محمد عبده

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«شیخ محمد عبده» (۱۲۶۶-۱۳۲۳ ق)، فقیه، مفسر، حقوق‌دان، اصلاح‌گر دینی، مفتی اسبق مصر در قرن ۱۴ قمری و از شاگردان سید جمال‌الدین اسدآبادی است. وی در احیای فکر دینی و انطباق آن با مبانی عقلی کوشید، و از تجددخواهی دینی برای اصلاح برخی از وجوه زندگی اجتماعی مصر بهره جست. «تفسیر المنار» و «شرح نهج البلاغه» از مهمترین آثار او ست.

M abdoh.jpg
نام کامل محمد عبده
زادروز ۱۲۶۶ قمری
زادگاه مصر
وفات ۱۳۲۳ قمری
مدفن مصر

Line.png

اساتید

سید جمال‌الدین اسدآبادی، شیخ حسن الطویل،...

شاگردان

محمد رشید رضا، سعد زغلول، احمد امین مصری، طه حسین، عبدالقادر مغربی،...

آثار

تفسیر المنار، شرح نهج‌البلاغه، الاسلام الردّ علی منتقدیه، اصلاح المحاکم الشرعیه، رسالة التوحید، الاسلام و النصرانیة بین العلم والمدنیة،...

زندگی‌نامه

محمد عبده در سال ۱۲۶۶ قمری (۱۸۴۹ م)، در روستایی واقع در بحیره، در مصبّ رود نیل زاده شد. خانواده او اگر چه ثروت بسیار نداشت، به سبب شهرت به دانشوری و پارسایی، از اعتبار و حیثیت فراوان محلی برخوردار بود. محمدعبده در سن سیزده سالگی به اجبار پدرش به «جامع احمدی» در طنطا رفت که پس از «جامع الازهر» در آن زمان، معتبرترین مرکز تعلیم معارف اسلامی در مصر به شمار می رفت.

درسهایی که در جامع احمدی به طلاب می آموختند مانند هر مدرسه قدیمی دیگر، تجوید و علم قرائت و فقه و نحو بود که قرنها جزو تعلیمات اساسی باسوادان بود. این درسها عبده را از درس خواندن بیزارتر کرد. در دلش افتاد که درس و کتاب را رها کند و به پیشه ی بیشتر هموطنانش که زراعت بود روی بیاورد. چون پدرش مصمم بود که او را به درس خواندن وا دارد، عبده از طنطا گریخت و به ده دیگری رفت که برخی از خویشاوندانش در آن می زیستند. یکی از آن خویشاوندان، شیخ درویش، دایی پدر عبده، عارفی وارسته بود که دیدار او عبده را در خط فکری و اخلاقی تازه ای انداخت. شیخ چون پیشتر به طرابلس سفر کرده و از عقاید سنوسیان اثر پذیرفته بود، مانند آنان این نظر را تبلیغ می کرد که راه رستگاری مسلمانان بازگشت به اسلام و روزگاران پیامبر و صحابه و تقلید از سادگی آنان در دینداری و پارسایی و پیراستن عقاید دینی کنونی مردم از بدعتهای گذشتگان است.

عبده تنها پانزده روز نزد شیخ درویش ماند ولی در همین مدت کوتاه از آموزشهای او دو بهره ی بزرگ برد:[۱] نخست آنکه چون درسهای شیخ نه به فقه و نحو، بلکه به اخلاق مربوط می شد و محضر او شیرین و نشاط بخش بود، عبده گفته های او را به آسانی درمی یافت و همین امر او را از عقده ای که شیوه ی نادرست معلمان پیشین در او پدید آورده بود نجات داد. دوم آنکه عبده تا آن زمان مانند اکثریت مسلمانان گمان می کرد که مسلمانی تنها با ادای شهادتین حاصل می شود و نفس مسلمان بودن ثوابی بزرگ است، یعنی مرد و زن مسلمان صرف نظر از چگونگی کردارشان در این جهان، بی گفتگو در آن جهان به بهشت خواهند رفت، ولی شیخ درویش خلاف این عقاید را به عبده آموخت؛ او می گفت که بزرگترین ارزش زندگی انسان، درستکاری است و نباید دین اسلام را سرپوش تباهکاری خود کرد، زیرا اسلام دین عقیده و عمل است نه مجموعه ای از الفاظ میان تهی و بی بنیاد، که وظیفه ی مسلمان به مجرد بر زبان آوردن آن الفاظ پایان یابد. مسلمانان مانند دیگر مردمان، مسئول کارهای خویشند، و چه بسیار مسلمانانی که این نام را بناحق برخود نهاده اند. اسلام هرگز بدآموزی نکرده و اساس آن و بلکه اساس هرگونه عقیده ی درست، قرآن است. بهترین عبادتها نیز کوشش برای فهم معانی قرآن است.[۲]

