آیه 109 سوره کهف
<<108 | آیه 109 سوره کهف | 110>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
بگو که اگر دریا برای (نوشتن) کلمات پروردگار من مرکب شود پیش از آنکه کلمات پروردگارم به آخر رسد دریا خشک خواهد شد هر چند دریایی دیگر باز ضمیمه آن کنیم (یعنی عوالم وجود که کلمات تکوینی الهی است بیحد و نامتناهی است).
بگو: اگر دریا برای [نوشتن] کلمات پروردگارم [که مخلوقات او هستند] مرکب شود، پیش از آنکه کلمات پروردگارم پایان یابد، یقیناً دریا پایان می یابد، و اگرچه مانند آن دریا را به کمک بیاوریم.
بگو: «اگر دريا براى كلمات پروردگارم مركب شود، پيش از آنكه كلمات پروردگارم پايان پذيرد، قطعاً دريا پايان مىيابد، هر چند نظيرش را به مدد [آن] بياوريم.»
بگو: اگر دريا براى نوشتن كلمات پروردگار من مركب شود، دريا به پايان مىرسد و كلمات پروردگار من به پايان نمىرسد، هر چند درياى ديگرى به مدد آن بياوريم.
بگو: «اگر دریاها برای (نوشتن) کلمات پروردگارم مرکّب شود، دریاها پایان میگیرد. پیش از آنکه کلمات پروردگارم پایان یابد؛ هر چند همانند آن (دریاها) را کمک آن قرار دهیم!»
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
مداد: مركب. از كشاف و جوامع الجامع به دست مى آيد كه علّت اين تسميه زياد شدن وزن دوات به واسطه آنست، چون مد و مدد در اصل به معنى زيادت است. «مدد»: كمك و آنچه باعث زيادت نيرو مى شود.
كلمات: منظور از كلمات موجودات است، زيرا كلم به معنى زخم زدن و اثر گذاشتن است، موجودات، آثار خدا هستند، و شايد علّت اين تسميه آنست كه كلمه دلالت به معناى خود دارد، موجودات نيز دلالت به وجود خدا دارند.
تنفد: نفاد: فانى شدن، تمام شدن. «النفاد: الفناء».[۱]
نزول
«شیخ طوسى» می گوید: ابن جریج گوید: حى بن اخطب گفت: محمد خیال میکند به ما علم و دانش داده نشده است و اگر هم داده شده، بسیار کم است و در عین حال مى گوید: «وَ مَنْ یؤْتَ الْحِکمَةَ فَقَدْ أُوتِی خَیراً کثِیراً».[۲] چگونه باید بین این دو موضوع را جمع کرد، سپس این آیه و آیه 27 سوره لقمان «وَلَوْ أَنَّ ما فِی الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَكيم»[۳] نازل گردید[۴].[۵]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قُلْ لَوْ كانَ الْبَحْرُ مِداداً لِكَلِماتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ كَلِماتُ رَبِّي وَ لَوْ جِئْنا بِمِثْلِهِ مَدَداً «109»
بگو: اگر دريا براى (نوشتن) كلمات پروردگارم مركب شود، پيش از آنكه كلمات پروردگارم پايان پذيرد، دريا پايان مىپذيرد، هر چند درياى ديگرى همانند را به كمك آن آوريم.
نکته ها
«مداد» به جوهرى گفته مىشود كه در دوات ريخته مىشود و وسيلهى كشيدن قلم روى كاغذ مىگردد و قلم را در نوشتن مدد مىكند. «كلمات رب»، يا وعدهها وآفريدههاست ويا حكمتها ومفاهيم، ويا وحى وهرچه نشانى از خدا دارد. پس هر ذرّه وهر اتم وهر سلّول، يكى از كلمات ربّ است.
پیام ها
1- نشانههاى الهى، بىنهايت است وانسان حتّى از شمارش و نگارش آنها نيز ناتوان است. «لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ»
2- هر پديدهاى نشانه وكلمهاى از پروردگار و در مسير رشد و تربيت انسان است. «لِكَلِماتِ رَبِّي»
تفسير نور(10جلدى)، ج5، ص: 236
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قُلْ لَوْ كانَ الْبَحْرُ مِداداً لِكَلِماتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ كَلِماتُ رَبِّي وَ لَوْ جِئْنا بِمِثْلِهِ مَدَداً (109)
بعد از امر و نهى و وعد و وعيد بيان حكم و علوم غير متناهى خود را فرمايد كه:
قُلْ لَوْ كانَ الْبَحْرُ مِداداً: بگو اى پيغمبر اگر باشد آب درياى محيط كه زمين را احاطه نموده سياهى و مركب. لِكَلِماتِ رَبِّي: براى نوشتن كلمات پروردگار من، يعنى معلومات و مقدورات و حكم الهى، يا معانى آيات قرآنى يا آنچه وعده فرموده براى مطيعين از ثواب و آنچه وعيد فرموده براى كفار از عقاب.
لَنَفِدَ الْبَحْرُ: هر آينه فانى گردد و نماند آب دريا، زيرا آب دريا جسم و هر جسمى متناهى است، پس آن به نهايت رسد. قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ كَلِماتُ رَبِّي: پيش از آنكه نماند و تمام شود كلمات پروردگار من، زيرا آن غير متناهى، پس به مداد متناهى نوشته نشود. وَ لَوْ جِئْنا بِمِثْلِهِ مَدَداً: و اگرچه بياوريم به مثل درياى محيط مدد آن مداد و بر آن بيفزائيم.
شأن نزول: مفسرين از عكرمه از ابن عباس نقل نمودهاند كه: يهود مسلمانان
جلد 8 - صفحه 132
را گفتند در كلام خود مىخوانيد «وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً» «1» و زعم پيغمبرشان اينست كه او را حكمت بسيارى داده، بنابراين دعواى شما مىبايد علم شما بسيار باشد. ديگر باره مىخوانيد «وَ ما أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا» «2» جمع ميان اين دو سخن چگونه تواند بود، «3» حق سبحانه در آيت مجيده فرموده كه علم الهى تناهى ندارد هر چند كسى را علم بسيار باشد در جنب علم الهى هيچ ننمايد، لذا بعد از امر و نهى و وعد و وعيد بيان علم و حكم خود را فرمايد تا بندگان بدانند كه اوامر و نواهى سبحانى بر وجه حكمت و مصلحت باشد. نزد بعضى مراد از كلمات اللّه علم سبحانى. نزد جمعى آنچه را كه ذات الهى قدرت دارد بر اينكه خلق فرمايد از اشياء و امر فرمايد به آن، چنانچه در حق حضرت عيسى فرموده «وَ كَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى مَرْيَمَ» «4» و لكن نزد محققين از مفسرين مراد از كلمات، مقدورات و معلومات سبحانى است و چون معلومات و مقدورات الهى نامتناهى است، پس كلمات كه عبارت از آن باشد نامتناهى خواهد بود. و نظير اين آيه است آيه شريفه «وَ لَوْ أَنَّ ما فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ» «5» يعنى و اگر آنكه بودى در زمين از درختان قلمها و درياى محيط با سعه آن مدد دادى آن را بعد از فناى آب مداد شده آن هفت درياى ديگر مانند آن و بدين مدادها و قلمها كتابت كردندى، به پايان نرسيدى علوم الهى و عجائب و غرائب صنع پادشاهى به نوشتن آن.
تتمه: در تفسير لوامع التنزيل: در اخبار فريقين از حضرات ائمه اهل البيت عليهم السلام وارد گشته كه فرمودند: نحن الكلمات الّتى لا تحصى فضائلها يعنى: مائيم كلمات اللّه كه فضائل ما احصا نمىتوان نمود.
«1» سوره بقره آيه 269.
«2» سوره اسراء آيه 85.
«3» منهج الصادقين ج 5 ص 390 و مجمع البيان ج 3 ص 499.
«4» سوره نساء آيه 171.
«5» سوره لقمان آيه 27.
جلد 8 - صفحه 133
و در بعضى اخبار فريقين به همين الفاظ در آيه مباركه عينا وارد شده كه فضائل حضرت على بن ابى طالب عليه السلام شماره نشود، چنانچه در كتاب «المودة القربى» على الهمدانى- در مودت پنجم حديث هشتم چنين نوشته و از عمر بن الخطاب- قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله لعلىّ عليه السلام: لو كان البحر مدادا و الرّياض اقلاما و الانس كتابا و الجنّ حسابا ما احصوا فضائلك يا ابا الحسن.
از عمر بن الخطاب مروى است كه: فرمود حضرت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله به على بن ابى طالب: هر گاه تمامى آب درياها مركب گردند و تمامى درختان روى زمين قلم ساخته شوند و جميع افراد آدميان نويسندگان باشند و تمامى جنيان شمارهكنندگان باشند، نتوانند بشمارند فضائل تو را اى ابو الحسن «1».
و در روايت ديگر از عبد اللّه بن مسعود يا ابن عباس همين مضمون به اختلاف الفاظ زيادتى نقل شده.
ايضا از ابن عباس، فرمود حضرت پيغمبر: لو كانت البحار مدادا و الاشجار اقلاما و السّموات صحافا و الانس و الجنّ كتّابا لنفد المداد و قلّت الصّحف و كلّت الاقلام لم يكتبوا عشر معاشر فضائل على بن أبي طالب (انّ فى ذلك لآية لاولى الالباب).
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ كانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلاً (107) خالِدِينَ فِيها لا يَبْغُونَ عَنْها حِوَلاً (108) قُلْ لَوْ كانَ الْبَحْرُ مِداداً لِكَلِماتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ كَلِماتُ رَبِّي وَ لَوْ جِئْنا بِمِثْلِهِ مَدَداً (109) قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى إِلَيَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً (110)
ترجمه
همانا آنانكه ايمان آوردند و كردند كارهاى شايسته باشد براى ايشان بهشتهاى فردوس منزلى آماده
جاودانيانند در آنها نخواهند از آن انتقالى
بگو اگر بود دريا مركّب از براى معلومات پروردگار من هر آينه تمام ميشد دريا پيش از آنكه تمام شود معلومات پروردگار من و اگر چه بياوريم مثل آنرا بكمك
جلد 3 صفحه 457
بگو جز اين نيست كه من بشرى هستم مانند شما كه وحى ميشود بمن نيست خداى شما مگر خداى يكتا پس كسيكه چنين است كه اميد دارد ملاقات پروردگارش را پس بايد بجا آورد كار شايسته و شريك نسازد در پرستش پروردگارش احدى را
تفسير
در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه بهشت صد درجه دارد كه ما بين هر درجه با درجه ديگر مانند ما بين آسمان و زمين است و فردوس بالاترين درجات است كه از آن جارى ميشود نهرهاى بهشت وقتى شما از خدا سؤال بهشت ميكنيد فردوس را بخواهيد و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه اين آيه در شأن أبو ذر و مقداد و سلمان فارسى و عمّار ياسر نازل شد و قرار داد خداوند جنّات فردوس را منزل و مأواى ايشان بيرون نميآيند از آن و نميخواهند بجاى آن بدلى را و چون فردوس باغى را گويند كه جامع تمام ميوهها و گلها و گياهها و همه خوبيها باشد خداوند به پيغمبر خود فرموده بگو مقدورات و معلومات و نعم الهى نامتناهى است و اگر فرضا تمام درياها مركّب شود براى نوشتن آنها درياها تمام ميشود ولى مقدورات و معلومات و نعم الهى تمام نميشود اگر چه مانند آن درياها خلق شود و بجاى تمام شده برسم كمك ارسال گردد و بعضى بجاى مددا مدادا قرائت نمودهاند و بنابراين معنى واضح است كه مراد مدادى است مانند آنمداد و بعضى گفتهاند مراد توصيف قرآن است بنامتناهى بودن معانى آن و اطلاق كلمه و كلمات بر مصنوعات الهى شايع است چنانچه خداوند در باره حضرت عيسى فرموده و كلمة القاها الى مريم و ائمه اطهار فرمودند نحن الكلمات التّامّات و نيز حذف مضاف متعارف است پس مانعى ندارد كه مراد معانى كلمات قرآنيّه باشد علاوه بر آنكه معانى قرآن از معلومات بارى تعالى است و حذف هم لازم نيست و نيز به پيغمبر فرمود كه براى تواضع و فروتنى و دفع غلوّ و رفع استعجاب از نيل بشر بمقام رسالت بفرمايد جز اين نيست كه منهم مانند شما هستم در مخلوق بودن و بشريّت و لوازم آن ولى پروردگار من مرا مخصوص فرموده است بوحى و نبوّت از ميان شما چنانچه بعضى از افراد بشر را از ميان شما مخصوص ميفرمايد بمال و جمال و صحت و كمال پس نبايد تعجّب نمود و انكار كرد امر رسالت مرا و در روايات ائمه اطهار به اين معنى تصريح شده و خداوند تمام مردم خداى يكتاى بىهمتا است
جلد 3 صفحه 458
و جز او خدا و مستحق پرستشى نيست پس كسيكه معتقد بمعاد باشد چنانچه از امير المؤمنين عليه السّلام در توحيد نقل شده يا كسيكه اميد بملاقات رحمت حقّ در آخرت داشته باشد چنانچه ظاهر است بايد بجا آورد عمل شايسته خالص براى خدا را و شريك ننمايد در عبادت و پرستش پروردگارش. احدى از مخلوقات او را و در روايات ائمه اطهار برياء در عبادت تفسير شده و فرمودهاند كسيكه براى جلب توجّه و خوش بينى مردم باو عبادت كند مشرك است و كسيكه براى رضاى خدا و خلق عملى را انجام دهد مشرك است و كسيكه براى رضاى خدا كارى كند پس رضايت خلق را هم دخل دهد مشرك است و اين شرك خفى است كه گاهى بر خود انسان هم مخفى ميشود و بايد كاملا مواظب بود كه در عبادت بهيچ وجه داخل نشود كه اگر بنحوى از انحاء داخل شود عمل را باطل و عامل را مستحقّ عقوبت مينمايد ولى كافر نميشود و قابل عفو است ولى اگر عمل را براى خدا انجام دهد و كسى آنرا به بيند و او خوشحال شود ضرر ندارد چون هر كس مايل است كه كار خوب او آشكار گردد اگر باين قصد انجام نداده باشد و موجب عجب و خود پسندى او نشود و در بعضى از روايات عمل صالح بولايت امير المؤمنين و ائمه اطهار عليهم السلام تفسير شده و فرمودهاند و اين كه نهى نموده خدا از شرك در عبادت مراد آنستكه شريك نسازند با امير المؤمنين عليه السّلام و اولاد طاهرين او غير آنانرا در ولايت الهيّه و خلافت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و معلوم است كه مراد بيان مصداق است نه انحصار بآن و نيز فرمودهاند كسيكه آيه آخر اين سوره را در وقت خوابيدن تلاوت نمايد نورى از خوابگاه او ساطع ميشود و در ميان آن ملائكهاى هستند كه براى او استغفار ميكنند تا از خواب بيدار شود و آنكه اگر بخواند اين آيه را در وقت خواب هر وقت بخواهد از خواب بيدار شود ميشود ببركت اين آيه و اگر كسى در هر شب جمعه سوره كهف را تلاوت نمايد كفّاره گناهان او شود تا جمعه ديگر و نميميرد مگر شهيد و از ميان شهداء مبعوث ميشود و ميايستد با شهداء در روز قيامت خداوند توفيق عنايت فرمايد و الحمد للّه رب العالمين و صلى اللّه على محمّد و آله الطاهرين.
جلد 3 صفحه 459
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قُل لَو كانَ البَحرُ مِداداً لِكَلِماتِ رَبِّي لَنَفِدَ البَحرُ قَبلَ أَن تَنفَدَ كَلِماتُ رَبِّي وَ لَو جِئنا بِمِثلِهِ مَدَداً (109)
بفرما اگر دريا مركب شود براي نوشتن كلمات پروردگار من هر آينه تمام ميشود دريا پيش از اينكه كلمات پروردگار من تمام شود و لو اينكه بياوريم بمثل دريا مدد و كمكي که مضاعف شود، اينکه مثال براي اينست که كلمات پروردگار محدود نيست و امّا درياها هر چه باشد و هر مقدار باشد محدود است و نسبت محدود بغير محدود نسبت متناهيست بغير متناهي حتي نسبت واحد بالف هم نميتوان داد زيرا الف هم متناهيست قُل لَو كانَ البَحرُ مِداداً لِكَلِماتِ رَبِّي كلمات پروردگار شامل جميع موجودات امكاني از مجرّدات و ماديّات است که اطلاق شيء بر او ميشود که مشمول آيه شريفه ميشود إِذا أَرادَ شَيئاً أَن يَقُولَ لَهُ كُن فَيَكُونُ يس 82 بلكه احتياج بكلمه كن هم ندارد زيرا بمجرد اراده ايجاد ميفرمايد و مراد از اراده هم علم بصلاح است و از صفات ذات چنانچه حكماء گفتند نه ايجاد که تعبير بمشيّت
جلد 12 - صفحه 411
ميشود که متكلمين گفتند و هم چنين شامل جميع تشريعيّات ميشود از كتب سماوي و احكام الهي و دستورات پروردگاري و سرّ اينكه غير متناهيست مسئله خلود است در قيامت که فناء و زوال ندارد، لذا ميفرمايد قُل لَو كانَ البَحرُ مراد جنس بحر است که شامل جميع بحار ميشود مِداداً لِكَلِماتِ رَبِّي حتي اگر جنّ و انس نويسنده شوند لَنَفِدَ البَحرُ تمام درياها خشك ميشود قَبلَ أَن تَنفَدَ كَلِماتُ رَبِّي که بآخر برسد زيرا آخر ندارد وَ لَو جِئنا بِمِثلِهِ مَدَداً بلكه بامثاله الف الف مددا.
