میرزا حسن لاهیجی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۴ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{بخشی از یک کتاب}}
+
'''«میرزا حسن لاهیجى»''' (م، ۱۱۲۱ ق) نوه [[ملاصدرا]] و فرزند [[ملا عبدالرزاق لاهیجی]]، فقیه، محدث، متکلم و حکیم بزرگ [[شیعه]] در قرن ۱۲ قمری است. او در [[کلام]]، [[فلسفه]]، [[حدیث]]، [[فقه]] و [[عرفان]] صاحب‌نظر بوده و در هر کدام از این علوم آثار گرانقدرى مانند «شمع الیقین» و «زواهر الحکم» از خود به یادگار گذاشته است. لاهیجی از دانشمندان آزادمنش و سلحشورى بود که در مقابل [[ظلم]] و اعمال خلاف دربار [[صفویه|صفوى]] سکوت روا نمى‌داشت.
حكيم ميرزا حسن لاهيجى
+
{{شناسنامه عالم
 +
||نام کامل = میرزا حسن لاهیجى
 +
||تصویر=
 +
||زادروز = ۱۰۴۵ قمری
 +
|زادگاه = [[قم]]
 +
|وفات =  ۱۱۲۱ قمری
 +
|مدفن =  قم
 +
|اساتید =  [[ملا عبدالرزاق لاهیجی]]، [[قاضی سعید قمی|قاضى سعید قمى]]، [[فیض کاشانی|فیض کاشانى]]،...
 +
|شاگردان = میر عبدالرحمن بن سید کمال‌الدین، سید مرتضى بن روح‌الامین حسینى، محمد بن صفى‌الدین حسینى، محمدتقى شریف رضوى قمى،...
 +
|آثار = شمع الیقین، زواهر الحکم، اصول الدین، هدیة المسافر، شرح صحیفه سجادیه، روایع الکلم و بدایع الحکم، آینه حکمت، سرّ مخزون،...
 +
}}
 +
==ولادت و خاندان==
  
شمع يقين
+
تاریخ دقیق تولد میرزا حسن لاهیجی در دست نیست. شیخ [[آقا بزرگ تهرانى]] احتمال داده که تولد وى در سال ۱۰۴۵ هجری صورت گرفته است. اما درباره محل تولد وى، چون پدرش [[ملا عبدالرزاق لاهیجی]] ساکن [[قم]] بود و در همین شهر با دختر [[ملاصدرا]] ازدواج کرده، به گمان قریب به یقین، تولد میرزا حسن در شهر قم اتفاق افتاده است. چنان که صاحب [[ریاض العلماء (کتاب)|ریاض العلماء]] به این مطلب تأکید دارد.<ref>ر.ک: ریاض العلماء، مولى عبداللّه افندى، ج۳، ص۲۰۷.</ref>
  
يكى از عالمان متعبد و حكيمان متشرع عصر صفوى، ميرزا حسن لاهيجى گيلانى قمى فرزند ملا عبدالرزاق لاهيجى است. اين مقال به انديشه و آثار و شرح حال آن حكيم، اختصاص دارد و در چند بخش، تقديم مى گردد.
+
میرزا حسن لاهیجى خلف صالح حکیم عارف، عبدالرزاق مشهور به فیاض (م، ۱۰۷۲ ق)، یکى از فلاسفه و متکلمین بزرگ [[شیعه]] و از شاگردان [[ملاصدرا|ملاصدراى شیرازى]] و داماد آن جناب مى باشد. «[[بدریه دختر ملاصدرا|بدریه]]» (م، ۱۰۹۰ ق) مادر میرزا حسن نیز دختر ملاصدرا و از زنان فاضل و دانشمند بوده است.  
  
پدر
+
==تحصیل و استادان==
  
او خلف صالح حكيم عارف، متكلم محقق، مولى عبدالرزاق بن على بن حسين لاهيجى مشهور به فياض است. عبدالرزاق يكى از فلاسفه بزرگ شيعه و از متكلمين سرشناس اماميه مى باشد. زادگاه وى در لاهيجان از شهرهاى گيلان بوده و اقامت و وفاتش در قم صورت گرفته است.
+
میرزا حسن، تحصیلات خود را نزد پدرش [[ملا عبدالرزاق لاهیجی]] آغاز نمود و چندین سال از محضر وى استفاده کرد، اما از سایر اساتید وى در کتابهاى تذکره و شرح، چیزى ذکر نشده و از آثار وى نیز مطلبى در این زمینه بدست نمى آید. البته این را نیز نباید نادیده گرفت که میرزا حسن لابد مدتهایى را بعد از پدر، نزد شاگردان وى تلمّذ نموده و به ظن قوى نزد حکیم [[قاضی سعید قمی|قاضى سعید قمى]] و همچنین شوهر خاله خود، [[فیض کاشانی|فیض کاشانى]] تحصیل نموده است.
  
فياض از شاگردان مبرّز حكيم مشهور صدر المتألهين ملا صدراى شيرازى و داماد آن جناب بوده است. او حكيمى متشرع و در فقه و اصول و فلسفه و كلام و عرفان، صاحب نظر بوده است. گوياترين شاهد اين مدعا، اشاراتى است كه خود آن بزرگوار در ديوان اشعارش به مناسبتى پيرامون تحصيلات خود مى نمايد؛ بدين عبارت:
+
قزوینى همچنین ذکر مى کند که او مدتى براى تحصیل به [[عتبات عالیات|عتبات عالیات]] ([[نجف]] اشرف و [[کربلا]] و [[سامرا]]) سفر نموده و در [[فقه ]] و [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]] در آن سرزمین نزد استادان عصر، شاگردى کرده است، اما تاریخ این سفر و استادان وى در این دیار معلوم نیست.<ref>همان.</ref>
  
بسى دانش آموختم زاوستاد
+
==تدریس و شاگردان==
  
بسى نكته ها را گرفتم به ياد
+
میرزا حسن لاهیجى پس از آن که مدتى را در عتبات عالیات بسر برد و در نزد اساتید بزرگ [[حوزه علمیه]] نجف و کربلا استفاده شایان نمود و به مراحل والایى از علم و حکمت دست یافت، آنگاه به شهر مقدس [[قم]] بازگشت و به مطالعه، تحقیق، تألیف و تصنیف کتب ارزشمند پرداخت و نیز با تکیه بر کرسى تدریس همانند پدر در مدرسه معصومیه قم، شاگردان فاضلى را تربیت نمود. در اینجا تنها به ذکر چند تن از این شاگردان که در کتب تراجم نامى از آنها برده شد، بسنده مى گردد:
  
بسى بوده ام با كتاب و دعا
+
*میر عبدالرحمن فرزند سید کمال الدین: نصرآبادى در کتاب خود وى را از شاگردان میرزا حسن لاهیجى به شمار آورده و نوشته است که وى از [[سادات]] نجیب قم است و هم اکنون نیز در نزد میرزا حسن مشغول تحصیل علم است.<ref>تذکره نصرآبادى، ص ۳۶۵ و همچنین ر.ک: طبقات اعلام الشیعه، الکواکب المنتشره، آقا بزرگ تهرانى، ص ۱۸۰ و الذریعه الى تصانیف الشیعه، آقا بزرگ تهرانى، ج۹، ص۶۸۶، رقم۴۷۸.</ref>
 +
*مرتضى فرزند روح الامین حسینى: به احتمال قوى او از شاگردان میرزا حسن لاهیجى است؛ چنان که بر دو کتاب استادش به نامهاى: مصابیح الهدى و مفاتیح المنى حاشیه زده است و این حواشى در سال ۱۱۱۵ نگاشته شده است.<ref>طبقات اعلام الشیعه، ص۱۷۹.</ref>
 +
*محمد فرزند صفى الدین سید محمد حسینى: وى رساله «مجمع البحرین فى تطبیق العالمین» میرزا حسن لاهیجى را نسخه بردارى کرده و در آخر [[ماه محرم|محرم]] ۱۱۰۴ آن را به اتمام رسانده است و در نهایت از میرزا حسن لاهیجى به عنوان استاد خویش نام برده و از وى تجلیل نموده است.<ref>فهرست کتابهاى خطى کتابخانه مجلس سنا، ج۱، ص۱۴۴.</ref>
 +
*میرزا محمدتقى شریف رضوى قمى: این شخصیت، نوه پسرى ملاصدرا و پسر دائى میرزا حسن لاهیجى است که در شهر قم نزد پسر عمه خویش، علم [[حکمت|حکمت]] و [[حدیث|حدیث]] آموخته است و از میرزا حسن، [[اجازه (علم الحدیث)|اجازه]] نقل روایت نیز دارد.
  
بسى زهدور بودم و پارسا
+
==آثار و تألیفات==
  
بسى در بغل جزوه دان داشتم
+
فهرست آثار میرزا حسن لاهیجى به ترتیب موضوعى چنین است:
  
اگر رنديى بد نهان داشتم
+
الف: [[علم کلام|کلام]] و [[اصول دین|اصول دین]]:
  
گهى در فروغ و گهى در اصول
+
#شمع الیقین یا آینه دین: شامل اصول پنجگانه اعتقادى به صورت مفصل در پنج باب، که باب [[امامت]] شرح و بسط بیشترى نسبت به سایر بابها دارد. این اثر مهمترین اثر کلامى و اعتقادى لاهیجى به شمار مى رود.
 +
#اصول الدین یا اصول خمسه: این کتاب در حقیقت تلخیصى از شمع الیقین مؤلف است و لاهیجى در آن، اصور پنج گانه اعتقادى را توضیح داده است.
 +
#سرّ مخزون یا اثبات الرجعة: بحث مفصلى است پیرامون موضوع «[[رجعت]]» بر مبناى عقیده [[شیعه]] و با استناد به [[آیه|آیات]] و [[حدیث|روایات]] آن را اثبات کرده است.
 +
#دُرّ مکنون یا جواب الاعتراض: لاهیجى در این اثر، اعتراض [[اهل سنت]] را بر شیعیان، مبنى بر این که: چرا [[امام علی علیه السلام|حضرت على]] علیه السلام به جهت نداشتن انصار قیام نکرد، لکن [[امام حسین]] علیه السلام با این که یار نداشت، قیام نمود؟ پاسخ داده است.<ref>این سه اثر یعنى اثر ردیف ۲ و ۳ و ۴ به تصحیح نگارنده، در ضمن وسایل فارسى حسن بن عبدالرزاق لاهیجى، در سال ۱۳۷۵ منتشر شده است.</ref>
 +
#حاشیه بر شوارق الالهام: این حواشى در هامش شوارق الالهام پدرش به چاپ رسیده است.
  
شدم پنجه فرساى هر بُلفضول
+
ب: [[فقه]] و [[احکام]]:
  
چه شبها كه در حجره خوابم نبود
+
#رسالة الزکیة الزکاتیة: در بیان [[احکام]] [[زکات]] و مسایل آن.
 +
#هدیة المسافر: در بیان احکام شخص مسافر از قبیل حکم سفر، [[نماز]] و [[روزه]] به صورت [[فتوا|فتوایى]] و از اینجا معلوم مى شود که او قوه [[اجتهاد]] و استنباط احکام فقهى را داشته است.<ref>این اثر نیز در ضمن رسایل فارسى لاهیجى چاپ شده است.</ref>
 +
#رسالة فى الغیبة: در موضوع [[غیبت (گناه)|غیبت]] و [[احکام شرعی|احکام]] و مسایل آن.
 +
#تزکیة الصحبة یا تألیف المحبة: ترجمه ایست از کتاب «کشف الریبة فى احکام الغیبة» [[شهید ثانی|شهید ثانى]] با افزودگی هایى از خود لاهیجى.<ref> این اثر نیز در ضمن رسایل فارسى لاهیجى چاپ شده است.</ref>
  
كه جا داشت نانم كه آبم نبود
+
ج: [[دعا]] و [[زيارت|زیارت]]:
  
زفقه و حديث و اصول و كلام
+
#جمال الصالحین: در دعا و زیارت، نظیر «[[زاد المعاد (کتاب)|زادالمعاد]]» [[علامه مجلسى|ملا محمدباقر مجلسى]]، شامل دیباچه و دوازده باب و هر باب در چند فصل، تماماً در صد و سى و دو فصل. لاهیجى این اثر را در سال ۱۰۷۳ ق. تألیف نموده و در ماده تاریخ تألیف آن، این [[مصراع|مصرع]] را سروده است: «جمال الصالحین مجموعه شد آداب ایمان را».
 +
#شرح صحیفه سجادیه، شرح مفصلى است بر [[صحيفه سجاديه (کتاب)|صحیفه سجادیه]] در سه جلد بزرگ،<ref>الذریعه الى تصانیف الشیعه، ۳۴۹/۱۳.</ref> که جلد سوم آن در کتابخانه [[آستان قدس رضوی|آستان قدس رضوى]] موجود است.<ref>فهرست نسخه هاى خطى آستان قدس رضوى، ۳۲۴/۱۵.</ref>
 +
#تحفة المسافر: گزیده ایست از جمال الصالحین که در آن دعاهایى که به سفر و مسافرت مربوط است، درج نموده است.
  
زتفسير و آداب و حكمت تمام
+
د: [[فلسفه]] و [[حکمت]]:
  
پى جمله يك عمر بشتافتم
+
#زواهر الحکم: در بیان مسائل فلسفه به صورت استدلالى در یک مقدمه در سه مقصد و سه باب هر کدام در چند مطلب، این رساله در ضمن منتخباتى از آثار حکماى [[ایران|ایران]] جلد سوم به چاپ رسیده است.
 +
#روایع الکلم و بدایع الحکم: در سه باب هر کدام در چند مقصد و هر مقصد در چند مشکوة. شاگرد لاهیجى، سید مرتضى بن امیر روح الامین حسینى مختارى، تعلیقاتى بر این اثر نگاشته است.<ref>الذریعه ۱۵۳/۴ و ۹۰/۶ نسخه هاى خطى موجود از روایع الکلم در مقدمه رسائل فارسى لاهیجى، ص۲۹ معرفى گردید. در اینجا باید متذکر شد که نسخه دیگرى از آن در کتابخانه مرکزى دانشگاه تهران به شماره ۸۸۳ موجود است و در فهرست نسخ خطى آن کتابخانه ج۳، ص۲۹۸ معرفى شده است.</ref>
 +
#مصابیح الهدى و مفاتیح المنى: مسائل فلسفه را در یک مقدمه و سه باب با عناوین «مصباح - مصباح» به صورت استدلالى بیان نموده است.
 +
#مصباح الدرایه: میرزا حسن در کتاب مصابیح الهدى به این کتاب حواله داده، لکن تاکنون نسخه اى از آن شناسایى نشده است.
 +
#مجمع البحرین: رساله کوتاهى است در بیان مسائل فلسفه به طرز بدیع و با عناوین ظریف. تألیف آن در سال ۱۰۷۰ ق. به پایان رسیده است.
 +
#الشجرة المنهیة: رساله کوتاهى است در اثبات [[واجب الوجود]]، سبک این رساله شبیه مجمع البحرین و عناوین آن «حبة، فاکهة» است.
 +
#ابطال التناسخ بثلاثة براهین: رساله مختصرى است که مؤلف در آن با سه برهان، [[تناسخ]] را رد نموده است. [[شیخ آقا بزرگ تهرانی|شیخ آقا بزرگ]] گفته که نسخه اى از این رساله در ضمن کتابهاى شیخ جعفر سلطان العلماء موجود است.<ref>الذریعه، ۶۷/۱.</ref>
 +
#حقیقة النفس یا رساله در تجرد نفس ناطقه: در ردّ گفتار کسانى که تجرد [[نفس]] انسان را نفى مى کنند و ردّ ادله آنها و اثبات تجرد نفس.
 +
#آینه حکمت: رساله ای به فارسى در رفع اختلاف بین فلاسفه و متکلمین؛ در سه باب: تعریف و حقیقت حکمت و بیان فضیلت آن، ذکر مسائلى که بر سر آنها نزاع کنند، ذکر بعضى اخبار و اقوال و احوال جمعى از علماء.
 +
#الفة الفرقة: به عربى در دوازده فصل که به منزله ترجمه عربى آینه حکمت است.<ref>نسخه هاى خطى این رساله در مقدمه رسایل فارسى لاهیجى ص۲۵ بعد از سطر چهاردهم معرفى شده ولى تیتر آن که نام رساله بوده، در حروفچینى اشتباهاً حذف شده است.</ref>
  
زهر يك نصيب گران يافتم
+
هـ: [[حدیث|حدیث]]:
  
گهى نيز در شعر پرداختم
+
#حاشیة الوافى: میرزا حسن، کتاب «[[الوافى (کتاب)|وافى]]» [[فیض کاشانی|فیض کاشانى]] را استنساخ نموده و حاشیه هایى بر آن نگاشته است، نسخه آن که از کتاب الصوم تا کفاره یمین بوده در کتابخانه حسینیه شوشتری هاى نجف، موجود است.<ref>الذریعه، ۲۲۹/۶.</ref>
 +
#فهرس ابواب قطعة من الوافى: فهرستى است که لاهیجى بر ابواب کتاب وافى فیض کاشانى نگاشته است.<ref>همان، ۳۹۹/۱۶؛ رقم، ۱۸۷۹.</ref>
  
زسحر بيان معجزى ساختم
+
علاوه بر آثار مذکور، رساله هاى دیگرى در فهارس به نام میرزا حسن لاهیجى معرفى شده که کتاب مستقلى نیستند، بلکه اغلب یا نام دیگرى از همین رساله ها هستند یا قطعه اى از آنها مى باشند. این رساله ها عبارتند از:
  
تأليفات آن دانشمند گرانمايه پر از تحقيقات و ژرف نگريهاى فلسفى و كلامى است كه اهم آنها عبارتند از:
+
#تقیه: حزین لاهیجى در ضمن تألیفات میرزا حسن آن را نام برده ولى ما نسخه اى از آن را سراغ نداریم و گویا منظور وى همان کتاب «درّ مکنون» بوده که در وجه [[تقیه|تقیه]] حضرت [[امام على]] علیه السلام نگاشته است.<ref>سوانح حزین، منتشره در اول دیوان حزین، ص۱۶، نجوم السماء، ص۱۸۴، الذریعه، ۴۰۴/۴.</ref>
 +
#الخوف والرجاء: به همان رساله اصول دین است که در فهرست دانشگاه با این نام معرفى شده است.<ref>فهرست نسخه هاى خطى دانشگاه تهران، ۱۵۱۱/۱۰.</ref>
 +
#ربط الحکمة بالتصوف: [[شیخ آقا بزرگ تهرانی|شیخ آقا بزرگ]] در [[الذریعه الی تصانیف الشیعه|الذریعه]] ذکر نموده ولى به اعتقاد نگارنده نام دیگرى از الفة الفرقة مؤلف است.
 +
#سؤالات یورد لبطلان الحکمة و جوابات شافیة اوردها اهل الحکمة: به فارسى، در فهرست دانشگاه<ref>همان ۶۷۵/۱۶، مجموعه شماره ۷۶۹۸ برگهاى ۸۱ و ۸۲.</ref> از آن یاد شده ولى به نظر مى رسد که بخشى از کتاب آینه حکمت باشد.
 +
#قدم و حدوث عالم: در فهرست دانشکده الهیات<ref>فهرست نسخ خطى کتابخانه دانشکده الهیات، ص۱۱۰.</ref> از آن یاد شده و شیخ آقا بزرگ نیز به نقل از آن در الذریعه، آن را کتاب مستقلى براى میرزا حسن معرفى کرده است<ref>الذریعه، ۵۱/۱۷.</ref> ولى این بخش موجود در آن کتابخانه، فصل پنجم کتاب آینه حکمت است.
  
الف( شرح تجريد الاعتقاد خواجه نصير الدين طوسى، فياض دو شرح بر اين كتاب نگاشته، يكى مبسوط به نام «شوارق الالهام» و ديگرى مختصر به نام «مشارق الالهام»، شرح اول در دو جلد به چاپ رسيده ولى نسخه اى از شرح دوم تاكنون شناسايى نشده است.
+
==لاهیجی در نگاه بزرگان==
  
ب( گوهر مرا، به فارسى، كه در آن يك دوره مسائل كلامى را بر مبناى مذهب شيعه اثنى عشريه، به صورت شيوا و روان و مختصر بيان كرده است. اين كتاب بارها به طبع رسيده و نسخ خطى آن فراوان است.
+
*محمدعلى حزین لاهیجى (۱۱۸۰-۱۱۰۳ ق) در سفرنامه خود به خاطره ای اشاره داشته و از میرزا حسن چنین توصیف مى کند: «... یکى از افاضل و اعلامى که در این سفر با وى دیدار شد، فاضل محقق میرزا حسن فرزند مرحوم [[ملا عبدالرزاق لاهیجی|مولانا عبدالرزاق لاهیجى]] بود و این سعادت در حالى نصیب ما شد که وى دوران سالخوردگى و اواخر عمر خویش را در شهر دارالمؤمنین [[قم]] پشت سر مى گذاشت. او در علم و [[تقوا]] یکى از آیات بود. تألیفاتى دارد مانند: «شمع یقین» در عقاید، «جمال الصالحین» در اعمال، «رساله تقیه» و...».<ref>تاریخ و سفرنامه حزین، ص۱۶ چاپ شده در مقدمه دیوان حزین لاهیجى، تصحیح: بیژن ترقى، تهران، ۱۳۵۰.</ref>
 +
*[[میرزا عبدالله افندی|میرزا عبداللّه افندى]] که از دانشمندان معاصر میرزا حسن لاهیجى است، در کتاب ارزشمند خود از وى چنین یاد مى کند: «مولى حسن فرزند عبدالرزاق فرزند على فرزند حسین که اصلش لاهیجى است ولى در شهر قم تولد یافته و در این شهر ساکن شده است، یکى از شخصیت هاى فاضل، عالم، حکیم و [[تصوف|صوفى]] دوران معاصر مى باشد. من در شهر قم از محضر پدرش تلمذ نموده ام».<ref>ریاض العلماء، عبداللّه افندى، ج۳، ص۲۰۷.</ref>
 +
*عبدالخالق دماوندى که رساله موسوم به «آینه حکمت» میرزا حسن لاهیجى را در سال ۱۰۷۰ ق. تحریر نموده است، در پایان علاوه بر توصیف کتاب که آن را آیینه تمام نماى جهان هستى و حقیقت آن قلمداد نموده است، در توصیف مؤلف نیز چنین مى نویسد: «... این رساله به اشاره یک شخصیتى تألیف یافته است که... قطب فلک سعادت، احاطه کننده اکوان فضایل... و سیرکننده در فضاى لاهوتى است. او پناهگاه اهل دقت و تأمل، تکیه گاه اصحاب نقل و ارباب تعقل بوده و افضل اولین و آخرین در میان حکماى اشراق مى باشد...».<ref> فهرست نسخه هاى خطى کتابخانه دانشکده الهیات و معارف اسلامى دانشگاه تهران، ش۲۵۶، ص۱۹۳.</ref>
 +
*شیخ عبدالنبى قزوینى از علماى برجسته قرن دوازدهم هجرى در یکى از آثار خود از این شخصیت به طور مفصل یاد مى کند که چکیده آن چنین است: «... میرزا حسن فرزند مولانا عبدالرزاق لاهیجى یکى از عالمان کم نظیر زمانها و نادر دهرهاست. شخصیت فاضلى که از قدرت قلمش در ارائه مطالب محکم، همه به تعجب افتاده و تسلیم او شده اند. او در اعماق اقیانوسهاى علم و حکمت فرورفته و از آنجا اشیاء نافع به ارمغان آورده است... وقتى براى تعلیم معارف جلوس مى کند، به خاطر طرح مسائل دقیق همه را نسبت به خود نرم و خاشع مى سازد... کلام دقیق و ظریف وى را نمى فهمد مگر کسى که خداوند او را از جهالت و گمراهى نجات داده باشد. او فروع [[احکام]] و [[حکمت]] را از اعماق اصول اسلامى درمى آورد، همانند شیرى که از پستانها دوشیده مى شود... اعتقاد من این است که وى از پدرش نیز افضل بود...».<ref>تتمیم امل الآمل، عبدالنبى قزوینى، ص۱۰۸.</ref>
 +
*میرزا محمدحسن زنورى خوئى در اثر ارزشمند خود، از این شخصیت بزرگ نام برده و میرزا حسن لاهیجى را با عناوینى مانند عالم، فاضل، محقق، مدقق، عارف، حکیم و متبحر مى ستاید.<ref>ریاض الجنة، میرزا محمدحسن زنورى خوئى، روضه رابعه، نسخه خطى شماره ۷۷۷۲ کتابخانه حضرت آیت اللّه مرعشى نجفى.</ref>
 +
*[[محمدعلی مدرس تبریزی|محمدعلى مدرس تبریزى]] در کتاب خود، در ذیل شرح حال ملا عبدالرزاق لاهیجى چنین مى نویسد: «...فیاض پسرى داشت میرزا حسن نام، فاضلى بوده صالح که در سال یکهزار و یکصد و بیست و یکم هجرت در قم وفات و قبرش در سمت شرقى قبرستان بزرگ قم نزدیک به شیخان مى باشد و این نگارنده در ماه [[رجب]] هزار و سیصد و پنجاه و دوم هجرت، موقع تشرف بدان بلده طیبه به سر قبر شریفش رفتم و اخیراً در موقع تسطیع طرق و شوارع، ملحق به جاده شده است...».<ref>ریحانة الادب، میرزا محمدعلى مدرس تبریزى، ج۴، ص۳۶۳.</ref>
  
ج( سرمايه ايمان، به فارسى، يك دوره كلام است ولى كوتاهتر از رساله سابق، اين كتاب نيز به چاپ رسيده است.
+
==فضاى حاکم عصر لاهیجی==
  
د( حاشيه بر حاشيه خفرى بر شرح تجريد الاعتقاد فاضل قوشچى.
+
دوران زندگى میراز حسن لاهیجى (۱۱۲۱-۱۰۴۵ ق) با حکومت سه تن از پادشاهان [[صفویه|صفوى]] به نامهاى: شاه عباس دوم (۱۰۷۷-۱۰۵۲) سلیمان اول (۱۱۰۵-۱۰۷۷) و شاه سلطان حسین (۱۱۳۵-۱۱۰۵) مصادف شد. در این ایام، کشور [[ایران|ایران]] آبستن رخدادهاى زیادى بود ولى آنچه که در شرح حال میرزا حسن لاهیجى اهمیت دارد، وجود روحانیونى است که تحت عنوان «[[شیخ الاسلام|شیخ الاسلام]]» در حکومت صفوى حضور نافذ و چشمگیر داشتند و این ها در حقیقت نقش بسزایى را در اجراى [[احکام]] و امور مذهبى در سطح کشور ایفا مى کردند و به خاطر همین نفوذ و مقام علمى در میان رجال سیاسى و توده مردم، حکومت نیز در بسیارى از موارد مجبور مى شد از تصمیمات آنان پیروى کرده و به توصیه هاى آنان توجه نماید.
  
ه( ديوان اشعار، او در اشعارش، «فياض» تخلص مى كرد و داراى طبعى رسا و موزون بود و قصايد و غزلياتى به مناسبتهاى مختلف سروده، ديوانش مكرر به طبع رسيده است.
+
یکى از پرنفوذترین و مشهورترین آنها، مرحوم [[ملا محمد طاهر قمي|مولى محمدطاهر شیرازى قمى]] است. او چون مسلک ضد [[فلسفه]] و ضد [[عرفان]] داشت، با علماى بزرگ و فیلسوفان عصر خود همچون: [[محمدتقی مجلسی|ملا محمدتقى مجلسى]]، [[ملا عبدالرزاق لاهیجی|ملا عبدالرزاق لاهیجى]] و [[فیض کاشانی|ملا محسن فیض کاشانى]] به شدت درگیر بود و رساله هایى را در نفى افکار و اندیشه هاى عرفانى و فلسفى آنان نوشت.<ref>روضات الجنات، خوانسارى، ج۴، ص۱۴۳ و دین و سیاست در دوره صفوى، ص۲۶۷-۲۴۱.</ref>
  
فياض لاهيجى عاقبت در سال 1072قمرى در شهر قم دار فانى را وداع كرده و در جوار بارگاه ملكوتى حضرت معصومه(س)مدفون گرديد. او داماد بزرگ ملاصدرا بوده و سه فرزند داشته، بدين اسامى: ميرزا حسن (كه شرح حالش موضوع اين داستان است.)، ملا محمد باقر كه در سال 1083در هند بوده و اطلاع ديگرى از وى در دست نيست، ميرزا ابراهيم كه مؤلف كتاب القواعد الحكميه و الكلاميه است.
+
اما با توجه به موقعیت والایى که این سه شخصیت بزرگ نیز در میان مردم داشتند، مخالفت وى نتوانست چندان مؤثر واقع شود. پس از رحلت ملا محمدتقى مجلسى در سال ۱۰۷۰ و عبدالرزاق در سال ۱۰۷۲، عرصه بر فرزندان و در واقع پیروان فکرى آن دو، حسابى تنگ گردید چنان که علامه [[علامه مجلسى|محمدباقر مجلسى]] مجبور شد در ظاهر با ملا محمدطاهر قمى کنار بیاید و ارتباط پدرش را با عرفان و فلسفه تکذیب نماید. در این میان که میرزا حسن لاهیجى نیز جانشین افکار و اندیشه هاى پدرش ملا عبدالرزاق به شمار مى رفت، به خاطر مخالفت هاى مستمر مخالفان حکمت، خود به خود در تنگنا قرار گرفت و در گوشه اى انزوا برگزید.
  
در بيست و سوم و بيست و چهارم تير ماه سال 1372ش، كنگره اى در بزرگداشت اين حكيم عالى مقام در زادگاه وى در لاهيجان برگزار شد.(1)
+
او در زمان حیات پدر و با تکیه بر موقعیت اجتماعى وى چند رساله پیرامون فلسفه به رشته تألیف درآورد و کتاب هایى مانند: مصباح الدرایه، مصابیح الهدى و روایع الکلم و زواهر الحکم را در همین باب نوشت و در دو کتاب دیگرش به نامهاى: آینه حکمت و الفة الفرقة هر چه در توان داشت تلاش کرد تا با منطق و اقامه استدلال و برهان، به اشکالات مخالفین فلسفه و عرفان پاسخ گوید، اما پس از رحلت پدرش در اثر مخالفت شدید این گروه، فرصت از دست وى خارج گشت و شرایط کاملاً دگرگون شد. از این تاریخ، میرزا حسن لاهیجى از اهتمام به مسائل فلسفى دست برداشت و به سوى مسائل کلامى، اخلاقى، ادعیه و تألیف فقه روى آورد.
  
مادر
+
از برخى کتب تایخى استفاده مى شود که گویا مخالفین وى، حکم [[تکفیر]] و اخراج او را از شهر قم صادر کردند و او نیز براى حفظ جان و دفاع از خویش با خود سلاح حمل مى کرد؛ چنان که به همین مناسبت اشاره کرده اند که وى در کار تیراندازى و نشانه گیرى هدف با تفنگ هم کمال شهرت و مهارت را داشت.<ref>ریاض الجنة، نسخه خطى شماره ۷۷۷۲، کتابخانه آیت اللّه مرعشى نجفى، روضه رابعه.</ref>
  
همان گونه كه ذكر گرديد، مادر ميرزا حسن، دختر ملاصدراى شيرازى است. اين زن فاضل و دانشمند، نامش «بدريه» بوده كه در 18ماه رمضان 1019چشم به جهان گشوده است.
+
میراز حسن لاهیجى در فصل دوم از باب سوم از کتاب «آینه حکمت» خود به دفاع از حیثیت و حقانیت علماى فیلسوف و عارف، قد علم کرده و چنین مى نویسد: «...هر کس را اندک معرفت به احوال علما باشد، داند که علماى [[اسلام]] همیشه در علم حکمت مختلف بوده اند و در هر زمانى جمعى کثیر از علماى معروف که شک و قدح در دانش و ایمام ایشان نیست و [[تشیع]] ایشان کمتر از شک در روشنى آفتاب و ماه نیست، اهل حکمت و معروف به آن بوده اند، چون: [[خواجه نصیرالدین طوسی|خواجه نصیرالدین طوسى]]، [[علامه حلی|علامه حلى]]، [[میرداماد|میر محمدباقر داماد]] و غیر ایشان از علما قدّس اللّه ارواحهم، که تفصیل اسامى ایشان مؤدى به اطناب مى شود. این جماعت و جماعت دیگر از متقدمین و متأخرین و معاصرین و متقاربین زمان ما که همه معروف و مشهورند به فضل و [[ایمان]] و مدارست حکمت و رعایت آن و از جمله علماى عظیم الشأن، [[سید بن طاووس|سید على بن طاووس]] در کتاب [[فرج المهموم (کتاب)|فرج المهموم]] که در تحقیق علم نجوم نوشته، گفته است: «ابرخس و بطلمیوس و اکثر حکما انبیا بوده اند اما چون نامهاى ایشان به زبان یونانى بوده بر مردم مشتبه گشته و ایشان را نشناخته اند. و [[شیخ بهایی|شیخ بهایی]] در کتاب «حدائق الصالحین» بعد از نقل این کلام، گفته که «کلام سید استبعادى ندارد چه هر کس تأمل و تعمق در این علم شریف کند، توانست که اصول مطالب آن، مستفاد از [[پیامبران|انبیاء]] علیهم السلام است و حکم جزم به این معنى کند به حیثیتى که هیچ شک و ریب در آن نداشته باشد».
  
وى ملقب به «ام كلثوم» بوده و از زنان عالم و فاضل عصر خود به شمار مى رفت. تحصيلاتش را نزد پدرش انجام داده و در حدود سال 1034به ازدواج فياض لاهيجى درآمد ونزد وى به تكميل تحصيلات پرداخت و در اغلب علوم استاد شد.
+
==مبارزه با ظلم و ظالم==
  
مى گويند كه وى با علما جلسات علمى برگزار و بافصاحت و بلاغت با آنها بحث مى كرد. وفات وى در سال 1090ق. صورت گرفته است. او خواهر «صدريه» و «زبيده» است.(2)
+
آزادمنشى و سلحشورى همواره سیره اختصاصى [[فقها]] و علماى بزرگ جهان [[تشیع]] در طول تاریخ بوده است. میرزا حسن لاهیجى نیز از جمله آن دانشمندانى است که از این ویژگى افتخارآمیز بى بهره نمانده است. او در مقابل عملکردهاى خلاف و [[ظلم]] دست اندرکاران حکومت [[صفویه|صفوى]] هرگز سکوت روا نمى داشت و بلکه در فرصت هاى مناسب به اصلاح آنان مى پرداخت. او در ضمن کتاب فقهى خود موسوم به «هدیة المسافر» وقتى احکام مسافر را ذکر مى کند، به گونه ظریف در لابلاى بیان احکام به ظلمهاى جارى در جامعه آن دوران، اشاره کرده و چنین مى نویسد:
  
ميرزا حسن لاهيجى در نزد چنان پدرى و چنين مادرى پرورش يافت و مراتب رشد و كمال را پيمود.
+
«و ایضاً باید دانست که هر سفرى که مشتمل است بر ظلم و جور بر مسلمانان و گرفتن اموال ایشان (در مقابل) اعانت و مدد ایشان، همه داخل سفر باطل است و بسا باشد که این معنى متضمن گشتن ها و نشست هاى [[حرام]] باشد و گاه باشد که این جماعت گمان کنند که حفظ اهل [[اسلام]] و سرحدها و دفع دشمنان از ایشان مى کنند و از این جهت سفرشان حق است؛ و جواب این شبهه این است که هرگاه دشمنى حرکت کند یا بیم ضررى از ایشان باشد، نهایتش این است که به قدر آنچه در رفع آن دشمن و رفع ضرر، ضرورى باشد از جماعت مسلمین به قدر نسبت احوال ایشان توان گرفت. اما این همه اموال زیاد که صرف زینت ها و تجملات و تنعمات بلکه صرف [[فسق]] و معاصى مى شود و به ضرب چوب و به انواع سیاسات اکثر از فقرا و عجزة و بیوه زنان و یتیمان و امثال ایشان مى گیرند، معلوم است که هیچکدام حق نیست و نسبت و دخلى در حفظ اسلام و مسلمین ندارد بلکه اکثر این ها بلکه همه اینها سبب خرابى بلاد و آبادانی ها مى شود و به این سبب بسیار مسلمین مضطر به جلاء وطن و گدایى مى شوند و همچنین نویسندگان که اعانت این کارها و ضبط دخل و خرج این مالها مى کنند و همچنین وزراء و کلانتران و داروغگان و عمله و اعوان ایشان همه از این قبیل اند و همچنین ارباب مناصب شرعى و [[وقف|وقفى]]، همه مثل ایشانند اگر چه گمان کنند که تحصیل معیشت مى کنند».
  
تاريخ و محل تولد
+
==شعر و ادب لاهیجى==
  
تاريخ دقيق تولد وى در دست نيست. شيخ آقا بزرگ تهرانى احتمال داده كه تولد وى در سال 1045صورت گرفته است. اما درباره محل تولد وى، چون پدرش عبدالرزاق ساكن قم بود و در همين شهر با دختر ملاصدرا ازدواج كرده، به گمان قريب به يقين، تولد ميرزا حسن در شهر قم اتفاق افتاده است. چنان كه صاحب رياض العلماء به اين مطلب اشاره كرده و تأكيد دارد.(3)
+
میرزا حسن لاهیجى همانند اکثر دانشمندان عصر صفوى، توجه ویژه اى به زبان فارسى و فارسى نویسى داشت؛ چنان که اغلب آثار مکتوب این عالم پرتلاش که به این زبان تألیف یافته است، نشانگر این واقعیت مى باشد. نوشته هاى فارسى این شخصیت علمى بسیار روان و شیوا به رشته تحریر درآمده است. او در آثار فارسى خود سعى بیشتر داشت تا نوشته هایش براى همه مردم قابل فهم باشد، به همین سبب از معلق نویسى و آوردن اصطلاحات و واژه هاى سنگین علمى و نامأنوس که شیوه منشیان آن دوران بود، پرهیز داشت. این موضوع مهم که تا به حال کمتر مورد توجه محققان و پژوهشگران واقع شده، وى را از سایر اندیشمندان این عصر متمایز مى سازد و نثر این شخصیت بزرگ را در جایگاه والایى قرار مى دهد.
  
تحصيلات و استادان
+
میرزا حسن همه آن موضوعاتى را که با مردم ارتباط تنگاتنگ داشت مانند: [[فقه]]، [[اخلاق]]، [[کلام|عقاید]]، [[دعا]] و... به زبان فارسى نگاشته است و این نشانه آن است که این شخصیت واقع نگر به هدایت و ارشاد مردم با زبان خودشان و به مشکلات اعتقادى و فقهى و... آنان توجه عمیقى از خویش مبذول مى داشت. البته تألیفات عربى این عالم بزرگ که براى خواص و در رشته هاى خاص به طور تخصصى نوشته شده، در عین سنگینى و استحکام مطالب و محتواى آن، از یک نوع روانى و ساده نویسى شیوایى برخوردار است. در مواردى از کتب و [[نسخه خطی|نسخ خطى]]، اشعارى با نام «حسن گیلانى» آمده است که به احتمالى منظور همین دانشمند باشد. در تذکره نصرآبادى، مؤلف کتاب ضمن شرح حال «حسن گیلانى» این اشعار را از وى چنین نقل کرده است:{{بیت|نه در طلب سمور و نه اطلس باش|در دیده اعتبار خار و خس باش}}
 +
{{بیت|خواهى که سرى برون کنى از منزل|چون جاده، تو پامال کس و ناکس باش}}
 +
{{بیت|از کثرت داغ توام، افلاکم|وز زور لگد کوب حوادث، خاکم}}
 +
{{بیت|باران نشاط اگر ببارد، سنگم|ور آتش غم شعله کشد، خاشاکم}}
  
ميرزا حسن، تحصيلات خود را نزد پدر آغاز و چندين سال از محضر وى استفاده كرد اما از ساير اساتيد وى در كتابهاى تذكره و شرح، چيزى ذكر نشده و از آثار وى نيز مطلبى در اين زمينه به دست نمى آيد.
+
شیخ آقا بزرگ تهرانى در یک مورد از کتابش این اشعار را به طور صریح به میرزا حسن لاهیجى و در مورد دیگر به شخصیتى به نام «میراز حسن گیلانى دیلمانى» نسبت داده است.<ref>ر.ک: الذریعه الى تصانیف الشیعه، ج۱، ص۱۸۴ و ج۹، ص۲۴۲.</ref>
  
اما اينكه قزوينى در «تتميم امل الآمل» عنوان نموده كه ميرزا حسن هنگام فوت پدرش در سال 1072ق. عارى از فضل و كمال بوده، و بعد از آن توسط شاگردان پدرش تربيت شد.(4)مطلبى است كه چندان علمى و تحقيقى به نظر نمى رسد. زيرا چند اثر علمى و تحقيقى از ميرزا حسن در دست است كه قبل از فوت پدرش (سال 1072) تأليف نموده است. مانند مجمع البحرين و حاشيه وافى فيض كاشانى و ديگر آثار، كه در بخش آثار بدانها اشاره خواهد شد.
+
==وفات==
  
البته اين را نيز نبايد ناديده گرفت كه ميرزا حسن لابد مدتهايى را بعد از پدر نزد شاگردان وى تلمّذ نموده و به ظن قوى نزد حكيم قاضى سعيد قمى و همچنين شوهر خاله خود، فيض كاشانى تحصيل نموده است.
+
میرزا حسن لاهیجی بنا به نقل [[میرزا عبدالله افندی|میرزای افندى]] در [[رياض العلماء (کتاب)|ریاض العلماء]] در سال ۱۱۲۱ ق. در [[قم]] وفات نمود. مرقد وى در قبرستان بزرگ اطراف حرم مطهر [[حضرت معصومه]] سلام الله علیها واقع بوده که در خیابان سازی هاى جدید در کنار خیابان ارم در تقاطع این خیابان با خیابان چهارمردان در ضلع جنوب شرقى واقع گردیده است و اخیراً توسط آیت اللّه [[سید شهاب الدین مرعشی نجفی|سید شهاب الدین مرعشى نجفى]] قبر وى تعمیر شده و سنگ قبرى برایش تعبیه نموده اند.
  
