سید هبة الدین شهرستانی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(آرشیو عکس و تصویر)
 
(۱۴ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
سید محمدعلی معروف به (هبة الدین) شهرستانی، عالم و مجتهد بزرگ، مفسر [[قرآن]]، مجاهد و مبارز و یکی از بزرگان و وحدت گرایان جهان اسلام.
+
'''آیت الله سید محمدعلی شهرستانی معروف به «هبةالدین»''' (۱۳۰۱ - ۱۳۸۶ ق) ، عالم مجاهد، مفسر و مجتهد بزرگ [[شیعه]] و از شاگردان [[آخوند خراسانی]] بود. او یکی از وحدت گرایان جهان [[اسلام]] بود و بیداری و اتحاد مسلمانان را دنبال می کرد. تأسیس مدرسه «اسلام» در [[بحرین]]، انتشار مجله «العلم» در [[نجف]] و تأسیس کتابخانه «مکتبة الجوادین العامه» در [[کاظمین]]، از جمله خدمات اجتماعی اوست. از آیت الله شهرستانی بیش از ۱۰۰ کتاب و رساله در علوم مختلف اسلامی به یادگار مانده است.
 +
{{شناسنامه عالم
 +
||نام کامل = سید محمدعلی حسینی شهرستانی
 +
||تصویر= [[پرونده:شهرستانی.jpg|۲۳۰px]]
 +
||زادروز =  ۱۳۰۱ قمری
 +
|زادگاه = [[سامرا]]
 +
|وفات =  ۱۳۸۶ قمری
 +
|مدفن = [[کاظمین]] - [[حرم کاظمین|حرم امامین جوادین علیهماالسلام]]
 +
|اساتید =  [[آخوند خراسانی]]، [[سید محمدکاظم طباطبائی یزدی|سید محمدکاظم یزدی]]، [[شیخ الشریعه اصفهانی]]،...
 +
|شاگردان =
 +
|آثار = المحیط فی تفسیر القرآن، الامامة و الأمة، نظم العقاید، حکمة الاحکام، سیرة خیر البشر، نهضة الحسین (ع)، الشیعه و الناصبیه، الهیئة و الاسلام، الشریعه و الطبیعه،...
 +
}}
 +
==ولادت و خاندان==
  
==تولد و خانواده==
+
سید محمدعلی هبة الدین شهرستانی در ۲۴ [[رجب]] ۱۳۰۱ هـ.ق، در [[سامرا]] به دنیا آمد. نسب هبة الدین به سی واسطه به [[زید بن علی بن الحسین]] علیه السلام می رسد. پدرش سید حسین حائری کاظمی، دانشمندی پارسا و عابد بود و بیشتر وقتش را به تحقیق در مسائل معنوی می گذراند و کتب «الفتوحات الغیبه فی الختوم والاحراز والادعیه و دموع السمعه فی ادعیه الجمعه» از اوست. مادرش نیز زنی عالمه و فاضله که در [[ریاضی|ریاضیات]]، تاریخ، ادبیات و شعر، سرآمد زنهای آن زمان بود.
  
در سال 1301 هـ.ق در بامداد 24 [[رجب]]، در [[سامرا]] به دنیا آمد. پدرش سید حسین حائری کاظمی و مادرش مریم از سادات و اولاد میرزا مهدی شهرستانی بود. هبة الدین نسبش به سی واسطه به [[زید]] بن علی بن الحسین علیه السلام می رسد. پدرش دانشمند پارسا و عابد بود و بیشتر وقتش را به تحقیق در مسائل معنوی می گذراند و کتب «الفتوحات الغیبه فی الختوم والاحراز والادعیه و دموع السمعه فی ادعیه الجمعه» از اوست. مادرش زنی عالمه و فاضله که در ریاضیات، تاریخ، ادبیات و شعر، سرآمد زنهای آن زمان بود.
+
==تحصیلات و استادان==
  
==خاندان هبه الدين شهرستاني==
+
آموزش رسمی هبه‌الدین شهرستانی از ده سالگی آغاز شد. او در مدتی کوتاه، [[صرف]]، [[علم نحو|نحو]]، [[علم معانی|معانی]]، [[علم بیان|بیان]]، [[بدیع]]، [[حدیث]]، [[مصطلح الحدیث|درایه]]، [[رجال]]، [[فقه]] و [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]]، تاریخ، هیئت، حساب و هندسه را در [[کربلا]] به پایان رساند.
  
سید حسین عابد از تبار آسمانیان بود. نیاكانش از محسن صراف تا زید، فرزند گرانقدر امام [[امام سجاد علیه السلام|علی بن الحسین]] علیهماالسلام همه در شمار نیكان جای داشتند.<ref> هبه‌الدین شهرستانی، سید محمدمهدی علوی، ص 5ـ4.</ref> او با این پیشینه سپید، دل به مهر خاندانی بست كه از پشتوانه‎های افسانه‎ای بهره می‎بردند.
+
اندکی پس از وفات پدرش در ۱۳۱۹ ق، دانشمند برجسته، [[سید مرتضی کشمیری|سید مرتضی کشمیری]]، از سید محمدعلی خواست برای ادامه تحصیل رهسپار حریم امیرمؤمنان [[امام علی]] علیه السلام شود.  
  
دودمان شهرستانی در مناطق [[كربلا]]، [[نجف]]، [[كاظمین]]، [[كرمانشاه]]، [[همدان]] و [[اصفهان]] پراكنده بودند<ref> اسلام و هیئت، هبه‌الدین شهرستانی، ‌ترجمه اسماعیل فردوس فراهانی، ص 53.</ref> و از پارسایان نیك اختر بشمار می‎آمدند. ستارگان فروزان این خاندان، كه ریشه در آسمان عصمت [[اهل بیت]] علیهم السلام داشتند، یكی پس از دیگری جهان را از پرتو اكسیری دانش و [[ایمان]] سرشار ساخته بودند. اینك مریم<ref> هبه‌الدین شهرستانی، ص 7.</ref> دختر دانشور و نیك نهاد دودمان مقدس شهرستانی به همسری سید حسین بن سید محسن صراف درمی‎آمد تا مقدمات میلاد یكی از بزرگترین بیدارگران خاور زخم خورده فراهم آید.
+
هبه‌الدین در [[نجف]] از فقیهان نامور [[شیعه]] مانند: [[آخوند خراسانی|شیخ محمدکاظم خراسانی]]، [[سید محمدکاظم طباطبائی یزدی|سید محمدکاظم یزدی]] و [[شیخ الشریعه اصفهانی|شریعت اصفهانی]] فیض برد<ref> اسلام و هیئت، ص ۵۵.</ref> و در شمار مجتهدان شیعه جای گرفت.  
  
