شیخ محمدتقی بهلول

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

علامه محمدتقی بهلول (۱۲۸۹ـ۱۳۸۴ ش)، خطیب، شاعر، حکیم و عالم مجاهد شیعه معاصر و از شاگردان سید ابوالحسن اصفهانى بود. شیخ بهلول در منبرهای خود به مخالفت با امور خلاف شرع و افشاگرى علیه اقدامات رضاشاه پهلوى از جمله در قضیه کشف حجاب پرداخت و در قیام مسجد گوهرشاد نقش مهمی ایفا کرد.

۲3۰px
نام کامل محمدتقی بهلول گنابادی
زادروز ۱۲۸۹ شمسى
زادگاه گناباد، خراسان
وفات ۱۳۸۴ شمسى
مدفن گناباد

Line.png

اساتید

آخوند ملاعلى معصومى همدانى، سید ابوالحسن اصفهانى، سید شهاب الدین مرعشی نجفی،...


آثار

از کوثر یکشنبه‌ها، حسینیه بهلول، خمینی‌نامه،...

ولادت و خاندان

محمدتقى بهلول گنابادی در هشتم جمادى الثانى سال ۱۳۲۸ قمری (۱۲۸۹ ش) در گناباد استان خراسان متولد شد. حاج محمدطاهر خزائى جد بزرگ شیخ بهلول که در عربستان زندگى مى کرد، در صدد تحقیق راجع به مذهب تشیّع برآمد و پس از تحقیق بسیار به حقانیت شیعه دوازده امامى پى برد و این مذهب را برگزید و چون اهالى منطقه اهل سنّت بودند، راهى ایران شد. ورود وى به ایران با آغاز سلطنت آقامحمدخان قاجار مصادف بود.

پدر شیخ بهلول، «شیخ نظام الدین» فرزند زین الدین بن ملاصادق بن محمدطاهر خزائى بود. او مجتهد شهر گناباد و سرآمد اهل زمان به شمار مى رفت و در درس خارج فقه مرحوم حاج ابراهیم سبزوارى و درس حکمت حاج ملاهادى سبزوارى حاضر شد.

شیخ محمد تقی بهلول از ایام کودکی خود چنین می گوید: «همیشه بعد از درس و منبر، در اوقات فراغت به بازی‌های کودکانه می‌پرداختم. اهالی محله هم می‌گفتند نه به آن منبر و روضه‌ات و نه به این بازیگوشی‌هایت! رفتارهای تو مثل رفتار بهلول زمان امام صادق(علیه السلام) است. تقریبا از همان زمان و به دلیل همان تشابه این اسم روی من ماند».

تحصیل و استادان

محمدتقى بهلول در شش سالگى به مکتب رفت. قرآن را نزد خاله پدر آموخت و در هشت سالگى حافظ کل قرآن شد. درسهاى حوزه از ادبیات تا قوانین را نزد پدر آموخت و جهت ادامه تحصیل راهى سبزوار شد و از آنجا به قم مهاجرت کرد.

وی دروس سطح (رسائل و مکاسب) را نزد آیت الله آخوند ملاعلى معصومى همدانى و سید شهاب الدین مرعشی نجفی فراگرفت. مدتى بعد ابتدا براى زیارت و سپس براى تکمیل تحصیلات راهى نجف اشرف شد و در درس خارج آیت الله سید ابوالحسن اصفهانى حاضر شد.

فعالیت‌های اجتماعی

آغاز مبارزه:

شیخ بهلول در منبرهاى خود در گناباد به مخالفت با فرقه صوفیه (فرقه نعمت اللهی) و افشاگرى علیه آنان مى پرداخت. وقتى پدر جان وى را در خطر دید، او را به سبزوار فرستاد. شیخ بهلول ماه رمضان آن سال در سبزوار به منبر رفت و شروع به انتقاد از کارهاى خلاف شرع دولت و مأموران حکومتى کرد. در ابتداى ماه محرم آن سال امان الله خان پادشاه افغانستان که از سفر ترکیه و دیدار آتاترک باز مى گشت، به سبزوار رسید. پیش از آمدن او باغ ملى سبزوار را آذین بسته بودند. زنان رقصنده با مشروبات الکلى آماده پذیرایى از امان الله خان بودند. مؤمنین سبزوار محرمانه گریه مى کردند، ولى جرئت مخالفت نداشتند. شیخ بهلول ساعت چهار بعدازظهر آن روز به باغ ملى و محل جشن رفت. آن منظره را تماشا کرد و آهسته آهسته شروع به گریه کرد. به تدریج مردم دور او جمع شدند. شیخ که فرصت را مناسب مى دید، شروع به صحبت کرد: «من تأسف مى خورم که چرا باید شب اول محرم شهر ما مثل شام زینت شود و دشمنان دین در این باغ عیاشى کنند و کارهاى خلاف شرع انجام دهند. باید این بساط برچیده شود.» به تدریج با حضور انبوه مردمى که به حمایت از بهلول جمع شده بودند، شهردار سبزوار مضطرب و لرزان به مأموران شهربانى دستور داد بساط جشن را جمع کنند.