قزوينى همچنين ذكر مى كند كه او مدتى براى تحصيل به عتبات عاليات (نجف اشرف و كربلا و سامرا) سفر نموده است. و در فقه و اصول در آن سرزمين نزد استادان عصر، شاگردى كرده است، اما تاريخ اين سفر و استادان وى در اين ديار معلوم نيست.(5)
+
==پانویس==
 
+
{{پانویس}}
شاگردان
+
==منابع==
 
+
* [[ستارگان حرم (کتاب)|ستارگان حرم]]، على صدرايى خويى، جلد7.
ميرزا حسن لاهيجى پس از آنكه مدتى را در عتبات عاليات بسر برد و در نزد اساتيد بزرگ حوزه هاى علميه نجف و كربلا استفاده شايان نمود و به مراحل والايى از علم و حكمت دست يافت، آنگاه به شهر مقدس قم بازگشت و به مطالعه، تحقيق، تأليف و تصنيف كتب ارزشمند پرداخت و نيز با تكيه بر كرسى تدريس همانند پدر، در مدرسه معصوميه قم، شاگردان فاضلى را تربيت نمود. در اينجا تنها به ذكر چند تن از اين شاگردان كه در كتب تراجم نامى از آنها برده شد، بسنده مى گردد:
 
 
 
- 1مير عبدالرحمن فرزند سيد كمال الدين.
 
 
 
نصر آبادى در كتاب خود وى را از شاگردان ميرزا حسن لاهيجى به شمار آورده و نوشته است كه وى از سادات نجيب قم است. و هم اكنون نيز در نزد ميرزا حسن مشغول تحصيل علم است.(6)
 
 
 
- 2مرتضى فرزند روح الامين حسينى.
 
 
 
به احتمال قوى او از شاگردان ميرزا حسن لاهيجى است؛ چنان كه بر دو كتاب استادش به نامهاى: مصابيح الهدى و مفاتيح المنى حاشيه زده است و اين حواشى در سال 1115نگاشته شده است.(7)
 
 
 
- 3محمد فرزند صفى الدين سيد محمد حسينى.
 
 
 
وى رساله «مجمع البحرين فى تطبيق العالمين» ميرزا حسن لاهيجى را نسخه بردارى كرده و در آخر محرم 1104آن را به اتمام رسانده است و در نهايت از ميرزا حسن لاهيجى به عنوان استاد خويش نام برده و از وى تجليل نموده است.(8)
 
 
 
- 4ميرزا محمد تقى شريف رضوى قمى.
 
 
 
اين شخصيت، نوه پسرى ملاصدرا، صاحب اسفار اربعه و پسر دائى ميرزا حسن لاهيجى است كه در شهر قم نزد پسر عمه خويش، علم حكمت و حديث آموخته است و از ميرزا حسن، اجازه نقل روايت نيز دارد.
 
 
 
آثار علمى
 
 
 
ميرزا حسن مانند پدر خود در كلام، فلسفه، حديث و فقه و عرفان صاحب نظر بوده و در هر كدام از اين علوم آثار گرانقدرى از خود به يادگار گذاشته است. فهرست آثار لاهيجى به ترتيب موضوعى چنين است:
 
 
 
الف: كلام يا اصول دين. لاهيجى در اين موضوع چند اثر قابل توجه دارد كه عبارتند از:
 
 
 
- 1شمع يقين يا آينه دين: شامل اصول پنجگانه اعتقادى به صورت مفصل در پنج باب، كه باب امامت شرح و بسط بيشترى نسبت به ساير بابها دارد. اين اثر در سال 1303ش. در تهران به چاپ رسيده و نسخ خطى آن فراوان است.(9) اين اثر مهمترين اثر كلامى و اعتقادى لاهيجى به شمار مى رود.
 
 
 
- 2اصول دين يا اصول خمسه: اين كتاب در حقيقت تلخيصى از شمع يقين مؤلف است و لاهيجى در آن، اصور پنج گانه اعتقادى را توضيح داده است.
 
 
 
- 3سرّ مخزون يا اثبات الرجعة: بحث مفصلى است پيرامون موضوع «رجعت» بر مبناى عقيده شيعه و با استناد به آيات و روايات آن را اثبات كرده است.
 
 
 
- 4دُرّ مكنون يا جواب الاعتراض: لاهيجى در اين اثر، اعتراض اهل سنت را بر شيعيان، مبنى بر اينكه: چرا حضرت على(ع)به جهت نداشتن انصار قيام نكرد لكن امام حسين(ع)با اينكه يار نداشت، قيام نمود؟ پاسخ داده است.(10)
 
 
 
- 5حاشيه بر شوارق الالهام پدرش: اين حواشى در هامش شوارق الالهام به چاپ رسيده است.
 
 
 
ب: فقه: لاهيجى در اين موضوع چند اثر نگاشته است. بدين اسامى:
 
 
 
- 6رسالة الزكية الزكاتية: در بيان احكام زكات و مسايل آن.
 
 
 
- 7هدية المسافر: در بيان احكام شخص مسافر از قبيل حكم سفر، نماز و روزه به صورت فتوايى و از اينجا معلوم مى شود كه او قوه اجتهاد و استنباط احكام فقهى را داشته است.(11)
 
 
 
- 8رسالة فى الغيبة: در موضوع غيبت و احكام و مسايل آن.
 
 
 
- 9تزكية الصحبة يا تأليف المحبة: ترجمه ايست از كتاب «كشف الريبة فى احكام الغيبة» شهيد ثانى با افزودگيهايى از خود لاهيجى.(12)
 
 
 
ج: دعا. لاهيجى سه اثر در دعا از خود بر جاى گذارده است. با يان عنوان:
 
 
 
- 10جمال الصالحين: در دعا و زيارت نظير زادالمعاد ملامحمد باقر مجلسى، شامل ديباچه اى و دوازده باب و هر باب در چند فصل، تماماً در صد و سى و دو فصل، لاهيجى اين اثر را در سال 1073ق. تأليف نموده و در ماده تاريخ تأليف آن، اين مصرع را سروده است:
 
 
 
«جمال الصالحين مجموعه شد آداب ايمان را»
 
 
 
اين اثر به طبع رسيده و نسخ خطى آن فراوان است.
 
 
 
- 11شرح صحيفه سجاديه، شرح مفصلى است بر صحيفه سجاديه در سه جلد بزرگ،(13) كه جلد سوم آن در كتابخانه آستان قدس رضوى موجود است.(14)
 
 
 
- 12تحفة المسافر: گزيده ايست از جمال الصالحين كه در آن دعاهايى كه به سفر و مسافرت مربوط است، درج نموده است.
 
 
 
د: فلسفه. لاهيجى چند اثر مهم در فلسفه از خود بر جاى نهاده، كه نمايانگر انديشه هاى فلسفى وى است.
 
 
 
- 13زواهر الحكم: در بيان مسائل فلسفه به صورت استدلالى در يك مقدمه در سه مقصد و سه باب هر كدام در چند مطلب، اين رساله در ضمن منتخباتى از آثار حكماى ايران جلد سوم به چاپ رسيده است.
 
 
 
- 14روايع الكلم و بدايع الحكم: در سه باب هر كدام در چند مقصد و هر مقصد در چند مشكوة. شاگرد لاهيجى، سيد مرتضى بن امير روح الامين حسينى مختارى، تعليقاتى بر اين اثر نگاشته است.(15)
 
 
 
- 15مصابيح الهدى و مفاتيح المنى: مسائل فلسفه را در يك مقدمه و سه باب با عناوين «مصباح - مصباح» به صورت استدلالى بيان نموده است.
 
 
 
- 16مصباح الدرايه: ميرزا حسن در كتاب مصابيح الهدى به اين كتاب حواله داده، لكن تاكنون نسخه اى از آن شناسايى نشده است.
 
 
 
- 17مجمع البحرين: رساله كوتاهى است در بيان مسائل فلسفه به طرز بديع و با عناوين ظريف. تأليف آن در سال 1070به پايان رسيده است.
 
 
 
- 18الشجرة المنهية: رساله كوتاهى است در اثبات واجب الوجود، سبك اين رساله شبيه مجمع البحرين و عناوين آن «حبة، فاكهة» است.
 
 
 
- 19ابطال التناسخ بثلاثة براهين: رساله مختصرى است كه مؤلف در آن با سه برهان، تناسخ را رد نموده است. شيخ آقا بزرگ گفته كه نسخه اى از اين رساله در ضمن كتابهاى شيخ جعفر سلطان العلماء موجود است.(16)
 
 
 
- 20حقيقة النفس يا رساله در تجرد نفس ناطقه: در ردّ گفتار كسانى كه تجرد نفس انسان را نفى مى كنند و ردّ ادله آنها و اثبات تجرد نفس.
 
 
 
ه: آشتى ميان فلسفه و كلام. ميرزا حسن در رفع اختلاف بين فلاسفه و متكلمين و ايجاد وحدت بين آنها، دو رساله در اين موضوع نگاشته است كه يكى به فارسى و ديگر به عربى با اين عناوين:
 
 
 
- 21آينه حكمت: به فارسى، در سه باب هر يك در چند فصل، عنوان بابها چنين است:
 
 
 
اول: تعريف و حقيقت حكمت و بيان فضيلت آن، در سه فصل.
 
 
 
دوم: در ذكر مسائلى كه بر سر آنها نزاع كنند، در ده فصل.
 
 
 
سوم: در ذكر بعضى اخبار و ذكر اقوال و احوال جمعى از علماء كه صريح يا مشعر است به فضل و مدح حكمت و حكما، در دو فصل.(17)
 
 
 
- 22الفة الفرقة: به عربى در دوازده فصل كه به منزله ترجمه عربى آينه حكمت است.(18)
 
 
 
ز: حديث.
 
 
 
- 23حاشية الوافى: ميرزا حسن، كتاب وافى فيض كاشانى را استنساخ نموده و حاشيه هايى بر آن نگاشته است، نسخه آن كه از كتاب الصوم تا كفاره يمين بوده در كتابخانه حسينيه شوشتريهاى نجف، موجود است.(19)
 
 
 
- 24فهرس ابواب قطعة من الوافى: فهرستى است كه لاهيجى بر ابواب كتاب وافى فيض كاشانى نگاشته است.(20)
 
 
 
آثار منسوب
 
 
 
علاوه بر اين آثار. رساله هاى ديگرى در فهارس به نام ميرزا حسن لاهيجى معرفى شده كه كتاب مستقلى نيستند بلكه اغلب يا نام ديگرى از همين رساله ها هستند يا قطعه اى از آنها مى باشند. اين رساله ها عبارتند از:
 
 
 
- 25تقيه: حزين لاهيجى در سوانح خود در ضمن تأليفات ميرزا حسن آن را نام برده ولى ما نسخه اى از آن را سراغ نداريم و گويا منظور وى همان كتاب «درّ مكنون» بوده كه در وجه تقيه حضرت على(ع)نگاشته است.(21)
 
 
 
- 26الخوف و الرجاء: به همان رساله اصول دين است كه در فهرست دانشگاه با اين نام معرفى شده است.(22)
 
 
 
- 27ربط الحكمة بالتصوف: شيخ آقا بزرگ در الذريعه 242/10ذكر نموده، ولى به اعتقاد نگارنده نام ديگرى از الفة الفرقة مؤلف است.
 
 
 
- 28سؤالات يورد لبطلان الحكمة و جوابات شافية اوردها اهل الحكمة: به فارسى، در فهرست دانشگاه(23) از آن ياد شده، ولى به نظر مى رسد كه بخشى از كتاب آينه حكمت باشد.
 
 
 
- 29قدم و حدوث عالم: در فهرست دانشكده الهيات(24) از آن ياد شده و شيخ آقا بزرگ نيز به نقل از آن در الذريعه(25)، آن را كتاب مستقلى براى ميرزا حسن معرفى كرده است، ولى اين بخش موجود در آن كتابخانه، فصل پنجم كتاب آينه حكمت است.
 
 
 
از نگاه بزرگان
 
 
 
شخصيتهاى برجسته تاريخ كه در كتابهاى خود به شرح حال ميرزا حسن لاهيجى پرداخته اند، از وى تجليل و تكريم كرده اند. در اين بخش براى اين كه جايگاه والاى اين عالم توانا در ميان علماى شيعه براى خوانندگان بيش از پيش روشن گردد، به ترجمه و تلخيص عبارتهاى چند تن از اين شخصيتها مرور مى شود:
 
 
 
محمد على حزين فرزند ابوطالب ( 1180 - 1103ق) معروف به «حزين لاهيجى» كه از همشهريان ميرزا حسن لاهيجى و از شخصيتهاى مشهور شعر و ادب به شمار مى آيد، چنان كه در كودكى همراه پدر به شهر قم آمده و از نزديك با ميرزا حسن لاهيجى ديدار كرده است. او در سفرنامه خود به اين خاطر اشاره داشته و از ميرزا حسن چنين توصيف مى كند:
 
 
 
«.. يكى از افاضل و اعلامى كه در اين سفر با وى ديدار شد، فاضل محقق ميرزا حسن فرزند مرحوم مولانا عبدالرزاق لاهيجى بود و اين سعادت در حالى نصيب ما شد كه وى دوران سالخوردگى و اواخر عمر خويش را در شهر دارالمؤمنين قم پشت سر مى گذاشت. او در علم و تقوا يكى از آيات بود. تأليفاتى دارد مانند: «شمع يقين» در عقايد، «جمال الصالحين» در اعمال و «رسالهئ تقيه» و...»(26)
 
 
 
مولى عبداللّه افندى كه از دانشمندان معاصر ميرزا حسن لاهيجى است، در كتاب ارزشمند خود از وى چنين ياد مى كند:
 
 
 
«مولى حسن فرزند عبدالرزاق فرزند على فرزند حسين كه اصلش لاهيجى است ولى در شهر قم تولد يافته و در اين شهر ساكن شده است، يكى از شخصيتهاى فاضل، عالم، حكيم، وصوفى دوران معاصر مى باشد. من در شهر قم از محضر پدرش تلمذ نموده ام.»(27)
 
 
 
سپس عبداللّه افندى به شمارش تأليفات وى پرداخته و تاريخ رحلت ميرزا حسن را بيان مى دارد.
 
