آیه 2 سوره عبس

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

أَنْ جَاءَهُ الْأَعْمَىٰ

مشاهده آیه در سوره


<<1 آیه 2 سوره عبس 3>>
سوره : سوره عبس (80)
جزء : 30
نزول : مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

چون آن مرد نابینا حضورش آمد.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

when the blind man approached him.

معانی کلمات آیه

«أَن جَآءَهُ الأعْمی»: مفعولٌ‌له است.

نزول

شأن نزول آیات 1 و 2:

«شیخ طوسى» گویند: عده اى گویند: این آیات درباره مردى از بنى‌امیه نازل گردیده که با رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم همراه بود. وقتى که ابن ام‌مکتوم آمد خود را جمع کرد و چهره خود را نسبت به او عبوس نمود و خواست با این عمل از ابن ام‌مکتوم اعراض نموده و دورى جسته باشد سپس خداوند با نزول این آیه روش او را مذمت فرمود.

عده زیادى از مفسرین و نیز حشویة گویند: خود پیامبر نسبت به عبدالله بن ام‌مکتوم عبوس شده بود و البته این قول فاسد است زیرا شأن رسول خدا صلی الله علیه و آله بالاتر و اجل از این گونه رفتار است در حالتى که در قرآن به خلق عظیم متصف گشته است و نیز خداوند درباره او فرماید: «وَلَوْ کنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِک»[۱] و یا این که به او فرماید: «وَلا تَطْرُدِ الَّذِینَ یدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَالْعَشِی».[۲]

و همچنین از عادات رسول خدا صلی الله علیه و آله حسن خلق او بوده است بنابراین یک چنین نسبتى را نمى توان به انبیاء داد زیرا انبیاء منزه از این گونه رفتار مى باشند.[۳]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


عَبَسَ وَ تَوَلَّى «1» أَنْ جاءَهُ الْأَعْمى‌ «2» وَ ما يُدْرِيكَ لَعَلَّهُ يَزَّكَّى «3» أَوْ يَذَّكَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّكْرى‌ «4» أَمَّا مَنِ اسْتَغْنى‌ «5» فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّى «6» وَ ما عَلَيْكَ أَلَّا يَزَّكَّى «7» وَ أَمَّا مَنْ جاءَكَ يَسْعى‌ «8» وَ هُوَ يَخْشى‌ «9» فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّى «10»

چهره درهم كشيد و روى بر تافت. از اينكه نابينايى به سراغ او آمد. و تو چه دانى، شايد او در پى پاكى و پارسايى باشد. يا پند گيرد و آن پند سودش بخشد. امّا كسى كه خود را بى‌نياز مى‌بيند. پس تو به او مى‌پردازى. با آنكه اگر پاك نگردد، بر تو چيزى نيست. و امّا كسى كه شتابان نزد تو آمد، در حالى كه از خدا مى‌ترسد، تو از او تغافل مى‌كنى و به ديگرى مى‌پردازى.

جلد 10 - صفحه 383

نکته ها

بر اساس روايات اهل سنّت، شخصى به نام عبداللّه بن امّ مكتوم كه فردى نابينا بود، به مجلس پيامبر وارد شد، در حالى كه آن حضرت با بزرگان قريش همچون ابوجهل و عُتبه جلسه داشت و آنان را به اسلام دعوت مى‌كرد. او كه نابينا بود و حاضران را نمى‌ديد، مكرّر از پيامبر مى‌خواست كه قرآن بخواند تا او حفظ كند.

لذا نوعى كراهت و ناراحتى در چهره آن حضرت ظاهر شد. در اينجا بود كه آيات اوليه سوره عبس نازل شد و آن حضرت را مورد عتاب و سرزنش قرار داد.

البتّه در آيات مورد بحث، دلالت روشنى بر اينكه شخص عبوس كننده، پيامبر بوده است وجود ندارد و روايات اهل سنّت، آن را مطرح كرده است. امّا در روايتى كه از امام صادق عليه السلام رسيده، اين آيات در شأن مردى از بنى اميّه نازل شده كه در محضر پيامبر بوده و به هنگام ورود ابن مكتوم، چهره درهم كشيد و روى بگرداند. «1»

مرحوم سيّد مرتضى در كتاب متشابه القرآن، روايات اهل سنّت را مردود دانسته و با استناد به ديگر آيات قرآن مى‌فرمايد:

خداوند اخلاق پيامبر را ستوده و درباره او فرموده است: «إِنَّكَ لَعَلى‌ خُلُقٍ عَظِيمٍ» «2» تو داراى خلق نيكو و بزرگوارانه هستى ودر دو مورد آن حضرت را به تواضع در برابر مؤمنان سفارش نموده است: «وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ» «3»، «وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ» «4»

علاوه بر آنكه اگر پيامبر چنين اخلاقى داشت، بر اساس آيات ديگر قرآن، اصولًا در تبليغ توفيقى نداشت. چنانكه خداوند خطاب به پيامبرش مى‌فرمايد: «لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ» «5» اگر تندخو و خشن بودى، مردم از اطراف تو پراكنده مى‌شدند.

ده آيه انتقاد به خاطر چهره درهم كشيدن و عبوس كردن در برابر نابينايى كه براى او خنده و ترشرويى فرقى ندارد، نشان دهنده حساسيت اسلام در برخورد با طبقه محروم است.

مراد از «مَنِ اسْتَغْنى‌» يا بى‌نيازى مالى است كه باعث مى‌شود شخص خود را برتر از

«1». تفسير الميزان.