محمدعبده پس از پانزده روزی که با شیخ دیدار داشت، جوانی دیگر شد. پس به جامع احمدی بازگشت تا هم پدر و مادر را خشنود کند و هم توشه ی فهم قرآن را فراهم بیاورد. پس از جامع احمدی به جامع الازهر رفت. در آنجا بزرگترین علمای آن روزگار مصر جمع بودند، ولی شیوه و موضوع درسها چنان نبود که او را خرسند کند. در سراسر مدت تحصیلاتش در الازهر تنها یک استاد بود که می توانست تشنگی او را برای دانستن بیشتر فرو نشاند؛ و او شیخ حسن الطویل بود که به رغم بدگوییهای مخالفان، به شاگردانش ریاضیات و فلسفه می آموخت و علاوه بر آن، چون از اوضاع سیاسی مصر آگاه بود و دلیرانه از آن سخن می گفت، شاگردانش را در مورد مسائل سیاسی نیز کنجکاو می کرد.

با این وجود، هیچ کس به اندازه سیدجمال الدین اسدآبادی در تحول روحی عبده مؤثر نبود. سید جمال هنگام نخستین سفرش به قسطنطنیه از مصر گذشت و عبده او را نخستین بار در همین سفر در قاهره دید و یکباره شیفته اش شد. روش و احاطه سید جمال الدین در تفسیر قرآن و ذوقش در مباحث عرفانی و فلسفی و اخلاق اجتماعی اسلام، چشم عبده را به جهانی که الازهر از او پنهان نگاه می داشت گشود.

اعتراف خود عبده به تأثیر سید جمال بر او، هرچند به مبالغه آمیخته است، از اندازه ی دلبستگی او به سید در این دوره حکایت دارد: «پدرم به من حیاتی بخشید که علی و محروس [دو برادرش که کشاورز بودند] در آن با من سهیم بودند، ولی سیدجمال به من حیاتی بخشید که من در آن با محمد و ابراهیم و موسی و عیسی و اولیاء و قدیسان شریکم».[۳] او به تشویق سیدجمال به مطالعه ی فلسفه پرداخت و گواه آن، دو دستنویسی است که خود از کتاب «اشارات» ابن سینا تهیه کرده است و یکی از آنها با ستایش سید پایان می پذیرد.

عبده در سال ۱۲۹۴ ق. (۱۸۷۷ م)، تحصیلاتش را به پایان رساند و از الازهر شهادتنامه ی علمی گرفت. از آن پس، پیشه ی معلمی را آغاز کرد که تا پایان عمر بیش از هر کار دیگری با طبعش سازگار افتاد. علاوه بر الازهر، در دارالعلوم که به تازگی برای تربیت قاضی و معلم، از میان طلاب الازهر تأسیس شده بود، درس می داد.[۴]

او شاگردان زیادی را تربیت نمود که از آن جمله می‌توان به محمد رشید رضا، سعد زُغلول، احمد امین مصری، طه حسین، عبدالقادر مغربی و مصطفی عبدالرازق اشاره کرد. سال بعد به دعوت دانشکده دارالعلوم قاهره به تدریس تاریخ پرداخت. عبده علاوه بر کار معلمی، کار سیاسی هم می‌کرد و به همین خاطر وارد حزب وطنی مصر شد. وی همچنین بنا به پیشنهاد ریاض پاشا، وزیر خدیو پاشا، به سردبیری روزنامه «الوقایع المصریه» منصوب شد.

