آیه 19 سوره توبه

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

۞ أَجَعَلْتُمْ سِقَايَةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَجَاهَدَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ۚ لَا يَسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ

مشاهده آیه در سوره


<<18 آیه 19 سوره توبه 20>>
سوره : سوره توبه (9)
جزء : 10
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

آیا رتبه سقایت و آب دادن به حاجیان (یعنی مقام عباس) و تعمیر کردن مسجد الحرام (یعنی مقام شَیْبه) را با (مقام) آن کس که به خدا و به روز قیامت ایمان آورده و در راه خدا جهاد کرده (چون علی علیه السلام) یکسان شمرید؟ هرگز آنان نزد خدا یکسان نخواهند بود، و خدا ظالمان را هدایت نخواهد کرد.

آیا آب دادن به حاجیان و آباد کردن مسجدالحرام را مانند [عمل] کسی قرار داده اید که به خدا و روز قیامت ایمان آورده و در راه خدا جهاد کرده است؟! [این دو] نزد خدا برابر و یکسان نیستند و خدا گروه ستمکاران را هدایت نمی کند.

آيا سيراب ساختن حاجيان و آباد كردن مسجد الحرام را همانند [كار] كسى پنداشته‌ايد كه به خدا و روز بازپسين ايمان آورده و در راه خدا جهاد مى‌كند؟ [نه، اين دو] نزد خدا يكسان نيستند، و خدا بيدادگران را هدايت نخواهد كرد.

آيا آب‌دادن به حاجيان و عمارت مسجد الحرام را با كرده كسى كه به خدا و روز قيامت ايمان آورده و در راه خدا جهاد كرده، برابر مى‌دانيد؟ نه، نزد خدا برابر نيستند و خدا ستمكاران را هدايت نمى‌كند.

آیا سیراب کردن حجاج، و آباد ساختن مسجد الحرام را، همانند (عمل) کسی قرار دادید که به خدا و روز قیامت ایمان آورده، و در راه او جهاد کرده است؟! (این دو،) نزد خدا مساوی نیستند! و خداوند گروه ظالمان را هدایت نمی‌کند!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Do you regard the providing of water to Hajj pilgrims and the maintenance of the Holy Mosque as similar [in worth] to someone who has faith in Allah and [believes in] the Last Day and wages jihad in the way of Allah? They are not equal with Allah, and Allah does not guide the wrongdoing lot.

What! do you make (one who undertakes) the giving of drink to the pilgrims and the guarding of the Sacred Mosque like him who believes in Allah and the latter day and strives hard in Allah's way? They are not equal with Allah; and Allah does not guide the unjust people.

Count ye the slaking of a pilgrim's thirst and tendance of the Inviolable Place of Worship as (equal to the worth of) him who believeth in Allah and the Last Day, and striveth in the way of Allah? They are not equal in the sight of Allah. Allah guideth not wrongdoing folk.

Do ye make the giving of drink to pilgrims, or the maintenance of the Sacred Mosque, equal to (the pious service of) those who believe in Allah and the Last Day, and strive with might and main in the cause of Allah? They are not comparable in the sight of Allah: and Allah guides not those who do wrong.

معانی کلمات آیه

سقاية: سقى و سقيا: آب دادن. سقاية: آب دادن و ظرفى كه با آن آب مى‏ دهند. در اينجا، معناى مصدرى مراد است.

يستوون: سوى و استواء: برابرى. استواء چون با «على» متعدى شود، معناى استقرار يافتن مى‏ دهد، «لا يستوون»: برابر نيستند.[۱]

نزول

«شیخ طوسى» گوید: از امامین باقر و صادق علیهماالسلام روایت گردیده که این آیه درباره على بن ابى‌ طالب علیه‌السلام و عباس نازل گردیده.

طبرى از ابن عباس روایت کند که این آیه درباره عباس در روز بدر نازل شده، موقعى که گفته بود اگر شما در اسلام آوردن سبقت جسته و به هجرت نیز پیشى گرفته اید، مانند ما سابقه سقایت حاج و حفظ خانه کعبه را ندارید سپس این آیه نازل گردید.

و نیز طبرى از حسن بصرى نقل نماید که این آیه درباره على و عباس و عثمان و شبیه نازل گردیده است، شعبى گوید: درباره على و عباس نازل شده چنان که ابن وهب و سدى نیز به همین قول معتقدند و نیز در سبب نزول آیه اختلاف نموده اند.

عده اى گویند: یهود از مشرکین پرسیدند و مشرکین گفتند: ما کسانى هستیم که به حجاج آب می‌دادیم و سقایت می‌نمودیم و مسجدالحرام را تعمیر کردیم. آیا ما افضل و برتر مى باشیم یا محمد و اصحاب او؟ یهود به خاطر عناد و دشمنى که با مسلمین داشتند، گفتند: شما افضل هستید.

عده اى گویند: مسلمینى که در جهاد شرکت داشتند به آن‌هائى که جهاد نکرده بودند، افتخار نموده و فخر مى فروختند سپس این آیه نازل گردید چنان که زجاج گفته است[۲][۳].[۴]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لا يَسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ «19»

آيا آبرسانى به حاجيان و تعمير مسجدالحرام را همانند كسى قرار داده‌ايد كه به خدا و روز قيامت ايمان آورده و در راه خدا جهاد كرده است؟ اين دو نزد خداوند يكسان نيست و خداوند گروه ستمگر را هدايت نمى‌كند.

نکته ها

عباس، عموى پيامبر و شِيبه به يكديگر افتخار مى‌كردند؛ عباس به آبرسانىِ خود به زائران خانه‌ى خدا مى‌باليد و شِيبه به كليددارى كعبه.

على عليه السلام به آن دو فرمود: ولى من با سنّ كم خود، به اين افتخار مى‌كنم كه شما با جهاد و شمشير من ايمان آورديد. عباس ناراحت شده و نزد پيامبر صلى الله عليه و آله از على عليه السلام شكايت كرد. اين آيه نازل شد. «1»

على عليه السلام بارها براى اولويّت خويش به اين آيه استشهاد كرد، چرا كه ايمان و جهاد، برتر از خدماتِ دورانِ شرك است كه فاقد ارزش معنوى است.

پیام ها

1- عمل‌زده نشويم، عمل بدون ايمان، سرابى پوچ و جسدى بى‌جان است. أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِ‌ ... كَمَنْ آمَنَ‌ ...

2- رزمندگان مخلص برتر از ديگرانند، هر چند ديگران منشأ خدماتى از طريق مشاغل ديگر باشند. أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِ‌ ... كَمَنْ‌ ... جاهَدَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ‌

3- برابر دانستن رزمندگانِ با ايمان با ديگران، مورد توبيخ و يكى از ظلم‌هاى اجتماعى است. أَ جَعَلْتُمْ‌ ... كَمَنْ‌ ... جاهَدَ ... الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ‌


«1». تفسير نمونه؛ كافى، ج 8، ص 204.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌3، ص: 395

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لا يَسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ «19»

أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِ‌: آيا قرار مى‌دهد سقايت حاجيان. وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ‌: و آباد كردن مسجد الحرام را. كَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ: مثل و مانند كسى كه ايمان آورده است به خدا و روز قيامت. وَ جاهَدَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ‌: و جهاد نموده در راه خدا؟ حاصل، انكار تشبيه مشركان و اعمال محبطه ايشان است به مؤمنان و اعمال مثبته ايشان. بعد از آن تقرير و تثبيت اين معنى فرمايد بقوله: لا يَسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ‌: مساوى و برابر نيستند اين مشركان و

«1» سوره نساء آيه 95.

ج5، ص 41

مؤمنان و اعمالشان، نزد خداى تعالى و محضر سبحانى در ثواب و عقاب.

