شیخ محمد کوهستانی

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

آیت الله محمد کوهستانی (۱۳۹۲-۱۳۰۸ ق) عالم ربانی و مجاهد شیعه معاصر بود. او با امکانات شخصی خود حوزه علمیه‌ای در زادگاه خویش برای طلاب علوم دینی احداث نمود و به تعلیم و تربیت شاگردان پرداخت که یکی از آنان شهید هاشمی نژاد است. از ویژگی های برجسته مرحوم آیت اللّه کوهستانی، کمالات معنوی و کرامات عرفانی ایشان بر اثر عمل به دستورات الهی و زهد و تقوا بود.

Kohestani.jpg
نام کامل محمد کوهستانی
زادروز ۱۳۰۸ قمری
زادگاه بهشهر مازندران
وفات ۱۳۹۲ قمری
مدفن مشهد - حرم امام رضا علیه السلام

Line.png

اساتید

سید ابوالحسن اصفهانی، میرزای نائینی، آقا ضیاءالدین عراقی،...

شاگردان

شهید هاشمی نژاد، شیخ علی کاشانی، آیت الله سید تقی حسینی نصیری،...


تحصیلات و اساتید

محمد کوهستانی فرزند آیت الله محمدمهدی کوهستانی -از عالمان برجسته و با فضل- در سال ۱۳۰۸ هـ.ق در بهشهر مازندران به دنیا آمد. گرچه محمد از فیض حضور پدر در کودکی بی‌بهره گشت، ولی مادرش در جهت تربیت و رشد وی دریغ نکرد و او را به مکتب‌خانه‌ای در کوهستان فرستاد تا قرائت قرآن و خواندن و نوشتن بیاموزد. پس از آن به دلیل وجود استعداد کافی، تصمیم گرفت او را به حوزه علمیه بهشهر بفرستد.[۱]

محمد نوجوان در حوزه علمیه بهشهر، کتاب شمسیه را نزد شیخ احمد رحمانی و کتاب مطول را از محضر شیخ محمدصادق شریعتی نوه شیخ محمدصالح اشرفی ـ و کتاب معالم را نزد حاج آقا بزرگ کردکویی و تنی چند از مدرسان حوزه علمیه بهشهر آموخت. وی در درس آیت الله حاج سید محسن نبوی اشرفی که در شمار علمای بزرگ مازندران و جامع معقول و منقول بود، شرکت کرد. حاج آقا خضر اشرفی، معروف به شریعتمدار استاد دیگر آیت الله کوهستانی در حوزه علمیه بهشهر بوده است.

آیت الله کوهستانی پس از استفاده از دانشوران حوزه علمیه بهشهر، عازم شهرستان بابل (بارفروش) گردید و به مدت ۱۴ ماه در مدرسه کاظم بیک[۲] نزد شیخ احمد گرجی به تحصیل پرداخت.

استاد دیگر وی در حوزه علمیه بابل، آیت الله العظمی ملا محمد اشرفی (۱۲۱۹ـ۱۳۱۵ هـ.ق) می‌باشد. آیت الله کوهستانی این توفیق را بدست آورد تا از خورشید وجود این عالم فرزانه روح و روان خویش را به انوار ملکوتی و انفاس قدوسی منور سازد.[۳]

ستاره درخشان دیگری که آیت الله کوهستانی از حوزه درسی او استفاده کرد، آیت الله شیخ محمدحسین مازندرانی (۱۲۴۰ـ۱۳۴۵ هـ.ق) معروف به «شیخ کبیر» صاحب آثاری چون نتیجه المقال فی علم الدرایه و الرجال و حدیقه العارفین می‌باشد.[۴]

آیت الله شیخ نجفعلی، فرزند حسن نوکندی، معروف به فاضل استرآبادی (۱۳۰۵ـ۱۳۹۱ هـ.ق) از دیگر استادان آیت الله کوهستانی در حوزه علمیه بابل می‌باشد. بنابر نظر برخی، آیت الله کوهستانی معالم الاصول را در حوزه علمیه مشهد، نزد وی فراگرفت. آیت الله استرآبادی به میزان استعداد و نبوغ فکری آیت الله کوهستانی پی برد و بدین سبب، در تربیت و پرورش وی سعی ویژه‌ای از خود بروز داد و با نهایت فروتنی، در کوهستان به دیدار شاگرد خود رفت و مقام علمی و فکری او را ستود.

