طرف دیگر، آنهایی که داخل مدینه و اطراف حضرت امیر(ع) بودند، برای دستگاه خلافت خطرناک بودند. در واقع، خطر حقیقی اینجا بود. لذا، برای پراکنده کردن آنان، اموال اهل بیت(ع) را، که شامل فدک و سهم خمس و ارث پیامبر اکرم(ص) بود از ایشان گرفتند تا خاندان پیامبر(ص) فقیر شوند و مردم از گرد ایشان پراکنده شوند.

اموال پیامبر اکرم در قرآن

منابع و مصادر مالی پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) را از این دو آیه پی می بریم:

  • ما اَفاء الله عَلی رَسُولِهِ مِنْ اَهْلِ القُری فَلِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذی القُرْبی وَ الْیتامی وَ الْمَساکینِ و ابْنِ السَّبیلِ.[۱] آنچه را که خداوند به پیامبرش، از اموال اهل این آبادی ها (کافران)، داده است از آن خداوند و رسول خدا و خویشاوندان (او) و یتیمان و مسکینان و در راه ماندگان است (و ایشان اولاد حضرت عبدالمطلب و اولاد مطلب می باشند. ذی القربای رسول که خویشان رسول می باشند.

نام آن اموال در اصطلاح اسلامی «فیء» است[۲] و فیء، اموال کفاری است که بی جنگ به دست مسلمانان می افتاد، مانند فدک.

  • وَ اعلَمُوا اَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیءٍ فَاَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَلِذی القُرْبی وَ الیتامی و المَساکینِ وَ ابْنِ السَّبیلِ اِنْ کنُتُمْ آمَنْتُمْ بِاللّهِ...[۳] بدانید که هرگونه سود و بهره ای که به دست آورید، پنج یک آن برای خدا و پیامبر و نزدیکان و یتیمان و مسکینان و در راه ماندگانِ (رسول خدا، از بنی هاشم) است، اگر به خدا ایمان دارید... .

فهرست اموال پیامبر

  1. زمین های قبیله بنی نضیر: هنگامی که پیامبر(ص) رسالت خویش را آشکار کرد و به مدینه هجرت نمود، یهود به انکار پیامبریش قیام کردند، گر چه او را به درستی شناخته بودند که همان پیامبر خاتم است. آنها با پیامبر پیمان بستند اما بعد آن را شکستند. از جمله آنها قبیله بنی نضیر بود که در مقام نیرنگ بر آمدند، تا با فرو افکندن سنگی از بام خانه ای که آن حضرت، با ده تن از اصحابش، در پای دیوار آن به مذاکره نشسته بود، وی را از پای در آورند. خداوند پیامبرش را، از طریق وحی، از این نیرنگ با خبر ساخت. حضرت به شتاب به مدینه آمد و به یهود فرمان داد، که به دلیل پیمان شکنی و خیانتی که کرده بودند، آن منطقه را ترک کنند. بنی نضیر زیر بار نرفتند و در دژ خود متحصّن شدند تا آن که پس از پانزده روز عاقبت تسلیم شدند و از قلعه خارج و به سوی خیبر و دیگر جاها کوچ کردند. خداوند آن چه را، از اسلحه و زمین ها و نخلستان ها، بر جای گذاشته بودند به پیامبرش اختصاص داد. عمر بن خطاب روی به رسول خدا کرد و گفت: آیا خمس این غنایم را برنمی گیری و باقی را میان مسلمانان قسمت نمی کنی؟ پیامبر (ص) فرمود: چیزی را که خداوند (به موجب آیه هفت سوره حشر) تنها ویژه من ساخته است و برای مسلمانان دیگر سهمی در آن قرار نداده، میان آنان قسمت نمی کنم. واقدی و دیگران نوشته اند که: رسول خدا (ص) از اموالی که از بنی نضیر به دست آورده و ویژه خودش بود بر خانواده اش انفاق می فرمود. و به هر کس که می خواست از آن اموال می بخشید و به آن کس که مایل نبود چیزی نمی داد. و اداره امور اموال بنی نضیر را به ابو رافع، آزاد کرده خویش سپرده بود.[۴] در سال چهارم هجرت، رسول خدا(ص)، به میل خود، بخشی از اراضی بنی نضیر را به ابوبکر، عمر بن خطاب، عبدالرحمن به عوف، زبیر بن عوام، ابودجانه، سهل بن حنیف، سماک بن خرشه ساعدی و دیگران بخشید.[۵]
  2. سه قلعه از قِلاع خیبر: خیبر مشتمل بر هفت یا هشت قلعه بوده است. قاضی ماوردی و قاضی ابویعلی، در کتاب های الاحکام السلطانیه، آورده اند که: رسول خدا(ص) در انتهای غزوه خیبر از قلعه های هشتگانه خیبر، سه دژ را به نامهای الکتیبه، الوطیح و السُلالم مالک گردید. به این ترتیب که کتیبه را به حساب خمس غنیمت برداشت و وطیح و سُلالم از عطیه های الهی به حضرتش بود. زیرا پیغمبر خدا(ص) آنها را از طریق صلح و سازش گشوده بود. این سه قلعه که فیء و بخشایش خداوند و خمس غنایم جنگی آن حضرت بودند، خالصه شخص رسول خدا(ص) به حساب آمده اند.[۶]
  3. وادِی القُری: قریه هایی که بین مدینه و شام بود وادی القُری نامیده می شد. تعدادِ آنها هفتاد قریه (ده) بود و اهالی آنها همه یهودی بودند. آنها شورش کرده بودند و هنگامی که پیامبر(ص) آمد، تسلیم شدند و با آن حضرت قرار بستند که یک سوم محصول از آن خودشان و دو سومِ آن از آنِ پیامبر(ص) یا کسی باشد که آن حضرت به او واگذار می کند.
  4. زمین هایی را که در مدینه آبگیر نبود، انصار به پیامبر بخشیدند[۷] و همه مِلک پیامبر(ص) شد.[۸]
  5. اموال بخشیده شده از طرف مخیریق: مخیریق، توانگرترین فرد بنی قینقاع و یکی از احبار یهود و علمای ایشان و آگاه به تورات[۹] بود که به هنگام مهاجرت رسول خدا(ص) به مدینه و نزول حضرتش برای نخستین بار در قبا به خدمت آن حضرت رسید و اسلام آورد.[۱۰] او در غزوه احد به پیغمبر(ص ) پیوست و به شهادت رسید. رسول خدا(ص) درباره او فرمود: مخیریق بهترین فرد از یهود بود.[۱۱] مخیریق در آن هنگام که به جنگ بیرون می شد وصیت کرد که اگر کشته شدم، آنچه دارم به محمد(صلی الله علیه وآله) تعلق خواهد داشت. اموال مخیریق شامل هفت بوستان و زمینهایی مزروعی به نامهای الاعواف، الصافیه، الدلال المیثب، برقه، حسنی، و مشربه ام ابراهیم بود.[۱۲]
  6. مهزور: مهزور زمین وسیعی بود در ناحیه عالیه که یهودیان بنی قریظه در آن منزل ساخته بودند، و شاید که آنجا پس از گسترش شهر مدینه به بازار تبدیل شده باشد و این هشتمین صدقات رسول خدا(ص) بود که عثمان آن را در دوران خلافتش به تیول مروان داد، و به همین مناسبت اعتراض شدید مردم را علیه خود برانگیخت.[۱۳]
  7. فدک: پس از اینکه پیامبر(ص) قلعه های خیبر را گشود و کار آنجا را یکسره کرد، اهالی فدک فرستاده ای به خدمت پیامبر(ص) فرستادند و با واگذاشتن نیمی از فدک به وی، پیشنهاد صلح و سازش دادند و آن خالصه رسول خدا(ص) بود، زیرا مسلمانان در تصرف آنجا، پای در رکاب نکرده، اسبی بر آن نتاخته بودند. این بود که پیغمبر(ص) محصولات آنجا را که به دست می آمد خود به مصرف می رسانید[۱۴] و چون آیه «وَ آتِ ذالقُربی حَقَّهُ»[۱۵] نازل گردید، رسول خدا(ص) دخترش فاطمه (ع) را طلبید و فدک را به او بخشید.[۱۶] به همین دلیل فدک متعلق به حضرت زهرا (س) است و ارثیه رسول خدا(ص) نمی باشد، زیرا ایشان در زمان حیاتشان آن را به حضرت زهرا(س) بخشیدند.

به غیر از آنچه گفتیم، رسول خدا(ص) از مادر خود آمنه بنت وهب، خانه اش را در مکه که حضرتش در آنجا به دنیا آمده بود و در شعب بنی علی قرار داشت، به ارث برده بود. همچنین از همسرش ام المؤمنین خدیجه، خانه مسکونی او را در مکه، که بین صفا و مروه و پشت بازار عطارها واقع بود، به ارث برد که عقیل بن ابی طالب پس از مهاجرت پیغمبر (ص) به مدینه، آنجا را فروخت و زمانی که رسول خدا(ص) در حجة الوداع قدم به مکه نهاد، از حضرتش پرسیدند: در کدام خانه ات فرود می آیی؟ فرمود: مگر عقیل خانه ای هم برای ما باقی گذاشته است.[۱۷]

غصب اموال حضرت زهرا

ابوبکر و عمر، فدک و دیگر ما ترک پیغمبر(ص) را به یک باره در اختیار خود گرفتند، و از همین جا بین حضرت فاطمه(ع) و این دو خلیفه صحابی بر سر میراث پیامبر خدا(ص) اختلاف پدید آمد.

از عمر آورده اند که گفت: زمانی که پیغمبر خدا(ص) درگذشت، من به همراه ابوبکر نزد علی رفتیم و گفتیم: در مورد ما ترک رسول خدا چه می گویی؟ علی گفت: ما از هر کس دیگر در تصرف ما ترک به رسول خدا سزاوارتریم. عمر می گوید من گفتم: و آنچه مربوط به خیبر است؟ گفت: آری، و آنچه مربوط به خیبر است. گفتم: و هر چه که به فدک مربوط می شود؟ گفت: آری، و هر آنچه به فدک مربوط می شود. گفتم: این را بدان به خدا قسم اگر با شمشیر گردنمان را هم بزنی چنین چیزی ممکن نخواهد شد.[۱۸]

شکایت حضرت زهرا به ابوبکر

حضرت زهرا(س) به ابوبکر فرمود: ارثِ من از پیامبر(ص) را باز گردان. ابوبکر گفت: اثاث خانه را می خواهی یا زمینهای زراعی و باغ های پیامبر را؟ حضرت زهرا(س) فرمود: هر دو را. من اینها را از پیامبر(ص) به ارث می برم، همچنان که دختران تو از تو بعد از مُردنت ارث می برند. ابوبکر گفت: به خدا قسم، پیامبر(ص) از من بهتر بود، شما هم از دختران من بهتر هستید، ولی چه کنم که پیامبر فرمود: از ما گروه انبیاء کسی ارث نمی برد؛ هر چه می گذاریم صدقه است.[۱۹]

در جای دیگر حضرت سهم ذی القربی را طلب می کنند. انس بن مالک می گوید فاطمه (س) نزد ابوبکر آمد و گفت: تو بهتر می دانی که به ما اهل بیت در مورد صدقات[۲۰] و آنچه را خداوند از غنایم در قرآن از سهم ذوی القربی به ما بخشیده، تجاوز کرده و ستم نموده ای. آنگاه این آیه را تلاوت نمود: «واعلموا انما غنمتم من شیء فان لله خمسه و للرسول و لذی القربی ...».

ابوبکر در پاسخ او گفت: پدر و مادرم فدای تو و پدر فرزندانت باد. ما مطیع کتاب خدا و حق پیامبر و بستگانش می باشیم. من بیشتر کتاب خدا را که تو از آن این آیه را خواندی، خوانده ام؛ ولی بالاخره ندانستم که این سهم خمس کاملا مربوط به شماست یا نه!

فاطمه (س) پرسید: پس مگر مربوط به تو و اقربای تو است؟ ابوبکر گفت: نه، بلکه از آن چیزی هم به شما خواهم داد و بقیه را در مصالح مسلمانان به مصرف می رسانم. فاطمه گفت: اما حکم و دستور خداوند این چنین نیست ...![۲۱]

مناظره امیرالمؤمنین با ابوبکر

ابن سعد می نویسد: فاطمه به نزد ابوبکر آمد و ارث خود را از او مطالبه کرد. همزمان با آن، عباس بن عبدالمطلب به همراه علی و به همین منظور، یعنی دریافت ارث خود، به ابوبکر مراجعه نمودند. ابوبکر گفت: پیغمبر خدا(ص) فرمود: ما ارثی بر جای نمی گذاریم؛ آنچه از ما بر جای بماند، صدقه است. پرداختهایی را که پیغمبر به دیگران داشته، بر عهده من است که بپردازم. علی گفت: اما قرآن می گوید: «و ورث سلیمان داود»، یعنی سلیمان از پدرش داود ارث برد. و نیز در قرآن آمده است: «یرثنی و یرث من آل یعقوب». یعنی زکریا در آرزوی فرزند گفت: تا از من و آل یعقوب ارث ببرد. ابوبکر پاسخ داد: البته که همین طور است و تو هم مثل ما می دانی! علی گفت: اینها گفته خداست! آنگاه خاموش شده، چیزی نگفتند و برخاستند و رفتند.[۲۲]

در این روایت اشتباهی از سوی راویان صورت گرفته است؛ چه، عباس و علی به نزد ابوبکر نرفته بودند تا ارثی از او مطالبه کنند، بلکه رفته بودند تا فاطمه را در استیفای حقش از ابوبکر یاری داده باشند.

پانویس

  1. الحَشر: ۷.
  2. لسان العرب، ذیل واژه الفی ء.
  3. انفال: ۴۱.
  4. مغازی واقدی، ص ۳۷۸-۱۷۸ و امتاع الاسماع مقریزی، ص ۱۷۸ - ۱۸۲ و تفسیر طبری، ذیل آیه ۷ سوره حشر و طبقات ابن سعد،۲: ۵۸، سنن ابوداود ۳: ۴۸ و کتاب الخرائج سنن نسائی،باب قسمُ الفی ء، ۲: ۱۷۸؛ ابن ابی الحدید، ۴: ۷۸ و الدرّ المنثور سیوطی، ۶: ۱۹۲.۰
  5. طبقات ابن سعد، ۲: ۵۸ و فتوح البلدان بلاذری، ۱: ۱۸ -۲۲.
  6. احکام السلطانیه، ماوردی، ص ۱۷۰ و السلطانیه ابویعلی، ص ۱۸۴ - ۱۸۵ و اموال ابوعبیده، ص ۵۶
  7. معجم البلدان، ذیل واژه فدک
  8. فتوح البلدان، ۱: ۳۹ -۴۰؛ مغازی واقدی، ص ۷۱۰ -۷۱۱؛ امتاع الاسماع، ص ۳۳۲؛ الاحکام السلطانیه ماوردی، ص ۱۷۰ و الاحکام السلطانیه ابویعلی، ص ۱۸۵
  9. طبقات ابن سعد، ج ۱، ص ۵۰۲.
  10. امتاع الامساع ، ص ۴۶
  11. مغازی واقدی ، ص ۲۶۲-۲۶۳؛ امتاع الاسماع ، ص ۱۴۶؛ الاصابه ، ج ۳، ص ۳۷۳
  12. وفاء والوفاء، ص ۹۴۴-۹۸۸؛ احکام السلطانیه ماوردی ، ص ۱۶۹؛ ابویعلی ، ص ۱۸۳؛ الاکتفاء، ج ۲، ص ۱۰۳
  13. احکام السلطانیه ماوردی ، ص ۱۷۰-۱۷۱؛ احکام السلطانیه ابویعلی ، ص ۱۸۵
  14. فتوح البلدان، بلاذری،۱: ۴۱، چاپ دارالنشر، بیروت ۱۹۵۷ م
  15. اسراء: ۲۶.
  16. تفسیر آیه ۲۶، سوره اسراء در شواهد التنزیل حسکانی،۱: ۳۳۸- ۳۴۱؛ الدر المنثور سیوطی،۴: ۱۷۷؛ میزان الاعتدال، ۲: ۲۲۸، چاپ اوّل؛ کنزالعمال، ۲: ۱۵۸، چاپ اوّل؛ مجمع الزوائد۷: ۴۹؛ کشاف، ۲: ۴۴۶، ابن کثیر، ۳: ۳۶.
  17. احکام السلطانیه ماوردی ، ص ۱۷۱، احکام السلطانیه ابویعلی ، ص ۱۸۵-۱۸۶.
  18. مجمع الزوائد، ج ۹، ص ۳۹، باب ما ترکه الرسول (ص )، به نقل از طبرانی در اواسط
  19. ابن ابی الحدید، در شرح نهج البلاغه، ۴: ۸۲، می نویسد:مشهور آن است که حدیث نفی ارث انبیاء را به جز شخص ابوبکر، کسی دیگر روایت نکرده است.و باز، در ص ۸۵، می گوید:بیشتر روایات حاکی از آن است که آن حدیث را به جز شخص ابوبکر، کس دیگر روایت نکرده است.سیوطی نیز، در کتاب الخلفاء ص ۸۹، آنجا که روایات ابوبکر را می شمارد، می نویسد:بیست و نهم، حدیث لانُورَثُ ما تَرَکناهُ صَدَقَه است.با این همه، بعدها احادیثی ساخته شد و به غیر ابوبکر نسبت داده شد تا چنین وانمود شود که افراد دیگری هم این حدیث را از پیامبر(ص) روایت کرده اند (نگاه کنید به: ابن ابی الحدید، ۴: ۸۵).
  20. ظاهرا مقصود بانوی اسلام از کلمه صدقات بوستانهای هفتگانه ای است که در پاره ای از روایات آمده که رسول خدا(ص) آنها را صدقه داده است.
  21. شرح نهج البلاغه ج ۴، ص ۸۱،تاریخ الاسلام ذهبی ج ۱، ص ۳۴۷
  22. طبقات ابن سعد، ج ۲، ص ۳۱۵؛ کنزالعمال ، ج ۵، ص ۳۶۵، کتاب الخلافه مع الاماره من قسم الافعال

منابع

  • سقیفه: بررسی نحوه شکل گیری حکومت پس از رحلت پیامبر اکرم (ص)، علامه سیدمرتضی عسکری؛ به کوشش مهدی دشتی، منیر ۱۳۸۵.
  • دو مکتب در اسلام جلد دوم (ترجمه معالم المدرستین)، علامه سید مرتضی عسکری، ترجمه عطا محمد سردارنیا.