برگزیده تفسیر نمونه
آیه 109- شأن نزول: یهود هنگامی که این سخن الهی را از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله شنیدند که: «وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا شما جز بهره کمی از دانش ندارید» «1» گفتند:
چگونه چنین چیزی میتواند صحیح باشد؟ در حالی که به ما تورات داده شده است و هر کس تورات به او داده شده، صاحب خیر کثیر است. آیه نازل شد (و ترسیمی از علم بینهایت خدا و ناچیز بودن علم ما در برابر عمل او نمود).
تفسیر: آنها که امید لقای خدا را دارند! این آیه و آیه بعد در ارتباط با کل مباحث این سوره است، گویی قرآن میخواهد بگوید که آگاهی بر سر گذشت اصحاب کهف، و موسی و خضر، و ذو القرنین در برابر علم بیپایان خدا مطلب مهمی نیست.
روی سخن را به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله کرده، میگوید: «بگو: اگر دریاها برای نوشتن کلمات پروردگارم مرکب شود، دریاها پایان مییابد پیش از آن که کلمات پروردگارم پایان گیرد، هر چند همانند آن را به آن اضافه کنیم» (قُلْ لَوْ کانَ الْبَحْرُ مِداداً لِکَلِماتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کَلِماتُ رَبِّی وَ لَوْ جِئْنا بِمِثْلِهِ مَدَداً).
در حقیقت قرآن در این آیه توجه به این واقعیت میدهد که گمان مبرید عالم هستی محدود به آن است که شما میبینید یا میدانید یا احساس میکنید، بلکه آن قدر عظمت و گسترش دارد که اگر دریاها مرکب شوند و بخواهند نام آن و صفات و ویژگیهای آنها را بنویسند دریاها پایان مییابند پیش از آن که موجودات جهان هستی را احصا کرده باشند.
قابل توجه این که: آیه فوق در عین این که گسترش بیانتهای جهان هستی را
(1) سوره اسراء (17)، آیه 85.
ج3، ص75
در گذشته و حال و آینده مجسم میسازد، ترسیمی از علم نامحدود خداوند نیز هست، چرا که میدانیم خدا به همه آنچه در پهنه هستی بوده و خواهد بود احاطه علمی دارد، بلکه علم او از وجود این موجودات جدا نخواهد بود- دقت کنید.
پس به تعبیر دیگر میتوان گفت: اگر تمام اقیانوسهای روی زمین مرکب و جوهر شوند و همه درختان قلم گردند هرگز قادر نیستند آنچه در علم خداوند است رقم بزنند.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
- ↑ آیه 269 سوره بقره، (ترجمه) «و هر که را (خداوند) به دانش و حکمت رساند، درباره او لطف و مرحمت بسیار فرموده».
- ↑ شأن نزول و ترجمه این آیه در سوره لقمان گفته شده است.
- ↑ حاکم و دیگران از علماء عامه از ابن عباس نقل نمایند که قریش به یهودیان گفته بودند، چیزى به ما بگوئید که از محمد سؤال کنیمُ یهودیان گفتند: از محمد از روح سؤال کنید. قریش از پیامبر پرسیدند و آیه «وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا» نازل شد. یهودیان گفتند: به ما علم زیاد داده شده زیرا به ما تورات عطا شده است سپس گفتند و من اوتى التورة فقد اوتى خیرا کثیرا و بعد این آیه نازل شد.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص521.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.