 
 
عبدالخالق دماوندى فرزند محمود كه رساله موسوم به «آينه حكمت» ميرزا حسن لاهيجى را در سال 1070ق تحرير نموده است، در پايان علاوه بر توصيف كتاب كه آن را آيينه تمام نماى جهان هستى و حقيقت آن قلمداد نموده است، در توصيف مؤلف نيز چنين مى نويسد:
 
 
 
«... اين رساله به اشاره يك شخصيتى تأليف يافته است كه... قطب فلك سعادت، احاطه كننده اكوان فضايل... و سير كننده در فضاى لاهوتى است. او پناهگاه اهل دقت وتأمل، تكيه گاه اصحاب نقل و ارباب تعقل بوده و افضل اولين و آخرين در ميان حكماى اشراق مى باشد...»(28)
 
 
 
اين عبارت با توجه به تاريخ نگارش آن كه در ايام كمتر از سى سالگى ميرزا حسن لاهيجى نوشته شده است، به خوبى از ميزان فضل و شهرت علمى وى حكايت مى كند.
 
 
 
شيخ عبد النبى قزوينى از علماى برجسته قرن دوازدهم هجرى در يكى از آثار خود از اين شخصيت به طور مفصل ياد مى كند كه چكيده آن چنين است:
 
 
 
«... ميرزا حسن فرزند مولانا عبدالرزاق لاهيجى يكى از عالمان كم نظير زمانها و نادر دهرهاست. شخصيت فاضلى كه از قدرت قلمش در ارائه مطالب محكم، همه به تعجب افتاده و تسليم او شده اند. او در اعماق اقيانوسهاى علم و حكمت فرو رفته و از آنجا اشياء نافع به ارمغان آورده است... وقتى براى تعليم معارف جلوس مى كند، به خاطر طرح مسائل دقيق همه را نسبت به خود نرم و خاشع مى سازد... كلام دقيق و ظريف وى را نمى فهمد مگر كسى كه خداوند او را از جهالت و گمراهى نجات داده باشد. او فروع احكام و حكمت را از اعماق اصول اسلامى در مى آورد، همانند شيرى كه از پستانها دوشيده مى شود... اعتقاد من اين است كه وى از پدرش نيز افضل بود...»(29)
 
 
 
ميرزا محمد حسن زنورى خوئى در اثر ارزشمند خود، از اين شخصيت بزرگ نام برده و ميرزا حسن لاهيجى را با عناوينى مانند عالم، فاضل، محقق، مدقق، عارف، حكيم و متبحر مى ستايد.(30)
 
 
 
ميرزا محمد على مدرس تبريزى در كتاب خود، در ذيل شرح حال ملا عبدالرزاق لاهيجى چنين مى نويسد:
 
 
 
«... فياض پسرى داشت ميرزا حسن نام، فاضلى بوده صالح كه در سال يكهزار و يكصد و بيست و يكم هجرت در قم وفات و قبرش در سمت شرقى قبرستان بزرگ قم نزديك به شيخان مى باشد و اين نگارنده در ماه رجب هزار و سيصد و پنجاه و دوم هجرت، موقع تشرف بدان بلده طيّبه به سر قبر شريفش رفتم و اخيراً در موقع تسطيع طرق و شوارع، ملحق به جاده شده است...»(31)
 
 
 
مرورى بر فضاى حاكم
 
 
 
دوران زندگى ميراز حسن لاهيجى ( 1121 - 1045ق) با حكومت سه تن از پادشاهان صفوى به نامهاى: شاه عباس دوم (1077 - 1052) سليمان اول (1105 - 1077) و شاه سلطان حسين (1135 - 1105) مصادف شد. در اين ايام، كشور ايران آبستن رخدادهاى زيادى بود ولى آنچه كه در شرح حال ميرزا حسن لاهيجى اهميت دارد، وجود روحانيونى است كه تحت عنوان «شيخ الاسلام» در حكومت صفوى حضور نافذ و چشمگير داشتند و اينها در حقيقت نقش به سزايى را در اجراى احكام و امور مذهبى در سطح كشور ايفا مى كردند و به خاطر همين نفوذ و مقام علمى در ميان رجال سياسى و توده مردم، حكومت نيز در بسيارى از موارد مجبور مى شد از تصميمات آنان پيروى كرده و به توصيه هاى آنان توجه نمايد.
 
 
 
يكى از پرنفوذترين و مشهورترين آنها، مرحوم مولى محمد طاهر شيرازى قمى است. او چون مسلك ضد فلسفه و ضد عرفان داشت با علماى بزرگ و فيلسوفان عصر خود همچون: ملا محمد تقى مجلسى، ملا عبدالرزاق لاهيجى و ملا محسن فيض كاشانى به شدت درگير بود و رساله هايى را در نفى افكار و انديشه هاى عرفانى و فلسفى آنان نوشت.(32) اما با توجه به موقعيت والايى كه اين سه شخصيت بزرگ نيز در ميان مردم داشتند، مخالفت وى نتوانست چندان مؤثر واقع شود. پس از رحلت ملا محمد تقى مجلسى در سال 1070و عبدالرزاق در سال 1072عرصه بر فرزندان و در واقع پيروان فكرى آن دو، حسابى تنگ گرديد چنان كه علامه محمد باقر مجلسى مجبور شد در ظاهر با ملا محمد طاهر قمى كنار بيايد و ارتباط پدرش را با عرفان و فلسفه تكذيب نمايد. در اين ميان كه ميرزا حسن لاهيجى نيز جانشين افكار و انديشه هاى پدرش ملا عبدالرزاق به شمار مى رفت، به خاطر مخالفتهاى مستمر مخالفان حكمت، خود به خود در تنگنا قرار گرفت و در گوشه اى انزوا برگزيد.
 
 
 
او در زمان حيات پدر و با تكيه بر موقعيت اجتماعى وى چند رساله پيرامون فلسفه به رشته تأليف درآورد و كتابهايى مانند: مصباح الدرايه، مصابيح الهدى و روايع الكلم و زواهر الحكم را در همين باب نوشت و در دو كتاب ديگرش به نامهاى: آينه حكمت و الفة الفرقة هر چه در توان داشت تلاش كرد تا با منطق و اقامه استدلال و برهان به اشكالات مخالفين فلسفه و عرفان پاسخ گويد، اما پس از رحلت پدرش در اثر مخالفت شديد اين گروه، فرصت از دست وى خارج گشت و شرايط كاملاً دگرگون شد. از اين تاريخ ميرزا حسن لاهيجى از اهتمام به مسائل فلسفى دست برداشت و به سوى مسائل كلامى، اخلاقى، ادعيه و تأليف فقه روى آورد.
 
 
 
از برخى كتب تايخى استفاده مى شود كه گويا مخالفين وى، حكمم تكفير و اخراج او را از شهر قم صادر كردند و او نيز براى حفظ جان و دفاع از خويش با خود سلاح حمل مى كرد؛ چنان كه به همين مناسبت اشاره كرده اند كه وى در كار تيراندازى و نشانه گيرى هدف با تفنگ هم كمال شهرت و مهارت را داشت.(33) از بخشى نوشته هاى خود ميرزا حسن لاهيجى نيز چنين بر مى آيد كه وى در اين دوران در تنگناى شديد قرار داشته و تهمت و افتراهاى زيادى در حق وى شايع شده بود. او در آغاز كتاب «الفة الرفقة» چنين مى نگارد:
 
 
 
«... عجيب تر از همه، با اين كه من انزوا برگزيده ام و هيچ نام و نشانى در ميان مردم ندارم و از قدر و منزلت افتاده ام، باز يك عده صحبت از من مى كنند و يك حرفهايى را به من استناد مى دهند كه آن را با گوش خود از من نشنيده اند و يك چيزهايى را به من نسبت مى دهند كه با چشمانشان نديده اند... هر طور كه دلشان مى خواهد، مرا مى خوانند و افتراهايى را به من مى بندند كه هرگز من آن را به زبان نياوردم... پس اى خدايى كه پاك و منزه هستى! من در اين مصيبت به تو پناه مى برم و در اين امر به تو توكل مى كنم و تو را شاهد مى گيرم كه تو در شهادت كفايت مى كنى و...»(34)
 
 
 
ميراز حسن لاهيجى در فصل دوم از باب سوم از كتاب «آينه حكمت» خود به دفاع از حيثيت و حقانيت علماى فيلسوف و عارف، قد علم كرده و چنين مى نويسد:
 
 
 
«... هر كس را اندك معرفت به احوال علما باشد، داند كه علماى اسلام هميشه در علم حكمت مختلف بوده اند و در هر زمانى جمعى كثير از علماى معروف كه شك و قدح در دانش و ايمام ايشان نيست و تشيع ايشان كمتر از شك در روشنى آفتاب و ماه نيست، اهل حكمت و معروف به آن بوده اند، چون: خواجه نصيرالدين طوسى، علامه حلى، امير محمد باقر داماد و غير ايشان از علما - قدّس اللّه ارواحهم - كه تفصيل اسامى ايشان مؤدى به اطناب مى شود. اين جماعت و جماعت ديگر از متقدمين و متأخرين و معاصرين و متقاربين زمان ما كه همه معروف و مشهورند به فضل و ايمان و مدارست حكمت و رعايت آن، و از جمله علماى عظيم الشأن، سيد على بن طاووس(ره) در كتاب فرج المهموم كه در تحقيق علم نجوم نوشته، گفته كه: «ابرخس و بطلميوس و اكثر حكما انبيا بوده اند، اما چون نامهاى ايشان به زبان يونانى بوده، بر مردم مشتبه گشته و ايشان را نشناخته اند. و شيخ بهاء الملة و الدين در كتاب «حدائق الصالحين» بعد از نقل اين كلام، گفته كه «كلام سيّد استبعادى ندارد چه هر كس تأمل و تعمق در اين علم شريف كند، توانست كه اصول مطالب آن، مستفاد از انبياء(ع) است و حكم جزم به اين معنى كند به حيثيتى كه هيچ شك و ريب در آن نداشته باشد.»
 
 
 
مبارزه با ظلم و ظالم
 
 
 
آزاد منشى و سلحشورى همواره سيره اختصاصى فقها و علماى بزرگ جهان تشيع در طول تاريخ بوده است. ميرزا حسن لاهيجى نيز از جمله آن دانشمندانى است كه از اين ويژگى افتخارآميز بى بهره نمانده است. او در مقابل عملكردهاى خلاف و ظلم دست اندركاران حكومت صفوى هرگز سكوت روا نمى داشت و بلكه در فرصتهاى مناسب به اقشا و اصلاح آنان مى پرداخت. او در ضمن كتاب فقهى خود موسوم به «هدية المسافر» وقتى احكام مسافر را ذكر مى كند، به گونه ظريف در لابلاى بيان احكام به ظلم هاى جارى در جامعه آن دوران، اشاره كرده و چنين مى نويسد:
 
 
 
«و ايضاً بايد دانست كه هر سفرى كه مشتمل است بر ظلم و جور بر مسلمانان و گرفتن اموال ايشان (در مقابل) اعانت و مدد ايشان، همه داخل سفر باطل است و بسا باشد كه اين معنى متضمن گشتنها و نشستهاى حرام باشد و گاه باشد كه اين جماعت گمان كنند كه حفظ اهل اسلام و سرحدها و دفع دشمنان از ايشان مى كنند و از اين جهت سفرشان حق است و جواب اين شبهه اين است كه هر گاه دشمنى حركت كند يا بيم ضررى از ايشان باشد، نهايتش اين است كه به قدر آنچه در رفع آن دشمن و رفع ضرر، ضرورى باشد از جماعت مسلمين به قدر نسبت احوال ايشان توان گرفت.
 
 
 
اما اين همه اموال زياد كه صرف زينتها و تجملات و تنعمات بلكه صرف فسق و معاصى مى شود و به ضرب چوب و به انواع سياسات اكثر از فقرا و عجزة و بيوه زنان و يتيمان و امثال ايشان مى گيرند، معلوم است كه هيچكدام حق نيست و نسبت و دخلى در حفظ اسلام و مسلمين ندارد بلكه اكثر اينها بلكه همه اينها سبب خرابى بلاد و آبادانيها مى شود و به اين سبب بسيار مسلمين مضطر به جلاء وطن و گدايى مى شوند.
 
 
 
و همچنين نويسندگان كه اعانت اين كارها و ضبط دخل و خرج اين مالها مى كنند و همچنين وزراء و كلانتران و داروغگان و عمله و اعوان ايشان همه از اين قبيل اند و همچنين ارباب مناصب شرعى و وقفى همه مثل ايشانند اگر چه گمان كنند كه تحصيل معيشت مى كنند چنانچه دانسته شد.»
 
 
 
شعر و ادب لاهيجى
 
 
 
ميرزا حسن لاهيجى همانند اكثر دانشمندان عصر صفوى، توجه ويژه اى به زبان فارسى و فارسى نويسى داشت؛ چنان كه اغلب آثار مكتوب اين عالم پرتلاش كه به اين زبان تأليف يافته است، نشانگر اين واقعيت مى باشد. نوشته هاى فارسى اين شخصيت علمى بسيار روان و شيوا به رشته تحرير درآمده است. او در آثار فارسى خود سعى بيشتر داشت تا نوشته هايش براى همه مردم قابل فهم باشد، به همين سبب از معلق نويسى و آوردن اصلاحات و واژه هاى سنگين علمى و نامأنوس كه شيوه منشيان آن دوران بود، پرهيز داشت. اين موضوع مهم كه تا به حال كمتر هم مورد توجه محققان و پژوهشگران واقع شده، وى را از ساير انديشمندان اين عصر متمايز مى سازد و نثر اين شخصيت بزرگ را در جايگاه والايى قرار مى دهد.
 
 
 
ميرزا حسن همه آن موضوعاتى را كه با مردم ارتباط تنگاتنگ داشت مانند: فقه، اخلاق، عقايد، دعا و... به زبان فارسى نگاشته است و اين نشانه آن است كه اين شخصيت واقع نگر به هدايت و ارشاد مردم با زبان خودشان و به مشكلات اعتقادى و فقهى و... آنان توجه عميقى از خويش مبذول مى داشت. البته تأليفات عربى اين عالم بزرگ كه براى خواص و در رشته هاى خاص به طور تخصصى نوشته شده، در عين سنگينى و استحكام مطالب و محتواى آن، از يك نوع روانى و ساده نويسى شيوايى برخوردار است.
 
