بُدَیل بن ورقاء

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


«بُدَیل بن وَرقاء» از بزرگان قبیله خُزاعه و از صحابه پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله بود که از چهره‌هاى مؤثر در تاریخ اسلام دانسته شده است.[۱] او قبل از اسلام آوردن، به همراه برخی از مشرکان به اعمال مسلمانان خرده مى‌گرفتند، اما پیش از فتح مکه مسلمان شد و در برخی غزوات پیامبر نیز شرکت کرد. «عبدالله بن بدیل» یکی از فرزندان اوست که در جنگ صفین در رکاب حضرت على علیه‌السلام به شهادت رسید.

بدیل پیش از اسلام

درباره زندگى بدیل بن ورقاء، پیش از اسلام آوردنش اطلاع چندانى در دست نیست. طبق پاره‌اى گزارش ها او ساکن مکه بوده[۲] و نخستین کسى است که در مکه روشنایى قرار داد و در آن شهر، خانه مربعى شکل (شبیه خانه خدا) ساخت و براى آن پنجره و دریچه‌هایى قرار داد، در حالى که پیش از وى به احترام کعبه کسى چنین کارى نمى‌کرد و براى این که خانه کعبه از دیگر بناها ممتاز باشد از ساختن خانه‌هایى شبیه آن خوددارى مى‌شد.[۳]

گویا او قبل از اسلام آوردنش و پیش از هجرت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به مدینه، به همراه تنى چند از مشرکان به اعمال مسلمانان خرده مى‌گرفتند، از این‌رو برخى مفسران در شأن نزول آیاتی از قرآن کریم از بدیل نام برده اند، از جمله آیه «لِکلّ اُمّة جَعَلنا مَنسکـًا هُم ناسِکوه فلا ینزعُنَّک فى الاَمر...»؛ براى هر امتى عبادتى قرار دادیم تا خدا را با آن پرستش کنند، پس نباید در این امر با تو به ستیزه برخیزند...‌ (سوره حج، ۶۷).

ابن‌ جماعه[۴] و ابوحیان اندلسى[۵] در سبب نزول این آیه نوشته‌اند که افرادى چون بدیل‌ بن ورقاء و بشر‌ بن سفیان و... (قبل از پذیرش اسلام)، با مسلمانان به جدال پرداختند و گفتند که چرا شما آنچه را خودتان مى‌کشید، مى‌خورید و آنچه را که خدا مى‌کشد (مردار) نمى‌خورید؟ خداوند در پاسخ آنها این آیه را نازل‌ فرمود.

همچنین ابوحیان اندلسى در ذیل آیه «...و اِنَّ کثیرًا لَیضِلّونَ بِاَهوائِهِم بِغَیرِ عِلم اِنَّ رَبَّک هُوَ اَعلَمُ بِالمُعتَدین» (سوره انعام، ۱۱۹) (بسیارى از مردم (دیگران را) از روى هوا و هوس و نادانى گمراه مى‌سازند و پروردگار تو تجاوزکاران را بهتر مى‌شناسد)؛ نوشته است که منظور از «و اِنَّ کثیرًا» بدیل‌ بن ورقاء (قبل از مسلمان شدن)، عمرو‌ بن لحى و برخى مشرکان بودند که از روى هوا و هوس، حرام و حلال را ـ بدون آن که از شریعت و دینى سرچشمه گرفته باشد ـ تغییر مى‌دادند.[۶]

اسلام آوردن بدیل

در مورد زمان اسلام آوردن بدیل بن ورقاء، سیره‌نویسان بر یک رأى نیستند؛ برخی آن را به هنگام فتح مکه در مَرُّالظَهْران نوشته‌اند و از او به عنوان یکى از بزرگ مسلمانان فتح مکه نام برده‌اند.[۷]

گزارش هایى دیگر حاکى از آن است که اسلام او پیش از فتح مکه بوده است و مؤید آن نیز، تمایل و علاقه بدیل به پیامبر و همپیمانى قبیله خزاعه با مسلمانان[۸] و از همه مهم‌تر، این گزارش دانسته شده که پس از صلح حدیبیه، از قبیله خزاعه کسى نمانده بود که مسلمان نشود و پیامبر را تصدیق نکند.[۹]

بیشتر سیره نویسان و مفسران از نقش بدیل در پیمان حدیبیه در سال ششم هجرت سخن گفته و نوشته‌اند که او با شمارى از بزرگان قبیله خود و به نمایندگى از قریش به حضور پیامبر رسیدند و آن حضرت را از آمادگى قریش براى جنگ با او باخبر ساختند و نیز پس از جویا شدن از علت سفر رسول خدا صلی الله علیه و آله، گزارش آن را به اطلاع مشرکان مکه رساندند و با آن که قریش او را به نمایندگى نزد پیامبر فرستاده بودند به سخنانش اعتماد نکرده، او را به سازش با پیامبر متهم کردند.[۱۰]

گویند: رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از صلح حدیبیه، ـ‌ حدود سه ماه پیش از فتح مکه ـ نامه‌اى به خط حضرت على علیه السلام براى بدیل فرستاد.[۱۱] در این نامه جمله «کریم‌ترین اهل تهامه نزد من شمایید» نشان دهنده مقام بدیل و خزاعه نزد پیامبر صلى الله علیه و آله است.[۱۲] نوشته‌اند که بدیل این نامه را به فرزندش مسلم سپرد و گفت: مادام که این نامه با شماست خیر و برکت با شما خواهد بود.[۱۳]

قبیله بدیل (خزاعه) پس از صلح حدیبیه، همپیمان پیامبر صلى الله علیه و آله بودند و مطابق گزارش هایى، همه افراد این قبیله، اعم از مشرک و مسلمان، رازدار و امین سرّ پیامبر و هواخواه آن حضرت بودند و آنچه در مکه مى‌گذشت از پیامبر مخفى نمى‌کردند.[۱۴]

گفته شده: وى پس از همدستى قریش با بنى‌بکر بر ضدّ خزاعه و نقض صلحنامه حدیبیه از سوى قریش، نزد پیامبر صلى الله علیه و آله به مدینه آمد و آن حضرت را از اقدام آنها باخبر ساخت. حضرت در پاسخ وى پیش‌بینى فرمود: ابوسفیان بزودى براى تجدید پیمان حدیبیه به مدینه خواهد آمد؛ ولى بدون نتیجه باز خواهد گشت.[۱۵]

هنگام فتح مکه و پس از آن که عباس عموى پیامبر، بدیل را (از این‌رو که جد سوم رسول خدا صلى الله علیه و آله - عبدمناف - از قبیله خزاعه بود) به عنوان دایى رسول خدا معرفى کرد،[۱۶] آن حضرت از سنّ بدیل پرسید؛ او گفت: ۹۷ سال دارد و پیامبر او را دعا کرد.[۱۷] طبق پاره‌اى از گزارش ها، در فتح مکه خانه بدیل و مولایش رافع از مکان هاى امنى بود که قریش به دستور پیامبر مى‌توانستند به آنجا پناهنده شوند.[۱۸]

بدیل پس از اسلام آوردن در غزوه‌هاى حنین، طائف و تبوک شرکت داشت. در غزوه حُنَین، پیامبر او را پاسدار غنایم و اسیران کرد.[۱۹] در غزوه تبوک نیز مأموریت یافت تا بنى‌کعب را براى جنگ با رومیان بسیج کند؛[۲۰] همچنین گزارش شده که وى در حجة‌الوداع سوار بر شتر اعلان مى‌کرده که پیامبر به او مأموریت داده تا مردم را از روزه گرفتن در ایام‌ تَشْریق (سه روز بعد از عید قربان) بازدارد.[۲۱]

بدیل از راویان حدیث پیامبر صلى الله علیه و آله بود و کسانى چون پسرش سلمه و حبیبه دختر شُرَیق از او روایت کرده‌اند.[۲۲]

درباره مرگ بدیل، نظرها همسان نیست؛ بیشتر سیره نویسان، وفات او را پیش از رحلت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله ذکر کرده[۲۳] و عمر او را حدود ۱۰۰‌ سال تخمین زده‌اند.[۲۴]

فرزندان بدیل

گویند: فرزندان بدیل از یاران نزدیک امیرمؤمنان على علیه السلام بودند و دو یا سه تن از آنان در جنگ صفین در رکاب آن حضرت به شهادت رسیدند.[۲۵] عبدالله بن بدیل یکى از پسران وى با کوششى چشمگیر مى‌جنگید و حتى هنگام شهادت، پیشنهادى داد که فرداى آن روز به پیروزى سپاه امام انجامید.[۲۶] عبدالرحمن نیز از نخستین شهیدان صفین بود؛[۲۷] همچنین رافع‌ بن بدیل که پیش از پدرش اسلام آورد و در فاجعه بئر مَعُونَه (در‌ سال‌ چهارم هجرت) به شهادت رسید.[۲۸]

