مجتبی حاج آخوند کرمانشاهی

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

آیت الله مجتبی حاج آخوند کرمانشاهی (۱۳۰۸ - ۱۳۸۰ ش)، از روحانیون مبارز کرمانشاه در انقلاب اسلامی است. او بارها به اتهام طرح مرجعیت و رهبری امام خمینی و انتقاد از برنامه‌ها و سیاست‌های حکومت پهلوی، دستگیر شد. آیت الله حاج آخوند، علاوه بر تدریس علوم دینی و تربیت طلاب و فضلا، خدمات فرهنگی و اجتماعی فراوانی، قبل و بعد از انقلاب، انجام داد که هم اکنون نیز آثار و برکات زحمات بی شائبه وی جاری است.

Hajakhond.jpg
نام کامل مجتبی حاج‌آخوند کرمانشاهی
زادروز ۱۳۰۸ شمسی
زادگاه کرمانشاه
وفات ۱۳۸۰ شمسی
مدفن قم - حرم حضرت معصومه سلام الله علیها

Line.png

اساتید

آیت الله بروجردی، امام خمینی، سید محمدجواد نجومی، ...



ولادت و خاندان

مجتبی حاج آخوند کرمانشاهی، در ۱۳ جمادی الثانی سال ۱۳۴۷ ق. (۱۳۰۸ شمسی) در کرمانشاه در خاندانی پاک نهاد و منتسب به سلسله جلیل روحانیت، دیده به جهان خاکی گشود. روزگار کودکی ایشان در دامن پرمهر مادری نمونه و در سایه پدری عالم، فقیه و عارف سپری شد.

پدرش آیت الله شیخ حسن حاج آخوند (م، ۱۳۳۷ ش) از شاگردان میرزای نائینی و سید ابوالحسن اصفهانی در نجف اشرف بود. وی بعد از کسب اجازه اجتهاد و روایت از استادان بنام حوزه علمیه نجف، به قصد تبلیغ احکام و معارف دین، ارشاد مردم و تقویت بنیه علمی حوزه علمیه کرمانشاه، در آن شهر رحل اقامت افکند و سال ها منشأ خیرها و برکات بود.

جدش آیت الله ملاحسین حاج آخوند اصفهانی، نیز از عالمان و فقیهان طراز اول تاریخ کرمانشاه بود و به تبلیغ دین اشتغال داشت. او در جریان مشروطیت، به قصد هدایت و قطع دست ظالمان از سر مردم کرمانشاه در کنار سایر عالمان و فقیهان، فعالیت‌های زیادی انجام داد. مدفن وی و فرزندش شیخ حسن حاج آخوند در قبرستان وادی السلام نجف اشرف است.[۱]

جریان ملقب شدن این خاندان به «حاج آخوند» بدین صورت بوده است که جد ایشان، آیت الله ملا حسین اصفهانی، به حج مشرف می شود در بازگشت با استقبال بسیار پرشوری از طرف اهالی شهر کرمانشاه مواجه می گردد و مردم آن سامان در هنگام استقبال به یکدیگر می‌گفته‌اند: «حاجی آخوند آمد»، «حاجی آخوند آمد» از آن به بعد، وی کم‌کم به «حاج آخوند» معروف می‌شود. این لقب در فرزندان و نوادگان وی نیز به یادگار ماند و شناسنامه خود را با این شهرت گرفتند؛ گر چه بعضی از آن ها بعدها فامیلی خود را به «روشن» و غیر آن، تغییر دادند.[۲]

تحصیلات و استادان

محیط مناسب خانواده شیخ مجتبی، زمینه دانش دوستی و کمال جویی را در او شکوفا کرد. وی بعد از طی تحصیلات کلاسیک در سال ۱۳۲۳ ش. (۱۳۶۳ ق) به خاطر اشتیاق فراوان به تحصیل علوم دینی، وارد حوزه علمیه کرمانشاه شد و از محضر استادان بنام آن شهر بهره‌های فراوان برد. مراحل مقدماتی ادبیات، منطق، فلسفه، فقه، اصول و سایر علوم اسلامی را در حد مطلوبی با جدیت کامل فراگرفت. حافظه قوی، پشتکار، اهمیت به مباحثه، شرکت مستمر در درس‌ها، احترام به استادان و انس با آن ها، از شیوه‌های تحصیلی وی بود.[۳]

وی در سال ۱۳۳۲ ش. (۱۳۷۲ ق) برای کسب مراتب عالی علوم اسلامی و رسیدن به درجات بالاتر از نظر علمی و معنوی، به حوزه علمیه قم وارد شد و در مدرسه حجتیه سکونت گزید و از محضر آیات عظام و استادان بنام این شهر بهره‌های کافی و وافی برد.

شیخ مجتبی بعد از سال‌ها تحصیل و تحقیق در علوم اسلامی، اعم از معقول و منقول، با عنایات و الطاف خاصه خداوند و توسل به اهل بیت علیهم السلام و استعداد فراوان، به درجه عالی اجتهاد رسید و در اکثر علوم اسلامی، صاحب نظر گشت.[۴] احاطه بر مسائل فلسفی، مبانی و قواعد فقه و تطبیق آن ها بر فروع فقهی هنگام تدریس و طرح مباحث عرفانی و نیز کرسی درس تفسیر قرآن کریم در کرمانشاه، گویای تبحر وی در علوم عقلی و نقلی بود.[۵]

استادانی که حاج آخوند از آن ها بهره علمی گرفته و از خرمن فضایل و دانش آنان خوشه علم و کمال چیده است، عبارتند از:

الف) استادان کرمانشاه:

۱- شیخ حسن حاج آخوند.[۶] وی از دانشمندان، فقیهان و استادان حوزه علمیه کرمانشاه بوده و در مسجد شهبازخان آن شهر، به اقامه نماز جماعت و ارشاد اشتغال داشته است.[۷]

۲- سید محمدجواد حسینی نجومی (متوفای ۱۳۸۷ ق) وی از فقیهان عارف و هنرمند بود که از آیات عظام: سید ابوالحسن اصفهانی، شیخ ضیاءالدین عراقی، شیخ محمدحسن علامی و سید حسین حایری اجازه اجتهاد و روایت داشت.[۸]

۳- شیخ محمدحسن علامی (متوفای ۱۳۹۴ ق)[۹] او از عالمان و فقیهان بنام تاریخ کرمانشاه، بلکه تاریخ ایران است. او را فقیهی پژوهشگر، دقیق، فاضل کامل، دانشمندی جامع در علوم عقلی و نقلی و خوش ادراک معرفی کرده‌اند.[۱۰]

۴- سید محمود معصومی لاری.[۱۱] وی از عالمان ادیب و فقیهان بزرگ تاریخ کرمانشاه است که در تدریس علوم اسلامی، خصوصاً ادبیات عرب، تبحری خاص داشته است.[۱۲]

۵- سید حسین معصومی لاری.[۱۳] او از عالمان و فقیهان کرمانشاه است که در تواضع و فروتنی ضرب المثل بوده است؛ چه این که با کهولت سن و مقام و منزلت علمی‌اش به تربیت طلاب و تدریس دروس مقدماتی مثل جامع المقدمات با تواضع و اشتیاق کامل می‌پرداخته است و کار خود را تقویت بنیه علمی طلاب سطح مقدمات در علوم اسلامی می دانست.[۱۴]

۶- محمد آل آقا.[۱۵] او از خاندان آل آقا و منسوب به وحید بهبهانی است که در کرمانشاه به وعظ و ارشاد و تدریس اشتغال داشته است.[۱۶]

ب) استادان قم:

حاج آخوند در قویترین درس های خارج اصول، فقه و فلسفه در حوزه علمیه قم حضور یافت و از محضر آیات عظام: بروجردی، امام خمینی، اراکی، محقق داماد، علامه طباطبایی، سلطانی و... بهره برد و علوم اسلامی را چون آبی زلال از چشمه‌هایی جوشان به کام جان خود نوشانید.[۱۷]

وی در قم بیشتر از امام خمینی قدس سره تأثیر پذیرفت؛ به طوری که شیفته رفتار و مقام علمی و معنوی امام شد؛ چه این که بارها پیشنهاد و درخواست برگشت وی به کرمانشاه به او داده شد، ولی به دلیل تعلق خاطر فراوان به مراد خود، دل کندن از آن دریای جوشان علم و معرفت برایش سخت بود و تنها موقعی قم را ترک و به کرمانشاه هجرت کرد که فرمان امام به وی، مبنی بر هجرت به آن سامان، صادر شد.[۱۸]