«2». قلم، 4.

«3». حجر، 88.

«4». شعراء، 215.

«5». آل‌عمران، 159.

جلد 10 - صفحه 384

ديگران بداند و يا بى‌نيازى از ارشاد و هدايت است كه شخص، ديگران را گمراه و منحرف ببيند. البتّه جمع ميان هردو نيز ممكن است، يعنى شخص در اثر ثروت زياد، گرفتار غرور شده و به سخن حق ديگران گوش فراندهد.

پیام ها

1- نقص عضو نشانه نقص شخصيّت نيست. (احترام نابينايان و معلولين و افراد ناقص الخلقه لازم است.) «عَبَسَ وَ تَوَلَّى أَنْ جاءَهُ الْأَعْمى‌»

2- ارزش اخلاق به خاطر كمال ذاتى آن است، نه خوشايند ديگران. (نابينا كه عبوس كننده را نمى‌بيند تا شاد يا ناراحت شود.) «عَبَسَ وَ تَوَلَّى أَنْ جاءَهُ الْأَعْمى‌»

3- اسلام با روحيه استكبار و تحقير ديگران مخالف است. «ما يُدْرِيكَ لَعَلَّهُ يَزَّكَّى»

4- به ظاهر افراد نمى‌توان قضاوت كرد. (گاهى نابينا، از افرا بينا طالب‌تر است) الْأَعْمى‌ ... لَعَلَّهُ يَزَّكَّى‌

5- ميزان پذيرش افراد جامعه متفاوت است. در برابر ارشاد و دعوت پيامبر، گروهى تزكيه مى‌شوند و گروهى در حدّ تذكّر سود مى‌برند. «يَزَّكَّى أَوْ يَذَّكَّرُ»

6- تذكّر دادن، بى نتيجه نيست و اثر خود را مى‌گذارد. «يَذَّكَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّكْرى‌»

7- اصل، ايمان انسان‌هاست نه ثروت و سرمايه آنها. أَمَّا مَنِ اسْتَغْنى‌ أَمَّا مَنْ‌ ... يَخْشى‌

8- پيامبر مسئول ارشاد مردم است نه اجبار آنان. «وَ ما عَلَيْكَ أَلَّا يَزَّكَّى»

9- احساس بى‌نيازى محكوم است. جمله‌ «أَمَّا مَنِ اسْتَغْنى‌» در مقام انتقاد است.

10- احساس بى‌نيازى و خود را كامل و بى نياز دانستن، سبب محروم شدن از تزكيه است. مَنِ اسْتَغْنى‌ ... أَلَّا يَزَّكَّى‌

11- طبقه محروم با سرعت به سراغ اسلام مى‌آيند. «جاءَكَ يَسْعى‌»

12- خشيت درونى با تلاش و حركت بيرونى بايد توأم باشد. «يَسْعى‌ وَ هُوَ يَخْشى‌»

13- راه خودسازى، درك محضر پيامبر و يا استاد ربّانى است. «جاءَكَ يَسْعى‌»

14- در شيوه تبليغ برخورد دوگانه با فقير و غنى جايز نيست. «فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّى‌- فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّى»

تفسير نور(10جلدى)، ج‌10، ص: 385

پانویس

  1. پرش به بالا ترجمه، «اگر تو بدخو و سنگدل مى بودى هر آینه از اطراف تو (مردم) پراکنده مى شدند».
  2. پرش به بالا ترجمه، «کسانى که خداى خود را در بامدادان و شامگاهان می‌خوانند از خود دور مکن».
  3. پرش به بالا على بن ابراهیم در تفسیر خود گوید: این آیه درباره عثمان بن عفان و ابن ام‌مکتوم نازل شده و ابن ام‌مکتوم مؤذن رسول خدا‌ صلی الله علیه و آله بوده است و در عین حال کور و نابینا هم بود. روزى نزد پیامبر آمد در حالتى که اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله با وى بودند. عثمان نیز نزد پیامبر بود، رسول خدا صلی الله علیه و آله ابن ام‌مکتوم را بر عثمان مقدم داشت و عثمان رو ترش کرد و از ابن ام‌مکتوم روى برگردانید و این آیات نازل گردید. در صحیح ترمذى و نیز حاکم از عامه از عائشه و همچنین در مسند ابویعلى از انس روایت شده که موضوع رو ترش کردن درباره ابن ام‌مکتوم از انب رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده است و صاحب کشف الاسرار از عامه جریان آن را چنین نقل کند که عبدالله بن عمرو بن الاصم معروف به ابن ام‌مکتوم مؤذن پیامبر بوده و در عین حال کور و نابینا بود. روزى پیامبر با جمعى از سران قریش نشسته بود که از آن جمله امیة بن خلف بوده. اینان با پیامبر مشغول صحبت بودند و پیامبر مشغول ارشاد آنان به خدا و اسلام بود در این میان ام‌مکتوم که کور بود، وارد شد. به محض ورود پیامبر را بنام یا محمد صدا زد و حتى آن را به دفعات مکرر تکرار نمود. پیامبر در اینجا عبوس گردید و رو ترش کرد و به نداى عبدالله پاسخ نداد. عبدالله با حزن و اندوه برگشت سپس این آیات نازل شد بعد از نزول این آیات هر وقت پیامبر او را مى دید. بسیار دلجوئى می‌نمود و عباى خود را براى نشستن او پهن می‌کرد.

منابع