عفت

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«عفّت» در اصطلاح علم اخلاق، به معنای خویشتن‌داری در برابر تمایلات افراطی نسبت به لذت‌های مادی و نفسانی است. عفّت در منابع اسلامى معناى عامى دارد و شامل اموری از جمله: عفّت در شکم (دورى از حرام خورى و پرخورى)، پرهیز از شهوت نامشروع و عفت در کلام مى‌شود و «عفیف» کسی است که اعمالش مطابق شریعت و عقل باشد. تقویت ایمان، چشم‌پوشی از گناه و کثرت یاد مرگ، از عوامل ترویج عفاف است.

مفهوم عفاف

«عفّت» در لغت، به معنای خودنگهداری و اصلش بسنده کردن در گرفتن چیز اندک است. عفت، پدید آمدن حالتی برای نفس و جان انسان است که به وسیله آن از غلبه و تسلط شهوت جلوگیری می‌شود. طلب عفت و پاکدامنی و بازایستادن از حرام، استعفاف نام دارد.[۱]

«عفّت» که نقطه مقابل «شهوت» است، در اصطلاح علم اخلاق به خویشتن‌داری در برابر تمایلات افراط‌گونه نسبت به لذت‌های مادی و نفسانی، یا خوددارى از چیزى که حلال نیست (الْکفُّ عَمّا لایحِلُّ) گفته می‌شود. قوه شهوت در خوردن و آمیزش جنسی، باید مطیع عقل باشد و از چیزی که عقل و شرع نهی کرده، اجتناب نماید و این حد اعتدال در شرع، ستوده شده است.[۲]

عفت در تفکر اسلامی، شامل منزه‌بودن و پاکی دست و زبان و شکم و دامن از هر گونه عیب و بدی است؛ لذا عفت معنای عامی داشته و تمامی امور نفسانی را شامل می‌شود، مانند: پاکی چشم، پاکی زبان، ... و منحصر به پاک‌دامنی و شهوت جنسی نیست.

برخی برای معرفی عفت، از ضدش -هتّاکی (پرده‌دری)- استفاده می‌کنند؛ به همین علت در بسیاری از موارد عفت را در مورد پرهیزکاری در خصوص مسایل جنسی استعمال کرده‌اند. در حقیقت عفت حد اعتدال «شرّه» و خمودی است.[۳] شرّه (شهوت رانی) فرو رفتن انسان در شهوات است و خمودی یعنی بی‌حرکتی در جهت لذات مشروع که بدن به آن‌ها به‌طور طبیعی و از سر ضرورت بدنی، احتیاج دارد.

ملا احمد نراقی در این رابطه می گوید: عفّت از فطریات و لوازم فطرت مخموره و از جنود عقل است، و هتک از لوازم فطرت محجوبه و از جنود ابلیس و جهل است... عفت و حیاء و حجب از فطریات تمام عایله بشر است، چنانچه تهتّک و فحشاء و بى حیایى بر خلاف فطرت جمیع است.[۴]

امام خمینی نیز در کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» می گوید: «عفّت این است که قوه شهوت مطیع و منقاد عقل باشد در خوردن و نکاح و آمیزش از حیث کمّ و کیف، و از آنچه عقل نهى کند اجتناب نماید، و این حدّ اعتدال است که در عقل و شرع پسندیده و ستوده است و دو طرف افراط و تفریط آن ناپسند و مذموم است، که در همه اخلاق و احوال، حدّ وسط مطلوب است، زیرا «خیرُ الامور أوسطُها».[۵]

عفاف در قرآن

مادۀ «عفت» چهار بار در قرآن کریم آمده که دو بار مربوط به امور اقتصادى و دو بار مربوط به امور جنسى است:

۱ـ «لِلْفُقَرَاءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْبًا فِي الْأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِيمَاهُمْ لَا يَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا ۗ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ»؛[۶] این صدقات براى آن دسته از نیازمندانى است که در راه خدا فرومانده اند و نمى توانند براى تأمین هزینه زندگى در زمین سفر کنند از شدّت خویشتن دارى، فرد بى اطلاع، آنان را توانگر مى پندارد. آن ها را از سیمایشان مى شناسى. با اصرار، چیزى از مردم نمى خواهند. و هر مالى به آنان انفاق کنید، قطعاً خدا از آن آگاه است.

تفسیر: جمله «يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ» یعنى کسى که از حال ایشان اطلاع ندارد از شدت عفتى که دارند ایشان را توانگر مى پندارد، چون با این که فقیرند، ولى تظاهر به فقر نمى کنند، پس جمله نامبره دلالت دارد بر این که مؤمنین تا آن جا که مى توانند تظاهر به فقر نمى کنند، و از علامت هاى فقر به غیر آن مقدارى که نمى توان پنهان داشت، پنهان مى دارند، و مردم پى به حال آنان نمى برند، مگر این که شدت فقر رنگ و رویشان را زرد کند و یا لباسشان کهنه شود.

۲ـ «وَابْتَلُوا الْيَتَامَىٰ حَتَّىٰ إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ ۖ وَلَا تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَنْ يَكْبَرُوا ۚ وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ ۖ وَمَنْ كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ ۚ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ حَسِيبًا»[۷]؛ و یتیمان را بیازمایید تا وقتى به سن زناشویى برسند؛ پس اگر در ایشان رشد فکرى یافتید، اموالشان را به آنان رد کنید، و آن را از بیم آن که مبادا بزرگ شوند، به اسراف و شتاب مخورید. و آن کس که توانگر است باید از گرفتن اجرت سرپرستى خوددارى ورزد؛ و هر کس تهیدست است باید مطابق عرف از آن بخورد؛ پس هر گاه اموالشان را به آنان رد کردید بر ایشان گواه بگیرید، خداوند حسابرسى را کافى است.

تفسیر: جمله «وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَنْ كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ» یعنى سرپرستان ایتام اگر متمکن و ثروتمندند نباید به هیچ عنوانى از اموال ایتام استفاده کنند و اگر فقیر و نادار باشند تنها مى توانند در برابر زحماتى که بخاطر حفظ اموال یتیم متحمل مى شوند با رعایت عدالت و انصاف، حق الزحمه خود را از اموال آنها بردارند.

۳ـ «وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّىٰ يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ...»؛[۸] و کسانى که وسیله زناشویى نمى یابند، باید عفت ورزند تا خدا آنان را از فضل خویش بى نیاز گرداند.

تفسیر: در این آیه دستور پارسائى را هر چند مشکل باشد داده و مى گوید: آنها که وسیله ازدواج ندارند باید عفت پیشه کنند، تا خداوند آنان را به فضلش بى نیاز سازد؛ نکند در این مرحله بحرانى و در این دوران آزمایش الهی تن به آلودگى دهند و خود را معذور بشمرند، که هیچ عذرى پذیرفته نیست، بلکه باید قدرت ایمان و شخصیت و تقوا را در چنین مرحله اى آزمود. یکى از روش ها براى جوانان که نمى توانند ازدواج کنند، رو آوردن به کسب علوم و مطالعه کتاب در غیر مورد مسئله ازدواج و در فکر آن نبودن است؛ اما مسئله بلوغ و غریزه جنسى، در هر ماهى کمتر یا بیشتر، با محتلم شدن در موقع خواب، خودبخود مشکل آن هم برطرف مى شود.

۴ـ «وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِي لَا يَرْجُونَ نِكَاحًا فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيَابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِينَةٍ ۖ وَأَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ ۗ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ»[۹]؛ و بر زنان از کار افتاده اى که دیگر امید زناشویى ندارند گناهى نیست که پوشش خود را کنار نهند به شرطى که زینتى را آشکار نکنند؛ و عفّت ورزیدن براى آن ها بهتر است، و خدا شنواى دانا است.

تفسیر: در آخرین آیه مورد بحث، استثنائى براى حکم حجاب زنان بیان مى کند و زنان پیر و سالخورده را از این حکم مستثنى مى شمرد و مى گوید: زنان از کار افتاده اى که امیدى به ازدواج ندارند گناهى بر آنان نیست که لباس هاى (روئین) خود را بر زمین بگذارند در حالى که در برابر مردم خودآرائى نکنند، در واقع براى این استثناء دو شرط وجود دارد: نخست این که به سن و سالى برسند که معمولا امیدى به ازدواج ندارند، و به تعبیر دیگر جاذبه جنسى را کاملا از دست داده اند. دیگر این که در حال بر داشتن حجاب خود را زینت ننمایند. روشن است که با این دو قید مفاسد کشف حجاب در مورد آنان وجود نخواهد داشت و به همین دلیل اسلام این حکم را از آنان برداشته است. این نکته نیز روشن است که منظور برهنه شدن و بیرون آوردن همه لباسها نیست بلکه تنها کنار گذاشتن لباس هاى رو است که بعضى روایات از آن تعبیر به چادر و روسرى کرده است (الجلباب و الخمار).

عفاف در روایات

  • رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْحَیی الْمُتَعَفِّفَ و َیبْغِضُ الْبَذِی السَّائِلَ الْمُلْحِفَ»؛ خداوند دوست می دارد انسان با حیا و عفیف را و دشمن مى دارد انسان بد زبان و بسیار سؤال کننده را.[۱۰]
  • امام على علیه السلام مى فرماید: «قِلَّةُ الْأَکلِ مِنَ الْعَفَافِ و کثْرَتُهُ مِنَ الْإِسْرَافِ»؛ امام على علیه السلام: کم خوردن عفت و پاکدامنى است و زیاد خوردن اسراف است.[۱۱]
  • «سُئِلَ الْحَسَنُ علیه السلام عَنِ الْمُرُوءَةِ فَقَالَ الْعَفَافُ فِی الدِّینِ وَ حُسْنُ التَّقْدِیرِ فِی الْمَعِیشَةِ وَ الصَّبْرُ عَلَى النَّائِبَةِ»؛ شخصى از امام حسن علیه السلام پرسید: مروت چیست؟ حضرت فرمودند: مروت عبارت است از عفت و پاکدامنى در دین و میانه روى در امور زندگى و صبر در برابر بلا و سختى.[۱۲]
  • رسول خدا صلى الله علیه و آله: «الْعَفَافُ زِینَةُ الْبَلَاءِ»؛ عفت و پاکدامنى زیور و زینت بلا است.[۱۳]
  • امام على علیه السلام: «الْعَفَافُ زِینَةُ الْفَقْرِ و َالشُّکرُ زِینَةُ الْغِنَى»؛ عفت و پاکدامنى زینت فقر و تنگدستى است و شکر زینت ثروت و دارایى است.[۱۴]
  • امام صادق علیه السلام: «بَرُّوا آبَاءَکمْ یبَرَّکمْ أَبْنَاؤُکمْ و َعِفُّوا عَنْ نِسَاءِ النَّاسِ تُعَفَّ نِسَاؤُکمْ»؛ به پدران خود نیکى کنید تا فرزندانتان به شما نیکى کنند و نسبت به زنان دیگران عفت داشته باشید تا نسبت به زنانتان عفت داشته باشند.[۱۵]

اهمیت عفاف

عفّت از مهم‌ترین فضایل انسانی محسوب می‌شود و یک عامل بازدارنده از حرکات زیان‌بار و کنترل کننده‌ای است که انسان را در مقابل انواع شهوت‌ها و تمایلاتی چون شهوت جنسی، مالی و... باز می‌دارد و از این جهت یک ضرورت و خصلت لازم برای انسان به حساب می‌آید و باعث اعتبار و بالا رفتن ارزش و بهاء او می‌گردد.

عفت یکی از فضائلی است که در قرآن مورد توجه واقع شده است و زیربنای علم اخلاق است، زیرا علمای اخلاق زیربنای فضایل و اخلاق نیک را چهار چیز شمرده‌اند: عفت، حکمت، شجاعت و عدالت.

در روایات از عفاف و پاکدامنی، به بالاترین شرافت‌ها، نتیجه عقل، برترین عبادت، کمال نعمت و به معنای خویشتن‌داری در کردار و گفتار تعبیر شده است. امام علی (علیه‌السلام) می‌فرماید: «مَا الْمُجَاهِدُ الشَّهِیدُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَعْظَمَ أَجْراً مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفّ...»؛ جهادگرى که در راه خدا شهید می شود، اجرش بیشتر نیست از کسى که قدرت بر گناه دارد و چشم می پوشد. انسان پاک نزدیک است فرشته‌ای از فرشتگان گردد؛ چرا چنین نباشد، در حالی که انسان عفیف در جهاد اکبر به پیروزی رسیده، ولی مجاهد فی سبیل‌الله، پیروزی را در جهاد اصغر به دست آورده است.[۱۶]

و امام باقر علیه السلام می‌فرماید: «مَا مِنْ عِبَادَةٍ أَفْضَلَ عِنْدَاللَّهِ مِنْ عِفَّةِ بَطْنٍ وَ فَرْجٍ»؛ هیچ عبادتى برتر و بالاتر از عفت بطن و عفت فرج نیست.[۱۷]

در روایت دیگری از امام باقر علیه السلام در مورد فضیلت عفاف آمده است: «قَالَ لَهُ رَجُلٌ إِنِّی ضَعِیفُ الْعَمَلِ قَلِیلُ الصَّلَاةِ قَلِیلُ الصَّوْمِ وَلَکنْ أَرْجُو أَنْ لَا آکلَ إِلَّا حَلَالًا وَ لَاأَنْکحَ إِلَّا حَلَالًا فَقَالَ وَأَی جِهَادٍ أَفْضَلُ مِنْ عِفَّةِ بَطْنٍ وَ فَرْجٍ»؛ شخصى آمد خدمت حضرت باقر علیه السلام و گفت من مردى ضعیف العمل هستم، نماز و روزه (مستحبى) کم انجام مى دهم؛ امّا امید دارم (و سعى مى کنم) که جز حلال نخورم و زناشویى نکنم مگر از راه حلال؛ حضرت فرمود: چه جهادى بهتر از عفت شکم و فرج است!؟[۱۸]

عوامل و راه‌های ترویج عفاف

طبق روایات وارده از معصومین (علیهم‌السلام)، بهترین عواملی که برای پدید آمدن عفت در وجود انسان کمک می‌کنند عبارتند از: تقویت ایمان، چشم‌پوشی از گناه، کثرت یاد مرگ، تهدید نفس به عذاب الهی، توکل و استعانت از خداوند، قناعت و راضی‌بودن به‌اندازه احتیاجات و ضروریات زندگی.

در جامعه نیز، دادن آگاهی فرهنگی و اجتماعی به مردم و معرفی الگوهای مناسب و تسهیل در امر ازدواج و جلوگیری از مفاسد اجتماعی، پاک‌بودن محیط، تربیت خانوادگی، علم و آگاهی بر پیامدهای رذایل اخلاقی، حجاب و ترک خودآرایی در انظار عموم، عدم اختلاط زن و مرد و اشباع صحیح امیال و خواست‌های جنسی و برنامه‌ریزی دقیق برای زندگی و مجال نداشتن برای کشیده‌شدن به آلودگی‌های شهوانی، از راه‌های پیشگیری از بی‌عفتی می‌باشد.[۱۹]

تنها دین نیست که ما را به عفاف و پاکدامنی فرا می‌خواند، بلکه این ندا از درون آدمی نشات می‌گیرد، که دین نیز آن را تایید می‌نماید. غیرت، جوانمردی و کرامت نفسانی، همگی انسان را به عفاف دعوت می‌کنند؛ چنانکه طبق روایتی، عفت و پاکدامی اصل جوانمردی است.