'''رؤیای صادق'''
+
==فعالیتهای اجتماعی و سیاسی==
 +
سید هبه‌الدین شهرستانی که بیش از هر چیز به بیداری مسلمانان می ‎اندیشید، با [[محمد عبده|شیخ محمد عبده]]، مفتی [[مصر]]، سید محمدرضا دانشور شهره جهان [[اسلام]] و صاحب مجله «النهار» و گردانندگان مجلات «المقتطف» و «الهلال» ارتباط برقرار ساخته،<ref> هبه‌الدین شهرستانی، ص ۱۱ـ۱۰.</ref> میان مراکز فرهنگی شیعه و سنی در [[عراق]]، [[مصر]] و [[سوریه]] پیوندی ناگسستنی پدید آورد و با انتشار مقاله‎ ها، شعرها و گزارش های روشنگر در مجلات جهان عرب هدف بلند بیداری و اتحاد مسلمانان را دنبال کرد. در این روزگار فریاد [[مشروطیت|مشروطه]] خواهی در [[ایران]] بالا گرفت. فقیه بیدار [[سامرا]] به حمایت از این جنبش برخاسته، با شرکت در محافل آزادی خواهان، آن ها را در گزینش شیوه‎ های درست مبارزه یاری داد.<ref> ثوره النجف علی الانگلیز، حسن الاسدی، ص ۶۲.</ref>
  
اندك اندك [[رجب]] 1301 ق. فرارسید. در بامداد سه شنبه بیست و چهارم این ماه میرزا علی شهرستانی، دانشور ارجمند [[سامرا]]، به خانه سید حسین عابد شتافته، وی را از رازی سترگ آگاه ساخت. سخن میرزا علی كوتاه و روشن بود: دیشب طنین مهرآمیز آوایی، سكوت سنگین رؤیایم را شكست و گفت: فردا نوزاد مریم پای به گیتی می‎دهد او را محمدعلی بخوانید و هبه‌الدین لقب نهید.<ref> اسلام و هیئت، ص 52.</ref> نیمروز فرزند مریم چشم به جهان گشود<ref> هبه‌الدین شهرستانی، ص 7ـ6.</ref> و بر درستی رؤیای دوشین میرزا علی گواهی داد.
+
در ۱۳۲۸ ق. تلاش های خستگی ناپذیر دانشور مصلح جهان [[اسلام]] به بار نشست و نخستین شماره ماهنامه دینی، فلسفی و علمی «العلم» انتشار یافت.<ref> هبه‌الدین شهرستانی، ص ۱۱.</ref> این ماهنامه دو سال منتشر شد<ref> هبه‌الدین شهرستانی، ص ۱۱.</ref> ولی خبر پیوستن گروهی از مسلمانان [[بحرین]] به آیین ترسایان هبه الدین را اندوهگین ساخته، سمت بحرین روانه کرد.<ref> هبه‌الدین شهرستانی، ص ۱۱.</ref>  
  
==تحصیلات هبه الدين شهرستاني==
+
فقیه دردمند [[سامرا]] با افتتاح دو مدرسه اسلامی به نامها «اصلاح» و «اسلام»، یک ساختمان ویژه برای ارشاد ناآگاهان و سخنرانی ها و نشست های علمی فراوان سرانجام جمع ترسایان بحرین را پراکنده ساخته، مؤمنان آن سامان را قدرتی تازه بخشید.<ref> هبه‌الدین شهرستانی، ص ۱۱.</ref>
  
بی‎تردید تعیین نخستین روزهای آموزش برای فرزندی، كه از چنین پدر و مادری بهره می‎برد دشوار است. ولی می‎توان گفت كه آموزش رسمی هبه‌الدین از ده سالگی آغاز شد. فرزند پیر پارسای [[سامرا]] در مدتی كوتاه، [[صرف]]، [[علم نحو|نحو]]، معانی، بیان، [[بدیع]]، [[حدیث]]، [[مصطلح الحدیث|درایه]]، [[رجال]]، [[فقه]] و [[اصول]] سطح متوسط، تاریخ، هیئت، حساب و هندسه را در [[كربلا]] به پایان رسانده<ref> اسلام و هیئت، ص 55.</ref>، می‎رفت تا در سایه عنایت های پروردگار بر قله‎های بلند دانش و معنویت فراز آید كه نیمه [[ذی القعده]] 1319 ق. فرارسید و عارف روشن بین سامرا در 73 سالگی چشم از جهان فروبست.<ref> هبه‌الدین شهرستانی، ص 8ـ7.</ref>
+
آن گاه راه هندوستان پیش گرفت تا پس از گفتگوهای سازنده با [[دین]] باوران هند و تشکیل انجمن های مذهبی، رهسپار ژاپن شود؛ ولی دیدار با سید جلال الدین مؤید الاسلام حسین کاشانی، نویسنده روزنامه حبل المتین، در کلکته مسیرش را دگرگون ساخت.<ref> هبه‌الدین شهرستانی، ص ۱۱.</ref>
  
'''آیه روشن'''
+
مؤید الاسلام در آن سال های بحرانی، که شمارش معکوس جنگ نخست جهانی آغاز شده بود، سفر به ژاپن را سودمند نمی‎ دانست. بنابراین هبه الدین راه [[یمن]] پیش گرفته، از آن جا به [[حجاز]] شتافت و سرانجام پس از اصلاحات در آن سرزمین ها به [[نجف]] بازگشت.<ref> هبه‌الدین شهرستانی، ص ۲۲.</ref> او بر آن بود در هر شهر و دیار انجمن مذهبی سازمان داده، آن ها را با انجمن مرکزیِ نجف به یکدیگر پیوند دهد تا به هنگام نیاز نیروهای پاکدل شتابان وارد عمل شده از مرزهای اعتقادی دین پاسداری کنند. ولی دریغ که آتش نبرد جهانی همه کشته ‎هایش را خاکستر ساخت.<ref> اسلام و هیئت، ص ۵۵.</ref>
  
اندكی پس از تدفین پیكر سید حسین در حریم [[امام كاظم]] علیه السلام<ref> هبه‌الدین شهرستانی، ص 8ـ7.</ref> دانشمند برجسته [[نجف]]، سید مرتضی كشمیری، كه با عارف از دست رفته آشنایی دیرین داشت، در [[كربلا]] به دیدار سید محمدعلی شتافته، ضمن تسلیت [[مرگ]] پدر، از وی خواست برای ادامه تحصیل رهسپار حریم امیرمؤمنان [[امام علی]] علیه السلام شود. ولی فرزند مریم نمی‎توانست بدین پیشنهاد پاسخ مثبت دهد. مخارج فراوان كوچیدن، شیوه نامعلوم زندگی در آن دیار و از سوی دیگر هوای بهره‎گیری از محضر بزرگان آن سامان وی را در تردید افكنده بود. سید كشمیری با مشاهده دودلی فرزند سید حسین گفت: شایسته است به كتاب خداوند روی آوریم. آن گاه [[قرآن]] گرفته، با آفریدگار به رایزنی پرداخت. كلام الهی چنین آشكار بود كه نه تنها هبه‌الدین، بلكه میهمانش را نیز در شگفتی فروبرد: {{متن قرآن|«وَجَعَلْنَا ابْنَ مَرْيَمَ وَأُمَّهُ آيَةً وَآوَيْنَاهُمَا إِلَىٰ رَبْوَةٍ ذَاتِ قَرَارٍ وَمَعِينٍ»}}<ref> [[سوره مومنون]]، آیه 50.</ref>؛ پسر مریم و مادرش را دو نشانه خویش گردانیدیم و آن ها را در فرازی دارای آرامش و آب گوارا پناه دادیم.
+
در سال ۱۳۳۹ ق. ملک فیصل که برای به دست آوردن اعتماد مردم چاره ‎ای جز گماردن برخی از خوشنامان در دستگاه اداره کشور نمی ‎دید، پست وزارت معارف را به [[فقیه]] بیدار [[سامرا]]، سید هبه‌الدین پیشنهاد کرد. هر چند سید هبه‌الدین پذیرش این پیشنهاد را نمی‎ پسندید و آن را فرصتی برای بهره ‎گیری از نام نیک مبارزان راه آزادی می ‎دانست، ولی پافشاری فراوان آشنایان در استفاده از فرصتی که شاید دیگر هیچ تکرار نمی ‎شد، وی را به پذیرش واداشت.<ref> هبه‌الدین شهرستانی، ص ۱۴.</ref> او در این مقام نخست مستشاران بریتانیایی و استادان خارجی را از کار برکنار کرد، مدرسه‎ های ابتدایی و متوسطه بنیاد نهاد، عشایر را از مدارس سیار برخوردار ساخت، مدرسه صنایع [[بغداد]] را از انگلیسیان باز پس گرفت و برای نخستین بار در تاریخ آموزش و پرورش نوین کشورهای اسلامی مسأله تربیت دینی دانش آموزان و استادان را مورد تأکید قرار داد.<ref> اسلام و هیئت، ص ۶۰ـ۵۹.</ref>
  
فرزند بانوی پاك نهاد شهرستانی با شنیدن پیام روشن پروردگار، همه تردیدها را كنار نهاده، در 21 [[شعبان]] 1320 ق. رهسپار [[نجف]] شد.<ref> هبه‌الدین شهرستانی، ص 8ـ7.</ref>
+
پیروزی های فقیه سامرا در اصلاح نظام آموزشی عراق استعمارگران را در نگرانی فرو برد. بنابراین چنان عرصه را بر وی تنگ ساختند که ناگزیر در بیستم [[ذی الحجه]] ۱۳۴۰ ق. استعفا داد.<ref> هبه‌الدین شهرستانی، ص ۲۰ـ۱۹.</ref> مدتی بعد [[دیوان (تشکیلات اداری)|دیوان]] عالی تمییز احکام بر اساس [[مذهب جعفری]] شکل گرفت و مسئولیت آن به سید هبه‌الدین سپرده شد. هر چند دانشور بزرگ سامرا پس از تجربه وزارت معارف، شرکت در کارهای اجرایی را شایسته نمی‎ دانست، ولی دیگر بار به اصرار برخی از فقیهان شیعه مسئولیت پذیرفت.<ref> اسلام و هیئت، ص ۵۸.</ref>  
  
'''سفر سبز'''
+
تلاش در سازماندهیِ دادگاه های شرعی و پیوند آن ها با دیوان عالی، گزینش داوران شایسته، تبیین احکام و تنظیم قوانین لازم در شیوه دادرسی، بخشی از اقدامات فقیه بیدار سامرا در این مقام بشمار می‎ رود.<ref> اسلام و هیئت، ص ۵۸.</ref>
  
هبه‌الدین در حریم پاك امیرمؤمنان علیه السلام از فقیهان نامور [[شیعه]] شیخ محمدكاظم خراسانی، سید كاظم یزدی و شریعت اصفهانی فیض برد<ref> اسلام و هیئت، ص 55.</ref> و در شمار مجتهدان شیعه جای گرفت. او كه بیش از هر چیز به بیداری مسلمانان می‎اندیشید با شیخ محمد عبده، مفتی مصر، سید محمدرضا دانشور شهره جهان [[اسلام]] و صاحب مجله «النهار» و گردانندگان مجلات «المقتطف» و «الهلال» ارتباط برقرار ساخته،<ref> هبه‌الدین شهرستانی، ص 11ـ10.</ref> میان مراكز فرهنگی شیعه و سنی در [[عراق]]، [[مصر]] و [[سوریه]] پیوندی ناگسستنی پدید آورد و با انتشار مقاله‎ها، شعرها و گزارش های روشنگر در مجلات جهان عرب هدف بلند بیداری و اتحاد مسلمانان را دنبال كرد. در این روزگار فریاد مشروطه خواهی در ایران بالا گرفت. فقیه بیدار [[سامرا]] به حمایت از این جنبش برخاسته، با شركت در محافل آزادی خواهان، آن ها را در گزینش شیوه‎های درست مبارزه یاری داد.<ref> ثوره النجف علی الانگلیز، حسن الاسدی، ص 62.</ref>
+
او در سال ۱۳۵۳ برای شرکت در انتخابات مجلس شورای ملی از دیوان عالی تمییز احکام جعفری کناره گرفت و به عنوان نماینده استان بغداد رهسپار مجلس شد. مجلسی که بیش از چند ماه دوام نیاورد و سرانجام در [[ذی الحجه]] همان سال منحل شد.<ref>اسلام و هیئت، ص ۶۱ـ۶۰.</ref>
  
در 1328 ق. تلاش های خستگی ناپذیر دانشور مصلح جهان اسلام به بار نشست و نخستین شماره ماهنامه دینی، فلسفی و علمی «العلم» انتشار یافت.<ref> هبه‌الدین شهرستانی، ص 11.</ref> این ماهنامه دو سال منتشر شد<ref> هبه‌الدین شهرستانی، ص 11.</ref> ولی خبر پیوستن گروهی از مسلمانان بحرین به آیین ترسایان هبه الدین را اندوهگین ساخته، سمت بحرین روانه كرد.<ref> هبه‌الدین شهرستانی، ص 11.</ref> بدین ترتیب دفتر مجله العلم برای همیشه بسته شد.<ref> هبه‌الدین شهرستانی، ص 11.</ref>
+
انحلال مجلس برای سید هبه‌الدین فرصتی طلایی بود. او هر چند از درد چشم و کاهش شدید بینایی رنج می ‎برد، ولی می‎ توانست دیگر بار به پژوهش های ژرف خویش پردازد. بنابراین در صحن شریف [[امام کاظم]] علیه السلام کتابخانه ‎ای با عنوان «مکتبه الجوادین العامه» بنیاد نهاد، و جایگاهی برای پذیرش میهمانان در آن پدید آورد تا ضمن دیدار با مردم و اندیشمندان، آن ها را با دردهای جامعه آشنا سازد.<ref>نقباءالبشر فی القرن الرابع عشر، ج ۴، ص ۱۴۱۶.</ref>
  
فقیه دردمند [[سامرا]] با افتتاح دو مدرسه اسلامی به نامها «اصلاح» و «اسلام»، یك ساختمان ویژه برای ارشاد ناآگاهان و سخنرانی ها و نشست های علمی فراوان سرانجام جمع ترسایان بحرین را پراكنده ساخته، مؤمنان آن سامان را قدرتی تازه بخشید.<ref> هبه‌الدین شهرستانی، ص 11.</ref>
+
سرانجام تیرگی بر دیدگان مصلح بزرگ جهان [[اسلام]] سایه افکند و آن دانشور فرزانه را در نابینایی فروبرد. البته از دست دادن بینایی هرگز وی را از تحقیق و نگارش بازنداشت. هر روز کتاب های مورد نیاز را برایش می‎ خواندند و آن بزرگمرد به عادت معمول مقاله یا کتاب می‎ نوشت.<ref> ریحانه الادب، علی مدرس تبریزی، ج ۶، ص ۳۵۱.</ref> او همواره می‎ گفت: پروردگار لطف کرده هر روز می‎ توانم به اعانت دست چهل صفحه بنویسم.<ref> اسلام و هیئت، ص ۶۱.</ref>
  
آن گاه راه هندوستان پیش گرفت تا پس از گفتگوهای سازنده با [[دین]] باوران هند و تشكیل انجمن های مذهبی، رهسپار ژاپن شود؛ ولی دیدار با سید جلال الدین مؤید الاسلام حسین كاشانی، نویسنده روزنامه حبل المتین، در كلكته مسیرش را دگرگون ساخت.<ref> هبه‌الدین شهرستانی، ص 11.</ref>
+
==آثار و تألیفات==
 +
از آیت الله هبه‌الدین شهرستانی بیش از ۱۰۹ کتاب و رساله به یادگار مانده است، از جمله:
 +
[[پرونده:Nahjo.jpg|thumb|left|در پیرامون نهج البلاغه - یکی از آثار آیت الله شهرستانی]]
  
مؤید الاسلام در آن سال های بحرانی، كه شمارش معكوس جنگ نخست جهانی آغاز شده بود، سفر به ژاپن را سودمند نمی‎دانست. بنابراین هبه الدین راه یمن پیش گرفته، از آن جا به [[حجاز]] شتافت و سرانجام پس از اصلاحات در آن سرزمین ها به [[نجف]] بازگشت.<ref> هبه‌الدین شهرستانی، ص 22.</ref> او بر آن بود در هر شهر و دیار انجمن مذهبی سازمان داده، آن ها را با انجمن مركزیِ نجف به یكدیگر پیوند دهد تا به هنگام نیاز نیروهای پاكدل شتابان وارد عمل شده از مرزهای اعتقادی دین پاسداری كنند. ولی دریغ كه آتش نبرد جهانی همه كشته‎هایش را خاكستر ساخت.<ref> اسلام و هیئت، ص 55.</ref>
+
#المحیط فی تفسیر القرآن،
 +
#الانتقاد حول تصحیح الاعتقاد،
 +
#الامامة و الأمة،
 +
#نظم العقاید،
 +
#الجبر و الاختیار،
 +
#حکمة الاحکام،
 +
#وقایة المحصول فی شرح [[کفایة الاصول]]،
 +
#الزواج الموقت،
 +
#سیرة خیره البشر،
 +
#نهضة الحسین (علیه‌السلام)،
 +
#ثقاة الروات،
 +
#الهیئة و الاسلام،
 +
#نتیجة المنطق،
 +
#توحید اهل التوحید،
 +
#الشیعه و الناصبیه،
 +
#فیض الباری یا اصلاح منظومه سبزواری،
 +
#الشریعه والطبیعه،
 +
#الدلائل والمسائل،
 +
#نور الناظر فی علم الرایا والمناظر.
  
==هبه الدين شهرستاني در سالهای جهاد==
+
==وفات==
  
در سال 1332 ق. جنگ نخست جهانی آغاز شد و غرش توپ ها آینده را در ابهام فروبرد. شیخ الاسلام استانبول، به عنوان رهبر معنوی مسلمانان و برترین مقام دینی دولت عثمانی ضمن صدور اطلاعیه‎ای مردم را به جهاد و مقاومت در برابر فرانسه، بریتانیا و روسیه فراخواند.<ref> الشیعه والحكومه القومیه فی العراق، حسن العلوی، ص 73ـ62.</ref>
+
مرحوم سید هبه‌الدین شهرستانی، سرانجام در ۲۶ [[شوال]] ۱۳۸۶ قمری دار فانی را وداع گفت، و در [[کاظمین]] در حریم پاک [[امام کاظم]] و [[امام جواد]] علیهما السلام به خاک سپرده شد.<ref> نقباءالبشر، ج ۴، ص ۱۴۱۷ـ۱۴۱۶.</ref>
 
 
هر چند این فتوا در بیست و سوم [[محرم]] 1333 ق. در همه مساجد [[بغداد]] خوانده شد ولی دانشمندان دینی دست پرورده عثمانیان نه تنها آن را تأیید نكردند، بلكه با ارسال پیام های محرمانه دولت بریتانیا را مورد حمایت و تشویق قرار دادند. دولت عثمانی در تنگنایی تاریك گرفتار آمده بود. كسانی كه در سایه سلطان استانبول باغ ها، ثروت ها و عنوان های مذهبی گرد آورده بودند، یكباره پدر خوانده ترك خویش از یاد برده، پیك دوستی سمت بریتانیا گسیل می‎كردند. البته مقام های رسمی مذهبی در این موضع‌گیری تنها نبودند، بلكه نمایندگان [[عراق]] در پارلمان عثمانی و عراقیان پرورش یافته در مدرسه های نظامی استانبول نیز از سلطان عثمانی روی گردانده، برای خدمت به ملكه بریتانیا به رقابت پرداختند.<ref> الشیعه والحكومه القومیه فی العراق، حسن العلوی، ص 73ـ62.</ref>
 
 
 
در چنین شرایطی شیعیان، كه همواره شهروندانی درجه دوم و سزاوار اهانت بشمار می‎آمدند، به پیروی از فقیهان [[نجف]] احساس مسئولیت كرده، سرنوشت خویش را با سرنوش دولت سست بنیاد عثمانی پیوند زدند.<ref> الشیعه والحكومه القومیه فی العراق، حسن العلوی، ص 73ـ62.</ref> سید هبه‌الدین همراه روحانیان بزرگ چون شیخ الشریعه اصفهانی میرزا مهدی بن ملا كاظم خراسانی و سید مصطفی كاشانی رایت مقدس بارگاه علی علیه السلام برداشته، در میان شعارهای پیوسته مردم سمت جبهه روان شد. آن ها شب را در [[كوفه]] بسر برده، بامداد همراه سید محمد فرزند حضرت سید كاظم یزدی و سوارانی كه بدانان پیوسته بودند، ادامه مسیر دادند.<ref> لمعات اجتماعیه من تاریخ العراق الحدیث، علی الوردی، ج 4، ص 242ـ236.</ref>
 
 
 