فعالیت‌های سیاسی

پیشینه مبارزات سیاسی آیت الله حاج آخوند به قبل از سال ۱۳۴۲ ش، در جریان افشاگری امام خمینی قدس سره در مورد مسئله انجمن‌های ایالتی و ولایتی برمی‌گردد. وی در جریان مذکور و دیگر حرکت‌های سیاسی امام علیه دستگاه ستمشاهی پهلوی، در قم و در کنار امام شرکت چشمگیر داشت.[۱۹]

وی در خاطراتش می‌گوید: «روزی همراه آیت الله خامنه‌ای به محضر امام خمینی قدس سره رسیدیم. او به امام عرض کرد: آقا! ما توپ و تانک و اسلحه نداریم. چطور می‌توانیم مبارزه کنیم؟ امام فرمود: «ما اگر مبارزه نکنیم باید بنشینیم و استخاره کنیم؛ ما بیان داریم و بیان ما، قدرت ماست.» واقعاً هم همین طور بود. وقتی امام حرف می‌زد، سخنرانی می‌کرد، به دل‌های مؤمنین قوت و در دل دشمنان رعب ایجاد می کرد و این، جز اخلاص امام چیز دیگری نبود».[۲۰]

هجرت به کرمانشاه:

آیت الله حاج آخوند بنابر فرمان امام خمینی قدس سره به ایشان، مبنی بر هجرت به کرمانشاه، به قصد تقویت بنیه علمی طلاب و فضلا و رهبری سیاسی مردم آن سامان، در سال ۱۳۴۲ ش (۱۳۸۳ ق) به زادگاهش بازگشت. با ورود وی، روحی دوباره در کالبد دینی و سیاسی مردم آن شهر دمید و حیاتی دیگر گرفت.[۲۱]

مرکز مبارزات سیاسی حاج آخوند:

وی در بدو ورودش به کرمانشاه، مسجد حاج شهبازخان را مرکز حرکت‌های سیاسی و مبارزه با دستگاه ستمشاهی و اطلاع رسانی دینی و سیاسی به مردم قرار دارد. این مسجد در سال ۱۲۳۵ ق. به وسیله حاج شهبازخان و شش برادرش که بنیانگذار طایفه معروف «حاجی زادگان» کرمانشاه بودند، احداث شد؛ با شبستانی بزرگ و چندین حجره و مَدرس.[۲۲]

در سال ۱۳۲۳ ش. (۱۳۶۳ ق) مَدرس و حجره‌های این مسجد، بنابر فرمان آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی (متوفای ۱۳۶۵ ق) تبدیل به مدرسه علمیه شد که از آن هنگام تاکنون، طلاب بسیاری در آن به تحصیل علوم دینی پرداخته‌اند.[۲۳]

این مسجد و مدرسه به علت گسترش ساخت و ساز شهر کرمانشاه، به مرور زمان در مرکز شهر قرار گرفت. از این رو، موقعیت بسیار مناسبی برای ارتباط با مردم پیدا کرد. حاج آخوند از این موقعیت، استفاده نیکو برد و علاوه بر اقامه نماز جماعت و فعالیت‌های مذهبی و اداره امور مدرسه علمیه، مبارزات و فعالیت‌های سیاسی را نیز در این مکان مهم متمرکز کرد.

بینش سیاسی حاج آخوند:

بینش و خط مشی حرکت‌های سیاسی آیت الله حاج آخوند، برگرفته از رفتارها و موضع‌گیری های اصولی امام خمینی قدس سره در عرصه‌های مختلف سیاسی بود؛ چه این که امام راحل در شکل گیری شخصیت علمی و معنوی وی نیز نقش اول را در بین استادان بزرگ او ایفا می‌کرد.

او بر سه اصل «رهبری مرجع آگاه»، «وحدت، خصوصاً در بین خواص و عالمان» و «تدین مردم و آگاهی آنان از دین و دنیای خود» تأکید فراوان داشت. به همین دلیل پس از ورود به کرمانشاه، در راستای تحقق این سه اصل، اقدامات جدی و چشمگیری انجام داد که در صفحه ۲۱ پرونده وی در ساواک به این جهات اشاره شده است. مضمون آن چنین است: «شیخ مجتبی حاج آخوند که مدت‌ها در ایام تحصیل در قم زندگی نموده و ایام تعطیل در کرمانشاه اقامت می‌کند، اخیراً برای همیشه قم را ترک و قصد دارد در کرمانشاه اقامت کند. وی با بعضی از عالمان شهر ملاقات و اظهار می‌کند: آقای خمینی به من پیغام داده است تا به شما بگویم: در هفته یک یا دو جلسه تشکیل و در آن جلسه‌ها، فعالیت‌های دولت را که مخالف با دین و شئون روحانیت است، افشاگری کنید».[۲۴]

عشق به امام خمینی:

حاج آخوند کرمانشاهی در شناساندن امام خمینی به مردم، به عنوان مرجعی کامل و رهبری آگاه به مسائل زمان، بسیار تلاش کرد. تلاش های او در معرفی شخصیت علمی و سیاسی امام خمینی قدس سره تنها به سخنرانی‌ها و ملاقات‌هایش با مردم و خواص محدود نمی شد؛ بلکه از خطیبان زبردست و آگاه سراسر ایران نیز به همین منظور دعوت کرد که از جمله‌اند: آیت الله طالقانی، آیت الله خزعلی، شهید سید علی اندرزگو؛ همان طور که عالمان شهر نیز در این راستا به روشنگری مردم می‌پرداختند. در پرونده حاج آخوند در ساواک چنین آمده است: «موضوع: تبلیغ به نفع خمینی. شیخ مجتبی آخوند (روشن) فرزند حسن متولد ۱۳۰۸ شماره شناسنامه ۱۰۴ کرمانشاه و شیخ عبدالخالق عبداللهی فرزند محمدعلی متولد ۱۳۰۵ شماره شناسنامه ۱۴۲۱۰ و شیخ محمدحسین زرندی فرزند علی اکبر متولد ۱۳۱۱ زرند شماره شناسنامه ۱۸ ساوه و حسین معطری فرزند جواد متولد ۱۳۰۶ کرمانشاه شماره شناسنامه ۴۴۵۳ در پاسخ سؤالی که مردم در مورد تعیین جانشینی آیت الله حکیم می‌نمایند، اظهار می‌دارند: «خمینی مرجع تقلید می باشد».[۲۵]

و نیز آمده است: «شیخ مجتبی روشن از روحانیون طرفدار خمینی و دارای پرونده می‌باشد و اغلب مشاهده شده کلیه طلاب مخالف که از شهرستان‌های دیگر به کرمانشاه وارد می‌شوند، دور وی جمع و اقدام به صحبت‌های خلاف می‌نمایند».[۲۶] و باز آمده است: «شیخ مجتبی روشن فرزند حاج آخوند، پیش‌نماز مسجد حاج شهبازخان یکی از وعاظ متعصب و ناراحت و طرفدار خمینی بوده و کراراً نیز به ساواک استان هدایت شده است».[۲۷]

ریشه این علاقه به اولین برخورد وی با امام در قم برمی‌گردد. وی می‌گوید: «در اوایل طلبگی که تازه به لباس روحانیت ملبس شده بودم، روزی قصد زیارت امام راحل کردم. دیدم جلوتر از من، یکی از شخصیت های مهم مملکتی دستگاه حاکم طاغوتی به قصد ملاقات با امام، وارد بر امام شد. امام با حالت عادی با وی برخورد کرد و جلوی پای او بلند نشد و من در حالی که این عمل امام را نظاره‌گر بودم، به محضرشان رفتم، دیدم امام با کمال تواضع جلوی پای بنده بلند شد و دستی بر سرم کشید و اظهار محبت و شفقت کرد. در آن جا، آن چنان صحبت امام در دلم نشست که مرا تا ابد شیفته خود نمود؛ چه این که من را که طلبه‌ای بیش نبودم، بر بالاترین مقام های دنیوی ترجیح داد».[۲۸]

این عشق و علاقه حاج آخوند به امام باعث شده بود که او را سربازی فداکار و تابع محض ایشان قرار دهد. او بارها می گفت: «من در تمام ابعاد در امام فانی بودم».[۲۹]