 
 
در مواردى از كتب و نسخ خطى، اشعارى با نام «حسن گيلانى» آمده است كه به احتمالى منظور همين دانشمند باشد. در اينجا به اين اشعار مرور مى كنيم:
 
 
 
- 1يكى از اين موارد، رباعى است كه در نسخه خطى شماره 12188مجلس شوراى اسلامى، درج شده است و به نام «حسن جيلانى» منسوب است:
 
 
 
ممكن بود كه هستى واجب فنا شود
 
 
 
وين ممتنع كه مهر تو از دل رها شود
 
 
 
در تنگناى عكس نقيض خيال تو
 
 
 
ترسم كه صورتم زهيولى جدا شود.
 
 
 
- 2در تذكره نصرآبادى، مؤلف كتاب، ضمن شرح حال «حسن گيلانى» اين اشعار را از وى چنين نقل كرده است:
 
 
 
نه در طلب سمور و نه اطلس باش
 
 
 
در ديده اعتبار خار و خس باش
 
 
 
خواهى كه سرى برون كنى از منزل
 
 
 
چون جاده، تو پامال كس و ناكس باش
 
 
 
از كثرت داغ توام، افلاكم
 
 
 
وز زور لگد كوب حوادث، خاكم
 
 
 
باران نشاط اگر ببارد، سنگم
 
 
 
ور آتش غم شعله كشد، خاشاكم
 
 
 
اثر شناس بزرگ قرن، آقا بزرگ تهرانى در يك مورد از كتابش اين اشعار را به طور صريح به ميرزا حسن لاهيجى و در مورد ديگر به شخصيتى به نام «ميراز حسن گيلانى ديلمانى» نسبت داده است.(35)
 
 
 
وفات
 
 
 
وفات ميرزا حسن بنا به نقل افندى در رياض العلماء در سال 1121ق. در قم صورت گرفته است و اين قول بعد از افندى در كتب تراجم نقل گرديده و اختلافى در اين مورد يا قول ديگرى نقل نشده است.
 
 
 
بدين ترتيب او 49سال بعد از پدر خود ملا عبدالرزاق لاهيجى و 31سال بعد از مادرش زندگى نموده است.
 
 
 
اما پيرامون مدت عمر وى چيزى نقل نشده است و طبق احتمالى كه شيخ آقا بزرگ در تولد وى داده (يعنى سال 1045) ميرزا حسن در هنگام مرگ قريب 76سال داشته است. و نقل حزين لاهيجى كه در اواخر عمر، وى را در قم ملاقات نموده، عمر زياد وى را تأييد مى كند. حزين مى نويسد:
 
 
 
«و از افاضل و اعلام كه در آن سفر ملاقات شده، فاضل محقق ميرزا حسن خلف مرحوم عبدالرزاق لاهيجى است. در دارالمؤمنين قم كه موطنش بود، در سن كهولت و اواخر حيات، سعادت خدمت ايشان يافته ام.»(36)
 
 
 
مدفن
 
 
 
ميرزا حسن لاهيجى كه تقريباً تمام عمر خود را در شهر قم گذرانيده، وفاتش نيز در اين شهر اتفاق افتاد و در همين شهر مدفون گرديد. قبر وى در قبرستان بزرگ اطراف حرم مطهر حضرت معصومه(س)واقع بوده، كه در خيابان سازيهاى جديد در كنار خيابان ارم در تقاطع اين خيابان با خيابان چهارمردان در ضلع جنوب شرقى واقع گرديده است.
 
 
 
و اخيراً توسط حضرت آيت اللّه سيد شهاب الدين مرعشى نجفى(ره) قبر وى تعمير و سنگ قبرى برايش تعبيه نموده اند. ولى متأسفانه در نوشته سنگ قبر دقت كافى نشده و اشتباهات فاحشى در آن روى داده است.
 
 
 
نوشته سنگ قبر وى چنين است:
 
 
 
هو الباقى. هذا مضجع العلامة الحكيم المتكلم المحدّث الفقيه الميرزا حسن الكاشفى ابن أسوة الحكماء المولى عبدالرزاق اللاهيجى صاحب الشوارق و أمّه بنت صدر المتألهين. توفّى سنة .1043
 
 
 
همانطور كه ملاحظه مى شود دو اشتباه واضح در اين نوشته وجود دارد.
 
 
 
اوّل آنكه: لقب ميرزا حسن در هيچ كتابى كاشفى ذكر نشده است. و فقط در اينجا بدون هيچ دليلى بعد از اسم وى لقب كاشفى ذكر شده است.
 
 
 
دوم اينكه: تاريخ وفات ميرزا حسن سال 1121مى باشد كه آن را افندى در رياض العلماء ذكر كرده است و متأسفانه در اينجا با 78سال اختلاف مى باشد. سال 1043ذكر شده كه دو سال قبل از تولد وى مى باشد.
 
 
 
اميدواريم كه در آينده قبر وى به نحو شايسته بازسازى و سنگ قبر او نيز اصلاح گردد.
 
 
 
پى نوشتها:
 
 
 
1 شرح حال مفصل فياض لاهيجى در مصادر زير قابل دسترسى است:
 
 
 
روضات الجنات . 196/4آتشكده آذر .846/2مجمع الفصاء .27/2ريحانة الادب .363/4تذكره نصرآبادى، .156تذكره رياض العارفين، ص .382برگزيده گوهر مراد، ص 12و . 13مقالات كنگره بزرگداشت حكيم ملا عبدالرزاق لاهيجى، مفاخر اسلام .24/7
 
 
 
2 مشاهير زنان ايرانى و پارسى گوى از آغاز تا مشروطه، محمد حسن رجبى، ص .28
 
 
 
3 رك: رياض العلماء. مولى عبداللّه افندى، ج 3ص .207
 
 
 
4 تتميم امل الآمل، ص .108
 
 
 
5 همان.
 
 
 
6 تذكره نصرآبادى، ص 365و همچنين رك: طبقات اعلام الشيعه، الكواكب المنتشره، آقا بزرگ تهرانى، ص 180و الذريعه الى تصانيف الشيعه، آقا بزرگ تهرانى، ج 9ص 686رقم .478
 
 
 
7 طبقات اعلام الشيعه، ص .179
 
 
 
8 فهرست كتابهاى خطى كتابخانه مجلس سنا، ج 1ص .144
 
 
 
9 براى آشنايى بيشتر با يان كتاب ارزشمند به مقاله «ميرزا حسن لاهيجى و شمع يقين او» منتشر در مجله وقف ميراث جاويدان، سال دوم (373ش)، شماره پنجم، ص 93 - 88و فهرست نسخه هاى خطى فارسى، منزى .967/2فهرست كتابخانه مرعشى 189/27و فهرست كتابخانه تربيت تبريز، ص 93و فهرست كتابهاى ادبى و عرفانى خطى كاخ گلستان، بدرى اتاباى، ص 513 - 511و الذريعه 233/14مراجعه شود.
 
 
 
10 اين سه اثر يعنى اثر رديف 2و 3و 4به تصحيح نگارنده، در ضمن وسايل فارسى حسن بن عبدالرزاق لاهيجى، در سال 1375منتشر شده است.
 
 
 
11 اين اثر نيز در ضمن رسايل فارسى لاهيجى چاپ شده است.
 
 
 
12 اين اثر نيز در ضمن رسايل فارسى لاهيجى چاپ شده است.
 
 
 
13 الذريعه الى تصانيف الشيعه، .349/13
 
 
 
14فهرست نسخه هاى خطى آستان قدس رضوى. .324/15
 
 
 
15 الذريعه 153/4و .90/6نسخه هاى خطى موجود از روايع الكلم در مقدمه رسائل فارسى لاهيجى ص 29معرفى گرديد. در اينجا بايد متذكر شد كه نسخه ديگرى از آن در كتابخانه مركزى دانشگاه تهران به شماره 883موجود است و در فهرست نسخ خطى آن كتابخانه ج 3ص 298معرفى شده است.
 
 
 
16 الذريعه .67/1
 
 
 
17 اين رساله در ضمن رسايل فارسى لاهيجى منتشر شده است.
 
 
 
18 نسخه هاى خطى اين رساله در مقدمه رسايل فارسى لاهيجى ص 25بعد از سطر چهاردهم معرفى شده ولى تيتر آن كه نام رساله بوده، در حروفچينى اشتباهاً حذف شده است.
 
 
 
19 الذريعه .229/6
 
 
 
20 همان 399/16رقم .1879
 
 
 
21 سوانح حزين، منتشره در اول ديوان حزين ص 16نجوم السماء ص 184الذريعه .404/4
 
 
 
22 فهرست نسخه هاى خطى دانشگاه تهران .1511/10
 
 
 
23 همان 675/16مجموعه شماره 7698برگهاى 81و .82
 
 
 
24 فهرست نسخ خطى كتابخانه دانشكده الهيات، ص .110
 
 
 
25 الذريعه، .51/17
 
 
 
26 تاريخ و سفرنامه حزين، ص 16چاپ شده در مقدمه ديوان حزين لاهيجى، تصحيح: بيژن ترقى، تهران، .1350
 
 
 
27 رياض العلماء، عبداللّه افندى، ج 3ص .207
 
 
 
28 فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه دانشكده الهيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران، ش 256ج، ص .193
 
 
 
29 تتميم امل الآمل، عبدالنبى قزوينى، ص .108
 
 
 
30 رياض الجنة، ميرزا محمد حسن زنورى خوئى، روضه رابعه، نسخه خطى شماره 7772كتابخانه حضرت آيت اللّه مرعشى نجفى؛
 
 
 
31 ريحانة الادب، ميرزا محمد على مدرس تبريزى، ج 4ص .363
 
 
 
32 روضات الجنات، خوانسارى، ج 4ص 143و دين و سياست در دوره صفوى، ص .267 - 241
 
 
 
33 رياض الجنة، نسخه خطى شماره 7772كتابخانه آيت اللّه مرعشى نجفى، روضه رابعه.
 
 
 
34 با تصرّف و نقل به معنا.
 
 
 
35 رك: الذريعه الى تصانيف الشيعه، ج 1ص 184و ج 9ص .242
 
 
 
36 سوانح حزين، ص .16
 
 
 
 
 
== منبع ==
 
 
 
 
 
على صدرايى خويى, ستارگان حرم جلد 7
 
 
[[رده: علمای قرن دوازدهم]]
 
[[رده: علمای قرن دوازدهم]]
 +
[[رده:علماء شیعه]]
 +
[[رده:فیلسوفان]]
 +
[[رده:متکلمان]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۹ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۰۴

«میرزا حسن لاهیجى» (م، ۱۱۲۱ ق) نوه ملاصدرا و فرزند ملا عبدالرزاق لاهیجی، فقیه، محدث، متکلم و حکیم بزرگ شیعه در قرن ۱۲ قمری است. او در کلام، فلسفه، حدیث، فقه و عرفان صاحب‌نظر بوده و در هر کدام از این علوم آثار گرانقدرى مانند «شمع الیقین» و «زواهر الحکم» از خود به یادگار گذاشته است. لاهیجی از دانشمندان آزادمنش و سلحشورى بود که در مقابل ظلم و اعمال خلاف دربار صفوى سکوت روا نمى‌داشت.

نام کامل میرزا حسن لاهیجى
زادروز ۱۰۴۵ قمری
زادگاه قم
وفات ۱۱۲۱ قمری
مدفن قم

Line.png

اساتید

ملا عبدالرزاق لاهیجی، قاضى سعید قمى، فیض کاشانى،...

شاگردان

میر عبدالرحمن بن سید کمال‌الدین، سید مرتضى بن روح‌الامین حسینى، محمد بن صفى‌الدین حسینى، محمدتقى شریف رضوى قمى،...

آثار

شمع الیقین، زواهر الحکم، اصول الدین، هدیة المسافر، شرح صحیفه سجادیه، روایع الکلم و بدایع الحکم، آینه حکمت، سرّ مخزون،...

ولادت و خاندان

تاریخ دقیق تولد میرزا حسن لاهیجی در دست نیست. شیخ آقا بزرگ تهرانى احتمال داده که تولد وى در سال ۱۰۴۵ هجری صورت گرفته است. اما درباره محل تولد وى، چون پدرش ملا عبدالرزاق لاهیجی ساکن قم بود و در همین شهر با دختر ملاصدرا ازدواج کرده، به گمان قریب به یقین، تولد میرزا حسن در شهر قم اتفاق افتاده است. چنان که صاحب ریاض العلماء به این مطلب تأکید دارد.[۱]

میرزا حسن لاهیجى خلف صالح حکیم عارف، عبدالرزاق مشهور به فیاض (م، ۱۰۷۲ ق)، یکى از فلاسفه و متکلمین بزرگ شیعه و از شاگردان ملاصدراى شیرازى و داماد آن جناب مى باشد. «بدریه» (م، ۱۰۹۰ ق) مادر میرزا حسن نیز دختر ملاصدرا و از زنان فاضل و دانشمند بوده است.

تحصیل و استادان

میرزا حسن، تحصیلات خود را نزد پدرش ملا عبدالرزاق لاهیجی آغاز نمود و چندین سال از محضر وى استفاده کرد، اما از سایر اساتید وى در کتابهاى تذکره و شرح، چیزى ذکر نشده و از آثار وى نیز مطلبى در این زمینه بدست نمى آید. البته این را نیز نباید نادیده گرفت که میرزا حسن لابد مدتهایى را بعد از پدر، نزد شاگردان وى تلمّذ نموده و به ظن قوى نزد حکیم قاضى سعید قمى و همچنین شوهر خاله خود، فیض کاشانى تحصیل نموده است.