انبوه مجاهدان در 21 [[محرم]] 1334 به [[بغداد]] رسیدند. بغداد در آن سال نقطه اوج همایش های وحدت بود. و عصر جمعه، بیست و پنجم محرم، حضرت آیت الله العظمی شیخ الشریعه اصفهانی همراه سید هبه‌الدین و دیگر دانشورانِ عازم جبهه به دیدار اندیشمندان [[اهل سنت]] در اعظمیه شتافتند و در محفلی سراسر یگانگی، روشنی و دوستی شركت جستند. هبه‌الدین كه نمی‎توانست بدین مقدار، در وحدت شیعه و سنی، بسنده كند، در راستای نزدیكی فزونترِ نیروهای فرهنگی مسلمان، دو روز بعد در یكشنبه بیست و هفتم محرم از دفتر نشریه صدی الاسلام بازدید كرد و تلاش دست اندركاران آن نشریه را ستود.<ref> لمعات اجتماعیه من تاریخ العراق الحدیث، علی الوردی، ج 4، ص 242ـ236.</ref>
 
 
 
سپاه ارداتمندان [[اهل بیت]] علیهم السلام سرانجام به جبهه رسید و در نبرد با نیروهای بریتانیان دلاورانه شركت جست. توجه به یكی از تلگراف های فقیه [[سامرا]] از جبهه كوت می‎تواند نشانه روشن شجاعت و تلاش آن بزرگمرد در تقویت روحیه مردم و رزمندگان باشد:
 
 
 
«ففی ثالث شباط بالعلم الحیدری الشریف مع الوفد العلمی النجفی زرنا معسكر الاسلام المحیط بالكوت فشركنا من صمیم القلب شجاعه عسكرنا الابطال و مفاداتهم فی استرجاع اراضینا المغصوبه و بهم قائدهم الغیور المبطل الجسور نادره الایام حضره خلیل بك القائد العام و معا نقول الله الهیئه العسكریه لم تكن حتی الیوم فی العراق بهذا الانتقام والترتیب مستحضره للقوی التمنعیه حسب القانون الالهی واعدوا لهم ما استطعتم من قوه فالمنتظر سرعه محو الاعداء بعون الله تعالی».<ref> لمعات اجتماعیه من تاریخ العراق الحدیث، علی الوردی، ج 4، ص 242ـ236.</ref>
 
 
 
در سوم شباط با پرچم شریف علی علیه السلام، همراه گروهی از دانشوران نجف لشكرگاه سپاه [[اسلام]] در جبهه كوت را زیارت كردیم. از صمیم قلب شجاعت سپاهیان دلیر و فداكاری های آنان را در باز پس گیری سرزمین های غصب شده، سپاس گفتم، در حالی كه فرمانده دلاور و بی‎باكشان، مرد كمیاب روزگار، فرمانده كل حضرت خلیل بك نیز در میان آن ها بود. ما همه بر این باوریم كه سپاه ما تاكنون هرگز در عراق چنین نظم و ترتیب نداشته، این گونه به حكم قانون الهی {{متن قرآن|«وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ»}} ([[سوره انفال]]/آیه 60) آماده دفاع نبوده است. انتظار می‎رود دشمنان، به یاری پروردگاره به سرعت نابود شوند.
 
 
 
'''فهرست طلایی'''
 
 
 
در سال 1339 ق. سرانجام سیاست های نوین بریتانیا به بار نشست و نیروهای اشغالگر هراسان از نفرت فزاینده مردم به حاشیه ناپیدای صحنه پناه برده، فرمانروایی متن را به ملك فیصل سپردند.<ref> از تكریت تا كوت، جودیت میلرو لوری میل روا، حسن تقی زاده میلانی، ص 96.</ref> فیصل كه برای به دست آوردن اعتماد مردم چاره‎ای جز گماردن برخی از خوشنامان در دستگاه اداره كشور نمی‎دید، پست وزارت معارف را به فقیه بیدار [[سامرا]] پیشنهاد كرد.
 
 
 
هر چند سید هبه‌الدین پذیرش این پیشنهاد را نمی‎پسندید و آن را فرصتی برای بهره‎گیری از نام نیك مبارزان راه آزادی می‎دانست ولی پافشاری فراوان آشنایان در استفاده از فرصتی، كه شاید دیگر هیچ تكرار نمی‎شد، وی به پذیرش واداشت.<ref> هبه‌الدین شهرستانی، ص 14.</ref> او در این مقام نخست مستشاران بریتانیایی و استادان خارجی را از كار بركنار كرد، مدرسه‎های ابتدایی و متوسطه بنیاد نهاد، عشایر را از مدارس سیار برخوردار ساخت، مدرسه صنایع [[بغداد]] را از انگلیسیان باز پس گرفت و برای نخستین بار در تاریخ آموزش و پرورش نوین كشورهای اسلامی مسأله تربیت دینی دانش آموزان و استادان را مورد تأكید قرار داد.<ref> اسلام و هیئت، ص 60ـ59.</ref>
 
 
 
پیروزی های فقیه سامرا در اصلاح نظام آموزشی عراق استعمارگران را در نگرانی فروبرد. بنابراین چنان عرصه را بر وی تنگ ساختند كه ناگزیر در بیستم [[ذی الحجه]] 1340 ق. استعفا داد.<ref> هبه‌الدین شهرستانی، ص 20ـ19.</ref> مدتی بعد دیوان عالی تمییز [[احكام]] بر اساس مذهب جعفری شكل گرفت و مسئولیت آن به سید هبه‌الدین سپرده شد. هر چند دانشور بزرگ سامرا پس از تجربه وزارت معارف، شركت در كارهای اجرایی را شایسته نمی‎دانست، ولی دیگر بار به اصرار برخی از فقیهان شیعه مسئولیت پذیرفت.<ref> اسلام و هیئت، ص 58.</ref>
 
 
 
تلاش در سازماندهیِ دادگاه های شرعی و پیوند آن ها با دیوان عالی، گزینش داوران شایسته، تبیین احكام و تنظیم قوانین لازم در شیوه دادرسی بخشی از اقدامات فقیه بیدار سامرا در این مقام بشمار می‎رود.<ref> اسلام و هیئت، ص 58.</ref>
 
 
 
'''سالهای بیماری هبه الدين شهرستاني'''
 
 
 
در 1342 همزمان پذیرش مسئولیت دیوان عالی تمییز، بیماری چشم هبه‌الدین را در رنج فروبرد. بیماری دشواری كه با جراحی سال 1345 اندكی بهبود یافت<ref> همان كتاب، ص 61ـ60.</ref> ولی هرگز ریشه كن نشد؛ حتی سفر 1349 به [[سوریه]] و بهره‌گیری از تخصص پزشكان آن سامان نیز دستاوردی جز رنج فزونتر در پی نداشت.<ref> اسلام و هیئت، ص 61ـ60.</ref> البته بیماری هرگز به معنای پایان كوشش های معمول و گوشه‌گیری فقیه بیدار [[عراق]] نبود. آن بزرگمرد در سال 1353 برای شركت در انتخابات مجلس شورای ملی از دیوان عالی تمییز احكام جعفری كناره گرفت و به عنوان نماینده استان بغداد رهسپار مجلس شد. مجلسی كه بیش از چند ماه دوام نیاورد و سرانجام در [[ذی الحجه]] همان سال منحل شد.<ref>اسلام و هیئت، ص 61ـ60.</ref>
 
 
 
