میرزا حسن لاهیجی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
سطر ۱: سطر ۱:
==شمع يقين==
+
یکى از عالمان متعبد و حکیمان متشرع عصر [[صفویه|صفوى]]، میرزا حسن لاهیجى گیلانى قمى است.
  
يكى از عالمان متعبد و حكيمان متشرع عصر صفوى، ميرزا حسن لاهيجى گيلانى قمى فرزند ملا عبدالرزاق لاهيجى است. اين مقال به انديشه و آثار و شرح حال آن حكيم، اختصاص دارد و در چند بخش تقديم مى گردد.
+
==ولادت و خاندان==
  
==پدر==
+
تاریخ دقیق تولد وى در دست نیست. شیخ [[آقا بزرگ تهرانى]] احتمال داده که تولد وى در سال ۱۰۴۵ صورت گرفته است. اما درباره محل تولد وى چون پدرش عبدالرزاق ساکن [[قم]] بود و در همین شهر با دختر [[ملاصدرا]] ازدواج کرده، به گمان قریب به یقین تولد میرزا حسن در شهر قم اتفاق افتاده است. چنان که صاحب ریاض العلماء به این مطلب اشاره کرده و تأکید دارد.<ref>ر.ک: ریاض العلماء، مولى عبداللّه افندى، ج۳، ص۲۰۷.</ref>
  
او خلف صالح حكيم عارف، متكلم محقق، مولى عبدالرزاق بن على بن حسين لاهيجى مشهور به فياض است. عبدالرزاق يكى از فلاسفه بزرگ [[شيعه]] و از متكلمين سرشناس اماميه مى باشد. زادگاه وى در لاهيجان از شهرهاى گيلان بوده و اقامت و وفاتش در [[قم]] صورت گرفته است.
+
میرزا حسن لاهیجى خلف صالح حکیم عارف، متکلم محقق، [[ملا عبدالرزاق لاهیجی]] مشهور به فیاض (م، ۱۰۷۲ ق) است. عبدالرزاق یکى از فلاسفه بزرگ [[شیعه]] و از متکلمین سرشناس [[امامیه|امامیه]] و از شاگردان [[ملاصدرا|ملاصدراى شیرازى]] و داماد آن جناب مى باشد. مادر میرزا حسن نیز دختر ملاصدرا است. این زن فاضل و دانشمند، نامش «بدریه» بوده که در ۱۰۹۰ هجری وفات نموده است.  
  
فياض از شاگردان مبرّز حكيم مشهور صدرالمتألهين ملاصدراى شيرازى و داماد آن جناب بوده است. او حكيمى متشرع و در [[فقه]] و [[اصول]] و [[فلسفه]] و [[كلام]] و [[عرفان]]، صاحب نظر بوده است. گوياترين شاهد اين مدعا، اشاراتى است كه خود آن بزرگوار در ديوان اشعارش به مناسبتى پيرامون تحصيلات خود مى نمايد؛ بدين عبارت:
+
==تحصیلات و استادان==
  
{{بیت|بسى دانش آموختم زاوستاد|بسى نكته ها را گرفتم به ياد}}
+
میرزا حسن، تحصیلات خود را نزد پدر آغاز و چندین سال از محضر وى استفاده کرد اما از سایر اساتید وى در کتابهاى تذکره و شرح، چیزى ذکر نشده و از آثار وى نیز مطلبى در این زمینه بدست نمى آید. البته این را نیز نباید نادیده گرفت که میرزا حسن لابد مدتهایى را بعد از پدر نزد شاگردان وى تلمّذ نموده و به ظن قوى نزد حکیم قاضى سعید قمى و همچنین شوهر خاله خود، فیض کاشانى تحصیل نموده است.
{{بیت|بسى بوده ام با كتاب و دعا|بسى زهدور بودم و پارسا}}
 
{{بیت|بسى در بغل جزوه دان داشتم|اگر رنديى بد نهان داشتم}}
 
{{بیت|گهى در فروغ و گهى در اصول|شدم پنجه فرساى هر بُلفضول}}
 
{{بیت|چه شبها كه در حجره خوابم نبود|كه جا داشت نانم كه آبم نبود}}
 
{{بیت|زفقه و حديث و اصول و كلام|زتفسير و آداب و حكمت تمام}}
 
{{بیت|پى جمله يك عمر بشتافتم|زهر يك نصيب گران يافتم}}
 
{{بیت|گهى نيز در شعر پرداختم|زسحر بيان معجزى ساختم}}
 
  
تأليفات آن دانشمند گرانمايه پر از تحقيقات و ژرف نگريهاى فلسفى و كلامى است كه اهم آنها عبارتند از:
+
قزوینى همچنین ذکر مى کند که او مدتى براى تحصیل به [[عتبات عالیات|عتبات عالیات]] ([[نجف]] اشرف و [[کربلا]] و [[سامرا]]) سفر نموده است و در [[فقه ]] و [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]] در آن سرزمین نزد استادان عصر، شاگردى کرده است اما تاریخ این سفر و استادان وى در این دیار معلوم نیست.<ref>همان.</ref>
 
 
الف) شرح تجريد الاعتقاد خواجه نصيرالدين طوسى؛ فياض دو شرح بر اين كتاب نگاشته، يكى مبسوط به نام «شوارق الالهام» و ديگرى مختصر به نام «مشارق الالهام»، شرح اول در دو جلد به چاپ رسيده ولى نسخه اى از شرح دوم تاكنون شناسايى نشده است.
 
 
 
ب) گوهر مرا به فارسى كه در آن يك دوره مسائل كلامى را بر مبناى مذهب شيعه اثنى عشريه به صورت شيوا و روان و مختصر بيان كرده است. اين كتاب بارها به طبع رسيده و نسخ خطى آن فراوان است.
 
 
 
ج) سرمايه ايمان به فارسى، يك دوره كلام است ولى كوتاهتر از رساله سابق، اين كتاب نيز به چاپ رسيده است.
 
 
 
د) حاشيه بر حاشيه خفرى بر شرح تجريدالاعتقاد فاضل قوشچى.
 
 
 
ه) ديوان اشعار، او در اشعارش «فياض» تخلص مى كرد و داراى طبعى رسا و موزون بود و قصايد و غزلياتى به مناسبت هاى مختلف سروده، ديوانش مكرر به طبع رسيده است.
 
 
 
فياض لاهيجى عاقبت در سال 1072 قمرى در شهر قم دار فانى را وداع كرده و در جوار بارگاه ملكوتى [[حضرت معصومه]] سلام الله علیها مدفون گرديد. او داماد بزرگ [[ملاصدرا]] بوده و سه فرزند داشته، بدين اسامى: ميرزا حسن (كه شرح حالش موضوع اين داستان است.)، ملا محمدباقر كه در سال 1083 در هند بوده و اطلاع ديگرى از وى در دست نيست، ميرزا ابراهيم كه مؤلف كتاب القواعد الحكميه و الكلاميه است.
 
 
 
در بيست و سوم و بيست و چهارم تير ماه سال 1372ش، كنگره اى در بزرگداشت اين حكيم عالى مقام در زادگاه وى در لاهيجان برگزار شد.<ref>شرح حال مفصل فياض لاهيجى در مصادر زير قابل دسترسى است: روضات الجنات، 196/4؛ آتشكده آذر، 846/2؛ مجمع الفصاء، 27/2؛ ريحانة الادب، 363/4؛ تذكره نصرآبادى، 156؛ تذكره رياض العارفين، ص382؛ برگزيده گوهر مراد، ص 12 و 13؛ مقالات كنگره بزرگداشت حكيم ملا عبدالرزاق لاهيجى، مفاخر اسلام، 24/7.</ref>
 
 
 
==مادر==
 
 
 
همان گونه كه ذكر گرديد، مادر ميرزا حسن دختر ملاصدراى شيرازى است. اين زن فاضل و دانشمند، نامش «بدريه» بوده كه در 18 ماه [[رمضان]] 1019 چشم به جهان گشوده است.
 
 
 
وى ملقب به «ام كلثوم» بوده و از زنان عالم و فاضل عصر خود به شمار مى رفت. تحصيلاتش را نزد پدرش انجام داده و در حدود سال 1034 به ازدواج فياض لاهيجى درآمد و نزد وى به تكميل تحصيلات پرداخت و در اغلب علوم استاد شد.
 
 
 
مى گويند كه وى با علما جلسات علمى برگزار و بافصاحت و بلاغت با آنها بحث مى كرد. وفات وى در سال 1090ق. صورت گرفته است. او خواهر «صدريه» و «زبيده» است.<ref>مشاهير زنان ايرانى و پارسى گوى از آغاز تا مشروطه، محمدحسن رجبى، ص28.</ref>
 
 
 
ميرزا حسن لاهيجى در نزد چنان پدرى و چنين مادرى پرورش يافت و مراتب رشد و كمال را پيمود.
 
 
 
==تاريخ و محل تولد==
 
 
 
تاريخ دقيق تولد وى در دست نيست. شيخ [[آقا بزرگ تهرانى]] احتمال داده كه تولد وى در سال 1045 صورت گرفته است. اما درباره محل تولد وى چون پدرش عبدالرزاق ساكن [[قم]] بود و در همين شهر با دختر [[ملاصدرا]] ازدواج كرده، به گمان قريب به يقين تولد ميرزا حسن در شهر قم اتفاق افتاده است. چنان كه صاحب رياض العلماء به اين مطلب اشاره كرده و تأكيد دارد.<ref>ر.ك: رياض العلماء، مولى عبداللّه افندى، ج3، ص207.</ref>
 
 
 
==تحصيلات و استادان==
 
 
 
ميرزا حسن، تحصيلات خود را نزد پدر آغاز و چندين سال از محضر وى استفاده كرد اما از ساير اساتيد وى در كتابهاى تذكره و شرح، چيزى ذكر نشده و از آثار وى نيز مطلبى در اين زمينه بدست نمى آيد.
 
 
 
اما اين كه قزوينى در «تتميم امل الآمل» عنوان نموده كه ميرزا حسن هنگام فوت پدرش در سال 1072ق. عارى از فضل و كمال بوده و بعد از آن توسط شاگردان پدرش تربيت شد.<ref>تتميم امل الآمل، ص108.</ref>
 
 
 
مطلبى است كه چندان علمى و تحقيقى به نظر نمى رسد. زيرا چند اثر علمى و تحقيقى از ميرزا حسن در دست است كه قبل از فوت پدرش (سال 1072) تأليف نموده است. مانند مجمع البحرين و حاشيه وافى فيض كاشانى و ديگر آثار كه در بخش آثار بدانها اشاره خواهد شد.
 
 
 
البته اين را نيز نبايد ناديده گرفت كه ميرزا حسن لابد مدتهايى را بعد از پدر نزد شاگردان وى تلمّذ نموده و به ظن قوى نزد حكيم قاضى سعيد قمى و همچنين شوهر خاله خود، فيض كاشانى تحصيل نموده است.
 
 
 
قزوينى همچنين ذكر مى كند كه او مدتى براى تحصيل به عتبات عاليات ([[نجف]] اشرف و [[كربلا]] و [[سامرا]]) سفر نموده است و در [[فقه ]] و اصول در آن سرزمين نزد استادان عصر، شاگردى كرده است اما تاريخ اين سفر و استادان وى در اين ديار معلوم نيست.<ref>همان.</ref>
 
  
 
==شاگردان==
 
==شاگردان==
  
ميرزا حسن لاهيجى پس از آن كه مدتى را در عتبات عاليات بسر برد و در نزد اساتيد بزرگ حوزه هاى علميه نجف و كربلا استفاده شايان نمود و به مراحل والايى از علم و حكمت دست يافت، آنگاه به شهر مقدس قم بازگشت و به مطالعه، تحقيق، تأليف و تصنيف كتب ارزشمند پرداخت و نيز با تكيه بر كرسى تدريس همانند پدر در مدرسه معصوميه قم، شاگردان فاضلى را تربيت نمود. در اينجا تنها به ذكر چند تن از اين شاگردان كه در كتب تراجم نامى از آنها برده شد، بسنده مى گردد:
+
میرزا حسن لاهیجى پس از آن که مدتى را در عتبات عالیات بسر برد و در نزد اساتید بزرگ [[حوزه علمیه]] نجف و کربلا استفاده شایان نمود و به مراحل والایى از علم و حکمت دست یافت، آنگاه به شهر مقدس بازگشت و به مطالعه، تحقیق، تألیف و تصنیف کتب ارزشمند پرداخت و نیز با تکیه بر کرسى تدریس همانند پدر در مدرسه معصومیه قم، شاگردان فاضلى را تربیت نمود. در اینجا تنها به ذکر چند تن از این شاگردان که در کتب تراجم نامى از آنها برده شد، بسنده مى گردد:
  
# مير عبدالرحمن فرزند سيد كمال الدين: نصرآبادى در كتاب خود وى را از شاگردان ميرزا حسن لاهيجى به شمار آورده و نوشته است كه وى از سادات نجيب [[قم]] است و هم اكنون نيز در نزد ميرزا حسن مشغول تحصيل علم است.<ref>تذكره نصرآبادى، ص 365 و همچنين ر.ك: طبقات اعلام الشيعه، الكواكب المنتشره، آقا بزرگ تهرانى، ص 180 و الذريعه الى تصانيف الشيعه، آقا بزرگ تهرانى، ج9، ص686، رقم478.</ref>
+
#میر عبدالرحمن فرزند سید کمال الدین: نصرآبادى در کتاب خود وى را از شاگردان میرزا حسن لاهیجى به شمار آورده و نوشته است که وى از [[سادات]] نجیب قم است و هم اکنون نیز در نزد میرزا حسن مشغول تحصیل علم است.<ref>تذکره نصرآبادى، ص ۳۶۵ و همچنین ر.ک: طبقات اعلام الشیعه، الکواکب المنتشره، آقا بزرگ تهرانى، ص ۱۸۰ و الذریعه الى تصانیف الشیعه، آقا بزرگ تهرانى، ج۹، ص۶۸۶، رقم۴۷۸.</ref>
# مرتضى فرزند روح الامين حسينى: به احتمال قوى او از شاگردان ميرزا حسن لاهيجى است؛ چنان كه بر دو كتاب استادش به نامهاى: مصابيح الهدى و مفاتيح المنى حاشيه زده است و اين حواشى در سال 1115 نگاشته شده است.<ref>طبقات اعلام الشيعه، ص179.</ref>
+
#مرتضى فرزند روح الامین حسینى: به احتمال قوى او از شاگردان میرزا حسن لاهیجى است؛ چنان که بر دو کتاب استادش به نامهاى: مصابیح الهدى و مفاتیح المنى حاشیه زده است و این حواشى در سال ۱۱۱۵ نگاشته شده است.<ref>طبقات اعلام الشیعه، ص۱۷۹.</ref>
# محمد فرزند صفى الدين سيد محمد حسينى: وى رساله «مجمع البحرين فى تطبيق العالمين» ميرزا حسن لاهيجى را نسخه بردارى كرده و در آخر [[محرم]] 1104 آن را به اتمام رسانده است و در نهايت از ميرزا حسن لاهيجى به عنوان استاد خويش نام برده و از وى تجليل نموده است.<ref>فهرست كتابهاى خطى كتابخانه مجلس سنا، ج1، ص144.</ref>
+
#محمد فرزند صفى الدین سید محمد حسینى: وى رساله «مجمع البحرین فى تطبیق العالمین» میرزا حسن لاهیجى را نسخه بردارى کرده و در آخر [[ماه محرم|محرم]] ۱۱۰۴ آن را به اتمام رسانده است و در نهایت از میرزا حسن لاهیجى به عنوان استاد خویش نام برده و از وى تجلیل نموده است.<ref>فهرست کتابهاى خطى کتابخانه مجلس سنا، ج۱، ص۱۴۴.</ref>
# ميرزا محمدتقى شريف رضوى قمى: اين شخصيت، نوه پسرى ملاصدرا صاحب اسفار اربعه و پسر دائى ميرزا حسن لاهيجى است كه در شهر [[قم]] نزد پسر عمه خويش، علم حكمت و حديث آموخته است و از ميرزا حسن، اجازه نقل روايت نيز دارد.
+
#میرزا محمدتقى شریف رضوى قمى: این شخصیت، نوه پسرى ملاصدرا صاحب [[اسفار اربعه (کتاب)|اسفار اربعه]] و پسر دائى میرزا حسن لاهیجى است که در شهر قم نزد پسر عمه خویش، علم [[حکمت|حکمت]] و [[حدیث|حدیث]] آموخته است و از میرزا حسن، اجازه نقل روایت نیز دارد.
  
 
==آثار علمى==
 
==آثار علمى==
  
ميرزا حسن مانند پدر خود در [[كلام]]، [[فلسفه]]، [[حديث]] و [[فقه]] و [[عرفان]] صاحب نظر بوده و در هر كدام از اين علوم آثار گرانقدرى از خود به يادگار گذاشته است. فهرست آثار لاهيجى به ترتيب موضوعى چنين است:
+
میرزا حسن مانند پدر خود در [[کلام]]، [[فلسفه]]، [[حدیث]] و [[فقه]] و [[عرفان]] صاحب نظر بوده و در هر کدام از این علوم آثار گرانقدرى از خود به یادگار گذاشته است. فهرست آثار لاهیجى به ترتیب موضوعى چنین است:
  
الف: كلام يا اصول دين. لاهيجى در اين موضوع چند اثر قابل توجه دارد كه عبارتند از:
+
الف: کلام یا [[اصول دین|اصول دین]]. لاهیجى در این موضوع چند اثر قابل توجه دارد که عبارتند از:
  
# شمع يقين يا آينه دين: شامل اصول پنجگانه اعتقادى به صورت مفصل در پنج باب، كه باب امامت شرح و بسط بيشترى نسبت به ساير بابها دارد. اين اثر در سال 1303ش. در تهران به چاپ رسيده و نسخ خطى آن فراوان است.<ref>براى آشنايى بيشتر بيان كتاب ارزشمند به مقاله «ميرزا حسن لاهيجى و شمع يقين او» منتشر در مجله وقف ميراث جاويدان، سال دوم (373ش)، شماره پنجم، ص 93-88 و فهرست نسخه هاى خطى فارسى، منزى. 967/2 فهرست كتابخانه مرعشى 189/27 و فهرست كتابخانه تربيت تبريز، ص 93 و فهرست كتابهاى ادبى و عرفانى خطى كاخ گلستان، بدرى اتاباى، ص 513-511 و الذريعه 233/14 مراجعه شود.</ref> اين اثر مهمترين اثر كلامى و اعتقادى لاهيجى به شمار مى رود.
+
#شمع یقین یا آینه دین: شامل اصول پنجگانه [[عقاید|اعتقادى]] به صورت مفصل در پنج باب، که باب [[امامت]] شرح و بسط بیشترى نسبت به سایر بابها دارد. این اثر در سال ۱۳۰۳ش. در [[تهران]] به چاپ رسیده و نسخ خطى آن فراوان است.<ref>براى آشنایى بیشتر بیان کتاب ارزشمند به مقاله «میرزا حسن لاهیجى و شمع یقین او» منتشر در مجله وقف میراث جاویدان، سال دوم (۳۷۳ش)، شماره پنجم، ص ۹۳-۸۸ و فهرست نسخه هاى خطى فارسى، منزى. ۹۶۷/۲ فهرست کتابخانه مرعشى ۱۸۹/۲۷ و فهرست کتابخانه تربیت تبریز، ص ۹۳ و فهرست کتابهاى ادبى و عرفانى خطى کاخ گلستان، بدرى اتاباى، ص ۵۱۳-۵۱۱ و الذریعه ۲۳۳/۱۴ مراجعه شود.</ref> این اثر مهمترین اثر کلامى و اعتقادى لاهیجى به شمار مى رود.
# اصول دين يا اصول خمسه: اين كتاب در حقيقت تلخيصى از شمع يقين مؤلف است و لاهيجى در آن، اصور پنج گانه اعتقادى را توضيح داده است.
+
#اصول دین یا اصول خمسه: این کتاب در حقیقت تلخیصى از شمع یقین مؤلف است و لاهیجى در آن، اصور پنج گانه اعتقادى را توضیح داده است.
# سرّ مخزون يا اثبات الرجعة: بحث مفصلى است پيرامون موضوع «رجعت» بر مبناى عقيده [[شيعه]] و با استناد به آيات و روايات آن را اثبات كرده است.
+
#سرّ مخزون یا اثبات الرجعة: بحث مفصلى است پیرامون موضوع «[[رجعت]]» بر مبناى عقیده [[شیعه]] و با استناد به [[آیه|آیات]] و [[روایت|روایات]] آن را اثبات کرده است.
# دُرّ مكنون يا جواب الاعتراض: لاهيجى در اين اثر، اعتراض اهل سنت را بر شيعيان، مبنى بر اين كه: چرا حضرت على علیه السلام به جهت نداشتن انصار قيام نكرد لكن [[امام حسين]] علیه السلام با اين كه يار نداشت، قيام نمود؟ پاسخ داده است.<ref>اين سه اثر يعنى اثر رديف 2 و 3 و 4 به تصحيح نگارنده، در ضمن وسايل فارسى حسن بن عبدالرزاق لاهيجى، در سال 1375 منتشر شده است.</ref>
+
#دُرّ مکنون یا جواب الاعتراض: لاهیجى در این اثر، اعتراض [[اهل سنت]] را بر شیعیان، مبنى بر این که: چرا [[امام علی علیه السلام|حضرت على]] علیه السلام به جهت نداشتن انصار قیام نکرد لکن [[امام حسین]] علیه السلام با این که یار نداشت، قیام نمود؟ پاسخ داده است.<ref>این سه اثر یعنى اثر ردیف ۲ و ۳ و ۴ به تصحیح نگارنده، در ضمن وسایل فارسى حسن بن عبدالرزاق لاهیجى، در سال ۱۳۷۵ منتشر شده است.</ref>
# حاشيه بر شوارق الالهام پدرش: اين حواشى در هامش شوارق الالهام به چاپ رسيده است.
+
#حاشیه بر شوارق الالهام پدرش: این حواشى در هامش شوارق الالهام به چاپ رسیده است.
  
ب: فقه: لاهيجى در اين موضوع چند اثر نگاشته است. بدين اسامى:
+
ب: [[فقه]]: لاهیجى در این موضوع چند اثر نگاشته است. بدین اسامى:
  
# رسالة الزكية الزكاتية: در بيان [[احكام]] [[زكات]] و مسايل آن.
+
#رسالة الزکیة الزکاتیة: در بیان [[احکام]] [[زکات]] و مسایل آن.
# هدية المسافر: در بيان احكام شخص مسافر از قبيل حكم سفر، [[نماز]] و [[روزه]] به صورت فتوايى و از اينجا معلوم مى شود كه او قوه اجتهاد و استنباط احكام فقهى را داشته است.<ref>اين اثر نيز در ضمن رسايل فارسى لاهيجى چاپ شده است.</ref>
+
#هدیة المسافر: در بیان احکام شخص مسافر از قبیل حکم سفر، [[نماز]] و [[روزه]] به صورت [[فتوا|فتوایى]] و از اینجا معلوم مى شود که او قوه [[اجتهاد]] و استنباط احکام فقهى را داشته است.<ref>این اثر نیز در ضمن رسایل فارسى لاهیجى چاپ شده است.</ref>
# رسالة فى الغيبة: در موضوع غيبت و احكام و مسايل آن.
+
#رسالة فى الغیبة: در موضوع [[غیبت (گناه)|غیبت]] و احکام و مسایل آن.
# تزكية الصحبة يا تأليف المحبة: ترجمه ايست از كتاب «كشف الريبة فى احكام الغيبة» شهيد ثانى با افزودگي هايى از خود لاهيجى.<ref> اين اثر نيز در ضمن رسايل فارسى لاهيجى چاپ شده است.</ref>
+
#تزکیة الصحبة یا تألیف المحبة: ترجمه ایست از کتاب «کشف الریبة فى احکام الغیبة» [[شهید ثانی|شهید ثانى]] با افزودگی هایى از خود لاهیجى.<ref> این اثر نیز در ضمن رسایل فارسى لاهیجى چاپ شده است.</ref>
  
ج: دعا، لاهيجى سه اثر در دعا از خود بر جاى گذارده است. به اين عنوان:
+
ج: [[دعا]]، لاهیجى سه اثر در دعا از خود بر جاى گذارده است. به این عنوان:
  
# جمال الصالحين: در [[دعا]] و زيارت نظير زادالمعاد ملا محمدباقر مجلسى، شامل ديباچه اى و دوازده باب و هر باب در چند فصل، تماماً در صد و سى و دو فصل، لاهيجى اين اثر را در سال 1073ق. تأليف نموده و در ماده تاريخ تأليف آن، اين مصرع را سروده است: «جمال الصالحين مجموعه شد آداب ايمان را»، اين اثر به طبع رسيده و نسخ خطى آن فراوان است.
+
#جمال الصالحین: در دعا و [[زیارت]] نظیر «[[زاد المعاد (کتاب)|زادالمعاد]]» [[علامه مجلسى|ملا محمدباقر مجلسى]]، شامل دیباچه اى و دوازده باب و هر باب در چند فصل، تماماً در صد و سى و دو فصل. لاهیجى این اثر را در سال ۱۰۷۳ق. تألیف نموده و در ماده تاریخ تألیف آن، این مصرع را سروده است: «جمال الصالحین مجموعه شد آداب ایمان را»، این اثر به طبع رسیده و نسخ خطى آن فراوان است.
# شرح [[صحيفه سجاديه]]، شرح مفصلى است بر صحيفه سجاديه در سه جلد بزرگ،<ref>الذريعه الى تصانيف الشيعه، 349/13.</ref> كه جلد سوم آن در كتابخانه آستان قدس رضوى موجود است.<ref>فهرست نسخه هاى خطى آستان قدس رضوى، 324/15.</ref>
+
#شرح صحیفه سجادیه، شرح مفصلى است بر [[صحیفه سجادیه (کتاب)|صحیفه سجادیه]] در سه جلد بزرگ،<ref>الذریعه الى تصانیف الشیعه، ۳۴۹/۱۳.</ref> که جلد سوم آن در کتابخانه [[آستان قدس رضوی|آستان قدس رضوى]] موجود است.<ref>فهرست نسخه هاى خطى آستان قدس رضوى، ۳۲۴/۱۵.</ref>
# تحفة المسافر: گزيده ايست از جمال الصالحين كه در آن دعاهايى كه به سفر و مسافرت مربوط است، درج نموده است.
+
#تحفة المسافر: گزیده ایست از جمال الصالحین که در آن دعاهایى که به سفر و مسافرت مربوط است، درج نموده است.
  
د: فلسفه: لاهيجى چند اثر مهم در فلسفه از خود بر جاى نهاده كه نمايانگر انديشه هاى فلسفى وى است.
+
د: [[فلسفه]]: لاهیجى چند اثر مهم در فلسفه از خود بر جاى نهاده که نمایانگر اندیشه هاى فلسفى وى است، مانند:
  
# زواهر الحكم: در بيان مسائل فلسفه به صورت استدلالى در يك مقدمه در سه مقصد و سه باب هر كدام در چند مطلب، اين رساله در ضمن منتخباتى از آثار حكماى ايران جلد سوم به چاپ رسيده است.
+
#زواهر الحکم: در بیان مسائل فلسفه به صورت استدلالى در یک مقدمه در سه مقصد و سه باب هر کدام در چند مطلب، این رساله در ضمن منتخباتى از آثار حکماى [[ایران|ایران]] جلد سوم به چاپ رسیده است.
# روايع الكلم و بدايع الحكم: در سه باب هر كدام در چند مقصد و هر مقصد در چند مشكوة. شاگرد لاهيجى، سيد مرتضى بن امير روح الامين حسينى مختارى، تعليقاتى بر اين اثر نگاشته است.<ref>الذريعه 153/4 و 90/6 نسخه هاى خطى موجود از روايع الكلم در مقدمه رسائل فارسى لاهيجى، ص29 معرفى گرديد. در اينجا بايد متذكر شد كه نسخه ديگرى از آن در كتابخانه مركزى دانشگاه تهران به شماره 883 موجود است و در فهرست نسخ خطى آن كتابخانه ج3، ص298 معرفى شده است.</ref>
+
#روایع الکلم و بدایع الحکم: در سه باب هر کدام در چند مقصد و هر مقصد در چند مشکوة. شاگرد لاهیجى، سید مرتضى بن امیر روح الامین حسینى مختارى، تعلیقاتى بر این اثر نگاشته است.<ref>الذریعه ۱۵۳/۴ و ۹۰/۶ نسخه هاى خطى موجود از روایع الکلم در مقدمه رسائل فارسى لاهیجى، ص۲۹ معرفى گردید. در اینجا باید متذکر شد که نسخه دیگرى از آن در کتابخانه مرکزى دانشگاه تهران به شماره ۸۸۳ موجود است و در فهرست نسخ خطى آن کتابخانه ج۳، ص۲۹۸ معرفى شده است.</ref>
# مصابيح الهدى و مفاتيح المنى: مسائل فلسفه را در يك مقدمه و سه باب با عناوين «مصباح - مصباح» به صورت استدلالى بيان نموده است.
+
#مصابیح الهدى و مفاتیح المنى: مسائل فلسفه را در یک مقدمه و سه باب با عناوین «مصباح - مصباح» به صورت استدلالى بیان نموده است.
# مصباح الدرايه: ميرزا حسن در كتاب مصابيح الهدى به اين كتاب حواله داده، لكن تاكنون نسخه اى از آن شناسايى نشده است.
+
#مصباح الدرایه: میرزا حسن در کتاب مصابیح الهدى به این کتاب حواله داده، لکن تاکنون نسخه اى از آن شناسایى نشده است.
# مجمع البحرين: رساله كوتاهى است در بيان مسائل فلسفه به طرز بديع و با عناوين ظريف. تأليف آن در سال 1070 به پايان رسيده است.
+
#مجمع البحرین: رساله کوتاهى است در بیان مسائل فلسفه به طرز بدیع و با عناوین ظریف. تألیف آن در سال ۱۰۷۰ به پایان رسیده است.
# الشجرة المنهية: رساله كوتاهى است در اثبات واجب الوجود، سبك اين رساله شبيه مجمع البحرين و عناوين آن «حبة، فاكهة» است.
+
#الشجرة المنهیة: رساله کوتاهى است در اثبات واجب الوجود، سبک این رساله شبیه مجمع البحرین و عناوین آن «حبة، فاکهة» است.
# ابطال التناسخ بثلاثة براهين: رساله مختصرى است كه مؤلف در آن با سه برهان، تناسخ را رد نموده است. شيخ آقا بزرگ گفته كه نسخه اى از اين رساله در ضمن كتابهاى شيخ جعفر سلطان العلماء موجود است.<ref>الذريعه، 67/1.</ref>
+
#ابطال التناسخ بثلاثة براهین: رساله مختصرى است که مؤلف در آن با سه برهان، [[تناسخ]] را رد نموده است. [[شیخ آقا بزرگ تهرانی|شیخ آقا بزرگ]] گفته که نسخه اى از این رساله در ضمن کتابهاى شیخ جعفر سلطان العلماء موجود است.<ref>الذریعه، ۶۷/۱.</ref>
# حقيقة النفس يا رساله در تجرد نفس ناطقه: در ردّ گفتار كسانى كه تجرد نفس انسان را نفى مى كنند و ردّ ادله آنها و اثبات تجرد نفس.
+
#حقیقة النفس یا رساله در تجرد نفس ناطقه: در ردّ گفتار کسانى که تجرد [[نفس]] انسان را نفى مى کنند و ردّ ادله آنها و اثبات تجرد نفس.
  
ه: آشتى ميان فلسفه و كلام: ميرزا حسن در رفع اختلاف بين فلاسفه و متكلمين و ايجاد وحدت بين آنها، دو رساله در اين موضوع نگاشته است كه يكى به فارسى و ديگر به عربى با اين عناوين:
+
ه: آشتى میان [[فلسفه]] و [[علم کلام|کلام]]: میرزا حسن در رفع اختلاف بین فلاسفه و متکلمین و ایجاد وحدت بین آنها، دو رساله در این موضوع نگاشته است که یکى به فارسى و دیگر به عربى با این عناوین:
  
# آينه حكمت: به فارسى در سه باب هر يك در چند فصل، عنوان بابها چنين است:
+
#آینه حکمت: به فارسى در سه باب هر یک در چند فصل، عنوان بابها چنین است:
## تعريف و حقيقت حكمت و بيان فضيلت آن در سه فصل.
+
##تعریف و حقیقت حکمت و بیان فضیلت آن در سه فصل.
## در ذكر مسائلى كه بر سر آنها نزاع كنند، در ده فصل.
+
##در ذکر مسائلى که بر سر آنها نزاع کنند، در ده فصل.
## در ذكر بعضى اخبار و ذكر اقوال و احوال جمعى از علماء كه صريح يا مشعر است به فضل و مدح حكمت و حكما در دو فصل.<ref>اين رساله در ضمن رسايل فارسى لاهيجى منتشر شده است.</ref>
+
##در ذکر بعضى اخبار و ذکر اقوال و احوال جمعى از علماء که صریح یا مشعر است به فضل و مدح حکمت و حکما در دو فصل.<ref>این رساله در ضمن رسایل فارسى لاهیجى منتشر شده است.</ref>
## الفة الفرقة: به عربى در دوازده فصل كه به منزله ترجمه عربى آينه حكمت است.<ref>نسخه هاى خطى اين رساله در مقدمه رسايل فارسى لاهيجى ص25 بعد از سطر چهاردهم معرفى شده ولى تيتر آن كه نام رساله بوده، در حروفچينى اشتباهاً حذف شده است.</ref>
+
##الفة الفرقة: به عربى در دوازده فصل که به منزله ترجمه عربى آینه حکمت است.<ref>نسخه هاى خطى این رساله در مقدمه رسایل فارسى لاهیجى ص۲۵ بعد از سطر چهاردهم معرفى شده ولى تیتر آن که نام رساله بوده، در حروفچینى اشتباهاً حذف شده است.</ref>
  
ز: حديث.
+
ز: [[حدیث|حدیث]]: در زمینه حدیث نیز آثار قابل ذکر است:
  
# حاشية الوافى: ميرزا حسن، كتاب وافى فيض كاشانى را استنساخ نموده و حاشيه هايى بر آن نگاشته است، نسخه آن كه از كتاب الصوم تا كفاره يمين بوده در كتابخانه حسينيه شوشتري هاى نجف، موجود است.<ref>الذريعه، 229/6.</ref>
+
#حاشیة الوافى: میرزا حسن، کتاب «[[الوافى (کتاب)|وافى]]» [[فیض کاشانی|فیض کاشانى]] را استنساخ نموده و حاشیه هایى بر آن نگاشته است، نسخه آن که از کتاب الصوم تا کفاره یمین بوده در کتابخانه حسینیه شوشتری هاى نجف، موجود است.<ref>الذریعه، ۲۲۹/۶.</ref>
# فهرس ابواب قطعة من الوافى: فهرستى است كه لاهيجى بر ابواب كتاب وافى فيض كاشانى نگاشته است.<ref>همان، 399/16؛ رقم، 1879.</ref>
+
#فهرس ابواب قطعة من الوافى: فهرستى است که لاهیجى بر ابواب کتاب وافى فیض کاشانى نگاشته است.<ref>همان، ۳۹۹/۱۶؛ رقم، ۱۸۷۹.</ref>
  
==آثار منسوب==
+
علاوه بر این آثار، رساله هاى دیگرى در فهارس به نام میرزا حسن لاهیجى معرفى شده که کتاب مستقلى نیستند بلکه اغلب یا نام دیگرى از همین رساله ها هستند یا قطعه اى از آنها مى باشند. این رساله ها عبارتند از:
  
علاوه بر اين آثار. رساله هاى ديگرى در فهارس به نام ميرزا حسن لاهيجى معرفى شده كه كتاب مستقلى نيستند بلكه اغلب يا نام ديگرى از همين رساله ها هستند يا قطعه اى از آنها مى باشند. اين رساله ها عبارتند از:
+
#تقیه: حزین لاهیجى در سوانح خود در ضمن تألیفات میرزا حسن آن را نام برده ولى ما نسخه اى از آن را سراغ نداریم و گویا منظور وى همان کتاب «درّ مکنون» بوده که در وجه [[تقیه|تقیه]] حضرت [[امام على]] علیه السلام نگاشته است.<ref>سوانح حزین، منتشره در اول دیوان حزین، ص۱۶، نجوم السماء، ص۱۸۴، الذریعه، ۴۰۴/۴.</ref>
 
+
#الخوف والرجاء: به همان رساله اصول دین است که در فهرست دانشگاه با این نام معرفى شده است.<ref>فهرست نسخه هاى خطى دانشگاه تهران، ۱۵۱۱/۱۰.</ref>
# تقيه: حزين لاهيجى در سوانح خود در ضمن تأليفات ميرزا حسن آن را نام برده ولى ما نسخه اى از آن را سراغ نداريم و گويا منظور وى همان كتاب «درّ مكنون» بوده كه در وجه تقيه حضرت [[امام على]] علیه السلام نگاشته است.<ref>سوانح حزين، منتشره در اول ديوان حزين، ص16، نجوم السماء، ص184، الذريعه، 404/4.</ref>
+
#ربط الحکمة بالتصوف: شیخ آقا بزرگ در [[الذریعه الی تصانیف الشیعه|الذریعه]] ۲۴۲/۱۰ ذکر نموده ولى به اعتقاد نگارنده نام دیگرى از الفة الفرقة مؤلف است.
# الخوف والرجاء: به همان رساله اصول دين است كه در فهرست دانشگاه با اين نام معرفى شده است.<ref>فهرست نسخه هاى خطى دانشگاه تهران، 1511/10.</ref>
+
#سؤالات یورد لبطلان الحکمة و جوابات شافیة اوردها اهل الحکمة: به فارسى، در فهرست دانشگاه<ref>همان ۶۷۵/۱۶، مجموعه شماره ۷۶۹۸ برگهاى ۸۱ و ۸۲.</ref> از آن یاد شده ولى به نظر مى رسد که بخشى از کتاب آینه حکمت باشد.
# ربط الحكمة بالتصوف: شيخ آقا بزرگ در الذريعه 242/10 ذكر نموده ولى به اعتقاد نگارنده نام ديگرى از الفة الفرقة مؤلف است.
+
#قدم و حدوث عالم: در فهرست دانشکده الهیات<ref>فهرست نسخ خطى کتابخانه دانشکده الهیات، ص۱۱۰.</ref> از آن یاد شده و شیخ آقا بزرگ نیز به نقل از آن در الذریعه<ref>الذریعه، ۵۱/۱۷.</ref>، آن را کتاب مستقلى براى میرزا حسن معرفى کرده است ولى این بخش موجود در آن کتابخانه، فصل پنجم کتاب آینه حکمت است.
# سؤالات يورد لبطلان الحكمة و جوابات شافية اوردها اهل الحكمة: به فارسى، در فهرست دانشگاه<ref>همان 675/16، مجموعه شماره 7698 برگهاى 81 و 82.</ref> از آن ياد شده ولى به نظر مى رسد كه بخشى از كتاب آينه حكمت باشد.
 
# قدم و حدوث عالم: در فهرست دانشكده الهيات<ref>فهرست نسخ خطى كتابخانه دانشكده الهيات، ص110.</ref> از آن ياد شده و شيخ آقا بزرگ نيز به نقل از آن در الذريعه<ref>الذريعه، 51/17.</ref>، آن را كتاب مستقلى براى ميرزا حسن معرفى كرده است ولى اين بخش موجود در آن كتابخانه، فصل پنجم كتاب آينه حكمت است.
 
  
 
==از نگاه بزرگان==
 
==از نگاه بزرگان==
  
شخصيت هاى برجسته تاريخ كه در كتابهاى خود به شرح حال ميرزا حسن لاهيجى پرداخته اند، از وى تجليل و تكريم كرده اند. در اين بخش براى اين كه جايگاه والاى اين عالم توانا در ميان علماى شيعه براى خوانندگان بيش از پيش روشن گردد به ترجمه و تلخيص عبارتهاى چند تن از اين شخصيت ها مرور مى شود:
+
شخصیت هاى برجسته تاریخ که در کتابهاى خود به شرح حال میرزا حسن لاهیجى پرداخته اند، از وى تجلیل و تکریم کرده اند. در این بخش براى این که جایگاه والاى این عالم توانا در میان علماى شیعه براى خوانندگان بیش از پیش روشن گردد به ترجمه و تلخیص عبارتهاى چند تن از این شخصیت ها مرور مى شود:
  
محمدعلى حزين فرزند ابوطالب (1180-1103ق) معروف به «حزين لاهيجى» كه از همشهريان ميرزا حسن لاهيجى و از شخصيت هاى مشهور شعر و ادب به شمار مى آيد، چنان كه در كودكى همراه پدر به شهر قم آمده و از نزديك با ميرزا حسن لاهيجى ديدار كرده است. او در سفرنامه خود به اين خاطر اشاره داشته و از ميرزا حسن چنين توصيف مى كند:
+
* محمدعلى حزین فرزند ابوطالب (۱۱۸۰-۱۱۰۳ق) معروف به «حزین لاهیجى» در سفرنامه خود به این خاطر اشاره داشته و از میرزا حسن چنین توصیف مى کند: «... یکى از افاضل و اعلامى که در این سفر با وى دیدار شد، فاضل محقق میرزا حسن فرزند مرحوم مولانا عبدالرزاق لاهیجى بود و این سعادت در حالى نصیب ما شد که وى دوران سالخوردگى و اواخر عمر خویش را در شهر دارالمؤمنین قم پشت سر مى گذاشت. او در علم و تقوا یکى از آیات بود. تألیفاتى دارد مانند: «شمع یقین» در عقاید، «جمال الصالحین» در اعمال و «رسالهئ تقیه» و...».<ref>تاریخ و سفرنامه حزین، ص۱۶ چاپ شده در مقدمه دیوان حزین لاهیجى، تصحیح: بیژن ترقى، تهران، ۱۳۵۰.</ref>
 +
* [[میرزا عبدالله افندی|عبداللّه افندى]] که از دانشمندان معاصر میرزا حسن لاهیجى است، در کتاب ارزشمند خود از وى چنین یاد مى کند: «مولى حسن فرزند عبدالرزاق فرزند على فرزند حسین که اصلش لاهیجى است ولى در شهر قم تولد یافته و در این شهر ساکن شده است، یکى از شخصیت هاى فاضل، عالم، حکیم، وصوفى دوران معاصر مى باشد. من در شهر [[قم]] از محضر پدرش تلمذ نموده ام».<ref>[[ریاض العلماء (کتاب)|ریاض العلماء]]، عبداللّه افندى، ج۳، ص۲۰۷.</ref>
 +
* عبدالخالق دماوندى فرزند محمود که رساله موسوم به «آینه حکمت» میرزا حسن لاهیجى را در سال ۱۰۷۰ق تحریر نموده است، در پایان علاوه بر توصیف کتاب که آن را آیینه تمام نماى جهان هستى و حقیقت آن قلمداد نموده است، در توصیف مؤلف نیز چنین مى نویسد: «... این رساله به اشاره یک شخصیتى تألیف یافته است که... قطب فلک سعادت، احاطه کننده اکوان فضایل... و سیرکننده در فضاى لاهوتى است. او پناهگاه اهل دقت و تأمل، تکیه گاه اصحاب نقل و ارباب تعقل بوده و افضل اولین و آخرین در میان حکماى اشراق مى باشد...».<ref> فهرست نسخه هاى خطى کتابخانه دانشکده الهیات و معارف اسلامى دانشگاه تهران، ش۲۵۶، ص۱۹۳.</ref>
 +
* شیخ عبدالنبى قزوینى از علماى برجسته قرن دوازدهم هجرى در یکى از آثار خود از این شخصیت به طور مفصل یاد مى کند که چکیده آن چنین است: «... میرزا حسن فرزند مولانا عبدالرزاق لاهیجى یکى از عالمان کم نظیر زمانها و نادر دهرهاست. شخصیت فاضلى که از قدرت قلمش در ارائه مطالب محکم، همه به تعجب افتاده و تسلیم او شده اند. او در اعماق اقیانوسهاى علم و حکمت فرورفته و از آنجا اشیاء نافع به ارمغان آورده است... وقتى براى تعلیم معارف جلوس مى کند، به خاطر طرح مسائل دقیق همه را نسبت به خود نرم و خاشع مى سازد... کلام دقیق و ظریف وى را نمى فهمد مگر کسى که خداوند او را از جهالت و گمراهى نجات داده باشد. او فروع [[احکام]] و حکمت را از اعماق اصول اسلامى درمى آورد، همانند شیرى که از پستانها دوشیده مى شود... اعتقاد من این است که وى از پدرش نیز افضل بود...».<ref>تتمیم امل الآمل، عبدالنبى قزوینى، ص۱۰۸.</ref>
 +
* میرزا محمدحسن زنورى خوئى در اثر ارزشمند خود، از این شخصیت بزرگ نام برده و میرزا حسن لاهیجى را با عناوینى مانند عالم، فاضل، محقق، مدقق، عارف، حکیم و متبحر مى ستاید.<ref>ریاض الجنة، میرزا محمدحسن زنورى خوئى، روضه رابعه، نسخه خطى شماره ۷۷۷۲ کتابخانه حضرت آیت اللّه مرعشى نجفى.</ref>
 +
* میرزا [[محمدعلی مدرس تبریزی|محمدعلى مدرس تبریزى]] در کتاب خود، در ذیل شرح حال ملا عبدالرزاق لاهیجى چنین مى نویسد: «...فیاض پسرى داشت میرزا حسن نام، فاضلى بوده صالح که در سال یکهزار و یکصد و بیست و یکم هجرت در [[قم]] وفات و قبرش در سمت شرقى قبرستان بزرگ قم نزدیک به شیخان مى باشد و این نگارنده در ماه [[رجب]] هزار و سیصد و پنجاه و دوم هجرت، موقع تشرف بدان بلده طیبه به سر قبر شریفش رفتم و اخیراً در موقع تسطیع طرق و شوارع، ملحق به جاده شده است...».<ref>ریحانة الادب، میرزا محمدعلى مدرس تبریزى، ج۴، ص۳۶۳.</ref>
  
«... يكى از افاضل و اعلامى كه در اين سفر با وى ديدار شد، فاضل محقق ميرزا حسن فرزند مرحوم مولانا عبدالرزاق لاهيجى بود و اين سعادت در حالى نصيب ما شد كه وى دوران سالخوردگى و اواخر عمر خويش را در شهر دارالمؤمنين قم پشت سر مى گذاشت. او در علم و تقوا يكى از آيات بود. تأليفاتى دارد مانند: «شمع يقين» در عقايد، «جمال الصالحين» در اعمال و «رسالهئ تقيه» و...».<ref>تاريخ و سفرنامه حزين، ص16 چاپ شده در مقدمه ديوان حزين لاهيجى، تصحيح: بيژن ترقى، تهران، 1350.</ref>
+
==مرورى بر فضاى حاکم==
  
مولى عبداللّه افندى كه از دانشمندان معاصر ميرزا حسن لاهيجى است، در كتاب ارزشمند خود از وى چنين ياد مى كند:
+
دوران زندگى میراز حسن لاهیجى (۱۱۲۱-۱۰۴۵ق) با حکومت سه تن از پادشاهان [[صفویه|صفوى]] به نامهاى: شاه عباس دوم (۱۰۷۷-۱۰۵۲) سلیمان اول (۱۱۰۵-۱۰۷۷) و شاه سلطان حسین (۱۱۳۵-۱۱۰۵) مصادف شد. در این ایام، کشور [[ایران|ایران]] آبستن رخدادهاى زیادى بود ولى آنچه که در شرح حال میرزا حسن لاهیجى اهمیت دارد، وجود روحانیونى است که تحت عنوان «[[شیخ الاسلام|شیخ الاسلام]]» در حکومت صفوى حضور نافذ و چشمگیر داشتند و این ها در حقیقت نقش بسزایى را در اجراى [[احکام]] و امور مذهبى در سطح کشور ایفا مى کردند و به خاطر همین نفوذ و مقام علمى در میان رجال سیاسى و توده مردم، حکومت نیز در بسیارى از موارد مجبور مى شد از تصمیمات آنان پیروى کرده و به توصیه هاى آنان توجه نماید.
  
«مولى حسن فرزند عبدالرزاق فرزند على فرزند حسين كه اصلش لاهيجى است ولى در شهر قم تولد يافته و در اين شهر ساكن شده است، يكى از شخصيت هاى فاضل، عالم، حكيم، وصوفى دوران معاصر مى باشد. من در شهر [[قم]] از محضر پدرش تلمذ نموده ام».<ref>رياض العلماء، عبداللّه افندى، ج3، ص207.</ref>
+
یکى از پرنفوذترین و مشهورترین آنها، مرحوم [[ملا محمد طاهر قمی|مولى محمدطاهر شیرازى قمى]] است. او چون مسلک ضد [[فلسفه]] و ضد [[عرفان]] داشت با علماى بزرگ و فیلسوفان عصر خود همچون: [[محمدتقی مجلسی|ملا محمدتقى مجلسى]]، [[ملا عبدالرزاق لاهیجی|ملا عبدالرزاق لاهیجى]] و [[فیض کاشانى|ملا محسن فیض کاشانى]] به شدت درگیر بود و رساله هایى را در نفى افکار و اندیشه هاى عرفانى و فلسفى آنان نوشت.<ref>روضات الجنات، خوانسارى، ج۴، ص۱۴۳ و دین و سیاست در دوره صفوى، ص۲۶۷-۲۴۱.</ref>
  
سپس عبداللّه افندى به شمارش تأليفات وى پرداخته و تاريخ رحلت ميرزا حسن را بيان مى دارد.
+
اما با توجه به موقعیت والایى که این سه شخصیت بزرگ نیز در میان مردم داشتند، مخالفت وى نتوانست چندان مؤثر واقع شود. پس از رحلت ملا محمدتقى مجلسى در سال ۱۰۷۰ و عبدالرزاق در سال ۱۰۷۲، عرصه بر فرزندان و در واقع پیروان فکرى آن دو، حسابى تنگ گردید چنان که علامه [[علامه مجلسى|محمدباقر مجلسى]] مجبور شد در ظاهر با ملا محمدطاهر قمى کنار بیاید و ارتباط پدرش را با [[عرفان]] و [[فلسفه]] تکذیب نماید. در این میان که میرزا حسن لاهیجى نیز جانشین افکار و اندیشه هاى پدرش ملا عبدالرزاق به شمار مى رفت، به خاطر مخالفت هاى مستمر مخالفان حکمت، خود به خود در تنگنا قرار گرفت و در گوشه اى انزوا برگزید.
  
عبدالخالق دماوندى فرزند محمود كه رساله موسوم به «آينه حكمت» ميرزا حسن لاهيجى را در سال 1070ق تحرير نموده است، در پايان علاوه بر توصيف كتاب كه آن را آيينه تمام نماى جهان هستى و حقيقت آن قلمداد نموده است، در توصيف مؤلف نيز چنين مى نويسد: «...اين رساله به اشاره يك شخصيتى تأليف يافته است كه... قطب فلك سعادت، احاطه كننده اكوان فضايل... و سيركننده در فضاى لاهوتى است. او پناهگاه اهل دقت و تأمل، تكيه گاه اصحاب نقل و ارباب تعقل بوده و افضل اولين و آخرين در ميان حكماى اشراق مى باشد...».<ref> فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه دانشكده الهيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران، ش256، ص193.</ref>
+
او در زمان حیات پدر و با تکیه بر موقعیت اجتماعى وى چند رساله پیرامون فلسفه به رشته تألیف درآورد و کتاب هایى مانند: مصباح الدرایه، مصابیح الهدى و روایع الکلم و زواهر الحکم را در همین باب نوشت و در دو کتاب دیگرش به نامهاى: آینه حکمت و الفة الفرقة هر چه در توان داشت تلاش کرد تا با منطق و اقامه استدلال و برهان به اشکالات مخالفین فلسفه و عرفان پاسخ گوید، اما پس از رحلت پدرش در اثر مخالفت شدید این گروه، فرصت از دست وى خارج گشت و شرایط کاملاً دگرگون شد. از این تاریخ میرزا حسن لاهیجى از اهتمام به مسائل فلسفى دست برداشت و به سوى مسائل کلامى، اخلاقى، ادعیه و تألیف فقه روى آورد.
  
اين عبارت با توجه به تاريخ نگارش آن كه در ايام كمتر از سى سالگى ميرزا حسن لاهيجى نوشته شده است، به خوبى از ميزان فضل و شهرت علمى وى حكايت مى كند.
+
از برخى کتب تایخى استفاده مى شود که گویا مخالفین وى، حکمم تکفیر و اخراج او را از شهر قم صادر کردند و او نیز براى حفظ جان و دفاع از خویش با خود سلاح حمل مى کرد؛ چنان که به همین مناسبت اشاره کرده اند که وى در کار تیراندازى و نشانه گیرى هدف با تفنگ هم کمال شهرت و مهارت را داشت.<ref>ریاض الجنة، نسخه خطى شماره ۷۷۷۲، کتابخانه آیت اللّه مرعشى نجفى، روضه رابعه.</ref>
  
شيخ عبدالنبى قزوينى از علماى برجسته قرن دوازدهم هجرى در يكى از آثار خود از اين شخصيت به طور مفصل ياد مى كند كه چكيده آن چنين است: «...ميرزا حسن فرزند مولانا عبدالرزاق لاهيجى يكى از عالمان كم نظير زمانها و نادر دهرهاست. شخصيت فاضلى كه از قدرت قلمش در ارائه مطالب محكم، همه به تعجب افتاده و تسليم او شده اند. او در اعماق اقيانوسهاى علم و حكمت فرورفته و از آنجا اشياء نافع به ارمغان آورده است... وقتى براى تعليم معارف جلوس مى كند، به خاطر طرح مسائل دقيق همه را نسبت به خود نرم و خاشع مى سازد... كلام دقيق و ظريف وى را نمى فهمد مگر كسى كه خداوند او را از جهالت و گمراهى نجات داده باشد. او فروع [[احكام]] و حكمت را از اعماق اصول اسلامى درمى آورد، همانند شيرى كه از پستانها دوشيده مى شود... اعتقاد من اين است كه وى از پدرش نيز افضل بود...».<ref>تتميم امل الآمل، عبدالنبى قزوينى، ص108.</ref>
+
میراز حسن لاهیجى در فصل دوم از باب سوم از کتاب «آینه حکمت» خود به دفاع از حیثیت و حقانیت علماى فیلسوف و عارف، قد علم کرده و چنین مى نویسد: «...هر کس را اندک معرفت به احوال علما باشد، داند که علماى [[اسلام]] همیشه در علم حکمت مختلف بوده اند و در هر زمانى جمعى کثیر از علماى معروف که شک و قدح در دانش و ایمام ایشان نیست و تشیع ایشان کمتر از شک در روشنى آفتاب و ماه نیست، اهل حکمت و معروف به آن بوده اند، چون: [[خواجه نصیرالدین طوسی|خواجه نصیرالدین طوسى]]، [[علامه حلی|علامه حلى]]، [[میرداماد|میر محمدباقر داماد]] و غیر ایشان از علما قدّس اللّه ارواحهم  که تفصیل اسامى ایشان مؤدى به اطناب مى شود. این جماعت و جماعت دیگر از متقدمین و متأخرین و معاصرین و متقاربین زمان ما که همه معروف و مشهورند به فضل و [[ایمان]] و مدارست حکمت و رعایت آن و از جمله علماى عظیم الشأن، [[سید بن طاووس|سید على بن طاووس]] در کتاب [[فرج المهموم (کتاب)|فرج المهموم]] که در تحقیق علم نجوم نوشته، گفته که: «ابرخس و بطلمیوس و اکثر حکما انبیا بوده اند اما چون نامهاى ایشان به زبان یونانى بوده بر مردم مشتبه گشته و ایشان را نشناخته اند. و [[شیخ بهایی|شیخ بهایی]] در کتاب «حدائق الصالحین» بعد از نقل این کلام، گفته که «کلام سید استبعادى ندارد چه هر کس تأمل و تعمق در این علم شریف کند، توانست که اصول مطالب آن، مستفاد از [[پیامبران|انبیاء]] علیهم السلام است و حکم جزم به این معنى کند به حیثیتى که هیچ شک و ریب در آن نداشته باشد».
 
 
ميرزا محمدحسن زنورى خوئى در اثر ارزشمند خود، از اين شخصيت بزرگ نام برده و ميرزا حسن لاهيجى را با عناوينى مانند عالم، فاضل، محقق، مدقق، عارف، حكيم و متبحر مى ستايد.<ref>رياض الجنة، ميرزا محمدحسن زنورى خوئى، روضه رابعه، نسخه خطى شماره 7772 كتابخانه حضرت آيت اللّه مرعشى نجفى.</ref>
 
 
 
ميرزا محمدعلى مدرس تبريزى در كتاب خود، در ذيل شرح حال ملا عبدالرزاق لاهيجى چنين مى نويسد: «...فياض پسرى داشت ميرزا حسن نام، فاضلى بوده صالح كه در سال يكهزار و يكصد و بيست و يكم هجرت در [[قم]] وفات و قبرش در سمت شرقى قبرستان بزرگ قم نزديك به شيخان مى باشد و اين نگارنده در ماه [[رجب]] هزار و سيصد و پنجاه و دوم هجرت، موقع تشرف بدان بلده طيّبه به سر قبر شريفش رفتم و اخيراً در موقع تسطيع طرق و شوارع، ملحق به جاده شده است...».<ref>ريحانة الادب، ميرزا محمدعلى مدرس تبريزى، ج4، ص363.</ref>
 
 
 
==مرورى بر فضاى حاكم==
 
 
 
دوران زندگى ميراز حسن لاهيجى (1121-1045ق) با حكومت سه تن از پادشاهان صفوى به نامهاى: شاه عباس دوم (1077-1052) سليمان اول (1105-1077) و شاه سلطان حسين (1135-1105) مصادف شد. در اين ايام، كشور ايران آبستن رخدادهاى زيادى بود ولى آنچه كه در شرح حال ميرزا حسن لاهيجى اهميت دارد، وجود روحانيونى است كه تحت عنوان «شيخ الاسلام» در حكومت صفوى حضور نافذ و چشمگير داشتند و اين ها در حقيقت نقش بسزايى را در اجراى احكام و امور مذهبى در سطح كشور ايفا مى كردند و به خاطر همين نفوذ و مقام علمى در ميان رجال سياسى و توده مردم، حكومت نيز در بسيارى از موارد مجبور مى شد از تصميمات آنان پيروى كرده و به توصيه هاى آنان توجه نمايد.
 
 
 
يكى از پرنفوذترين و مشهورترين آنها، مرحوم مولى محمدطاهر شيرازى قمى است. او چون مسلك ضد [[فلسفه]] و ضد [[عرفان]] داشت با علماى بزرگ و فيلسوفان عصر خود همچون: ملا محمدتقى مجلسى، ملا عبدالرزاق لاهيجى و ملا محسن فيض كاشانى به شدت درگير بود و رساله هايى را در نفى افكار و انديشه هاى عرفانى و فلسفى آنان نوشت.<ref>روضات الجنات، خوانسارى، ج4، ص143 و دين و سياست در دوره صفوى، ص267-241.</ref>
 
 
 
اما با توجه به موقعيت والايى كه اين سه شخصيت بزرگ نيز در ميان مردم داشتند، مخالفت وى نتوانست چندان مؤثر واقع شود. پس از رحلت ملا محمدتقى مجلسى در سال 1070 و عبدالرزاق در سال 1072 عرصه بر فرزندان و در واقع پيروان فكرى آن دو، حسابى تنگ گرديد چنان كه علامه محمدباقر مجلسى مجبور شد در ظاهر با ملا محمدطاهر قمى كنار بيايد و ارتباط پدرش را با [[عرفان]] و [[فلسفه]] تكذيب نمايد. در اين ميان كه ميرزا حسن لاهيجى نيز جانشين افكار و انديشه هاى پدرش ملا عبدالرزاق به شمار مى رفت، به خاطر مخالفت هاى مستمر مخالفان حكمت، خود به خود در تنگنا قرار گرفت و در گوشه اى انزوا برگزيد.
 
 
 
او در زمان حيات پدر و با تكيه بر موقعيت اجتماعى وى چند رساله پيرامون فلسفه به رشته تأليف درآورد و كتاب هايى مانند: مصباح الدرايه، مصابيح الهدى و روايع الكلم و زواهر الحكم را در همين باب نوشت و در دو كتاب ديگرش به نامهاى: آينه [[حكمت]] و الفة الفرقة هر چه در توان داشت تلاش كرد تا با منطق و اقامه استدلال و برهان به اشكالات مخالفين [[فلسفه]] و [[عرفان]] پاسخ گويد، اما پس از رحلت پدرش در اثر مخالفت شديد اين گروه، فرصت از دست وى خارج گشت و شرايط كاملاً دگرگون شد. از اين تاريخ ميرزا حسن لاهيجى از اهتمام به مسائل فلسفى دست برداشت و به سوى مسائل كلامى، اخلاقى، ادعيه و تأليف فقه روى آورد.
 
 
 
از برخى كتب تايخى استفاده مى شود كه گويا مخالفين وى، حكمم تكفير و اخراج او را از شهر قم صادر كردند و او نيز براى حفظ جان و دفاع از خويش با خود سلاح حمل مى كرد؛ چنان كه به همين مناسبت اشاره كرده اند كه وى در كار تيراندازى و نشانه گيرى هدف با تفنگ هم كمال شهرت و مهارت را داشت.<ref>رياض الجنة، نسخه خطى شماره 7772، كتابخانه آيت اللّه مرعشى نجفى، روضه رابعه.</ref>
 
 
 
از بخشى نوشته هاى خود ميرزا حسن لاهيجى نيز چنين برمى آيد كه وى در اين دوران در تنگناى شديد قرار داشته و تهمت و افتراهاى زيادى در حق وى شايع شده بود. او در آغاز كتاب «الفة الرفقة» چنين مى نگارد: «...عجيب تر از همه، با اين كه من انزوا برگزيده ام و هيچ نام و نشانى در ميان مردم ندارم و از قدر و منزلت افتاده ام، باز يك عده صحبت از من مى كنند و يك حرف هايى را به من استناد مى دهند كه آن را با گوش خود از من نشنيده اند و يك چيزهايى را به من نسبت مى دهند كه با چشمانشان نديده اند... هر طور كه دلشان مى خواهد، مرا مى خوانند و افتراهايى را به من مى بندند كه هرگز من آن را به زبان نياوردم... پس اى خدايى كه پاك و منزه هستى! من در اين مصيبت به تو پناه مى برم و در اين امر به تو توكل مى كنم و تو را شاهد مى گيرم كه تو در شهادت كفايت مى كنى و...».<ref>با تصرّف و نقل به معنا.</ref>
 
 
 
ميراز حسن لاهيجى در فصل دوم از باب سوم از كتاب «آينه حكمت» خود به دفاع از حيثيت و حقانيت علماى فيلسوف و عارف، قد علم كرده و چنين مى نويسد: «...هر كس را اندك معرفت به احوال علما باشد، داند كه علماى اسلام هميشه در علم حكمت مختلف بوده اند و در هر زمانى جمعى كثير از علماى معروف كه شك و قدح در دانش و ايمام ايشان نيست و تشيع ايشان كمتر از شك در روشنى آفتاب و ماه نيست، اهل حكمت و معروف به آن بوده اند، چون: خواجه نصيرالدين طوسى، علامه حلى، امير محمدباقر داماد و غير ايشان از علما قدّس اللّه ارواحهم  كه تفصيل اسامى ايشان مؤدى به اطناب مى شود. اين جماعت و جماعت ديگر از متقدمين و متأخرين و معاصرين و متقاربين زمان ما كه همه معروف و مشهورند به فضل و [[ايمان]] و مدارست [[حكمت]] و رعايت آن و از جمله علماى عظيم الشأن، سيد على بن طاووس در كتاب فرج المهموم كه در تحقيق علم نجوم نوشته، گفته كه: «ابرخس و بطلميوس و اكثر حكما انبيا بوده اند اما چون نامهاى ايشان به زبان يونانى بوده بر مردم مشتبه گشته و ايشان را نشناخته اند. و شيخ بهاء الملة والدين در كتاب «حدائق الصالحين» بعد از نقل اين كلام، گفته كه «كلام سيّد استبعادى ندارد چه هر كس تأمل و تعمق در اين علم شريف كند، توانست كه اصول مطالب آن، مستفاد از انبياء علیهم السلام است و حكم جزم به اين معنى كند به حيثيتى كه هيچ شك و ريب در آن نداشته باشد».
 
  
 
==مبارزه با ظلم و ظالم==
 
==مبارزه با ظلم و ظالم==
  
آزادمنشى و سلحشورى همواره سيره اختصاصى فقها و علماى بزرگ جهان تشيع در طول تاريخ بوده است. ميرزا حسن لاهيجى نيز از جمله آن دانشمندانى است كه از اين ويژگى افتخارآميز بى بهره نمانده است. او در مقابل عملكردهاى خلاف و ظلم دست اندركاران حكومت صفوى هرگز سكوت روا نمى داشت و بلكه در فرصت هاى مناسب به اقشا و اصلاح آنان مى پرداخت. او در ضمن كتاب فقهى خود موسوم به «هدية المسافر» وقتى احكام مسافر را ذكر مى كند، به گونه ظريف در لابلاى بيان احكام به ظلمهاى جارى در جامعه آن دوران، اشاره كرده و چنين مى نويسد:
+
آزادمنشى و سلحشورى همواره سیره اختصاصى [[فقها]] و علماى بزرگ جهان [[تشیع]] در طول تاریخ بوده است. میرزا حسن لاهیجى نیز از جمله آن دانشمندانى است که از این ویژگى افتخارآمیز بى بهره نمانده است. او در مقابل عملکردهاى خلاف و ظلم دست اندرکاران حکومت [[صفویه|صفوى]] هرگز سکوت روا نمى داشت و بلکه در فرصت هاى مناسب به اقشا و اصلاح آنان مى پرداخت. او در ضمن کتاب فقهى خود موسوم به «هدیة المسافر» وقتى احکام مسافر را ذکر مى کند، به گونه ظریف در لابلاى بیان احکام به ظلمهاى جارى در جامعه آن دوران، اشاره کرده و چنین مى نویسد:
 
 
«و ايضاً بايد دانست كه هر سفرى كه مشتمل است بر ظلم و جور بر مسلمانان و گرفتن اموال ايشان (در مقابل) اعانت و مدد ايشان، همه داخل سفر باطل است و بسا باشد كه اين معنى متضمن گشتن ها و نشست هاى حرام باشد و گاه باشد كه اين جماعت گمان كنند كه حفظ اهل [[اسلام]] و سرحدها و دفع دشمنان از ايشان مى كنند و از اين جهت سفرشان حق است و جواب اين شبهه اين است كه هرگاه دشمنى حركت كند يا بيم ضررى از ايشان باشد، نهايتش اين است كه به قدر آنچه در رفع آن دشمن و رفع ضرر، ضرورى باشد از جماعت مسلمين به قدر نسبت احوال ايشان توان گرفت. اما اين همه اموال زياد كه صرف زينت ها و تجملات و تنعمات بلكه صرف فسق و معاصى مى شود و به ضرب چوب و به انواع سياسات اكثر از فقرا و عجزة و بيوه زنان و يتيمان و امثال ايشان مى گيرند، معلوم است كه هيچكدام حق نيست و نسبت و دخلى در حفظ اسلام و مسلمين ندارد بلكه اكثر اين ها بلكه همه اينها سبب خرابى بلاد و آباداني ها مى شود و به اين سبب بسيار مسلمين مضطر به جلاء وطن و گدايى مى شوند و همچنين نويسندگان كه اعانت اين كارها و ضبط دخل و خرج اين مالها مى كنند و همچنين وزراء و كلانتران و داروغگان و عمله و اعوان ايشان همه از اين قبيل اند و همچنين ارباب مناصب شرعى و وقفى همه مثل ايشانند اگر چه گمان كنند كه تحصيل معيشت مى كنند چنانچه دانسته شد».
 
  
==شعر و ادب لاهيجى==
+
«و ایضاً باید دانست که هر سفرى که مشتمل است بر ظلم و جور بر مسلمانان و گرفتن اموال ایشان (در مقابل) اعانت و مدد ایشان، همه داخل سفر باطل است و بسا باشد که این معنى متضمن گشتن ها و نشست هاى [[حرام]] باشد و گاه باشد که این جماعت گمان کنند که حفظ اهل [[اسلام]] و سرحدها و دفع دشمنان از ایشان مى کنند و از این جهت سفرشان حق است و جواب این شبهه این است که هرگاه دشمنى حرکت کند یا بیم ضررى از ایشان باشد، نهایتش این است که به قدر آنچه در رفع آن دشمن و رفع ضرر، ضرورى باشد از جماعت مسلمین به قدر نسبت احوال ایشان توان گرفت. اما این همه اموال زیاد که صرف زینت ها و تجملات و تنعمات بلکه صرف فسق و معاصى مى شود و به ضرب چوب و به انواع سیاسات اکثر از فقرا و عجزة و بیوه زنان و یتیمان و امثال ایشان مى گیرند، معلوم است که هیچکدام حق نیست و نسبت و دخلى در حفظ اسلام و مسلمین ندارد بلکه اکثر این ها بلکه همه اینها سبب خرابى بلاد و آبادانی ها مى شود و به این سبب بسیار مسلمین مضطر به جلاء وطن و گدایى مى شوند و همچنین نویسندگان که اعانت این کارها و ضبط دخل و خرج این مالها مى کنند و همچنین وزراء و کلانتران و داروغگان و عمله و اعوان ایشان همه از این قبیل اند و همچنین ارباب مناصب شرعى و وقفى همه مثل ایشانند اگر چه گمان کنند که تحصیل معیشت مى کنند چنانچه دانسته شد».
  
ميرزا حسن لاهيجى همانند اكثر دانشمندان عصر صفوى، توجه ويژه اى به زبان فارسى و فارسى نويسى داشت؛ چنان كه اغلب آثار مكتوب اين عالم پرتلاش كه به اين زبان تأليف يافته است، نشانگر اين واقعيت مى باشد. نوشته هاى فارسى اين شخصيت علمى بسيار روان و شيوا به رشته تحرير درآمده است. او در آثار فارسى خود سعى بيشتر داشت تا نوشته هايش براى همه مردم قابل فهم باشد، به همين سبب از معلق نويسى و آوردن اصلاحات و واژه هاى سنگين علمى و نامأنوس كه شيوه منشيان آن دوران بود، پرهيز داشت. اين موضوع مهم كه تا به حال كمتر هم مورد توجه محققان و پژوهشگران واقع شده، وى را از ساير انديشمندان اين عصر متمايز مى سازد و نثر اين شخصيت بزرگ را در جايگاه والايى قرار مى دهد.
+
==شعر و ادب لاهیجى==
  
ميرزا حسن همه آن موضوعاتى را كه با مردم ارتباط تنگاتنگ داشت مانند: فقه، اخلاق، عقايد، دعا و... به زبان فارسى نگاشته است و اين نشانه آن است كه اين شخصيت واقع نگر به هدايت و ارشاد مردم با زبان خودشان و به مشكلات اعتقادى و فقهى و... آنان توجه عميقى از خويش مبذول مى داشت. البته تأليفات عربى اين عالم بزرگ كه براى خواص و در رشته هاى خاص به طور تخصصى نوشته شده، در عين سنگينى و استحكام مطالب و محتواى آن، از يك نوع روانى و ساده نويسى شيوايى برخوردار است.
+
میرزا حسن لاهیجى همانند اکثر دانشمندان عصر صفوى، توجه ویژه اى به زبان فارسى و فارسى نویسى داشت؛ چنان که اغلب آثار مکتوب این عالم پرتلاش که به این زبان تألیف یافته است، نشانگر این واقعیت مى باشد. نوشته هاى فارسى این شخصیت علمى بسیار روان و شیوا به رشته تحریر درآمده است. او در آثار فارسى خود سعى بیشتر داشت تا نوشته هایش براى همه مردم قابل فهم باشد، به همین سبب از معلق نویسى و آوردن اصلاحات و واژه هاى سنگین علمى و نامأنوس که شیوه منشیان آن دوران بود، پرهیز داشت. این موضوع مهم که تا به حال کمتر هم مورد توجه محققان و پژوهشگران واقع شده، وى را از سایر اندیشمندان این عصر متمایز مى سازد و نثر این شخصیت بزرگ را در جایگاه والایى قرار مى دهد.
  
در مواردى از كتب و نسخ خطى، اشعارى با نام «حسن گيلانى» آمده است كه به احتمالى منظور همين دانشمند باشد. در اينجا به اين اشعار مرور مى كنيم:
+
میرزا حسن همه آن موضوعاتى را که با مردم ارتباط تنگاتنگ داشت مانند: [[فقه]]، [[اخلاق]]، [[عقاید|عقاید]]، [[دعا]] و... به زبان فارسى نگاشته است و این نشانه آن است که این شخصیت واقع نگر به هدایت و ارشاد مردم با زبان خودشان و به مشکلات اعتقادى و فقهى و... آنان توجه عمیقى از خویش مبذول مى داشت. البته تألیفات عربى این عالم بزرگ که براى خواص و در رشته هاى خاص به طور تخصصى نوشته شده، در عین سنگینى و استحکام مطالب و محتواى آن، از یک نوع روانى و ساده نویسى شیوایى برخوردار است. در مواردى از کتب و نسخ خطى، اشعارى با نام «حسن گیلانى» آمده است که به احتمالى منظور همین دانشمند باشد. در تذکره نصرآبادى، مؤلف کتاب ضمن شرح حال «حسن گیلانى» این اشعار را از وى چنین نقل کرده است:{{بیت|نه در طلب سمور و نه اطلس باش|در دیده اعتبار خار و خس باش}}
 
+
{{بیت|خواهى که سرى برون کنى از منزل|چون جاده، تو پامال کس و ناکس باش}}
* يكى از اين موارد، رباعى است كه در نسخه خطى شماره 12188 مجلس شوراى اسلامى، درج شده است و به نام «حسن جيلانى» منسوب است:
+
{{بیت|از کثرت داغ توام، افلاکم|وز زور لگد کوب حوادث، خاکم}}
{{بیت|ممكن بود كه هستى واجب فنا شود|وين ممتنع كه مهر تو از دل رها شود}}
+
{{بیت|باران نشاط اگر ببارد، سنگم|ور آتش غم شعله کشد، خاشاکم}}
{{بیت|در تنگناى عكس نقيض خيال تو|ترسم كه صورتم زهيولى جدا شود}}
+
اثرشناس بزرگ قرن، آقا بزرگ تهرانى در یک مورد از کتابش این اشعار را به طور صریح به میرزا حسن لاهیجى و در مورد دیگر به شخصیتى به نام «میراز حسن گیلانى دیلمانى» نسبت داده است.<ref>ر.ک: الذریعه الى تصانیف الشیعه، ج۱، ص۱۸۴ و ج۹، ص۲۴۲.</ref>
* در تذكره نصرآبادى، مؤلف كتاب ضمن شرح حال «حسن گيلانى» اين اشعار را از وى چنين نقل كرده است:
 
{{بیت|نه در طلب سمور و نه اطلس باش|در ديده اعتبار خار و خس باش}}
 
{{بیت|خواهى كه سرى برون كنى از منزل|چون جاده، تو پامال كس و ناكس باش}}
 
{{بیت|از كثرت داغ توام، افلاكم|وز زور لگد كوب حوادث، خاكم}}
 
{{بیت|باران نشاط اگر ببارد، سنگم|ور آتش غم شعله كشد، خاشاكم}}
 
اثرشناس بزرگ قرن، آقا بزرگ تهرانى در يك مورد از كتابش اين اشعار را به طور صريح به ميرزا حسن لاهيجى و در مورد ديگر به شخصيتى به نام «ميراز حسن گيلانى ديلمانى» نسبت داده است.<ref>ر.ك: الذريعه الى تصانيف الشيعه، ج1، ص184 و ج9، ص242.</ref>
 
  
 
==وفات==
 
==وفات==
  
وفات ميرزا حسن بنا به نقل افندى در رياض العلماء در سال 1121ق. در [[قم]] صورت گرفته است و اين قول بعد از افندى در كتب تراجم نقل گرديده و اختلافى در اين مورد يا قول ديگرى نقل نشده است. بدين ترتيب او 49 سال بعد از پدر خود ملا عبدالرزاق لاهيجى و 31 سال بعد از مادرش زندگى نموده است.
+
وفات میرزا حسن بنا به نقل افندى در [[ریاض العلماء (کتاب)|ریاض العلماء]] در سال ۱۱۲۱ق. در [[قم]] صورت گرفته است و این قول بعد از افندى در کتب تراجم نقل گردیده و اختلافى در این مورد یا قول دیگرى نقل نشده است. قبر وى در قبرستان بزرگ اطراف حرم مطهر [[حضرت معصومه]] سلام الله علیها واقع بوده که در خیابان سازی هاى جدید در کنار خیابان ارم در تقاطع این خیابان با خیابان چهارمردان در ضلع جنوب شرقى واقع گردیده است و اخیراً توسط حضرت آیت اللّه [[سید شهاب الدین مرعشی نجفی|سید شهاب الدین مرعشى نجفى]] قبر وى تعمیر و سنگ قبرى برایش تعبیه نموده اند.
 
 
اما پيرامون مدت عمر وى چيزى نقل نشده است و طبق احتمالى كه شيخ آقا بزرگ در تولد وى داده (يعنى سال 1045) ميرزا حسن در هنگام مرگ قريب 76 سال داشته است و نقل حزين لاهيجى كه در اواخر عمر، وى را در قم ملاقات نموده، عمر زياد وى را تأييد مى كند. حزين مى نويسد: «و از افاضل و اعلام كه در آن سفر ملاقات شده، فاضل محقق ميرزا حسن خلف مرحوم عبدالرزاق لاهيجى است. در دارالمؤمنين قم كه موطنش بود در سن كهولت و اواخر حيات، سعادت خدمت ايشان يافته ام».<ref>سوانح حزين، ص16.</ref>
 
 
 
==مدفن==
 
 
 
ميرزا حسن لاهيجى كه تقريباً تمام عمر خود را در شهر [[قم]] گذرانيده، وفاتش نيز در اين شهر اتفاق افتاد و در همين شهر مدفون گرديد. قبر وى در قبرستان بزرگ اطراف حرم مطهر [[حضرت معصومه]] سلام الله علیها واقع بوده كه در خيابان سازي هاى جديد در كنار خيابان ارم در تقاطع اين خيابان با خيابان چهارمردان در ضلع جنوب شرقى واقع گرديده است و اخيراً توسط حضرت آيت اللّه سيد شهاب الدين مرعشى نجفى قبر وى تعمير و سنگ قبرى برايش تعبيه نموده اند ولى متأسفانه در نوشته سنگ قبر دقت كافى نشده و اشتباهات فاحشى در آن روى داده است.
 
 
 
نوشته سنگ قبر وى چنين است: هو الباقى. هذا مضجع العلامة الحكيم المتكلم المحدّث الفقيه الميرزا حسن الكاشفى ابن أسوة الحكماء المولى عبدالرزاق اللاهيجى صاحب الشوارق و أمّه بنت صدر المتألهين. توفّى سنة 1043.
 
 
 
همان طور كه ملاحظه مى شود دو اشتباه واضح در اين نوشته وجود دارد:
 
 
 
* اول آن كه: لقب ميرزا حسن در هيچ كتابى كاشفى ذكر نشده است و فقط در اينجا بدون هيچ دليلى بعد از اسم وى لقب كاشفى ذكر شده است.
 
* دوم اين كه: تاريخ وفات ميرزا حسن سال 1121 مى باشد كه آن را افندى در رياض العلماء ذكر كرده است و متأسفانه در اينجا با 78 سال اختلاف مى باشد. سال 1043 ذكر شده كه دو سال قبل از تولد وى مى باشد.
 
 
 
اميدواريم كه در آينده قبر وى به نحو شايسته بازسازى و سنگ قبر او نيز اصلاح گردد.
 
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
{{پانویس}}
 
{{پانویس}}
  
==منابع==
+
==منبع==
* على صدرايى خويى، ستارگان حرم، جلد7.
+
على صدرايى خويى، [[ستارگان حرم (کتاب)|ستارگان حرم]]، جلد7.
 
 
 
[[رده: علمای قرن دوازدهم]]
 
[[رده: علمای قرن دوازدهم]]

نسخهٔ ‏۱ سپتامبر ۲۰۱۹، ساعت ۰۶:۴۸

یکى از عالمان متعبد و حکیمان متشرع عصر صفوى، میرزا حسن لاهیجى گیلانى قمى است.

ولادت و خاندان

تاریخ دقیق تولد وى در دست نیست. شیخ آقا بزرگ تهرانى احتمال داده که تولد وى در سال ۱۰۴۵ صورت گرفته است. اما درباره محل تولد وى چون پدرش عبدالرزاق ساکن قم بود و در همین شهر با دختر ملاصدرا ازدواج کرده، به گمان قریب به یقین تولد میرزا حسن در شهر قم اتفاق افتاده است. چنان که صاحب ریاض العلماء به این مطلب اشاره کرده و تأکید دارد.[۱]

میرزا حسن لاهیجى خلف صالح حکیم عارف، متکلم محقق، ملا عبدالرزاق لاهیجی مشهور به فیاض (م، ۱۰۷۲ ق) است. عبدالرزاق یکى از فلاسفه بزرگ شیعه و از متکلمین سرشناس امامیه و از شاگردان ملاصدراى شیرازى و داماد آن جناب مى باشد. مادر میرزا حسن نیز دختر ملاصدرا است. این زن فاضل و دانشمند، نامش «بدریه» بوده که در ۱۰۹۰ هجری وفات نموده است.

تحصیلات و استادان

میرزا حسن، تحصیلات خود را نزد پدر آغاز و چندین سال از محضر وى استفاده کرد اما از سایر اساتید وى در کتابهاى تذکره و شرح، چیزى ذکر نشده و از آثار وى نیز مطلبى در این زمینه بدست نمى آید. البته این را نیز نباید نادیده گرفت که میرزا حسن لابد مدتهایى را بعد از پدر نزد شاگردان وى تلمّذ نموده و به ظن قوى نزد حکیم قاضى سعید قمى و همچنین شوهر خاله خود، فیض کاشانى تحصیل نموده است.

قزوینى همچنین ذکر مى کند که او مدتى براى تحصیل به عتبات عالیات (نجف اشرف و کربلا و سامرا) سفر نموده است و در فقه و اصول در آن سرزمین نزد استادان عصر، شاگردى کرده است اما تاریخ این سفر و استادان وى در این دیار معلوم نیست.[۲]

شاگردان

میرزا حسن لاهیجى پس از آن که مدتى را در عتبات عالیات بسر برد و در نزد اساتید بزرگ حوزه علمیه نجف و کربلا استفاده شایان نمود و به مراحل والایى از علم و حکمت دست یافت، آنگاه به شهر مقدس بازگشت و به مطالعه، تحقیق، تألیف و تصنیف کتب ارزشمند پرداخت و نیز با تکیه بر کرسى تدریس همانند پدر در مدرسه معصومیه قم، شاگردان فاضلى را تربیت نمود. در اینجا تنها به ذکر چند تن از این شاگردان که در کتب تراجم نامى از آنها برده شد، بسنده مى گردد:

  1. میر عبدالرحمن فرزند سید کمال الدین: نصرآبادى در کتاب خود وى را از شاگردان میرزا حسن لاهیجى به شمار آورده و نوشته است که وى از سادات نجیب قم است و هم اکنون نیز در نزد میرزا حسن مشغول تحصیل علم است.[۳]
  2. مرتضى فرزند روح الامین حسینى: به احتمال قوى او از شاگردان میرزا حسن لاهیجى است؛ چنان که بر دو کتاب استادش به نامهاى: مصابیح الهدى و مفاتیح المنى حاشیه زده است و این حواشى در سال ۱۱۱۵ نگاشته شده است.[۴]
  3. محمد فرزند صفى الدین سید محمد حسینى: وى رساله «مجمع البحرین فى تطبیق العالمین» میرزا حسن لاهیجى را نسخه بردارى کرده و در آخر محرم ۱۱۰۴ آن را به اتمام رسانده است و در نهایت از میرزا حسن لاهیجى به عنوان استاد خویش نام برده و از وى تجلیل نموده است.[۵]
  4. میرزا محمدتقى شریف رضوى قمى: این شخصیت، نوه پسرى ملاصدرا صاحب اسفار اربعه و پسر دائى میرزا حسن لاهیجى است که در شهر قم نزد پسر عمه خویش، علم حکمت و حدیث آموخته است و از میرزا حسن، اجازه نقل روایت نیز دارد.

آثار علمى

میرزا حسن مانند پدر خود در کلام، فلسفه، حدیث و فقه و عرفان صاحب نظر بوده و در هر کدام از این علوم آثار گرانقدرى از خود به یادگار گذاشته است. فهرست آثار لاهیجى به ترتیب موضوعى چنین است:

الف: کلام یا اصول دین. لاهیجى در این موضوع چند اثر قابل توجه دارد که عبارتند از:

  1. شمع یقین یا آینه دین: شامل اصول پنجگانه اعتقادى به صورت مفصل در پنج باب، که باب امامت شرح و بسط بیشترى نسبت به سایر بابها دارد. این اثر در سال ۱۳۰۳ش. در تهران به چاپ رسیده و نسخ خطى آن فراوان است.[۶] این اثر مهمترین اثر کلامى و اعتقادى لاهیجى به شمار مى رود.
  2. اصول دین یا اصول خمسه: این کتاب در حقیقت تلخیصى از شمع یقین مؤلف است و لاهیجى در آن، اصور پنج گانه اعتقادى را توضیح داده است.
  3. سرّ مخزون یا اثبات الرجعة: بحث مفصلى است پیرامون موضوع «رجعت» بر مبناى عقیده شیعه و با استناد به آیات و روایات آن را اثبات کرده است.
  4. دُرّ مکنون یا جواب الاعتراض: لاهیجى در این اثر، اعتراض اهل سنت را بر شیعیان، مبنى بر این که: چرا حضرت على علیه السلام به جهت نداشتن انصار قیام نکرد لکن امام حسین علیه السلام با این که یار نداشت، قیام نمود؟ پاسخ داده است.[۷]
  5. حاشیه بر شوارق الالهام پدرش: این حواشى در هامش شوارق الالهام به چاپ رسیده است.

ب: فقه: لاهیجى در این موضوع چند اثر نگاشته است. بدین اسامى:

  1. رسالة الزکیة الزکاتیة: در بیان احکام زکات و مسایل آن.
  2. هدیة المسافر: در بیان احکام شخص مسافر از قبیل حکم سفر، نماز و روزه به صورت فتوایى و از اینجا معلوم مى شود که او قوه اجتهاد و استنباط احکام فقهى را داشته است.[۸]
  3. رسالة فى الغیبة: در موضوع غیبت و احکام و مسایل آن.
  4. تزکیة الصحبة یا تألیف المحبة: ترجمه ایست از کتاب «کشف الریبة فى احکام الغیبة» شهید ثانى با افزودگی هایى از خود لاهیجى.[۹]

ج: دعا، لاهیجى سه اثر در دعا از خود بر جاى گذارده است. به این عنوان:

  1. جمال الصالحین: در دعا و زیارت نظیر «زادالمعاد» ملا محمدباقر مجلسى، شامل دیباچه اى و دوازده باب و هر باب در چند فصل، تماماً در صد و سى و دو فصل. لاهیجى این اثر را در سال ۱۰۷۳ق. تألیف نموده و در ماده تاریخ تألیف آن، این مصرع را سروده است: «جمال الصالحین مجموعه شد آداب ایمان را»، این اثر به طبع رسیده و نسخ خطى آن فراوان است.
  2. شرح صحیفه سجادیه، شرح مفصلى است بر صحیفه سجادیه در سه جلد بزرگ،[۱۰] که جلد سوم آن در کتابخانه آستان قدس رضوى موجود است.[۱۱]
  3. تحفة المسافر: گزیده ایست از جمال الصالحین که در آن دعاهایى که به سفر و مسافرت مربوط است، درج نموده است.

د: فلسفه: لاهیجى چند اثر مهم در فلسفه از خود بر جاى نهاده که نمایانگر اندیشه هاى فلسفى وى است، مانند:

  1. زواهر الحکم: در بیان مسائل فلسفه به صورت استدلالى در یک مقدمه در سه مقصد و سه باب هر کدام در چند مطلب، این رساله در ضمن منتخباتى از آثار حکماى ایران جلد سوم به چاپ رسیده است.
  2. روایع الکلم و بدایع الحکم: در سه باب هر کدام در چند مقصد و هر مقصد در چند مشکوة. شاگرد لاهیجى، سید مرتضى بن امیر روح الامین حسینى مختارى، تعلیقاتى بر این اثر نگاشته است.[۱۲]
  3. مصابیح الهدى و مفاتیح المنى: مسائل فلسفه را در یک مقدمه و سه باب با عناوین «مصباح - مصباح» به صورت استدلالى بیان نموده است.
  4. مصباح الدرایه: میرزا حسن در کتاب مصابیح الهدى به این کتاب حواله داده، لکن تاکنون نسخه اى از آن شناسایى نشده است.
  5. مجمع البحرین: رساله کوتاهى است در بیان مسائل فلسفه به طرز بدیع و با عناوین ظریف. تألیف آن در سال ۱۰۷۰ به پایان رسیده است.
  6. الشجرة المنهیة: رساله کوتاهى است در اثبات واجب الوجود، سبک این رساله شبیه مجمع البحرین و عناوین آن «حبة، فاکهة» است.
  7. ابطال التناسخ بثلاثة براهین: رساله مختصرى است که مؤلف در آن با سه برهان، تناسخ را رد نموده است. شیخ آقا بزرگ گفته که نسخه اى از این رساله در ضمن کتابهاى شیخ جعفر سلطان العلماء موجود است.[۱۳]
  8. حقیقة النفس یا رساله در تجرد نفس ناطقه: در ردّ گفتار کسانى که تجرد نفس انسان را نفى مى کنند و ردّ ادله آنها و اثبات تجرد نفس.

ه: آشتى میان فلسفه و کلام: میرزا حسن در رفع اختلاف بین فلاسفه و متکلمین و ایجاد وحدت بین آنها، دو رساله در این موضوع نگاشته است که یکى به فارسى و دیگر به عربى با این عناوین:

  1. آینه حکمت: به فارسى در سه باب هر یک در چند فصل، عنوان بابها چنین است:
    1. تعریف و حقیقت حکمت و بیان فضیلت آن در سه فصل.
    2. در ذکر مسائلى که بر سر آنها نزاع کنند، در ده فصل.
    3. در ذکر بعضى اخبار و ذکر اقوال و احوال جمعى از علماء که صریح یا مشعر است به فضل و مدح حکمت و حکما در دو فصل.[۱۴]
    4. الفة الفرقة: به عربى در دوازده فصل که به منزله ترجمه عربى آینه حکمت است.[۱۵]

ز: حدیث: در زمینه حدیث نیز آثار قابل ذکر است:

  1. حاشیة الوافى: میرزا حسن، کتاب «وافى» فیض کاشانى را استنساخ نموده و حاشیه هایى بر آن نگاشته است، نسخه آن که از کتاب الصوم تا کفاره یمین بوده در کتابخانه حسینیه شوشتری هاى نجف، موجود است.[۱۶]
  2. فهرس ابواب قطعة من الوافى: فهرستى است که لاهیجى بر ابواب کتاب وافى فیض کاشانى نگاشته است.[۱۷]

علاوه بر این آثار، رساله هاى دیگرى در فهارس به نام میرزا حسن لاهیجى معرفى شده که کتاب مستقلى نیستند بلکه اغلب یا نام دیگرى از همین رساله ها هستند یا قطعه اى از آنها مى باشند. این رساله ها عبارتند از:

  1. تقیه: حزین لاهیجى در سوانح خود در ضمن تألیفات میرزا حسن آن را نام برده ولى ما نسخه اى از آن را سراغ نداریم و گویا منظور وى همان کتاب «درّ مکنون» بوده که در وجه تقیه حضرت امام على علیه السلام نگاشته است.[۱۸]
  2. الخوف والرجاء: به همان رساله اصول دین است که در فهرست دانشگاه با این نام معرفى شده است.[۱۹]
  3. ربط الحکمة بالتصوف: شیخ آقا بزرگ در الذریعه ۲۴۲/۱۰ ذکر نموده ولى به اعتقاد نگارنده نام دیگرى از الفة الفرقة مؤلف است.
  4. سؤالات یورد لبطلان الحکمة و جوابات شافیة اوردها اهل الحکمة: به فارسى، در فهرست دانشگاه[۲۰] از آن یاد شده ولى به نظر مى رسد که بخشى از کتاب آینه حکمت باشد.
  5. قدم و حدوث عالم: در فهرست دانشکده الهیات[۲۱] از آن یاد شده و شیخ آقا بزرگ نیز به نقل از آن در الذریعه[۲۲]، آن را کتاب مستقلى براى میرزا حسن معرفى کرده است ولى این بخش موجود در آن کتابخانه، فصل پنجم کتاب آینه حکمت است.

از نگاه بزرگان

شخصیت هاى برجسته تاریخ که در کتابهاى خود به شرح حال میرزا حسن لاهیجى پرداخته اند، از وى تجلیل و تکریم کرده اند. در این بخش براى این که جایگاه والاى این عالم توانا در میان علماى شیعه براى خوانندگان بیش از پیش روشن گردد به ترجمه و تلخیص عبارتهاى چند تن از این شخصیت ها مرور مى شود:

  • محمدعلى حزین فرزند ابوطالب (۱۱۸۰-۱۱۰۳ق) معروف به «حزین لاهیجى» در سفرنامه خود به این خاطر اشاره داشته و از میرزا حسن چنین توصیف مى کند: «... یکى از افاضل و اعلامى که در این سفر با وى دیدار شد، فاضل محقق میرزا حسن فرزند مرحوم مولانا عبدالرزاق لاهیجى بود و این سعادت در حالى نصیب ما شد که وى دوران سالخوردگى و اواخر عمر خویش را در شهر دارالمؤمنین قم پشت سر مى گذاشت. او در علم و تقوا یکى از آیات بود. تألیفاتى دارد مانند: «شمع یقین» در عقاید، «جمال الصالحین» در اعمال و «رسالهئ تقیه» و...».[۲۳]
  • عبداللّه افندى که از دانشمندان معاصر میرزا حسن لاهیجى است، در کتاب ارزشمند خود از وى چنین یاد مى کند: «مولى حسن فرزند عبدالرزاق فرزند على فرزند حسین که اصلش لاهیجى است ولى در شهر قم تولد یافته و در این شهر ساکن شده است، یکى از شخصیت هاى فاضل، عالم، حکیم، وصوفى دوران معاصر مى باشد. من در شهر قم از محضر پدرش تلمذ نموده ام».[۲۴]
  • عبدالخالق دماوندى فرزند محمود که رساله موسوم به «آینه حکمت» میرزا حسن لاهیجى را در سال ۱۰۷۰ق تحریر نموده است، در پایان علاوه بر توصیف کتاب که آن را آیینه تمام نماى جهان هستى و حقیقت آن قلمداد نموده است، در توصیف مؤلف نیز چنین مى نویسد: «... این رساله به اشاره یک شخصیتى تألیف یافته است که... قطب فلک سعادت، احاطه کننده اکوان فضایل... و سیرکننده در فضاى لاهوتى است. او پناهگاه اهل دقت و تأمل، تکیه گاه اصحاب نقل و ارباب تعقل بوده و افضل اولین و آخرین در میان حکماى اشراق مى باشد...».[۲۵]
  • شیخ عبدالنبى قزوینى از علماى برجسته قرن دوازدهم هجرى در یکى از آثار خود از این شخصیت به طور مفصل یاد مى کند که چکیده آن چنین است: «... میرزا حسن فرزند مولانا عبدالرزاق لاهیجى یکى از عالمان کم نظیر زمانها و نادر دهرهاست. شخصیت فاضلى که از قدرت قلمش در ارائه مطالب محکم، همه به تعجب افتاده و تسلیم او شده اند. او در اعماق اقیانوسهاى علم و حکمت فرورفته و از آنجا اشیاء نافع به ارمغان آورده است... وقتى براى تعلیم معارف جلوس مى کند، به خاطر طرح مسائل دقیق همه را نسبت به خود نرم و خاشع مى سازد... کلام دقیق و ظریف وى را نمى فهمد مگر کسى که خداوند او را از جهالت و گمراهى نجات داده باشد. او فروع احکام و حکمت را از اعماق اصول اسلامى درمى آورد، همانند شیرى که از پستانها دوشیده مى شود... اعتقاد من این است که وى از پدرش نیز افضل بود...».[۲۶]
  • میرزا محمدحسن زنورى خوئى در اثر ارزشمند خود، از این شخصیت بزرگ نام برده و میرزا حسن لاهیجى را با عناوینى مانند عالم، فاضل، محقق، مدقق، عارف، حکیم و متبحر مى ستاید.[۲۷]
  • میرزا محمدعلى مدرس تبریزى در کتاب خود، در ذیل شرح حال ملا عبدالرزاق لاهیجى چنین مى نویسد: «...فیاض پسرى داشت میرزا حسن نام، فاضلى بوده صالح که در سال یکهزار و یکصد و بیست و یکم هجرت در قم وفات و قبرش در سمت شرقى قبرستان بزرگ قم نزدیک به شیخان مى باشد و این نگارنده در ماه رجب هزار و سیصد و پنجاه و دوم هجرت، موقع تشرف بدان بلده طیبه به سر قبر شریفش رفتم و اخیراً در موقع تسطیع طرق و شوارع، ملحق به جاده شده است...».[۲۸]

مرورى بر فضاى حاکم

دوران زندگى میراز حسن لاهیجى (۱۱۲۱-۱۰۴۵ق) با حکومت سه تن از پادشاهان صفوى به نامهاى: شاه عباس دوم (۱۰۷۷-۱۰۵۲) سلیمان اول (۱۱۰۵-۱۰۷۷) و شاه سلطان حسین (۱۱۳۵-۱۱۰۵) مصادف شد. در این ایام، کشور ایران آبستن رخدادهاى زیادى بود ولى آنچه که در شرح حال میرزا حسن لاهیجى اهمیت دارد، وجود روحانیونى است که تحت عنوان «شیخ الاسلام» در حکومت صفوى حضور نافذ و چشمگیر داشتند و این ها در حقیقت نقش بسزایى را در اجراى احکام و امور مذهبى در سطح کشور ایفا مى کردند و به خاطر همین نفوذ و مقام علمى در میان رجال سیاسى و توده مردم، حکومت نیز در بسیارى از موارد مجبور مى شد از تصمیمات آنان پیروى کرده و به توصیه هاى آنان توجه نماید.

یکى از پرنفوذترین و مشهورترین آنها، مرحوم مولى محمدطاهر شیرازى قمى است. او چون مسلک ضد فلسفه و ضد عرفان داشت با علماى بزرگ و فیلسوفان عصر خود همچون: ملا محمدتقى مجلسى، ملا عبدالرزاق لاهیجى و ملا محسن فیض کاشانى به شدت درگیر بود و رساله هایى را در نفى افکار و اندیشه هاى عرفانى و فلسفى آنان نوشت.[۲۹]

اما با توجه به موقعیت والایى که این سه شخصیت بزرگ نیز در میان مردم داشتند، مخالفت وى نتوانست چندان مؤثر واقع شود. پس از رحلت ملا محمدتقى مجلسى در سال ۱۰۷۰ و عبدالرزاق در سال ۱۰۷۲، عرصه بر فرزندان و در واقع پیروان فکرى آن دو، حسابى تنگ گردید چنان که علامه محمدباقر مجلسى مجبور شد در ظاهر با ملا محمدطاهر قمى کنار بیاید و ارتباط پدرش را با عرفان و فلسفه تکذیب نماید. در این میان که میرزا حسن لاهیجى نیز جانشین افکار و اندیشه هاى پدرش ملا عبدالرزاق به شمار مى رفت، به خاطر مخالفت هاى مستمر مخالفان حکمت، خود به خود در تنگنا قرار گرفت و در گوشه اى انزوا برگزید.

او در زمان حیات پدر و با تکیه بر موقعیت اجتماعى وى چند رساله پیرامون فلسفه به رشته تألیف درآورد و کتاب هایى مانند: مصباح الدرایه، مصابیح الهدى و روایع الکلم و زواهر الحکم را در همین باب نوشت و در دو کتاب دیگرش به نامهاى: آینه حکمت و الفة الفرقة هر چه در توان داشت تلاش کرد تا با منطق و اقامه استدلال و برهان به اشکالات مخالفین فلسفه و عرفان پاسخ گوید، اما پس از رحلت پدرش در اثر مخالفت شدید این گروه، فرصت از دست وى خارج گشت و شرایط کاملاً دگرگون شد. از این تاریخ میرزا حسن لاهیجى از اهتمام به مسائل فلسفى دست برداشت و به سوى مسائل کلامى، اخلاقى، ادعیه و تألیف فقه روى آورد.

از برخى کتب تایخى استفاده مى شود که گویا مخالفین وى، حکمم تکفیر و اخراج او را از شهر قم صادر کردند و او نیز براى حفظ جان و دفاع از خویش با خود سلاح حمل مى کرد؛ چنان که به همین مناسبت اشاره کرده اند که وى در کار تیراندازى و نشانه گیرى هدف با تفنگ هم کمال شهرت و مهارت را داشت.[۳۰]

میراز حسن لاهیجى در فصل دوم از باب سوم از کتاب «آینه حکمت» خود به دفاع از حیثیت و حقانیت علماى فیلسوف و عارف، قد علم کرده و چنین مى نویسد: «...هر کس را اندک معرفت به احوال علما باشد، داند که علماى اسلام همیشه در علم حکمت مختلف بوده اند و در هر زمانى جمعى کثیر از علماى معروف که شک و قدح در دانش و ایمام ایشان نیست و تشیع ایشان کمتر از شک در روشنى آفتاب و ماه نیست، اهل حکمت و معروف به آن بوده اند، چون: خواجه نصیرالدین طوسى، علامه حلى، میر محمدباقر داماد و غیر ایشان از علما قدّس اللّه ارواحهم که تفصیل اسامى ایشان مؤدى به اطناب مى شود. این جماعت و جماعت دیگر از متقدمین و متأخرین و معاصرین و متقاربین زمان ما که همه معروف و مشهورند به فضل و ایمان و مدارست حکمت و رعایت آن و از جمله علماى عظیم الشأن، سید على بن طاووس در کتاب فرج المهموم که در تحقیق علم نجوم نوشته، گفته که: «ابرخس و بطلمیوس و اکثر حکما انبیا بوده اند اما چون نامهاى ایشان به زبان یونانى بوده بر مردم مشتبه گشته و ایشان را نشناخته اند. و شیخ بهایی در کتاب «حدائق الصالحین» بعد از نقل این کلام، گفته که «کلام سید استبعادى ندارد چه هر کس تأمل و تعمق در این علم شریف کند، توانست که اصول مطالب آن، مستفاد از انبیاء علیهم السلام است و حکم جزم به این معنى کند به حیثیتى که هیچ شک و ریب در آن نداشته باشد».

مبارزه با ظلم و ظالم

آزادمنشى و سلحشورى همواره سیره اختصاصى فقها و علماى بزرگ جهان تشیع در طول تاریخ بوده است. میرزا حسن لاهیجى نیز از جمله آن دانشمندانى است که از این ویژگى افتخارآمیز بى بهره نمانده است. او در مقابل عملکردهاى خلاف و ظلم دست اندرکاران حکومت صفوى هرگز سکوت روا نمى داشت و بلکه در فرصت هاى مناسب به اقشا و اصلاح آنان مى پرداخت. او در ضمن کتاب فقهى خود موسوم به «هدیة المسافر» وقتى احکام مسافر را ذکر مى کند، به گونه ظریف در لابلاى بیان احکام به ظلمهاى جارى در جامعه آن دوران، اشاره کرده و چنین مى نویسد:

«و ایضاً باید دانست که هر سفرى که مشتمل است بر ظلم و جور بر مسلمانان و گرفتن اموال ایشان (در مقابل) اعانت و مدد ایشان، همه داخل سفر باطل است و بسا باشد که این معنى متضمن گشتن ها و نشست هاى حرام باشد و گاه باشد که این جماعت گمان کنند که حفظ اهل اسلام و سرحدها و دفع دشمنان از ایشان مى کنند و از این جهت سفرشان حق است و جواب این شبهه این است که هرگاه دشمنى حرکت کند یا بیم ضررى از ایشان باشد، نهایتش این است که به قدر آنچه در رفع آن دشمن و رفع ضرر، ضرورى باشد از جماعت مسلمین به قدر نسبت احوال ایشان توان گرفت. اما این همه اموال زیاد که صرف زینت ها و تجملات و تنعمات بلکه صرف فسق و معاصى مى شود و به ضرب چوب و به انواع سیاسات اکثر از فقرا و عجزة و بیوه زنان و یتیمان و امثال ایشان مى گیرند، معلوم است که هیچکدام حق نیست و نسبت و دخلى در حفظ اسلام و مسلمین ندارد بلکه اکثر این ها بلکه همه اینها سبب خرابى بلاد و آبادانی ها مى شود و به این سبب بسیار مسلمین مضطر به جلاء وطن و گدایى مى شوند و همچنین نویسندگان که اعانت این کارها و ضبط دخل و خرج این مالها مى کنند و همچنین وزراء و کلانتران و داروغگان و عمله و اعوان ایشان همه از این قبیل اند و همچنین ارباب مناصب شرعى و وقفى همه مثل ایشانند اگر چه گمان کنند که تحصیل معیشت مى کنند چنانچه دانسته شد».

شعر و ادب لاهیجى

میرزا حسن لاهیجى همانند اکثر دانشمندان عصر صفوى، توجه ویژه اى به زبان فارسى و فارسى نویسى داشت؛ چنان که اغلب آثار مکتوب این عالم پرتلاش که به این زبان تألیف یافته است، نشانگر این واقعیت مى باشد. نوشته هاى فارسى این شخصیت علمى بسیار روان و شیوا به رشته تحریر درآمده است. او در آثار فارسى خود سعى بیشتر داشت تا نوشته هایش براى همه مردم قابل فهم باشد، به همین سبب از معلق نویسى و آوردن اصلاحات و واژه هاى سنگین علمى و نامأنوس که شیوه منشیان آن دوران بود، پرهیز داشت. این موضوع مهم که تا به حال کمتر هم مورد توجه محققان و پژوهشگران واقع شده، وى را از سایر اندیشمندان این عصر متمایز مى سازد و نثر این شخصیت بزرگ را در جایگاه والایى قرار مى دهد.

میرزا حسن همه آن موضوعاتى را که با مردم ارتباط تنگاتنگ داشت مانند: فقه، اخلاق، عقاید، دعا و... به زبان فارسى نگاشته است و این نشانه آن است که این شخصیت واقع نگر به هدایت و ارشاد مردم با زبان خودشان و به مشکلات اعتقادى و فقهى و... آنان توجه عمیقى از خویش مبذول مى داشت. البته تألیفات عربى این عالم بزرگ که براى خواص و در رشته هاى خاص به طور تخصصى نوشته شده، در عین سنگینى و استحکام مطالب و محتواى آن، از یک نوع روانى و ساده نویسى شیوایى برخوردار است. در مواردى از کتب و نسخ خطى، اشعارى با نام «حسن گیلانى» آمده است که به احتمالى منظور همین دانشمند باشد. در تذکره نصرآبادى، مؤلف کتاب ضمن شرح حال «حسن گیلانى» این اشعار را از وى چنین نقل کرده است:

نه در طلب سمور و نه اطلس باش در دیده اعتبار خار و خس باش

خواهى که سرى برون کنى از منزل چون جاده، تو پامال کس و ناکس باش

از کثرت داغ توام، افلاکم وز زور لگد کوب حوادث، خاکم

باران نشاط اگر ببارد، سنگم ور آتش غم شعله کشد، خاشاکم

اثرشناس بزرگ قرن، آقا بزرگ تهرانى در یک مورد از کتابش این اشعار را به طور صریح به میرزا حسن لاهیجى و در مورد دیگر به شخصیتى به نام «میراز حسن گیلانى دیلمانى» نسبت داده است.[۳۱]

وفات

وفات میرزا حسن بنا به نقل افندى در ریاض العلماء در سال ۱۱۲۱ق. در قم صورت گرفته است و این قول بعد از افندى در کتب تراجم نقل گردیده و اختلافى در این مورد یا قول دیگرى نقل نشده است. قبر وى در قبرستان بزرگ اطراف حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها واقع بوده که در خیابان سازی هاى جدید در کنار خیابان ارم در تقاطع این خیابان با خیابان چهارمردان در ضلع جنوب شرقى واقع گردیده است و اخیراً توسط حضرت آیت اللّه سید شهاب الدین مرعشى نجفى قبر وى تعمیر و سنگ قبرى برایش تعبیه نموده اند.

پانویس

  1. ر.ک: ریاض العلماء، مولى عبداللّه افندى، ج۳، ص۲۰۷.
  2. همان.
  3. تذکره نصرآبادى، ص ۳۶۵ و همچنین ر.ک: طبقات اعلام الشیعه، الکواکب المنتشره، آقا بزرگ تهرانى، ص ۱۸۰ و الذریعه الى تصانیف الشیعه، آقا بزرگ تهرانى، ج۹، ص۶۸۶، رقم۴۷۸.
  4. طبقات اعلام الشیعه، ص۱۷۹.
  5. فهرست کتابهاى خطى کتابخانه مجلس سنا، ج۱، ص۱۴۴.
  6. براى آشنایى بیشتر بیان کتاب ارزشمند به مقاله «میرزا حسن لاهیجى و شمع یقین او» منتشر در مجله وقف میراث جاویدان، سال دوم (۳۷۳ش)، شماره پنجم، ص ۹۳-۸۸ و فهرست نسخه هاى خطى فارسى، منزى. ۹۶۷/۲ فهرست کتابخانه مرعشى ۱۸۹/۲۷ و فهرست کتابخانه تربیت تبریز، ص ۹۳ و فهرست کتابهاى ادبى و عرفانى خطى کاخ گلستان، بدرى اتاباى، ص ۵۱۳-۵۱۱ و الذریعه ۲۳۳/۱۴ مراجعه شود.
  7. این سه اثر یعنى اثر ردیف ۲ و ۳ و ۴ به تصحیح نگارنده، در ضمن وسایل فارسى حسن بن عبدالرزاق لاهیجى، در سال ۱۳۷۵ منتشر شده است.
  8. این اثر نیز در ضمن رسایل فارسى لاهیجى چاپ شده است.
  9. این اثر نیز در ضمن رسایل فارسى لاهیجى چاپ شده است.
  10. الذریعه الى تصانیف الشیعه، ۳۴۹/۱۳.
  11. فهرست نسخه هاى خطى آستان قدس رضوى، ۳۲۴/۱۵.
  12. الذریعه ۱۵۳/۴ و ۹۰/۶ نسخه هاى خطى موجود از روایع الکلم در مقدمه رسائل فارسى لاهیجى، ص۲۹ معرفى گردید. در اینجا باید متذکر شد که نسخه دیگرى از آن در کتابخانه مرکزى دانشگاه تهران به شماره ۸۸۳ موجود است و در فهرست نسخ خطى آن کتابخانه ج۳، ص۲۹۸ معرفى شده است.
  13. الذریعه، ۶۷/۱.
  14. این رساله در ضمن رسایل فارسى لاهیجى منتشر شده است.
  15. نسخه هاى خطى این رساله در مقدمه رسایل فارسى لاهیجى ص۲۵ بعد از سطر چهاردهم معرفى شده ولى تیتر آن که نام رساله بوده، در حروفچینى اشتباهاً حذف شده است.
  16. الذریعه، ۲۲۹/۶.
  17. همان، ۳۹۹/۱۶؛ رقم، ۱۸۷۹.
  18. سوانح حزین، منتشره در اول دیوان حزین، ص۱۶، نجوم السماء، ص۱۸۴، الذریعه، ۴۰۴/۴.
  19. فهرست نسخه هاى خطى دانشگاه تهران، ۱۵۱۱/۱۰.
  20. همان ۶۷۵/۱۶، مجموعه شماره ۷۶۹۸ برگهاى ۸۱ و ۸۲.
  21. فهرست نسخ خطى کتابخانه دانشکده الهیات، ص۱۱۰.
  22. الذریعه، ۵۱/۱۷.
  23. تاریخ و سفرنامه حزین، ص۱۶ چاپ شده در مقدمه دیوان حزین لاهیجى، تصحیح: بیژن ترقى، تهران، ۱۳۵۰.
  24. ریاض العلماء، عبداللّه افندى، ج۳، ص۲۰۷.
  25. فهرست نسخه هاى خطى کتابخانه دانشکده الهیات و معارف اسلامى دانشگاه تهران، ش۲۵۶، ص۱۹۳.
  26. تتمیم امل الآمل، عبدالنبى قزوینى، ص۱۰۸.
  27. ریاض الجنة، میرزا محمدحسن زنورى خوئى، روضه رابعه، نسخه خطى شماره ۷۷۷۲ کتابخانه حضرت آیت اللّه مرعشى نجفى.
  28. ریحانة الادب، میرزا محمدعلى مدرس تبریزى، ج۴، ص۳۶۳.
  29. روضات الجنات، خوانسارى، ج۴، ص۱۴۳ و دین و سیاست در دوره صفوى، ص۲۶۷-۲۴۱.
  30. ریاض الجنة، نسخه خطى شماره ۷۷۷۲، کتابخانه آیت اللّه مرعشى نجفى، روضه رابعه.
  31. ر.ک: الذریعه الى تصانیف الشیعه، ج۱، ص۱۸۴ و ج۹، ص۲۴۲.


منبع

على صدرايى خويى، ستارگان حرم، جلد7.