عذر نیاورید، که شما بعد از ایمان کافر شدید، اگر از برخی (نادانان و ساده لوحان) شما درگذریم گروهی (فتنهگر) را نیز عذاب خواهیم کرد که مردمی بسیار زشتکار بودهاند.
[بگو: نسبت به اعمال و گفتارتان] عذرخواهی نکنید که [عذرخواهی شما را پایه واساسی نیست] یقیناً شما پس از ایمانتان کافر شدید؛ اگر از گروهی از شما [که تابع و دنباله رو بودید] درگذریم، گروه دیگر را [که سردمداران برنامه های منافقانه بودند] به سبب آنکه همواره [در جامعه اسلامی] دست به جرم و خطا می زدند، قطعاً عذاب می کنیم.
عذر نياوريد، شما بعد از ايمانتان كافر شدهايد. اگر از گروهى از شما درگذريم، گروهى [ديگر] را عذاب خواهيم كرد، چرا كه آنان تبهكار بودند.
عذر مياوريد. پس از ايمان، كافر شدهايد. اگر از تقصير گروهى از شما بگذريم گروه ديگر را كه مجرم بودهاند عذاب خواهيم كرد.
(بگو:) عذر خواهی نکنید (که بیهوده است؛ چرا که) شما پس از ایمان آوردن، کافر شدید! اگر گروهی از شما را (بخاطر توبه) مورد عفو قرار دهیم، گروه دیگری را عذاب خواهیم کرد؛ زیرا مجرم بودند!
Do not make excuses. You have disbelieved after your faith.’ If We forgive a group among you, We will punish another group, for they have been guilty.
Do not make excuses; you have denied indeed after you had believed; if We pardon a party of you, We will chastise (another) party because they are guilty.
Make no excuse. Ye have disbelieved after your (confession of) belief. If We forgive a party of you, a party of you We shall punish because they have been guilty.
Make ye no excuses: ye have rejected Faith after ye had accepted it. If We pardon some of you, We will punish others amongst you, for that they are in sin.
معانی کلمات آیه
مجرمين: جرم: قطع كردن. گناه را جرم گويند كه عمل واجب الوصل را قطع مى كند. مجرم: گناهكار.[۱]
نزول
«شیخ طوسى»گوید: زجاج و فراء گویند: این آیه درباره سه نفر نازل گردیده که دو نفر از آنها به مسخره کردن و استهزاء مى پرداختند و یک نفر از آنها مى خندید، و کسى که در آن میان مورد عفو و بخشش قرار گرفت بنا به گفته ابن اسحق، مخشى بن حصین الاشجعى حلیف و همسوگند بنى سلمه بوده زیرا وى از بعضى از چیزهائى که از سایر منافقین شنیده بود، ابراز تنفر کرده بود[۲][۳].[۴]
(بىجهت) عذر و بهانه نياوريد. همانا شما بعد از ايمانتان كافر شديد. اگر از گروهى از شما (بهخاطر توبه يا آنكه بار اوّل اوست) درگذريم، گروهى (ديگر) را به خاطر سابقهى جرمشان كيفر مىدهيم.
نکته ها
دربارهى اينكه كدام گروه از منافقان عفو مىشوند اقوالى است:
الف: آنان كه توبه كنند. «1»
ب: آنان كه در حاشيه و كنار استهزاكنندگان بودهاند. «2» ولى از سردمداران آنان پذيرفتهنمىشود.
ج: آنان كه عفوشان به مصلحت نظام و حكومت است. «3»
د: آنان كه تنها مدّت كوتاهى منحرف شدند، در مقابل آنان كه جرمشان ريشهدار و سابقهدار
«1». تفسير مجمعالبيان.
«2». تفسير كبيرفخررازى.
«3». تفسير الميزان.
جلد 3 - صفحه 457
و همچنان استمرار دارد. «كانُوا مُجْرِمِينَ»
پیام ها
1- عذر دروغگويان ومسخرهكنندگان در همه جا پذيرفته نيست. لا تَعْتَذِرُوا ...