انحلال مجلس برای سید هبه‌الدین فرصتی طلایی بود. او هر چند از درد چشم و كاهش شدید بینایی رنج می‎برد، ولی می‎توانست دیگر بار به پژوهش های ژرف خویش پردازد. بنابراین در صحن شریف [[امام كاظم]] علیه السلام كتابخانه‎ای با عنوان «مكتبه الجوادین العامه» بنیاد نهاد، و جایگاهی برای پذیرش میهمانان در آن پدید آورد تا ضمن دیدار با مردم و اندیشمندان، آن ها را با دردهای جامعه آشنا سازد. البته آن فقیه بیدار بدین مقدار بسنده نكرده، همه روزه به انبوه نامه‎های رسیده، پاسخ می‎گفت و مخاطبانش را با مسئولیت هایشان آشنا می‎ساخت.<ref>نقباءالبشر فی القرن الرابع عشر، ج 4، ص 1416.</ref>
 
 
 
سرانجام تیرگی بر دیدگان مصلح بزرگ جهان [[اسلام]] سایه افكند و آن دانشور فرزانه را در نابینایی فروبرد. البته از دست دادن بینایی هرگز وی را از تحقیق و نگارش بازنداشت. هر روز كتاب های مورد نیاز را برایش می‎خواندند و آن بزرگمرد به عادت معمول مقاله یا كتاب می‎نوشت.<ref> ریحانه الادب، علی مدرس تبریزی، ج 6، ص 351.</ref> او همواره می‎گفت: پروردگار لطف كرده هر روز می‎توانم به اعانت دست چهل صفحه بنویسم.<ref> اسلام و هیئت، ص 61.</ref>
 
 
 
==وفات هبه الدين شهرستاني==
 
 
 
اندك اندك بیماری بر پیكر مصلح كهنسال سامرا پنجه افكند و اندیشه والایش در ناتوانی فرورفت، به گونه‎ای كه دیگر حتی دوستانش را نیز به خاطر نمی‎آورد. این امر بر آشنایان نزدیكش گران آمد، بنابراین زیارتش را محدود ساختند،<ref> نقباءالبشر، ج 4، ص 1417ـ1416.</ref> برای نخستین بار پس از 85 سال هبه‌الدین با خاموشی پیوند خورد. سكوتی كه چیزی جز آرامش پیش از توفان نبود. سرانجام گردباد مرگ وزیدن گرفت و در شب دوشنبه بیست و ششم [[شوال]] 1386 ق.<ref> نقباءالبشر، ج 4، ص 1417ـ1416.</ref> ریشه‎های یكی از كهنسال‎ترین درختان حوزه‎های علمیه را از خاك های مادیت برون آورده، به جهان ناپیدای جاودانگی برد.
 
 
 
از آن بزرگمرد، كه در حریم پاك [[امام كاظم]] علیه السلام به خاك سپرده شد،<ref> نقباءالبشر، ج ص 1417ـ1416.</ref> بیش از 109 كتاب و رساله به یادگار مانده است. المحیط فی تفسیر القرآن، فیض الباری یا اصلاح منظومه سبزواری، الهیئه والاسلام، الشریعه والطبیعه، الدلائل والمسائل، اتوت والملكوت و نور الناظر فی علم الرایا والمناظر بخشی كوچك از گنجینه بزرگ آثار آن دانشور سختكوش شمرده می‎شود.
 
  
 
==منابع==
 
==منابع==
  
*جمعي از پژوهشگران حوزه علميه قم، تلخيص از كتاب گلشن ابرار، جلد صفحه 693.
+
*جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه قم، [[گلشن ابرار (کتاب)|گلشن ابرار]]، جلد ۲، صفحه ۶۹۳.
*سید هبة الدین شهرستانی، [http://www.tahoorkotob.com/page.php?pid=7298 کتابخانه طهور دانش]، بازیابی: 7 اسفند 1392.
+
*سید هبة الدین شهرستانی، [http://www.tahoorkotob.com/page.php?pid=7298 کتابخانه طهور دانش]، بازیابی: ۷ اسفند ۱۳۹۲.
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
<references />
 
<references />
  
[[رده:علمای قرن چهاردهم]]
+
==آرشیو عکس و تصویر==
 +
<gallery mode="packed" heights="170">
 +
پرونده:هبت (7).jpg|سید محمدعلی (هبه الدین) حسینی شهرستانی در نوجوانی
 +
پرونده:سیدشهرستانی (1).jpg|[[سید هبة الدین شهرستانی|سید محمدعلی (هبه الدین) حسینی شهرستانی]] (نشسته روی زمین، سمت راست) و [[سید محمدحسین شهرستانی|سید محمدحسین حسینی مرعشی شهرستانی]] در بین سادات شهرستانی
 +
پرونده:هبت (6).jpg|سید محمدعلی (هبه الدین) حسینی شهرستانی در جوانی
 +
پرونده:هبت (5).jpg|سید محمدعلی (هبه الدین) حسینی شهرستانی در بین دانش آموختگان
 +
پرونده:سیدابوالقاسم (8).jpg|alt=علمای نجف در کاظمین - برای رویارویی با ارتش انگلیس در سال 1333 قمری|ردیف جلو از راست:[[سید هبة الدین شهرستانی|سید محمدعلی (هبه الدین) حسینی شهرستانی]]، جواد شبیبی، محمدجواد صاحب جواهر، سید محمد طباطبایی یزدی، ناشناس، سید مصطفی حسینی کاشانی، [[شیخ الشریعه اصفهانی|فتح‌الله غروی اصفهانی]] معروف به شیخ الشریعه اصفهانی، سید علی رضوی تبریزی نجفی ملقب به سید علی داماد، سید ناشناس، عبدالکریم جزایری، عبداللطیف جزایری و ناشناس -  ردیف عقب از راست: محمدجواد جزایری، سید جعفر بحرالعلوم، ناشناس، [[سید ابوالقاسم کاشانی|سید ابوالقاسم حسینی کاشانی]]، سید محمدعلی بحرالعلوم و ناشناسان
 +
پرونده:هبت (1).jpg|سید محمدعلی (هبه الدین) حسینی شهرستانی
 +
پرونده:شهرستانی00.jpg|alt=سید احمد شهرستانی در جوانی|ردیف وسط از راست: سید آقا نجفی حسینی شهرستانی، سید احمد حسینی شهرستانی، سید ابراهیم حسینی شهرستانی، [[سید هبة الدین شهرستانی|سید محمدعلی (هبه الدین) حسینی شهرستانی]]، سید زین العابدین حسینی شهرستانی، سید صالح حسینی شهرستانی، سید محمدعلی حسینی شهرستانی و ناشناس
 +
پرونده:روضاتی2.jpg|از راست: سید محمدتقی حسینی شهرستانی، [[سید هبة الدین شهرستانی|سید محمدعلی (هبه الدین) حسینی شهرستانی]] و [[سید محمدعلی روضاتی|سید محمدعلی روضاتیان]]
 +
پرونده:طالقانی1 (4).jpg|1. سید محمد موسوی بهبهانی، 2. [[سید هبة الدین شهرستانی|سید محمدعلی (هبه الدین) حسینی شهرستانی]]، 3. [[سید ابوالقاسم کاشانی|سید ابوالقاسم حسینی کاشانی]]، 4. خلیل کمره ای و [[سید محمود طالقانی|سید محمود علایی طالقانی]]
 +
پرونده:هبت (3).jpg|از راست: [[سید هبة الدین شهرستانی|سید محمدعلی (هبه الدین) حسینی شهرستانی]]، [[آقابزرگ طهرانی|محمدمحسن منزوی تهرانی]] (آقابزرگ تهرانی) و سید محمدحسن طالقانی
 +
پرونده:هبت (4).jpg|قبر سید محمدعلی (هبه الدین) حسینی شهرستانی
 +
پرونده:هبت (2).jpg|یکی از آثار سید محمدعلی (هبه الدین) حسینی شهرستانی
 +
</gallery>
 +
 
