عنوان بندی متوسط
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

واقعه حره: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۷ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{تقویم|روز= 28 ذی الحجه|سال= سال 63 هجری قمری}}  
+
{{خوب}}
این واقعه مربوط به سرکوب شورش مردم [[مدینه]] توسط سپاهیان [[یزید]] به سرکردگی [[مسلم بن عقبه]] در سال 63 قمری است و از آنجائی که لشکر یزید، در ریگزاری (در اطراف مدینه) به نام «حره» اردو زدند و از آن پایگاه به شهر حمله ور شدند، به «واقعه حره» شهرت پیدا نموده است.
+
{{تقویم|روز= 28 ذی الحجه|سال= سال ۶۳ هجری قمری}}  
 
+
«واقعه حَرّة» مربوط به سرکوب قیام مردم [[مدینه]] توسط سپاهیان [[یزید|یزید بن معاویه]] در سال ۶۳ قمری است و از آنجائی که لشکر یزید، در ریگزاری (در اطراف مدینه) به نام «حرّة» اردو زدند و از آن پایگاه به شهر حمله‌ور شدند، به «واقعه حرّة» شهرت پیدا نموده است. در این واقعه سپاه [[بنی امیه|اموی]] در یک روز شهر مدینه را به تصرف خود درآوده و از هیچ جنایتی در آن فروگذار نکردند. بنا به نقلی، حدود ده هزار نفر از مردم مدینه در این واقعه کشته شدند. [[امام سجاد علیه السلام|امام سجاد]] علیه‌السلام به دلایلی در این قیام با مردم مدینه همراه نشد؛ از این‌رو، خاندانش از این جنایت آسیبی ندیدند.
در این واقعه سپاه مسلم بن عقبه در یک روز شهر مدینه را به تصرف خود در آورند و از هیچ جنایتی در آن فروگذار نکردند. بنا به نقلی قريب هزار و هفتصد تن از بزرگان و بزرگ زادگان و حدود ده هزار نفر از ساير مردم مدينه در این واقعه قتل عام شدند.
 
 
 
این واقعه در روزهای آخر ماه ذی الحجه (بنا به نقلی 28 [[ذی الحجه]]) روی داده است.
 
  
 
==علل شورش مردم مدینه==
 
==علل شورش مردم مدینه==
  
مورخین درباره علل این شورش سه روایت نقل کرده‌اند:
+
مورخین درباره علل شورش مردم [[مدینه]] روایتهایی نقل کرده‌اند، از جمله:
 
 
الف: [[ابوالحسن احمد ابوجعفر بلاذری|بلاذری]] می نویسد: هنگامی که عبدالله برادرش عمرو را کشت مردم را به خلع طاعت یزید و جهاد با او فراخواند. از مردم مدینه نیز در این باره دعوت شد و به دنبال آن اهل [[حجاز]] اطاعت او را برگردن نهادند. عبدالله بن مطیع از طرف [[عبدالله ابن زبیر|ابن زبیر]] از مردم مدینه برای او بیعت گرفت. یزید از جریان باخبر شد و از حاکم خود خواست تا گروهی از بزرگان مدینه را برای دلجویی نزد او بفرستد.<ref> انساب الاشراف، ج 4، ص 31.</ref>
 
 
 
در این روایت، عمده مطلب این است که مدینه به دلیل بیعت با ابن زبیر در برابر یزید ایستادگی کرده است. شاهد آن این است که ابن زبیر بعد از واقعه حره به یارانش گفت: دوستان شما در این واقعه کشته شده‌اند.<ref> مختصر تاریخ دمشق، ج 3، ص 156.</ref> در این که مردم مدینه پس از آغاز شورش، یزید را از خلافت خلع کرده و با ابن زبیر بیعت کردند، [[ابوالفرج اصفهانی|ابوالفرج]] نیز توضیحاتی آورده است.<ref> الاغانی، ج 1، صص 24-21.</ref>
 
 
 
ب: [[یعقوبی]] می‌نویسد: زمانی که عثمان بن محمد والی مدینه گردید، ابن مینا طبق معمول برای بردن «صوافی» - که عبارت از اشیای برگزیده بیت‌المال و مختص خلیفه بود - به مدینه آمد. گروهی از مردم از بردن آن اموال که حق خویش می‌دانستند، جلوگیری کردند. در این میان نزاعی لفظی بین والی و مردم رخ داد که منجر به شورش مردم و اخراج [[بنی امیه|امویان]] از شهر گردید.<ref> تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 250.</ref> ابن قتیبه نیز شبیه این روایت را نقل کرده است.<ref> الامامة والسیاسة، ج 1، ص 206.</ref>
 
 
 
ج: روایت طبری آن است که پس از نصب عثمان بن محمد، او گروهی از بزرگان مدینه را نزد یزید فرستاد تا از آن‌ها استمالت و دلجویی کند و باب بذل و بخشش به روی آن‌ها باز شود. اینان به [[شام]] رفته و زمانی که بازگشتند، عوض تمجید شروع به بدگویی از یزید کردند که: «لیس له دین، یشرب الخمر، یغرف بالطنابیر و یضرب عنده القیان و یلعب بالکلاب». او دین ندارد، مشروب می‌خورد بر طنبور می‌کوبد و بردگان نزد او می‌نوازند و با سگان بازی می‌کند. لذا گفتند که حاضر به اطاعت او و پذیرش امامتش نمی‌باشند.<ref> تاریخ الطبری، ج 4، ص 368؛ انساب الاشراف، ج 4، ص 31.</ref>
 
 
 
به نظر می‌رسد که هر سه مساله مطرح بوده است. بلاذری پس از طرح نکته اول به دنبال آن نکته سوم را مطرح کرده است. به یقین زبیری‌گری نیز عاملی اساسی در حجاز بوده است. مساله دوم نیز زمینه دیگری برای رنجش مردم از اموی‌ها گردید.
 
 
 
در منابع تاریخی مردم حجاز به «بوبکری» و «عمری» شهرت دارند، شامیان به «اموی‌گری» و مناطقی چون عراق به «[[شیعه|تشیع]]» و امثال آن. چنین خصیصه‌ای در بین مردم حجاز و به ویژه مردم مدینه که شریک جرم در قتل [[عثمان بن عفان|عثمان]] بودند، مانع از مقبولیت آن‌ها از سوی [[بنی امیه|بنی‌امیه]] و بالعکس بود. اضافه بر آن، مردم مدینه که آن همه بذل و بخشش [[عمر بن خطاب|عمر]] را برای خود می‌دیدند - اعم از مهاجرین و انصار - و اینک برخورد [[معاویه]] و ابنای او را در بردن صوافی اموال ملاحظه می‌کردند، نمی‌توانستند از امویان راضی باشند.
 
  
ظهور ابن زبیر در صحنه سیاسی و ضعف بنی‌امیه در حجاز، زمینه شورش مردم مدینه را فراهم کرد. یزید در آغاز کوشید تا توسط [[عبدالله بن جعفر]] آن‌ها را دعوت به آرامش کند،<ref>الامامة والسیاسة، ج صص 206-207.</ref> اما آن‌ها نپذیرفتند. [[نعمان بن بشیر]] از انصار حامی اموی‌ها - که او نیز عاقبت زبیری و کشته شد - از طرف یزید به مدینه آمد و آن‌ها را دعوت به «اطاعت از امام» و «لزوم رعایت جماعت» کرد،<ref> تاریخ الطبری، ج ص 367.</ref> اما مردم نپذیرفتند. طبری از عمرو بن سعید نقل کرده که می‌گفت: تمامی اهل [[مکه]] و مدینه تمایل به ابن زبیر دارند.<ref> همان، ج ص 369؛ انساب الاشراف، ج ص 32.</ref>
+
*الف: [[ابوالحسن احمد ابوجعفر بلاذری|بلاذری]] می نویسد: هنگامی که [[عبدالله بن زبیر]] برادرش عمرو را کشت، مردم را به خلع [[یزید|یزید بن معاویه]] از [[خلافت]] و [[جهاد]] با او فراخواند. از مردم مدینه نیز در این باره دعوت شد و به دنبال آن اهل [[حجاز]] اطاعت او را برگردن نهادند. عبدالله بن مطیع از طرف ابن زبیر از مردم مدینه برای او [[بیعت]] گرفت. یزید از جریان باخبر شد و از حاکم خود خواست تا گروهی از بزرگان مدینه را برای دلجویی نزد او بفرستد.<ref> انساب الاشراف، ج ۴، ص ۳۱.</ref> در این روایت، عمده مطلب این است که مدینه به دلیل بیعت با ابن زبیر در برابر یزید ایستادگی کرده است. شاهد آن این است که ابن زبیر بعد از واقعه حره به یارانش گفت: دوستان شما در این واقعه کشته شده‌اند.<ref> مختصر تاریخ دمشق، ج ۳، ص ۱۵۶.</ref> در این که مردم مدینه پس از آغاز شورش، یزید را از خلافت خلع کرده و با ابن زبیر بیعت کردند، [[ابوالفرج اصفهانی|ابوالفرج اصفهانی]] نیز توضیحاتی آورده است.<ref> الاغانی، ج ۱، صص ۲۴-۲۱.</ref>
 +
*ب: [[ابن واضح یعقوبی]] می‌نویسد: زمانی که عثمان بن محمد، والی مدینه گردید، ابن مینا طبق معمول برای بردن «صوافی» - که عبارت از اشیای برگزیده [[بیت المال|بیت‌المال]] و مختص خلیفه بود - به مدینه آمد. گروهی از مردم از بردن آن اموال که حق خویش می‌دانستند، جلوگیری کردند. در این میان نزاعی لفظی بین والی و مردم رخ داد که منجر به شورش مردم و اخراج [[بنی امیه|امویان]] از شهر گردید.<ref> تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۲۵۰.</ref> ابن قتیبه نیز شبیه این روایت را نقل کرده است.<ref> الامامة والسیاسة، ج ۱، ص ۲۰۶.</ref>
 +
*ج: روایت [[محمد بن جریر طبری|طبری]] آن است که پس از نصب عثمان بن محمد، او گروهی از بزرگان مدینه را نزد یزید فرستاد تا از آن‌ها دلجویی کند و باب بذل و بخشش به روی آن‌ها باز شود. اینان به [[شام]] رفته و زمانی که بازگشتند، عوض تمجید از یزید، شروع به بدگویی کردند که: «لیس له دین، یشرب الخمر، یغرف بالطنابیر و یضرب عنده القیان و یلعب بالکلاب». او دین ندارد، مشروب می‌خورد بر طنبور می‌کوبد و بردگان نزد او می‌نوازند و با سگان بازی می‌کند. لذا گفتند که حاضر به اطاعت او و پذیرش امامتش نمی‌باشند.<ref> تاریخ الطبری، ج ۴، ص ۳۶۸؛ انساب الاشراف، ج ۴، ص ۳۱.</ref>
  
رهبر شورشیان عبدالله بن حنظله فرزند شهيد نامدار اسلام "[[حنظله غسیل الملائکه]]" بود كه پدرش يك روز پس از عروسي‌اش در [[جنگ احد]] كشته شد و به حنظله غسيل الملائكه معروف ولي فرزندي از او به جا ماند كه عبدالله ناميده مي‌شد و با مراقبت و تربيت مادرش رشد يافت و از بزرگان و معاريف مدينه منوره گرديد.
+
به نظر می‌رسد که هر سه مساله مطرح بوده است. [[احمد بن یحیی بلاذری|بلاذری]] پس از طرح نکته اول، به دنبال آن نکته سوم را مطرح کرده است. به یقین زبیری‌گری نیز عاملی اساسی در حجاز بوده است. مساله دوم نیز زمینه دیگری برای رنجش مردم از اموی‌ها گردید.
  
شورشیان، امویان و یاران و موالی آن‌ها را که تقریباً حدود هزار نفر بودند، در خانه [[مروان بن حکم]] محاصره کردند<ref> تاریخ الطبری، ج 4، ص 370؛ انساب الاشراف، ج 4، ص 32.</ref> و پس از آن با خفت و خواری و در حالی که بچه‌ها آنان را سنگسار می‌کردند، از شهر بیرون راندند.<ref> الامامة والسیاسة، ج 1، ص 208.</ref>
+
در منابع تاریخی، مردم [[حجاز]] به «بوبکری» و «عمری» شهرت دارند، شامیان به «اموی‌گری» و مناطقی چون [[عراق]] به «[[شیعه|تشیع]]» و امثال آن. چنین خصیصه‌ای در بین مردم حجاز و به ویژه مردم مدینه که شریک جرم در قتل [[عثمان بن عفان|عثمان]] بودند، مانع از مقبولیت آن‌ها از سوی [[بنی امیه|بنی‌امیه]] و بالعکس بود. اضافه بر آن، مردم مدینه که آن همه بذل و بخشش [[عمر بن خطاب|عمر]] را برای خود می‌دیدند - اعم از [[مهاجرین]] و [[انصار]] - و اینک برخورد [[معاویه]] و ابنای او را در بردن صوافی اموال ملاحظه می‌کردند، نمی‌توانستند از امویان راضی باشند.
  
آن‌ها با رانده‌شدگان شرط کردند که اگر قسم یاد کنند تا همراه سپاه شام بازنگردند، اجازه می‌دهند که از شهر خارج شوند. آن‌ها پذیرفتند، گرچه افراد پلیدی چون مروان<ref>همان، ج 1، ص 210.</ref> و بسیاری دیگر عهد خود را شکستند. واقدی این اخراج را بدست زبیر دانسته و می‌نویسد: مجموع اخراج‌شدگان از مکه و مدینه و سایر نقاط حدود چهار هزار نفر بودند.<ref> انساب الاشراف، ج 4، صص 37-38.</ref> ابن اعثم می‌نویسد که رهبر این شورشیان، یعنی عبدالله بن حنظلة غسیل الملائکة، از طرف [[ابن زبیر]] والی مدینه بوده است.<ref> الفتوح، ج 5، صص 292-293.</ref>
+
ظهور ابن زبیر در صحنه سیاسی و ضعف بنی‌امیه در حجاز، زمینه شورش مردم مدینه را فراهم کرد. یزید در آغاز کوشید تا توسط [[عبدالله بن جعفر]] آن‌ها را دعوت به آرامش کند،<ref>الامامة والسیاسة، ج ۱، صص ۲۰۶-۲۰۷.</ref> اما آن‌ها نپذیرفتند. [[نعمان بن بشیر]] از انصار حامی اموی‌ها - که او نیز عاقبت زبیری و کشته شد - از طرف یزید به مدینه آمد و آن‌ها را دعوت به «اطاعت از امام» و «لزوم رعایت جماعت» کرد،<ref> تاریخ الطبری، ج ۴، ص ۳۶۷.</ref> اما مردم نپذیرفتند. طبری از عمرو بن سعید نقل کرده که می‌گفت: تمامی اهل [[مکه]] و مدینه تمایل به ابن زبیر دارند.<ref> همان، ج ۴، ص ۳۶۹؛ انساب الاشراف، ج ۴، ص ۳۲.</ref>
  
==واقعه حره==
+
رهبر شورشیان مدینه، [[عبدالله بن حنظله]] فرزند شهید نامدار اسلام "[[حنظله غسیل الملائکه]]" بود. شورشیان، امویان و یاران و موالی آن‌ها را که تقریباً حدود هزار نفر بودند، در خانه [[مروان بن حکم]] محاصره کردند<ref> تاریخ الطبری، ج ۴، ص ۳۷۰؛ انساب الاشراف، ج ۴، ص ۳۲.</ref> و پس از آن با خفت و خواری و در حالی که بچه‌ها آنان را سنگسار می‌کردند، از شهر بیرون راندند.<ref> الامامة والسیاسة، ج ۱، ص ۲۰۸.</ref>
  
یزید که از شگردهای سیاسی خود برای رام کردن ابن زبیر و مردم مدینه خسته شده بود، سپاهی را به سمت مدینه فرستاد. فرماندهی این سپاه با مسلم بن عقبه بود که از بس کشتار کرد به نام «مسرف» شهرت یافت. سپاه پنج هزار نفری او<ref> تاریخ الیعقوبی، ج ص 250.</ref> احتمالاً برای از بین بردن مدینه و مکه کافی به نظر می‌رسید، گرچه ممکن است جمعیت بیشتر از این بوده باشد. به مردم شام گفته شده بود که پس از پیروزی می‌توانند به غارت شهر بپردازند و آنچه را می‌خواهند از خانه‌های مردم تصاحب کنند.<ref> الامامة والسیاسة، ج 1، ص 209؛ تاریخ الطبری، ج 3، ص 372.</ref> آنان در وقت اعزام، سهمیه خویش را از [[بیت المال]] به طور کامل گرفته و علاوه بر آن صد دینار اضافی به آنان داده شد.<ref> انساب الاشراف، ج 4، ص 23؛ تاریخ الطبری، ج 4، ص 371.</ref>
+
آن‌ها با رانده‌شدگان شرط کردند که اگر قسم یاد کنند تا همراه سپاه [[شام]] بازنگردند، اجازه می‌دهند که از شهر خارج شوند. آن‌ها پذیرفتند، گرچه افراد پلیدی چون مروان<ref>همان، ج ۱، ص ۲۱۰.</ref> و بسیاری دیگر عهد خود را شکستند و [[عبدالملک بن مروان]] با توصیه پدرش به همراهی مسلم‌ بن عقبه نقشه حمله به شهر را طراحی کردند. [[محمد بن عمر واقدی|واقدی]] این اخراج را بدست [[عبدالله بن زبیر|ابن زبیر]] دانسته و می‌نویسد: مجموع اخراج‌شدگان از مکه و مدینه و سایر نقاط حدود چهار هزار نفر بودند.<ref> انساب الاشراف، ج ۴، صص ۳۷-۳۸.</ref> [[ابن اعثم کوفی|ابن اعثم]] می‌نویسد که رهبر این شورشیان، یعنی عبدالله بن حنظلة غسیل الملائکة، از طرف ابن زبیر والی مدینه بوده است.<ref> الفتوح، ج ۵، صص ۲۹۲-۲۹۳.</ref>
  
مردم مدینه در مدخل ورودی شهر (در محلی که زمانی [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله خندق کنده بود، یعنی فاصله بین حره شرقی و غربی در شمال [[مدینه]]) خندقی حفر کردند تا بتوانند از شهر دفاع کنند. رهبران آن‌ها عبدالله بن مطیع، معقل بن سنان و در راس آن‌ها عبدالله بن حنظله بود که در حین درگیری خود و فرزندانش کشته شدند.
+
==غارت و کشتار در مدینه==
  
زمانی که سپاهیان شام به مدینه رسیدند، با مشورت [[عبدالملک بن مروان]] که او نیز همراه سایر بنی‌امیه از شهر اخراج شده بود، در منطقه حره مستقر شدند و به کمک مروان توانستند با وعده‌های مالی<ref>الامامة والسیاسة، ج ص 211.</ref> گروهی از بنی‌حارثه را فریب داده و از طریق آن‌ها وارد شهر شوند. حمله آن‌ها به داخل شهر و درگیری آن‌ها کمتر از یک روز به طول انجامید و پس از آن شهر به تصرف شامیان درآمد.<ref>بعضی از قبل عدم کارایی مردم [[مدینه]] را پیش بین کرده (الامامة والسیاسة، ج ص 210) و بعضی از عدم مقاومت آن‌ها شگفت زده شدند (الامة والسیاسة، ج 1، صص 216-217).</ref>
+
[[یزید بن معاویه|یزید]] که از شگردهای سیاسی خود برای رام کردن [[عبدالله بن زبیر|ابن زبیر]] و مردم [[مدینه]] ناامید شده بود، سپاهی را در روزهای آخر ماه [[ماه ذی الحجه|ذی الحجه]] سال ۶۳ هجری به سمت مدینه فرستاد. فرماندهی این سپاه با [[مسلم بن عقبه]] بود که از بس کشتار کرد، بعدا به نام «مُسرف» شهرت یافت. سپاه پنج هزار نفری او<ref> تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۲۵۰.</ref> احتمالاً برای از بین بردن مدینه و [[مکه]] کافی به نظر می‌رسید، گرچه ممکن است جمعیت بیشتر از این بوده باشد. به مردم [[شام]] گفته شده بود که پس از پیروزی می‌توانند به غارت شهر بپردازند و آنچه را می‌خواهند از خانه‌های مردم تصاحب کنند.<ref> الامامة والسیاسة، ج ۱، ص ۲۰۹؛ تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۳۷۲.</ref> آنان در وقت اعزام، سهمیه خویش را از [[بیت المال]] به طور کامل گرفته و علاوه بر آن صد دینار اضافی به آنان داده شد.<ref> انساب الاشراف، ج ۴، ص ۲۳؛ تاریخ الطبری، ج ۴، ص ۳۷۱.</ref>
  
مسلم بن عقبه طبق وعده یزید، سه روز جان، مال و ناموس اهالي مدينه را بر لشكريانش مباح كرد و سپاهيان بي‌نزاكت شامي چنان وحشي‌گري نمودند كه روي تاريخ را سياه كردند و بر هيچ يك از بازماندگان [[صحابی|صحابه]] رسول خدا صلی الله علیه و آله و فرزندان و نوادگانش ترحم نكردند و قتل عام بزرگي به راه انداختند. گويند قريب هزار و هفتصد تن از بزرگان و بزرگ زادگان و حدود ده هزار نفر از ساير مردم مدينه در اين واقعه قتل عام شدند. لشكريان يزيد بنا به فرمان وي تنها به بيت معظم حضرت [[امام سجاد علیه السلام|امام زين العابدين]] علیه‌السلام و علي بن عبدالله بن عباس متعرض نشدند.<ref> نك: تاريخ الطبري، ج 5، ص 485؛ اسدالغابه علي بن ابي‌الكرم جزري، ج 3، ص 219 [[منتهی الآمال]] [[شیخ عباس قمی]]، ج 2، ص 33؛ تاريخ اُمراء المدينة المنورة عارف احمد عبدالغني، ص 59.</ref>
+
مردم مدینه در مدخل ورودی شهر (در محلی که زمانی [[رسول خدا]] صلی الله علیه وآله خندق کنده بود، یعنی فاصله بین حرّه شرقی و غربی در شمال [[مدینه]]) خندقی حفر کردند تا بتوانند از شهر دفاع کنند. رهبران آن‌ها عبدالله بن مطیع، معقل بن سنان و در رأس آن‌ها عبدالله بن حنظله بود که در حین درگیری خود و فرزندانش کشته شدند.
  
تعداد کشته‌ها بنا به نقل ابن قتیبه یک هزار و هفتصد نفر از انصار و مهاجر و فرزندان آن‌ها و از سایر مردم ده هزار نفر بوده است.<ref> همان، ج ص 215.</ref> او می‌نویسد تعداد هشتاد نفر از صحابه در این جریان کشته شدند.<ref> همان، ج 1، صص 216-220.</ref> هیثم بن عدی، تعداد تلفات را شش هزار و پانصد نفر ذکر کرده است.<ref> انساب الاشراف، ج ص 42.</ref>  
+
زمانی که سپاهیان شام به مدینه رسیدند، با مشورت [[عبدالملک بن مروان]] که او نیز همراه سایر بنی‌امیه از شهر اخراج شده بود، در منطقه حره مستقر شدند و به کمک مروان توانستند با وعده‌های مالی<ref>الامامة والسیاسة، ج ۱، ص ۲۱۱.</ref> گروهی از بنی‌حارثه را فریب داده و از طریق آن‌ها وارد شهر شوند. حمله آن‌ها به داخل شهر و درگیری آن‌ها کمتر از یک روز به طول انجامید و پس از آن شهر به تصرف شامیان درآمد.<ref>بعضی از قبل عدم کارایی مردم مدینه را پیش بینی کرده (الامامة والسیاسة، ج ۱، ص ۲۱۰) و بعضی از عدم مقاومت آن‌ها شگفت زده شدند (الامة والسیاسة، ج ۱، صص ۲۱۶-۲۱۷).</ref>
  
مسعودی نوشته است: نود و چند نفر از [[قریش]]، همین تعداد از انصار و چهار هزار نفر کسانی که شناخته شدند.<ref> همان، ج 3، ص 70.</ref> ابن اعثم، از اولاد [[مهاجرین]] را یک هزار و سیصد نفر و از اولاد [[انصار]] را یک هزار و هفتصد نفر ذکر کرده است،<ref> الفتوح، ج ص 295.</ref> این تعداد افزون بر کشته‌شدگان از سایر مردم است. این آگاهی‌ها نشان می‌دهد که شمار زیادی از مردم مدینه در این واقعه کشته شدند و خانه‌های زیادی غارت شده است.
+
مسلم بن عقبه طبق دستور یزید، سه روز، جان و مال و ناموس اهالی مدینه را بر لشکریانش مباح کرد و سپاهیان شامی چنان وحشی‌گری نمودند که روی تاریخ را سیاه کردند و بر هیچ یک از بازماندگان [[صحابی|صحابه]] رسول خدا صلی الله علیه وآله و فرزندان و نوادگانش ترحم نکردند و قتل عام بزرگی به راه انداختند. سپاهیان مسلم‌ بن عقبه در آن سه روز، از ارتکاب هیچ عمل شنیعی، همچون تجاوز به نوامیس، کشتن نوزادان و توهین به صحابه بزرگ پیامبر، فروگذار نکردند.<ref>ابن‌قتیبه، الامامة و السیاسة، ج ۱، ص ۱۸۴؛ ابن‌جوزی، ج ۶، ص ۱۵.</ref>
  
عوانة بن حکم می‌گوید: هنگامی که آن‌ها از سمت بنی‌حارثه به داخل شهر آمدند، تنها خانه [[اسامة بن ‌زيد|اسامة بن زید]] و زنی از حمیر از غارت در امان ماند. آن‌ها با مردم مدینه جنگیدند و آن‌ها را یهودی خطاب می‌کردند. در جریان حره تنها انصار نبودند که مورد حقد و کینه امویان قرار گرفتند، بلکه تعدادی از خانواده‌های مهاجران نیز از بین رفتند. در اینجا باید به دو نکته توجه کرد:
+
اما لشکریان یزید بنا به فرمان وی، تنها به بیت معظم [[امام سجاد علیه السلام|امام زین العابدین]] علیه‌السلام و علی بن [[عبدالله بن عباس]] متعرض نشدند.<ref> نک: تاریخ الطبری، ج ۵، ص ۴۸۵؛ اسدالغابه، ابن اثیر جزری، ج ۳، ص ۲۱۹؛ منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج ۲، ص ۳۳.</ref> و اساسا هر کس در خانه حضرت سجاد بود به دستور مسلم در امان بود و کسى به خانه آن حضرت کارى نداشت. از این رو بسیارى از زنان و کودکان به خانه آن جناب پناهنده گشتند و شماره آنان چنانچه از کتاب ربیع الابرار نقل شده، به چهار صد نفر رسید که همگى را در آن مدت که مسلم بن عقبه در مدینه بود، سرپرستى کرده و غذا و [[نفقه]] ایشان را بداد، و گویند: یکى از آن زنان گفت: به خدا من در کنار پدر و مادرم چنین زندگانى به خوشى و آسودگى نکرده بودم.<ref>الارشاد، شیخ مفید، ترجمه: رسولى محلاتى، ج۲، ص۱۵۲.</ref>
  
1- از لحاظ سیاسی باید گفت که علاوه بر زمینه‌هایی که در اوایل دهه شصت برای این حمله به وجود آمد، یکی از نکات مهم این بود که مردم مدینه در سال سی و شش در جریان قتل عثمان شرکت داشتند. بنی‌امیه که سرمایه‌گذاری زیادی در مورد عثمان کرده بودند، به ویژه مردم [[مدینه]] را در قتل عثمان یکی از مقصرین اصلی می‌شناختند، واقعه حره را پاسخی به قتل عثمان عنوان کردند. خود یزید چنین می‌اندیشید.<ref> ابوالفرج، الاغانی، ج ص 14.</ref>
+
تعداد کشته‌ها بنا به نقل ابن قتیبه، هزار و هفتصد نفر از [[انصار]] و [[مهاجرین]] و فرزندان آن‌ها و از سایر مردم ده هزار نفر بوده است.<ref> همان، ج ۱، ص ۲۱۵.</ref> او می‌نویسد تعداد هشتاد نفر از [[صحابه]] در این جریان کشته شدند.<ref> همان، ج ۱، صص ۲۱۶-۲۲۰.</ref> هیثم بن عدی، تعداد تلفات را شش هزار و پانصد نفر ذکر کرده است.<ref> انساب الاشراف، ج ۴، ص ۴۲.</ref> [[علی بن حسین مسعودی|مسعودی]] نوشته است: نود و چند نفر از [[قریش]]، همین تعداد از انصار و چهار هزار نفر کسانی که شناخته شدند.<ref> همان، ج ۳، ص ۷۰.</ref> [[ابن اعثم کوفی|ابن اعثم]]، از اولاد مهاجرین را هزار و سیصد نفر و از اولاد انصار را هزار و هفتصد نفر ذکر کرده است.<ref> الفتوح، ج ۵، ص ۲۹۵.</ref> این آگاهی‌ها نشان می‌دهد که شمار زیادی از مردم مدینه در این واقعه کشته شدند و خانه‌های زیادی غارت شده است.
  
شاهد دیگر این که در دوران پیامبر صلی الله علیه و آله، همین مسلم بن عقبه در غطفان اسیر گردید و زنی از انصار او را خرید و آزاد کرد. وقتی در واقعه حره از او خواستند که به خاطر آن جریان ملاحظه آن‌ها را بکند، گفت: «لکنکم قتلتم عثمان»،<ref> انساب الاشراف، ج 4، ص 37. همان گونه که می‌نگریم، جنایات مسلم بن عقبه از مواردی است که طبری، ابن قتیبه، بلاذری و دیگران به صراحت موارد آن را آورده‌اند. اما چگونه است که ولهاوزن به دفاع از او برخاسته و می‌کوشد تا او را تبرئه کند. (تاریخ الدولة العربیه، ص 156) بعد از آن نیز کوشش کرده اختلافات بین شام و مدینه را صرفاً سیاسی نشان دهد، در حالی که مسلم است این بینش تنها کوششی برای تطهیر شام و امویان است. البته ما نمی‌خواهیم کاملاً از مردم مدینه دفاع کنیم اما این طور نبود که انگیزه‌های دینی بی‌تاثیر باشد. (همان، ص 161) دفاع او از شام در موارد دیگری نیز مشخص است. (ص 162) دفاع از حجاج و کذب خواندن اتهاماتی که به او نسبت داده شده از موارد دیگر است. (صص 247-248) از سلیمان شهوت‌پرست هم به عنوان فردی دیندار نام برده است. (ص 256)</ref> شما عثمان را به قتل رساندید. زمانی که خبر واقعه به گوش یزید رسید، شعر ابن زبعری را که در احد سروده بود یعنی «لیت اشیاخی ببدر شهدوا»<ref> اخبار الطوال، ص 267؛ انساب الاشراف، ج ص 42.</ref> را خواند که اشاره به انتقام گرفتن از انصار به خاطر کشتن قریش در بدر بود.
+
این واقعه هولناک را [[پیامبر اسلام|رسول خدا]] صلی الله علیه وآله در سفری که به [[مکه]] معظمه می‌رفت در سرزمین حرّه در یک مایلی بیرون [[مدینه]] پیش‌گویی کرد و برای آن بسیار متأثر شد.<ref> بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۸۱، ص ۱۲۵.</ref>
  
در هنگامی که سپاه شام به [[مدینه]] حمله کرد، فریاد می‌زدند: «یا لثارات عثمان».<ref> الامامة والسیاسة، ج 1، ص 208.</ref> مسلم بعد از واقعه حره گفت: اکنون از کشتن قاتلان عثمان دلم شاد گشتم.<ref> انساب الاشراف، ج 4، ص 41.</ref> بعدها عبدالملک به مردم مدینه می‌گفت: انکم لاتحبوننا و انتم تذکرون یوم الحرة و نحن لانحبکم ابدا و نحن نذکر مقتل عثمان.<ref> مروج الذهب، ج 3، ص 122.</ref> شما ما را به خاطر یادآوری واقعه حره دوست ندارید و ما نیز با یادآوری قتل عثمان شما را دوست نداریم.
+
در جریان حره، تنها انصار نبودند که مورد حقد و کینه امویان قرار گرفتند، بلکه تعدادی از خانواده‌های مهاجران نیز از بین رفتند. در اینجا باید به دو نکته توجه کرد:
  
2- مساله دوم قوت حضور اصل «اطاعت از خلیفه» و «رعایت جماعت» در میان شامیان بود، به طوری که امویان مردم [[شام]] را سخت بدان پایبند کرده بودند. در جریان روانه ساختن آن‌ها به مدینه از چنین بهانه‌ای برای فرستادن و تحریک آن‌ها بهره‌گیری شد.<ref> تاریخ الطبری، ج صص 373-375.</ref>
+
*الف: از لحاظ سیاسی باید گفت که علاوه بر زمینه‌هایی که در اوایل دهه شصت هجری برای این حمله به وجود آمد، یکی از نکات مهم این بود که مردم [[مدینه]] در سال ۳۶ هجری در جریان قتل [[عثمان بن عفان|عثمان]] شرکت داشتند. [[بنی امیه|بنی‌امیه]] که سرمایه‌گذاری زیادی در مورد عثمان کرده بودند، به ویژه مردم مدینه را در قتل عثمان یکی از مقصرین اصلی می‌شناختند، واقعه حره را پاسخی به قتل عثمان عنوان کردند. خود یزید چنین می‌اندیشید.<ref> ابوالفرج، الاغانی، ج ۱، ص ۱۴.</ref> شاهد دیگر این که در دوران [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلی الله علیه وآله، همین مسلم بن عقبه در [[غطفان]] اسیر گردید و زنی از انصار او را خرید و آزاد کرد. وقتی در واقعه حره از او خواستند که به خاطر آن جریان ملاحظه آن‌ها را بکند، گفت: «لکنّکم قتلتم عثمان»؛<ref> انساب الاشراف، ج ۴، ص ۳۷. </ref> شما عثمان را به قتل رساندید. زمانی که خبر واقعه به گوش یزید رسید، شعر [[ابن زبعری]] را که در [[جنگ احد]] سروده بود -یعنی «لیت اشیاخی ببدر شهدوا»-<ref> اخبار الطوال، ص ۲۶۷؛ انساب الاشراف، ج ۴، ص ۴۲.</ref> را خواند که اشاره به انتقام گرفتن از انصار به خاطر کشتن قریش در [[جنگ بدر]] بود. در هنگامی که سپاه شام به [[مدینه]] حمله کرد، فریاد می‌زدند: «یا لثارات عثمان».<ref> الامامة والسیاسة، ج ۱، ص ۲۰۸.</ref> مسلم بعد از واقعه حره گفت: اکنون از کشتن قاتلان عثمان دل شاد گشتم.<ref> انساب الاشراف، ج ۴، ص ۴۱.</ref> بعدها [[عبدالملک بن مروان|عبدالملک]] به مردم مدینه می‌گفت: «انکم لاتحبّوننا و انتم تذکرون یوم الحرة و نحن لانحبّکم ابدا و نحن نذکر مقتل عثمان»؛<ref> مروج الذهب، ج ۳، ص ۱۲۲.</ref> شما ما را به خاطر یادآوری واقعه حره دوست ندارید و ما نیز با یادآوری قتل عثمان شما را دوست نداریم.
 +
*ب: مساله دوم، قوت حضور اصل «اطاعت از [[خلیفه]]» و «رعایت جماعت» در میان شامیان بود، به طوری که امویان مردم [[شام]] را سخت بدان پایبند کرده بودند. در جریان روانه ساختن آن‌ها به مدینه از چنین بهانه‌ای برای فرستادن و تحریک آن‌ها بهره‌گیری شد.<ref> تاریخ الطبری، ج ۴، صص ۳۷۳-۳۷۵.</ref> مسلم بن عقبه که سخت به این اصل معتقد بود، حاضر شد به مدینه حمله کرده و حرمت آن را از بین ببرد. او بعد از این همه کشتارها می‌گفت: «خدایا تو می‌دانی که من در مورد هیچ خلیفه‌ای، نه پنهان و نه آشکار نافرمانی نکردم و بهترین عمل خویش را بعد از اعتراف به لا اله الا الله، کشتن اهل حره می‌دانم!».<ref> انساب الاشراف، ج ۴، ص ۴۰، ابن اعثم، ج ۵، ص ۳۰۱.</ref> او می‌گفت: «هیچ چیز برای من دوست داشتنی‌تر از این نبود که در وقت مرگ پاک شوم و اینک پس از کشتن این نجس‌ها پاک گردیدم!».<ref> انساب الاشراف، ج ۴، ص ۴۱.</ref> همچنین از [[حصین بن نمیر]] جانشین مسلم که پس از واقعه حره در مسیر مکه به هلاکت رسید، نقل کرده اند که در وقت مرگ می‌گفت: «اللهم انک تعلم انی لم اشاقّ خلیفة ولم افارق جماعة قطّ، فاغفرلی».<ref> همان، ج ۴، ص ۴۲؛ تاریخ الطبری، ج ۴، ص ۳۸۲.</ref> خدایا تو می‌دانی که من با هیچ خلیفه‌ای مخالفت نکردم و هیچگاه از جماعت جدا نشدم. مرا بیامرز!
  
مسلم بن عقبه که سخت به این اصل معتقد بود، حاضر شد به مدینه حمله کرده و حرمت آن را از بین ببرد. او بعد از این همه کشتارها می‌گفت: «خدایا تو می‌دانی که من در مورد هیچ خلیفه‌ای، نه پنهان و نه آشکار نافرمانی نکردم و بهترین عمل خویش را بعد از اعتراف به لا اله الا الله، کشتن اهل حره می‌دانم».<ref> انساب الاشراف، ج ص 40، ابن اعثم، ج ص 301.</ref>
+
== امام سجاد علیه‌السلام و واقعه حرّه ==
 +
[[امام سجاد علیه السلام|امام سجاد]] علیه‌السلام در این قیام با مردم مدینه همراه نشد.<ref>دینوری، ص ۲۶۶؛ تاریخ طبری، ج ۵، ص ۴۸۴ـ۴۸۵.</ref> از این‌رو، خاندانش از این جنایت آسیبی ندیدند و خانه‌اش نیز پناهگاه امنی برای بسیاری از زنان و کودکان، حتی اهل و عیال [[مروان بن حکم]] گردید و آن حضرت کسان مروان را با زن و فرزند خود به یَنْبُع فرستاد. پس از پایان ماجرا، امام سجاد با همراهی مروان و فرزندش [[عبدالملک بن مروان|عبدالملک]]، نزد مسلم رفت. گویا [[یزید بن معاویه|یزید]] از قبل مسلم را به رعایت حال امام سفارش کرده بود؛ از این‌رو، مسلم ایشان را گرامی داشت، چهارپایی زین کرد و به ایشان داد که حضرت آن را بازگرداند.<ref>تاریخ طبری، ج ۵، ص ۴۸۴؛ الارشاد، مفید، ج ۲، ص ۱۵۱ـ۱۵۳.</ref> برخی علت خوش‌رفتاری غیرمنتظره مسلم را با امام سجاد، ناشی از دعایی می‌دانند که حضرت می‌خواند و ناخواسته هیبت و ترس در دل مسلم می‌انداخت.<ref>رجوع کنید به مسعودی، مروج الذهب، ج ۳، ص ۲۶۹؛ شیخ مفید، همان.</ref>
  
او می‌گفت: «هیچ چیز برای من دوست داشتنی‌تر از این نبود که در وقت مرگ پاک شوم و اینک پس از کشتن این نجس‌ها پاک گردیدم».<ref> انساب الاشراف، ج 4، ص 41.</ref> [[حصین بن نمیر]] جانشین مسلم که پس از واقعه حره در مسیر مکه به هلاکت رسید، از او نقل کرده اند که در وقت مرگ می‌گفت: «اللهم انک تعلم انی لم اشاق خلیفة ولم افارق جماعة قط فاغفرلی».<ref> همان، ج ص 42؛ تاریخ الطبری، ج 4، ص 382؛ پیش از این در بحث «انحرافات دینی در کربلا»، در این باره توضیحاتی داشتیم.</ref> خدایا تو می‌دانی که من با هیچ خلیفه‌ای در نیفتاده و هیچگاه از جماعت جدا نشدم. مرا بیامرز!
+
علاوه بر امام سجاد علیه‌السلام، برخی [[صحابه]] نیز شورشیان را همراهی نکردند، از جمله [[عبدالله بن عمر|عبداللّه بن عمر]]، [[ابوسعید خدری|ابوسعید خُدری]] و [[جابر بن عبدالله انصاری|جابر بن عبداللّه انصاری]].<ref>رجوع کنید به سهیلی، الروض الانف، ج ۶، ص ۲۵۳ـ۲۵۴.</ref>  
  
==پیشگویی واقعه حره توسط پیامبر اکرم(ص)==
+
برای پاسخ به این سؤال که چرا امام سجاد علیه السلام با این قیام همراهی نکرد؟، علاوه بر ابهاماتی که در قیام حرّه وجود دارد، دلایل و احتمالات زیر را می توان بیان کرد:
اين واقعه هولناك را رسول خدا صلی الله علیه و آله در سفري كه به مكه معظمه مي‌رفت در سرزمين حره در يك مايلي بيرون مدينه پيش‌گويي كرد و براي آن بسيار متأثر شد.<ref> [[بحارالانوار]] [[علامه مجلسی]]، ج 81، ص 125.</ref>
 
  
 +
* این قیام با اذن و حمایت [[عبدالله بن زبیر|عبداللّه بن زبیر]] صورت گرفت و رهبران آن به صورت پنهان، از زبیریان پیروی می کردند و این حرکت گرچه خالصانه بود، اما در خدمت قدرت طلبان زبیری قرار داشت. مردم مدینه، دل خوشی از امویان نداشتند و در قتل عثمان شرکت داشتند و این قیام، نوعی تقابل و رقابت زبیریان با عثمانی ها و [[بنی امیه|امویان]] بود.
 +
* آگاهی امام سجاد علیه السلام به ضعف و عده کم اهالی [[مدینه]] در مقابله با سپاهیان بسیار [[شام]] که از خشونت و قساوت دریغ نداشتند و همچنین تصمیم آن حضرت به دور ماندن از اتهامات دولت [[بنی امیه|اموی]] ـکه به قولی، تنها هدف حمله مسلم‌بن عقبه به مدینه بودـ از دلایل احتمالی بی‌طرفی امام در این واقعه بود.<ref>حسینی‌جلالی، جهاد الامام السجاد، ص ۶۸ـ۷۰.</ref>
 +
* رهبران قیام حرّه، با امام سجاد مشورت نکردند و حتی اگر نظرخواهی و مشورت می کردند و یا حتی از امام کمک می خواستند، وضعیت [[اهل بیت]] علیهم السلام پس از حادثه [[کربلا]] در موقعیتی نبود که آنها بتوانند در قیام شرکت کنند.
 +
* [[مکه]] و مدینه حریم است و حرمت دارد و [[امام حسین]] علیه السلام نیز قیام خود را در بیرون از مکه و مدینه ([[کوفه]]) قرار داد، تا حرمت حرم حفظ شود؛ اما زبیریان، مکه و مدینه را سپر قیام خود قرار دادند و یزید و بنی امیه هم حرمت مکه را شکستند و آن را با منجنیق هدف قرار دادند و مدینه را نیز به خاک و خون کشیدند.
 +
* با توجه به حادثه کربلا، امام سجاد علیه السلام شکست قیام حره را پیش بینی می کرد و می دانست که کمترین همراهی و همکاری با این قیام، بیشترین هزینه را برای [[شیعه]] دارد و خود و یارانش به شهادت می رسند و از تشیع، چیزی باقی نخواهد ماند.
 +
* همان گونه که امام علیه السلام از قیام حرّه حمایت نکرد، از دیگر قیام های توابین نیز به صورت صریح، حمایت نکرد؛ زیرا این قیام ها بیشتر احساسی و هیجانی بودند و شکست آنها قابل پیش بینی بود.
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
<references />
 
<references />
 
 
==منابع==
 
==منابع==
تاریخ خلفا، رسول جعفریان
+
*تاریخ خلفا، رسول جعفریان.
 
+
*[https://rch.ac.ir/article/Details?id=11571 "واقعه حره"، دانشنامه جهان اسلام].
موسسه تبیان، نرم‌افزار دایرة‌المعارف چهارده معصوم علیهم‌السلام
+
*مؤسسه تبیان، نرم‌افزار دایرة‌المعارف چهارده معصوم علیهم‌السلام.
 
+
*[https://hawzah.net/fa/Magazine/View/4892/7933/103255/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%B3%D8%AC%D8%A7%D8%AF_%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87_%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85_%D9%88_%D9%88%D8%A7%D9%82%D8%B9%D8%A9_%D8%AD%D8%B1%D9%91%D9%87 "امام سجاد علیه‌السلام و واقعة حرّه"، پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه].
'''منابع بیشتر:'''
+
{{شناختنامه امام سجاد (ع)}}
 
 
[http://lib.ahlolbait.ir/parvan/resource/31855/%D9%81%D9%8A%D8%B6-%D8%A7%D9%84%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%85-%D9%81%D9%8A-%D8%B9%D9%85%D9%84-%D8%A7%D9%84%D8%B4%D9%87%D9%88%D8%B1-%D9%88-%D9%88%D9%82%D8%A7%D9%8A%D8%B9-%D8%A7%D9%84%D8%A7%D9%8A%D8%A7%D9%85/preview/31084/%D9%85%D8%AD%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%8A-%D8%AF%D9%8A%D8%AC%D9%8A%D8%AA%D8%A7%D9%84%D9%8A/&sa=false&#!page=58 وقایع الایام شیخ عباس قمی، 28 ذی الحجه].
 
 
 
 
 
{{شناختنامه امام سجاد (ع)}}
 
 
 
 
[[رده:وقایع ماه ذی الحجه]]
 
[[رده:وقایع ماه ذی الحجه]]
 
[[رده:سال ۶۳ هجری قمری]]
 
[[رده:سال ۶۳ هجری قمری]]
 
[[رده:تاریخ اسلام]]
 
[[رده:تاریخ اسلام]]
[[رده:امام سجاد علیه السلام]]
+
[[رده: مقاله های مهم]]
 +
 
 +
{{سنجش کیفی
 +
|سنجش=شده
 +
|شناسه= خوب
 +
|عنوان بندی مناسب= متوسط
 +
|کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب
 +
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
 +
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب
 +
|جامعیت= خوب
 +
|رعایت اختصار= خوب
 +
|سیر منطقی= خوب
 +
|کیفیت پژوهش= خوب
 +
|رده= دارد
 +
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۳۳

تقویم هجری قمری

روز واقعه:28 ذی الحجه
سال ۶۳ هجری قمری

«واقعه حَرّة» مربوط به سرکوب قیام مردم مدینه توسط سپاهیان یزید بن معاویه در سال ۶۳ قمری است و از آنجائی که لشکر یزید، در ریگزاری (در اطراف مدینه) به نام «حرّة» اردو زدند و از آن پایگاه به شهر حمله‌ور شدند، به «واقعه حرّة» شهرت پیدا نموده است. در این واقعه سپاه اموی در یک روز شهر مدینه را به تصرف خود درآوده و از هیچ جنایتی در آن فروگذار نکردند. بنا به نقلی، حدود ده هزار نفر از مردم مدینه در این واقعه کشته شدند. امام سجاد علیه‌السلام به دلایلی در این قیام با مردم مدینه همراه نشد؛ از این‌رو، خاندانش از این جنایت آسیبی ندیدند.

علل شورش مردم مدینه

مورخین درباره علل شورش مردم مدینه روایتهایی نقل کرده‌اند، از جمله:

  • الف: بلاذری می نویسد: هنگامی که عبدالله بن زبیر برادرش عمرو را کشت، مردم را به خلع یزید بن معاویه از خلافت و جهاد با او فراخواند. از مردم مدینه نیز در این باره دعوت شد و به دنبال آن اهل حجاز اطاعت او را برگردن نهادند. عبدالله بن مطیع از طرف ابن زبیر از مردم مدینه برای او بیعت گرفت. یزید از جریان باخبر شد و از حاکم خود خواست تا گروهی از بزرگان مدینه را برای دلجویی نزد او بفرستد.[۱] در این روایت، عمده مطلب این است که مدینه به دلیل بیعت با ابن زبیر در برابر یزید ایستادگی کرده است. شاهد آن این است که ابن زبیر بعد از واقعه حره به یارانش گفت: دوستان شما در این واقعه کشته شده‌اند.[۲] در این که مردم مدینه پس از آغاز شورش، یزید را از خلافت خلع کرده و با ابن زبیر بیعت کردند، ابوالفرج اصفهانی نیز توضیحاتی آورده است.[۳]
  • ب: ابن واضح یعقوبی می‌نویسد: زمانی که عثمان بن محمد، والی مدینه گردید، ابن مینا طبق معمول برای بردن «صوافی» - که عبارت از اشیای برگزیده بیت‌المال و مختص خلیفه بود - به مدینه آمد. گروهی از مردم از بردن آن اموال که حق خویش می‌دانستند، جلوگیری کردند. در این میان نزاعی لفظی بین والی و مردم رخ داد که منجر به شورش مردم و اخراج امویان از شهر گردید.[۴] ابن قتیبه نیز شبیه این روایت را نقل کرده است.[۵]
  • ج: روایت طبری آن است که پس از نصب عثمان بن محمد، او گروهی از بزرگان مدینه را نزد یزید فرستاد تا از آن‌ها دلجویی کند و باب بذل و بخشش به روی آن‌ها باز شود. اینان به شام رفته و زمانی که بازگشتند، عوض تمجید از یزید، شروع به بدگویی کردند که: «لیس له دین، یشرب الخمر، یغرف بالطنابیر و یضرب عنده القیان و یلعب بالکلاب». او دین ندارد، مشروب می‌خورد بر طنبور می‌کوبد و بردگان نزد او می‌نوازند و با سگان بازی می‌کند. لذا گفتند که حاضر به اطاعت او و پذیرش امامتش نمی‌باشند.[۶]

به نظر می‌رسد که هر سه مساله مطرح بوده است. بلاذری پس از طرح نکته اول، به دنبال آن نکته سوم را مطرح کرده است. به یقین زبیری‌گری نیز عاملی اساسی در حجاز بوده است. مساله دوم نیز زمینه دیگری برای رنجش مردم از اموی‌ها گردید.

در منابع تاریخی، مردم حجاز به «بوبکری» و «عمری» شهرت دارند، شامیان به «اموی‌گری» و مناطقی چون عراق به «تشیع» و امثال آن. چنین خصیصه‌ای در بین مردم حجاز و به ویژه مردم مدینه که شریک جرم در قتل عثمان بودند، مانع از مقبولیت آن‌ها از سوی بنی‌امیه و بالعکس بود. اضافه بر آن، مردم مدینه که آن همه بذل و بخشش عمر را برای خود می‌دیدند - اعم از مهاجرین و انصار - و اینک برخورد معاویه و ابنای او را در بردن صوافی اموال ملاحظه می‌کردند، نمی‌توانستند از امویان راضی باشند.

