قاضی سعید قمی

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

محمدسعید بن محمد قمی (۱۰۴۹-۱۱۰۳ ق) معروف به «قاضی سعید قمی»، از حکما و عرفای بزرگ شیعه در قرن یازده هجری و از شاگردان فیض کاشانی بود. قاضى سعید در دوران صفویه ریاست امور شرعى و قضاوت را پذیرفت تا با این مقام به محرومان مدد برساند. وى در تبیین احادیث و استخراج حکمت و عرفان از منابع روایى تبحر داشته و آثار مهمی در فلسفه و شرح روایات از خود بجای گذاشته است.

Saeid-ghomi.jpg
نام کامل محمدسعید بن محمد قمی
زادروز ۱۰۴۹ قمری
زادگاه قم
وفات ۱۱۰۳ قمری
مدفن قم

Line.png

اساتید

فیض کاشانی، ملا عبدالرزاق لاهیجی، ملا رجب‌علی تبریزی،...


آثار

شرح توحید صدوق، شرح الاربعین، الاربعینیات للکشف انوار القدسیات، اسرار الصنایع، کلید بهشت،...

ولادت و خاندان

محمد سعید بن محمد مفید قمی در دهم ذی القعده سال ۱۰۴۹ ق در قم متولد شد. این عالم شیعى در برخى نوشته ها خود را محمد معروف به «سعید» معرفى کرده است[۱] و شرح‌حال‌نویسان از وى تحت عناوین «قاضى سعید قمى»، «میرزا محمد سعید»، «ملا سعید» و «حکیم کوچک» نام برده اند.[۲]

وی در مجلد اول کتاب گرانسنگ «شرح توحید صدوق» خود را «محمد» فرزند «محمد مفید» دانسته و در مجلد دوم، فرزند مفید معرفى کرده است. از برخى کتب تراجم برمى آید که مفید لقب پدرش بوده و نام والد وى محمدباقر است. محمدباقر در زهد و وارستگى مشهور بود و در شهر مقدس قم به شغل طبابت اشتغال داشت و بانهایت دلسوزى و رعایت موازین علمى و شرعى از این طریق روزگار مى گذرانید.

همچنین برادر بزرگتر محمد سعید، میرزا محمدحسین نام دارد که از شاگردان ملا رجبعلى تبریزى است و نزد شاه عباس دوم صفوى (۱۰۷۷-۱۰۵۲ هـ.ق) در ردیف طبیبان حاذق بود. مى گویند محمدحسین ریاست اطباى آن روزگار را عهده دار بود و نزد حاکمان صفوى از اهمیت و اعتبار ویژه اى برخوردار بوده است.

از قاضى سعید قمی فرزند فاضل متکلمى باقى ماند که راه پدر را در طریق کاوش‌هاى علمى ادامه داد، نامش مولى صدرالدین مى باشد که در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها اصول کافى درس مى داد، بعدها همچون والدش به منصب قضاوت در آذربایجان منصوب گردید.[۳]

تحصیل و استادان

قاضى سعید قمى پس از فراگیرى علوم مقدماتى و طب نزد پدر و برادر بزرگترش به حکمت و عرفان روى آورد و به حوزه درسى ملا محسن فیض کاشانى وارد گردید.[۴]

فیض کاشانى در تکوین اندیشه هاى این دانشور تأثیر فراوانى داشت. در مدتى که فیض کاشانى در شهر مقدس قم بسر مى برد، قاضى سعید از محضرش بهره مند گشته، نزد وى اندیشه هاى عرفانى خود را غنا بخشیده و شکوفایى او در قلمرو شعر و سروده هاى عرفانى ماحصل ارتباط وى با فیض کاشانى بوده است. قاضى سعید به عربى و فارسى شعر مى گفت و تخلص وى «تنها» مى باشد و دیوان شعر پارسى او معروف است. در شعرى، از صوفیان مردم فریب انتقاد کرده و مى گوید:

مخور فریب کرامات این تهى مغزان که گر بر آب روند از هواست همچو حباب

برخی عالمان مانند عبدالله افندى در ریاض العلماء وی را از شاگردان ملا عبدالرزاق لاهیجی نیز به حساب آورده‌ اند.[۵]

قاضى سعید قمى براى استفاده از اندیشه هاى عرفانى حکیمان اصفهان، شهر مقدس قم را به قصد آن دیار ترک نمود. در این زمان اصفهان یکى از مهمترین کانون‌هاى فرهنگى و علوم اسلامى محسوب مى شد. اقتدار تشیع و روى کار آمدن دولت شیعى صفوى زمینه را براى شکوفایى تفکرات علماى شیعه فراهم ساخت و نوشته ها و آثارى پدید آمد که در آن‌ها اندیشه هاى حکیمانه از خاندان عصمت بهره مى گرفت و از احادیث و روایات سود مى جست.

در زمانى که این جوان تشنه دانش به مکتب حکیمان اصفهان پا نهاد، ملا رجبعلى تبریزى حوزه درسى تشکیل داده بود. از جمله شاگردان وى همین قاضى سعید قمى بود[۶] که از افکار استاد خویش ملهم گردید و نامبرده برخى آثار خود را به این استاد تقدیم کرده و یک یا دو اثرش را ترجمه نموده است. ملا رجبعلى در منطق، علوم طبیعى و الهیات تبحر داشت و در این زمینه ها صاحب نظر بود و البته به برخى اندیشه هاى ملاصدرا انتقاد مى نمود.

محمد رفیع پیرزاده -که سال تولد و وفاتش بدست نیامده- همراه با قاضى سعید قمى از نزدیکان این استاد بوده است که به توصیه ملا رجبعلى اثرى مفصل با عنوان «معارف الالهیه» نگاشت که در آن تعلیمات استاد خود را بیان کرده و بسط مى دهد.[۷]

آثار و تألیفات

قاضى سعید قمى توانست آثارى ارزشمند را به رشته تحریر درآورد که به آن‌ها اشاره مى گردد:

  • ۱. شرح «توحید صدوق» که قاضى سعید در کتاب شرح اربعین و در شرح حدیث الغمامه و در اسرار عبادات و در کتاب اربعینیات بدان اشاره کرده و خواننده را به این کتاب ارجاع داده است. این کتاب مفصل ترین تصنیف قاضى سعید و در چند مجلد است و در سال ۱۰۷۹ هـ.ق تألیف آن آغاز گشته و تا چندین سال بعد تحریر آن به درازا کشیده است.[۸]
  • ۲. شرح الاربعین، قاضى سعید در این اثر برخى احادیث مشکل را تدوین کرده و به شرح آنان پرداخته است. وى در رساله شرح حدیث الغمامة به عنوان این کتاب اشاره دارد و مدرس تبریزى از آن به عنوان «الاربعون حدیثا» نام برده و مى افزاید مؤلف، آن را در سن سى سالگى نوشته است و شرح چهل حدیث در معارف مى باشد که مشحون از تحقیقات علمى است. شیخ آقا بزرگ تهرانى سه نسخه از آن را ملاحظه کرده است.[۹] چون در این کتاب قاضى سعید در شش مورد از کتاب «وافى» نقل کلام نموده، مؤلف آن را که استادش بوده و فیض کاشانى نام داشت با جمله «ادام اللّه فیضه» دعا کرده و در زمان تصنیف آن، فیض کاشانى در قید حیات بوده است.[۱۰]
  • ۳. «الاربعینیات للکشف انوار القدسیات»، این اثر از مصنفات ممتاز قاضى سعید است. به تصریح مؤلف، مقدمه این نوشتار در سال ۱۰۹۵ هـ.ق آغاز شده و به سال ۱۱۰۲ ق. به مجموعه اربعینیات منتقل شده است.[۱۱] وى مى خواست چهل رساله از خلاصه مطالعات خویش در اسرار حکمت را به رشته نگارش درآورد که تنها به تدوین ده رساله توفیق یافته که در این مجموعه قرار گرفته و تحت عناوین زیر تنظیم شده اند:
  1. الف: «رساله روح الصلوة» که در آن درباره اسرار اوضاع و حقیقت اذکار و تفسیر آنچه در نماز خوانده مى شود بحث کرده است. او این اثر را به استاد خود فیض کاشانى اهدا نموده است.[۱۲]
  2. ب: «الکشف عن القرائات السبع» تصنیف آن در قم دو شب گذشته از جمادى الثانى سال ۱۰۸۹ هـ.ق شروع شده و دو شب به آخر همان ماه خاتمه یافته است، وى در اثر مذکور موضوع اختلاف در خواندن قرآن را با بحث هاى فلسفى و اشراقى حل کرده است.
  3. ج: «الفواید الرضویه» که تفسیرى است با دید فلسفى در خصوص حدیث رأس الجالوت یعنى احتجاج حضرت امام رضا علیه‌السلام‌‌ با رهبران یهودى. در مقدمه گفته است: حکمت آن مى باشد که در قرآن، سنت و علمى که از باب مدینة العلم حضرت على علیه‌السلام‌‌ برخاسته، مندرج باشد و در خبرهاى امامان حقایق بسیارى براى عابدان و عالمان نهفته است.[۱۳] البته این رساله غیر از شرح حدیث دوازدهم اربعین اوست که مفصل مى باشد. گرچه در آن هم به نام رأس الجالوت اشاره شده است (تاریخ تدوین ۱۰۸۴ هـ.ق).
  4. د: «مرقاة الاسرار»، این رساله را قاضى سعید در سن سى و پنج سالگى و در دهم ذى القعده سال ۱۰۸۴ هـ.ق در شهر قم نوشته است.[۱۴] در این وجیزه، مؤلف به موضوع ربط حادث به قدیم و حدوث زمانى عالم و بحث ماهیت و وجود پرداخته و به موضوع اصالت وجود انتقاد کرده است.[۱۵]
  5. ه: «النفحات الالهیه والخواطر الالهامیه»، وى این رساله را در اصفهان و در سال ۱۰۸۴ هـ.ق نوشته و در آغاز خداوند را به خاطر آن که به وى عقل و علم عطا نموده شکر کرده است.
  6. و: «المقصد الاسنى»، در تحقیق ماهیت و وجود و حرکت که این کتاب را قاضى سعید در سال ۱۰۸۸ در قم تحریر نموده و آن را با حمد پروردگار جهانیان آغاز کرده و با درود بر رسول اکرم صلی الله علیه و آله و آل او به پایان برده است.
  7. ز: «الانوار القدسیه» در تحقیق هیولى، نفس و فوائد دیگر که به سال ۱۰۵۸ در قم نوشته است، وى مى گوید: انوار قدسى شامل سه نور است که هیولى، صورت و نفس از عناصر آن مى باشد و در مقدمه از منتقدین به مباحث عرفانى و فلسفى مذمت کرده و تهمت زدن آنان بر اهل دانش را محکوم نموده است.[۱۶]
  8. ح: «الحدیقة الوردیة فى السوانح المراجیه»، در رساله مذکور نگارنده موضوع معراج را مورد تأویل فلسفى و عرفانى قرار داده است.
  9. ط: «البرهان القاطع»، که ترجمه رساله فارسى برهان قاطع و نور ساطع استادش حکیم الهى رجبعلى تبریزى است.
  10. ى: «الطلایع و البوارق» یا «البوارق الملکوتیه» رساله اى مفصل در یک مقدمه و شش طلیعه و هر طلیعه چندین بارقه دارد و در آن، مباحث حکمى و فلسفى و دیدگاه‌هاى عرفانى مطرح شده است.[۱۷]
  • ۴. «حاشیه بر اثولوژیا» یا حکمت ارسطو؛ اثو به معناى ماوراءالطبیعه و لوژى به معناى دانش مى باشد. قاضى سعید بر چهار بخش این اثر حاشیه نوشته است.[۱۸] وى در سال ۱۰۷۷ هـ.ق از تحریر این رساله فارغ شده است.
  • ۵. «کلید بهشت» که رساله اى است در اشتراک لفظى اسماءاللّه؛ این نوشتار که به زبان فارسى مى باشد به تصحیح سید محمد مشکوة در تهران چاپ شده است.[۱۹]
  • ۶. اسرار الصنایع در صناعات خمسه: منطق، برهان، جدل، شعر، مغالطه و خطابه.[۲۰]
  • ۷. شرح حدیث بساط، که قاضى سعید در سال ۱۰۹۹ در اصفهان از آن فارغ گردیده است.[۲۱]
  • ۸. شرح حدیث غمام، که به سال ۱۰۹۹ در اصفهان نوشته است.[۲۲]
  • ۱۰. اسرار عبادات، که ده هزار سطر است و استاد سید محمد مشکوة نسخه اى از آن را به خط مرحوم شیخ محمدعلى (از طلاب سابق مدرسه سپهسالار) در اختیار داشته است.