سفر به عتبات:

آیت الله کوهستانی در جوار بارگاه امام رضا علیه السلام همراه با توسل به پیشگاه آن حضرت، نزد استادان خود به تکمیل دانسته‌های خود در فقه و اصول و تهذیب نفس پرداخت. با مجاهدات مستمر و تلاش بی‌وقفه، در ردیف علمای بزرگ و چهره‌های تابناک حوزه‌های علوم دینی تشیع قرار گرفت. وی به منظور تقویت مبانی اجتهادی خود، به عراق رفت و هم مباحثه‌اش، آیت الله محمدتقی آملی نیز در سال ۱۳۴۰ هـ.ق وارد نجف شد.[۵]

آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی از جمله مراجع طراز اول حدود ۵۵ سال در عراق اقامت داشت و آیت الله کوهستانی جزو شاگردان او بود.[۶]

درس آیت الله میرزای نائینی نیز برای شیخ محمد کوهستانی مشخصات ارزشمندی داشت، زیرا وی با شیوه‌ای جالب تدریس می‌کرد و افکار تازه‌ای عرضه می‌داشت و شاگردان خود را به اندیشیدن وادار می‌کرد.[۷] آیت الله نایینی هنگام اعطای گواهی اجتهاد به آیت الله کوهستانی، از علمای حاضر در جلسه استفتاء خویش، از اجتهاد وی سؤال کرد که همه آنان به اجتهاد و عدالت او شهادت دادند. آیت الله نایینی در اعطای گواهی اجتهاد، بسیار دقیق بود. اجازات صادر شده از ناحیه ایشان، مؤید این است که وی در این خصوص نهایت احتیاط را مبذول می‌داشت.[۸]

آیت الله آقا ضیاءالدین عراقی (اراکی) استاد دیگر آیت الله کوهستانی می‌باشد. آیت الله کوهستانی به دریافت اجازه اجتهاد از آقا ضیاءالدین عراقی نایل آمد. در این اجازه، استادش از وی به عنوان عالم، فاضل کامل، علم الهدی، فخر محققان، افتخار اهل تدقیق و غواص بحار علوم و مفتاح رموز تحقیق برای عموم مردم نام می‌برد.[۹]

آیت الله کوهستانی پس از ده سال تحصیل در نجف اشرف و اخذ گواهی اجتهاد، به ایران بازگشت تا اندوخته‌های علمی و میوه ده‌ها سال گشت و گذار در بوستان معرفت و حکمت و فضیلت را در اختیار مشتاقان معارف ناب قرآن و عترت قرار دهد.

تدریس و شاگردان

آیت الله کوهستانی پس از بازگشت به ایران، در سال ۱۳۱۶ هـ.ق، تصمیم به احداث حوزه علمیه در «کوهستان» گرفت و برای تحقق این هدف پاک، بخشی از املاک شخصی خود را که در جنب منزل مسکونی‌اش قرار داشت، به این امر اختصاص داد و با تلاشی مستمر و توأم با تدبیر و مشی حکیمانه، ۵ دستگاه ساختمان گلی بسیار ساده که هر یک شامل چند حجره بود، برای اسکان طلاب احداث کرد.