وی در خاطراتش گفته است: «به اتهام طرفداری از «خمینی قدس سره» ساواک کرمانشاه مرا دستگیر و مورد بازجویی قرار داد. رئیس ساواک وقت کرمانشاه به من گفت: بیا، نه کار با خمینی داشته باش و نه با شاه؛ ما هم با تو کاری نداریم. گفتم: برو یک چاقوی تیز بیاور! گفت: برای چه؟ گفتم: برای آن که عملاً به تو بفهمانم چقدر به خمینی علاقه‌مندم. گفت: به فرض چاقو را آوردم، چگونه اثبات می کنی؟ گفتم: می خواهم شاهرگم را بزنم تا ببینی در تک تک گلبول هایم عشق به خمینی است و قطره‌های خون من همه شهادت به عشق زیاد من به خمینی می‌دهند. از این رو، من نمی‌توانم از او دست بردارم. رئیس ساواک با تعجب بسیار به من نظاره می‌کرد و بعد از مدتی، مکث دستور داد تا مرا آزاد کنند».[۳۰]

اسارت به جرم آزادگی:

آیت الله حاج آخوند با آگاهی و ایمان به هدف مقدس خود، هر روز بیش از پیش با توکل بر خداوند متعال بر فعالیت‌ها و اقدامات روشنگرانه خود بر ضد نظام ستم شاهی پهلوی افزود، تا جایی که تاب و تحمل ساواک مرکز (در تهران) نیز به پایان رسید و به قصد خاموش کردن نوای آگاهی بخش و انقلابی او، دستور بازرسی منزل و دستگیری وی را به ساواک کرمانشاه ابلاغ کرد.

بالآخره وی در تاریخ ۱۲/۸/۱۳۵۲ شمسی به دستور ساواک مرکز دستگیر و بعد از سه روز بازداشت در ساواک کرمانشاه محاکمه و به سه سال زندان محکوم شد و در تاریخ ۱۵/۸/۱۳۵۲ به کمیته ضد خرابکاری ساواک تهران تحویل و به زندان اوین انتقال داده شد و بارها مورد شکنجه قرار گرفت. همسر وی گفته است: «در یکی از ملاقات‌ها با همسرم در زندان اوین، متوجه شدم که ناخن های وی را کشیده‌اند».[۳۱]

آیت الله حاج آخوند با کوشش عالمان کرمانشاه و قم بعد از شش ماه، از زندان آزاد شد و به کرمانشاه بازگشت. وی بعد از آزادی از زندان، نه تنها از مواضع خود دست برنداشت، بلکه بیش از پیش به فعالیت‌های سیاسی خود افزود؛ آگاه کردن مردم نسبت به ظلم حاکم طاغوتی و برنامه های ضد دینی آن و اعلام مرجعیت امام خمینی و امثال آن، از جمله این فعالیت‌هاست. از این رو، ساواک برنامه تضعیف وی را به مرحله اجرا گذاشت که گوشه‌ای از آن در پرونده ایشان در ساواک آمده است.

خدمات فرهنگی و اجتماعی

از جمله خدمات فرهنگی و اجتماعی وی، تعمیر و مرمت مسجد و مدرسه حاج شهبازخان در سال ۱۳۶۷ ش. است که به دلیل شدت فرسودگی قابل استفاده نبود و با زحمت های فراوان وی به بهره‌برداری رسید. این مسجد و مدرسه یکی از مکان‌های مهم فرهنگی، مذهبی و اجتماعی در سطح استان بشمار می‌رود و رونق آن، مرهون مدیریت عالمانه و کوشش های بی دریغ آیت الله حاج آخوند می‌باشد. هم اکنون در این مدرسه طلاب و فضلای زیادی مشغول به تحصیل هستند و حتی این میراث فرهنگی، در ایام تعطیلات حوزه پذیرای روحانیانی است که به قصد تبلیغ و ارشاد به آن سامان هجرت می‌کنند.[۳۲]