گفته شده: پسر دیگر بدیل، به نام عمرو نیز در قیام بر ضد عثمان، نقش داشته است.[۲۹] شاید، به سبب نقش فرزندان بدیل در جنگ صفین و نیز انتساب افرادى همچون ابوالفتوح رازى[۳۰] و دعبل خزاعى به خاندان بدیل باشد که برخى دانشمندان، خاندان بدیل را به تشیع نسبت داده‌اند.[۳۱]

پانویس

  1. جمهرة انساب‌العرب، ج‌۱، ص‌۲۳۹.
  2. الاستیعاب، ج‌۱، ص‌۲۳۵؛ الاصابه، ج‌۱، ص‌۴۰۸.
  3. صبح الاعشى، ج‌۱، ص‌۴۸۵؛ دانشنامه جهان اسلام، ج‌۳، ص‌۵۶۳‌.
  4. غرر التبیان، ص‌۳۵۴.
  5. البحر المحیط، ج‌۷، ص‌۵۳۴‌.
  6. همان، ج‌۴، ص‌۶۳۱‌.
  7. الاستیعاب، ج۱، ص۲۳۵؛ اسدالغابه، ج۱، ص‌۳۶۰.
  8. السیرة‌النبویه، ج‌۴، ص‌۳۹۰.
  9. المغازى، ج‌۲، ص‌۷۴۹.
  10. السیرة النبویه، ج‌۳، ص‌۳۱۱؛ روض الجنان، ج‌۱۷، ص‌۳۵۴.
  11. المغازى، ج‌۲، ص‌۷۴۹.
  12. اسدالغابه، ج‌۱، ص‌۳۶۰؛ المغازى، ج‌۲، ص‌۷۵۰.
  13. اسدالغابه، ج‌۱، ص‌۳۶۰؛ قاموس الرجال، ج‌۲، ص‌۲۵۵؛ الاصابه، ج‌۱، ص‌۴۱۰.
  14. السیرة‌النبویه، ج۳، ص۳۱۲؛ المغازى، ج۲، ص۵۹۳.
  15. السیرة‌النبویه، ج‌۴، ص‌۳۹۵؛ تفسیر قرطبى، ج‌۸‌، ص‌۴۲‌ـ‌۴۳.
  16. قاموس الرجال، ج‌۲، ص‌۲۵۵‌ـ‌۲۵۶.
  17. الاصابه، ج‌۱، ص‌۴۰۹؛ قاموس الرجال، ج‌۲، ص‌۲۵۵.
  18. الاستیعاب، ج‌۱، ص‌۲۳۵؛ الاصابه، ج‌۱، ص‌۴۰۹.
  19. الطبقات، ج‌۴، ص‌۲۲۰ - ۲۲۱؛ اسدالغابه، ج‌۱، ص‌۳۶۱.
  20. الطبقات، ج‌۴، ص‌۲۲۱.
  21. الاصابة، ج‌۱، ص‌۴۰۹.
  22. الاستیعاب، ج‌۱، ص‌۱۵۰؛ ج‌۴، ص‌۲۲۱.
  23. اسدالغابه، ج‌۱، ص‌۳۶۰‌ـ‌۳۶۱؛ الاصابه، ج‌۱، ص‌۴۰۸.
  24. دانشنامه جهان اسلام، ج‌۳، ص‌۵۶۴‌.
  25. رجال‌الطوسى، ص‌۷۰؛ معجم رجال الحدیث، ج‌۱۰، ص‌۳۴۰.
  26. معجم رجال الحدیث، ج‌۹، ص‌۳۱۳؛ ج‌۱۰، ص‌۱۱۹.
  27. قاموس الرجال، ج‌۶‌، ص‌۹۵.
  28. الطبقات، ج‌۴، ص‌۲۲۰؛ جمهرة انساب العرب، ص‌۲۳۹.
  29. جمهرة انساب العرب، ص‌۲۳۹.
  30. روض الجنان، ج‌۱۷، ص‌۳۵۴.
  31. اعیان‌الشیعه، ج‌۳، ص۵۵۰‌.

منابع

  • دائرةالمعارف قرآن کریم، سید محمود سامانى، ج۵، ص۴۲۹-۴۳۳.