آیه 6 سوره لقمان
<<5 | آیه 6 سوره لقمان | 7>> | ||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و برخی از مردمان (فاسد فتنه انگیز مانند نضر حارث) کسی است که گفتار و سخنان لغو و باطل را (مانند قصّههای دروغ و افسانههای شهوتانگیز مفسد اخلاق و سرود مطرب) به هر وسیله تهیّه میکند تا (خلق را) به جهالت از راه خدا (و آموختن علوم و معارف قرآن) گمراه سازد و آیات قرآن را به تمسخر و استهزا گیرد، این مردمان (فاسد کافر) به عذاب، با خواری و ذلّت گرفتار شوند.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- لهو: بيهوده، راغب گويد: لهو آنست كه انسان را از چيزى كه مفيد است مشغول كند لَهْوَ الْحَدِيثِ حكايت بيهوده.
- هزوا: هزو و هزء (بر وزن قفل): مسخره كردن (بر وزن عنق): مسخره شده.
نزول
«شیخ طوسى» گویند: این آیه درباره نضر بن حرث بن کلدة نازل شده که کتابهائى میخرید که در آن داستان مربوط به ایرانیان از قبیل رستم و اسفندیار بوده و مردم را به آن مشغول میکرد تا از شنیدن قرآن منصرف شوند.[۲][۳]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ يَتَّخِذَها هُزُواً أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ «6»
و برخى از مردم، خريدار سخنان بيهوده و سرگرم كنندهاند، تا بى هيچ علمى، (ديگران را) از راه خدا گمراه كنند و آن را به مسخره گيرند؛ آنان برايشان عذابى خوار كننده است.
نکته ها
كلمهى «لَهْوَ»، به معناى چيزى است كه انسان را از هدف مهم بازدارد. «لَهْوَ الْحَدِيثِ»، به سخن بيهودهاى گويند كه انسان را از حقّ باز دارد، نظير حكايات خرافى و داستانهايى كه انسان را به فساد و گناه مىكشاند. اين انحراف گاهى به خاطر محتواى سخن است و گاهى به خاطر اسباب و ملازمات آن از قبيل آهنگ و امور همراه آن. «1»
شخصى به نام نضربن حارث كه از حجاز به ايران سفر مىكرد، افسانههاى ايرانى- مانند افسانهى رستم و اسفنديار و سرگذشت پادشاهان- را آموخته و براى مردم عرب بازگو مىكرد و مىگفت: اگر محمّد براى شما داستان عاد و ثمود مىگويد، من نيز قصّهها و اخبار عجم را بازگو مىكنم. اين آيه نازل شد و كار او را شيوهاى انحرافى دانست.
برخى مفسّران در شأن نزول اين آيه گفتهاند: افرادى كنيزهاى خواننده را مىخريدند تا برايشان بخوانند و از اين طريق مردم را از شنيدن قرآن توسط پيامبر باز مىداشتند، كه آيهى فوق، در مذّمت چنين افرادى نازل شد. «2»
اين آيه به يكى از مهمترين عوامل گمراه كننده كه سخن باطل است اشاره نموده است. در آيات ديگر قرآن، به برخى ديگر از عوامل گمراهى مردم اشاره شده كه عبارتند از:
الف: طاغوت، كه گاهى با تحقير «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ» «3» و گاهى با تهديد مردم را منحرف مىكند. «لَأَجْعَلَنَّكَ مِنَ الْمَسْجُونِينَ» «4»
«1». تفسير الميزان.
«2». تفسير نمونه.
«3». زخرف، 54.
«4». شعراء، 29.
جلد 7 - صفحه 230
ب: شيطان، كه با وسوسههايش انسان را گمراه مىكند. «يُرِيدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ» «1»
ج: عالم و هنرمند منحرف كه با استفاده از دانش و هنرش ديگران را منحرف مىسازد. «وَ أَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُّ» «2»
د: صاحبان قدرت و ثروت، كه با استفاده از قدرت و ثروت، مردم را از حقّ بازمى دارند. «إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا» «3»
ه: گويندگان و خوانندگانى كه مردم را سرگرم كرده و آنان را از حقّ و حقيقت باز مىدارند.
«يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ»
پیام ها
1- سرمايهگذارى براى مبارزه و تهاجم فرهنگى عليه حقّ، سابقهاى طولانى دارد.
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ»
2- هر آنچه در مقابل حكمت قرار گيرد، لهو و مانع رسيدن به كمال است.
«الْكِتابِ الْحَكِيمِ- لَهْوَ الْحَدِيثِ» (تعجّب از افرادى است كه حكمت رايگان پيامبر معصوم را رها كرده و بدنبال خريد لهو از افراد لاابالى مىباشند.)
3- ابزار مخالفان راه خدا، منطق و حكمت نيست، سخنان لهو و بى پايه است.
«مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ»
4- خريد وسايل لهو و امورى كه انسان را از كمال باز مىدارد، نشانهى جهالت و نادانى است. يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ ... بِغَيْرِ عِلْمٍ
5- تناسب كيفر با عمل، نشانهى عدالت است. آنها كه حقّ را با تمسخر اهانت مىكنند، عذابشان اهانت آور و ذلّتبار است. يَتَّخِذَها هُزُواً ... لَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ
«1». نساء، 60.
«2». طه، 85.
«3». احزاب، 67.
جلد 7 - صفحه 231
دورى از سخن و مجلس باطل
از ديدگاه اسلام، آهنگهايى كه متناسب با مجالس فسق و فجور و گناه باشد و قواى شهوانى را تحريك نمايد، حرام است، ولى اگر آهنگى مفاسد فوق را نداشت، مشهور فقها مىگويند: شنيدن آن مجاز است.
امام باقر عليه السلام فرمود: غنا، از جمله گناهانى است كه خداوند براى آن وعدهى آتش داده است، سپس اين آيه را تلاوت فرمود: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ .... «1» بنابراين غنا، از گناهان كبيره است، زيرا گناه كبيره به گناهى گفته مىشود كه در قرآن به آن وعدهى عذاب داده شده است.
در سورهى حج مىخوانيم: «وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ» «2» از سخن باطل دورى كنيد. امام صادق عليه السلام فرمود: «مراد از «قول زور» آوازه خوانى و غناست». «3»
از امام صادق و امام رضا عليهم السلام نيز نقل شده كه يكى از مصاديق «لهو الحديث» در سورهى لقمان، غنا مىباشد.
در روايات مىخوانيم: «4»
- غنا، روح نفاق را پرورش مىدهد و فقر و بدبختى مىآورد.
- زنان آوازهخوان و كسى كه به آنها مزد مىدهد و كسى كه آن پول را مصرف مىكند، مورد لعنت قرار گرفتهاند، همان گونه كه آموزش زنان خواننده حرام است.
- خانهاى كه در آن غنا باشد، از مرگ و مصيبت دردناك در امان نيست، دعا در آن به اجابت نمىرسد و فرشتگان وارد آن نمىشوند. «5»
«1». كافى، ج 6، ص 431.
«2». حج، 30.
«3». «زور» به معناى باطل، دروغ و انحراف از حقّ است و غنا، يكى از مصاديق باطل است.
«4». اين روايات در ابواب حرمت غنا در مكاسب محرّمه و كتب روايى آمده است.
«5». ميزان الحكمه.
جلد 7 - صفحه 232
آثار مخرّب غنا
1. ترويج فساد اخلاق و دور شدن از روح تقوا و روى آوردن به شهوات و گناهان، تا آنجا كه يكى از سران بنىاميّه (با آن همه آلودگى) اعتراف مىكند: غنا، حيا را كم و شهوت را زياد مىكند، شخصيّت را درهم مىشكند و همان كارى را مىكند كه شراب مىكند.
برخى انسانها از راه نوشيدن شراب و يا مصرف مواد مخدر خود را وارد دنياى بىخيالى وبىتفاوتى كنند، برخى هم از طريق شنيدن سخنان باطل و شهوتانگيزِ يك آوازه خوان، غيرت خود را ناديده مىگيرند و در دنياى بىتفاوتى به سر مىبرند.
2. غفلت از خدا، غفلت از وظيفه، غفلت از محرومان، غفلت از آينده، غفلت از امكانات و استعدادها، غفلت از دشمنان، غفلت از نفس و شيطان. انسانِ امروز با آن همه پيشرفت در علم و تكنولوژى، در آتشى كه از غفلت او سرچشمه مىگيرد، مىسوزد.
آرى، غفلت از خدا، انسان را تا مرز حيوانيّت، بلكه پائينتر از آن پيش مىبرد. «أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ» «1»
امروزه استعمارگران براى سرگرم كردن و تخدير نسل جوان، از همهى امكانات از جمله ترويج آهنگهاى مبتذل، از طريق انواع وسائل و امواج، براى اهداف استعمارى خود سود مىجويند.
3. آثار زيانبار آهنگهاى تحريكآميز و مبتذل بر اعصاب، بر كسى پوشيده نيست. در كتاب تأثير موسيقى بر روان و اعصاب، نكات مهمّى از پايان زندگى و فرجام بدِ نوازندگان آلات موسيقى و گرفتارى آنها به انواع بيمارىهاى روانى و سكتههاى ناگهانى و بيمارىهاى قلبى و عروقى و تحريكات نامطلوب ذكر شده كه براى اهل نظر قابل توجّه و تأمّل است. «2»
خوانندهى عزيز!
خداوند، جهان را براى بشر و بشر را براى تكامل و رشد و قرب معنوى آفريد. او جهان آفرينش را مسخّر ما نمود و فرشتگان را به تدبير امور ما وادار كرد. انبيا و اوليا را براى هدايت
«1». اعراف، 179.
«2». تفسير نمونه، ج 17، ص 19- 27.
جلد 7 - صفحه 233
ما فرستاد و آنان تا سرحدّ مرگ و شهادت پيش رفتند. فرشتگان را براى آدم به سجده وا داشت، روح الهى را در انسان دميد و بهترين صورت و سيرت را به انسان عطا كرد، قابليّت رشد تا بىنهايت را در او به وديعه گذاشت، او را با عقل، فطرت، و انواع استعدادها مجهّز نمود و تنها در آفرينش او، به خود آفرين گفت. «فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ» «1»
آيا اين گل سرسبد هستى، با آن همه امتيازات مادّى و معنوى، بايد خود را در اختيار هر كسى قرار دهد؟ امام كاظم عليه السلام فرمود: به هر صدايى گوش فرا دهى، بردهى او هستى. آيا حيف نيست ما برده يك خوانندهى كذائى باشيم؟!
آيا شما حاضريد هر صدايى را روى نوار كاست ضبط كنيد؟ پس چگونه ما هر صدايى را روى نوار مغزمان ضبط مىكنيم؟ عمر، فكر و مغز، امانتهايى است كه خداوند به ما داده تا در راهى كه خودش مشخّص كرده صرف كنيم و اگر هر يك از اين امانتها را در غير راه خدا صرف كنيم به آن امانت خيانت كردهايم و در قيامت بايد پاسخگو باشيم.
قرآن با صراحت در سورهى اسراء مىفرمايد: «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا» «2» گوش و چشم و دل همگى مورد سؤال قرار مىگيرند. آرى انسان بايد نگهبان چشم و گوش و دل خود باشد و اجازه ندهد هر ندايى وارد آن شود. در حديث مىخوانيم: دل، حَرَم خداست، نگذاريد غير خدا وارد آن شود. «3»
اسلام، براى برطرف كردن خستگى و ايجاد نشاط، راههاى مناسب و سالمى را به ما ارائه كرده است؛ ما را به سير و سفر، ورزش و شنا، كارهاى متنوّع و مفيد، ديد و بازديد، گفتگوهاى علمى و انتقال تجربه، رابطه با فرهيختگان و مهمتر از همه ارتباط با آفريدگار هستى و ياد او كه تنها آرامبخش دلهاست، سفارش كرده است. چرا خود را سرگرم لذّتهايى كنيم كه پايانش، ذلّت و آتش باشد. حضرت على عليه السلام مىفرمايد: «لا خير فى لذة من بعدها النار» «4»، در لذّتهايى كه پايانش دوزخ است خيرى نيست. «من تلذذ لمعاصى الله اورثه الله ذلا» «5» هر كس با گناه و از طريق آن لذّتجويى كند، خداوند او را خوار و ذليل مىنمايد.
«1». مؤمنون، 14.
«2». اسراء، 36.
«3». بحار، ج 67، ص 25.
«4». ديوان امامعلى عليه السلام، ص 204.
«5». غررالحكم، 3565.
تفسير نور(10جلدى)، ج7، ص: 234
پانویس
- پرش به بالا ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی،ج8، ص: 236-237
- پرش به بالا ↑ صاحب مجمع البیان از کلبى نقل نماید که این آیه درباره نضر بن حرث بن علقمة بن کلدة بن عبدالدار بن قصى بن کلاب نازل شده که مردى بود بازرگان و به طرف ایران میآمد و اخبار و داستانهاى مشهور ایران را براى اعراب مى آورد و براى قریش نقل مینمود و میگفت: محمد شما را به داستانهاى عاد و ثمود سرگرم میکند. من شما را به داستان رستم و اسفندیار و اخبار پادشاهان ایران سرگرم مى کنم و مردم داستانهاى او را مى شنیدند و از خواندن و گوش کردن قرآن بازمیماندند و نیز گویند: درباره مردى نازل شده که کنیزى میخرید که شب و روز مشغول خواندن آواز میبود چنان که ابن عباس روایت کرده است.
- پرش به بالا ↑ طبرى صاحب جامع البیان از طریق عوفى از ابن عباس نقل نماید که درباره مردى نازل شده که کنیز آوازه خوانى خریده بود، جویبر از ابن عباس روایت کند که نضر بن حرث کنیزان آوازه خوان میخرید و به کسانى که اراده مسلمان شدن داشتند براى بدر بردن از دائره اسلام به طرف این کنیزان مى برد و به کنیزان مى گفت: به اینان بخورانید و براى ایشان آواز بخوانید و شراب بدهید زیرا این کار بهتر از نماز و روزه محمد و جهاد در راه خدائى است که او مى گوید.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.