پس از این ماجرا شیخ بهلول با پاى پیاده از سبزوار عازم قم شد سفرى که حدود یک ماه و نیم طول کشید. شیخ بهلول در قم نیز به مقابله با اقدامات رضاشاه پهلوى پرداخت و در سخنرانیهاى آتشین به افشاگرى علیه رژیم پرداخت. رییس شهربانى قم درصدد دستگیرى او برآمد، اما شیخ بهلول هربار موفق به فرار از چنگ مأموران دولتى مى شد. پس از مدتی بهلول به سبزوار بازگشت و همراه مادرش به قصد زیارت عتبات عالیات راهى عراق شد. تصمیم او این بود که علاوه بر زیارت، به تکمیل تحصیلات بپردازد. اما دیدار و گفت و گویى سرنوشت ساز برگ زرین دیگرى از کتاب مبارزات او را ورق زد. روزى از روزها که شیخ بهلول در محضر پرفیض مرحوم آیت الله سید ابوالحسن اصفهانى حاضر شده بود، استاد خطاب به او گفت: شما از چه کسى تقلید مى کنید؟ بهلول جواب داد: از شما. استاد گفت من مى گویم در اینجا مجتهد درس خوان زیاد داریم، ولى مجتهد مبارز کم داریم. شما بهتر است به ایران برگردید و علیه رژیم رضاشاه مبارزه کنید. شیخ امر استاد را اطاعت کرد و به ایران بازگشت و مبارزه اش را پى گرفت.

واقعه مسجد گوهرشاد:

رضاخان در اجراى اهداف استعمارگران، اشاعه فرهنگ غرب را یکى از راههاى مبارزه با اسلام مى دانست. او پس از مسافرت به ترکیه، شدت بیشترى به کشف حجاب داد. رژیم در اجراى این توطئه نسبت به چند شهر بزرگ و مذهبى ازجمله دو شهر مقدس مشهد و قم حساسیت بیشترى نشان مى داد، زیرا در صورت اجراى کشف حجاب در این دو شهر، عملى شدن آن در سایر شهرها حتمى بود.

علما و مجتهدان مشهد همچون حاج آقا حسین قمى، سید یونس اردبیلى و میرزا محمد آقازاده جلسات متعددى برگزار کردند و توطئه حجاب زدایى و اجبارى شدن کلاه شاپو و برپایى جشنها و مجالس رقص و پایکوبى را مورد بحث و نقد قرار دادند و در نهایت تصمیم گرفتند حاج آقا حسین قمى به عنوان اعتراض به تهران برود و با او صحبت کند. حاج آقا حسین قمى در ۲۹ ربیع الاول ۱۳۵۴هـ ق. وارد تهران شد. مردم مؤمن و دین باور با حرکت خود به سوى حرم حضرت عبدالعظیم(علیه السلام) و دیدار با مرجع خود آمادگى خویشتن را براى هرگونه جان فشانى و فداکارى اعلام نمودند. حضور گسترده دیدار کنندگان موجب وحشت دولت گردید. در نتیجه ظهر روز دوم ربیع الثانى ملاقات با آیت الله حاج آقا حسین قمى ممنوع اعلام شد و محل اقامت ایشان به محاصره کامل درآمد. خبر بازداشت حاج آقا حسین به مشهد رسید و حال و هواى شهر را دگرگون ساخت.

شیخ بهلول که از وضعیت حاج آقا حسین قمى باخبر شد با سرعت خود را به مشهد رساند و به قصد زیارت وارد حرم شد تا بعد از آن براى دیدار آیت الله قمى عازم تهران شود. مأموران امنیتى که متوجه حضور او در حرم شده بودند، خواستند او را با خود به شهربانى ببرند، اما زوار جلوگیرى کردند و شیخ به طور موقت در یکى از حجره هاى حرم تحت نظر قرار گرفت. در این هنگام فردى به نام نواب احتشام رضوى سرکشیک پنجم آستانه به دیدن او آمد. به تحریک نواب احتشام مردم شیخ بهلول را از حجره بیرون آوردند و نگهبان ها هم از ترس فرار کردند. شیخ بر فراز منبر قرار گرفت. مردم از هر طرف شروع به دادن شعار علیه حکومت و شاه کردند. آنگاه که سکوت بر مجلس حکم فرما شد، شیخ بهلول شروع به صحبت کرد: «...اکنون کار از اصلاح گذشته، وظیفه ما این است که کمرها را محکم بسته و دست از جان شسته براى جهاد دینى حاضر شویم و بکوشیم تا حضرت آیت الله العظمى آقاى قمى را از زندان تهران نجات دهیم. یا همه کشته شویم یا دولت موجود را براندازیم. اکنون معطل شدن شما در این مسجد بى فایده و ضایع کردن وقت است. زوّار هر کار مى کنند مختارند اما اهل مشهد به خانه هاى خود بروند و مایحتاج اهل و عیال خود را حداقل براى یک هفته تهیه کنند. زیرا کارى که درپیش رو داریم در کمتر از یک هفته ختم نمى شود و فردا صبح، اول طلوع آفتاب هر کس با ما یار است با هر سلاحى که در اختیار دارد به مسجد حاضر شود تا ببینم چه باید کرد.»

روز چهاردهم ربیع الثانى ۱۳۵۴ ق. گروههاى مختلف مردم مشهد و روستاهاى اطراف به سوى مسجد گوهرشاد حرکت کردند تا به جمع مردم و روحانیون متحصن در مسجد بپیوندند، لیکن قزاقهاى رضاخان با نواختن شیپور جنگ بى محابا روى مردم آتش گشودند و حدود یکصد نفر را شهید و مجروح کردند. مردم مقاوم و صبور با داس و چهارشاخ و بیل به مقابله برخاسته، به حرکت خود ادامه دادند و پس از عقب راندن قزاقها به طرف مسجد سرازیر شدند. حضور زنان مسلمان در این قیام بسیار چشمگیر بود. با درخواست آنان چادرى در مسجد پیرزن که در وسط صحن مسجد گوهرشاد واقع بود، زده شد و آنان در آنجا مجتمع گشتند. نیمه هاى شب یکشنبه نیروهاى قزاق پس از دستور رضاخان به فرماندهى سرهنگ ایرج مطبوعى در نقاط حساس مسجد گوهرشاد و اطراف آن مستقر شدند. مسلسلهاى سنگین را به بامهاى مشرف بر حیاط مسجد قرار داده، سپس حمله را آغاز کردند و هنگامى که سپیده صبح زد، بیش از دوهزار (تا پنج هزار) شهید در مسجد گوهرشاد و در صحن و دالانهاى مسجد در خون غلتان بودند. کامیونهاى نظامى براى حمل جنازه ها آماده مى شدند. به گفته یک شاهد عینى پنجاه و شش کامیون جنازه از مسجد بیرون بردند و حتى زخمیان را نیز همراه کشته شدگان در گودالهاى منطقه گلشهر مشهد دفن کردند.

رهبرى قیام مسجد گوهرشاد بر دوش حضرات آیات: حاج آقا حسین قمى، سید یونس اردبیلى و شیخ عباسعلى محقق و میرزا محمد آقازاده خراسانى بود. اما اعلامیه اى که دولت فروغى صادر کرد بهلول را عامل نهضت قلمداد نمود. در روزنامه ها و اخبار هم سعى بیشمارى به عمل آمد که قهرمان این ماجرا را بهلول معرفى کنند. به این دلیل که رهبرى روحانیون متعهد نادیده انگاشته شود و جهت قوى و معنادار نهضت نشان داده نشود و عظمت نهضت را در حد یک حادثه و بلوا پایین مى آورند. پس از این که بهلول را قهرمان غائله خراسان خواندند، او را مجهول الهویه نامیدند و شایع کردند که او عامل انگلیس است (این شایعه حساب شده کاملا زمینه پذیرش اجتماعى داشت).

شیخ بهلول با کمک مردم از مهلکه مسجد گوهرشاد نجات داده شد. او پیاده مشهد را به قصد افغانستان ترک کرد و پس از مدتها سفر، مخفیانه وارد این کشور شد. نیروهاى امنیتى او را دستگیر کردند و دولت ایران خواستار استردادش شد، اما مقامات افغان از انجام این کار سرباز زدند و شیخ به عنوان پناهنده سیاسى پذیرفته شد، اما مدت سى و پنج سال اقامت وى در افغانستان به اسارت و تبعید گذشت. او در این سالها به چهرهاى شناخته شده تبدیل گشت. علم و عمل این عالم مبارز شیعى همه را تحت تأثیر قرار داده بود. او در سه دهه اقامت خود در عین اسارت و تبعید به تدریس پرداخت. سرپرست کودکان بى سرپرست بود. پرستار مهربانى بود که دستان شفابخشش بیماران بسیارى را از مرگ نجات داد. هنوز ذهن پیرمردان و پیرزنان کابل، مزار شریف، هرات، سرحدّات پاکستان و... مملو از خاطرات اوست.

شیخ بهلول پس از سى و یک سال اسارت و تبعید آزاد شد و به دمشق رفت و از آنجا راهى مصر گردید و در دانشگاه الازهر به تدریس علوم دینى پرداخت. در بخش فارسى رادیو قاهره هم فعالیت کرد. پس از آن براى دیدن خواهر و مادرش به نجف مسافرت نمود. پس از چند سال اقامت و فعالیت ـ نوشتن مقالات و سرودن اشعار بر ضد یهود و آمریکا در دولت پهلوى به عربى و فارسى در کنار مرقد پاک و مطهر امیرمؤمنان (علیه السلام) ـ به ایران بازگشت و همان زمان توسط نیروهاى مزدور سلطنتى دستگیر شد، اما مدتى بعد آزاد گشت.

آثار منتشر شده

آثار ذیل، کتاب های منتشر شده در کنگره بزرگداشت محمدتقی بهلول است که در سال ۱۳۸۳ شمسی برگزار شد.

  • از کوثر یکشنبه‌ها: داستان زندگی حضرت زهرا سلام الله علیها به‌صورت شعر: داستان نوشتن این کتاب به زندان های افغانستان بر می گردد و علامه محمدتقی بهلول در زندان به نیت رهایی از بند داستان زندگی آن حضرت را به شعر در آورد و جالب اینکه زندانبان او در زندان که به دست علامه شیعه شده بود، این اشعار را کتابت کرده و هنوز دستخط زندان بان از این اشعار موجود است.

علامه بهلول در مقدمه کتاب داستان سرودن اشعار را این گونه نقل کرده است: شب تولد حضرت زهرا سلام الله علیها بود و من از طولانی شدن زندان انفرادی بسیار دلتنگ بودم. در آن شب نخوابیدم و مسدس طولانی و مفصلی در مناقب و مصائب حضرت زهرا سلام الله علیها گفتم و رهایی خود را از خدا خواستم. بعد از نماز صبح که خوابیدم مادرم را در خواب دیدم که به زندان به دیدن من آمد و گفت: فرزندم دلتنگ مباش. عرضت به حضرت زهرا سلام الله علیها رسیده و رها می شوی. و همان روز من را از زندان انفرادی به زندانی 24 نفری منتقل کردند.[۱]

  • خمینی‌نامه: سروده‌هایی درباره امام خمینی و انقلاب اسلامی ایران
  • بنده خوب خدا: هفتاد و دو پرسش و پاسخ از بهلول.

ویژگی‌هاى فردى

شیخ محمدتقی بهلول حافظه قوى داشت و قدرت حافظه او در سنین کهولت نیز کم نشد. از موضوعاتى که در ذهن حفظ کرده بود، عبارت است از: قرآن مجید، بسیارى از خطبه هاى نهج البلاغه، بسیارى از دعاهاى صحیفه سجادیه، بسیارى از دعاهاى مفاتیح الجنان، حفظ ۲۰۰ هزار بیت شعر که حدود ۱۲۰ هزار بیت سروده خود ایشان بود، تعداد زیادى از کتابهاى ادبى و فقهى حوزه، کتاب منظومه سبزوارى.