2- ارتداد، سبب نپذيرفتن هر عذرى است. «قَدْ كَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمانِكُمْ»
3- به ايمان امروز خود مغرور نشويم، چون خطرِ سوء عاقبت و مرتد شدن وجود دارد. «قَدْ كَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمانِكُمْ»
4- توهين و استهزا به خدا و پيامبر و آيات الهى، كفر است. «تَسْتَهْزِؤُنَ، كَفَرْتُمْ»
5- منافق، در حقيقت كافر است. «كَفَرْتُمْ»
6- هنگام تهديدِ مخالفان و منافقان توطئهگر، همهى راهها را نبنديم. «نَعْفُ»
7- بعضى از منافقان قابل عفوند، البتّه اگر توبه كنند. «نَعْفُ عَنْ طائِفَةٍ» (نفاق نيز داراى مراتبى است)
8- دليل كيفرِ منافقان، كفر و جرم سابقهدار آنان است. نُعَذِّبْ ... كانُوا مُجْرِمِينَ
و چون حق تعالى بيان فرمود كه اين استهزاء كفر است و به حكم عقل اقدام بر كفر به سبب لهو و لعب غير جايز باشد، پس ثابت گردد قول منافقين «إِنَّما كُنَّا نَخُوضُ وَ نَلْعَبُ» عذر حقيقى نخواهد بود، بلكه عذر بدتر از گناه است، لا جرم نهى از اعتذار به آن به جهت وجوب منع از كلام باطل لازم آمد، لذا مىفرمايد:
لا تَعْتَذِرُوا: عذر نخواهيد كه اعتذار شما دروغ محض است؛ پس اين اعتذار بعد از كشف اسرار سودى ندارد و مثمر ثمرى نخواهد بود. قَدْ كَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمانِكُمْ: بتحقيق كافر شديد بعد از اظهار ايمان به سبب طعن به رسول خدا و ايذاى او، و برهان عقل حكم نمايد كه مؤمنين حقيقى و مستحقين ثواب الهى مرتد و كافر شوند به شهوات نفسانى. إِنْ نَعْفُ عَنْ طائِفَةٍ مِنْكُمْ: اگر عفو كنيم و در گذريم از گروهى از شما كه به اخلاص از نفاق و استهزاء توبه كنند و به صدق تمام به خدا و رسول ايمان آرند مانند محشى بن حمير اشجعى كه از نفاق توبه نموده و حقيقتا ايمان آورد و از حق تعالى درخواست نمود كه شرف شهادت دريابد، دعاى او مقبول و در حرب يمامه شهيد شد. نُعَذِّبْ طائِفَةً:
عذاب كنيم طايفه ديگر را. بِأَنَّهُمْ كانُوا مُجْرِمِينَ: به سبب آنكه هستند گناهكاران به اصرار بر نفاق و كفر و عدم بازگشت به توبه و ايمان.
ج5، ص 137
در تفسير جرجانى: مراد به طايفه اول، همين محشى بن حمير بود كه هرگاه از منافقان استهزاء و طعن پيغمبر شنيدى، بر آنها انكار نمودى و در آن موافقت نكردى. و اگر به سخن او منتهى نشدى، از آنها جدا شدى. چون اين آيه نازل شد، خدمت پيغمبر عرضه داشت: يا رسول اللّه، هرگاه آيتى در شأن منافقان آمدى دانستمى از جمله ايشانم و بدنم بلرزد، اكنون ايمان صحيح آوردم و به رسالت تو تصديق كردم. پس دست به دعا برداشت: خدايا، اگر من به صدق تمام ايمان آوردم شهادت را روزى من فرما، چنانكه كسى نگويد من او را غسل دادم و كفن و دفن نمودم. پس در يمامه شهيد، و هر چه گشتند جسد او را نيافتند.
عذر نخواهيد بتحقيق كافر شديد بعد از ايمانتان اگر عفو كنيم گروهى از شما را عذاب مىكنيم گروهى را براى آنكه آنها بودند گناهكاران.