علاوه بر این، هویت انسان در سایه قوام عفاف آشکار می‌گردد، از این‌رو از متون دینی نیز می‌توان دریافت که رابطه‌ای معقول و منطقی بین رشد عقل و عفاف وجود دارد و تعاملی متقابل بین این دو برقرار می‌باشد؛ به همین جهت امام علی (علیه‌السلام) می‌فرماید: هر آن کس که عقل دارد، عفاف می‌ورزد، زیرا منشاء هر دو صفت، حرکت به سوی تعادل و پرهیز از افراط و تفریط است. عقل یکی از عوامل مؤثر در تعدیل خواهش‌های نفسانی و رام‌کردن غرایز بشری است؛ هرچه تفکر انسان متعادل شود و با فطرت کمال‌جویی او (خالی از هرگونه زشتی) بیشتر منطبق باشد، سریع‌تر راه تکامل را می‌پیماید. از جهتی، عقل انسان به میزان عفت و قناعتش سنجیده می‌شود.

جوانب و دامنه عفاف

بررسی ابعاد مختلف عفاف و گستره آن در شئونات فردی و اجتماعی دامنه وسیعی دارد که با استفاده از قرآن و سنت به چند مورد اشاره می‌شود:

  • عفت در نگاه: چشم دروازه دل است و آن‌چه از این دریچه وارد وجود شخص می‌شود گاهی او را به سعادت و گاهی به شقاوت می‌کشاند، لذا عفت در نگاه توصیه شده که انسان خود را از نگاه‌های آلوده برحذر دارد، افراد چشم‌چران دچار اضطراب و نگرانی هستند که به دنبال آن طمع هوس‌آلود باعث رسوایی ایشان می‌شود.
  • عفت در معاشرت: از دیدگاه اسلام مشارکت اجتماعی زنان و تعامل و ارتباط بین زن و مرد در اجتماع داری آدابی است که آن را عفت اجتماعی می‌نامند (که پرهیز از خلوت و گفتگوهای فتنه‌انگیز و دست‌دادن و استعمال عطر و.... از آن جمله آن‌هاست).
  • عفت در زینت: تمایل انسان به زیبایی و جمال با سرشت آمیخته شده ولی این حس نباید از حد اعتدال خود تجاوز کند. افراط در آن، تجمل‌گرایی و خودآرایی و بی‌عفتی را به دنبال دارد که عوارض نامطلوبی را دارد.
  • عفت در کلام: عفت در کلام هرگونه گفتار باطل و بیهوده و گناه‌آلود و مخالف حق را نفی می‌کند و همچنین هرگونه ناز و غمزه در کلام و تغییر صدا که افراد شهوت‌ران را به فکر گناه می‌افکند، مردود می‌داند. کلام و قلم از حد وسط عفت، بی‌نصیب نیستند و از جمله واجبات اخلاقی عفت کلام و قلم است، نه یکی را که حقش نیست بسیار بالا برد و نه بالعکس.[۲۰]
  • عفت در ستر و حجاب: قرآن، عفت در ستر را گاهی پوشاندن اعضاء و ستر عورت و حفظ بدن و گاهی وسیله، احترام و شخصیت زن و بازدارنده از دستبرد آزار مزاحمان معرفی می‌کند.
  • عفت در مورد شکم: در مورد شکم هم حد وسط مطلوب است و نباید برخی از روایاتی که در مدح و فضیلت افراط در گرسنگی آمده ما را به اشتباه اندازد. حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌) می‌فرماید: «طوبی لِمَنْ ظَمِیءَ اَوْ جاعَ للهِ؛[۲۱] خوشا به حال کسی که برای خدا تشنگی یا گرسنگی کشد.» شارع مقدس باید در مقابل طبع سرکش، چنین سخن گوید و این از اسرار و حکمت شریعت است که هر وقت طبع انسان جانب افراط چیزی را طلب کند، شرع مبالغه و افراط در منع از آن می‌کند تا فرد به حال اعتدال برگردد.[۲۲] بنابراین افراط در گرسنگی ممدوح نیست، چون غرض از خلقت انسان، بندگی کردن است و آن موقوف است به قوت و نشاط طبع، شکی نیست که گرسنگی بسیار، قوت را زایل می‌کند و نشاط را از بین می‌برد، پس مراد،‌ اندک خوردن است به حدی که آدمی، سنگینی غذا را نفهمد.[۲۳]