در اندک زمانی،‌ دانش پژوهان علم و فضیلت از هر سو برای تحصیل علوم دینی در این مکان گردآمدند و بدین ترتیب دوران حیات علمی دینی در مازندران، از روستای کوهستان آغاز گردید. آیت الله کوهستانی دریافت که به دلیل اختناق‌های حاکم وقت، بهتر است خدمات خویش را از همان دهکده کوچک آغاز کند و سختی‌های ناشی از جاری کردن این جویبار فضیلت را به تنهایی بر دوش کشد و به پرورش طلاب بپردازد؛ تا آنان با توشه‌ای توأم با تزکیه و به دور از هوای نفس، در مسیر گسترش معارف و علوم اسلامی گام بردارند. بدین گونه حدود ۲۰۰ نفر طلبه در آن جا مشغول تحصیل و پیمودن قله‌های رفیع علم و معنویت شدند و روح تشنه خویش را از زمزم کمال آیت الله کوهستانی سیراب کردند.[۱۰]

پیر پارسای کوهستان با دقت کامل، بر تحصیل و تهذیب طلاب نظارت و مدیریت می‌نمود. وی هر گونه امکاناتی را که در رشد علمی و تزکیه طلاب مؤثر بود، در اختیارشان قرار داد و آنان را به زندگی ساده و حفظ زیّ طلبگی سفارش می کرد. گسترش این حوزه به لحاظ علمی و تدارکاتی و نیز شهرتی که به دست آورد، مرهون حسن مدیریت، صفای باطن و اخلاص آیت الله کوهستانی بود که همچون حکیمی حاذق و درد آشنا، امور طلاب را با فروتنی سامان می‌داد و همچون پدری مهربان با آنان رفتار می‌کرد و با نشاط روحی خویش همگان را در جهت ادامه تحصیل و پیمودن مسیر تزکیه مصمم می‌ساخت. آیت الله کوهستانی در مدرسه تدریس می‌نمود و شاگردان را به مباحثه علمی، کنجکاوی، پرسش و موشکافی وادار می‌کرد.

در اندک مدتی، روستای گمنام کوهستان مرکز توجه دانش پژوهان و محل رفت و آمد مشاهیر علمی حوزه، خطیبان خردمند، نویسندگان و محققان عرصه‌های دینی و اعتقادی قرار گرفت. بسیاری از علمای بهشهر، هزار جریب، ‌نکا، رستم کلا و دیگر مناطق مازندران از جمله افرادی هستند که در این حوزه به مقامات علمی دست یافته‌اند.[۱۱]

برخی از شاگردان شیخ محمد کوهستانی عبارتند از:

  1. شیخ علی کاشانی (۱۳۴۹ـ۱۳۷۴ هـ.ق).
  2. شهید سید عبدالکریم هاشمی نژاد (۱۳۱۱ـ۱۳۶۰ هـ.ش).
  3. آیت الله حاج سید تقی حسینی نصیری (۱۲۸۹ـ۱۳۷۳ هـ.ق).
  4. آیت الله حاج شیخ ابوالقاسم رحمانی خلیلی مازندرانی (۱۳۰۲ـ۱۳۷۵).
  5. آیت الله حاج شیخ حسین محمدی لائینی هزارجریبی الاصل (۱۳۰۳ـ۱۳۷۲ ش).
  6. حاج اسحاق درزیان.
  7. حاج شیخ محمدعلی صادقی.
  8. شیخ محمدعلی ابراهیم نژادی آکردی.
  9. سید حسن ابطحی.
  10. حجت الاسلام سید محمود حسینی.

فعالیت‌های اجتماعی

هنگام بازگشت آیت الله کوهستانی به وطن خویش، ‌ایران به سبب تعدی اجانب و ستم رضاخان، در وضع آشفته و نگران کننده‌ای بسر می‌برد. علما با مشاهده این اوضاع نابسامان به شدت در هاله‌ای از تأثر و رنج روزگار می‌گذرانیدند. تمامی حوزه‌های علمیه، مساجد و حسینیه‌ها بسته بود و از اقامه مجالس مذهبی و مراسم دینی به طور جدی جلوگیری می‌شد، آیت الله کوهستانی برای جلوگیری از اجرای نقشه‌های ضد دینی رضاخان، به آبادی‌های گوناگون مسافرت نمود و به ارشاد مردم پرداخت و آنان را از این توطئه‌های خطرناک، آگاه ساخت.

وی از مفاسد روزافزون اجتماعی و حرکت‌هایی که سقوط اخلاقی اجتماع را به دنبال داشت، سخت آزرده خاطر می‌شد. در زمان طاغوت، در شهر نکا، شخصی در پی احداث ساختمان برای سینما برآمد. از آن جا که در آن زمان، سینما لانه فساد بود، آیت الله کوهستانی بانی ساختمان را فراخواند، و با شیوه شایسته اسلامی او را منصرف ساخت و در نتیجه، ساختمانی که به منظور ترویج منکرات آماده می‌شد، به مسجد تبدیل گردید و آیت الله کوهستانی نخستین نماز جماعت را در آن اقامه فرمود. بانی ساختمان به مناسبت این که چنین توفیقی را بدست آورده بود، نام مسجد را «توفیق» نهاد.

محاکم قضایی رژیم پهلوی با مردم بدرفتاری می‌کردند. رشوه خواری در بین آنان رواج داشت. به شکایات مردم رسیدگی نمی‌کردند. از این جهت، مردم برای حل اختلافات خود به آیت الله کوهستانی مراجعه می‌کردند. گاهی منازعات عمیق و پیچیده را که طرفین دعوا از اصلاح آن ناامید می‌شدند، به آسانی حل و فصل می‌کرد و بین افراد آشتی برقرار می‌نمود.[۱۲]

ویژگی‌های اخلاقی

آقای ابطحی می‌نویسد: «آیت الله کوهستانی در پرتو ایمان و تقوا، توانست به ملکه زهد و قناعت دست یابد. وی خود را با محرومان شریک دانست و راه غلبه بر فقر را عملاً نشان داد. او با این که می‌توانست وسایل زندگی بهتری برای خود فراهم نماید، در کمال سادگی و بدون آلایش بسر برد. در و دیوار منزل قدیمی، لباس های کرباس، ظروف گلین و فرش حصیری منزل او بیانگر زهد و تقوای او بود. اگر فردی با آیت الله کوهستانی برخورد می‌کرد، ابتدا تصور می‌کرد از اوضاع سیاسی و اجتماعی اطلاعی ندارد و همچون یک روستایی روزگار می‌گذراند، ولی او با هوش فوق العاده و تیزبینی شگفتی که از صفای نفس وی نشأت می‌گرفت، از آینده کشور و حوادث سیاسی آن مطلع می‌ساخت. در نخستین روزی که همراه شهید هاشمی نژاد به منزلش رفتم، ساده زیستی او خیلی مرا جلب نمود. اتاقی که برای پذیرایی میهمانان در نظر گرفته بود، با حصیر مفروش نموده بود و در گوشه آن منبری کوتاه، یک جلد قرآن بزرگ، یک جلد رساله و چند عدد مهر وجود داشت و دیگر چیزی دیده نمی‌شد، ولی معنویتی شگفت بر آن جا حاکم بود؛ انسان را از توجه به دنیا بازمی‌داشت و متوجه به خدا می‌کرد. میهمانان هم اغلب از بستگان طلاب مدرسه کوهستان و مراجعین (از قبیل شخصیت های روحانی و کسانی که برای رفع اختلافات و گرفتاری‌ها به ایشان مراجعه می‌کردند) بودند. به عادت همیشگی، نماز در مسجد به جماعت خوانده می‌شد. آن گاه همه به محل اقامت ایشان برمی‌گشتند و در آن جا منتظر غذا بودند. نوع غذا و پذیرایی به قدری ساده و همراه با صفا و گشاده‌رویی بود که لذت و گوارایی آن را نمی‌توان وصف کرد. برای هر مهمانی یک کاسه آش، آن هم در ظروف سفالین و مقداری نان در سفره قرار می‌داد که اکثر مهمانان نان را برای تبرک به همراه می‌بردند».[۱۳]

بارها افراد خیر به او پیشنهاد کردند که فرشی برای اتاق پذیرایی منزل او بیاورند؛ ولی ایشان زیر بار نرفت. روزی چند تخته قالی گرانبها به منزلش فرستادند، ولی ایشان آن ها را به حسینیه کوهستان انتقال داد و به همان حصیر خشن مازندران اکتفا کرد. آیت الله کوهستانی زهد و ساده زیستی را با محبت به مردم عجین ساخت. قلب او کانون مهر و عاطفه نسبت به اقشار مختلف جامعه، به ویژه محرومان بود.[۱۴] ایشان هم چنین به نماز اول وقت بسیار اهمیت می داد و اهل تهجد و سحرخیزی بود.

وفات

آیت الله شیخ محمد کوهستانی سرانجام در بامداد جمعه ۱۳ ربیع الاول سال ۱۳۹۲ هـ.ق (مطابق با ۱۳۵۱ شمسی) ندای حق را لبیک گفت و به لقای محبوب شتافت. پس از تشییع جنازه باشکوه در شهرستان بهشهر، پیکر پاک او بنابر وصیتش در جوار مرقد مطهر امام رضا علیه السلام در رواق دارالسیاده، به خاک سپرده شد.[۱۵]

پانویس

  1. ماهنامه زائر، خرداد و تیر ۱۳۸۰، شماره ۷۹، ص ۴۳.
  2. اکنون آثاری از این مدرسه برجای نمانده و تنها مسجد بزرگ کاظم بیک در مجاورت این مرکز، ‌شکوه معنوی خود را حفظ کرده است. درباره حوزه علمیه بابل، ر.ک: حوزه‌‌های علمیه شیعه در گستره جهان، ص ۵۵۵ـ۵۵۷.
  3. فرزانگان بابل، عبدالرحمن باقرزاده، ص ۷۸ و ۷۹.
  4. ر.ک: مستدرکات اعیان الشیعه، ج ۴، ص ۱۶۱؛ الذریعه، آقا بزرگ تهرانی، ج ۲۴، ص ۵۰؛ ریحانه الادب، ج ۲، ص ۴۰۳ و تاریخ مازندران، اسماعیل مهجوری، ج ۲، ص ۱۹۳.
  5. فیض عرشی، ص ۲۳۱.
  6. گنجینه دانشمندان، ج ۱، ص ۲۱۴ ـ ۲۱۸ و سید ابوالحسن اصفهانی (دیدار با ابرار، ش ۵۶، ص ۳۴)، محمد اصغری نژاد.
  7. میرزای نائینی (ندای بیداری)، نورالدین علی لو، ص ۶۷.
  8. فیض عرشی، ص ۲۳۰ و ۳۰۲.
  9. تصویری از متن اصلی اجازه نامه مزبور به خط و مهر و امضای آیت الله آقا ضیاءالدین عراقی در صفحه ۳۰۹ کتاب فیض عرشی درج گردیده است.
  10. شهید هاشمی نژاد (فریاد فضیلت)، مرتضی بذرافشان، ص ۲۷.
  11. فیض عرشی، ص ۲۵۷ و ۲۵۸.
  12. فیض عرشی، ص ۲۵۷ و ۲۵۸.
  13. پرواز روح، سید حسن ابطحی، ص ۱۷۲ـ۱۷۳.
  14. فیض عرشی، ص ۲۵۰.
  15. فیض عرشی، ص ۲۹۰ـ۲۹۲ و نیز مجله زائر، شماره ۷۹، ص ۴۳.

منابع

  • تلخیص از کتاب گلشن ابرار، جلد ۳، صفحه ۳۸۸، نویسنده: غلامرضا گلی‌زواره.

آرشیو عکس و تصویر