قزوینى همچنین ذکر مى کند که او مدتى براى تحصیل به عتبات عالیات (نجف اشرف و کربلا و سامرا) سفر نموده و در فقه و اصول در آن سرزمین نزد استادان عصر، شاگردى کرده است، اما تاریخ این سفر و استادان وى در این دیار معلوم نیست.[۲]

تدریس و شاگردان

میرزا حسن لاهیجى پس از آن که مدتى را در عتبات عالیات بسر برد و در نزد اساتید بزرگ حوزه علمیه نجف و کربلا استفاده شایان نمود و به مراحل والایى از علم و حکمت دست یافت، آنگاه به شهر مقدس قم بازگشت و به مطالعه، تحقیق، تألیف و تصنیف کتب ارزشمند پرداخت و نیز با تکیه بر کرسى تدریس همانند پدر در مدرسه معصومیه قم، شاگردان فاضلى را تربیت نمود. در اینجا تنها به ذکر چند تن از این شاگردان که در کتب تراجم نامى از آنها برده شد، بسنده مى گردد:

  • میر عبدالرحمن فرزند سید کمال الدین: نصرآبادى در کتاب خود وى را از شاگردان میرزا حسن لاهیجى به شمار آورده و نوشته است که وى از سادات نجیب قم است و هم اکنون نیز در نزد میرزا حسن مشغول تحصیل علم است.[۳]
  • مرتضى فرزند روح الامین حسینى: به احتمال قوى او از شاگردان میرزا حسن لاهیجى است؛ چنان که بر دو کتاب استادش به نامهاى: مصابیح الهدى و مفاتیح المنى حاشیه زده است و این حواشى در سال ۱۱۱۵ نگاشته شده است.[۴]
  • محمد فرزند صفى الدین سید محمد حسینى: وى رساله «مجمع البحرین فى تطبیق العالمین» میرزا حسن لاهیجى را نسخه بردارى کرده و در آخر محرم ۱۱۰۴ آن را به اتمام رسانده است و در نهایت از میرزا حسن لاهیجى به عنوان استاد خویش نام برده و از وى تجلیل نموده است.[۵]
  • میرزا محمدتقى شریف رضوى قمى: این شخصیت، نوه پسرى ملاصدرا و پسر دائى میرزا حسن لاهیجى است که در شهر قم نزد پسر عمه خویش، علم حکمت و حدیث آموخته است و از میرزا حسن، اجازه نقل روایت نیز دارد.

آثار و تألیفات

فهرست آثار میرزا حسن لاهیجى به ترتیب موضوعى چنین است:

الف: کلام و اصول دین:

  1. شمع الیقین یا آینه دین: شامل اصول پنجگانه اعتقادى به صورت مفصل در پنج باب، که باب امامت شرح و بسط بیشترى نسبت به سایر بابها دارد. این اثر مهمترین اثر کلامى و اعتقادى لاهیجى به شمار مى رود.
  2. اصول الدین یا اصول خمسه: این کتاب در حقیقت تلخیصى از شمع الیقین مؤلف است و لاهیجى در آن، اصور پنج گانه اعتقادى را توضیح داده است.
  3. سرّ مخزون یا اثبات الرجعة: بحث مفصلى است پیرامون موضوع «رجعت» بر مبناى عقیده شیعه و با استناد به آیات و روایات آن را اثبات کرده است.
  4. دُرّ مکنون یا جواب الاعتراض: لاهیجى در این اثر، اعتراض اهل سنت را بر شیعیان، مبنى بر این که: چرا حضرت على علیه السلام به جهت نداشتن انصار قیام نکرد، لکن امام حسین علیه السلام با این که یار نداشت، قیام نمود؟ پاسخ داده است.[۶]
  5. حاشیه بر شوارق الالهام: این حواشى در هامش شوارق الالهام پدرش به چاپ رسیده است.

ب: فقه و احکام:

  1. رسالة الزکیة الزکاتیة: در بیان احکام زکات و مسایل آن.
  2. هدیة المسافر: در بیان احکام شخص مسافر از قبیل حکم سفر، نماز و روزه به صورت فتوایى و از اینجا معلوم مى شود که او قوه اجتهاد و استنباط احکام فقهى را داشته است.[۷]
  3. رسالة فى الغیبة: در موضوع غیبت و احکام و مسایل آن.
  4. تزکیة الصحبة یا تألیف المحبة: ترجمه ایست از کتاب «کشف الریبة فى احکام الغیبة» شهید ثانى با افزودگی هایى از خود لاهیجى.[۸]

ج: دعا و زیارت:

  1. جمال الصالحین: در دعا و زیارت، نظیر «زادالمعاد» ملا محمدباقر مجلسى، شامل دیباچه و دوازده باب و هر باب در چند فصل، تماماً در صد و سى و دو فصل. لاهیجى این اثر را در سال ۱۰۷۳ ق. تألیف نموده و در ماده تاریخ تألیف آن، این مصرع را سروده است: «جمال الصالحین مجموعه شد آداب ایمان را».
  2. شرح صحیفه سجادیه، شرح مفصلى است بر صحیفه سجادیه در سه جلد بزرگ،[۹] که جلد سوم آن در کتابخانه آستان قدس رضوى موجود است.[۱۰]
  3. تحفة المسافر: گزیده ایست از جمال الصالحین که در آن دعاهایى که به سفر و مسافرت مربوط است، درج نموده است.

د: فلسفه و حکمت:

  1. زواهر الحکم: در بیان مسائل فلسفه به صورت استدلالى در یک مقدمه در سه مقصد و سه باب هر کدام در چند مطلب، این رساله در ضمن منتخباتى از آثار حکماى ایران جلد سوم به چاپ رسیده است.
  2. روایع الکلم و بدایع الحکم: در سه باب هر کدام در چند مقصد و هر مقصد در چند مشکوة. شاگرد لاهیجى، سید مرتضى بن امیر روح الامین حسینى مختارى، تعلیقاتى بر این اثر نگاشته است.[۱۱]
  3. مصابیح الهدى و مفاتیح المنى: مسائل فلسفه را در یک مقدمه و سه باب با عناوین «مصباح - مصباح» به صورت استدلالى بیان نموده است.
  4. مصباح الدرایه: میرزا حسن در کتاب مصابیح الهدى به این کتاب حواله داده، لکن تاکنون نسخه اى از آن شناسایى نشده است.
  5. مجمع البحرین: رساله کوتاهى است در بیان مسائل فلسفه به طرز بدیع و با عناوین ظریف. تألیف آن در سال ۱۰۷۰ ق. به پایان رسیده است.
  6. الشجرة المنهیة: رساله کوتاهى است در اثبات واجب الوجود، سبک این رساله شبیه مجمع البحرین و عناوین آن «حبة، فاکهة» است.
  7. ابطال التناسخ بثلاثة براهین: رساله مختصرى است که مؤلف در آن با سه برهان، تناسخ را رد نموده است. شیخ آقا بزرگ گفته که نسخه اى از این رساله در ضمن کتابهاى شیخ جعفر سلطان العلماء موجود است.[۱۲]
  8. حقیقة النفس یا رساله در تجرد نفس ناطقه: در ردّ گفتار کسانى که تجرد نفس انسان را نفى مى کنند و ردّ ادله آنها و اثبات تجرد نفس.
  9. آینه حکمت: رساله ای به فارسى در رفع اختلاف بین فلاسفه و متکلمین؛ در سه باب: تعریف و حقیقت حکمت و بیان فضیلت آن، ذکر مسائلى که بر سر آنها نزاع کنند، ذکر بعضى اخبار و اقوال و احوال جمعى از علماء.
  10. الفة الفرقة: به عربى در دوازده فصل که به منزله ترجمه عربى آینه حکمت است.[۱۳]

هـ: حدیث:

  1. حاشیة الوافى: میرزا حسن، کتاب «وافى» فیض کاشانى را استنساخ نموده و حاشیه هایى بر آن نگاشته است، نسخه آن که از کتاب الصوم تا کفاره یمین بوده در کتابخانه حسینیه شوشتری هاى نجف، موجود است.[۱۴]
  2. فهرس ابواب قطعة من الوافى: فهرستى است که لاهیجى بر ابواب کتاب وافى فیض کاشانى نگاشته است.[۱۵]

علاوه بر آثار مذکور، رساله هاى دیگرى در فهارس به نام میرزا حسن لاهیجى معرفى شده که کتاب مستقلى نیستند، بلکه اغلب یا نام دیگرى از همین رساله ها هستند یا قطعه اى از آنها مى باشند. این رساله ها عبارتند از:

  1. تقیه: حزین لاهیجى در ضمن تألیفات میرزا حسن آن را نام برده ولى ما نسخه اى از آن را سراغ نداریم و گویا منظور وى همان کتاب «درّ مکنون» بوده که در وجه تقیه حضرت امام على علیه السلام نگاشته است.[۱۶]
  2. الخوف والرجاء: به همان رساله اصول دین است که در فهرست دانشگاه با این نام معرفى شده است.[۱۷]
  3. ربط الحکمة بالتصوف: شیخ آقا بزرگ در الذریعه ذکر نموده ولى به اعتقاد نگارنده نام دیگرى از الفة الفرقة مؤلف است.
  4. سؤالات یورد لبطلان الحکمة و جوابات شافیة اوردها اهل الحکمة: به فارسى، در فهرست دانشگاه[۱۸] از آن یاد شده ولى به نظر مى رسد که بخشى از کتاب آینه حکمت باشد.
  5. قدم و حدوث عالم: در فهرست دانشکده الهیات[۱۹] از آن یاد شده و شیخ آقا بزرگ نیز به نقل از آن در الذریعه، آن را کتاب مستقلى براى میرزا حسن معرفى کرده است[۲۰] ولى این بخش موجود در آن کتابخانه، فصل پنجم کتاب آینه حکمت است.

لاهیجی در نگاه بزرگان

  • محمدعلى حزین لاهیجى (۱۱۸۰-۱۱۰۳ ق) در سفرنامه خود به خاطره ای اشاره داشته و از میرزا حسن چنین توصیف مى کند: «... یکى از افاضل و اعلامى که در این سفر با وى دیدار شد، فاضل محقق میرزا حسن فرزند مرحوم مولانا عبدالرزاق لاهیجى بود و این سعادت در حالى نصیب ما شد که وى دوران سالخوردگى و اواخر عمر خویش را در شهر دارالمؤمنین قم پشت سر مى گذاشت. او در علم و تقوا یکى از آیات بود. تألیفاتى دارد مانند: «شمع یقین» در عقاید، «جمال الصالحین» در اعمال، «رساله تقیه» و...».[۲۱]
  • میرزا عبداللّه افندى که از دانشمندان معاصر میرزا حسن لاهیجى است، در کتاب ارزشمند خود از وى چنین یاد مى کند: «مولى حسن فرزند عبدالرزاق فرزند على فرزند حسین که اصلش لاهیجى است ولى در شهر قم تولد یافته و در این شهر ساکن شده است، یکى از شخصیت هاى فاضل، عالم، حکیم و صوفى دوران معاصر مى باشد. من در شهر قم از محضر پدرش تلمذ نموده ام».[۲۲]
  • عبدالخالق دماوندى که رساله موسوم به «آینه حکمت» میرزا حسن لاهیجى را در سال ۱۰۷۰ ق. تحریر نموده است، در پایان علاوه بر توصیف کتاب که آن را آیینه تمام نماى جهان هستى و حقیقت آن قلمداد نموده است، در توصیف مؤلف نیز چنین مى نویسد: «... این رساله به اشاره یک شخصیتى تألیف یافته است که... قطب فلک سعادت، احاطه کننده اکوان فضایل... و سیرکننده در فضاى لاهوتى است. او پناهگاه اهل دقت و تأمل، تکیه گاه اصحاب نقل و ارباب تعقل بوده و افضل اولین و آخرین در میان حکماى اشراق مى باشد...».[۲۳]
  • شیخ عبدالنبى قزوینى از علماى برجسته قرن دوازدهم هجرى در یکى از آثار خود از این شخصیت به طور مفصل یاد مى کند که چکیده آن چنین است: «... میرزا حسن فرزند مولانا عبدالرزاق لاهیجى یکى از عالمان کم نظیر زمانها و نادر دهرهاست. شخصیت فاضلى که از قدرت قلمش در ارائه مطالب محکم، همه به تعجب افتاده و تسلیم او شده اند. او در اعماق اقیانوسهاى علم و حکمت فرورفته و از آنجا اشیاء نافع به ارمغان آورده است... وقتى براى تعلیم معارف جلوس مى کند، به خاطر طرح مسائل دقیق همه را نسبت به خود نرم و خاشع مى سازد... کلام دقیق و ظریف وى را نمى فهمد مگر کسى که خداوند او را از جهالت و گمراهى نجات داده باشد. او فروع احکام و حکمت را از اعماق اصول اسلامى درمى آورد، همانند شیرى که از پستانها دوشیده مى شود... اعتقاد من این است که وى از پدرش نیز افضل بود...».[۲۴]
  • میرزا محمدحسن زنورى خوئى در اثر ارزشمند خود، از این شخصیت بزرگ نام برده و میرزا حسن لاهیجى را با عناوینى مانند عالم، فاضل، محقق، مدقق، عارف، حکیم و متبحر مى ستاید.[۲۵]
  • محمدعلى مدرس تبریزى در کتاب خود، در ذیل شرح حال ملا عبدالرزاق لاهیجى چنین مى نویسد: «...فیاض پسرى داشت میرزا حسن نام، فاضلى بوده صالح که در سال یکهزار و یکصد و بیست و یکم هجرت در قم وفات و قبرش در سمت شرقى قبرستان بزرگ قم نزدیک به شیخان مى باشد و این نگارنده در ماه رجب هزار و سیصد و پنجاه و دوم هجرت، موقع تشرف بدان بلده طیبه به سر قبر شریفش رفتم و اخیراً در موقع تسطیع طرق و شوارع، ملحق به جاده شده است...».[۲۶]

فضاى حاکم عصر لاهیجی

دوران زندگى میراز حسن لاهیجى (۱۱۲۱-۱۰۴۵ ق) با حکومت سه تن از پادشاهان صفوى به نامهاى: شاه عباس دوم (۱۰۷۷-۱۰۵۲) سلیمان اول (۱۱۰۵-۱۰۷۷) و شاه سلطان حسین (۱۱۳۵-۱۱۰۵) مصادف شد. در این ایام، کشور ایران آبستن رخدادهاى زیادى بود ولى آنچه که در شرح حال میرزا حسن لاهیجى اهمیت دارد، وجود روحانیونى است که تحت عنوان «شیخ الاسلام» در حکومت صفوى حضور نافذ و چشمگیر داشتند و این ها در حقیقت نقش بسزایى را در اجراى احکام و امور مذهبى در سطح کشور ایفا مى کردند و به خاطر همین نفوذ و مقام علمى در میان رجال سیاسى و توده مردم، حکومت نیز در بسیارى از موارد مجبور مى شد از تصمیمات آنان پیروى کرده و به توصیه هاى آنان توجه نماید.