 +
[[رده:علمای قرن چهاردهم|شهرستانی،سید هبة الله]]
 
[[رده:مجتهدین]]
 
[[رده:مجتهدین]]
[[رده:مراجع تقلید]]
 
 
[[رده:فقیهان]]
 
[[رده:فقیهان]]
 
[[رده:مفسرین قرآن]]
 
[[رده:مفسرین قرآن]]
 +
[[رده:مدفونین در کاظمین]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۶:۱۳

آیت الله سید محمدعلی شهرستانی معروف به «هبةالدین» (۱۳۰۱ - ۱۳۸۶ ق) ، عالم مجاهد، مفسر و مجتهد بزرگ شیعه و از شاگردان آخوند خراسانی بود. او یکی از وحدت گرایان جهان اسلام بود و بیداری و اتحاد مسلمانان را دنبال می کرد. تأسیس مدرسه «اسلام» در بحرین، انتشار مجله «العلم» در نجف و تأسیس کتابخانه «مکتبة الجوادین العامه» در کاظمین، از جمله خدمات اجتماعی اوست. از آیت الله شهرستانی بیش از ۱۰۰ کتاب و رساله در علوم مختلف اسلامی به یادگار مانده است.

۲۳۰px
نام کامل سید محمدعلی حسینی شهرستانی
زادروز ۱۳۰۱ قمری
زادگاه سامرا
وفات ۱۳۸۶ قمری
مدفن کاظمین - حرم امامین جوادین علیهماالسلام

Line.png

اساتید

آخوند خراسانی، سید محمدکاظم یزدی، شیخ الشریعه اصفهانی،...


آثار

المحیط فی تفسیر القرآن، الامامة و الأمة، نظم العقاید، حکمة الاحکام، سیرة خیر البشر، نهضة الحسین (ع)، الشیعه و الناصبیه، الهیئة و الاسلام، الشریعه و الطبیعه،...

ولادت و خاندان

سید محمدعلی هبة الدین شهرستانی در ۲۴ رجب ۱۳۰۱ هـ.ق، در سامرا به دنیا آمد. نسب هبة الدین به سی واسطه به زید بن علی بن الحسین علیه السلام می رسد. پدرش سید حسین حائری کاظمی، دانشمندی پارسا و عابد بود و بیشتر وقتش را به تحقیق در مسائل معنوی می گذراند و کتب «الفتوحات الغیبه فی الختوم والاحراز والادعیه و دموع السمعه فی ادعیه الجمعه» از اوست. مادرش نیز زنی عالمه و فاضله که در ریاضیات، تاریخ، ادبیات و شعر، سرآمد زنهای آن زمان بود.

تحصیلات و استادان

آموزش رسمی هبه‌الدین شهرستانی از ده سالگی آغاز شد. او در مدتی کوتاه، صرف، نحو، معانی، بیان، بدیع، حدیث، درایه، رجال، فقه و اصول، تاریخ، هیئت، حساب و هندسه را در کربلا به پایان رساند.

اندکی پس از وفات پدرش در ۱۳۱۹ ق، دانشمند برجسته، سید مرتضی کشمیری، از سید محمدعلی خواست برای ادامه تحصیل رهسپار حریم امیرمؤمنان امام علی علیه السلام شود.

هبه‌الدین در نجف از فقیهان نامور شیعه مانند: شیخ محمدکاظم خراسانی، سید محمدکاظم یزدی و شریعت اصفهانی فیض برد[۱] و در شمار مجتهدان شیعه جای گرفت.

فعالیتهای اجتماعی و سیاسی

سید هبه‌الدین شهرستانی که بیش از هر چیز به بیداری مسلمانان می ‎اندیشید، با شیخ محمد عبده، مفتی مصر، سید محمدرضا دانشور شهره جهان اسلام و صاحب مجله «النهار» و گردانندگان مجلات «المقتطف» و «الهلال» ارتباط برقرار ساخته،[۲] میان مراکز فرهنگی شیعه و سنی در عراق، مصر و سوریه پیوندی ناگسستنی پدید آورد و با انتشار مقاله‎ ها، شعرها و گزارش های روشنگر در مجلات جهان عرب هدف بلند بیداری و اتحاد مسلمانان را دنبال کرد. در این روزگار فریاد مشروطه خواهی در ایران بالا گرفت. فقیه بیدار سامرا به حمایت از این جنبش برخاسته، با شرکت در محافل آزادی خواهان، آن ها را در گزینش شیوه‎ های درست مبارزه یاری داد.[۳]

در ۱۳۲۸ ق. تلاش های خستگی ناپذیر دانشور مصلح جهان اسلام به بار نشست و نخستین شماره ماهنامه دینی، فلسفی و علمی «العلم» انتشار یافت.[۴] این ماهنامه دو سال منتشر شد[۵] ولی خبر پیوستن گروهی از مسلمانان بحرین به آیین ترسایان هبه الدین را اندوهگین ساخته، سمت بحرین روانه کرد.[۶]

فقیه دردمند سامرا با افتتاح دو مدرسه اسلامی به نامها «اصلاح» و «اسلام»، یک ساختمان ویژه برای ارشاد ناآگاهان و سخنرانی ها و نشست های علمی فراوان سرانجام جمع ترسایان بحرین را پراکنده ساخته، مؤمنان آن سامان را قدرتی تازه بخشید.[۷]

آن گاه راه هندوستان پیش گرفت تا پس از گفتگوهای سازنده با دین باوران هند و تشکیل انجمن های مذهبی، رهسپار ژاپن شود؛ ولی دیدار با سید جلال الدین مؤید الاسلام حسین کاشانی، نویسنده روزنامه حبل المتین، در کلکته مسیرش را دگرگون ساخت.[۸]

مؤید الاسلام در آن سال های بحرانی، که شمارش معکوس جنگ نخست جهانی آغاز شده بود، سفر به ژاپن را سودمند نمی‎ دانست. بنابراین هبه الدین راه یمن پیش گرفته، از آن جا به حجاز شتافت و سرانجام پس از اصلاحات در آن سرزمین ها به نجف بازگشت.[۹] او بر آن بود در هر شهر و دیار انجمن مذهبی سازمان داده، آن ها را با انجمن مرکزیِ نجف به یکدیگر پیوند دهد تا به هنگام نیاز نیروهای پاکدل شتابان وارد عمل شده از مرزهای اعتقادی دین پاسداری کنند. ولی دریغ که آتش نبرد جهانی همه کشته ‎هایش را خاکستر ساخت.[۱۰]

در سال ۱۳۳۹ ق. ملک فیصل که برای به دست آوردن اعتماد مردم چاره ‎ای جز گماردن برخی از خوشنامان در دستگاه اداره کشور نمی ‎دید، پست وزارت معارف را به فقیه بیدار سامرا، سید هبه‌الدین پیشنهاد کرد. هر چند سید هبه‌الدین پذیرش این پیشنهاد را نمی‎ پسندید و آن را فرصتی برای بهره ‎گیری از نام نیک مبارزان راه آزادی می ‎دانست، ولی پافشاری فراوان آشنایان در استفاده از فرصتی که شاید دیگر هیچ تکرار نمی ‎شد، وی را به پذیرش واداشت.[۱۱] او در این مقام نخست مستشاران بریتانیایی و استادان خارجی را از کار برکنار کرد، مدرسه‎ های ابتدایی و متوسطه بنیاد نهاد، عشایر را از مدارس سیار برخوردار ساخت، مدرسه صنایع بغداد را از انگلیسیان باز پس گرفت و برای نخستین بار در تاریخ آموزش و پرورش نوین کشورهای اسلامی مسأله تربیت دینی دانش آموزان و استادان را مورد تأکید قرار داد.[۱۲]

پیروزی های فقیه سامرا در اصلاح نظام آموزشی عراق استعمارگران را در نگرانی فرو برد. بنابراین چنان عرصه را بر وی تنگ ساختند که ناگزیر در بیستم ذی الحجه ۱۳۴۰ ق. استعفا داد.[۱۳] مدتی بعد دیوان عالی تمییز احکام بر اساس مذهب جعفری شکل گرفت و مسئولیت آن به سید هبه‌الدین سپرده شد. هر چند دانشور بزرگ سامرا پس از تجربه وزارت معارف، شرکت در کارهای اجرایی را شایسته نمی‎ دانست، ولی دیگر بار به اصرار برخی از فقیهان شیعه مسئولیت پذیرفت.[۱۴]

تلاش در سازماندهیِ دادگاه های شرعی و پیوند آن ها با دیوان عالی، گزینش داوران شایسته، تبیین احکام و تنظیم قوانین لازم در شیوه دادرسی، بخشی از اقدامات فقیه بیدار سامرا در این مقام بشمار می‎ رود.[۱۵]

او در سال ۱۳۵۳ برای شرکت در انتخابات مجلس شورای ملی از دیوان عالی تمییز احکام جعفری کناره گرفت و به عنوان نماینده استان بغداد رهسپار مجلس شد. مجلسی که بیش از چند ماه دوام نیاورد و سرانجام در ذی الحجه همان سال منحل شد.[۱۶]

انحلال مجلس برای سید هبه‌الدین فرصتی طلایی بود. او هر چند از درد چشم و کاهش شدید بینایی رنج می ‎برد، ولی می‎ توانست دیگر بار به پژوهش های ژرف خویش پردازد. بنابراین در صحن شریف امام کاظم علیه السلام کتابخانه ‎ای با عنوان «مکتبه الجوادین العامه» بنیاد نهاد، و جایگاهی برای پذیرش میهمانان در آن پدید آورد تا ضمن دیدار با مردم و اندیشمندان، آن ها را با دردهای جامعه آشنا سازد.[۱۷]

سرانجام تیرگی بر دیدگان مصلح بزرگ جهان اسلام سایه افکند و آن دانشور فرزانه را در نابینایی فروبرد. البته از دست دادن بینایی هرگز وی را از تحقیق و نگارش بازنداشت. هر روز کتاب های مورد نیاز را برایش می‎ خواندند و آن بزرگمرد به عادت معمول مقاله یا کتاب می‎ نوشت.[۱۸] او همواره می‎ گفت: پروردگار لطف کرده هر روز می‎ توانم به اعانت دست چهل صفحه بنویسم.[۱۹]

آثار و تألیفات

از آیت الله هبه‌الدین شهرستانی بیش از ۱۰۹ کتاب و رساله به یادگار مانده است، از جمله:

در پیرامون نهج البلاغه - یکی از آثار آیت الله شهرستانی
  1. المحیط فی تفسیر القرآن،
  2. الانتقاد حول تصحیح الاعتقاد،
  3. الامامة و الأمة،
  4. نظم العقاید،
  5. الجبر و الاختیار،
  6. حکمة الاحکام،
  7. وقایة المحصول فی شرح کفایة الاصول،
  8. الزواج الموقت،
  9. سیرة خیره البشر،
  10. نهضة الحسین (علیه‌السلام)،
  11. ثقاة الروات،
  12. الهیئة و الاسلام،
  13. نتیجة المنطق،
  14. توحید اهل التوحید،
  15. الشیعه و الناصبیه،
  16. فیض الباری یا اصلاح منظومه سبزواری،
  17. الشریعه والطبیعه،
  18. الدلائل والمسائل،
  19. نور الناظر فی علم الرایا والمناظر.

وفات

مرحوم سید هبه‌الدین شهرستانی، سرانجام در ۲۶ شوال ۱۳۸۶ قمری دار فانی را وداع گفت، و در کاظمین در حریم پاک امام کاظم و امام جواد علیهما السلام به خاک سپرده شد.[۲۰]

منابع

پانویس

  1. اسلام و هیئت، ص ۵۵.
  2. هبه‌الدین شهرستانی، ص ۱۱ـ۱۰.
  3. ثوره النجف علی الانگلیز، حسن الاسدی، ص ۶۲.
  4. هبه‌الدین شهرستانی، ص ۱۱.
  5. هبه‌الدین شهرستانی، ص ۱۱.
  6. هبه‌الدین شهرستانی، ص ۱۱.
  7. هبه‌الدین شهرستانی، ص ۱۱.
  8. هبه‌الدین شهرستانی، ص ۱۱.
  9. هبه‌الدین شهرستانی، ص ۲۲.
  10. اسلام و هیئت، ص ۵۵.
  11. هبه‌الدین شهرستانی، ص ۱۴.
  12. اسلام و هیئت، ص ۶۰ـ۵۹.
  13. هبه‌الدین شهرستانی، ص ۲۰ـ۱۹.
  14. اسلام و هیئت، ص ۵۸.
  15. اسلام و هیئت، ص ۵۸.
  16. اسلام و هیئت، ص ۶۱ـ۶۰.
  17. نقباءالبشر فی القرن الرابع عشر، ج ۴، ص ۱۴۱۶.
  18. ریحانه الادب، علی مدرس تبریزی، ج ۶، ص ۳۵۱.
  19. اسلام و هیئت، ص ۶۱.
  20. نقباءالبشر، ج ۴، ص ۱۴۱۷ـ۱۴۱۶.

آرشیو عکس و تصویر