مرحوم حاج آخوند در مبارزه با افکار منحرف، نیز بسیار جدی بود و به صورت منطقی به افشاگری علیه مروجان عقاید باطل و انحرافی می پرداخت. ترویج افکار منحرف چنان وی را نگران می سازد که نامه‌ای به امام خمینی قدس سره می‌نویسد و امام در ۱۸ صفر ۱۳۹۳ ق. خطاب به ایشان چنین می‌نویسند: «بسمه تعالی. خدمت جناب مستطاب عمادالاعلام و ثقةالاسلام آقای حاج آقا مجتبی حاج آخوند دامت افاضاته. مرقوم محترم، که حاوی مطالبی راجع به بعضی دستجات بود، واصل گردید. در این موضوع مراجعه شده است و این نحو اجتماعات و تبلیغات به صورت مذهبی که ممکن است برای سرگرم کردن مسلمین و انحراف آن ها در اجتماع بر ضد اجانب باشد، همیشه بوده و است و موجب نگرانی است. و ضمناً چون با اسمای فریبنده توأم است؛ نمی شود به طور صراحت نفی و اثباتی نمود. از خداوند تعالی بیداری مسلمین و دستجات آن ها را از شر اجانب خواستار است؛ از جنابعالی امید دعای خیر دارم. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته. روح الله الموسوی الخمینی.»

حاج آخوند برای کاستن مشکلات مالی مردم، که ریشه بسیاری از معضلات اجتماعی است، صندوق قرض الحسنه ولی عصر علیه السلام را تأسیس کرد که آثار مثبت زیادی به همراه داشته است. این صندوق هنوز فعالیت می کند.[۳۳] البته ایشان به طور مستقیم نیز به نیازمندان کمک مالی می کرد؛ چنان که آیت الله نجومی در مورد خدمات حاج آخوند می‌نویسد: «ایشان تا جایی که از نظر مالی میسر بود، به فقرا و افراد کم درآمد و نیازمند کمک می‌کردند و در این مورد مضایقه نداشتند».[۳۴]

آیت الله حاج آخوند از سوی رهبر کبیر انقلاب، مناصب سیاسی، فرهنگی و اجتماعی مختلفی را بر عهده گرفت، از جمله: فرماندهی کمیته انقلاب اسلامی شهر کرمانشاه از طرف شورای مرکزی کمیته انقلاب اسلامی، نماینده امام در جهاد سازندگی، نماینده مجلس خبرگان رهبری در دو دوره، نماینده امام در دانشگاه علوم پزشکی، مسئول اداره عقیدتی - سیاسی ارتش در غرب کشور، نماینده امام در بنیاد مسکن، نماینده امام در امور حسبیه، سرپرستی حوزه علمیه کرمانشاه به همراه آیت الله محمدحسین زرندی.[۳۵]

ویژگی‌های اخلاقی

توجه به عبادات:

توجه فراوان به امور عبادی، از ویژگی‌های آیت الله حاج آخوند بود. بیشتر اوقات زبانش به ذکر خدا مشغول بود. به اقامه نماز شب مقید بود، حتی در سفرها و در حال کسالت. بعد از نماز صبح نیز بیدار بود و به عبادت می‌پرداخت.[۳۶] به مستحبات، مثل نماز جعفر طیار و اعتکاف خصوصاً در ایام اقامتش در قم، بسیار اهمیت می داد. از تلاوت قرآن غافل نبود و بیشتر اوقات به ویژه در سحرها، آن را تلاوت می‌کرد.[۳۷]

آیت الله نجومی در این مورد می‌گوید: «در انجام عبادات خصوصا نماز اول وقت، شدیداً مراعات می‌کرد و انجام آن ها را بر امور دنیایی مقدم می‌داشت. در انجام مستحبات و مداومت بر آن ها، جدیت خاصی داشت. وی هفت سفر به مکه مکرمه به قصد زیارت و اظهار بندگی در برابر خداوند متعال مشرف شد».[۳۸]

خوش خُلقی با خانواده:

او همان گونه که با مردم با اخلاق نیکو رفتار می‌کرد، با افراد خانواده‌اش نیز چنین بود و همان احترام را برای اهل خانه اش قائل بود. به همین علت فرزندان وی نیز به سلک روحانیت درآمدند و به تحصیل علوم دینی پرداختند.