یکى از پرنفوذترین و مشهورترین آنها، مرحوم مولى محمدطاهر شیرازى قمى است. او چون مسلک ضد فلسفه و ضد عرفان داشت، با علماى بزرگ و فیلسوفان عصر خود همچون: ملا محمدتقى مجلسى، ملا عبدالرزاق لاهیجى و ملا محسن فیض کاشانى به شدت درگیر بود و رساله هایى را در نفى افکار و اندیشه هاى عرفانى و فلسفى آنان نوشت.[۲۷]

اما با توجه به موقعیت والایى که این سه شخصیت بزرگ نیز در میان مردم داشتند، مخالفت وى نتوانست چندان مؤثر واقع شود. پس از رحلت ملا محمدتقى مجلسى در سال ۱۰۷۰ و عبدالرزاق در سال ۱۰۷۲، عرصه بر فرزندان و در واقع پیروان فکرى آن دو، حسابى تنگ گردید چنان که علامه محمدباقر مجلسى مجبور شد در ظاهر با ملا محمدطاهر قمى کنار بیاید و ارتباط پدرش را با عرفان و فلسفه تکذیب نماید. در این میان که میرزا حسن لاهیجى نیز جانشین افکار و اندیشه هاى پدرش ملا عبدالرزاق به شمار مى رفت، به خاطر مخالفت هاى مستمر مخالفان حکمت، خود به خود در تنگنا قرار گرفت و در گوشه اى انزوا برگزید.

او در زمان حیات پدر و با تکیه بر موقعیت اجتماعى وى چند رساله پیرامون فلسفه به رشته تألیف درآورد و کتاب هایى مانند: مصباح الدرایه، مصابیح الهدى و روایع الکلم و زواهر الحکم را در همین باب نوشت و در دو کتاب دیگرش به نامهاى: آینه حکمت و الفة الفرقة هر چه در توان داشت تلاش کرد تا با منطق و اقامه استدلال و برهان، به اشکالات مخالفین فلسفه و عرفان پاسخ گوید، اما پس از رحلت پدرش در اثر مخالفت شدید این گروه، فرصت از دست وى خارج گشت و شرایط کاملاً دگرگون شد. از این تاریخ، میرزا حسن لاهیجى از اهتمام به مسائل فلسفى دست برداشت و به سوى مسائل کلامى، اخلاقى، ادعیه و تألیف فقه روى آورد.

از برخى کتب تایخى استفاده مى شود که گویا مخالفین وى، حکم تکفیر و اخراج او را از شهر قم صادر کردند و او نیز براى حفظ جان و دفاع از خویش با خود سلاح حمل مى کرد؛ چنان که به همین مناسبت اشاره کرده اند که وى در کار تیراندازى و نشانه گیرى هدف با تفنگ هم کمال شهرت و مهارت را داشت.[۲۸]

میراز حسن لاهیجى در فصل دوم از باب سوم از کتاب «آینه حکمت» خود به دفاع از حیثیت و حقانیت علماى فیلسوف و عارف، قد علم کرده و چنین مى نویسد: «...هر کس را اندک معرفت به احوال علما باشد، داند که علماى اسلام همیشه در علم حکمت مختلف بوده اند و در هر زمانى جمعى کثیر از علماى معروف که شک و قدح در دانش و ایمام ایشان نیست و تشیع ایشان کمتر از شک در روشنى آفتاب و ماه نیست، اهل حکمت و معروف به آن بوده اند، چون: خواجه نصیرالدین طوسى، علامه حلى، میر محمدباقر داماد و غیر ایشان از علما قدّس اللّه ارواحهم، که تفصیل اسامى ایشان مؤدى به اطناب مى شود. این جماعت و جماعت دیگر از متقدمین و متأخرین و معاصرین و متقاربین زمان ما که همه معروف و مشهورند به فضل و ایمان و مدارست حکمت و رعایت آن و از جمله علماى عظیم الشأن، سید على بن طاووس در کتاب فرج المهموم که در تحقیق علم نجوم نوشته، گفته است: «ابرخس و بطلمیوس و اکثر حکما انبیا بوده اند اما چون نامهاى ایشان به زبان یونانى بوده بر مردم مشتبه گشته و ایشان را نشناخته اند. و شیخ بهایی در کتاب «حدائق الصالحین» بعد از نقل این کلام، گفته که «کلام سید استبعادى ندارد چه هر کس تأمل و تعمق در این علم شریف کند، توانست که اصول مطالب آن، مستفاد از انبیاء علیهم السلام است و حکم جزم به این معنى کند به حیثیتى که هیچ شک و ریب در آن نداشته باشد».

مبارزه با ظلم و ظالم

آزادمنشى و سلحشورى همواره سیره اختصاصى فقها و علماى بزرگ جهان تشیع در طول تاریخ بوده است. میرزا حسن لاهیجى نیز از جمله آن دانشمندانى است که از این ویژگى افتخارآمیز بى بهره نمانده است. او در مقابل عملکردهاى خلاف و ظلم دست اندرکاران حکومت صفوى هرگز سکوت روا نمى داشت و بلکه در فرصت هاى مناسب به اصلاح آنان مى پرداخت. او در ضمن کتاب فقهى خود موسوم به «هدیة المسافر» وقتى احکام مسافر را ذکر مى کند، به گونه ظریف در لابلاى بیان احکام به ظلمهاى جارى در جامعه آن دوران، اشاره کرده و چنین مى نویسد:

«و ایضاً باید دانست که هر سفرى که مشتمل است بر ظلم و جور بر مسلمانان و گرفتن اموال ایشان (در مقابل) اعانت و مدد ایشان، همه داخل سفر باطل است و بسا باشد که این معنى متضمن گشتن ها و نشست هاى حرام باشد و گاه باشد که این جماعت گمان کنند که حفظ اهل اسلام و سرحدها و دفع دشمنان از ایشان مى کنند و از این جهت سفرشان حق است؛ و جواب این شبهه این است که هرگاه دشمنى حرکت کند یا بیم ضررى از ایشان باشد، نهایتش این است که به قدر آنچه در رفع آن دشمن و رفع ضرر، ضرورى باشد از جماعت مسلمین به قدر نسبت احوال ایشان توان گرفت. اما این همه اموال زیاد که صرف زینت ها و تجملات و تنعمات بلکه صرف فسق و معاصى مى شود و به ضرب چوب و به انواع سیاسات اکثر از فقرا و عجزة و بیوه زنان و یتیمان و امثال ایشان مى گیرند، معلوم است که هیچکدام حق نیست و نسبت و دخلى در حفظ اسلام و مسلمین ندارد بلکه اکثر این ها بلکه همه اینها سبب خرابى بلاد و آبادانی ها مى شود و به این سبب بسیار مسلمین مضطر به جلاء وطن و گدایى مى شوند و همچنین نویسندگان که اعانت این کارها و ضبط دخل و خرج این مالها مى کنند و همچنین وزراء و کلانتران و داروغگان و عمله و اعوان ایشان همه از این قبیل اند و همچنین ارباب مناصب شرعى و وقفى، همه مثل ایشانند اگر چه گمان کنند که تحصیل معیشت مى کنند».

شعر و ادب لاهیجى

میرزا حسن لاهیجى همانند اکثر دانشمندان عصر صفوى، توجه ویژه اى به زبان فارسى و فارسى نویسى داشت؛ چنان که اغلب آثار مکتوب این عالم پرتلاش که به این زبان تألیف یافته است، نشانگر این واقعیت مى باشد. نوشته هاى فارسى این شخصیت علمى بسیار روان و شیوا به رشته تحریر درآمده است. او در آثار فارسى خود سعى بیشتر داشت تا نوشته هایش براى همه مردم قابل فهم باشد، به همین سبب از معلق نویسى و آوردن اصطلاحات و واژه هاى سنگین علمى و نامأنوس که شیوه منشیان آن دوران بود، پرهیز داشت. این موضوع مهم که تا به حال کمتر مورد توجه محققان و پژوهشگران واقع شده، وى را از سایر اندیشمندان این عصر متمایز مى سازد و نثر این شخصیت بزرگ را در جایگاه والایى قرار مى دهد.

میرزا حسن همه آن موضوعاتى را که با مردم ارتباط تنگاتنگ داشت مانند: فقه، اخلاق، عقاید، دعا و... به زبان فارسى نگاشته است و این نشانه آن است که این شخصیت واقع نگر به هدایت و ارشاد مردم با زبان خودشان و به مشکلات اعتقادى و فقهى و... آنان توجه عمیقى از خویش مبذول مى داشت. البته تألیفات عربى این عالم بزرگ که براى خواص و در رشته هاى خاص به طور تخصصى نوشته شده، در عین سنگینى و استحکام مطالب و محتواى آن، از یک نوع روانى و ساده نویسى شیوایى برخوردار است. در مواردى از کتب و نسخ خطى، اشعارى با نام «حسن گیلانى» آمده است که به احتمالى منظور همین دانشمند باشد. در تذکره نصرآبادى، مؤلف کتاب ضمن شرح حال «حسن گیلانى» این اشعار را از وى چنین نقل کرده است:

نه در طلب سمور و نه اطلس باش در دیده اعتبار خار و خس باش

خواهى که سرى برون کنى از منزل چون جاده، تو پامال کس و ناکس باش

از کثرت داغ توام، افلاکم وز زور لگد کوب حوادث، خاکم

باران نشاط اگر ببارد، سنگم ور آتش غم شعله کشد، خاشاکم

شیخ آقا بزرگ تهرانى در یک مورد از کتابش این اشعار را به طور صریح به میرزا حسن لاهیجى و در مورد دیگر به شخصیتى به نام «میراز حسن گیلانى دیلمانى» نسبت داده است.[۲۹]

وفات

میرزا حسن لاهیجی بنا به نقل میرزای افندى در ریاض العلماء در سال ۱۱۲۱ ق. در قم وفات نمود. مرقد وى در قبرستان بزرگ اطراف حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها واقع بوده که در خیابان سازی هاى جدید در کنار خیابان ارم در تقاطع این خیابان با خیابان چهارمردان در ضلع جنوب شرقى واقع گردیده است و اخیراً توسط آیت اللّه سید شهاب الدین مرعشى نجفى قبر وى تعمیر شده و سنگ قبرى برایش تعبیه نموده اند.

پانویس

  1. ر.ک: ریاض العلماء، مولى عبداللّه افندى، ج۳، ص۲۰۷.
  2. همان.
  3. تذکره نصرآبادى، ص ۳۶۵ و همچنین ر.ک: طبقات اعلام الشیعه، الکواکب المنتشره، آقا بزرگ تهرانى، ص ۱۸۰ و الذریعه الى تصانیف الشیعه، آقا بزرگ تهرانى، ج۹، ص۶۸۶، رقم۴۷۸.
  4. طبقات اعلام الشیعه، ص۱۷۹.
  5. فهرست کتابهاى خطى کتابخانه مجلس سنا، ج۱، ص۱۴۴.
  6. این سه اثر یعنى اثر ردیف ۲ و ۳ و ۴ به تصحیح نگارنده، در ضمن وسایل فارسى حسن بن عبدالرزاق لاهیجى، در سال ۱۳۷۵ منتشر شده است.
  7. این اثر نیز در ضمن رسایل فارسى لاهیجى چاپ شده است.
  8. این اثر نیز در ضمن رسایل فارسى لاهیجى چاپ شده است.
  9. الذریعه الى تصانیف الشیعه، ۳۴۹/۱۳.
  10. فهرست نسخه هاى خطى آستان قدس رضوى، ۳۲۴/۱۵.
  11. الذریعه ۱۵۳/۴ و ۹۰/۶ نسخه هاى خطى موجود از روایع الکلم در مقدمه رسائل فارسى لاهیجى، ص۲۹ معرفى گردید. در اینجا باید متذکر شد که نسخه دیگرى از آن در کتابخانه مرکزى دانشگاه تهران به شماره ۸۸۳ موجود است و در فهرست نسخ خطى آن کتابخانه ج۳، ص۲۹۸ معرفى شده است.
  12. الذریعه، ۶۷/۱.
  13. نسخه هاى خطى این رساله در مقدمه رسایل فارسى لاهیجى ص۲۵ بعد از سطر چهاردهم معرفى شده ولى تیتر آن که نام رساله بوده، در حروفچینى اشتباهاً حذف شده است.
  14. الذریعه، ۲۲۹/۶.
  15. همان، ۳۹۹/۱۶؛ رقم، ۱۸۷۹.
  16. سوانح حزین، منتشره در اول دیوان حزین، ص۱۶، نجوم السماء، ص۱۸۴، الذریعه، ۴۰۴/۴.
  17. فهرست نسخه هاى خطى دانشگاه تهران، ۱۵۱۱/۱۰.
  18. همان ۶۷۵/۱۶، مجموعه شماره ۷۶۹۸ برگهاى ۸۱ و ۸۲.
  19. فهرست نسخ خطى کتابخانه دانشکده الهیات، ص۱۱۰.
  20. الذریعه، ۵۱/۱۷.
  21. تاریخ و سفرنامه حزین، ص۱۶ چاپ شده در مقدمه دیوان حزین لاهیجى، تصحیح: بیژن ترقى، تهران، ۱۳۵۰.
  22. ریاض العلماء، عبداللّه افندى، ج۳، ص۲۰۷.
  23. فهرست نسخه هاى خطى کتابخانه دانشکده الهیات و معارف اسلامى دانشگاه تهران، ش۲۵۶، ص۱۹۳.
  24. تتمیم امل الآمل، عبدالنبى قزوینى، ص۱۰۸.
  25. ریاض الجنة، میرزا محمدحسن زنورى خوئى، روضه رابعه، نسخه خطى شماره ۷۷۷۲ کتابخانه حضرت آیت اللّه مرعشى نجفى.
  26. ریحانة الادب، میرزا محمدعلى مدرس تبریزى، ج۴، ص۳۶۳.
  27. روضات الجنات، خوانسارى، ج۴، ص۱۴۳ و دین و سیاست در دوره صفوى، ص۲۶۷-۲۴۱.
  28. ریاض الجنة، نسخه خطى شماره ۷۷۷۲، کتابخانه آیت اللّه مرعشى نجفى، روضه رابعه.
  29. ر.ک: الذریعه الى تصانیف الشیعه، ج۱، ص۱۸۴ و ج۹، ص۲۴۲.

منابع