تتمه- ينابيع المودة «1»- در جزء دوم صحيح نسائى از محمد بن كعب- افتخار نمودند طلحه و عباس و على عليه السّلام. طلحه گفت: من كليددار خانه‌ام. عباس گفت: من صاحب سقايه‌ام. على عليه السّلام فرمود: من نماز خواندم به قبله شش ماه پيش از تمام مردم و من صاحب جهاد هستم؛ پس آيه شريفه نازل شد «أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ ...» و ابن المغازلى و حموينى و ابو نعيم حافظ و مالكى در فصول المهمه نيز اين حديث را ذكر كرده‌اند. «2» آنگاه بيان عدم تساوى دو طبقه را مى‌فرمايد: وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ‌: و خداى تعالى هدايت ننمايد به مقصود گروه مشركان را كه به شرك و معادات بر خود ظلم نمايند و حبط عمل خود كنند، پس چگونه مساوى كسانى باشند كه حق تعالى ايشان را هدايت فرموده و به حق و صواب توفيق داده.

تبصره- مراد از اين هدايت، هدايت قهرى است كه نتوانند كافر شوند و بر ايمان مجبور باشند، اين قسم از هدايت خداى تعالى نفرمايد، زيرا نقض غرض و مخالف حكمت و منافى تكليف است، و الّا هدايت اوليه، يعنى خلقت بر فطرت توحيد نسبت به مؤمن و كافر مساوى است به صريح آيه شريفه‌ «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها» «3» و ايضا الطاف الهيه هم از اعطاء عقل و ارسال رسل و انزال كتب نسبت به هر دو شامل، لكن كافر به سوء اختيار، خود را از اين الطاف محروم و از توفيقات سبحانيه مهجور ساخته، به سبب كفر و ظلمى كه بر خود نموده است‌ «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً». «4»

«1» ص 93 باب 22 حديث اوّل.

«2» فصول المهمة ص 124 و 125.

«3» سوره روم آيه 30.

«4» سوره انسان آيه 3.

ج5، ص 42


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لا يَسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ «19» الَّذِينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ «20» يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَ رِضْوانٍ وَ جَنَّاتٍ لَهُمْ فِيها نَعِيمٌ مُقِيمٌ «21» خالِدِينَ فِيها أَبَداً إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ «22»

جلد 2 صفحه 565

ترجمه‌

آيا قرار داديد مباشر آب دادن حاجيان و آباد نمودن مسجد الحرام را مانند آنكه گرويد بخدا و روز بازپسين و جهاد نمود در راه خدا يكسان نيستند نزد خدا و خدا هدايت نميكند گروه ستمكاران را

آنانكه ايمان آوردند و هجرت نمودند و جهاد كردند در راه خدا بمالها و جانهاشان بزرگ مرتبه‌ترند نزد خدا و آنگروه ايشانند برخورداران‌

مژده ميدهد ايشانرا پروردگارشان برحمتى از خود و خوشنودى و بهشتهائى كه مر ايشانرا است در آن نعمتى برقرار

جاويدانند در آن هميشه همانا خدا نزد او مزدى است بزرگ.

تفسير

استفهام براى انكار است يعنى آيا قرار داديد با آنكه نبايد بدهيد اهل و متصدّى سقايت حاجّ و عمارت مسجد الحرام را مانند مؤمن بمبدء و معاد و مجاهد در راه خدا صاحبان آن دو عنوان مساوى نيستند با صاحب اين دو عنوان نزد خدا و خدا هدايت نمى‌كند كسانيرا كه ظلم بخود نمودند بسبب آنكه مشرك شدند و ظلم بغير نمودند براى آنكه مفاخره كردند باين دو عمل غير مقبول بر صاحب ايمان كامل و عمل مقبول و در مجمع از امام باقر (ع) نقل نموده كه آنحضرت قرائت فرمود أ جعلتم سقاة الحاج و عمرة المسجد الحرام و بنابر اين احتياج بتقدير اهل نيست و قمى ره از آنحضرت نقل نموده كه نازل شد اين آيه در باره على بن ابى طالب (ع) و مراد از من آمن باللّه آنحضرت است و نيز از آنحضرت روايت شده است كه نازل شد در باره على (ع) و عباس و شيبه زمانى كه عباس گفت من افضلم چون سقاية حاج بدست من است و شيبه گفت من افضلم براى آنكه عمارت بيت با من است و على (ع) گفت من افضلم براى آنكه من ايمان آوردم پيش از شما و هجرت نمودم و جهاد كردم و تراضى نمودند آن سه نفر بحكم پيغمبر (ص) پس اين آيه نازل شد و در مجمع قريب باين مضمون را نقل نموده و بر احتجاج امير المؤمنين (ع) اضافه نموده كه و شما دو نفر بضرب شمشير من مسلمان شديد و عياشى ره از امام صادق (ع) اين معنى را نقل نموده و بجاى شيبه عثمان بن ابى شيبه ذكر كرده است و در كافى و عياشى از يكى از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه نازل شد در باره حمزه و على و جعفر عليهم السّلام و عباس و شيبه كه آندو مفاخره نمودند بسقايت و حجابت و على (ع) و حمزه و جعفر كسانى بودند

جلد 2 صفحه 566

كه ايمان آوردند بخدا و روز جزا و جهاد نمودند در راه خدا و محتمل است اين شأن نزول راجع بآيه دوم باشد كه در آن از ارباب فضيلت بلفظ جمع تعبير شده است اگر چه در ذيل آيه اول نقل نموده‌اند و شأن نزول اول راجع بآيه اول باشد كه در آن تعبير بمفرد شده است گويا اوّلا مفاخره با امير المؤمنين (ع) شده ثانيا با آنحضرت و حمزه و جعفر و آيه اول ناظر بمفاخره اولى و آيه دوم ناظر بمفاخره ثانيه است و در آيه اولى فقط نفى تساوى و اشاره بوجود افضل شده و در آيه ثانيه تصريح بموجب فضل و شرف و صاحبان آن شده است و آنكه مرتبه و مقام و منزلت ايشان رفيع‌تر است نزد خدا از كسانيكه داراى اين اوصاف نيستند و آنها هر مقام و منصب و عنوانى كه داشته باشند باين درجه نميرسند و نيز فوز عظيم و نيل بسعادت دو سراى مخصوص بايشان است و بشارت داده خداوند بايشان رحمت بى‌پايان خود را كه قابل توصيف نيست و خوشنودى و مقام رضوان و نعيم جاودان و اقامت جاويد و اجر مزيد را كه مخصوص بمقرّبين و سابقين درگاه احديّت است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


أَ جَعَلتُم‌ سِقايَةَ الحاج‌ِّ وَ عِمارَةَ المَسجِدِ الحَرام‌ِ كَمَن‌ آمَن‌َ بِاللّه‌ِ وَ اليَوم‌ِ الآخِرِ وَ جاهَدَ فِي‌ سَبِيل‌ِ اللّه‌ِ لا يَستَوُون‌َ عِندَ اللّه‌ِ وَ اللّه‌ُ لا يَهدِي‌ القَوم‌َ الظّالِمِين‌َ «19»

آيا قرار داديد ‌شما‌ آب‌ دادن‌ حاجيان‌ ‌را‌ و تعمير مسجد الحرام‌ ‌را‌ مثل‌ كسي‌ ‌که‌ ايمان‌ بخدا و روز جزاء داشته‌ ‌باشد‌ و جهاد ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ بكند ‌اينکه‌ دو مساوي‌ نيستند نزد خداوند و خداوند هدايت‌ نميكند قوم‌ ستمكاران‌ ‌را‌.

اخبار زيادي‌ داريم‌ و جماعتي‌ ‌از‌ مفسرين‌ ‌هم‌ گفته‌اند ‌که‌ شأن‌ نزول‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ ‌در‌ مفاخره‌ عباس‌ ‌بود‌ ‌که‌ ‌در‌ زمان‌ شرك‌ منصب‌ سقايت‌ حاج‌ّ ‌را‌ داشت‌ و ‌اينکه‌ منصب‌ بزرگي‌ ‌بود‌ زيرا آب‌ ‌در‌ مكه‌ منحصر ‌بود‌ بزمزم‌ و ‌اينکه‌ كفايت‌ ‌خود‌ سكنه‌ ‌را‌ ‌هم‌ نميكرد چه‌ رسد بحاج‌ ‌که‌ ‌از‌ اطراف‌ ميآمدند و شخص‌ شجاع‌ قوي‌ لازم‌ داشته‌ ‌که‌ عدّه‌ و عده‌اي‌ داشته‌ ‌باشد‌ ‌که‌ بروند ‌از‌ اطراف‌ ‌از‌ آبار آب‌ بياورند چنانچه‌ حضرت‌ ابا الفضل‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌هم‌ ‌اينکه‌ منصب‌ ‌را‌ ‌در‌ اردوي‌ ابي‌ ‌عبد‌ اللّه‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌در‌ بيابانهاي‌ حجاز و عراق‌ داشت‌ ‌که‌ بايد ‌براي‌ تمام‌ آب‌ تهيه‌ كند، و ‌در‌ مفاخره‌ طلحه‌ ‌بود‌ ‌که‌ كليد بيت‌ بدست‌ ‌او‌ ‌بود‌ و تعميرات‌ و تنظيفات‌ مسجد ‌در‌ عهده‌ ‌او‌ ‌بود‌ و ‌در‌ مورد امير المؤمنين‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌که‌ اول‌ مؤمن‌ باللّه‌ و اول‌ مجاهد ‌في‌ سبيل‌ اللّه‌ ‌بود‌.

لكن‌ قطع‌ نظر ‌از‌ ‌اينکه‌ اخبار ‌اينکه‌ ‌آيه‌ شريفه‌ طبق‌ برهان‌ عقلي‌ و حسّي‌ ‌است‌ زيرا مكرر گفته‌ايم‌ ‌که‌ ‌هر‌ عمل‌ عبادي‌ ‌هر‌ چه‌ بزرگ‌ ‌باشد‌ بدون‌ ايمان‌ هيچ‌ ارزشي‌ ندارد لذا ميفرمايد أَ جَعَلتُم‌ سِقايَةَ الحاج‌ِّ استفهام‌ انكاري‌ ‌است‌ ‌يعني‌ چنين‌ نيست‌ وَ عِمارَةَ المَسجِدِ الحَرام‌ِ ‌که‌ منشأ افتخار عباس‌ و طلحه‌ ‌بود‌ كَمَن‌ آمَن‌َ بِاللّه‌ِ آنهم‌ چه‌ ايماني‌ ‌که‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ بفرمايد ‌اگر‌ ايمان‌ جن‌ّ و انس‌ ‌را‌ ‌که‌ شامل‌ ايمان‌ تمام‌ انبياء ميشود جمع‌ كنند برابر نميشود ‌با‌ ايمان‌ پسر عمم‌ ‌علي‌ ‌عليه‌ ‌السلام‌ وَ اليَوم‌ِ الآخِرِ آنهم‌ چه‌ درجه‌ ‌که‌ بفرمايد ‌خود‌ حضرتش‌

(‌لو‌ كشف‌ الغطاء ‌ما زددت‌ يقينا)

وَ جاهَدَ فِي‌ سَبِيل‌ِ اللّه‌ِ ‌که‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ بفرمايد

(ضربة ‌علي‌ يوم الخندق‌

جلد 8 - صفحه 195

افضل‌ ‌من‌ عبادة الثقلين‌)

لا يَستَوُون‌َ البته‌ مساوي‌ نيست‌ بلكه‌ ‌اگر‌ نسبت‌ قطره‌ بدريا دهيم‌ صحيح‌ نيست‌ بلكه‌ صفر ‌است‌ نظير تساوي‌ نور و ظلمت‌، ايمان‌ و كفر حق‌ و باطل‌، خير و شر و هكذا عند اللّه‌ عدم‌ تساوي‌ نزد خداوند ‌است‌ و الّا ‌در‌ نظر مشركين‌ شايد قضيه‌ بعكس‌ ‌باشد‌.

وَ اللّه‌ُ لا يَهدِي‌ القَوم‌َ الظّالِمِين‌َ آنهم‌ چه‌ ظلمي‌ ‌که‌ لقمان‌ بپسرش‌ بفرمايد يا بُنَي‌َّ لا تُشرِك‌ بِاللّه‌ِ إِن‌َّ الشِّرك‌َ لَظُلم‌ٌ عَظِيم‌ٌ لقمان‌ ‌آيه‌ 12، و ‌در‌ اخبار داريم‌ ‌که‌ ظلم‌ سه‌ قسم‌ ‌است‌ (ظلم‌ ‌لا‌ يغفر) ‌که‌ شرك‌ ‌باشد‌ زيرا ‌در‌ قرآن‌ ميفرمايد إِن‌َّ اللّه‌َ لا يَغفِرُ أَن‌ يُشرَك‌َ بِه‌ِ نساء ‌آيه‌ 116 (و ظلم‌ يغفر) ‌که‌ ظلم‌ بنفس‌ ‌است‌ (و ظلم‌ ‌لا‌ يتجاوز) ‌که‌ ظلم‌ بغير ‌است‌. سپس‌ خداوند ‌در‌ آيات‌ ‌بعد‌ بيان‌ عدم‌ تساوي‌ ‌را‌ ميكند ميفرمايد:

برگزیده تفسیر نمونه


]

اشاره

(آیه 19)

شأن نزول:

در مورد نزول این آیه و سه آیه بعد نقل شده که: «شیبه» و «عباس» هر کدام بر دیگری افتخار می‌کرد و در این باره مشغول به سخن بودند که علی علیه السّلام از کنار آنها گذشت، و پرسید: به چه چیز افتخار می‌کنید؟

«عباس» گفت: امتیازی به من داده شده که احدی ندارد، و آن مسأله آب دادن به حجّاج خانه خداست.

«شبیه» گفت من تعمیر کننده مسجد الحرام (و کلیددار خانه کعبه) هستم.

علی علیه السّلام فرمود: با این که از شما حیا می‌کنم باید بگویم که با این سن کم افتخاری دارم که شما ندارید، آنها پرسیدند کدام افتخار؟! فرمود: من با شمشیر جهاد کردم تا شما ایمان به خدا و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله آوردید.

«عباس» خشمناک برخاست و دامن کشان به سراغ پیامبر صلّی اللّه علیه و آله آمد (و به عنوان شکایت) گفت: آیا نمی‌بینی علی چگونه با من سخن می‌گوید؟

پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: علی را صدا کنید، هنگامی که به خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله آمد فرمود چرا این گونه با عمویت (عباس) سخن گفتی؟

علی علیه السّلام عرض کرد: ای رسول خدا! اگر من او را ناراحت ساختم با بیان حقیقتی بوده است، در برابر گفتار حق هر کس می‌خواهد ناراحت شود، و هر کس می‌خواهد خشنود! جبرئیل نازل شد و گفت: ای محمد! پروردگارت به تو سلام می‌فرستد، و می‌گوید این آیات را بر آنها بخوان أَ جَعَلْتُمْ سِقایَةَ الْحاجِّ وَ ....

تفسیر:

مقیاس افتخار و فضیلت! همان گونه که در شأن نزول خواندیم مطابق روایتی که در بسیاری از معروفترین کتب اهل سنت نقل شده این آیات

ج2، ص187

در مورد علی علیه السّلام و بیان فضائل او نازل شده، و در عین حال مکمل بحث آیات گذشته است.

آیه می‌گوید: «آیا سیراب کردن حاجیان خانه خدا و عمران مسجد الحرام را همانند کار کسی قرار دادید که ایمان به خدا و روز قیامت دارد و در راه خدا جهاد کرده است؟ این دو هیچ گاه در نزد خدا یکسان نیستند و خداوند جمعیت ستمکار را هدایت نمی‌کند» (أَ جَعَلْتُمْ سِقایَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ لا یَسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ).

از تواریخ چنین برمی‌آید که قبل از اسلام منصب «سِقایَةَ الْحاجِّ» در ردیف نصب کلیدداری خانه کعبه و از مهمترین مناصب محسوب می‌شد.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
  2. صاحب مجمع البیان گوید: این آیه درباره على علیه‌السلام و عباس و طلحة بن شیبه نازل گردیده است. طلحة مى گفت من صاحب بیت هستم و کلید آن دست من است و اگر بخواهم شب را در آن بیتوته مى کنم. عباس مى گفت: من صاحب سقایت حاج هستم. على گفت: من نمی‌دانم شما چه مى گوئید من شش ماه قبل از همه مردم به طرف قبله (خانه کعبه) نماز خواندم و صاحب جهاد هستم (چنان که ثعلبى از عامه در تفسیر خود از حسن بصرى و شعبى و محمد بن کعب القرظى روایت کردند و نیز در کتاب جمع بین صحاح سته از عبدى و نیز در جزء دوم سنن نسائى هم ذکر شده است) و نیز گویند که امام على علیه‌السلام به عموى خود عباس گفت: آیا مهاجرت کرده اى؟ و به رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم ملحق گشته اى؟ عباس گفت: مگر من بالاتر از مهاجرین نیستم که تعمیر خانه خدا نمودم و سقایت حاج را به عهده داشتم سپس این آیه نازل گردید چنان که ابن سیرین و مرة الهمدانى گویند: (و نیز ابن المغازلى شافعى در کتاب مناقب از عبیدالله بن عبیدة نقل نموده است)، حاکم ابوالقاسم الحسکانى از ابن بریده نقل نماید که میان شیبة و عباس موضوع تفاخر در بین آمد و على بر آن‌ها گذشت و گفت به چه چیز فخر مى فروشید. عباس گفت: فضل و برترى که به من داده شده به کسى داده نشده است زیرا سقایت حاج می‌نمودم. شیبه گفت: تعمیر مسجدالحرام با من بوده و من برترى دارم. على گفت: چیزى به من در کودکى عطا گردیده که به هیچ کس داده نشده است آن دو نفر گفتند، چه بوده؟ گفت: من با شمشیر خرطوم شما دو نفر را به خاک مالیدم تا این که به خدا و رسول او ایمان بیاورید. عباس در این میان غضبناک شد و در حالتى که دامن خود را مى کشید نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت: یا محمد آیا مى بینى که على با چه روشى با من روبرو گردیده پیامبر على را خواند و فرمود یا على به عباس چه گفتى، على گفت: یا رسول الله به او حرف حق زدم در این میان جبرئیل نازل شد و عرض کرد یا محمّد خداوند سلام می‌رساند و مى گوید این آیه را بر آن‌ها تلاوت کن پس از نزول آیه عباس سه مرتبه گفت: خشنود شدم، ابوحمزه ثمالى در تفسیر خود گوید: وقتى که عباس در جنگ بدر اسیر شد. عده زیادى از مهاجرین و انصار نزد وى آمدند و او را به خاطر کفر وى سرزنش نمودند و گفتند: چرا حق رحم و خویشاوندى خود را قطع کرده اى. عباس گفت: شما را چه چیز است که بدی‌هاى ما را گوشزد مى کنید ولى خوبى هاى ما را کتمان مى نمائید. گفتند: چه خوبى هائى داشته اید. عباس گفت: ما همان بودیم که مسجدالحرام را تعمیر نمودیم و پرده دار خانه کعبه بوده ایم و به حاجیان آب می‌دادیم سپس آیه 17 «ما کان للمشرکین» نازل گردید.
  3. مسلم در صحیح خود و ابن حبان نیز در صحیح خود و ابوداود در سنن خویش از نعمان بن بشیر روایت کنند که گوید: نزدیک منبر رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بودم. عده اى از اصحاب هر یک سخنانى مى گفتند، یکى مى گفت: من باک و ترسى ندارم که عملى بعد از مسلمان شدن انجام ندهم زیرا کسى بودم که سقایت حاج می‌کردم دیگرى مى گفت من هم تعمیر مسجدالحرام کردم. دیگرى مى گفت: من در راه خدا جهاد نمودم که از کارهائى که شما کردید بهتر است عمر بن الخطاب که در آن میان بود بر آن‌ها بانگ زد و گفت: صداهاى خود را نزدیک منبر رسول خدا صلی الله علیه و آله بلند نکنید سپس گفت وقتى که نماز جمعه را بجاى آوردیم نزد پیامبر خواهم رفت و از اختلاف شما از او استفتاء خواهم نمود سپس این آیه نازل گردید.
  4. محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص403.

منابع