فعالیتهای علمی و اجتماعی

قضاوت و طبابت:

قاضى سعید پس از رحلت استادش ملا رجبعلى تبریزى، اندیشه هاى وى را پى گرفت و مانند مربى و معلم خود، نزد شاه عباس دوم اعتبارى کسب کرد و در حدود سال ۱۰۶۸ هـ.ق که تکیه فیض را در شهر اصفهان بنا مى نمودند، بنابر مأموریتى که از سوى شاه عباس دوم به وى واگذار شد، از وجوهى که به طریق حلال تهیه شده بود املاک و مزارعى حاصل‌خیز و مرغوب خریدارى کرده بر تکیه مزبور وقف نمود.[۲۴]

بنا به قول مورخان، حکیم قاضى سعید از سوى شاه به قضاوت در قم منصوب گردید و از آن تاریخ به قاضى سعید معروف شد. وى در برخى آثار خویش به لقب قاضى اشاره دارد و این سمت تسلط وى را بر منابع فقهى و شرعى نشان مى دهد، زیرا در عصرى که علماى زیادى در شهر قم بودند، ریاست امور شرعى و قضایى به وى محول گردید و این مسأله از توان علمى و نفوذ اجتماعى قاضى سعید حکایت مى کند.

روشن است که او منصب قضاوت را تنها بدین خاطر پذیرفت که حقوق تضییع شده را بازستاند و در اجراى عدالت و گسترش امنیت اجتماعى بکوشد، بلکه او لازم دید که براى تحصیل قدرتى دینى ضامن اجراى احکام حق و عدل باشد تا از این رهگذر بتواند وظیفه دینى و شرعى خود را انجام دهد. همان طور که در سخنرانى معروف امام حسین علیه‌السلام‌‌ آمده است: «مجارى الامور والاحکام على ایدى العلماء باللّه،[۲۵] علماى ربانى کارگزاران و حکمرانان جامعه هستند». قاضى سعید ریاست امور شرعى و قضاوت را پذیرفت تا با این مقام به محرومان مدد برساند و آنان را از نادارى و استضعاف نجات داده و حقشان را از چنگ تکاثرطلبان و مرفهین بى درد بیرون آورد و نقش کاذب سرمایه داران و زورگویان را بى اثر نموده، مردم را به رهنمودهاى قرآن و عترت علاقه مند نماید.

روش قاضى سعید در اجراى احکام شرعى و تلاش‌هاى علمى وى در قلمرو حکمت و عرفان بر برخى تنگ‌نظران و کوتاه‌فکران، ناپسند آمد و این نامدار عرصه اندیشه محسود اقران قرار گرفت و هنگام روى کار آمدن شاه سلیمان صفوى (سال ۱۰۷۷ هـ.ق) حاسدان نزد وى و درباریان، زبان به مذمت گشوده و مفسدین سعایت آن عالم سعید را پیشه خود نمودند و نظر حاکمان وقت را نسبت به او مکدر ساختند و با امواج بدبینى و توفان تهمت زمینه هاى تعطیلی فعالیت هاى او را فراهم کردند.

سرانجام قاضى سعید از خدمت در شغل قضاوت و تصدى امور شرعى اخراج و از شهر قم تبعید و در قلعه الموت محبوس گردید؛ اما چون صداقت، صفاى نفس و درستى وى بر آنان معلوم شد مورد عفو قرار گرفت و قبل از سال ۱۰۸۴ هـ.ق به شهر مقدس قم رفت.

برخی منابع دیگر خاطر نشان نموده اند که وى تا آخر عمر به طبابت هم اشتغال داشته و به درمان بیماران در زمان شاه سلیمان صفوى مبادرت ورزیده است. در نسخه اى خطى از کتاب «کلید بهشت» که کاتب، آن را در تاریخ ذی الحجه سال ۱۰۸۵ هـ.ق در زمان حیات مؤلف به پایان برده، از قاضى سعید به عنوان جالینوس زمان یاد کرده است. این عبارت محکم ترین و قدیمى ترین مأخذى است که از طبابت و رشته تخصصى قاضى سعید در طب سخن گفته و عباراتى با این صراحت جز بر قاضى سعید در آن عصر منطبق نمى گردد.

پژوهش‌هاى علمى:

مورخان مى گویند: قاضى سعید تا سن سى سالگى مشغول بحث و بررسى در احادیث و روایات نبوده و ظاهراً در این سن پس از رؤیاى صادقه اى، در صدد برآمد که در اخبار اهل بیت تفحص کند و او در کتاب «الاربعینیات» به این خواب راستین و روى آوردن به پژوهش‌هاى کلامى-اعتقادى، اشاره نموده است.

وى در توضیح و تبیین احادیث و استخراج حکمت و عرفان از منابع روایى نیز تبحر داشت و در آثارش چنین تسلط و مهارتى کاملاً مشهود است.

قبل از دوران شیخ صدوق، شیعه نه تنها از لحاظ سیاسى مظلوم بود بلکه از لحاظ عقاید نیز براى مردم ناشناخته بود. علماى دربار خلفاى عباسى، بسیارى از اندیشه هاى موهوم را به شیعیان نسبت مى دادند که در واقع از تفکرات شیعى نبود. به دلیل همین اتهامات شیخ صدوق با تألیف کتاب «اعتقادات» و «التوحید» حقیقت تشیع را آشکار کرد و عقیده شیعه را درباره خداوند سبحان و صفات جمال و جلال او بر اساس روایات اهل بیت علیهم‌السلام‌‌ بیان نمود و قاضى سعید نیز به بسط و شرح این احادیث پرداخت. این دانشمند شیعه بر طبق آیات قرآن و روایات گوناگون که لفظ عرش الهى در آن‌ها بکار رفته است، مصادیق مختلف را ذکر کرده و بر این باور است که نفس انسان بر اثر تابش نور حق بیدار شده، رفته رفته نور معنوى بر قواى حیوانى غلبه مى کند و بر اثر آن حالت اطمینانى به نفس دست مى دهد و به دلیل اعراض از آثار قواى حیوانى، مطمئنه مى گردد، استعدادش به کمالات لایق کامل مى شود و چنین صفایى موجب ظهور انوار الهى و تجلى کمالات ربانى شده، حق در قلب، منزل مى نماید. به همین خاطر گفته شده است: «قلب المؤمن عرش اللّه الاعظم».

قاضى سعید از ساختار کعبه، اساس امامت دوازده امام را استخراج مى کند؛ کعبه سنگى به رمز حیات انسانى و قبله حجى تبدیل مى شود که با مراحل حیات تطابق دارد. حدیث مربوط به دوازده حجاب نورانى با توصیف رمزى، مراتب نور محمدى در عالم و سپس نزول آن از عالمى به عالم دیگر از مجراى هفتاد هزار حجاب تا جهان ناسوت، امامشناسى را با نظریه مربوط به تکوین عالم و حکمت تاریخ را با فرا تاریخ پیوند مى دهد.[۲۶]

امام رضا علیه‌السلام‌‌ پس از مناظره با رؤساى ادیان و سران فرقه ها در اثبات خداوند و مقام نبوت پیامبران رو به حاضران نمود و فرمود هر کدام پرسشى دارید مطرح کنید؛ همه به دلیل ارائه براهین محکم و مستدل از سوى امام سکوت اختیار نمودند. در این میان عمران صابى که از بزرگترین متکلمان زمان خود بود از چگونگى اثبات خداوند سؤال کرد. دامنه گفتگو میان فروغ هشتم امامت و عُمران در این باره به باریکترین و پیچیده ترین مسایل مربوط کشید و امام با روشى ساده و جالب و با استدلال به حقایق روش علمى که در عیون اخبارالرضا و احتجاج طبرسى درج شده به او پاسخ داد. این احتجاج از مشکلات کلمات ائمه اطهار علیهم‌السلام‌‌ است که بر آن شرحى نوشته اند و عارف محقق قاضى سعید قمى به تشریح و تبیین آن پرداخته است و از این شرح احاطه وى بر منابع روایى و حکمت و عرفان هویداست.[۲۷]

قاضى سعید محبت به ساحت قدس اهل بیت را از طریق معرفت بدست آورد و در این راه به پژوهش‌هاى گسترده اى دست زد. او عقیده داشت امامان قلب مؤمنان را برمى افروزند و آنان که از این نور محرومند، قلب تیره اى دارند. ائمه علیهم‌السلام‌‌ حکمت لدنى دارند و مهبط وحى، موضع رسالت، معدن عرفان و شجره نبوتند و اسم اعظم خداوند نزد این وجودهاى مطهر است و منظور از حدیث شریف «من عرف نفسه فقد عرف ربه» این است که مؤمن باید وجه‌الله را بشناسد و این وجه الهى امام مى باشد. تفسیر مزبور را قاضى سعید از سخن منسوب به حضرت على علیه‌السلام‌‌ که به نام خطبةالبیان مشهور است استخراج نموده است، زیرا در این کلام حضرت مى فرماید: من آیت قادر مطلق هستم، عرفان اسرارم، محرم انوار جلال خداوندم و صاحب سر رسول خدایم و به نحوى پرصلابت هفتاد مورد را به همین نحو فوق العاده بیان مى فرماید. قاضى سعید قمى بنا به شرحى که بر این خطبه نوشته، آن را مستفیض دانسته است. برخى مؤلفان، انتساب این کلام را به حضرت على علیه‌السلام‌‌ ضعیف شمرده اند، ولى شیخ حافظ رجب بُرسى[۲۸] دانشمند معروف شیعه در قرن هشتم این بیان را در کتاب مشارق الانوار ذکر نموده است.

قاضى سعید قمی تا سال ۱۰۸۸ هـ.ق به پژوهش‌هاى علمى در زمینه قرآن، حدیث و علوم دینى مشغول بود تا این که در سال ۱۰۸۹ به اصفهان آمد و تا سال ۱۱۰۲ در این شهر به تحقیق در حکمت و عرفان مبادرت نمود.

از نوشته هاى شرح‌حال‌نگاران چنین برمى آید که قاضى سعید قمى در دست یافتن به استنباط دقایق و نکات پیچیده حکمت اسلامى مورد حمایت غیبى بوده، از لطف الهى و تفضلات ائمه علیهم‌السلام‌‌ برخوردار گشته است. وى چنین فضیلتى را از طریق اخلاص، عبادت و مقید بودن به شب زنده‌دارى کسب کرده است.[۲۹]

قاضى سعید ضمن تحقیق در آثار روایى و حکمت شیعى، از مطالعه در آثار علماى دیگر غافل نبود و به تفکرات فلاسفه یونانى نیز توجه داشت؛ کتابى است به نام «اثولوجیا» که توسط افلاطون نوشته شده و عالمان اسلامى از آن به عنوان «الربوبیه» و «الهیات» سخن گفته اند که ده مبحث را دربر مى گیرد و قاضى سعید بر چهار فصل آن تعلیقاتى نگاشته است. علت توجه وى به این اثر غیر از علاقه درونى، رواج و ارزشى است که کتاب مزبور در حوزه عقلى استادانش داشت. زیرا آنان بارها «اثولوجیا» را مطالعه کرده، در معانى آن اندیشه نموده و به تشریح مطالب آن پرداخته اند.[۳۰]

قاضى سعید قمی از اندیشه هاى میرابوالقاسم فندرسکى - دانشمند عصر صفوى (متوفى ۱۰۵۰ هـ.ق) - در تألیفات خویش استفاده کرده و خود بدین نکته اشاره دارد. کتاب «اسرار الصنایع» او الهام گرفته از رساله صناعیه میرفندرسکى[۳۱] مى باشد. وى در آثار خود غالباً به آنچه از دیگر دانشوران نقل کرده به دیده نقد نگاه کرده و با استقلال اندیشه و وسعت آگاهى و توان علمى به بررسى آراء و افکار دیگران پرداخته است.

قاضی از نگاه عالمان

  • میرزا عبدالله افندى که از معاصرین قاضى سعید به شمار مى آید وى را به عنوان حکیمى عارف و شاعرى منشى و نیکوگفتار معرفى کرده و از موقعیت ویژه وى نزد حاکمان صفوى سخن گفته است.[۳۲]
  • نصرآبادى در تذکره اش مى نویسد: «نیکو اخلاق و پسندیده صفات، طبعش در اکثر علوم خصوصا حکمت نظرى متین و خامه تقریرش در ترتیب نظم نمکین، رجوعش به خلوت تقدس ذاتى و طلوعش از مشرق تنزه طبیعى از حرکت نبض به اندیشه قلبى مطلع و به مجرد پرسش، امراض مهلک را دفع مى کند».[۳۳]
  • شیخ عباس قمى از قاضى سعید به عنوان عالم فاضل، حکیم متشرع، محقق صمدانى و عارف ربانى نام مى برد و مى افزاید وى در مراتب عرفانى وسعت نظر داشته، اهل معرفت، ادب و حدیث است.[۳۴]
  • امام خمینى در کتاب «مصباح الهدایه» از وى به عنوان عارف کامل سخن مى گویند و در ادامه مى افزایند: «قاضى سعید در عرفان مقام والایى دارد و در راه سلوک قدمى استوار و کتاب شرح توحید صدوق این فاضل فرزانه زائرى عزیز و نفیس معرفى مى کنند و در موضوع خود بى نظیر است».[۳۵] ایشان همچنین در کتاب «اسرار الصلوة» ضمن آن که قاضى سعید را یکى از اهل معرفت معرفى مى فرماید، در جاى جاى کتاب از «اسرار العبادات و حقیقة الصلوة» وى مطالبى را نقل مى فرمایند.[۳۶]
  • سید محمد مشکوة - استاد فقید دانشگاه تهران - که کتاب «کلید بهشت» قاضى سعید را پس از تصحیح و مقدمه‌نویسى به چاپ رسانیده است درباره این دانشمند جهان تشیع مى گوید: «...تصانیف وى با سلیقه و ذوق و روح تصوف در قالب فلسفى مدون گردیده و شاید به همین جهت همه وقت نسخ آن‌ها کمیاب و عزیزالوجود بوده و کمتر از حدود قم و اصفهان تجاوز مى کرده است، غالباً مورخین از غالب تصانیف وى بى اطلاع مانده اند و حتى سید اعجاز حسین کنتورى در کتاب خود - کشف الحجب والاستار[۳۷] که جامع‌ترین فهرست تصانیف شیعه است به هیچ اسم و رسمى از قاضى سعید و تصانیف او نامى به میان نیاورده و گویا از وى اطلاعى نداشته است...».[۳۸]
  • هانرى کربن - پروفسور اهل فرانسه - که در بین مذاهب مختلف به عقاید شیعه، علاقه کامل پیدا نموده و این تمایل وى از تتبع و بررسى در مبانى تشیع حاصل شده،[۳۹] مى گوید: «...این اندیشمند و حکیم معنوى (قاضى سعید) داراى چنان اهمیتى است که باید فصلى ویژه به وى اختصاص داد... قاضى سعید از برجسته ترین نمایندگان عرفان شیعى امامى است...».[۴۰]
  • و نیز محمد شریف رازى درباره اش مى نویسد: «عصر شاه صفى صفوى ریاست روحانیت و علمیت شهرستان قم با وى بوده و در بین مردم قضاوت و داورى مى نموده و در شرعیات نهایت تسلط را داشته است...».[۴۱]

وفات

سرانجام این عارف شیفته اهل بیت علیهم‌السلام‌‌ پس از جهدى وافر و به یادگار نهادن آثار علمى فراوان و تربیت شاگردانى دانشور، به سال ۱۱۰۳ هـ.ق دار فانى را وداع گفت.[۴۲] پیکر مطهرش در شهر مقدس قم نزدیک مقبره شیخ ابوالحسن على بن بابویه، در کنار خیابان ارم مدفون گردید.[۴۳]

پانویس

  1. گنجینه دانشمندان، محمد شریف رازى، ج ۱، ص ۱۱۹.
  2. فرهنگ بزرگان اسلام و ایران، آذر تفضلى، مهین فضائلى جوان، ص ۵۱۱.
  3. الکنى والالقاب، ج ۳، ص ۵۳؛ روضات الجنات، ج ۴، ص ۱۱؛ فواید الرضویه، ص ۶۲۸.
  4. کلید بهشت، میرزا محمدسعید قمى، مقدمه سید محمد مشکوة، ص ۸.
  5. افندی اصفهانی، ج۲، ص۲۸۴.
  6. تاریخ فلسفه اسلامى، هانرى کربن، ص ۴۸۷.
  7. تاریخ فلسفه اسلامى، کربن، ص ۴۸۷.
  8. استاد سید محمد مشکوة در نسخه خطى دو مجلد از این اثر را نزد سید فاضل حاج سید نصراللّه تقوى دیده است که شرح ۲۶ باب از توحید صدوق را شامل مى شود.
  9. الذریعه، ج ۱، ص ۴۱۷؛ ضمنا نجف‌قلى حبیبى مجموعه آثار این عارف بزرگ را با چاپى منقح و تصحیح شده در اختیار علاقمندان گذاشت که جلد اول شرح توحید صدوق با این مشخصات و به اهتمام وى چاپ شده است. (آینه پژوهش، سال دوم، شماره مسلسل ۸، ص ۴۱)
  10. کلید بهشت، مقدمه مصحح، ص ۱۸-۱۷.
  11. کلید بهشت، مقدمه سید محمد مشکوة، ص ۲۹.
  12. این رساله در حاشیه شرح هدایة ملاصدرا چاپ شده است. (ریحانة الادب، ج ۴، ص ۴۱۲)
  13. تاریخ ادبیات ایران، ج ۵، ص ۳۴۰.
  14. کلید بهشت، مقدمه مصحح، ص ۲۷.
  15. تاریخ ادبیات ایران، همان مجلد، ص ۳۴۰.
  16. همان مأخذ.
  17. این رساله در فهرست کتابخانه دانشگاه تهران، ج ۳، ص ۲۱۲۵-۲۱۲۴ معرفى شده است.
  18. الذریعه، ج ۶، ص ۱۲.
  19. نخستین بار در سال ۱۳۱۵ هـ.ش و براى بار دوم در سال ۱۳۶۲ توسط انتشارات الزهرا به طبع رسیده است.
  20. الذریعه، ج ۲، ص ۵۱.
  21. الذریعه، ج ۲، ص ۵۱.
  22. نسخه اى از آن به صورت مخطوط به شماره ۱۸۴۹ در کتابخانه شهید مطهرى نگاهدارى مى شود.
  23. کلید بهشت، مقدمه مصحح الذریعه، ج ۴، ص ۴۷۹.
  24. نک: روضة الصفاى ناصرى، ج ۸، ص ۱۰۰.
  25. تحف العقول، ص ۱۷۱.
  26. تاریخ فلسفه اسلامى، ص ۴۸۹.
  27. این شرح نفیس به همت مرحوم آقا میرزا عیسى خان على‌آبادى به مقدمه اى از مرحوم میرزا على بامداد به خط آقا میرزا محمدعلى عبرت نائینى به چاپ سنگى رسیده است.
  28. آرامگاه وى در دوازده کیلومترى شمال شهر زواره مى باشد.
  29. فوائد الرضویه، ص ۶۲۷.
  30. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح‌الله صفا، ج ۵، ص ۳۳۹.
  31. الذریعه، ج ۱، ص ۴۱۷.
  32. ریاض العلماء، ج ۲، ص ۳۱۹-۳۱۸.
  33. تذکره نصرآبادى، ص ۱۶۸.
  34. هدیةالاحباب، ص ۲۳۶؛ الکنى والالقاب، ج ۳، ص ۵۲؛ فوائد الهنویه، ص ۲۶۲۷.
  35. مصباح الهدایه، امام خمینى، ترجمه سید احمد فهرى، ص ۱۹۸-۱۵۳-۷۶-۴۵-۴۳-۴۰-۳۸.
  36. اسرار الصلوة، امام خمینى، ترجمه سید احمد فهرى، ج ۱، ص ۱۶۵-۱۴۷-۱۴۶ و۲۴۰، ج ۲، ص ۲۷.
  37. این کتاب در کلکته چاپ شده است.
  38. کلید بهشت، مقدمه مصحح، ص ۱۲.
  39. درباره وى بنگرید به شرح مقدمه قیصرى، سید جلال‌الدین آشتیانى، ص ۸۴ و ۸۵ و نیز مجموعه مقالات انجمن واره بررسى مسائل ایران شناسى، به کوشش على موسوى گرمارودى، مقاله نگاهى به ایران شناسى و شیعه شناسى هانرى کربن و نیز مقاله ملاحظاتى درباره نقادى هانرى کربن از ایران شناسى.
  40. تاریخ فلسفه اسلامى، ص ۴۸۸-۴۸۷.
  41. گنجینه دانشمندان، محمدشریف رازى-ج ۱، ص ۱۱۹.
  42. بنا به نقل شرح‌حال‌نگاران تا سال ۱۱۰۲ هـ.ق در اصفهان در قید حیات بوده و شیخ آقا بزرگ تهرانى در جایى (الذریعه، ج ۶، ص ۱۲) فوت وى را در سال ۱۱۰۳ هـ.ق نوشته ولى در جاى دیگر اظهار داشته وفات قاضى سعید بعد از سال ۱۱۰۳ هـ.ق بوده است. (ج ۴، ص ۴۷۹)
  43. گنجینه دانشمندان، ج ۱، ص ۱۱۹.

منابع