تفسير
قمّى ره از امام باقر (ع) نقل نموده كه اينها مؤمنانى بودند صادق در ايمان ولى بعد شك كردند و منافق شدند و چهار نفر بودند و مراد از طائفه كه مورد عفو شدند يكى از آنها است كه مختبر بن الحمير بود و او اقرار بگناه نمود و توبه كرد و به پيغمبر (ص) عرض كرد كه اسم من موجب هلاكت من شد و آنحضرت اسم او را عبد اللّه بن عبد الرحمن گذارد و از خدا خواست كه شهيد شود و معلوم نشود كجا شهيد شده و در روز جنگ يمامه كشته شد و كسى ندانست كجا كشته شده پس آن يكنفر مورد عفو گرديد و خلاصه ظاهر آيه شريفه آنستكه بىفائده عذر خواهى نكنيد دروغ شما واضح شد و كفر شما ظاهر گرديد بعد از اظهار ايمان از شما و تمام شما موّفق بتوبه نمىشويد اگر بعضى از شما توبه كنند و مشمول عفو شوند بعضى ديگر بر كفر و نفاق باقى خواهند بود تا بميرند و بعذاب الهى گرفتار شوند يا در دنيا هم بسزاى خودشان برسند و طائفه در لسان عرب گاهى بر يكنفر اطلاق ميشود و در قرآن در غير اين مورد هم استعمال شده چنانچه در قول خداوند و ليشهد عذابهما طائفة من المؤمنين فرمودهاند بحضور يكنفر از اهل ايمان هم اكتفا ميشود و بعضى ان يعف بصيغه مجهول مغايب و تعذب بصيغه مجهول مغايبه و رفع طائفه قرائت نمودهاند.
و بايد احكام مرتد بر شما جاري كرد غاية الامر مرتد ملي هستيد نه فطري إِن نَعفُ عَن طائِفَةٍ مِنكُم كساني که آمدند و پس از اعتراف بواقع مقصود حقيقة تائب شدند و اگر قبلا هم منافق بودند و اعتقاد نداشتند همين خبر دادن رسول [ص] از باطن و مقصود آنها بتوسط وحي الهي خود يك معجزه و دليل حقانيت حضرت است حقيقة ايمان آوردند خداوند توبه آنها را قبول فرمود و آنها را عفو نمود نُعَذِّب طائِفَةً كساني که بهمان نفاق باقي بودند و بهمان عداوت برقرار و لو بعد از اينکه عمل هم اقرار ظاهري دارند لكن جايگاه آنها اسفل دركات جهنم است إِنَّ المُنافِقِينَ فِي الدَّركِ الأَسفَلِ مِنَ النّارِ نساء آيه 144 و سبب عذاب آنها اينست که بِأَنَّهُم كانُوا مُجرِمِينَ مجرم اطلاق بر كافر و منافق و فاسق و عاصي ميشود و از اينکه آيه استفاده ميشود که توبه مرتد قبول است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 66)- سپس به پیامبر دستور میدهد صریحا به این منافقان بگو: «دست از این عذرهای واهی و دروغین بردارید» (لا تَعْتَذِرُوا).
چرا که «شما بعد از ایمان راه کفر پیش گرفتید» (قَدْ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إِیمانِکُمْ).
این تعبیر نشان میدهد که گروه بالا از آغاز در صف منافقان نبودند، بلکه در صف مؤمنان ضعیف الایمان بودند و پس از ماجرای فوق راه کفر پیش گرفتند.
سر انجام، آیه را با این جمله پایان میدهد که: «اگر ما گروهی از شما را ببخشیم گروه دیگری را به خاطر این که مجرم بودند، مجازات خواهیم کرد» (إِنْ نَعْفُ عَنْ طائِفَةٍ مِنْکُمْ نُعَذِّبْ طائِفَةً بِأَنَّهُمْ کانُوا مُجْرِمِینَ).
این که میگوید گروهی را مجازات میکنیم به خاطر جرم و گناهشان، دلیل بر آن است که «گروه مورد عفو» افرادی هستند که آثار جرم و گناه را با آب توبه از وجود خود شستهاند.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
پرش به بالا ↑ در تفسیر ابن ابىحاتم از کعب بن مالک اسم این مرد مخشى بن حمیر نقل شده و اضافه کرده که این مرد گفته بود. اگر مرا به قضاوت درباره شما بگذارند درباره هر یک از شما بزدن صد تازیانه حکم خواهم کرد و این مرد از کسانى بود که مورد عفو قرار گرفت و اسم او را پیامبر عبدالرحمن نهاد و از خدا خواست که در جنگهاى اسلام شهید شود و در جنگ یمامه شهید گردید.
پرش به بالا ↑در تفسیر برهان از ابوالجارود او از امام باقر علیهالسلام نیز این موضوع ذکر شده و چنین آورده شده که این مرد نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و درخواست کرد که پیامبر اسم او را عوض کند. لذا پیامبر نام او را عبدالله نهاد و این مرد از خدا خواست که در یکى از جنگهاى اسلام شهید شود.