شیخ بهلول با کشیدن سیگار و نوشیدن چاى بسیار مخالف بود و آن را از لحاظ اقتصادى به ضرر خانواده هاى مسلمان مى دانست. او عقیده داشت دخانیات و چاى ارمغان استعمار و وسیله اى براى از بین بردن توان جسمى و مادى مسلمانان و زمینه سازى براى تسلط هرچه بیشتر بر آنان است. وی در تمام طول سال، جز روزهاى حرام روزه بود. و در تمام عمر طولانى جز نان و ماست و برخى از میوه ها آن هم به مقدار کم، میل نکرد.

شیخ بهلول ذوق و قریحه شعرى داشت و اشعار بسیارى سرود. در کنگره ای که به مناسبت بزرگداشت محمدتقی بهلول در سال ۱۳۸۳ش در اصفهان برگزار شد، دبیرخانه این ستاد در همین رابطه پنج اثر منتشر ساخت؛ از جمله:

  • از کوثر یکشنبه‌ها: داستان زندگی حضرت زهرا(س) به‌صورت شعر. بهلول چنانکه خود گفته، زمانی که در زندان کابل بود، داستان زندگی دختر پیامبر(ص) را به نیت رهایی از بند به شعر درآورد و زندانبان این اشعار را نوشت. به‌گفته بهلول، سرودن آن شعر موجب شد وی از زندان انفرادی به زندان عمومی انتقال یابد.
  • خمینی‌نامه: سروده‌هایی درباره امام خمینی و انقلاب اسلامی ایران.
  • بنده خوب خدا: هفتاد و دو پرسش و پاسخ از شیخ بهلول.

در اینجا ابیاتى از قصیده بلند «بود و نبود» آن مرحوم نقل مى شود:

بود یک روزى که در دنیا نشان از ما نبود *** نامى از نوع بشر بر صفحه دنیا نبود

حق براى خیر ما، ما را به دنیا خلق کرد *** ورنه او محتاج خلق آدم و حوا نبود

خیر مخلوق است در راهى که رفتند انبیاء *** هیچ گاه ابلیس ملعون خیرخواه ما نبود

هست یک دام هلاکت بهر ما رشک و حسد *** گر نبود این رشک کس را با کسى دعوا نبود

کبر زد بر خاک ذلّت افسر شداد را *** هالک نمرود جز این خصلت بیجا نبود

حب جاه و حرص مال آتش زند کاخ وجود *** گر نبودند این دو چندین جنگها بر پا نبود ...

مثنوى بلند «خمینى نامه» آن مرحوم نیز خواندنى است. مثنوى مذکور با حمد و ثناى الهى آغاز و با نعت رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) ادامه مى یابد. مرحوم شیخ بهلول پیش از پرداختن به وقایع انقلاب، به حوادث مهمى همچون روى کار آمدن رضاخان و ولادت امام خمینى اشاره مى نماید و ضمن آن از حادثه مسجد گوهرشاد یاد مى کند. ایشان به وضوح تضاد رژیم پهلوى با اسلام و انگیزه هاى قیام امام خمینى علیه شاه را بازگو مى کند.

ابیات آغازین این مثنوى سترگ چنین است:

پس از حمد حقّ و درود رسول *** ثناء همه خاندان بتول

مرا هست مقصود در این کتاب *** بیان کردن قصه انقلاب

که رخ داد در دولت پهلوى *** بدست تواناى مردى قوى

خمینى خروشان ولى باوقار *** امام خردمند پرهیزکار

زعیم شجاع و کریم سخى *** که دین یافت از همتش فرّهى

گر آن همت و قهرمانى نبود *** در این روز از دین نشانى نبود ...

وفات

مرحوم شیخ محمدتقى بهلول گنابادى هفتم مرداد ۱۳۸۴ شمسى در سن ۱۰۵ سالگى در بیمارستان خاتم الانبیاء تهران دار فانى را وداع گفت. پیکرش پس از تشییع در تهران و مشهد، به زادگاهش گناباد انتقال داده شد و در روز ۱۲ مرداد سال ۱۳۸۴ در ورودى این شهر به خاک سپرده شد.

رهبر معظم انقلاب در پیام تسلیت این عالم ربانى فرمود: «... این بنده صالح و مجاهد و پرهیزگار که عمر طولانى و پر ماجراى خود را یکسره با مجاهدت و تلاش گذرانید، یکى از شگفتى هاى روزگار ما بود...».

پانویس

منابع

  • "محمدتقی بهلول گنابادی"، سایت فرهیختگان تمدن شیعه، نویسنده: مرتضى عبدالوهابى.
  • "محمدتقی بهلول"، ویکی شیعه.


آرشیو عکس و تصویر