(ای رسول ما، منافقان را) بگو: اگر از مرگ یا قتل فرار میکنید آن فرار هرگز به نفع شما نیست چه آنکه اندک زمانی بیش (از زندگی) کامیاب نخواهید شد.
بگو: اگر از مرگ یا کشته شدن بگریزید، گریز شما هرگز سودتان نمی دهد، و در این صورت [اگر هم سودتان دهد، از این زندگی زودگذر فانی] جز اندکی برخوردار نخواهید شد.
بگو: «اگر از مرگ يا كشته شدن بگريزيد، هرگز اين گريز براى شما سود نمىبخشد، و در آن صورت جز اندكى برخوردار نخواهيد شد.»
بگو: اگر از مرگ يا كشته شدن بگريزيد، هرگز گريختن سودتان ندهد. و آنگاه از زندگى جز اندكى بهرهمند نخواهيد شد.
بگو: «اگر از مرگ یا کشتهشدن فرار کنید، سودی به حال شما نخواهد داشت؛ و در آن هنگام جز بهره کمی از زندگانی نخواهید گرفت!»
Say, ‘Flight will not avail you, if you flee from death, or from being killed, and then you will be let to enjoy only for a little while.’
Say: Flight shall not do you any good if you fly from death or slaughter, and in that case you will not be allowed to enjoy yourselves but a little.
Say: Flight will not avail you if ye flee from death or killing, and then ye dwell in comfort but a little while.
Say: "Running away will not profit you if ye are running away from death or slaughter; and even if (ye do escape), no more than a brief (respite) will ye be allowed to enjoy!"
معانی کلمات آیه
«لا تُمَتَّعُونَ»: به شما داده نخواهد شد و برخوردارتان نمیگردانند.
قُلْ لَنْ يَنْفَعَكُمُ الْفِرارُ: بگو اى پيغمبر منافقان و ضعيفان اهل اسلام را كه هرگز فايده ندهد شما را فرار كردن، إِنْ فَرَرْتُمْ مِنَ الْمَوْتِ: اگر فرار كنيد از مرگ، أَوِ الْقَتْلِ: يا از كشته شدن، يعنى خواه از مرگ گريزيد يا از كشته شدن، فايدهاى بر آن مترتب نخواهد شد، زيرا هر كسى را لابد است كه عاقبت كار او مرگ باشد يا كشتن در وقتى معين كه حكم قضاى الهى بدان نافذ گرديده؛ و فرق بين مرگ و كشتن آنست كه مرگ انتفاى حيات است و هيچكس بر آن قادر نيست مگر حق تعالى، و كشتن نقص بنيه حيوانيه است كه غير خدا بر آن قدرت دارد لكن به اراده خداى تعالى. وَ إِذاً لا تُمَتَّعُونَ إِلَّا قَلِيلًا: و در آن هنگام كه بگريزيد، بهرهور نخواهيد شد مگر بهره كمى يا زمان اندكى، يعنى اگر مثلا فرار، نفع به شما رساند و مهم شما تأخير افتد به جهت ترسيدن زمان اجل، برخوردار نخواهيد شد مگر زمان كمى، چه آخر شربت مرگ را خواهيد چشيد. مراد به كمى وقت، اجل است، چه آن در زمان كوتاهى خواهد رسيد و اين بديهى است كه امتداد دنيا نسبت به آخرت در نهايت قلّت است چه جاى امتداد عمر هر يك از اهل دنيا.
«1» بحار الانوار، ج 75 ص 92 باب لزوم الوفاء بالوعد و العهد، بنقل از خصال شيخ صدوق ج 1 ص 55.
جلد 10 - صفحه 421
تتمه: آوردهاند در شهر عبد الملك مروان، و با واقع شد، او برخاست و از شهر بيرون رفت، او را گفتند حق تعالى فرمايد: «قُلْ لَنْ يَنْفَعَكُمُ الْفِرارُ إِنْ فَرَرْتُمْ مِنَ الْمَوْتِ أَوِ الْقَتْلِ وَ إِذاً لا تُمَتَّعُونَ إِلَّا قَلِيلًا» گفت: آن قليل را طلب كنيم، يعنى تا وقت اجل مسمّى. مراد حيات باشد و به چنگال اجل گرفتار نشوم.
