جعفر بن حسين مؤمن قمى

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


جعفر بن حسین مؤمن قمی (م، ۳۴۰ ق)، از راویان موثق شیعه در قرن چهارم هجری است. نجاشى جعفر مؤمن قمی را محدثى صاحب وجاهت و وثاقت دانسته و سه کتاب المزار، فضل الکوفه و النوادر را برای او نام برده است. شیخ صدوق، از جمله شاگردان برجسته اوست.

نام کامل جعفر بن حسین مؤمن قمی
زادگاه قم
وفات ۳۴۰ قمری
مدفن کوفه

Line.png

اساتید

محمد بن حسن صفار، محمد بن عبدالله حمیری قمی، محمد بن حسن بن ولید، محمد بن جعفر بن بطه قمی،...

شاگردان

شیخ صدوق، احمد بن محمد بن نصر رازى، احمد بن حسین بن عمران، محمد بن على بن فضل بن تمام،...

آثار

کتاب المزار، فضل الکوفه و مساجدها، کتاب النوادر،...

ولادت و وفات

جعفر بن حسین مؤمن قمی در نیمه سده سوم هجری در شهر قم، در یکى از خاندان هاى رفیع شیعه دیده به جهان گشود. کنیه اش «ابومحمد» و لقب معروف او «مؤمن» بود و چون در قم زاده شد، به قمى بودن هم اشتهار یافت.[۱] او در دوره غیبت صغری و روزگار زندگى سفیران ویژه امام عصر علیه‌السلام زندگى مى کرده است.

جعفر مؤمن قمی، بعد از این که عمر بابرکت خویش را در دو شهر قم و کوفه به گردآورى و نشر اخبار معصومین علیهم‌السلام سپرى کرد، سرانجام در سال ۳۴۰ هجرى در شهر کوفه دار فانی را وداع گفت و ظاهراً در همان شهر، در جوار قبر مطهر حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام به خاک سپرده شد.[۲]

استادان و شاگردان

جعفر مؤمن قمى نزد استادان بسیارى کسب فیض نمود که نام هاى آنان در کتاب هاى تراجم ذکر شده است، از جمله:

همچنین برخی شاگردان جعفر بن حسین مؤمن قمی عبارتند از:

  • شیخ صدوق، اولین شاگرد برجسته و پرآوازه جعفر قمى است؛
  • احمد بن محمد بن نصر رازى سمسار؛
  • احمد بن حسین بن عمران؛ شیخ آقا بزرگ تهرانى در «الاعلام» مى نگارد: احمد بن حسین بن احمد بن عمران، صاحب کتاب «اختصاص» است؛ کتابى که شیخ مفید، کتاب عیون و محاسن خود را از کتاب اختصاص احمد بن حسین و از سایر کتاب هاى روایتى برگرفته است.[۴]
  • محمد بن على بن فضل بن تمام؛ این محدث بزرگوار، استاد حدیث گروهى از استادان شیخ نجاشى است.[۵]

شخصیت جعفر مؤمن قمی

اینک لازم است که شخصیت و منزلت جعفر بن حسین قمى را از دیدگاه دانشوران شیعى، مورد ارزیابى قرار دهیم. در این زمینه زیباترین و دقیق ترین سخن، از نجاشى است که مى گوید: جعفر بن حسین، معروف به ابى محمد مؤمن قمى، استادى است از استادان قم، محدثى صاحب وجاهت و وثاقت است که در مقطعى از زندگى خویش از شهر قم هجرت کرد و به سوى کوفه شتافت و رحل اقامت افکند و در همین کوفه بود که دنیا را بدرود حیات گفت.[۶]

بر پایه همین سخن، تمامى رجال نویسان، این محدث را ستوده و از او به نیکى یاد کرده و با دیده تکریم و احترام به او نگریسته اند.[۷]

آیت الله خویى در کتاب خود مى نویسد: جعفر بن حسین، یکى از استادان شیخ صدوق است که در شأن استادش گفته: «رضى اللّه عنه» که نشانه بزرگىِ این استادِ حدیث است.[۸]

آثار و روایات

جعفر بن حسین قمى، علاوه بر تدریس، کتاب هایى را نیز تألیف کرد و آموخته هاى خود را به رشته تحریر درآورد. نجاشى چند کتاب او را نام برده است که عبارتند از:

  • کتاب المزار؛
  • فضل الکوفه و مساجدها؛
  • کتاب النوادر.[۹]

در اینجا به مناسبت، برخى از احادیثى که جعفر بن حسین مؤمن قمى نقل کرده، ذکر می شود:

  • یاران برگزیده: جعفر بن حسین با واسطه روایت مى کند از امام باقر علیه‌السلام که فرمود: امیرالمومنین علیه‌السلام مى فرمود: زمین براى هفت نفر خلق شده که مردم به برکت وجود آنان روزى مى خورند و یارى مى شوند و باران بر آن ها مى بارد. از آنان است: سلمان فارسى، مقداد، ابوذر، عمار، حذیفه و عبدالله بن مسعود و حضرت على علیه‌السلام فرمود: «من پیشواى آنان هستم و آنان کسانى بودند که بر حضرت فاطمه سلام الله علیها نماز خواندند».[۱۰]
  • منزلت زید بن صوحان: روایت مى کند از امام صادق علیه‌السلام که فرمود: هنگامى که زید بن صوحان در جنگ جمل، به زمین افتاده و مجروح شده بود، امیرالمؤمنین بالاى سر او آمد و فرمود: اى زید! خداوند تو را رحمت کند! زحمت دادن تو بسیار کم، ولى کمک کردن تو بسیار زیاد بود. آن گاه زید سرش را به سوى حضرت بالا برد و عرض کرد: یا امیرالمؤمنین! خداوند به شما جزاى نیک عنایت کند. اى على! تو به خداى بسیار دانا هستى. خداوند در دل و جان تو بسیار بزرگ است. من اگر در رکاب تو جنگ کردم و با مخالفین شما نبرد کردم، از روى آگاهى بود. من از همسر گرامى رسول مکرم اسلام، اُم‌السلمه، شنیدم که مى گفت: من از رسول الله شنیدم که درباره على فرمود: مَنْ کنْتُ مولاه فعلىّ مولاه اللّهمّ وال مَنْ والاه و عاد مَنْ عاداه وانصُر مَنْ نصره واخْذُل مَنْ خذلَه. آن گاه زید به امیرالمؤمنین عرض کرد: بر من ناگوار بود که تو را تنها گذارم و دست از یارى تو بردارم؛ چه، اگر این کار را مى کردم خداوند مرا خوار مى کرد.[۱۱]
  • اثر دعاى امام کاظم علیه‌السلام: روایت مى کند از حماد بن عیسى که گفت: به محضر مقدس حضرت موسى بن جعفر رفتم و عرض کردم: جانم به فدایت! از خدا بخواه به من خانه، همسر، فرزندان و خادم و حج هر سال را روزى فرماید. حضرت دعا فرمود: اللّهم صلّ على محمّد و آل محمّد وارزقه داراً و زوجةً و ولداً و خادماً و الحجّ خمسین سنة. حماد مى گوید: چون حضرت فرمود «۵۰ حج»، دانستم زیاده بر پنجاه سال زندگى نخواهم کرم. سپس مى گوید: من ۴۸ حج به جا آوردم و این است خانه من و همسر من، که در پس پرده است و صداى مرا مى شنود، و این است پسر من و این است خادم من که پروردگارم این ها را به دعاى حضرت موسى بن جعفر علیه‌السلام به من عطا فرمود. بعد از این سخن، حماد دو حج دیگر انجام داد. چون سال سوم شد، خواست به حج مشرف شود؛ به میقات که رسید و احرام بست و رفت که غسل احرام کند؛ ولى ناگهان سیلى جارى شد و او را غرق کرد.[۱۲]
  • ارزش هاى معنوى: روایت مى کند از امام جعفرصادق علیه‌السلام که آن بزرگوار فرمود: بعد از یکى از جنگ ها، گروهى اسیر را به مدینه آوردند. فرمان کشتن آنان صادر شد، جز یک نفر که کشته نشد. آن مرد رو به حضرت رسول کرد و گفت: پدر و مادرم به قربان تو، چرا از میان آنان فقط مرا رها کردى و آزادى بخشیدى؟ حضرت فرمود: جبرئیل از طرف پروردگار به من خبر داد که در تو پنج خصلت وجود دارد که خدا و رسولش آن ها را دوست دارند: «الغیرة الشدیده على حرمک و السخاء و حُسنُ الخلق و صدق اللسان والشجاعة؛ غیرت شدید بر همسر و سخاوت و خُلق نیک و راستگویى و شجاعت». آن مرد کافر تا این سخنان را از رسول اکرم شنید، بلافاصله اسلام را برگزید و مسلمان شد و اسلامش بسیار عالى و محکم بود. او در یکى از جنگ ها، که در رکاب پیامبر گرامى اسلام بود و به شدت جنگ کرد و به درجه شهادت نایل شد.[۱۳]

پانویس

  1. رجال نجاشى، ص ۱۲۳؛ رجال شیخ طوسى، ص ۴۶۱.
  2. رجال نجاشى، ص ۱۲۳ و الاعلام، ص ۷۰.
  3. جامع الروات، ج ۱، ص ۱۵۱؛ رجال نجاشى، ص ۲۶۳.
  4. طبقات اعلام الشیعه، ص ۲۵ ؛ رجال نجاشى، ص ۳۹۹.
  5. طبقات اعلام الشیعه، ص ۷۰.
  6. رجال نجاشى، ص ۱۲۳.
  7. قاموس الرجال، ج ۲، ص ۳۷۸.
  8. معجم الرجال الحدیث، ج ۴، ص ۶۴.
  9. رجال نجاشى، ص ۱۲۳
  10. کتاب الاختصاص، ص ۵.
  11. کتاب الاختصاص، ص ۷۹.
  12. کتاب الاختصاص، ص ۱۹۱ و رجال کشى، ج ۲، ص ۶۴.
  13. امالى شیخ مفید، ص ۲۲۴، مجلس ۴۶، حدیث ۷.

منابع