آثار و نتایج عفاف

  • استحکام خانواده و پاکی نسل انسان: اگر عفاف در جامعه کاملاً‌ رعایت شود، روابط جنسی به محیط خانواده محدود شده، ثبات و استحکام خانواده بیشتر می‌شود و باعث شناخته شدن نسل‌ها و تقویت و پیوند بین زن و شوهر می‌شود.
  • آرامش روانی و تمرکز حواس: عفاف، بازدارنده بسیاری از التهابات و هیجانات روحی است، چنان‌چه رعایت آن از انحراف فکر و ذهن کاسته و حواس افراد را متوجه ارزش‌های واقعی می‌نماید.
  • سلامت جامعه و فرد: حضور زنان و مردان در صورتی که موجب تحریک و شائبه نباشد، جامعه را استوار و مستحکم کرده و زمینه پیشرفت آن جامعه را فراهم می‌سازد و فرد نیز از بسیاری از آلودگی‌های جسمی در امان می‌ماند.
  • همچنین عفت موجب تزکیه اعمال، تضعیف و کاهش شهوات، سبک‌ شدن بار گناهان، بالا رفتن قدر و منزلت نزد خداوند، عزت یافتن نزد مردم و مایه حفظ آبرو می‌شود، که شخصیت هر فردی در گرو حفظ این سرمایه والای انسانی است.

پانویس

  1. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ج۱، ص۳۳۹.
  2. دایرة المعارف تشیع، احمد حاج سید جوادی و دیگران، ج۱۱، ص۳۱۰.
  3. ناصر مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن، ج۲، ص۳۱۵.
  4. ملا احمد نراقی، معراج السعادة، ص۳۲۲.
  5. شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۲۷۷.
  6. سوره بقره، آیه ۲۷۳.
  7. سوره نساء، آیه ۶.
  8. سوره نور، آیه ۳۳.
  9. همان، آیه ۶۰.
  10. بحارالانوار، ج۶۸، ص۲۷۰.
  11. مستدرک الوسائل، ج۱۶، ص۲۱۳.
  12. وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۴۳۵.
  13. بحارالانوار، ج۷۴، ص۱۳۳.
  14. نهج البلاغه، حکمت ۶۸.
  15. کلینی، الکافی، ج۵، ص۵۵۴.
  16. نهج البلاغه، حکمت ۴۷۴.
  17. کلینی، الکافی، ج۲، ص۸۰.
  18. مجلسی، بحارالانوار، ج۶۸، ص۲۷۳.
  19. ناصر مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن، ج۲، ص۳۰۱.
  20. ناصر مکارم شیرازی، اخلاق اسلامی در نهج البلاغه، ص۳۴۵.
  21. محمد محمدی ری‌شهری، میزان الحکمه، ج۶، ص۳۹۹.
  22. امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۲۷۷؛ ناصر مکارم شیرازی، اخلاق اسلامی در نهج البلاغه، ص۳۴۴.
  23. ملا احمد نراقی، معراج السعاده، ص۳۲۱.

منابع

مسابقه از خطبه ۱۱۱ نهج البلاغه