و (آن منافقان و بيمار دلان چنان بودند كه) اگر (دشمنان) از اطراف مدينه بر آنان وارد مىشدند و از آنان تقاضاى فتنهگرى مىكردند، به سرعت مىپذيرفتند، و جز مدّت كمى درنگ نمىكردند.
بعد از آن به جهت تذكر عهد با پيغمبر به ثبات در مواطن قتال مىفرمايد:
وَ لَقَدْ كانُوا: و هر آينه بودند بنو حارثه و بنو سالمه كه از روى انابه، عاهَدُوا اللَّهَ مِنْ قَبْلُ: عهد نمودند خدا را پيش از اين روز كه در جنگ احد به جهت قتل، قصد فرار كرده بودند، بعد از آن نادم گشته عهد و پيمان نمودند كه هرگز، لا يُوَلُّونَ الْأَدْبارَ: پشتها برنگردانند در جنگها بلكه در جميع مواضع قتال ثابت قدم باشند وَ كانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْؤُلًا: و هست عهدى كه با خدا نمودهاند سؤال گرديده شده، يعنى مسئوليت آن را دارند و از وفاى به آن سؤال خواهند كرد و به شكستن عهد جزا خواهند يافت.
تبصره: يكى از لوازمات ايمانى وفاى به عهد است، بلكه تحقق دين منوط به وفاى عهد است، لذا حضرت امير المؤمنين فرمود: لا دين لمن لا عهد له، دين نيست براى كسى كه عهد ندارد «1».
«1» اين حديث را بحار الانوار ج 75 ص 96 روايت 20 بنقل از دعوات راوندى ص 5 از موسى بن جعفر از پدرانش از رسول خدا عليهم السّلام آورده است.
جلد 10 - صفحه 420
و ابى مالك گويد: به حضرت على بن الحسين عليه السّلام گفتم: اخبرنى بجميع شرايع الدّين. قال: قول الحقّ و الحكم بالعدل و الوفاء بالعهد، خبر ده مرا به تمام شرايع دين، فرمود: قول حق، و حكم به عدل، و وفاى به عهد «1».
آيه شريفه دلالت دالّ است بر آنكه روز قيامت عهدها سؤال شود.
و ياد كنيد وقتى را كه گفتند منافقان و آنانكه در دلهاشان بيمارى است وعده ندادند ما را خدا و پيغمبرش مگر براى فريب
و هنگامى را كه گفتند گروهى از آنها اى اهل مدينه نيست جاى اقامت براى شما پس باز گرديد و اذن ميخواستند دستهئى از آنها از پيغمبر ميگفتند همانا خانههاى ما گشاده است و نبود آنها گشاده اراده نمىنمودند مگر فرار را
و اگر داخل شده بودند بر آنان از جوانب آنها پس خواسته مىشدند كفر را هر آينه بجا مىآوردند آنرا و درنگ نميكردند در آن مگر كمى
و هر آينه بتحقيق بودند كه معاهده نمودند با خدا از پيش كه بر نگردانند پشتها را و باشد پيمان خدا پرسيده شده.
جلد 4 صفحه 311
تفسير
خداوند متعال ياد آورى فرموده در اين آيات پارهاى از اوضاع و احوال مرقومه در تاريخ جنگ احزاب را علاوه بر آنچه سابقا ياد آورى فرموده بود از آن جمله وقتى را كه اهل نفاق و آنانكه در دل بيمارى شك و ترديد در عقائد حقّه داشتند ميگفتند خدا و پيغمبر ما را بوعده نصرت بر اعداء در اين پيش آمد فريب دادند و مقصودشان فرمايش پيغمبر بود كه فرمود احزاب و قبايل مشركين و يهود بر من هجوم آور ميشوند ولى بالاخره غلبه با من است يا آنكه در وقت شكستن سنگ و جهيدن برق فرمود شام و يمن و ايران را ما مسخّر مينمائيم و از آن جمله وقتى را كه پارهاى از منافقين از قبيل عبد اللّه بن ابىّ و غيره باهل مدينه ميگفتند در اين هواى سرد نميشود اينجا كه لشگرگاه است اقامت نمود بر گرديد بمنازل خودتان در مدينه و مقام بفتح ميم نيز قرائت شده و بعضى ديگر كه گفتهاند بنو حارثه و بنو سلمه بودند مىآمدند خدمت پيغمبر و اجازه ميخواستند بروند خانههاى خودشان را كه در اطراف شهر بود تعمير و محفوظ نمايند باين عنوان كه خانههاى ما حصار درستى ندارد و رخنه و خلل در آنها زياد است چون اصل عورت بمعناى خلل است و خداوند آنها را تكذيب نموده كه هيچ خانههاشان عيبى نداشت فقط مقصودشان فرار از جنگ بود و اين را بهانه قرار داده بودند و از بىاعتقادى آنها خبر داده كه اگر اهل شرك كه فعلا هجوم بر ما نمودند از اطراف و جوانب خانههاى آنها وارد شوند و بخواهند از آنها كه از دين اسلام خارج گردند هر آينه مىپذيرند و حاجت آنها را روا مينمايند و چندان درنگ و تأمل نمىنمايند با آنكه تمام آنها قبلا با پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم بيعت نموده بودند و قسم خورده بودند كه در يارى و دفاع از او و حرمش كوتاهى نكنند و در جنگ پشت به دشمن ننمايند و عهد با پيغمبر عهد با خدا است و بايد بآن وفا نمود و الّا در قيامت مسئوليّت و مؤاخذه دارد و توضيح اين آيات با مراجعه با جمالى كه از واقعه احزاب و خندق قبلا بيان شد حاصل خواهد گرديد انشاء اللّه و لأتوها بقصر نيز قرائت شده است.
و هر آينه همين كساني که فرار كردند قبلا با خدا عهد كرده بودند که فرار نكنند و نقض عهد مسئوليت دارد اولا فرار از جهاد خود يك گناه بزرگي است که از معاصي كبيره شمرده شده و ثانيا خلف عهد هم يك گناه بزرگ است و كفاره دارد بخصوص عهد بر امر واجب و ترك حرامي.
وَ لَقَد كانُوا عاهَدُوا اللّهَ مِن قَبلُ حضرت از آنها عهد و ميثاق گرفت.
لا يُوَلُّونَ الأَدبارَ مع ذلک فرار كردند.
وَ كانَ عَهدُ اللّهِ مَسؤُلًا اينکه فرار موجب تقويت كفر و شرك و ضعف اسلام و مسلمين و اذيت پيغمبر (ص) و مجاهدين و سبب قتل آنها ميشود و شريك در خون آنها ميشويد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 15)- سپس قرآن، این گروه منافق را به محاکمه میکشد و میگوید:
«آنها قبلا با خدا عهد و پیمان بسته بودند که پشت به دشمن نکنند، و (بر سر عهد خود در دفاع از توحید و اسلام و پیامبر بایستند، مگر آنها نمیدانند که) عهد الهی مورد سؤال قرار خواهد گرفت» و در برابر آن مسؤولند (وَ لَقَدْ کانُوا عاهَدُوا اللَّهَ مِنْ قَبْلُ لا یُوَلُّونَ الْأَدْبارَ وَ کانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْؤُلًا).
ج3، ص597
اصولا هر کسی ایمان میآورد و با پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بیعت میکند این عهد را با او بسته که از اسلام و قرآن تا سر حدّ جان دفاع کند.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید: