قاضی سعید قمی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(اضافه کردن رده)
(ویرایش)
 
(۱۰ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{بخشی از یک کتاب}}
+
'''محمدسعید بن محمد قمی''' (۱۰۴۹-۱۱۰۳ ق) معروف به «قاضی سعید قمی»، از حکما و عرفای بزرگ [[شیعه]] در قرن یازده هجری و از شاگردان [[فیض کاشانی|فیض کاشانی]] بود. قاضى سعید در دوران [[صفویه]] ریاست امور شرعى و [[قضاوت]] را پذیرفت تا با این مقام به محرومان مدد برساند. وى در تبیین [[احادیث]] و استخراج [[حکمت]] و [[عرفان]] از منابع روایى تبحر داشته و آثار مهمی در [[فلسفه]] و شرح روایات از خود بجای گذاشته است.
  
 +
{{شناسنامه عالم
 +
||نام کامل = محمدسعید بن محمد قمی
 +
||تصویر= [[پرونده:Saeid-ghomi.jpg]]
 +
||زادروز =  ۱۰۴۹ قمری
 +
|زادگاه = [[قم]]
 +
|وفات =  ۱۱۰۳ قمری
 +
|مدفن = قم
 +
|اساتید =  [[فیض کاشانی|فیض کاشانی]]، [[ملا عبدالرزاق لاهیجی]]، ملا رجب‌علی تبریزی،... 
 +
|شاگردان =
 +
|آثار = شرح توحید صدوق، شرح الاربعین، الاربعینیات للکشف انوار القدسیات، اسرار الصنایع، کلید بهشت،...
 +
}}
 +
==ولادت و خاندان==
  
 +
محمد سعید بن محمد مفید قمی در دهم [[ماه ذی القعده|ذی القعده]] سال ۱۰۴۹ ق در [[قم]] متولد شد. این عالم [[شیعه|شیعى]] در برخى نوشته ها خود را محمد معروف به «سعید» معرفى کرده است<ref>گنجینه دانشمندان، محمد شریف رازى، ج ۱، ص ۱۱۹.</ref> و شرح‌حال‌نویسان از وى تحت عناوین «قاضى سعید قمى»، «میرزا محمد سعید»، «ملا سعید» و «حکیم کوچک» نام برده اند.<ref>فرهنگ بزرگان اسلام و ایران، آذر تفضلى، مهین فضائلى جوان، ص ۵۱۱.</ref>
  
 +
وی در مجلد اول کتاب گرانسنگ «شرح [[التوحید (کتاب)|توحید صدوق]]» خود را «محمد» فرزند «محمد مفید» دانسته و در مجلد دوم، فرزند مفید معرفى کرده است. از برخى کتب تراجم برمى آید که مفید لقب پدرش بوده و نام والد وى محمدباقر است. محمدباقر در [[زهد]] و وارستگى مشهور بود و در شهر مقدس قم به شغل طبابت اشتغال داشت و بانهایت دلسوزى و رعایت موازین علمى و شرعى از این طریق روزگار مى گذرانید.
  
'''منبع:''' ستارگان حرم، جلد 2
+
همچنین برادر بزرگتر محمد سعید، میرزا محمدحسین نام دارد که از شاگردان ملا رجبعلى تبریزى است و نزد شاه عباس دوم صفوى (۱۰۷۷-۱۰۵۲ هـ.ق) در ردیف طبیبان حاذق بود. مى گویند محمدحسین ریاست اطباى آن روزگار را عهده دار بود و نزد حاکمان [[صفویه|صفوى]] از اهمیت و اعتبار ویژه اى برخوردار بوده است.
  
'''نویسنده:''' غلامرضا گلى‌زواره
+
از قاضى سعید قمی فرزند فاضل متکلمى باقى ماند که راه پدر را در طریق کاوش‌هاى علمى ادامه داد، نامش مولى صدرالدین مى باشد که در حرم [[حضرت معصومه]] سلام الله علیها [[اصول کافی|اصول کافى]] درس مى داد، بعدها همچون والدش به منصب [[قضاوت]] در آذربایجان منصوب گردید.<ref>الکنى والالقاب، ج ۳، ص ۵۳؛ روضات الجنات، ج ۴، ص ۱۱؛ فواید الرضویه، ص ۶۲۸.</ref>
  
قاضى سعيد قمى (1103-1049 هـ.ق)
+
==تحصیل و استادان==
  
جويبار حكمت
+
قاضى سعید قمى پس از فراگیرى علوم مقدماتى و [[طب]] نزد پدر و برادر بزرگترش به [[حکمت|حکمت]] و [[عرفان]] روى آورد و به حوزه درسى [[فیض کاشانی|ملا محسن فیض کاشانى]] وارد گردید.<ref>کلید بهشت، میرزا محمدسعید قمى، مقدمه سید محمد مشکوة، ص ۸.</ref>
  
'''دانشورى پرتلاش'''
+
فیض کاشانى در تکوین اندیشه هاى این دانشور تأثیر فراوانى داشت. در مدتى که فیض کاشانى در شهر مقدس [[قم]] بسر مى برد، قاضى سعید از محضرش بهره مند گشته، نزد وى اندیشه هاى عرفانى خود را غنا بخشیده و شکوفایى او در قلمرو [[شعر]] و سروده هاى عرفانى ماحصل ارتباط وى با فیض کاشانى بوده است. قاضى سعید به عربى و فارسى شعر مى گفت و [[تخلص]] وى «تنها» مى باشد و [[دیوان (شعر)|دیوان]] شعر پارسى او معروف است. در شعرى، از [[تصوف|صوفیان]] مردم فریب انتقاد کرده و مى گوید:
 +
{{بیت|مخور فریب کرامات این تهى مغزان|که گر بر آب روند از هواست همچو حباب}}
 +
برخی عالمان مانند [[میرزا عبدالله افندی|عبدالله افندى]] در [[ریاض العلماء]] وی را از شاگردان [[ملا عبدالرزاق لاهیجی]] نیز به حساب آورده‌ اند.<ref>افندی اصفهانی، ج۲، ص۲۸۴.</ref>
  
يكى از چهره‌هايى كه در آسمان انديشه شهر مقدس [[قم]] طلوع نمود و در معرفى و نشر فرهنگ اسلامى و صيانت از دژ استوار [[قرآن]] و عترت از خود اهتمامى ارزشمند بروز داد، فاضل فرزانه «قاضى سعيد قمى» مى باشد. وى در عصر صفويه كه شيعيان از اقتدار نسبتاً خوبى برخوردار بودند. جرعه‌هايى از جويبار باطراوت [[حكمت]] را به كام تشنگان معنويت ريخت و سرچشمه هاى فضيلت را به سوى جامعه سرازير ساخت و از اين رهگذر در حد توان به انسان‌ها حيات معنوى اعطا كرد.
+
قاضى سعید قمى براى استفاده از اندیشه هاى عرفانى حکیمان [[اصفهان]]، شهر مقدس [[قم]] را به قصد آن دیار ترک نمود. در این زمان اصفهان یکى از مهمترین کانون‌هاى فرهنگى و [[علوم اسلامی|علوم اسلامى]] محسوب مى شد. اقتدار [[تشیع]] و روى کار آمدن دولت شیعى [[صفویه|صفوى]] زمینه را براى شکوفایى تفکرات علماى [[شیعه]] فراهم ساخت و نوشته ها و آثارى پدید آمد که در آن‌ها اندیشه هاى حکیمانه از خاندان [[عصمت]] بهره مى گرفت و از [[حدیث|احادیث]] و روایات سود مى جست.
  
حكيم قاضى سعيد قمى از تبار متاله [[شيعه]] است. آن‌هايى كه به جمع‌آورى مجموعه روايات منقول از [[ائمه اطهار]] علیهم‌السلام‌‌ و ضبط آن‌ها در كتاب‌ها و تعيين قواعدى كه اعتبار سلسله نقل روايات را تضمين كند، اهتمام ورزيده اند.
+
در زمانى که این جوان تشنه دانش به مکتب حکیمان اصفهان پا نهاد، ملا رجبعلى تبریزى حوزه درسى تشکیل داده بود. از جمله شاگردان وى همین قاضى سعید قمى بود<ref>تاریخ فلسفه اسلامى، هانرى کربن، ص ۴۸۷.</ref> که از افکار استاد خویش ملهم گردید و نامبرده برخى آثار خود را به این استاد تقدیم کرده و یک یا دو اثرش را ترجمه نموده است. ملا رجبعلى در [[منطق]]، علوم طبیعى و الهیات تبحر داشت و در این زمینه ها صاحب نظر بود و البته به برخى اندیشه هاى [[ملاصدرا]] انتقاد مى نمود.
  
اگر بخواهيم اين تلاش علمى را به چهار دوره تقسيم كنيم، دوره اول به عصر امامان شيعه و اصحاب و پيروان آنان مربوط مى شود و دوره دوم از زمان [[غيبت كبرى]] تا زمان خواجه نصيرالدين طوسى به طول مى انجامد و دوره سوم از زمان اين دانشمند تا پديد آمدن مكتب اصفهان توسط ميرداماد و شاگردانش مى باشد. در دوران چهارم ملاصدرا و شاگردانش وى پديدار گشتند. متفكرانى كه قاضى سعيد و اساتيدش در تكوين آن دخالت عمده اى داشته اند. اين متفكران بر اساس منابع قرآنى و روايى و تعقل فلسفى، معناى باطن را از طريق تعمق در [[وحى]] نبوى در گنجينه ضمير و معرفت و جدايى شيعه ادراك كرده و عرضه نمودند،(1) دانشمندان شيعه در اين دوره اساس [[فلسفه]] و [[حكمت]] را از كلمات معجزه‌آسا و مضامين بسيار عالى [[نهج البلاغه]] اتخاذ كردند و از كلام نخستين امام شيعيان [[حكمت الهى]] را استنتاج نمودند.
+
محمد رفیع پیرزاده -که سال تولد و وفاتش بدست نیامده- همراه با قاضى سعید قمى از نزدیکان این استاد بوده است که به توصیه ملا رجبعلى اثرى مفصل با عنوان «معارف الالهیه» نگاشت که در آن تعلیمات استاد خود را بیان کرده و بسط مى دهد.<ref>تاریخ فلسفه اسلامى، کربن، ص ۴۸۷.</ref>
  
«منوچهر صدوقى سها» - كه از پژوهشگران انديشه هاى فلسفى است - سير تاريخى حكمت اسلامى را به هشت دوره تقسيم نموده، دوران هشتم را روزگار اساتيد واسطه ميان صدرالمتألهين و آخوند ملا على نورى مى داند،(2) سيد جلال‌الدين آشتيانى در وصف خردمندان اين عصر از شاگردان ملاصدرا سخن گفته كه يكى از آنان استاد قاضى سعيد قمى بوده است. در طبقه بعد از اين حكيمان از «قاضى سعيد قمى» نام مى برد.(3)
+
==آثار و تألیفات==
 +
قاضى سعید قمى توانست آثارى ارزشمند را به رشته تحریر درآورد که به آن‌ها اشاره مى گردد:
  
استاد [[شهيد مرتضى مطهرى]] براى روشن شدن سير [[فلسفه]] در جهان اسلام از نظر زمانى، رابطه شاگرد و استادى حكيمان مسلمان را در طبقاتى قرار داده، ذيل معرفى فيلسوفان در طبقه بيست و چهارم نخست از قاضى سعيد قمى نام مى برد و اجمالاً نامبرده را استناد كتب تراجم معرفى مى كند.(4)
+
*۱. شرح «[[التوحید (کتاب)|توحید صدوق]]» که قاضى سعید در کتاب شرح اربعین و در شرح حدیث الغمامه و در اسرار عبادات و در کتاب اربعینیات بدان اشاره کرده و خواننده را به این کتاب ارجاع داده است. این کتاب مفصل ترین تصنیف قاضى سعید و در چند مجلد است و در سال ۱۰۷۹ هـ.ق تألیف آن آغاز گشته و تا چندین سال بعد تحریر آن به درازا کشیده است.<ref>استاد سید محمد مشکوة در نسخه خطى دو مجلد از این اثر را نزد سید فاضل حاج سید نصراللّه تقوى دیده است که شرح ۲۶ باب از توحید صدوق را شامل مى شود.</ref>
  
'''نام و نسب خانواده'''
+
*۲. شرح الاربعین، قاضى سعید در این اثر برخى [[احادیث]] مشکل را تدوین کرده و به شرح آنان پرداخته است. وى در رساله شرح حدیث الغمامة به عنوان این کتاب اشاره دارد و [[محمدعلی مدرس تبریزی|مدرس تبریزى]] از آن به عنوان «الاربعون حدیثا» نام برده و مى افزاید مؤلف، آن را در سن سى سالگى نوشته است و شرح چهل [[حدیث]] در معارف مى باشد که مشحون از تحقیقات علمى است. شیخ [[آقا بزرگ تهرانى]] سه نسخه از آن را ملاحظه کرده است.<ref>الذریعه، ج ۱، ص ۴۱۷؛ ضمنا نجف‌قلى حبیبى مجموعه آثار این عارف بزرگ را با چاپى منقح و تصحیح شده در اختیار علاقمندان گذاشت که جلد اول شرح توحید صدوق با این مشخصات و به اهتمام وى چاپ شده است. (آینه پژوهش، سال دوم، شماره مسلسل ۸، ص ۴۱)</ref> چون در این کتاب قاضى سعید در شش مورد از کتاب «[[الوافى (کتاب)|وافى]]» نقل کلام نموده، مؤلف آن را که استادش بوده و [[فیض کاشانی|فیض کاشانى]] نام داشت با جمله «ادام اللّه فیضه» دعا کرده و در زمان تصنیف آن، فیض کاشانى در قید حیات بوده است.<ref>کلید بهشت، مقدمه مصحح، ص ۱۸-۱۷.</ref>
  
در آثارى كه توسط اين دانشمندان به رشته نگارش درآمده عموماً نامى از پدرش ديده نمى شود و تنها در مجلد اول كتاب گرانسنگ «شرح توحيد صدوق» خود را «محمد» فرزند «محمد مفيد» دانسته و در مجلد دوم مصنف، خويش را محمد فرزند مفيد معرفى كرده است. از برخى كتب تراجم برمى آيد كه مفيد لقب پدرش بوده و نام والد وى محمدباقر است، صاحب كتاب «طرائق الحقايق» نام پدر قاضى سعيد را محمد نوشته(5) و نصرآبادى و به تبع وى صاحب سفينه خوشگو، پدر وى را محمدباقر معرفى كرده اند.(6)
+
*۳. «الاربعینیات للکشف انوار القدسیات»، این اثر از مصنفات ممتاز قاضى سعید است. به تصریح مؤلف، مقدمه این نوشتار در سال ۱۰۹۵ هـ.ق آغاز شده و به سال ۱۱۰۲ ق. به مجموعه اربعینیات منتقل شده است.<ref>کلید بهشت، مقدمه سید محمد مشکوة، ص ۲۹.</ref> وى مى خواست چهل رساله از خلاصه مطالعات خویش در اسرار [[حکمت]] را به رشته نگارش درآورد که تنها به تدوین ده رساله توفیق یافته که در این مجموعه قرار گرفته و تحت عناوین زیر تنظیم شده اند:
  
محمدباقر در زهد و وارستگى مشهور بود و در شهر مقدس قم به شغل طبابت اشتغال داشت و بانهايت دلسوزى و رعايت موازين علمى و شرعى از اين طريق روزگار مى گذرانيد. قاضى سعيد قمى در چنين بوستان معطرى در [[ذی القعده]] سال 1049 هـ.ق ديده به جهان گشود(7) و خانواده خويش را سرشار از شادى و شعف نمود، البته هانرى كربن تاريخ تولد وى را به سال 1043 هـ.ق در شهر قم درج نموده است.(8)
+
# الف: «رساله روح الصلوة» که در آن درباره اسرار اوضاع و حقیقت اذکار و تفسیر آنچه در [[نماز]] خوانده مى شود بحث کرده است. او این اثر را به استاد خود فیض کاشانى اهدا نموده است.<ref>این رساله در حاشیه شرح هدایة ملاصدرا چاپ شده است. (ریحانة الادب، ج ۴، ص ۴۱۲)</ref>
 +
# ب: «الکشف عن القرائات السبع» تصنیف آن در [[قم]] دو شب گذشته از [[جمادى الثانى]] سال ۱۰۸۹ هـ.ق شروع شده و دو شب به آخر همان ماه خاتمه یافته است، وى در اثر مذکور موضوع اختلاف در خواندن [[قرآن]] را با بحث هاى فلسفى و اشراقى حل کرده است.
 +
# ج: «الفواید الرضویه» که تفسیرى است با دید فلسفى در خصوص حدیث رأس الجالوت یعنى احتجاج حضرت [[امام رضا]] علیه‌السلام‌‌ با رهبران [[یهود|یهودى]]. در مقدمه گفته است: حکمت آن مى باشد که در [[قرآن]]، [[سنت]] و علمى که از باب مدینة العلم [[امام علی علیه السلام|حضرت على]] علیه‌السلام‌‌ برخاسته، مندرج باشد و در خبرهاى امامان حقایق بسیارى براى عابدان و عالمان نهفته است.<ref>تاریخ ادبیات ایران، ج ۵، ص ۳۴۰.</ref> البته این رساله غیر از شرح حدیث دوازدهم اربعین اوست که مفصل مى باشد. گرچه در آن هم به نام رأس الجالوت اشاره شده است (تاریخ تدوین ۱۰۸۴ هـ.ق).
 +
# د: «مرقاة الاسرار»، این رساله را قاضى سعید در سن سى و پنج سالگى و در دهم [[ذى القعده]] سال ۱۰۸۴ هـ.ق در شهر قم نوشته است.<ref>کلید بهشت، مقدمه مصحح، ص ۲۷.</ref> در این وجیزه، مؤلف به موضوع ربط حادث به قدیم و حدوث زمانى عالم و بحث ماهیت و وجود پرداخته و به موضوع اصالت وجود انتقاد کرده است.<ref>تاریخ ادبیات ایران، همان مجلد، ص ۳۴۰.</ref>
 +
# ه: «النفحات الالهیه والخواطر الالهامیه»، وى این رساله را در [[اصفهان]] و در سال ۱۰۸۴ هـ.ق نوشته و در آغاز خداوند را به خاطر آن که به وى عقل و علم عطا نموده شکر کرده است.
 +
# و: «المقصد الاسنى»، در تحقیق ماهیت و وجود و حرکت که این کتاب را قاضى سعید در سال ۱۰۸۸ در قم تحریر نموده و آن را با حمد پروردگار جهانیان آغاز کرده و با درود بر [[پیامبر اسلام|رسول اکرم]] صلی الله علیه و آله و آل او به پایان برده است.
 +
# ز: «الانوار القدسیه» در تحقیق هیولى، نفس و فوائد دیگر که به سال ۱۰۵۸ در قم نوشته است، وى مى گوید: انوار قدسى شامل سه نور است که هیولى، صورت و نفس از عناصر آن مى باشد و در مقدمه از منتقدین به مباحث عرفانى و فلسفى مذمت کرده و تهمت زدن آنان بر اهل دانش را محکوم نموده است.<ref>همان مأخذ.</ref>
 +
# ح: «الحدیقة الوردیة فى السوانح المراجیه»، در رساله مذکور نگارنده موضوع معراج را مورد تأویل فلسفى و عرفانى قرار داده است.
 +
# ط: «البرهان القاطع»، که ترجمه رساله فارسى برهان قاطع و نور ساطع استادش حکیم الهى رجبعلى تبریزى است.
 +
# ى: «الطلایع و البوارق» یا «البوارق الملکوتیه» رساله اى مفصل در یک مقدمه و شش طلیعه و هر طلیعه چندین بارقه دارد و در آن، مباحث حکمى و فلسفى و دیدگاه‌هاى عرفانى مطرح شده است.<ref>این رساله در فهرست کتابخانه دانشگاه تهران، ج ۳، ص ۲۱۲۵-۲۱۲۴ معرفى شده است.</ref>
  
اين عالم شيعى در برخى نوشته ها خود را محمد معروف به «سعيد» معرفى كرده است(9) و شرح‌حال‌نويسان از وى تحت عناوين «قاضى سعيد قمى»، «ميرزا محمد سعيد»، «ملا سعيد» و «حكيم كوچك» نام برده اند.(10)
+
*۴. «حاشیه بر اثولوژیا» یا حکمت ارسطو؛ اثو به معناى ماوراءالطبیعه و لوژى به معناى دانش مى باشد. قاضى سعید بر چهار بخش این اثر حاشیه نوشته است.<ref>الذریعه، ج ۶، ص ۱۲.</ref> وى در سال ۱۰۷۷ هـ.ق از تحریر این رساله فارغ شده است.
  
برادر بزرگتر وى ميرزا محمدحسين نام دارد كه از شاگردان ملا رجبعلى تبريزى است و نزد شاه عباس دوم صفوى (1077-1052 هـ.ق) در رديف طبيبان حاذق بود. مى گويند محمدحسين رياست اطباى آن روزگار را عهده دار بود و نزد حاكمان صفوى از اهميت و اعتبار ويژه اى برخوردار بوده است، وى بعد از مرگ شاه عباس از سرپرستى طبيبان معزول گشت و موظف گرديد در [[قم]] زندگى كند؛ بعد از آن بار ديگر به اصفهان فراخوانده شد و پس از گذشت چند سال اعتبارى كسب كرد و به سمت طبيب دربار شاه سليمان صفوى منصوب گرديد و بدان سمت باقى بود تا آن كه رخ در نقاب خاك كشيد و در اصفهان رحلت نمود.(11)
+
*۵. «کلید بهشت» که رساله اى است در اشتراک لفظى اسماءاللّه؛ این نوشتار که به زبان فارسى مى باشد به تصحیح سید محمد مشکوة در تهران چاپ شده است.<ref>نخستین بار در سال ۱۳۱۵ هـ.ش و براى بار دوم در سال ۱۳۶۲ توسط انتشارات الزهرا به طبع رسیده است.</ref>
  
حكيم محمدحسين بن محمد مفيد قمى همچون اساتيدش به [[حكمت]] و [[عرفان]] گرايش داشت و در اين راستا به پژوهش‌هايى دست زد. ديگر تلاش‌هاى اين فرزانه انديشمند تفسيرى است بر [[قرآن كريم]] به زبان فارسى كه نزديك به چهل هزار سطر مى باشد.(12) مدرس تبريزى نامبرده را از اكابر علماى اماميه معرفى كرده است.(13)
+
*۶. اسرار الصنایع در صناعات خمسه: منطق، برهان، جدل، شعر، مغالطه و خطابه.<ref>الذریعه، ج ۲، ص ۵۱.</ref>
  
قاضى سعيد قمى را نبايد با ملا محمدسعيد كاشانى متخلص به سرمد(14) و نيز محمدسعيد مازندرانى و همچنين با محمدسعيد بن قاسم بن محمد طباطبايى(15) يكى گرفت.
+
*۷. شرح حدیث بساط، که قاضى سعید در سال ۱۰۹۹ در اصفهان از آن فارغ گردیده است.<ref>الذریعه، ج ۲، ص ۵۱.</ref>
  
'''دوران شكوفايى'''
+
*۸. شرح حدیث غمام، که به سال ۱۰۹۹ در اصفهان نوشته است.<ref>نسخه اى از آن به صورت مخطوط به شماره ۱۸۴۹ در کتابخانه شهید مطهرى نگاهدارى مى شود.</ref>
  
قاضى سعيد قمى پس از فراگيرى علوم مقدماتى و طب نزد پدر و برادر بزرگترش به حكمت و عرفان روى آورد و به حوزه درسى ملا محسن فيض كاشانى وارد گرديد.(16) فيض كاشانى در تكوين انديشه هاى اين دانشور تأثير فراوانى داشت، وى از مشاهير عرفان و حكمت الهى و [[حديث]] است و در [[فلسفه]] شاگرد ملاصدرا و در فقه شاگرد سيد ماجد بحرينى بوده است، صاحب كتاب روضات الجنات از وى به شدت دفاع كرده، تمامى اتهاماتى را كه به نامبرده نسبت داده اند، رد كرده؛ بخشى از اظهاراتش را در مذمت صوفيان نقل نموده است. ملا محسن فيض از رجال برجسته در [[علوم اسلامى]] است و تمام عمر خود را در راه علم و معرفت صرف كرده، تأليفات متعددى دارد كه به هشتاد جلد بالغ مى گردد و بعضى از آن‌ها در چند جلد تدوين شده است.(17)
+
. حقیقة الصلوة یا مقاله توحید، در بیان این که حقیقت و روح نماز عبارت است از [[توحید ذاتی|توحید ذات]]، [[توحید صفاتی|توحید صفات]] و [[توحيد افعالی|توحید افعالى]]، این رساله در ۱۵۰ سطر نوشته شده است.<ref>کلید بهشت، مقدمه مصحح الذریعه، ج ۴، ص ۴۷۹.</ref>
  
فيض كاشانى در سرودن شعر توانايى داشت و در سروده هاى خود، به «فيض» تخلص مى كرد، عده اى وى را صوفى مى ناميدند اما او در كتابى تحت عنوان «الكلمات الطرايفه فى ذكر منشأ اختلاف الامه المرحومه» اين نسبت را نفى و انكار نمود.(18) مخفى نماند در مدتى كه فيض كاشانى در شهر مقدس قم بسر مى برد، قاضى سعيد از محضرت بهره مند گشته، نزد وى انديشه هاى عرفانى خود را غنا بخشيده و شكوفايى او در قلمرو شعر و سروده هاى عرفانى ماحصل ارتباط وى با فيض كاشانى بوده است.  
+
*۱۰. اسرار عبادات، که ده هزار سطر است و استاد سید محمد مشکوة نسخه اى از آن را به خط مرحوم شیخ محمدعلى (از طلاب سابق مدرسه سپهسالار) در اختیار داشته است.
  
قاضى سعيد به عربى و فارسى شعر مى گفت و تخلص وى «تنها» مى باشد و ديوان شعر پارسى او معروف است. ميرزا صائب (متوفى به سال 1081 هـ.ق) تقريظى به صورت يك رباعى بر ديوان وى نوشته كه بيت آخرش اين است:
+
*۱۱. حاشیه بر «شرح الاشارات» [[خواجه نصیرالدین طوسی|خواجه نصیرالدین طوسى]]، که صاحب [[رياض العلماء (کتاب)|ریاض العلماء]] از آن نام برده است.
  
هر نسخه مناسبت به دردى دارد × اين نسخه هزار درد را درمانست.
+
==فعالیتهای علمی و اجتماعی==
 +
'''قضاوت و طبابت:'''
  
از ديوانش اطلاعى در دست نيست، اما از اشعارش چند بيت در آتشكده آذر، نُه بيت در تذكره نصرآبادى، بيست و هفت بيت در سفينه خوشگوى هندى و متجاوز از سيصد بيت در تذكره محمدنصير نصرت مسطور است.(19)
+
قاضى سعید پس از رحلت استادش ملا رجبعلى تبریزى، اندیشه هاى وى را پى گرفت و مانند مربى و معلم خود، نزد شاه عباس دوم اعتبارى کسب کرد و در حدود سال ۱۰۶۸ هـ.ق که [[تکیه]] فیض را در شهر [[اصفهان]] بنا مى نمودند، بنابر مأموریتى که از سوى شاه عباس دوم به وى واگذار شد، از وجوهى که به طریق [[حلال]] تهیه شده بود املاک و مزارعى حاصل‌خیز و مرغوب خریدارى کرده بر تکیه مزبور [[وقف]] نمود.<ref>نک: روضة الصفاى ناصرى، ج ۸، ص ۱۰۰.</ref>
  
در شعرى، از صوفيان مردم فريب انتقاد كرده و مى گويد:
+
بنا به قول مورخان، حکیم قاضى سعید از سوى شاه به [[قضاوت]] در [[قم]] منصوب گردید و از آن تاریخ به قاضى سعید معروف شد. وى در برخى آثار خویش به لقب قاضى اشاره دارد و این سمت تسلط وى را بر منابع [[فقه|فقهى]] و شرعى نشان مى دهد، زیرا در عصرى که علماى زیادى در شهر قم بودند، ریاست امور شرعى و قضایى به وى محول گردید و این مسأله از توان علمى و نفوذ اجتماعى قاضى سعید حکایت مى کند.
  
مخور فريب كرامات اين تهى مغزان
+
روشن است که او منصب قضاوت را تنها بدین خاطر پذیرفت که حقوق تضییع شده را بازستاند و در اجراى [[عدالت]] و گسترش امنیت اجتماعى بکوشد، بلکه او لازم دید که براى تحصیل قدرتى دینى ضامن اجراى احکام [[حق]] و [[عدالت|عدل]] باشد تا از این رهگذر بتواند وظیفه دینى و شرعى خود را انجام دهد. همان طور که در سخنرانى معروف [[امام حسین]] علیه‌السلام‌‌ آمده است: «مجارى الامور والاحکام على ایدى العلماء باللّه،<ref>تحف العقول، ص ۱۷۱.</ref> علماى ربانى کارگزاران و حکمرانان جامعه هستند». قاضى سعید ریاست امور شرعى و قضاوت را پذیرفت تا با این مقام به محرومان مدد برساند و آنان را از نادارى و استضعاف نجات داده و حقشان را از چنگ تکاثرطلبان و مرفهین بى درد بیرون آورد و نقش کاذب سرمایه داران و زورگویان را بى اثر نموده، مردم را به رهنمودهاى [[قرآن]] و [[عترت]] علاقه مند نماید.
  
كه گر بر آب روند از هواست همچو حباب
+
روش قاضى سعید در اجراى [[احکام|احکام شرعى]] و تلاش‌هاى علمى وى در قلمرو [[حکمت]] و [[عرفان]] بر برخى تنگ‌نظران و کوتاه‌فکران، ناپسند آمد و این نامدار عرصه اندیشه [[حسد|محسود]] اقران قرار گرفت و هنگام روى کار آمدن شاه سلیمان صفوى (سال ۱۰۷۷ هـ.ق) حاسدان نزد وى و درباریان، زبان به مذمت گشوده و مفسدین [[سعایت]] آن عالم سعید را پیشه خود نمودند و نظر حاکمان وقت را نسبت به او مکدر ساختند و با امواج بدبینى و توفان [[تهمت]] زمینه هاى تعطیلی فعالیت هاى او را فراهم کردند.
  
در مذمت افراد مغرور گفته است:
+
سرانجام قاضى سعید از خدمت در شغل قضاوت و تصدى امور شرعى اخراج و از شهر [[قم]] تبعید و در قلعه الموت محبوس گردید؛ اما چون صداقت، صفاى نفس و درستى وى بر آنان معلوم شد مورد عفو قرار گرفت و قبل از سال ۱۰۸۴ هـ.ق به شهر مقدس قم رفت.
  
مرد رفعت جوى را ناراست بودن لازم است
+
برخی منابع دیگر خاطر نشان نموده اند که وى تا آخر عمر به [[طب|طبابت]] هم اشتغال داشته و به درمان بیماران در زمان شاه سلیمان صفوى مبادرت ورزیده است. در [[نسخه خطی|نسخه اى خطى]] از کتاب «کلید بهشت» که کاتب، آن را در تاریخ [[ذی الحجه]] سال ۱۰۸۵ هـ.ق در زمان حیات مؤلف به پایان برده، از قاضى سعید به عنوان جالینوس زمان یاد کرده است. این عبارت محکم ترین و قدیمى ترین مأخذى است که از طبابت و رشته تخصصى قاضى سعید در [[طب]] سخن گفته و عباراتى با این صراحت جز بر قاضى سعید در آن عصر منطبق نمى گردد.
  
خم شود هر كس كه از پستى به بالا مى رود.
+
'''پژوهش‌هاى علمى:'''
  
و در شعرى افراد پاك‌سرشت را چنين ستوده است:
+
مورخان مى گویند: قاضى سعید تا سن سى سالگى مشغول بحث و بررسى در [[احادیث]] و روایات نبوده و ظاهراً در این سن پس از رؤیاى صادقه اى، در صدد برآمد که در اخبار [[اهل البیت|اهل بیت]] تفحص کند و او در کتاب «الاربعینیات» به این خواب راستین و روى آوردن به پژوهش‌هاى کلامى-اعتقادى، اشاره نموده است.
  
پاك طينت را كمالى نيست دانشور شدن × هيچ حاجت نيست خاك [[كربلا]] را زر شدن
+
وى در توضیح و تبیین [[احادیث]] و استخراج [[حکمت]] و [[عرفان]] از منابع روایى نیز تبحر داشت و در آثارش چنین تسلط و مهارتى کاملاً مشهود است.
  
شيشه نه چرخ را بر طاق نيسان چيده ام × اين چنين آذين كنند آزادمردان خانه را.
+
قبل از دوران [[شیخ صدوق]]، [[شیعه]] نه تنها از لحاظ سیاسى مظلوم بود بلکه از لحاظ [[علم کلام|عقاید]] نیز براى مردم ناشناخته بود. علماى دربار خلفاى [[حکومت بنی عباس|عباسى]]، بسیارى از اندیشه هاى موهوم را به شیعیان نسبت مى دادند که در واقع از تفکرات شیعى نبود. به دلیل همین اتهامات شیخ صدوق با تألیف کتاب «[[اعتقادات صدوق (کتاب)|اعتقادات]]» و «[[التوحید (کتاب)|التوحید]]» حقیقت تشیع را آشکار کرد و عقیده شیعه را درباره [[خداوند]] سبحان و صفات جمال و جلال او بر اساس روایات [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهم‌السلام‌‌ بیان نمود و قاضى سعید نیز به بسط و شرح این احادیث پرداخت. این دانشمند شیعه بر طبق آیات [[قرآن]] و [[حدیث|روایات]] گوناگون که لفظ [[عرش]] الهى در آن‌ها بکار رفته است، مصادیق مختلف را ذکر کرده و بر این باور است که [[نفس]] انسان بر اثر تابش نور حق بیدار شده، رفته رفته نور معنوى بر قواى حیوانى غلبه مى کند و بر اثر آن حالت اطمینانى به نفس دست مى دهد و به دلیل اعراض از آثار قواى حیوانى، مطمئنه مى گردد، استعدادش به کمالات لایق کامل مى شود و چنین صفایى موجب ظهور انوار الهى و تجلى کمالات ربانى شده، حق در قلب، منزل مى نماید. به همین خاطر گفته شده است: «قلب المؤمن عرش اللّه الاعظم».
  
در گرايش هاى عرفانى مى گويد:
+
قاضى سعید از ساختار [[کعبه|کعبه]]، اساس [[امامت]] دوازده امام را استخراج مى کند؛ کعبه سنگى به رمز حیات انسانى و قبله [[حج|حجى]] تبدیل مى شود که با مراحل حیات تطابق دارد. [[حدیث]] مربوط به دوازده حجاب نورانى با توصیف رمزى، مراتب نور محمدى در عالم و سپس نزول آن از عالمى به عالم دیگر از مجراى هفتاد هزار حجاب تا جهان ناسوت، امامشناسى را با نظریه مربوط به تکوین عالم و حکمت تاریخ را با فرا تاریخ پیوند مى دهد.<ref>تاریخ فلسفه اسلامى، ص ۴۸۹.</ref>
  
عندليبان چون طواف گلشن آن كو كنند × دست گلچين تو را چون دسته گل بو كنند
+
[[امام رضا]] علیه‌السلام‌‌ پس از مناظره با رؤساى ادیان و سران فرقه ها در اثبات خداوند و مقام نبوت [[پیامبران]] رو به حاضران نمود و فرمود هر کدام پرسشى دارید مطرح کنید؛ همه به دلیل ارائه براهین محکم و مستدل از سوى امام سکوت اختیار نمودند. در این میان [[عمران صابی|عمران صابى]] که از بزرگترین متکلمان زمان خود بود از چگونگى اثبات خداوند سؤال کرد. دامنه گفتگو میان فروغ هشتم امامت و عُمران در این باره به باریکترین و پیچیده ترین مسایل مربوط کشید و امام با روشى ساده و جالب و با استدلال به حقایق روش علمى که در [[عیون اخبارالرضا]] و [[الاحتجاج (کتاب)|احتجاج]] طبرسى درج شده به او پاسخ داد. این احتجاج از مشکلات کلمات [[ائمه اطهار]] علیهم‌السلام‌‌ است که بر آن شرحى نوشته اند و عارف محقق قاضى سعید قمى به تشریح و تبیین آن پرداخته است و از این شرح احاطه وى بر منابع روایى و [[حکمت]] و [[عرفان]] هویداست.<ref>این شرح نفیس به همت مرحوم آقا میرزا عیسى خان على‌آبادى به مقدمه اى از مرحوم میرزا على بامداد به خط آقا میرزا محمدعلى عبرت نائینى به چاپ سنگى رسیده است.</ref>
  
نرگسى پنداشتم مى چينم از گلزار غيب × از تماشان جهان چشمى كه برمى داشتم.(20)
+
قاضى سعید محبت به ساحت قدس [[اهل البیت|اهل بیت]] را از طریق معرفت بدست آورد و در این راه به پژوهش‌هاى گسترده اى دست زد. او عقیده داشت امامان قلب مؤمنان را برمى افروزند و آنان که از این نور محرومند، قلب تیره اى دارند. [[ائمه اطهار|ائمه]] علیهم‌السلام‌‌ حکمت لدنى دارند و مهبط [[وحی|وحى]]، موضع [[رسالت]]، معدن عرفان و شجره نبوتند و [[اسم اعظم]] خداوند نزد این وجودهاى مطهر است و منظور از حدیث شریف «من عرف نفسه فقد عرف ربه» این است که مؤمن باید وجه‌الله را بشناسد و این وجه الهى امام مى باشد. تفسیر مزبور را قاضى سعید از سخن منسوب به [[امام علی علیه السلام|حضرت على]] علیه‌السلام‌‌ که به نام خطبةالبیان مشهور است استخراج نموده است، زیرا در این کلام حضرت مى فرماید: من آیت قادر مطلق هستم، عرفان اسرارم، محرم انوار جلال خداوندم و صاحب سر رسول خدایم و به نحوى پرصلابت هفتاد مورد را به همین نحو فوق العاده بیان مى فرماید. قاضى سعید قمى بنا به شرحى که بر این خطبه نوشته، آن را [[حدیث مستفیض|مستفیض]] دانسته است. برخى مؤلفان، انتساب این کلام را به حضرت على علیه‌السلام‌‌ ضعیف شمرده اند، ولى شیخ [[رجب برسی|حافظ رجب بُرسى]]<ref>آرامگاه وى در دوازده کیلومترى شمال شهر زواره مى باشد.</ref> دانشمند معروف شیعه در قرن هشتم این بیان را در کتاب [[مشارق أنوارالیقین (کتاب)|مشارق الانوار]] ذکر نموده است.
  
مؤلفانى چون ميرزا عبدالله افندى(21)، [[محدث قمى]](22)، خوانسارى(23) و شهيد مطهرى(24) اظهار داشته اند: قاضى سعيد قمى حكمت و عرفان را نزد ملا عبدالرزاق لاهيجى آموخته است.
+
قاضى سعید قمی تا سال ۱۰۸۸ هـ.ق به پژوهش‌هاى علمى در زمینه [[قرآن]]، [[حدیث]] و علوم دینى مشغول بود تا این که در سال ۱۰۸۹ به اصفهان آمد و تا سال ۱۱۰۲ در این شهر به تحقیق در [[حکمت]] و [[عرفان]] مبادرت نمود.
  
چنين ادعايى بعيد مى نمايد زيرا اگر تولد قاضى سعيد در سال 1049 هـ.ق اتفاق افتاده باشد همان‌ها كه وى را شاگرد ملا عبدالرزاق لاهيجى دانسته اند، بخصوص صاحب طرائق الحقايق و خوانسارى مؤلف روضات الجنات و حاج [[شيخ عباس قمى]] در هدية الاحباب، زمان رحلت لاهيجى را در شهر [[قم]] به سال 1051 هـ.ق نوشته اند، پس در اين صورت قاضى سعيد هنگام فوت نامبرده طفلى دو ساله بوده است و بدين لحاظ امكان ندارد كه درس فياض را در اين سن درك كرده، از او مستفيد شده باشد. قاضى سعيد را رسم بود كه همچون ديگر دانشوران به رسم تشكر نامى از اساتيد خويش در تأليفات خود بياورد. اما از مطاوى تصانيف قاضى سعيد قرينه صحت اين مطلب بدست نيامد، چنان كه به نام ديگر اساتيدش اشاراتى آشكار دارد و ما نمونه هايى را خواهيم آورد.
+
از نوشته هاى شرح‌حال‌نگاران چنین برمى آید که قاضى سعید قمى در دست یافتن به استنباط دقایق و نکات پیچیده حکمت اسلامى مورد حمایت غیبى بوده، از لطف الهى و تفضلات ائمه علیهم‌السلام‌‌ برخوردار گشته است. وى چنین فضیلتى را از طریق [[اخلاص]]، [[عبادت]] و مقید بودن به [[تهجد|شب زنده‌دارى]] کسب کرده است.<ref>فوائد الرضویه، ص ۶۲۷.</ref>
  
'''در مكتب اصفهان'''
+
قاضى سعید ضمن تحقیق در آثار روایى و حکمت شیعى، از مطالعه در آثار علماى دیگر غافل نبود و به تفکرات فلاسفه یونانى نیز توجه داشت؛ کتابى است به نام «اثولوجیا» که توسط افلاطون نوشته شده و عالمان اسلامى از آن به عنوان «الربوبیه» و «الهیات» سخن گفته اند که ده مبحث را دربر مى گیرد و قاضى سعید بر چهار فصل آن تعلیقاتى نگاشته است. علت توجه وى به این اثر غیر از علاقه درونى، رواج و ارزشى است که کتاب مزبور در حوزه عقلى استادانش داشت. زیرا آنان بارها «اثولوجیا» را مطالعه کرده، در معانى آن اندیشه نموده و به تشریح مطالب آن پرداخته اند.<ref>تاریخ ادبیات ایران، ذبیح‌الله صفا، ج ۵، ص ۳۳۹.</ref>
  
قاضى سعيد قمى براى استفاده از انديشه هاى عرفانى حكيمان اصفهان، شهر مقدس [[قم]] را به قصد آن ديار ترك نمود. در اين زمان اصفهان يكى از مهمترين كانون‌هاى فرهنگى و علوم اسلامى محسوب مى شد. اقتدار تشيع و روى كار آمدن دولت شيعى صفوى زمينه را براى شكوفايى تفكرات علماى [[شيعه]] فراهم ساخت و نوشته ها و آثارى پديد آمد كه در آن‌ها انديشه هاى حكيمانه از بوستان خاندان عصمت بهره مى گرفت و از ميوه هاى باغ احاديث و روايات سود مى جست.
+
قاضى سعید قمی از اندیشه هاى [[میرفندرسکی|میرابوالقاسم فندرسکى]] - دانشمند عصر صفوى (متوفى ۱۰۵۰ هـ.ق) - در تألیفات خویش استفاده کرده و خود بدین نکته اشاره دارد. کتاب «اسرار الصنایع» او الهام گرفته از رساله صناعیه میرفندرسکى<ref>الذریعه، ج ۱، ص ۴۱۷.</ref> مى باشد. وى در آثار خود غالباً به آنچه از دیگر دانشوران نقل کرده به دیده نقد نگاه کرده و با استقلال اندیشه و وسعت آگاهى و توان علمى به بررسى آراء و افکار دیگران پرداخته است.
  
در زمانى كه اين جوان تشنه دانش به مكتب حكيمان اصفهان پا نهاد، رجبعلى تبريزى حوزه درسى تشكيل داده مشغول تربيت شاگرد وى همين قاضى سعيد قمى بود(25) كه از افكار استاد خويش ملهم گرديد و نامبرده برخى آثار خود را به اين استاد تقديم كرده و يك يا دو اثرش را ترجمه نموده است.
+
==قاضی از نگاه عالمان==
  
رجبعلى تبريزى، معاصر شاه عباس دوم بود كه وى طى ملاقاتى با اين دانشمند چندين بار او را نواخت، او به افكار قدما و متأخران احاطه داشت و از آثارش اين معنا هويداست. وى پس از تحصيل در علوم دينى، در شهر [[بغداد]] مدتى گوشه عزلت برگزيده و به [[تزكيه نفس]] سركش پرداخت، وى در ميدان فضيلت، گوى دانش را به زور بازوى معرفت و چوگان همت از اقران و امثال ربود و شهره آفاق گرديد و سپس به اصفهان انتقال يافت و به مقتضاى خواهش طبع بلند همت خويش، اكثر اوقات بعد از عبادت حضرت بارى تعالى و ذكر و [[دعا]] و تهجد به افتاده نكات حكمت پرداخته، گروهى از شيفتگان معرفت را از معقولات خويش بهره مند مى نمود.(26)
+
*[[میرزا عبدالله افندی|میرزا عبدالله افندى]] که از معاصرین قاضى سعید به شمار مى آید وى را به عنوان حکیمى عارف و شاعرى منشى و نیکوگفتار معرفى کرده و از موقعیت ویژه وى نزد حاکمان صفوى سخن گفته است.<ref>ریاض العلماء، ج ۲، ص ۳۱۹-۳۱۸.</ref>
 +
*نصرآبادى در تذکره اش مى نویسد: «نیکو اخلاق و پسندیده صفات، طبعش در اکثر علوم خصوصا حکمت نظرى متین و خامه تقریرش در ترتیب نظم نمکین، رجوعش به خلوت تقدس ذاتى و طلوعش از مشرق تنزه طبیعى از حرکت نبض به اندیشه قلبى مطلع و به مجرد پرسش، امراض مهلک را دفع مى کند».<ref>تذکره نصرآبادى، ص ۱۶۸.</ref>
 +
*[[حاج شیخ عباس قمی|شیخ عباس قمى]] از قاضى سعید به عنوان عالم فاضل، حکیم متشرع، محقق صمدانى و عارف ربانى نام مى برد و مى افزاید وى در مراتب عرفانى وسعت نظر داشته، اهل معرفت، ادب و [[حدیث]] است.<ref>هدیةالاحباب، ص ۲۳۶؛ الکنى والالقاب، ج ۳، ص ۵۲؛ فوائد الهنویه، ص ۲۶۲۷.</ref>
 +
*[[امام خمینى]] در کتاب «مصباح الهدایه» از وى به عنوان عارف کامل سخن مى گویند و در ادامه مى افزایند: «قاضى سعید در عرفان مقام والایى دارد و در راه سلوک قدمى استوار و کتاب شرح توحید [[شیخ صدوق|صدوق]] این فاضل فرزانه زائرى عزیز و نفیس معرفى مى کنند و در موضوع خود بى نظیر است».<ref>مصباح الهدایه، امام خمینى، ترجمه سید احمد فهرى، ص ۱۹۸-۱۵۳-۷۶-۴۵-۴۳-۴۰-۳۸.</ref> ایشان همچنین در کتاب «[[اسرار الصلاة (کتاب)|اسرار الصلوة]]» ضمن آن که قاضى سعید را یکى از اهل معرفت معرفى مى فرماید، در جاى جاى کتاب از «اسرار العبادات و حقیقة الصلوة» وى مطالبى را نقل مى فرمایند.<ref>اسرار الصلوة، امام خمینى، ترجمه سید احمد فهرى، ج ۱، ص ۱۶۵-۱۴۷-۱۴۶ و۲۴۰، ج ۲، ص ۲۷.</ref>
 +
*سید محمد مشکوة - استاد فقید دانشگاه تهران - که کتاب «کلید بهشت» قاضى سعید را پس از تصحیح و مقدمه‌نویسى به چاپ رسانیده است درباره این دانشمند جهان تشیع مى گوید: «...تصانیف وى با سلیقه و ذوق و روح [[تصوف]] در قالب فلسفى مدون گردیده و شاید به همین جهت همه وقت نسخ آن‌ها کمیاب و عزیزالوجود بوده و کمتر از حدود [[قم]] و [[اصفهان]] تجاوز مى کرده است، غالباً مورخین از غالب تصانیف وى بى اطلاع مانده اند و حتى سید اعجاز حسین کنتورى در کتاب خود - کشف الحجب والاستار<ref>این کتاب در کلکته چاپ شده است.</ref> که جامع‌ترین فهرست تصانیف شیعه است به هیچ اسم و رسمى از قاضى سعید و تصانیف او نامى به میان نیاورده و گویا از وى اطلاعى نداشته است...».<ref>کلید بهشت، مقدمه مصحح، ص ۱۲.</ref>
 +
*هانرى کربن - پروفسور اهل فرانسه - که در بین مذاهب مختلف به عقاید [[شیعه|شیعه]]، علاقه کامل پیدا نموده و این تمایل وى از تتبع و بررسى در مبانى تشیع حاصل شده،<ref>درباره وى بنگرید به شرح مقدمه قیصرى، سید جلال‌الدین آشتیانى، ص ۸۴ و ۸۵ و نیز مجموعه مقالات انجمن واره بررسى مسائل ایران شناسى، به کوشش على موسوى گرمارودى، مقاله نگاهى به ایران شناسى و شیعه شناسى هانرى کربن و نیز مقاله ملاحظاتى درباره نقادى هانرى کربن از ایران شناسى.</ref> مى گوید: «...این اندیشمند و حکیم معنوى (قاضى سعید) داراى چنان اهمیتى است که باید فصلى ویژه به وى اختصاص داد... قاضى سعید از برجسته ترین نمایندگان عرفان شیعى [[امامیه|امامى]] است...».<ref>تاریخ فلسفه اسلامى، ص ۴۸۸-۴۸۷.</ref>
 +
*و نیز محمد شریف رازى درباره اش مى نویسد: «عصر شاه صفى صفوى ریاست روحانیت و علمیت شهرستان قم با وى بوده و در بین مردم قضاوت و داورى مى نموده و در شرعیات نهایت تسلط را داشته است...».<ref>گنجینه دانشمندان، محمدشریف رازى-ج ۱، ص ۱۱۹.</ref>
  
ملا رجبعلى در منطق، علوم طبيعى و الهيات تبحر داشت و در اين زمينه ها صاحب نظر بود و البته به برخى انديشه هاى ملاصدرا انتقاد مى نمود.
+
==وفات==
  
محمد رفيع پيرزاده كه سال تولد و وفاتش بدست نيامده همراه با قاضى سعيد قمى از نزديكان اين استاد بوده است كه به توصيه ملا رجبعلى اثرى مفصل با عنوان «معارف الالهيه» نگاشت كه در آن تعليمات استاد خود را بيان كرده و بسط مى دهد.(27)
+
سرانجام این عارف شیفته [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهم‌السلام‌‌ پس از جهدى وافر و به یادگار نهادن آثار علمى فراوان و تربیت شاگردانى دانشور، به سال ۱۱۰۳ هـ.ق دار فانى را وداع گفت.<ref>بنا به نقل شرح‌حال‌نگاران تا سال ۱۱۰۲ هـ.ق در اصفهان در قید حیات بوده و شیخ آقا بزرگ تهرانى در جایى (الذریعه، ج ۶، ص ۱۲) فوت وى را در سال ۱۱۰۳ هـ.ق نوشته ولى در جاى دیگر اظهار داشته وفات قاضى سعید بعد از سال ۱۱۰۳ هـ.ق بوده است. (ج ۴، ص ۴۷۹)</ref> پیکر مطهرش در شهر مقدس [[قم]] نزدیک مقبره شیخ [[علی بن بابویه قمی|ابوالحسن على بن بابویه]]، در کنار خیابان ارم مدفون گردید.<ref>گنجینه دانشمندان، ج ۱، ص ۱۱۹.</ref>
  
ميرزا عبدالله افندى اصفهانى كه تقريباً با وى و شاگردش قاضى سعيد معاصر بوده مى گويد: رجبعلى تبريزى انسانى زاهد، فاضلى حكيم و عارفى ماهر بوده و نزديك به روزگار ما درگذشته است. (فوت رجبعلى در سال 1080 هـ.ق اتفاق افتاده است) از آثار ملا رجبعلى رساله اى به زبان فارسى تحت عنوان «اشتراك لفظى وجود ميان ذات و صفت بارى»(28) و رساله «اثبات واجب» وى كه با مقدمه اى در شرح حال و ذكر آثار او به اهتمام عبدالله نورانى چاپ شده است.(29)
+
==پانویس==
 +
<references />
  
'''قضاوت و طبابت'''
+
==منابع==
  
ملا رجبعلى تبريزى در تكوين شخصيت علمى و فكرى شاگرد خود قاضى سعيد قمى دخالت عمده اى داشت و پس از رحلت استاد، قاضى سعيد انديشه هاى وى را پى گرفت و مانند مربى و معلم خود، نزد شاه عباس دوم اعتبارى كسب كرد و در حدود سال 1068 هـ.ق كه تكيه فيض را در شهر اصفهان بنا مى نمودند، بنابر مأموريتى كه از سوى شاه عباس دوم به وى واگذار شد؛ از وجوهى كه به طريق [[حلال]] تهيه شده بود املاك و مزارعى حاصل‌خيز و مرغوب خريدارى كرده بر تكيه مزبور وقف نمود.(30)
+
* غلامرضا گلى‌زواره، [[ستارگان حرم (کتاب)|ستارگان حرم]]، "قاضی سعید قمی"، جلد۲.
  
بنا به قول مورخان حكيم قاضى سعيد از سوى شاه به قضاوت در [[قم]] منصوب گرديد و از آن تاريخ به قاضى سعيد معروف شد وى در برخى آثار خويش به لقب قاضى اشاره دارد و اين سمت تسلط وى را بر منابع فقهى و شرعى نشان مى دهد زيرا در عصرى كه علماى زيادى در شهر قم بودند رياست امور شرعى و قضايى به وى محول گرديد و اين مسأله از توان علمى و نفوذ اجتماعى قاضى سعيد حكايت مى كند. منابع ديگر خاطر نشان نموده اند كه وى تا آخر عمر به طبابت هم اشتغال داشته و به درمان بيماران در زمان شاه سليمان صفوى مبادرت ورزيده است.
 
 
روشن است كه او منصب قضاوت را تنها بدين خاطر پذيرفت كه حقوق تضييع شده را بازستاند و در اجراى [[عدالت]] و گسترش امنيت اجتماعى بكوشد، بلكه او لازم ديد كه براى تحصيل قدرتى دينى ضامن اجراى احكام [[حق]] و عدل باشد تا از اين رهگذر بتواند وظيفه دينى و شرعى خود را انجام دهد.
 
 
همان طور كه در سخنرانى معروف حضرت [[امام حسين]] علیه‌السلام‌‌ آمده است: «مجارى الامور والاحكام على ايدى العلماء باللّه،(31) علماى ربانى كارگزاران و حكمرانان جامعه هستند».
 
 
قاضى سعيد رياست امور شرعى و قضاوت را پذيرفت تا با اين مقام به محرومان مدد برساند و آنان را از نادارى و استضعاف نجات داده و حقشان را از چنگ تكاثرطلبان و مرفهين بى درد بيرون آورد و نقش كاذب سرمايه داران و زورگويان را بى اثر نموده، مردم را به رهنمودهاى قرآن و عترت علاقه مند نمايد.
 
 
روش قاضى سعيد در اجراى [[احكام شرعى]] و تلاش‌هاى علمى وى در قلمرو [[حكمت]] و [[عرفان]] بر برخى تنگ‌نظران و كوتاه‌فكران، ناپسند آمد و اين نامدار عرصه انديشه محسود اقران قرار گرفت و هنگام روى كار آمدن شاه سليمان صفوى (سال 1077 هـ.ق) حاسدان نزد وى و درباريان، زبان به مذمت گشوده و مفسدين سعايت آن عالم سعيد را پيشه خود نمودند و نظر حاكمان وقت را نسبت به او مكدر ساختند و با امواج بدبينى و توفان تهمت زمينه هاى تعطيل فعاليت هاى او را فراهم كردند.
 
 
سرانجام قاضى سعيد از خدمت در شغل قضاوت و تصدى امور شرعى اخراج و از شهر [[قم]] تبعيد و در قلعه الموت محبوس گرديد؛ اما چون صداقت، صفاى نفس و درستى وى بر آنان معلوم شد مورد عفو قرار گرفت و قبل از سال 1084 هـ.ق به شهر مقدس قم رفت و تا سال 1088 هـ.ق به پژوهش‌هاى علمى در زمينه [[قرآن]]، [[حديث]] و علوم دينى مشغول بود تا اين كه در سال 1089 به اصفهان آمد و تا سال 1102 در اين شهر به تحقيق در [[حكمت]] و [[عرفان]] مبادرت نمود.
 
 
مورخان مى گويند: قاضى سعيد تا سن سى سالگى مشغول بحث و بررسى در [[احاديث]] و روايت نبود و ظاهراً در اين سن پس از رؤياى صادقه اى، در صدد برآمد كه در اخبار اهل بيت تفحص كند و او در كتاب «الاربعينيات» به اين خواب راستين و روى آوردن به پژوهش‌هاى كلامى-اعتقادى، اشاره نموده است.
 
 
از برخى نوشته هاى وى چنين برمى آيد كه در هنگام تأليف آن‌ها در مشقت بوده و در دوران تبعيد روزگار را به سختى سپرى مى كرده است و از شر اعدا به رشته الهى تمسك مى جسته و از خداوند رهايى خود را مى خواهد.
 
 
'''از ديگران'''
 
 
ميرزا عبدالله افندى كه از معاصرين قاضى سعيد به شمار مى آيد وى را به عنوان حكيمى عارف و شاعرى منشى و نيكوگفتار معرفى كرده و از موقعيت ويژه وى نزد حاكمان صفوى سخن گفته است.(32)
 
 
نصرآبادى در تذكره اش مى نويسد: «نيكو اخلاق و پسنديده صفاتند، طبعش در اكثر علوم خصوصا حكمت نظرى متين و خامه تقريرش در ترتيب نظم نمكين، رجوعش به خلوت تقدس ذاتى و طلوعش از مشرق تنزه طبيعى از حركت نبض به انديشه قلبى مطلع و به مجرد پرسش، امراض مهلك را دفع مى كند».(33)
 
 
حاج شيخ عباس قمى از قاضى سعيد به عنوان عالم فاضل، حكيم متشرع، محقق صمدانى و عارف ربانى نام مى برد و مى افزايد وى در مراتب عرفانى وسعت نظر داشته، اهل معرفت، ادب و [[حديث]] است.(34)
 
 
حضرت [[امام خمينى]] قدس سره در كتاب «مصباح الهدايه» از وى به عنوان عارف كامل قاضى سعيد شريف قمى سخن مى گويند و در ادامه مى افزايند: «قاضى سعيد در عرفان مقام والايى دارد و در راه سلوك قدمى استوار و كتاب شرح توحيد صدوق اين فاضل فرزانه زائرى عزيز و نفيس معرفى مى كنند و در موضوع خود بى نظير است».(35)
 
 
در كتاب «اسرار الصلوة» ضمن آن كه امام خمينى قدس سره قاضى سعيد را يكى از اهل معرفت معرفى مى فرمايد در جاى جاى كتاب از «اسرار العبادات و حقيقة الصلوة» وى مطالبى را نقل مى فرمايند.(36)
 
 
سيد محمد مشكوة - استاد فقيد دانشگاه تهران - كه كتاب «كليد [[بهشت]]» قاضى سعيد را پس از تصحيح و مقدمه‌نويسى به چاپ رسانيده است درباره اين دانشمند جهان تشيع مى گويد: «...تصانيف وى با سليقه و ذوق و روح تصوف در قالب فلسفى مدون گرديده و شايد به همين جهت همه وقت نسخ آن‌ها كمياب و عزيزالوجود بوده و كمتر از حدود [[قم]] و اصفهان تجاوز مى كرده است، غالباً مورخين از غالب تصانيف وى بى اطلاع مانده اند و حتى سيد اعجاز حسين كنتورى در كتاب خود - كشف الحجب والاستار -(37) كه جامع‌ترين فهرست تصانيف شيعه است به هيچ اسم و رسمى از قاضى سعيد و تصانيف او نامى به ميان نياورده و گويا از وى اطلاعى نداشته است...».(38)
 
 
هانرى كربن - پروفسور اهل فرانسه - كه در بين مذاهب مختلف به عقايد شيعه، علاقه كامل پيدا نموده و اين تمايل وى از تتبع و بررسى در مبانى تشيع حاصل شده،(39) مى گويد: «...اين انديشمند و حكيم معنوى (قاضى سعيد) داراى چنان اهميتى است كه بايد فصلى ويژه به وى اختصاص داد... قاضى سعيد از برجسته ترين نمايندگان عرفان شيعى امامى است...».(40)
 
 
و نيز محمد شريف رازى درباره اش مى نويسد: «عصر شاه صفى صفوى رياست روحانيت و علميت شهرستان [[قم]] با وى بوده و در بين مردم قضاوت و داورى مى نموده و در شرعيات نهايت تسلط را داشته است...».(41)
 
 
'''تراوش انديشه'''
 
 
در نسخه اى خطى از كتاب «كليد بهشت» كه كاتب، آن را در تاريخ [[ذی الحجه]] سال 1085 هـ.ق در زمان حيات مؤلف به پايان برده، از قاضى سعيد به عنوان جالينوس زمان ياد كرده است. اين عبارت محكم ترين و قديمى ترين مأخذى است كه از طبابت و رشته تخصصى قاضى سعيد در طب سخن گفته و عباراتى با اين صراحت جز بر قاضى سعيد در آن عصر منطبق نمى گردد.
 
 
اما علاوه بر طبابت، وى در توضيح، تفسير و تبيين [[احاديث]] و روايات و استخراج [[حكمت]] و [[عرفان]] از منابع روايى نيز تبحر داشت و در آثارش چنين تسلط و مهارتى كاملاً مشهود است.
 
 
قبل از دوران [[شيخ صدوق]]، شيعه نه تنها از لحاظ سياسى مظلوم بود بلكه از لحاظ عقايد نيز براى مردم ناشناخته بود. علماى دربار خلفاى عباسى، بسيارى از انديشه هاى موهوم را به شيعيان نسبت مى دادند كه در واقع از تفكرات شيعى نبود. به دليل همين اتهامات شيخ صدوق با تأليف كتاب «اعتقادات» و «التوحيد» حقيقت تشيع را آشكار كرد و عقيده شيعه را درباره خداوند سبحان و صفات جمال و جلال او بر اساس روايات اهل بيت علیهم‌السلام‌‌ بيان نمود و قاضى سعيد نيز به بسط و شرح اين احاديث پرداخت.
 
 
اين دانشمند شيعه بر طبق آيات [[قرآن]] و روايات گوناگون كه لفظ عرش الهى در آن‌ها بكار رفته است، مصاديق مختلف را ذكر كرده و بر اين باور است كه نفس انسان بر اثر تابش نور حق بيدار شده، رفته رفته نور معنوى بر قواى حيوانى غلبه مى كند و بر اثر آن حالت اطمينانى به نفس دست مى دهد و به دليل اعراض از آثار قواى حيوانى، مطمئنه مى گردد، استعدادش به كمالات لايق كامل مى شود و چنين صفايى موجب ظهور انوار الهى و تجلى كمالات ربانى شده، حق در قلب، منزل مى نمايد. به همين گفته شده است: «قلب المؤمن عرش اللّه الاعظم».
 
 
همه حركات و ظهورات منبعث از تجلى حق به اسماء جلال و جمال در قلب كامل، حقيقت كليه انسان است لذا امام به حق را، قلب عالم امكان و موجب آرامش جهان دانسته اند».
 
 
عرش است محيط و مركزش دل × گر دل نبود ز گِل چه حاصل
 
 
گر ديدن عرش و جمله افلاك × گرد دل ماست نه بر اين خاك
 
 
عرش از پى دل بر روان است × خاك است بهانه، اصل آن است.
 
 
كمالات رحمانى و ظهور حق در دل مؤمن به اعتبار آن كه [[برزخ]]، بين غيب و شهادت است از ظهور حق در عرش عالم آفاق، تنوع افزونترى دارد.
 
 
قاضى سعيد از ساختار كعبه، اساس امامت دوازده امام را استخراج مى كند؛ كعبه سنگى به رمز حيات انسانى و قبله حجى تبديل مى شود كه با مراحل حيات تطابق دارد. [[حديث]] مربوط به دوازده حجاب نورانى با توصيف رمزى، مراتب نور محمدى در عالم و سپس نزول آن از عالمى به عالم ديگر از مجراى هفتاد هزار حجاب تا جهان ناسوت، اما مشناسى را با نظريه مربوط به تكوين عالم و [[حكمت]] تاريخ را با فراتاريخ پيوند مى دهد.(42)
 
 
حضرت [[امام رضا]] علیه‌السلام‌‌ پس از مناظره با رؤساى اديان اديان و سران فرقه ها در اثبات خداوند و مقام نبوت [[پيامبران]] رو به حاضران نمود و فرمود هر كدام پرسشى داريد مطرح كنيد؛ همه به دليل ارائه براهين محكم و مستدل از سوى امام سكوت اختيار نمودند. در اين ميان عمران صابى كه از بزرگترين متكلمان زمان خود بود از چگونگى اثبات خداوند سؤال كرد. دامنه گفتگو ميان فروغ هشتم امامت و عُمران در اين باره به باريكترين و پيچيده ترين مسايل مربوط كشيد و امام با روشى ساده و جالب و با استدلال به حقايق روش علمى كه در [[عيون اخبارالرضا]] و احتجاج طبرسى درج شده به او پاسخ داد.
 
 
اين احتجاج از مشكلات كلمات [[ائمه اطهار]] علیهم‌السلام‌‌ است كه بر آن شرحى نوشته اند و عارف محقق قاضى سعيد قمى به تشريح و تبيين آن پرداخته است و از اين شرح احاطه وى بر منابع روايى و [[حكمت]] و [[عرفان]] هويداست.(43)
 
 
قاضى سعيد محبت به ساحت قدس اهل بيت را از طريق معرفت بدست آورد و در اين راه به پژوهش‌هاى گسترده اى دست زد. او عقيده داشت امامان قلب مؤمنان را برمى افروزند و آنان كه از اين نور محرومند، قلب تيره اى دارند. ائمه علیهم‌السلام‌‌ حكمت لدنى دارند و مهبط وحى، موضع رسالت، معدن عرفان و شجره نبوتند و اسم اعظم خداوند نزد اين وجودهاى مطهر است و منظور از حديث شريف «من عرف نفسه فقد عرف ربه» اين است كه مؤمن بايد وجه‌الله را بشناسد و اين وجه الهى امام مى باشد. تفسير مزبور را قاضى سعيد از سخن منسوب به حضرت على علیه‌السلام‌‌ كه به نام خطبةالبيان مشهور است استخراج نموده است، زيرا در اين كلام حضرت مى فرمايد: من آيت قادر مطلق هستم، عرفان اسرارم، محرم انوار جلال خداوندم و صاحب سر رسول خدايم و به نحوى پرصلابت هفتاد مورد را به همين نحو فوق العاده بيان مى فرمايد. قاضى سعيد قمى بنا به شرحى كه بر اين خطبه نوشته، آن را مستفيض دانسته است. برخى مؤلفان، انتساب اين كلام را به حضرت على علیه‌السلام‌‌ ضعيف شمرده اند ولى شيخ حافظ رجب بُرسى(44) دانشمند معروف شيعه در قرن هشتم اين بيان را در كتاب مشارق الانوار ذكر نموده است.
 
 
از نوشته هاى شرح‌حال‌نگاران چنين برمى آيد كه قاضى سعيد قمى در دست يافتن به استنباط دقايق و نكات پيچيده [[حكمت]] اسلامى مورد حمايت غيبى بوده، از لطف الهى و تفضلاتى ائمه علیهم‌السلام‌‌ برخوردار گشته است. وى چنين فضيلتى را از طريق [[اخلاص]]، [[عبادت]] و مقيد بودن به شب زنده‌دارى كسب كرده است.(45)
 
 
قاضى سعيد ضمن تحقيق در آثار روايى و حكمت شيعى از مطالعه در آثار علماى ديگر غافل نبود و به تفكرات فلاسفه يونانى نيز توجه داشت؛ كتابى است به نام «اثولوجيا» كه توسط افلاطون نوشته شده و عالمان اسلامى از آن به عنوان «الربوبيّه» و «الهيات» سخن گفته اند كه ده مبحث را دربر مى گيرد و قاضى سعيد بر چهار فصل آن تعليقاتى نگاشته است. علت توجه وى به اين اثر غير از علاقه درونى رواج و ارزشى است كه كتاب مزبور در حوزه عقلى استادانش داشت. زيرا آنان بارها «اثولوجيا» را مطالعه كرده، در معانى آن انديشه نموده و به تشريح مطالب آن پرداخته اند.(46)
 
 
قاضى سعيد از انديشه هاى ميرابوالقاسم فندرسكى - دانشمند عصر صفوى (متوفى 1050 هـ.ق) در تأليفات خويش استفاده كرده و خود بدين نكته اشاره دارد. كتاب اسرار الصنايع او الهام گرفته از رساله صناعيه ميرفندرسكى(47) مى باشد. وى در آثار خود غالباً به آنچه از ديگر دانشوران نقل كرده به ديده نقد نگاه كرده و با استقلال انديشه و وسعت آگاهى و توان علمى به بررسى آراء و افكار ديگران پرداخته است.
 
 
'''ميوه هاى معرفت'''
 
 
قاضى سعيد قمى به لطف خداوند و بر اثر اهتمامى كه از خويش بروز داد توانست آثارى ارزشمند را به رشته تحرير درآورد كه به آن‌ها اشاره مى گردد:
 
 
* 1. شرح توحيد صدوق كه قاضى سعيد در كتاب شرح اربعين - چهار مورد - و در شرح حديث الغمامه - دو مورد - و در اسرار عبادات - دو مورد - و در كتاب اربعينيات بدان اشاره كرده و خواننده را به اين كتاب ارجاع داده است. اين كتاب مفصل ترين تصنيف قاضى سعيد و در چند مجلد است و در سال 1079 هـ.ق تأليف آن آغاز گشته و تا چندين سال بعد تحرير آن به درازا كشيده است.(48)
 
 
* 2. شرح الاربعين، قاضى سعيد در اين اثر برخى [[احاديث]] مشكل را تدوين كرده و به شرح آنان پرداخته است. وى در رساله شرح حديث الغمامة به عنوان اين كتاب اشاره دارد و مدرس تبريزى از آن به عنوان «الاربعون حديثا» نام برده و مى افزايد مؤلف، آن را در سن سى سالگى نوشته است و شرح چهل [[حديث]] در معارف مى باشد كه مشحون از تحقيقات علمى است. شيخ [[آقا بزرگ تهرانى]] سه نسخه از آن را ملاحظه كرده است.(49)
 
 
ناگفته نماند كه اثر مزبور در ده هزار سطر تدوين شده، با مقدمه سيد نصرالله تقوى در سال 1355 هـ.ق در تهران به چاپ رسيده است. چون در اين كتاب قاضى سعيد در شش مورد از كتاب «وافى» نقل كلام نموده؛ مؤلف آن را كه استادش بوده و فيض كاشانى نام داشت با جمله «ادام اللّه فيضه» دعا كرده و در زمان تصنيف آن، فيض كاشانى در قيد حيات بوده است.(50)
 
 
* 3. «الاربعينيات للكشف انوار القدسيات»، اين اثر از مصنفات ممتاز قاضى سعيد است. وى مى خواست چهل رساله از خلاصه مطالعات خويش در اسرار [[حكمت]] را به رشته نگارش درآورد كه تنها به تدوين ده رساله توفيق يافته كه در اين مجموعه قرار گرفته و تحت عناوين زير تنظيم شده اند:
 
 
الف: «رساله روح الصلوة» كه در آن درباره اسرار اوضاع و حقيقت اذكار و تفسير آنچه در [[نماز]] خوانده مى شود بحث كرده است. او اين اثر را به استاد خود فيض كاشانى اهدا نموده است.(51)
 
 
ب: «الكشف عن القراآت السبع» تصنيف آن در [[قم]] دو شب گذشته از [[جمادى الثانى]] سال 1089 هـ.ق شروع شده و دو شب به آخر همان ماه خاتمه يافته است، وى در اثر مذكور موضوع اختلاف در خواندن [[قرآن]] را با بحث هاى فلسفى و اشراقى حل كرده است.
 
 
ج: «الفوايد الرضويه» كه تفسيرى است با ديد فلسفى در خصوص [[حديث]] رأس الجالوت يعنى احتجاج حضرت [[امام رضا]] علیه‌السلام‌‌ با رهبران يهودى. در مقدمه گفته است: حكمت آن مى باشد كه در [[قرآن]]، سنت و علمى كه از مدينة العلم حضرت على علیه‌السلام‌‌ برخاسته، مندرج باشد و در خبرهاى امامان حقايق بسيارى براى عابدان و عالمان نهفته است.(52) البته اين رساله غير از شرح حديث دوازدهم اربعين اوست كه مفصل مى باشد. گرچه در آن هم به نام رأس الجالوت اشاره شده است. (تاريخ تدوين 1084 هـ.ق)
 
 
د: «مرقاة الاسرار»، اين رساله را قاضى سعيد در سن سى و پنج سالگى و در دهم [[ذى القعده]] سال 1084 هـ.ق در شهر قم نوشته است.(53) در اين وجيزه، مؤلف به موضوع ربط حادث به قديم و حدوث زمانى عالم و بحث ماهيت و وجود پرداخته و به موضوع اصالت وجود انتقاد كرده است.(54)
 
 
ه: «النفحات الالهيه والخواطر الالهاميه»، وى اين رساله را در اصفهان و در سال 1084 هـ.ق نوشته و در آغاز خداوند را به خاطر آن كه به وى عقل و علم عطا نموده شكر كرده است.
 
 
و: «المقصد الاسنى»، در تحقيق ماهيت و وجود و حركت كه اين كتاب را قاضى سعيد در سال 1088 در قم تحرير نموده و آن را با حمد پروردگار جهانيان آغاز كرده و با درود بر رسول اكرم صلی الله علیه و آله و آل او به پايان برده است.
 
 
ز: «الانوار القدسيه» در تحقيق هيولى، نفس و فوائد ديگر كه به سال 1058 در قم نوشته است، وى مى گويد: انوار قدسى شامل سه نور است كه هيولى، صورت و نفس از عناصر آن مى باشد و در مقدمه از منتقدين به مباحث عرفانى و فلسفى مذمت كرده و تهمت زدن آنان بر اهل دانش را محكوم نموده است.(55)
 
 
ح: «الحديقة الوردية فى السوانح المراجيه»، در رساله مذكور نگارنده موضوع معراج را مورد تأويل فلسفى و عرفانى قرار داده است.
 
 
ط: «البرهان القاطع»، كه ترجمه رساله فارسى برهان قاطع و نور ساطع استادش حكيم الهى رجبعلى تبريزى است.
 
 
ى: «الطلايع و البوارق» يا «البوارق الملكوتيه» رساله اى مفصل در يك مقدمه و شش طليعه و هر طليعه چندين بارقه دارد و در آن، مباحث حكمى و فلسفى و ديدگاه‌هاى عرفانى مطرح شده است.(56)
 
 
به تصريح مؤلف، مقدمه اين نوشتار در سال 1095 هـ.ق آغاز شده و به سال 1102 به مجموعه اربعينيات منتقل شده است.(57)
 
 
يادآورى مى شود هر يك از اين رساله ها عموماً داراى مقدمه و خاتمه است و غالبا دو تاريخ دارد، زمان به پايان رسيدن تصنيف و ديگرى تاريخ الحاق به كل مجموعه اربعينيات؛ اين كتاب آخرين و مفيدترين آثار قاضى سعيد است.
 
 
* 4. «حاشيه بر اثولوژيا» يا حكمت ارسطو؛ اثو به معناى ماوراءالطبيعه و لوژى به معناى دانش مى باشد. قاضى سعيد بر چهار بخش اين اثر حاشيه نوشته است.(58) وى در سال 1077 هـ.ق از تحرير اين رساله فارغ شده است.
 
 
* 5. «كليد بهشت» كه رساله اى است در اشتراك لفظى اسماءاللّه؛ اين نوشتار كه به زبان فارسى مى باشد به تصحيح سيد محمد مشكوة در تهران چاپ شده است.(59)
 
 
* 6. اسرار الصنايع در صناعات خمسه منطق، برهان، جدل، شعر، مغالطه و خطابه.(60)
 
 
* 7. شرح حديث بساط كه قاضى سعيد در سال 1099 در اصفهان از آن فارغ گرديده است.(61)
 
 
* 8. شرح حديث غمام كه به سال 1099 در اصفهان نوشته است.(62)
 
 
* 9. حقيقة الصلوة يا مقاله توحيد در بيان اين كه حقيقت و روح [[نماز]] عبارت است از توحيد ذات، توحيد اسماء و صفات و توحيد افعالى، اين رساله در 150 سطر نوشته شده است.(63)
 
 
* 10. اسرار عبادات، كه ده هزار سطر است و استاد سيد محمد مشكوة نسخه اى از آن را به خط مرحوم شيخ محمدعلى (از طلاب سابق مدرسه سپهسالار) در اختيار داشته است.
 
 
* 11. حاشيه بر شرح الاشارات خواجه نصيرالدين طوسى، كه صاحب رياض العلماء از آن نام برده است.
 
 
'''به سوى دار سرور'''
 
 
سرانجام اين عارف شيفته اهل بيت عصمت و طهارت علیهم‌السلام‌‌ پس از جهدى وافر و به يادگار نهاد. تن آثار علمى فراوان و تربيت شاگردانى دانشور، به سال 1103 هـ.ق دار فانى را وداع گفت(64) و به سراى باقى شتافت، پيكر مطهرش در شهر مقدس [[قم]] نزديك مقبره شيخ ابوالحسن على بن بابويه، در كنار خيابان ارم مدفون گرديد.(65)
 
 
از قاضى سعيد فرزند فاضل متكلمى باقى ماند كه راه پدر را در طريق كاوش‌هاى علمى ادامه داد، نامش مولى صدرالدين مى باشد كه در حرم [[حضرت معصومه]] سلام الله علیها اصول كافى درس مى داد، بعدها همچون والدش به منصب قضاوت در آذربايجان منصوب گرديد.(66)
 
 
كاظم بن آقا صادق كه از شاعران و نجباى قم بوده و ابياتى از او در آتشكده آذر مسطور است از شاگردان قاضى سعيد مى باشد. مهدى نامى شرح توحيد صدوق را بر استادش (قاضى سعيد) قرائت كرده است.(67) محمدكريم از ديگر شاگردان وى است كه قاضى سعيد به او اجازه داده در اول كتاب اربعون [[حديث]] نام استاد خود را تحت عنوان محمدالمدعو به سعيد شريف ذكر كند.(68) قاضى سعيد فرزند خواهرى به نام نورالدين داشت كه چون پيراهن وى در [[حكمت]] بود و حافظ اسرار او در نهان و آشكار به شمار مى رفت.(69)
 
 
پى نوشت
 
 
(1). در اين مورد بنگريد به تاريخ فلسفه اسلامى، هانرى كربن، ترجمه اسدالله مبشرى، ص 55-54.
 
 
(2). تاريخ حكماء و عرفاء متأخرين صدرالمتألهين، منوچهر صدوقى سها، ص 26.
 
 
(3). نك: شرح مشاعر لنگرودى، مقدمه، ص 26-25.
 
 
(4). خدمات متقابل اسلام و ايران، استاد شهيد آيت الله مرتضى مطهرى، ص 591.
 
 
(5). طرائق الحقايق، ج 3، ص 72.
 
 
(6). تذكره نصرآبادى، ص 167.
 
 
(7). الذريعه، الى تصانيف الشيعه، ج 4، ص 479 و نيز روضات الجنات، ج 4، ص 10-9.
 
 
(8). تاريخ فلسفه اسلامى، هانرى كربن، ترجمه جواد طباطبايى، ص 488.
 
 
(9). گنجينه دانشمندان، محمد شريف رازى، ج 1، ص 119.
 
 
(10). فرهنگ بزرگان اسلام و ايران، آذر تفضلى، مهين فضائلى جوان، ص 511.
 
 
(11). رياض العلماء و حياض الفضلاء، ميرزا عبداللّه افندى اصفهانى، ج 2، ص 318.
 
 
(12). الكنى والالقاب، ج 3، ص 53؛ فوائد الرضويه، ص 627.
 
 
(13). ريحانة الادب، مدرس تبريزى، ج 4، ص 413.
 
 
(14). درباره وى بنگريد به كتاب قصص الخاقانى، ولى قلى بن داود قلى شاملو، ج 2، ص 178.
 
 
(15). بنگريد به فرهنگ بزرگان اسلام و ايران، ص 511 و نيز تذكره پيمانه، ص 91 تا 93.
 
 
(16). كليد بهشت، ميرزا محمدسعيد قمى، مقدمه سيد محمد مشكوة، ص 8.
 
 
(17). فلاسفه شيعه، عبدالله نعمه، ترجمه سيد جعفر غضبان، ص 499-498.
 
 
(18). ريحانة الادب، ج 4، ص 369؛ تاريخ ادبيات ايران، ادوارد براون، ج 4، ص 282.
 
 
(19). كليد بهشت، مقدمه صحيح، ص 11.
 
 
(20). تذكره نصرآبادى، ص 168.
 
 
(21). رياض العلماء، ج 2، ص 319 و در مورد ديگر سروده هايش بنگريد به كتاب در محفل روحانيان، محمدعلى مجاهدى، ص 153.
 
 
(22). روضات الجنات، ج 4، ص 10.
 
 
(23). نك: الكنى والالقاب، ج 3، ص 52؛ فوائد الرضويه، ص 627.
 
 
(24). خدمات متقابل اسلام و ايران، ص 591.
 
 
(25). تاريخ فلسفه اسلامى، هانرى كربن، ص 487.
 
 
(26). قصص الخاقانى، ولى قلى بن داوود قلى شاملو، ج 2، ص 48-47.
 
 
(27). تاريخ فلسفه اسلامى، كربن، ص 487.
 
 
(28). رياض العلماء، ج 2، ص 317.
 
 
(29). نامه آستان قدس، شماره 6، سال 1334.
 
 
(30). نك: روضة الصفاى ناصرى، ج 8، ص 100.
 
 
(31). [[تحف العقول]]، ص 171.
 
 
(32). رياض العلماء، ج 2، ص 319-318.
 
 
(33). تذكره نصرآبادى، ص 168.
 
 
(34). هديةالاحباب، ص 236؛ الكنى والالقاب، ج 3، ص 52؛ فوائد الهنويه، ص 2627.
 
 
(35). مصباح الهدايه، امام خمينى، ترجمه سيد احمد فهرى، ص 198-153-76-45-43-40-38.
 
 
(36). اسرار الصلوة، [[امام خمينى]]، ترجمه سيد احمد فهرى، ج 1، ص 165-147-146 و240، ج 2، ص 27.
 
 
(37). اين كتاب در كلكته چاپ شده است.
 
 
(38). كليد بهشت، مقدمه مصحح، ص 12.
 
 
(39). درباره وى بنگريد به شرح مقدمه قيصرى، سيد جلال‌الدين آشتيانى، ص 84 و 85 و نيز مجموعه مقالات انجمن واره بررسى مسائل ايران شناسى، به كوشش على موسوى گرمارودى، مقاله نگاهى به ايران شناسى و شيعه شناسى هانرى كربن و نيز مقاله ملاحظاتى درباره نقادى هانرى كربن از ايران شناسى.
 
 
(40). تاريخ فلسفه اسلامى، ص 488-487.
 
 
(41). گنجينه دانشمندان، محمدشريف رازى-ج 1، ص 119.
 
 
(42). تاريخ فلسفه اسلامى، ص 489.
 
 
(43). اين شرح نفيس به همت مرحوم آقا ميرزا عيسى خان على‌آبادى به مقدمه اى از مرحوم ميرزا على بامداد به خط آقا ميرزا محمدعلى عبرت نائينى به چاپ سنگى رسيده است.
 
 
(44). آرامگاه وى در دوازده كيلومترى شمال شهر زواره مى باشد.
 
 
(45). فوائد الرضويه، ص 627.
 
 
(46). تاريخ ادبيات ايران، ذبيح‌الله صفا، ج 5، ص 339.
 
 
(47). الذريعه، ج 1، ص 417.
 
 
(48). استاد سيد محمد مشكوة در نسخه خطى دو مجلد از اين اثر را نزد سيد فاضل حاج سيد نصراللّه تقوى ديده است كه شرح 26 باب از توحيد صدوق را شامل مى شود.
 
 
(49). الذريعه، ج 1، ص 417؛ ضمنا نجف‌قلى حبيبى دامن همت بر كمر ارادت زده تا مجموعه آثار اين عارف بزرگ را با چاپى منقح و تصحيح شده در اختيار علاقمندان بگذارد كه جلد اول شرح توحيد صدوق با اين مشخصات و به اهتمام وى چاپ شده است. (آينه پژوهش، سال دوم، شماره مسلسل 8، ص 41)
 
 
(50). كليد بهشت، مقدمه مصحح، ص 18-17.
 
 
(51). اين رساله در حاشيه شرح هداية [[ملاصدرا]] چاپ شده است. (ريحانة الادب، ج 4، ص 412)
 
 
(52). تاريخ ادبيات ايران، ج 5، ص 340.
 
 
(53). كليد بهشت، مقدمه مصحح، ص 27.
 
 
(54). تاريخ ادبيات ايران، همان مجلد، ص 340.
 
 
(55). همان مأخذ.
 
 
(56). اين رساله در فهرست كتابخانه دانشگاه تهران، ج 3، ص 2125-2124 معرفى شده است.
 
 
(57). كليد بهشت، مقدمه سيد محمد مشكوة، ص 29.
 
 
(58). [[الذريعه]]، ج 6، ص 12.
 
 
(59). نخستين بار در سال 1315 هـ.ش و براى بار دوم در سال 1362 توسط انتشارات الزهرا به طبع رسيده است.
 
 
(60). الذريعه، ج 2، ص 51.
 
 
(61). الذريعه، ج 2، ص 51.
 
 
(62). نسخه اى از آن به صورت مخطوط به شماره 1849 در كتابخانه شهيد مطهرى نگاهدارى مى شود.
 
 
(63). كليد بهشت، مقدمه مصحح الذريعه، ج 4، ص 479.
 
 
(64). بنا به نقل شرح‌حال‌نگاران تا سال 1102 هـ.ق در اصفهان در قيد حيات بوده و شيخ [[آقا بزرگ تهرانى]] در جايى (الذريعه، ج 6، ص 12) فوت وى را در سال 1103 هـ.ق نوشته ولى در جاى ديگر اظهار داشته وفات قاضى سعيد بعد از سال 1103 هـ.ق بوده است. (ج 4، ص 479)
 
 
(65). گنجينه دانشمندان، ج 1، ص 119.
 
 
(66). الكنى والالقاب، ج 3، ص 53؛ روضات الجنات، ج 4، ص 11؛ فوايد الرضويه، ص 628.
 
 
(67). كليد بهشت، مقدمه صحيح.
 
 
(68). [[الذريعه]]، ج 1، ص 417.
 
 
(69). [[روضات الجنات]]، ج 4، ص 9.
 
 
[[رده:علمای قرن یازدهم]]
 
[[رده:علمای قرن یازدهم]]
 +
[[رده:مدفونین در قبرستان شیخان]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۲۶

محمدسعید بن محمد قمی (۱۰۴۹-۱۱۰۳ ق) معروف به «قاضی سعید قمی»، از حکما و عرفای بزرگ شیعه در قرن یازده هجری و از شاگردان فیض کاشانی بود. قاضى سعید در دوران صفویه ریاست امور شرعى و قضاوت را پذیرفت تا با این مقام به محرومان مدد برساند. وى در تبیین احادیث و استخراج حکمت و عرفان از منابع روایى تبحر داشته و آثار مهمی در فلسفه و شرح روایات از خود بجای گذاشته است.

Saeid-ghomi.jpg
نام کامل محمدسعید بن محمد قمی
زادروز ۱۰۴۹ قمری
زادگاه قم
وفات ۱۱۰۳ قمری
مدفن قم

Line.png

اساتید

فیض کاشانی، ملا عبدالرزاق لاهیجی، ملا رجب‌علی تبریزی،...


آثار

شرح توحید صدوق، شرح الاربعین، الاربعینیات للکشف انوار القدسیات، اسرار الصنایع، کلید بهشت،...

ولادت و خاندان

محمد سعید بن محمد مفید قمی در دهم ذی القعده سال ۱۰۴۹ ق در قم متولد شد. این عالم شیعى در برخى نوشته ها خود را محمد معروف به «سعید» معرفى کرده است[۱] و شرح‌حال‌نویسان از وى تحت عناوین «قاضى سعید قمى»، «میرزا محمد سعید»، «ملا سعید» و «حکیم کوچک» نام برده اند.[۲]

وی در مجلد اول کتاب گرانسنگ «شرح توحید صدوق» خود را «محمد» فرزند «محمد مفید» دانسته و در مجلد دوم، فرزند مفید معرفى کرده است. از برخى کتب تراجم برمى آید که مفید لقب پدرش بوده و نام والد وى محمدباقر است. محمدباقر در زهد و وارستگى مشهور بود و در شهر مقدس قم به شغل طبابت اشتغال داشت و بانهایت دلسوزى و رعایت موازین علمى و شرعى از این طریق روزگار مى گذرانید.

همچنین برادر بزرگتر محمد سعید، میرزا محمدحسین نام دارد که از شاگردان ملا رجبعلى تبریزى است و نزد شاه عباس دوم صفوى (۱۰۷۷-۱۰۵۲ هـ.ق) در ردیف طبیبان حاذق بود. مى گویند محمدحسین ریاست اطباى آن روزگار را عهده دار بود و نزد حاکمان صفوى از اهمیت و اعتبار ویژه اى برخوردار بوده است.

از قاضى سعید قمی فرزند فاضل متکلمى باقى ماند که راه پدر را در طریق کاوش‌هاى علمى ادامه داد، نامش مولى صدرالدین مى باشد که در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها اصول کافى درس مى داد، بعدها همچون والدش به منصب قضاوت در آذربایجان منصوب گردید.[۳]

تحصیل و استادان

قاضى سعید قمى پس از فراگیرى علوم مقدماتى و طب نزد پدر و برادر بزرگترش به حکمت و عرفان روى آورد و به حوزه درسى ملا محسن فیض کاشانى وارد گردید.[۴]

فیض کاشانى در تکوین اندیشه هاى این دانشور تأثیر فراوانى داشت. در مدتى که فیض کاشانى در شهر مقدس قم بسر مى برد، قاضى سعید از محضرش بهره مند گشته، نزد وى اندیشه هاى عرفانى خود را غنا بخشیده و شکوفایى او در قلمرو شعر و سروده هاى عرفانى ماحصل ارتباط وى با فیض کاشانى بوده است. قاضى سعید به عربى و فارسى شعر مى گفت و تخلص وى «تنها» مى باشد و دیوان شعر پارسى او معروف است. در شعرى، از صوفیان مردم فریب انتقاد کرده و مى گوید:

مخور فریب کرامات این تهى مغزان که گر بر آب روند از هواست همچو حباب

برخی عالمان مانند عبدالله افندى در ریاض العلماء وی را از شاگردان ملا عبدالرزاق لاهیجی نیز به حساب آورده‌ اند.[۵]

قاضى سعید قمى براى استفاده از اندیشه هاى عرفانى حکیمان اصفهان، شهر مقدس قم را به قصد آن دیار ترک نمود. در این زمان اصفهان یکى از مهمترین کانون‌هاى فرهنگى و علوم اسلامى محسوب مى شد. اقتدار تشیع و روى کار آمدن دولت شیعى صفوى زمینه را براى شکوفایى تفکرات علماى شیعه فراهم ساخت و نوشته ها و آثارى پدید آمد که در آن‌ها اندیشه هاى حکیمانه از خاندان عصمت بهره مى گرفت و از احادیث و روایات سود مى جست.

در زمانى که این جوان تشنه دانش به مکتب حکیمان اصفهان پا نهاد، ملا رجبعلى تبریزى حوزه درسى تشکیل داده بود. از جمله شاگردان وى همین قاضى سعید قمى بود[۶] که از افکار استاد خویش ملهم گردید و نامبرده برخى آثار خود را به این استاد تقدیم کرده و یک یا دو اثرش را ترجمه نموده است. ملا رجبعلى در منطق، علوم طبیعى و الهیات تبحر داشت و در این زمینه ها صاحب نظر بود و البته به برخى اندیشه هاى ملاصدرا انتقاد مى نمود.

محمد رفیع پیرزاده -که سال تولد و وفاتش بدست نیامده- همراه با قاضى سعید قمى از نزدیکان این استاد بوده است که به توصیه ملا رجبعلى اثرى مفصل با عنوان «معارف الالهیه» نگاشت که در آن تعلیمات استاد خود را بیان کرده و بسط مى دهد.[۷]

آثار و تألیفات

قاضى سعید قمى توانست آثارى ارزشمند را به رشته تحریر درآورد که به آن‌ها اشاره مى گردد:

  • ۱. شرح «توحید صدوق» که قاضى سعید در کتاب شرح اربعین و در شرح حدیث الغمامه و در اسرار عبادات و در کتاب اربعینیات بدان اشاره کرده و خواننده را به این کتاب ارجاع داده است. این کتاب مفصل ترین تصنیف قاضى سعید و در چند مجلد است و در سال ۱۰۷۹ هـ.ق تألیف آن آغاز گشته و تا چندین سال بعد تحریر آن به درازا کشیده است.[۸]
  • ۲. شرح الاربعین، قاضى سعید در این اثر برخى احادیث مشکل را تدوین کرده و به شرح آنان پرداخته است. وى در رساله شرح حدیث الغمامة به عنوان این کتاب اشاره دارد و مدرس تبریزى از آن به عنوان «الاربعون حدیثا» نام برده و مى افزاید مؤلف، آن را در سن سى سالگى نوشته است و شرح چهل حدیث در معارف مى باشد که مشحون از تحقیقات علمى است. شیخ آقا بزرگ تهرانى سه نسخه از آن را ملاحظه کرده است.[۹] چون در این کتاب قاضى سعید در شش مورد از کتاب «وافى» نقل کلام نموده، مؤلف آن را که استادش بوده و فیض کاشانى نام داشت با جمله «ادام اللّه فیضه» دعا کرده و در زمان تصنیف آن، فیض کاشانى در قید حیات بوده است.[۱۰]
  • ۳. «الاربعینیات للکشف انوار القدسیات»، این اثر از مصنفات ممتاز قاضى سعید است. به تصریح مؤلف، مقدمه این نوشتار در سال ۱۰۹۵ هـ.ق آغاز شده و به سال ۱۱۰۲ ق. به مجموعه اربعینیات منتقل شده است.[۱۱] وى مى خواست چهل رساله از خلاصه مطالعات خویش در اسرار حکمت را به رشته نگارش درآورد که تنها به تدوین ده رساله توفیق یافته که در این مجموعه قرار گرفته و تحت عناوین زیر تنظیم شده اند:
  1. الف: «رساله روح الصلوة» که در آن درباره اسرار اوضاع و حقیقت اذکار و تفسیر آنچه در نماز خوانده مى شود بحث کرده است. او این اثر را به استاد خود فیض کاشانى اهدا نموده است.[۱۲]
  2. ب: «الکشف عن القرائات السبع» تصنیف آن در قم دو شب گذشته از جمادى الثانى سال ۱۰۸۹ هـ.ق شروع شده و دو شب به آخر همان ماه خاتمه یافته است، وى در اثر مذکور موضوع اختلاف در خواندن قرآن را با بحث هاى فلسفى و اشراقى حل کرده است.
  3. ج: «الفواید الرضویه» که تفسیرى است با دید فلسفى در خصوص حدیث رأس الجالوت یعنى احتجاج حضرت امام رضا علیه‌السلام‌‌ با رهبران یهودى. در مقدمه گفته است: حکمت آن مى باشد که در قرآن، سنت و علمى که از باب مدینة العلم حضرت على علیه‌السلام‌‌ برخاسته، مندرج باشد و در خبرهاى امامان حقایق بسیارى براى عابدان و عالمان نهفته است.[۱۳] البته این رساله غیر از شرح حدیث دوازدهم اربعین اوست که مفصل مى باشد. گرچه در آن هم به نام رأس الجالوت اشاره شده است (تاریخ تدوین ۱۰۸۴ هـ.ق).
  4. د: «مرقاة الاسرار»، این رساله را قاضى سعید در سن سى و پنج سالگى و در دهم ذى القعده سال ۱۰۸۴ هـ.ق در شهر قم نوشته است.[۱۴] در این وجیزه، مؤلف به موضوع ربط حادث به قدیم و حدوث زمانى عالم و بحث ماهیت و وجود پرداخته و به موضوع اصالت وجود انتقاد کرده است.[۱۵]
  5. ه: «النفحات الالهیه والخواطر الالهامیه»، وى این رساله را در اصفهان و در سال ۱۰۸۴ هـ.ق نوشته و در آغاز خداوند را به خاطر آن که به وى عقل و علم عطا نموده شکر کرده است.
  6. و: «المقصد الاسنى»، در تحقیق ماهیت و وجود و حرکت که این کتاب را قاضى سعید در سال ۱۰۸۸ در قم تحریر نموده و آن را با حمد پروردگار جهانیان آغاز کرده و با درود بر رسول اکرم صلی الله علیه و آله و آل او به پایان برده است.
  7. ز: «الانوار القدسیه» در تحقیق هیولى، نفس و فوائد دیگر که به سال ۱۰۵۸ در قم نوشته است، وى مى گوید: انوار قدسى شامل سه نور است که هیولى، صورت و نفس از عناصر آن مى باشد و در مقدمه از منتقدین به مباحث عرفانى و فلسفى مذمت کرده و تهمت زدن آنان بر اهل دانش را محکوم نموده است.[۱۶]
  8. ح: «الحدیقة الوردیة فى السوانح المراجیه»، در رساله مذکور نگارنده موضوع معراج را مورد تأویل فلسفى و عرفانى قرار داده است.
  9. ط: «البرهان القاطع»، که ترجمه رساله فارسى برهان قاطع و نور ساطع استادش حکیم الهى رجبعلى تبریزى است.
  10. ى: «الطلایع و البوارق» یا «البوارق الملکوتیه» رساله اى مفصل در یک مقدمه و شش طلیعه و هر طلیعه چندین بارقه دارد و در آن، مباحث حکمى و فلسفى و دیدگاه‌هاى عرفانى مطرح شده است.[۱۷]
  • ۴. «حاشیه بر اثولوژیا» یا حکمت ارسطو؛ اثو به معناى ماوراءالطبیعه و لوژى به معناى دانش مى باشد. قاضى سعید بر چهار بخش این اثر حاشیه نوشته است.[۱۸] وى در سال ۱۰۷۷ هـ.ق از تحریر این رساله فارغ شده است.
  • ۵. «کلید بهشت» که رساله اى است در اشتراک لفظى اسماءاللّه؛ این نوشتار که به زبان فارسى مى باشد به تصحیح سید محمد مشکوة در تهران چاپ شده است.[۱۹]
  • ۶. اسرار الصنایع در صناعات خمسه: منطق، برهان، جدل، شعر، مغالطه و خطابه.[۲۰]
  • ۷. شرح حدیث بساط، که قاضى سعید در سال ۱۰۹۹ در اصفهان از آن فارغ گردیده است.[۲۱]
  • ۸. شرح حدیث غمام، که به سال ۱۰۹۹ در اصفهان نوشته است.[۲۲]
  • ۱۰. اسرار عبادات، که ده هزار سطر است و استاد سید محمد مشکوة نسخه اى از آن را به خط مرحوم شیخ محمدعلى (از طلاب سابق مدرسه سپهسالار) در اختیار داشته است.

فعالیتهای علمی و اجتماعی

قضاوت و طبابت:

قاضى سعید پس از رحلت استادش ملا رجبعلى تبریزى، اندیشه هاى وى را پى گرفت و مانند مربى و معلم خود، نزد شاه عباس دوم اعتبارى کسب کرد و در حدود سال ۱۰۶۸ هـ.ق که تکیه فیض را در شهر اصفهان بنا مى نمودند، بنابر مأموریتى که از سوى شاه عباس دوم به وى واگذار شد، از وجوهى که به طریق حلال تهیه شده بود املاک و مزارعى حاصل‌خیز و مرغوب خریدارى کرده بر تکیه مزبور وقف نمود.[۲۴]

بنا به قول مورخان، حکیم قاضى سعید از سوى شاه به قضاوت در قم منصوب گردید و از آن تاریخ به قاضى سعید معروف شد. وى در برخى آثار خویش به لقب قاضى اشاره دارد و این سمت تسلط وى را بر منابع فقهى و شرعى نشان مى دهد، زیرا در عصرى که علماى زیادى در شهر قم بودند، ریاست امور شرعى و قضایى به وى محول گردید و این مسأله از توان علمى و نفوذ اجتماعى قاضى سعید حکایت مى کند.

روشن است که او منصب قضاوت را تنها بدین خاطر پذیرفت که حقوق تضییع شده را بازستاند و در اجراى عدالت و گسترش امنیت اجتماعى بکوشد، بلکه او لازم دید که براى تحصیل قدرتى دینى ضامن اجراى احکام حق و عدل باشد تا از این رهگذر بتواند وظیفه دینى و شرعى خود را انجام دهد. همان طور که در سخنرانى معروف امام حسین علیه‌السلام‌‌ آمده است: «مجارى الامور والاحکام على ایدى العلماء باللّه،[۲۵] علماى ربانى کارگزاران و حکمرانان جامعه هستند». قاضى سعید ریاست امور شرعى و قضاوت را پذیرفت تا با این مقام به محرومان مدد برساند و آنان را از نادارى و استضعاف نجات داده و حقشان را از چنگ تکاثرطلبان و مرفهین بى درد بیرون آورد و نقش کاذب سرمایه داران و زورگویان را بى اثر نموده، مردم را به رهنمودهاى قرآن و عترت علاقه مند نماید.

روش قاضى سعید در اجراى احکام شرعى و تلاش‌هاى علمى وى در قلمرو حکمت و عرفان بر برخى تنگ‌نظران و کوتاه‌فکران، ناپسند آمد و این نامدار عرصه اندیشه محسود اقران قرار گرفت و هنگام روى کار آمدن شاه سلیمان صفوى (سال ۱۰۷۷ هـ.ق) حاسدان نزد وى و درباریان، زبان به مذمت گشوده و مفسدین سعایت آن عالم سعید را پیشه خود نمودند و نظر حاکمان وقت را نسبت به او مکدر ساختند و با امواج بدبینى و توفان تهمت زمینه هاى تعطیلی فعالیت هاى او را فراهم کردند.

سرانجام قاضى سعید از خدمت در شغل قضاوت و تصدى امور شرعى اخراج و از شهر قم تبعید و در قلعه الموت محبوس گردید؛ اما چون صداقت، صفاى نفس و درستى وى بر آنان معلوم شد مورد عفو قرار گرفت و قبل از سال ۱۰۸۴ هـ.ق به شهر مقدس قم رفت.

برخی منابع دیگر خاطر نشان نموده اند که وى تا آخر عمر به طبابت هم اشتغال داشته و به درمان بیماران در زمان شاه سلیمان صفوى مبادرت ورزیده است. در نسخه اى خطى از کتاب «کلید بهشت» که کاتب، آن را در تاریخ ذی الحجه سال ۱۰۸۵ هـ.ق در زمان حیات مؤلف به پایان برده، از قاضى سعید به عنوان جالینوس زمان یاد کرده است. این عبارت محکم ترین و قدیمى ترین مأخذى است که از طبابت و رشته تخصصى قاضى سعید در طب سخن گفته و عباراتى با این صراحت جز بر قاضى سعید در آن عصر منطبق نمى گردد.

پژوهش‌هاى علمى:

مورخان مى گویند: قاضى سعید تا سن سى سالگى مشغول بحث و بررسى در احادیث و روایات نبوده و ظاهراً در این سن پس از رؤیاى صادقه اى، در صدد برآمد که در اخبار اهل بیت تفحص کند و او در کتاب «الاربعینیات» به این خواب راستین و روى آوردن به پژوهش‌هاى کلامى-اعتقادى، اشاره نموده است.

وى در توضیح و تبیین احادیث و استخراج حکمت و عرفان از منابع روایى نیز تبحر داشت و در آثارش چنین تسلط و مهارتى کاملاً مشهود است.

قبل از دوران شیخ صدوق، شیعه نه تنها از لحاظ سیاسى مظلوم بود بلکه از لحاظ عقاید نیز براى مردم ناشناخته بود. علماى دربار خلفاى عباسى، بسیارى از اندیشه هاى موهوم را به شیعیان نسبت مى دادند که در واقع از تفکرات شیعى نبود. به دلیل همین اتهامات شیخ صدوق با تألیف کتاب «اعتقادات» و «التوحید» حقیقت تشیع را آشکار کرد و عقیده شیعه را درباره خداوند سبحان و صفات جمال و جلال او بر اساس روایات اهل بیت علیهم‌السلام‌‌ بیان نمود و قاضى سعید نیز به بسط و شرح این احادیث پرداخت. این دانشمند شیعه بر طبق آیات قرآن و روایات گوناگون که لفظ عرش الهى در آن‌ها بکار رفته است، مصادیق مختلف را ذکر کرده و بر این باور است که نفس انسان بر اثر تابش نور حق بیدار شده، رفته رفته نور معنوى بر قواى حیوانى غلبه مى کند و بر اثر آن حالت اطمینانى به نفس دست مى دهد و به دلیل اعراض از آثار قواى حیوانى، مطمئنه مى گردد، استعدادش به کمالات لایق کامل مى شود و چنین صفایى موجب ظهور انوار الهى و تجلى کمالات ربانى شده، حق در قلب، منزل مى نماید. به همین خاطر گفته شده است: «قلب المؤمن عرش اللّه الاعظم».

قاضى سعید از ساختار کعبه، اساس امامت دوازده امام را استخراج مى کند؛ کعبه سنگى به رمز حیات انسانى و قبله حجى تبدیل مى شود که با مراحل حیات تطابق دارد. حدیث مربوط به دوازده حجاب نورانى با توصیف رمزى، مراتب نور محمدى در عالم و سپس نزول آن از عالمى به عالم دیگر از مجراى هفتاد هزار حجاب تا جهان ناسوت، امامشناسى را با نظریه مربوط به تکوین عالم و حکمت تاریخ را با فرا تاریخ پیوند مى دهد.[۲۶]

امام رضا علیه‌السلام‌‌ پس از مناظره با رؤساى ادیان و سران فرقه ها در اثبات خداوند و مقام نبوت پیامبران رو به حاضران نمود و فرمود هر کدام پرسشى دارید مطرح کنید؛ همه به دلیل ارائه براهین محکم و مستدل از سوى امام سکوت اختیار نمودند. در این میان عمران صابى که از بزرگترین متکلمان زمان خود بود از چگونگى اثبات خداوند سؤال کرد. دامنه گفتگو میان فروغ هشتم امامت و عُمران در این باره به باریکترین و پیچیده ترین مسایل مربوط کشید و امام با روشى ساده و جالب و با استدلال به حقایق روش علمى که در عیون اخبارالرضا و احتجاج طبرسى درج شده به او پاسخ داد. این احتجاج از مشکلات کلمات ائمه اطهار علیهم‌السلام‌‌ است که بر آن شرحى نوشته اند و عارف محقق قاضى سعید قمى به تشریح و تبیین آن پرداخته است و از این شرح احاطه وى بر منابع روایى و حکمت و عرفان هویداست.[۲۷]

قاضى سعید محبت به ساحت قدس اهل بیت را از طریق معرفت بدست آورد و در این راه به پژوهش‌هاى گسترده اى دست زد. او عقیده داشت امامان قلب مؤمنان را برمى افروزند و آنان که از این نور محرومند، قلب تیره اى دارند. ائمه علیهم‌السلام‌‌ حکمت لدنى دارند و مهبط وحى، موضع رسالت، معدن عرفان و شجره نبوتند و اسم اعظم خداوند نزد این وجودهاى مطهر است و منظور از حدیث شریف «من عرف نفسه فقد عرف ربه» این است که مؤمن باید وجه‌الله را بشناسد و این وجه الهى امام مى باشد. تفسیر مزبور را قاضى سعید از سخن منسوب به حضرت على علیه‌السلام‌‌ که به نام خطبةالبیان مشهور است استخراج نموده است، زیرا در این کلام حضرت مى فرماید: من آیت قادر مطلق هستم، عرفان اسرارم، محرم انوار جلال خداوندم و صاحب سر رسول خدایم و به نحوى پرصلابت هفتاد مورد را به همین نحو فوق العاده بیان مى فرماید. قاضى سعید قمى بنا به شرحى که بر این خطبه نوشته، آن را مستفیض دانسته است. برخى مؤلفان، انتساب این کلام را به حضرت على علیه‌السلام‌‌ ضعیف شمرده اند، ولى شیخ حافظ رجب بُرسى[۲۸] دانشمند معروف شیعه در قرن هشتم این بیان را در کتاب مشارق الانوار ذکر نموده است.

قاضى سعید قمی تا سال ۱۰۸۸ هـ.ق به پژوهش‌هاى علمى در زمینه قرآن، حدیث و علوم دینى مشغول بود تا این که در سال ۱۰۸۹ به اصفهان آمد و تا سال ۱۱۰۲ در این شهر به تحقیق در حکمت و عرفان مبادرت نمود.

از نوشته هاى شرح‌حال‌نگاران چنین برمى آید که قاضى سعید قمى در دست یافتن به استنباط دقایق و نکات پیچیده حکمت اسلامى مورد حمایت غیبى بوده، از لطف الهى و تفضلات ائمه علیهم‌السلام‌‌ برخوردار گشته است. وى چنین فضیلتى را از طریق اخلاص، عبادت و مقید بودن به شب زنده‌دارى کسب کرده است.[۲۹]

قاضى سعید ضمن تحقیق در آثار روایى و حکمت شیعى، از مطالعه در آثار علماى دیگر غافل نبود و به تفکرات فلاسفه یونانى نیز توجه داشت؛ کتابى است به نام «اثولوجیا» که توسط افلاطون نوشته شده و عالمان اسلامى از آن به عنوان «الربوبیه» و «الهیات» سخن گفته اند که ده مبحث را دربر مى گیرد و قاضى سعید بر چهار فصل آن تعلیقاتى نگاشته است. علت توجه وى به این اثر غیر از علاقه درونى، رواج و ارزشى است که کتاب مزبور در حوزه عقلى استادانش داشت. زیرا آنان بارها «اثولوجیا» را مطالعه کرده، در معانى آن اندیشه نموده و به تشریح مطالب آن پرداخته اند.[۳۰]

قاضى سعید قمی از اندیشه هاى میرابوالقاسم فندرسکى - دانشمند عصر صفوى (متوفى ۱۰۵۰ هـ.ق) - در تألیفات خویش استفاده کرده و خود بدین نکته اشاره دارد. کتاب «اسرار الصنایع» او الهام گرفته از رساله صناعیه میرفندرسکى[۳۱] مى باشد. وى در آثار خود غالباً به آنچه از دیگر دانشوران نقل کرده به دیده نقد نگاه کرده و با استقلال اندیشه و وسعت آگاهى و توان علمى به بررسى آراء و افکار دیگران پرداخته است.

قاضی از نگاه عالمان

  • میرزا عبدالله افندى که از معاصرین قاضى سعید به شمار مى آید وى را به عنوان حکیمى عارف و شاعرى منشى و نیکوگفتار معرفى کرده و از موقعیت ویژه وى نزد حاکمان صفوى سخن گفته است.[۳۲]
  • نصرآبادى در تذکره اش مى نویسد: «نیکو اخلاق و پسندیده صفات، طبعش در اکثر علوم خصوصا حکمت نظرى متین و خامه تقریرش در ترتیب نظم نمکین، رجوعش به خلوت تقدس ذاتى و طلوعش از مشرق تنزه طبیعى از حرکت نبض به اندیشه قلبى مطلع و به مجرد پرسش، امراض مهلک را دفع مى کند».[۳۳]
  • شیخ عباس قمى از قاضى سعید به عنوان عالم فاضل، حکیم متشرع، محقق صمدانى و عارف ربانى نام مى برد و مى افزاید وى در مراتب عرفانى وسعت نظر داشته، اهل معرفت، ادب و حدیث است.[۳۴]
  • امام خمینى در کتاب «مصباح الهدایه» از وى به عنوان عارف کامل سخن مى گویند و در ادامه مى افزایند: «قاضى سعید در عرفان مقام والایى دارد و در راه سلوک قدمى استوار و کتاب شرح توحید صدوق این فاضل فرزانه زائرى عزیز و نفیس معرفى مى کنند و در موضوع خود بى نظیر است».[۳۵] ایشان همچنین در کتاب «اسرار الصلوة» ضمن آن که قاضى سعید را یکى از اهل معرفت معرفى مى فرماید، در جاى جاى کتاب از «اسرار العبادات و حقیقة الصلوة» وى مطالبى را نقل مى فرمایند.[۳۶]
  • سید محمد مشکوة - استاد فقید دانشگاه تهران - که کتاب «کلید بهشت» قاضى سعید را پس از تصحیح و مقدمه‌نویسى به چاپ رسانیده است درباره این دانشمند جهان تشیع مى گوید: «...تصانیف وى با سلیقه و ذوق و روح تصوف در قالب فلسفى مدون گردیده و شاید به همین جهت همه وقت نسخ آن‌ها کمیاب و عزیزالوجود بوده و کمتر از حدود قم و اصفهان تجاوز مى کرده است، غالباً مورخین از غالب تصانیف وى بى اطلاع مانده اند و حتى سید اعجاز حسین کنتورى در کتاب خود - کشف الحجب والاستار[۳۷] که جامع‌ترین فهرست تصانیف شیعه است به هیچ اسم و رسمى از قاضى سعید و تصانیف او نامى به میان نیاورده و گویا از وى اطلاعى نداشته است...».[۳۸]
  • هانرى کربن - پروفسور اهل فرانسه - که در بین مذاهب مختلف به عقاید شیعه، علاقه کامل پیدا نموده و این تمایل وى از تتبع و بررسى در مبانى تشیع حاصل شده،[۳۹] مى گوید: «...این اندیشمند و حکیم معنوى (قاضى سعید) داراى چنان اهمیتى است که باید فصلى ویژه به وى اختصاص داد... قاضى سعید از برجسته ترین نمایندگان عرفان شیعى امامى است...».[۴۰]
  • و نیز محمد شریف رازى درباره اش مى نویسد: «عصر شاه صفى صفوى ریاست روحانیت و علمیت شهرستان قم با وى بوده و در بین مردم قضاوت و داورى مى نموده و در شرعیات نهایت تسلط را داشته است...».[۴۱]

وفات

سرانجام این عارف شیفته اهل بیت علیهم‌السلام‌‌ پس از جهدى وافر و به یادگار نهادن آثار علمى فراوان و تربیت شاگردانى دانشور، به سال ۱۱۰۳ هـ.ق دار فانى را وداع گفت.[۴۲] پیکر مطهرش در شهر مقدس قم نزدیک مقبره شیخ ابوالحسن على بن بابویه، در کنار خیابان ارم مدفون گردید.[۴۳]

پانویس

  1. گنجینه دانشمندان، محمد شریف رازى، ج ۱، ص ۱۱۹.
  2. فرهنگ بزرگان اسلام و ایران، آذر تفضلى، مهین فضائلى جوان، ص ۵۱۱.
  3. الکنى والالقاب، ج ۳، ص ۵۳؛ روضات الجنات، ج ۴، ص ۱۱؛ فواید الرضویه، ص ۶۲۸.
  4. کلید بهشت، میرزا محمدسعید قمى، مقدمه سید محمد مشکوة، ص ۸.
  5. افندی اصفهانی، ج۲، ص۲۸۴.
  6. تاریخ فلسفه اسلامى، هانرى کربن، ص ۴۸۷.
  7. تاریخ فلسفه اسلامى، کربن، ص ۴۸۷.
  8. استاد سید محمد مشکوة در نسخه خطى دو مجلد از این اثر را نزد سید فاضل حاج سید نصراللّه تقوى دیده است که شرح ۲۶ باب از توحید صدوق را شامل مى شود.
  9. الذریعه، ج ۱، ص ۴۱۷؛ ضمنا نجف‌قلى حبیبى مجموعه آثار این عارف بزرگ را با چاپى منقح و تصحیح شده در اختیار علاقمندان گذاشت که جلد اول شرح توحید صدوق با این مشخصات و به اهتمام وى چاپ شده است. (آینه پژوهش، سال دوم، شماره مسلسل ۸، ص ۴۱)
  10. کلید بهشت، مقدمه مصحح، ص ۱۸-۱۷.
  11. کلید بهشت، مقدمه سید محمد مشکوة، ص ۲۹.
  12. این رساله در حاشیه شرح هدایة ملاصدرا چاپ شده است. (ریحانة الادب، ج ۴، ص ۴۱۲)
  13. تاریخ ادبیات ایران، ج ۵، ص ۳۴۰.
  14. کلید بهشت، مقدمه مصحح، ص ۲۷.
  15. تاریخ ادبیات ایران، همان مجلد، ص ۳۴۰.
  16. همان مأخذ.
  17. این رساله در فهرست کتابخانه دانشگاه تهران، ج ۳، ص ۲۱۲۵-۲۱۲۴ معرفى شده است.
  18. الذریعه، ج ۶، ص ۱۲.
  19. نخستین بار در سال ۱۳۱۵ هـ.ش و براى بار دوم در سال ۱۳۶۲ توسط انتشارات الزهرا به طبع رسیده است.
  20. الذریعه، ج ۲، ص ۵۱.
  21. الذریعه، ج ۲، ص ۵۱.
  22. نسخه اى از آن به صورت مخطوط به شماره ۱۸۴۹ در کتابخانه شهید مطهرى نگاهدارى مى شود.
  23. کلید بهشت، مقدمه مصحح الذریعه، ج ۴، ص ۴۷۹.
  24. نک: روضة الصفاى ناصرى، ج ۸، ص ۱۰۰.
  25. تحف العقول، ص ۱۷۱.
  26. تاریخ فلسفه اسلامى، ص ۴۸۹.
  27. این شرح نفیس به همت مرحوم آقا میرزا عیسى خان على‌آبادى به مقدمه اى از مرحوم میرزا على بامداد به خط آقا میرزا محمدعلى عبرت نائینى به چاپ سنگى رسیده است.
  28. آرامگاه وى در دوازده کیلومترى شمال شهر زواره مى باشد.
  29. فوائد الرضویه، ص ۶۲۷.
  30. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح‌الله صفا، ج ۵، ص ۳۳۹.
  31. الذریعه، ج ۱، ص ۴۱۷.
  32. ریاض العلماء، ج ۲، ص ۳۱۹-۳۱۸.
  33. تذکره نصرآبادى، ص ۱۶۸.
  34. هدیةالاحباب، ص ۲۳۶؛ الکنى والالقاب، ج ۳، ص ۵۲؛ فوائد الهنویه، ص ۲۶۲۷.
  35. مصباح الهدایه، امام خمینى، ترجمه سید احمد فهرى، ص ۱۹۸-۱۵۳-۷۶-۴۵-۴۳-۴۰-۳۸.
  36. اسرار الصلوة، امام خمینى، ترجمه سید احمد فهرى، ج ۱، ص ۱۶۵-۱۴۷-۱۴۶ و۲۴۰، ج ۲، ص ۲۷.
  37. این کتاب در کلکته چاپ شده است.
  38. کلید بهشت، مقدمه مصحح، ص ۱۲.
  39. درباره وى بنگرید به شرح مقدمه قیصرى، سید جلال‌الدین آشتیانى، ص ۸۴ و ۸۵ و نیز مجموعه مقالات انجمن واره بررسى مسائل ایران شناسى، به کوشش على موسوى گرمارودى، مقاله نگاهى به ایران شناسى و شیعه شناسى هانرى کربن و نیز مقاله ملاحظاتى درباره نقادى هانرى کربن از ایران شناسى.
  40. تاریخ فلسفه اسلامى، ص ۴۸۸-۴۸۷.
  41. گنجینه دانشمندان، محمدشریف رازى-ج ۱، ص ۱۱۹.
  42. بنا به نقل شرح‌حال‌نگاران تا سال ۱۱۰۲ هـ.ق در اصفهان در قید حیات بوده و شیخ آقا بزرگ تهرانى در جایى (الذریعه، ج ۶، ص ۱۲) فوت وى را در سال ۱۱۰۳ هـ.ق نوشته ولى در جاى دیگر اظهار داشته وفات قاضى سعید بعد از سال ۱۱۰۳ هـ.ق بوده است. (ج ۴، ص ۴۷۹)
  43. گنجینه دانشمندان، ج ۱، ص ۱۱۹.

منابع