آیت الله نجومی در این باره می‌نویسد: «در زندگی شخصی حتی الامکان سعی می‌کرد کارهای شخصی خود را انجام دهد و افراد خانواده را به زحمت نیندازد و اگر کاری را به آن ها محول می کرد، هیچ وقت حالت آمرانه نداشت. همیشه به این امر «که مرد در زندگی باید یاور و همراه همسرش باشد»، عمل می‌کرد و در مواقع لزوم در کارهای خانه به همسرش کمک می‌کرد. در بچه‌داری هیچ ابایی نداشت. یک روز در خیابان فرزندشان را بغل گرفته بود که یکی از آشنایان به وی گفت: چرا شما بچه را بغل کرده‌اید؟ مگر روحانی بچه بغل می‌کند؟ وی در جواب گفت: یک روحانی بیش از هر کس باید در امور خانواده، به افراد خانواده یاری کند».[۳۹]

رعایت آداب اسلامی:

تنها معیار آیت الله حاج آخوند در برخورد با مردم، رضایت خداوند بود. از این رو، در معاشرت با مردم صداقت در گفتار و رفتار، وفای به عهد، تواضع، یکرنگی قبل و بعد از ریاست و تشویق به نیکی‌ها را رعایت می‌کرد. وی با این که در برابر کژی‌ها و نادرستی‌ها می‌ایستاد، ولی اخلاق و رفتار اجتماعی‌اش چنان جذاب بود که بسیاری از افراد به او ارادت و عقیده خاصی داشتند. و با این که از محبوبیت گریزان بود، ولی طبیعت رفتارش مردم را مجذوب خود ساخته بود. استقبال بی سابقه و اعجاب انگیز مردم کرمانشاه از وی بعد از بازگشت از زیارت خانه خدا در سال ۱۳۷۷ ش، که ساعت‌ها پشت درِ فرودگاه کرمانشاه و در منزل وی منتظر ورودش بودند، نشان دهنده چهره مردمی این عالم جلیل القدر است.[۴۰]

عشق به معصومین علیهم السلام:

به اهل بیت علاقه فراوانی داشت. اهتمام ویژه‌ای به برگزاری مراسم عزاداری و مداحی در مساجد و منازل به مناسبت‌های مختلف داشت و بارها به قصد تجدید عهد و بیعت با معصومین علیهم السلام به کربلا و نجف و... مشرف شد و ماه‌ها در جوار آن حضرات سکنا گزید. به مداحان و روضه‌خوانان خاندان عصمت و طهارت احترام خاصی قائل بود.[۴۱]

حق گویی:

وی در بیان حق و دفاع از آن، بسیار شجاع بود. حق را بیان می‌کرد، چه به نفع او باشد و چه به ضرر او؛ توجهی به شخصیت یا تعداد طرفداران آن نداشت و در این امر از سرزنش ملامتگران هراسی به خود راه نمی‌داد. این خصلت او ناشی از غیرت دینی او بود که در طول زندگی سیاسی و اجتماعی اش کاملاً نمود داشت.[۴۲]

دنیا گریزی:

وی از هر آن چه که او را به دنیا نزدیک و از خدا دور می‌کرد، پرهیز داشت. دارای وارستگی و مناعت ذاتی خاصی نسبت به دنیا بود. مال و مقام وسیله خدمت به بندگان خدا می دانست. با این که دارای مناصب مختلف اجتماعی بود، ولی به هیچ کدام دل نسپرد و هر وقت احساس می‌کرد که آن مناصب او را به طرف دنیا سوق می‌دهند و او را از هدف اصلی‌اش که همان بندگی خداوند بود، بازمی‌دارند، از آن مناصب دوری می‌کرد. قناعت، ساده زیستی، تشریفات گریزی و بی‌اعتنایی به وجهه اجتماعی، از ویژگی‌های بارز وی بود.

غیرت دینی:

اهمیت به امر به معروف و نهی از منکر، حساسیت در برابر انحراف به نام دین، دوری از مصلحت اندیشی‌های نابه جا، دوری از تسامح در اجرای حدود الهی، ستیز با تفریط و افراط در آموزش معارف دین و اجرای برنامه‌های دینی، از دیگر ویژگی‌های بارز حاج آخوند بود.[۴۳]

وفات

آیت الله حاج آخوند کرمانشاهی بعد از سال ها مجاهدت و تلاش در راه ترویج دین و تحقق آرمان‌های انقلاب اسلامی، بالآخره در شامگاه روز یکشنبه ۱۵ مهر ۱۳۸۰ (۱۹ رجب ۱۴۲۲)، در سن ۷۲ سالگی شمع وجودش خاموش شد و استان کرمانشاه در سوگ فراق و در غم و اندوه جانکاهی فرورفت. پیکر وی سه شنبه ۱۷ مهر ماه، بر روی دوش مردم عالم دوست کرمانشاه تشییع و به شهر قم منتقل شد. آیت الله بهجت بر وی نماز خواند و سپس به امر مقام معظم رهبری، در حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها به خاک سپرده شد.[۴۴]

پانویس

  1. تاریخ کرمانشاه در عصر قاجار، هرمز بیگلری، انتشارات طاق بستان، کرمانشاه، ج ۲، ص ۱۴۳، ۱۴۷ و ۱۴۸.
  2. مکاتبه با حجت الاسلام محمدمهدی حاج آخوند، ص ۱، مورخه ۱۳۸۰/۱۱/۱۱.
  3. همان، ص ۴.
  4. همان، ص ۹.
  5. مصاحبه با حجت الاسلام سید مهدی سید موسوی، مورخه ۱۳۸۰/۱۱/۱۰ و حجت الاسلام سید محمدحسین حائری زاده، مورخه ۱۳۸۰/۱۱/۱۳.
  6. کیمیای هستی، سید مرتضی نجومی، مؤسسه فرهنگی نشر سها، ۱۳۷۹ ش، ص ۷۱.
  7. مکاتبه با محمدمهدی حاج آخوند، ص ۳.
  8. کیمیای هستی، ص ۲۴۷.
  9. مکاتبه با آیت الله سید مرتضی نجومی، ص ۳.
  10. زندگانی سردار کابلی، کیوان سمیعی، چاپخانه گیلان، ۱۳۶۳ ش، ص ۲۲۹ و گنجینه دانشمندان، ج ۶، ص ۳۶۹.
  11. مصاحبه با حجت الاسلام سید محمدحسین حائری زاده.
  12. کیمیای هستی، ص ۷۱.
  13. مکاتبه با محمدمهدی حاج آخوند، ص ۳.
  14. کیمیای هستی، ص ۷۱.
  15. مکاتبه با آیت الله نجومی، ص ۳.
  16. مصاحبه با حجت الاسلام علی اکبر آل آقا، مورخه ۱۳۸۱/۱/۱۷.
  17. مکاتبه با محمدمهدی حاج آخوند، ص ۷ و ۸.
  18. همان، ص ۱۷.
  19. مکاتبه با محمدمهدی حاج آخوند، ص ۱۱.
  20. همان، ص ۱۶.
  21. همان، ص ۱۹.
  22. کرمانشاهان و تمدن دیرینه آن، ایرج افشار، ج ۱، ص ۶۳۰، انتشارات زرین، تهران.
  23. کیمیای هستی، ص ۷۰.
  24. پرونده ش ۵۲۰۷ ساواک، ص ۲۱، (با تغییرات).
  25. همان، ص ۱۸.
  26. همان، ص ۲۸.
  27. همان، ص ۲۹.
  28. مصاحبه با عبدالحمید ترابی، از ساکنان نجف اشرف، مورخه، ۱۳۸۰/۱۱/۱۰.
  29. مکاتبه با محمدمهدی حاج آخوند، ص ۸.
  30. مصاحبه با عبدالحمید ترابی.
  31. مکاتبه با محمدمهدی حاج آخوند، ص ۲۶.
  32. همان، ص ۳۳.
  33. همان، ص ۳۲.
  34. مکاتبه با آیت الله نجومی، ص ۶.
  35. مکاتبه با محمدمهدی حاج آخوند، ص ۳۴؛ صحیفه امام، ج ۱، ص ۴۷۶ و ج ۱۷، ص ۲۵۸.
  36. مصاحبه با حجت الاسلام سید مهدی سید موسوی.
  37. مصاحبه با حجت الاسلام صادق طهوری، ۱۳۸۰/۱۱/۱۲.
  38. مکاتبه با محمدمهدی حاج آخوند، ص ۶ و ۴۳.
  39. مکاتبه با آیت الله نجومی، ص ۵.
  40. مکاتبه با محمدمهدی حاج آخوند، ص ۳۶.
  41. مکاتبه با آیت الله نجومی، ص ۶ و مصاحبه با عبدالحمید ترابی.
  42. مصاحبه با حجت الاسلام صادق طهوری.
  43. مصاحبه با آیت الله شیخ حسن ممدوحی.
  44. مکاتبه با محمدمهدی حاج آخوند، ص ۵۱.

منابع

آرشیو عکس و تصویر