در سال ۱۲۹۹ در پی مشارکت با انقلاب احمد عرابی برای مدت شش سال از قاهره تبعید گردید و در لبنان اقامت نمود. سپس عازم پاریس شد و در آنجا در انتشار روزنامه «عروةالوثقی» که نگرش ضد استعماری و ضد انگلیسی داشت، با سید جمال الدین همکاری کرد. بعد از اقامت در پاریس و لندن، عازم بیروت گردید و در آنجا نیز برای وحدت اسلامی و همچنین تقریب ادیان فعالیت می‌کرد. با تغییرات سیاسی و اجتماعی مصر، محمد عبده در اواخر عمر به عضویت در مجلس شورا که هیأتی مشورتی بود، منصوب شد.

محمد عبده، بیشتر زندگی خود را صرف اصلاح فکر دینی و سازمان‌های دینی و فعالیتهای خیریه نمود. مسافرت‌های متعدد به شهرهای اروپائی داشت و مطالعات بسیاری در قوانین مدنی کشورهای اروپائی در وین و برلین انجام داد. در سال ۱۸۹۹ م، خدیو مصر، عبده را به مقام مُفتی منصوب کرد. وی اصلاحات زیادی در روش تدریس و برگزاری امتحان شاگردان بعمل آورد. عبده تا پایان عمر بر این مسند باقی‌ماند.

شیخ محمد عبده، سرانجام در سال ۱۳۲۳ قمری به علت بیماری درگذشت.

آثار و تألیفات

مهمترین آثاری که از عبده به جای مانده‌ است عبارتند از:[۵]

  • تفسیر المنار
  • شرح نهج البلاغه: شیخ محمد عبده درباره آشنایی اش با نهج البلاغه در مقدمه کتاب خود می نویسد: بر حسب تقدیر و بطور تصادف با کتاب «نهج البلاغه» آشنا شدم. این برخورد و تصادف در وقتى بود که دچار دگرگونى و تشویش خاطر و افسردگى شده و از کارهایم بازمانده بودم. از این رو کتاب مستطاب «نهج البلاغه» را وسیله‌اى براى تسلیت روح و چاره‌اى براى برطرف ساختن اندوه‌هاى خویش یافتم، بدینگونه بعضى از صفحات آن را تصفّح نمودم و جمله‌هائى چند از عبارات آن را از قسمتهاى مختلف و موارد پراکنده، مورد دقت و تأمل قرار دادم.[۶] محمد عبده مى‌گوید: «از مطالعه نهج‌البلاغه، دولت فصاحت و صولت بلاغت، در نظرم مجسم گشت و به یقین دانستم که مدیر این دولت و قهرمان این صولت و پرچمدار پیروزمندش على بن ابى‌طالب (علیه السلام) است، و افکار واهى کسانى که در [انتساب نهج‌البلاغه به على‌ علیه‌السلام] شک و شبهه کرده‌اند، در نظرم دریده گشت و خیالات باطل و افکار فاسد آن‌ها نابود شد».[۷] وی از جمله کسانی بود که به شرح و تبلیغ نهج‌البلاغه در میان جوانان مصری پرداخت. در مقدمه شرح خود گفته است: «در همهٔ مردم عرب‌زبان، یک نفر نیست مگر آنکه معتقد است سخن علی (ع) بعد از قرآن و کلام نبوی، شریف‌ترین و بلیغ‌ترین و پرمعنی‌ترین و جامع‌ترین سخنان است.»[۸]
  • الاسلام الردّ علی منتقدیه
  • اصلاح المحاکم الشرعیه
  • رسالة التوحید
  • الاسلام و النصرانیة بین العلم والمدنیة.

پانویس

  1. پرش به بالا زندگینامه ی عبده به قلم خود او در مجله ی «المنار»، ج۸، ص ۳۸۳ به بعد.
  2. پرش به بالا احمد امین، «زعماء الاصلاح فی العصرالحدیث»، ص۲۸۴.
  3. پرش به بالا همان کتاب، ص۲۹۳.
  4. پرش به بالا حمید عنایت، سیری در اندیشه سیاسی عرب؛ از حمله ناپلئون به مصر تا جنگ جهانی دوم، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۸۹.
  5. پرش به بالا محمد عبده، ویکی پدیا.
  6. پرش به بالا گفتار شیخ محمد عبده در مقدمه شرح نهج البلاغه، پایگاه امام علی
  7. پرش به بالا شرح نهج البلاغه (محمد عبده)، ویکی نور
  8. پرش به بالا محمد عبده، ویکی پدیا.

منابع