ظهور ابن زبیر در صحنه سیاسی و ضعف بنی‌امیه در حجاز، زمینه شورش مردم مدینه را فراهم کرد. یزید در آغاز کوشید تا توسط عبدالله بن جعفر آن‌ها را دعوت به آرامش کند،[۷] اما آن‌ها نپذیرفتند. نعمان بن بشیر از انصار حامی اموی‌ها - که او نیز عاقبت زبیری و کشته شد - از طرف یزید به مدینه آمد و آن‌ها را دعوت به «اطاعت از امام» و «لزوم رعایت جماعت» کرد،[۸] اما مردم نپذیرفتند. طبری از عمرو بن سعید نقل کرده که می‌گفت: تمامی اهل مکه و مدینه تمایل به ابن زبیر دارند.[۹]

رهبر شورشیان مدینه، عبدالله بن حنظله فرزند شهید نامدار اسلام "حنظله غسیل الملائکه" بود. شورشیان، امویان و یاران و موالی آن‌ها را که تقریباً حدود هزار نفر بودند، در خانه مروان بن حکم محاصره کردند[۱۰] و پس از آن با خفت و خواری و در حالی که بچه‌ها آنان را سنگسار می‌کردند، از شهر بیرون راندند.[۱۱]

آن‌ها با رانده‌شدگان شرط کردند که اگر قسم یاد کنند تا همراه سپاه شام بازنگردند، اجازه می‌دهند که از شهر خارج شوند. آن‌ها پذیرفتند، گرچه افراد پلیدی چون مروان[۱۲] و بسیاری دیگر عهد خود را شکستند و عبدالملک بن مروان با توصیه پدرش به همراهی مسلم‌ بن عقبه نقشه حمله به شهر را طراحی کردند. واقدی این اخراج را بدست ابن زبیر دانسته و می‌نویسد: مجموع اخراج‌شدگان از مکه و مدینه و سایر نقاط حدود چهار هزار نفر بودند.[۱۳] ابن اعثم می‌نویسد که رهبر این شورشیان، یعنی عبدالله بن حنظلة غسیل الملائکة، از طرف ابن زبیر والی مدینه بوده است.[۱۴]

غارت و کشتار در مدینه

یزید که از شگردهای سیاسی خود برای رام کردن ابن زبیر و مردم مدینه ناامید شده بود، سپاهی را در روزهای آخر ماه ذی الحجه سال ۶۳ هجری به سمت مدینه فرستاد. فرماندهی این سپاه با مسلم بن عقبه بود که از بس کشتار کرد، بعدا به نام «مُسرف» شهرت یافت. سپاه پنج هزار نفری او[۱۵] احتمالاً برای از بین بردن مدینه و مکه کافی به نظر می‌رسید، گرچه ممکن است جمعیت بیشتر از این بوده باشد. به مردم شام گفته شده بود که پس از پیروزی می‌توانند به غارت شهر بپردازند و آنچه را می‌خواهند از خانه‌های مردم تصاحب کنند.[۱۶] آنان در وقت اعزام، سهمیه خویش را از بیت المال به طور کامل گرفته و علاوه بر آن صد دینار اضافی به آنان داده شد.[۱۷]

مردم مدینه در مدخل ورودی شهر (در محلی که زمانی رسول خدا صلی الله علیه وآله خندق کنده بود، یعنی فاصله بین حرّه شرقی و غربی در شمال مدینه) خندقی حفر کردند تا بتوانند از شهر دفاع کنند. رهبران آن‌ها عبدالله بن مطیع، معقل بن سنان و در رأس آن‌ها عبدالله بن حنظله بود که در حین درگیری خود و فرزندانش کشته شدند.

زمانی که سپاهیان شام به مدینه رسیدند، با مشورت عبدالملک بن مروان که او نیز همراه سایر بنی‌امیه از شهر اخراج شده بود، در منطقه حره مستقر شدند و به کمک مروان توانستند با وعده‌های مالی[۱۸] گروهی از بنی‌حارثه را فریب داده و از طریق آن‌ها وارد شهر شوند. حمله آن‌ها به داخل شهر و درگیری آن‌ها کمتر از یک روز به طول انجامید و پس از آن شهر به تصرف شامیان درآمد.[۱۹]

مسلم بن عقبه طبق دستور یزید، سه روز، جان و مال و ناموس اهالی مدینه را بر لشکریانش مباح کرد و سپاهیان شامی چنان وحشی‌گری نمودند که روی تاریخ را سیاه کردند و بر هیچ یک از بازماندگان صحابه رسول خدا صلی الله علیه وآله و فرزندان و نوادگانش ترحم نکردند و قتل عام بزرگی به راه انداختند. سپاهیان مسلم‌ بن عقبه در آن سه روز، از ارتکاب هیچ عمل شنیعی، همچون تجاوز به نوامیس، کشتن نوزادان و توهین به صحابه بزرگ پیامبر، فروگذار نکردند.[۲۰]

اما لشکریان یزید بنا به فرمان وی، تنها به بیت معظم امام زین العابدین علیه‌السلام و علی بن عبدالله بن عباس متعرض نشدند.[۲۱] و اساسا هر کس در خانه حضرت سجاد بود به دستور مسلم در امان بود و کسى به خانه آن حضرت کارى نداشت. از این رو بسیارى از زنان و کودکان به خانه آن جناب پناهنده گشتند و شماره آنان چنانچه از کتاب ربیع الابرار نقل شده، به چهار صد نفر رسید که همگى را در آن مدت که مسلم بن عقبه در مدینه بود، سرپرستى کرده و غذا و نفقه ایشان را بداد، و گویند: یکى از آن زنان گفت: به خدا من در کنار پدر و مادرم چنین زندگانى به خوشى و آسودگى نکرده بودم.[۲۲]

تعداد کشته‌ها بنا به نقل ابن قتیبه، هزار و هفتصد نفر از انصار و مهاجرین و فرزندان آن‌ها و از سایر مردم ده هزار نفر بوده است.[۲۳] او می‌نویسد تعداد هشتاد نفر از صحابه در این جریان کشته شدند.[۲۴] هیثم بن عدی، تعداد تلفات را شش هزار و پانصد نفر ذکر کرده است.[۲۵] مسعودی نوشته است: نود و چند نفر از قریش، همین تعداد از انصار و چهار هزار نفر کسانی که شناخته شدند.[۲۶] ابن اعثم، از اولاد مهاجرین را هزار و سیصد نفر و از اولاد انصار را هزار و هفتصد نفر ذکر کرده است.[۲۷] این آگاهی‌ها نشان می‌دهد که شمار زیادی از مردم مدینه در این واقعه کشته شدند و خانه‌های زیادی غارت شده است.

این واقعه هولناک را رسول خدا صلی الله علیه وآله در سفری که به مکه معظمه می‌رفت در سرزمین حرّه در یک مایلی بیرون مدینه پیش‌گویی کرد و برای آن بسیار متأثر شد.[۲۸]

در جریان حره، تنها انصار نبودند که مورد حقد و کینه امویان قرار گرفتند، بلکه تعدادی از خانواده‌های مهاجران نیز از بین رفتند. در اینجا باید به دو نکته توجه کرد:

  • الف: از لحاظ سیاسی باید گفت که علاوه بر زمینه‌هایی که در اوایل دهه شصت هجری برای این حمله به وجود آمد، یکی از نکات مهم این بود که مردم مدینه در سال ۳۶ هجری در جریان قتل عثمان شرکت داشتند. بنی‌امیه که سرمایه‌گذاری زیادی در مورد عثمان کرده بودند، به ویژه مردم مدینه را در قتل عثمان یکی از مقصرین اصلی می‌شناختند، واقعه حره را پاسخی به قتل عثمان عنوان کردند. خود یزید چنین می‌اندیشید.[۲۹] شاهد دیگر این که در دوران پیامبر صلی الله علیه وآله، همین مسلم بن عقبه در غطفان اسیر گردید و زنی از انصار او را خرید و آزاد کرد. وقتی در واقعه حره از او خواستند که به خاطر آن جریان ملاحظه آن‌ها را بکند، گفت: «لکنّکم قتلتم عثمان»؛[۳۰] شما عثمان را به قتل رساندید. زمانی که خبر واقعه به گوش یزید رسید، شعر ابن زبعری را که در جنگ احد سروده بود -یعنی «لیت اشیاخی ببدر شهدوا»-[۳۱] را خواند که اشاره به انتقام گرفتن از انصار به خاطر کشتن قریش در جنگ بدر بود. در هنگامی که سپاه شام به مدینه حمله کرد، فریاد می‌زدند: «یا لثارات عثمان».[۳۲] مسلم بعد از واقعه حره گفت: اکنون از کشتن قاتلان عثمان دل شاد گشتم.[۳۳] بعدها عبدالملک به مردم مدینه می‌گفت: «انکم لاتحبّوننا و انتم تذکرون یوم الحرة و نحن لانحبّکم ابدا و نحن نذکر مقتل عثمان»؛[۳۴] شما ما را به خاطر یادآوری واقعه حره دوست ندارید و ما نیز با یادآوری قتل عثمان شما را دوست نداریم.
  • ب: مساله دوم، قوت حضور اصل «اطاعت از خلیفه» و «رعایت جماعت» در میان شامیان بود، به طوری که امویان مردم شام را سخت بدان پایبند کرده بودند. در جریان روانه ساختن آن‌ها به مدینه از چنین بهانه‌ای برای فرستادن و تحریک آن‌ها بهره‌گیری شد.[۳۵] مسلم بن عقبه که سخت به این اصل معتقد بود، حاضر شد به مدینه حمله کرده و حرمت آن را از بین ببرد. او بعد از این همه کشتارها می‌گفت: «خدایا تو می‌دانی که من در مورد هیچ خلیفه‌ای، نه پنهان و نه آشکار نافرمانی نکردم و بهترین عمل خویش را بعد از اعتراف به لا اله الا الله، کشتن اهل حره می‌دانم!».[۳۶] او می‌گفت: «هیچ چیز برای من دوست داشتنی‌تر از این نبود که در وقت مرگ پاک شوم و اینک پس از کشتن این نجس‌ها پاک گردیدم!».[۳۷] همچنین از حصین بن نمیر جانشین مسلم که پس از واقعه حره در مسیر مکه به هلاکت رسید، نقل کرده اند که در وقت مرگ می‌گفت: «اللهم انک تعلم انی لم اشاقّ خلیفة ولم افارق جماعة قطّ، فاغفرلی».[۳۸] خدایا تو می‌دانی که من با هیچ خلیفه‌ای مخالفت نکردم و هیچگاه از جماعت جدا نشدم. مرا بیامرز!

امام سجاد علیه‌السلام و واقعه حرّه

امام سجاد علیه‌السلام در این قیام با مردم مدینه همراه نشد.[۳۹] از این‌رو، خاندانش از این جنایت آسیبی ندیدند و خانه‌اش نیز پناهگاه امنی برای بسیاری از زنان و کودکان، حتی اهل و عیال مروان بن حکم گردید و آن حضرت کسان مروان را با زن و فرزند خود به یَنْبُع فرستاد. پس از پایان ماجرا، امام سجاد با همراهی مروان و فرزندش عبدالملک، نزد مسلم رفت. گویا یزید از قبل مسلم را به رعایت حال امام سفارش کرده بود؛ از این‌رو، مسلم ایشان را گرامی داشت، چهارپایی زین کرد و به ایشان داد که حضرت آن را بازگرداند.[۴۰] برخی علت خوش‌رفتاری غیرمنتظره مسلم را با امام سجاد، ناشی از دعایی می‌دانند که حضرت می‌خواند و ناخواسته هیبت و ترس در دل مسلم می‌انداخت.[۴۱]

علاوه بر امام سجاد علیه‌السلام، برخی صحابه نیز شورشیان را همراهی نکردند، از جمله عبداللّه بن عمر، ابوسعید خُدری و جابر بن عبداللّه انصاری.[۴۲]

برای پاسخ به این سؤال که چرا امام سجاد علیه السلام با این قیام همراهی نکرد؟، علاوه بر ابهاماتی که در قیام حرّه وجود دارد، دلایل و احتمالات زیر را می توان بیان کرد:

  • این قیام با اذن و حمایت عبداللّه بن زبیر صورت گرفت و رهبران آن به صورت پنهان، از زبیریان پیروی می کردند و این حرکت گرچه خالصانه بود، اما در خدمت قدرت طلبان زبیری قرار داشت. مردم مدینه، دل خوشی از امویان نداشتند و در قتل عثمان شرکت داشتند و این قیام، نوعی تقابل و رقابت زبیریان با عثمانی ها و امویان بود.
  • آگاهی امام سجاد علیه السلام به ضعف و عده کم اهالی مدینه در مقابله با سپاهیان بسیار شام که از خشونت و قساوت دریغ نداشتند و همچنین تصمیم آن حضرت به دور ماندن از اتهامات دولت اموی ـکه به قولی، تنها هدف حمله مسلم‌بن عقبه به مدینه بودـ از دلایل احتمالی بی‌طرفی امام در این واقعه بود.[۴۳]
  • رهبران قیام حرّه، با امام سجاد مشورت نکردند و حتی اگر نظرخواهی و مشورت می کردند و یا حتی از امام کمک می خواستند، وضعیت اهل بیت علیهم السلام پس از حادثه کربلا در موقعیتی نبود که آنها بتوانند در قیام شرکت کنند.
  • مکه و مدینه حریم است و حرمت دارد و امام حسین علیه السلام نیز قیام خود را در بیرون از مکه و مدینه (کوفه) قرار داد، تا حرمت حرم حفظ شود؛ اما زبیریان، مکه و مدینه را سپر قیام خود قرار دادند و یزید و بنی امیه هم حرمت مکه را شکستند و آن را با منجنیق هدف قرار دادند و مدینه را نیز به خاک و خون کشیدند.
  • با توجه به حادثه کربلا، امام سجاد علیه السلام شکست قیام حره را پیش بینی می کرد و می دانست که کمترین همراهی و همکاری با این قیام، بیشترین هزینه را برای شیعه دارد و خود و یارانش به شهادت می رسند و از تشیع، چیزی باقی نخواهد ماند.
  • همان گونه که امام علیه السلام از قیام حرّه حمایت نکرد، از دیگر قیام های توابین نیز به صورت صریح، حمایت نکرد؛ زیرا این قیام ها بیشتر احساسی و هیجانی بودند و شکست آنها قابل پیش بینی بود.

پانویس

  1. انساب الاشراف، ج ۴، ص ۳۱.
  2. مختصر تاریخ دمشق، ج ۳، ص ۱۵۶.
  3. الاغانی، ج ۱، صص ۲۴-۲۱.
  4. تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۲۵۰.
  5. الامامة والسیاسة، ج ۱، ص ۲۰۶.
  6. تاریخ الطبری، ج ۴، ص ۳۶۸؛ انساب الاشراف، ج ۴، ص ۳۱.
  7. الامامة والسیاسة، ج ۱، صص ۲۰۶-۲۰۷.
  8. تاریخ الطبری، ج ۴، ص ۳۶۷.
  9. همان، ج ۴، ص ۳۶۹؛ انساب الاشراف، ج ۴، ص ۳۲.
  10. تاریخ الطبری، ج ۴، ص ۳۷۰؛ انساب الاشراف، ج ۴، ص ۳۲.
  11. الامامة والسیاسة، ج ۱، ص ۲۰۸.
  12. همان، ج ۱، ص ۲۱۰.
  13. انساب الاشراف، ج ۴، صص ۳۷-۳۸.
  14. الفتوح، ج ۵، صص ۲۹۲-۲۹۳.
  15. تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۲۵۰.
  16. الامامة والسیاسة، ج ۱، ص ۲۰۹؛ تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۳۷۲.
  17. انساب الاشراف، ج ۴، ص ۲۳؛ تاریخ الطبری، ج ۴، ص ۳۷۱.
  18. الامامة والسیاسة، ج ۱، ص ۲۱۱.
  19. بعضی از قبل عدم کارایی مردم مدینه را پیش بینی کرده (الامامة والسیاسة، ج ۱، ص ۲۱۰) و بعضی از عدم مقاومت آن‌ها شگفت زده شدند (الامة والسیاسة، ج ۱، صص ۲۱۶-۲۱۷).
  20. ابن‌قتیبه، الامامة و السیاسة، ج ۱، ص ۱۸۴؛ ابن‌جوزی، ج ۶، ص ۱۵.
  21. نک: تاریخ الطبری، ج ۵، ص ۴۸۵؛ اسدالغابه، ابن اثیر جزری، ج ۳، ص ۲۱۹؛ منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج ۲، ص ۳۳.
  22. الارشاد، شیخ مفید، ترجمه: رسولى محلاتى، ج۲، ص۱۵۲.
  23. همان، ج ۱، ص ۲۱۵.
  24. همان، ج ۱، صص ۲۱۶-۲۲۰.
  25. انساب الاشراف، ج ۴، ص ۴۲.
  26. همان، ج ۳، ص ۷۰.
  27. الفتوح، ج ۵، ص ۲۹۵.
  28. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۸۱، ص ۱۲۵.
  29. ابوالفرج، الاغانی، ج ۱، ص ۱۴.
  30. انساب الاشراف، ج ۴، ص ۳۷.
  31. اخبار الطوال، ص ۲۶۷؛ انساب الاشراف، ج ۴، ص ۴۲.
  32. الامامة والسیاسة، ج ۱، ص ۲۰۸.
  33. انساب الاشراف، ج ۴، ص ۴۱.
  34. مروج الذهب، ج ۳، ص ۱۲۲.
  35. تاریخ الطبری، ج ۴، صص ۳۷۳-۳۷۵.
  36. انساب الاشراف، ج ۴، ص ۴۰، ابن اعثم، ج ۵، ص ۳۰۱.
  37. انساب الاشراف، ج ۴، ص ۴۱.
  38. همان، ج ۴، ص ۴۲؛ تاریخ الطبری، ج ۴، ص ۳۸۲.
  39. دینوری، ص ۲۶۶؛ تاریخ طبری، ج ۵، ص ۴۸۴ـ۴۸۵.
  40. تاریخ طبری، ج ۵، ص ۴۸۴؛ الارشاد، مفید، ج ۲، ص ۱۵۱ـ۱۵۳.
  41. رجوع کنید به مسعودی، مروج الذهب، ج ۳، ص ۲۶۹؛ شیخ مفید، همان.
  42. رجوع کنید به سهیلی، الروض الانف، ج ۶، ص ۲۵۳ـ۲۵۴.
  43. حسینی‌جلالی، جهاد الامام السجاد، ص ۶۸ـ۷۰.

منابع