بگو فايده نميدهد شما را گريختن اگر بگريزيد از مرگ يا كشته شدن و آنگاه بر خوردار نميشويد مگر اندكى
بگو كيست آنگه نگاه ميدارد شما را از خدا اگر بخواهد براى شما بدى يا بخواهد برايتان رحمتى و نيابند براىشان غير از خدا دوستى و نه ياورى
بتحقيق ميداند خدا تا خير اندازندگان از شما را و گويندگان به برادرانشان كه بيائيد بسوى ما و نميآيند بكار زار مگر اندكى
بخيلانند بر شما پس چون آيد ترس مىبينى آنها را كه مينگرند بسوى تو ميگردد چشمهاشان چون كسيكه بيهوش شده باشد از مرگ پس چون برود ترس آزار نمايند شما را بزبانهائى تند و تيز در حاليكه بخيلانند بر مال آنها ايمان نياوردند پس باطل گردانيد خدا كردارهاشانرا و باشد اين بر خدا آسان
مىپندارند دستههاى دشمن را كه نرفتهاند و اگر آيند دستههاى دشمن دوست دارند كه كاش آنها صحرانشينان بودند در ميان عربان بيابانى كه ميپرسيدند از خبرهاى شما و اگر بودند در ميان شما كار زار نميكردند مگر اندكى
تفسير
خداوند سبحان در اين آيات به پيغمبر خود دستور فرموده كه بمنافقين مذكور در آيات سابقه بفرمايد فرار براى شما فايدهاى ندارد اگر مقصود شما فرار از مردن بمرگ طبيعى يا كشته شدن بدست مردم باشد هر دو بتقدير الهى است اجل هر كس رسيده باشد هر جا باشد ميميرد يا كشته ميشود و تقديم و تأخيرى در آن روى نخواهد داد و بر فرض بگمان شما تأخير بيفتد چند روزى بيش از زندگى بهرهمند نخواهيد شد و بعدا بعذاب اليم فرار از جنگ گرفتار خواهيد بود كيست آنكه بتواند شما را از تحت اراده و قدرت خدا خارج نمايد اگر بخواهد بشما بدى يا خوبى برساند و نخواهند يافت براى خودشان جز خدا صاحب اختيار و ياورى كه بتواند دفع نمايد از آنها مقدّر خدا را او ميداند و ميشناسد كسانيرا
جلد 4 صفحه 313
كه باز ميدارند سايرين را از جهاد در بين شما و مشغول مينمايند ايشانرا به اراجيفى از قبيل آنكه لشگر محمّد لقمهاى براى ابو سفيان و احزاب بيش نيست و كسانيرا كه ميگويند برفقا و دوستان خودشان از منافقين بيائيد پيغمبر را تسليم بدشمن نمائيم و برويم پى كارمان مانند آن اوّل منافق از مهاجرين كه برفيق و برادر خود گفت بيا محمّد را در مقابل عمرو بن عبد ود بياوريم كه او را بكشد و ما بقوم خود ملحق شويم چون كسى حريف ميدان اين مرد نيست و در تاريخ واقعه اشاره بآن شد كه يكمرتبه ديگر هم در ايّام عسرت اين اظهار را بهم مسلك خود عبد الرّحمن ابن عوف نمود و آنكه از ميدان ضرار فرار كرد و معلوم است اين قبيل اشخاص در جنگ حاضر نميشوند مگر ناچار شوند آنهم بقدريكه بگويند ما هم بوديم و در غنيمت شريكيم و كلمه هلمّ در مفرد و جمع استعمال ميشود و اينها از صرف مال و بذل جان در راه خدا و نصرت مسلمانان بخيلانند و مضايقه مينمايند از ايشان و چون ترس از دشمن پديدار گردد مىبينى اى پيغمبر آنها را كه نگاه ميكنند بتو در حاليكه چشمهاشان در حدقه گردش ميكند مانند كسيكه در شرف مرگ است و بحال احتضار افتاده از ترس ولى چون ترس بر طرف شد و ظفر براى مسلمانان حاصل گشت و غنيمتى بدست آمد حمله ميكنند بمسلمانان و آزار ميرسانند بايشان با زبانهاى تند و تيزشان كه زود سهم ما را بدهيد يك قيراط شما بيشتر برديد سهم ما كم شد و از اين قبيل زبان درازى و نظر تنگيها ميكنند در مال دنيا اينها واقعا ايمان بخدا و پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم نياوردهاند و با اغراض دنيوى حاضر در ميدان جنگ شدهاند و الّا اين احوال از آنها بروز نمينمود لذا اگر احيانا مبارزه و جنگى هم نموده باشند چون بقصد قربت نبوده ثواب ندارد و عمل غير مؤمن مخلص مقبول درگاه احديّت نيست و اين نفاقها و اعمال ناشايسته براى خدا چيزى نيست و آسان بوده و هست و اينها از بس مرعوب شده بودند پس از فرار احزاب باز خيال ميكردند آنها فرار نكردند و از بس باطنا با مسلمانان بدند اگر دو مرتبه احزاب كه همان قبائل مختلفه از كفار قريش و غيرها باشند بر گردند براى جنگ با مسلمانان دوست دارند بروند از مدينه بيرون و محلق باعراب باديهنشين شوند و از راهگذران جوياى حال مسلمانان گردند و اگر در اين دفعه دوم هم در مدينه باشند مانند
جلد 4 صفحه 314
دفعه اوّل جنگ نميكنند مگر بهمان اندازه كم كه بيان شد براى رضاى خدا نيست بلكه براى شركت در غنيمت است
(آیه 16)- بعد از آنکه خداوند نیّت منافقان را افشا کرد که منظورشان حفظ خانههایشان نیست، بلکه فرار از صحنه جنگ است، با دو دلیل به آنها پاسخ میگوید.
نخست به پیامبر میفرماید: «بگو: اگر از مرگ یا کشته شدن فرار کنید این فرار سودی به حال شما نخواهد داشت و در آن هنگام جز بهره کمی از زندگانی نخواهید گرفت» (قُلْ لَنْ یَنْفَعَکُمُ الْفِرارُ إِنْ فَرَرْتُمْ مِنَ الْمَوْتِ أَوِ الْقَتْلِ وَ إِذاً لا تُمَتَّعُونَ إِلَّا قَلِیلًا).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید: