سید عبدالحسین شرف الدین عاملی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (صفحه‌ای جدید حاوی ' <keywords content='کلید واژه: فئودالیسم، سید عبدالحسین شرف الدین عاملی، ملی شدن صنعت نف...' ایجاد کرد)
 
(آرشیو عکس و تصویر)
 
(۱۳ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
'''منبع:''' مبلغان: مهر و آبان 1387، شماره 108
+
'''علامه سید عبدالحسین شرف‌الدین''' (۱۲۹۰ - ۱۳۷۷ ق)، عالم مجاهد [[شیعه]] معاصر است. کتاب مشهور «[[المراجعات (کتاب)|المراجعات]]» در دفاع از عقاید تشیع، از مهمترین آثار اوست. علامه شرف‌الدین در مقابل جنبش هاى آزادى خواهى که در جهان غرب و [[اسلام]] اتفاق مى افتاد، موضع مثبتى اتخاذ مى کرد و از آنان حمایت مى‌نمود.
 +
{{شناسنامه عالم
 +
|نام کامل = سید عبدالحسین شرف الدین موسوی عاملی
 +
||تصویر=[[پرونده:Sharafoldin.jpg|270px|center]]
 +
|زادروز =  ۱۲۹۰ قمری
 +
|زادگاه = [[کاظمین]]
 +
|وفات =  ۱۳۷۷ قمری
 +
|مدفن =  [[نجف]] - [[حرم امام علی علیه السلام]]
 +
|اساتید =  [[آخوند خراسانی]]، [[سید محمدکاظم طباطبائی یزدی|سید محمدکاظم یزدى]]، [[شیخ الشریعه اصفهانی]]،...
 +
|شاگردان = [[امام موسی صدر]]، [[سید رضا صدر]] و ...
 +
|آثار = [[المراجعات (کتاب)|المراجعات]]، النص و الاجتهاد، الفصول المهمة فى تألیف الأمة،...
 +
}}
 +
==ولادت و نسب==
  
==علامه سید عبدالحسین شرف‌الدین عاملى==
+
سید عبدالحسین، فرزند سید یوسف شرف‌الدین موسوى عاملى است. مادرش بانوى بزرگوار، زهرا صدر دختر مرحوم آیت الله سید هادى صدر، فرزند سید محمدعلى و خواهر مرجع تقلید نامى، [[سید حسن صدر]] بوده است. نسب پاک و درخشان او با ۳۱ واسطه به ابراهیم المرتضى بن [[امام موسی کاظم علیه السلام|موسى بن جعفر]] علیهم السلام مى پیوندد.
  
'''نسب و ولادت'''
+
علامه شرف‌الدین در سال ۱۲۹۰ هـ.ق در شهر مذهبى [[کاظمین]] متولد شد. وى در دامان پرمهر مادرى پاکدامن و مهربان و تحت نظارت پدرى عالم و روحانى، پرورش یافت. یک ساله بود که پدرش سید یوسف تصمیم گرفت براى گذراندن مراحل عالى تحصیل، به [[نجف]] اشرف مهاجرت کند؛ بنابراین، تنها فرزندش عبدالحسین را برداشته، با اهل و عیالش همراه کاروانى راهى کوى یار و کعبه آمال دل هاى حق طلب، نجف اشرف شدند.
  
سید عبدالحسین، فرزند سید یوسف شرف‌الدین موسوى عاملى است. مادرش بانوى بزرگوار، زهرا صدر دختر مرحوم آیت الله سید هادى صدر، فرزند سید محمدعلى و خواهر مرجع تقلید نامى، سید حسن صدر بوده است. نسب پاک و درخشان او با 31 واسطه به ابراهیم المرتضى بن موسى بن جعفر علیهم السلام مى پیوندد.
+
در آن شهر [[ولایت|ولایت]]، عبدالحسین، رشد و نمو کرد. در شش سالگى به مکتبخانه رفت و در هفت سالگى مى‌توانست [[قرآن]] را با صوتى دلنشین و لحنى زیبا قرائت کند و این امر موجب امیدوارى پدر و مادرش نسبت به آینده او شد.
  
علامه شرف‌الدین در سال 1290 هـ.ق در شهر مذهبى [[کاظمین]] متولد شد. وى در دامان پرمهر مادرى پاکدامن و مهربان و تحت نظارت پدرى عالم و روحانى، پرورش یافت. یک ساله بود که پدرش سید یوسف تصمیم گرفت براى گذراندن مراحل عالى تحصیل، به [[نجف]] اشرف مهاجرت کند؛ بنابراین، تنها فرزندش عبدالحسین را برداشته، با اهل و عیالش همراه کاروانى راهى کوى یار و [[کعبه]] آمال دل هاى حق طلب، نجف اشرف شدند.
+
==تحصیلات و استادان==
  
در آن شهر ولایت، عبدالحسین، رشد و نمو کرد. در شش سالگى به مکتبخانه رفت و در هفت سالگى مى‌توانست [[قرآن]] را با صوتى دلنشین و لحنى زیبا قرائت کند و این امر موجب امیدوارى پدر و مادرش نسبت به آینده او شد.
+
سید عبدالحسین پس از بازگشت با پدرش از [[نجف]] به جبل عامل، دوران تحصیلات مقدماتى و ابتدایى را در آن جا آغاز نمود و در محضر والد دانشمند خود، تعلیم علوم مقدماتى را به پایان برد و سطوح را نزد شیخ باقر حیدر، سید محمدصادق اصفهانى و شیخ على بن شیخ باقر بن صاحب الجواهر آموخت.
  
'''تحصیلات'''
+
هفده ساله بود که با دخترعموى خود [[ازدواج]] کرد و براى تکمیل تحصیلات خویش به [[عراق]] روانه گردید و پس از طى تحصیلات سطوح عالیه، در حوزه درسى فقها و مراجع عظام و عالی قدر در شهرهاى مختلف به طلب علم نشست، که از جمله ایشان مى‌توان به شیخ حسن کربلایى (متوفى ۱۳۲۲ هـ.ق)، [[محمد طه نجف|شیخ محمد طه نجف]] (متوفى ۱۳۲۲ هـ.ق)، [[آخوند خراسانی|آخوند ملا محمدکاظم خراسانى]] (متوفى ۱۳۲۹ هـ.ق) [[سید محمدکاظم طباطبائی یزدی|سید محمدکاظم یزدى]] (متوفى ۱۳۳۷ هـ.ق) سید اسماعیل صدر (متوفى ۱۳۳۸ هـ.ق) [[شیخ الشریعه اصفهانی|شیخ فتح الله شریعت اصفهانى]] (متوفى ۱۳۳۹ هـ.ق) و [[سید حسن صدر]] (متوفى ۱۳۵۴ هـ.ق) اشاره نمود.
  
سید عبدالحسین پس از بازگشت با پدرش از نجف به جبل عامل، دوران تحصیلات مقدماتى و ابتدایى را در آن جا آغاز نمود و در محضر والد دانشمند خود، تعلیم علوم مقدماتى را به پایان برد و سطوح را نزد شیخ باقر حیدر، سید محمدصادق اصفهانى و شیخ على بن شیخ باقر بن صاحب الجواهر آموخت.
+
۳۲ ساله بود که به مقام عالى [[اجتهاد]] نایل آمد و با دریافت چندین اجازه اجتهاد، مجدداً روانه جبل عامل گشت و با استقبال پرشور علما و بزرگان آن سامان مواجه شد. وى به اتفاق پدر و برادر دانشمندش، [[حوزه علمیه|حوزه علمیه‌اى]] در آنجا تشکیل داد؛ ولى مدتى نگذشت که پدر و اندکى بعد برادر خود را از دست داد. زمان زیادى نگذشت که مردم جبل عامل رهبر واقعى و راهنماى حقیقى خویش را شناختند و با معظم له در اقدامات اصلاحى اش اعلام همکارى نمودند.
  
هفده ساله بود که با دخترعموى خود [[ازدواج]] کرد و براى تکمیل تحصیلات خویش به [[عراق]] روانه گردید و پس از طى تحصیلات سطوح عالیه، در حوزه درسى فقها و مراجع عظام و عالی قدر در شهرهاى مختلف به طلب علم نشست، که از جمله ایشان مى‌توان به شیخ حسن کربلایى (متوفى 1322 هـ.ق)، شیخ محمد طه نجف (متوفى 1322 هـ.ق)، آخوند ملا محمدکاظم خراسانى (متوفى 1329 هـ.ق) سید محمدکاظم یزدى (متوفى 1337 هـ.ق) سید اسماعیل صدر (متوفى 1338 هـ.ق) شیخ فتح الله شریعت اصفهانى (متوفى 1339 هـ.ق) و سید حسن صدر (متوفى 1354 هـ.ق) اشاره نمود.
+
==علامه در نگاه بزرگان==
  
32 ساله بود که به مقام عالى اجتهاد نایل آمد و با دریافت چندین اجازه [[اجتهاد]]، مجدداً روانه جبل عامل گشت و با استقبال پرشور علما و بزرگان آن سامان مواجه شد. وى به اتفاق پدر و برادر دانشمندش، حوزه علمیه اى در آنجا تشکیل داد؛ ولى مدتى نگذشت که پدر و اندکى بعد برادر خود را از دست داد. زمان زیادى نگذشت که مردم جبل عامل رهبر واقعى و راهنماى حقیقى خویش را شناختند و با معظم له در اقدامات اصلاحى اش اعلام همکارى نمودند.
+
عظمت روحى و اخلاقى و موقعیت علمى این فقیه سربلند، آگاه، متفکر پرتلاش زمان و مجاهد همیشه در پیکار به حدى بود که دوست و دشمن را یاراى انکار آن نبوده و نیست. در این مقاله، ما به سخنان بزرگان و سروده‌هاى شعرى برخى شاعران در وصف او مى پردازیم:
  
'''ویژگی هاى اخلاقى'''
+
*[[آیت الله بروجردی|آیت الله بروجردى]] رحمه الله، ایشان را فخر عالم [[اسلام]] دانسته، فرموده‌اند: «قدرت بیان و نثر شیواى مرحوم سید شرف‌‌الدین و متانت و قوه استدلال او کم نظیر بود».
 +
*[[امام خمینی]] رحمه الله بعد از شنیدن خبر ارتحال او، ضمن تعطیل کردن درس فرموده بودند: «[[هشام بن حکم]] زمان ما از دنیا رفت».
 +
*مرحوم آیت الله العظمى [[سید ابوالحسن اصفهانی|سید ابوالحسن اصفهانى]]، علامه شرف‌الدین را داراى شرایط [[مرجعیت]] مطلق [[شیعه]] مى‌دانست و خطاب به او گفت: «حوزه علمیه [[نجف]] محتاج شما است. به آن جا بیایید و امورى را که به من مربوط است (امور مرجعیت کل جهان تشیع) متصدى شوید».
 +
*مرحوم آیت الله العظمى [[سید محسن حکیم]]، در مورد ایشان مى‌فرمود: «سید شرف‌الدین منبع رحمت و احسان بود و همگان از رحمت و احسان او بهره‌مند مى شدند».
 +
*[[علامه امینی|علامه امینى]] رحمه الله مى فرمود: «شرف‌الدین یکى از قله‌هاى رفیع تشیع است و یکى از درفش هاى افراشته [[اسلام]]. او در این روزگار نماینده عظمت [[سادات]] و [[بنى هاشم]] است. [[شیعه]] را مى‌سزد که به شرف‌الدین افتخار کند و به دانش سرشار و شرف تابان و پارسایى عمیق و منطق فصیح و تبلیغات سودمند او». همچنین ایشان، آن دانشمند آگاه را مصلح کبیر لقب داد و فرمود: «مصلح کبیر، آیت الله سید عبدالحسین شرف‌الدین عاملى... شخصیتى که مورد توجه و ستایش امت اسلامى است، پیوسته جهت اصلاح امت و تبلیغ اسلام، راهگشاى مسلمانان بوده و فداکارى شایسته نموده است. خدا او را جزاى خیر دهد».
 +
*[[محدث قمی]] رحمه الله مى نویسد: «سید جلیل، عامل فاضل، [[محدث]] کامل، آقا سید عبدالحسین بن شریف یوسف بن جواد بن اسماعیل بن محمد شرف‌الدین که صاحب مصنفات فائقه و مؤلفات نافعه جلیله است... و من در بیروت به خدمت این سید شریف رسیدم. ادام البارى برکات وجوده الشریف و اعانة نصرة الدین الحنیف».
 +
*آیت الله [[آیت الله سید ابوالقاسم خویی|سید ابوالقاسم خویى]] درباره علامه شرف الدین ـ که دو بار او را ملاقات کرده بود ـ چنین مى فرمود: «در اخلاق نیکوى او، عظمتى بى نظیر دیدم. حضور ذهنى شگفت انگیز در مسائل علمى داشت... هیچ کس از [[جهاد]] او در راه [[عزت]] و عظمت [[اسلام]] بى‌خبر نیست. شرف‌الدین به بهترین روش از [[شریعت]] اسلام دفاع کرد و مذهب جعفرى را یارى نمود و امت اسلامى را به اصلاح و سازندگى فراخواند. خدایش جزاى خیر دهد».
  
زندگى او بر اساس [[قرآن کریم]]، روایات اخلاقى و سیره عملى ائمه طاهرین علیهم السلام و علماى صالح سلف طرح ریزى شده بود. در این مقال، اشاره‌اى اجمالى به ویژگی هاى اخلاقى و صفات حمیده و پسندیده معظم له خواهیم داشت:
+
==سفرهاى زیارتى==
  
'''<I>اخلاص:</I>'''
+
علامه شرف الدین در حوالى سال ۱۳۲۸ هـ.ق به [[مدینه]] منوره سفر کرد و مرقد مطهر [[پیامبر اسلام]] صلى الله علیه و آله و [[ائمه اطهار|ائمه]] مدفون در [[بقیع]] علیهم السلام را [[زیارت]] نمود. در سال ۱۳۴۰ هـ.ق از طریق دریا به زیارت [[حج]] بیت الله نائل آمد و اقامه [[نماز جماعت]] مسلمانان در [[مسجدالحرام]] را عهده دار شد و در سال ۱۳۵۵ هـ.ق مشاهد مشرفه [[عراق]] را [[زیارت]] کرد. سپس به منظور زیارت حضرت [[امام رضا]] علیه السلام رهسپار [[ایران]] شد.
  
اخلاص علامه شرف‌الدین زبانزد خاص و عام بود، تا آن جا که نواده ایشان، استاد سید حسین شرف‌الدین در این باره مى‌نویسد: «مدرسه اى بود در صور که مخالفان سیاسى پدربزرگ آن را اداره مى کردند. هنگامى که بچه بودم، یک روز عصر به نزدیک آن مدرسه رفتم و چند سنگ پرتاب کردم که موجب شد زیان هایى اندک به مدرسه وارد آید و این بدان علت بود که من تحت تأثیر درگیری هاى سیاسى قرار گرفته بودم که میان پدربزرگ و مخالفانش در رابطه با مدرسه پیش آمده بود. همان شب پس از [[نماز عشاء]] به خانه ما آمد. من با خوشحالى پیش دویدم. او مرا از آن کار شدیداً بازخواست کرد و گفت: مشکلات سیاسى من در ارتباط با [[دین]] است. من با مخالفان سیاسى خود براى خدا درگیر مى شوم؛ اما آنان براى منافع شخصى خود مشکل آفرینى مى کنند. من مدرسه جعفریه را تأسیس کردم تا فرزندان خود و مردم را از مدارس تبشیرى مسیحى نجات دهم، به ویژه فرزندان بینوایان و ناتوانان را. و به همین دلیل مدرسه را مجانى قرار دادم. مخالفان من نیز همین کار را کرده‌اند؛ اگر چه براى رقابت من، یعنى آنان نیز مدرسه‌اى درست کرده‌اند براى طبقات پایین [[شیعه]]. حالا اگر من بتوانم آنان را به راه صواب بکشانم و برنامه مدرسه جعفریه را در آنجا هم پیاده کنم، چه بهتر! و اگر این کار را نتوانم، چون آنان مى خواهند با من رقابت کنند، ناچارند راه مرا در پیش گیرند و مدرسه خود را مانند جعفریه اداره کنند و در این صورت کارى که مورد رضاى الهى است، انجام گرفته. چه به دست من انجام یابد یا به دست مخالفان من».
+
وی ۲۵ روز در ایران بود و در [[قم]] بر آیت الله [[سيد صدرالدين صدر|سید صدرالدین صدر]] خاله‌زاده خود وارد گردید و ۴ روز در این شهر ماند و در [[مشهد]] ۵ روز در منزل آیت الله قمى اقامت گزید. معظم له در مسیر حرکت خود در همه شهرها مورد استقبال قرار گرفت و مذاکرات علمى میان ایشان و سایر دانشمندان موجب اذعان آنان به مراتب علمى سید شرف‌الدین گردید.
  
'''<I>مهمان دوستى:</I>'''
+
<br />
 +
==آثار و تألیفات==
  
هرگاه میهمانى بر او وارد مى شد، خصوصاً اگر از دانشمندان بود، بسیار به آنان احترام مى گذاشت و گاهى که آب لوله کشى در قسمت بیرونى منزل (محل سکونت مهمانان) قطع مى شد، او شخصا آفتابه را آب مى کرد و در دسترس مهمان قرار مى داد.
+
#المسائل المهمه [[پرونده:Nas.jpg|thumb|left|النص و الاجتهاد - یکی از آثار علامه سید شرف الدین]]
  
'''<I>طبع بلند:</I>'''
+
با وجود اشتغالات بسیار اجتماعى و سیاسى که بیشتر وقت علامه شرف‌الدین را اشغال کرده بود، ایشان از نوشتن کتب ارزنده و روشنگر غفلت نمى کرد. او کتب زیر را از خود به یادگار گذاشت که همه حاوى بهترین و کاملترین مطالب در زمینه‌هاى مختلف دینى و علمى است:
  
در مورد بلند طبعى علامه شرف‌الدین، از فرزند وى، حجة الاسلام حاج سید عبدالله شرف‌الدین داستانى نقل شده که در کتاب ادیب مشهور محمدعلى الحومانى به نام «من یسمع» آمده است: «ملک فیصل توسط رییس دربارش احسان البکر الجابرى مبلغ 5 هزار لیره مصرى براى سید شرف‌الدین فرستاد؛ اما ایشان ضمن رد آن فرمود: من براى پول [[جهاد]] نکردم. فیصل هم گفته بود: من تا به حال آدمى به این بلند طبعى ندیده‌ام».
+
*[[المراجعات (کتاب)|المراجعات]]؛ علامه شرف الدین با مفتی بزرگ [[مصر]] و استاد معروف دانشگاه الازهر، شیخ سلیم بِشری مالکی، آشنا شد. ثمره این آشنایی علمی و مذهبی، مباحثات و مکاتبات شورانگیز و شگفتی ‌زایی بود که در [[تاریخ اسلام]] می‎تواند در راه اتحاد ملل مسلمان و دست یافتن به حقایق و وقایع تاریخ، سرمشق عالمان و متفکران مسلمان باشد. بیست و پنج سال بعد از آن واقعه، در سال ۱۳۵۵ ق. شرف الدین مجموعه مکاتبات خود با شیخ سلیم را که ۱۱۲ نامه بود، به همراه مقدمه‎ای روشنگر، به صورت کتابی با نام [[المراجعات]]، در شهر صیدا به چاپ رساند.
 +
*الفصول المهمة فى تألیف الأمّة؛ این کتاب به فارسی ترجمه و تحت عنوان «در راه تفاهم» چاپ شده است.
 +
*الکلمة الغرّاء فى تفضیل الزهرا علیهاالسلام؛ درباره بانوی بانوان عالم [[حضرت فاطمه]] سلام الله علیها است.
 +
*فلسفة المیثاق و الولایة؛ بحثی پیرامون میثاق ازلی الهی.
 +
*اجوبة موسى جارالله؛ پاسخی است علمی و مستند به ۲۰ سؤال که «موسی جارالله» از علمای شیعه کرده بود.
 +
*مسائل فقهیة؛ مسائلی است بر اساس [[فقه]] مذاهب اسلامی.
 +
*ابوهریرة؛ کتابی در زمینه معرفى صحیح بازرگان [[حدیث]]، [[ابوهریره|ابوهریره]] و نشان دادن مقدار اعتبار احادیثى که از او وارد شده است، مى باشد.
 +
*المجالس المفاخرة فی مأتم العتره الطاهره؛ مقدمه‎ای بوده است بر کتابی به همین نام در چهار جلد، که در آتش افروزی فرانسویان فرهنگ ستیز، سوخته و فقط همین مقدمه مانده است.
 +
*کلمة حول الرؤیة؛ در مسائل اعتقادی.
 +
*النص و الاجتهاد؛ در این کتاب، وی حدود صد مورد اجتهاد در مقابل [[نص و ظاهر|نص]] (اعمال نظر شخصی در مقابل کلام صریح [[پیامبر اسلام|پیامبر]]) را که خلفا، حاکمان و برخی از بستگان آنان، در زمان [[رسول خدا]] یا بعد از رحلت آن حضرت مرتکب شدند، بر اساس کتاب‌های معتبر [[اهل سنت]] برمی‎شمارد و در مورد هر یک، نظرات علمی، تحقیقی و منتقدانه خود را بیان می‎کند.
 +
*ثبت الاثبات فى سلسلة الرواة؛ رساله‎ای است در ذکر استادان و [[مشایخ]] مؤلف از علمای مذاهب اسلامی.
 +
*الى المجمع العلمى العربى العربی بدمشق؛ پاسخ‌هایی است علمی به تهمت هایی که مجمع علمی [[دمشق]] در آن ایام نسبت به [[شیعه]] روا داشته بود.
 +
*بغیة الراغبین فی احوال آل شرف الدین؛ کتابی است ادبی، تاریخی و رجالی در شرح حال عالمان خاندان شرف الدین و صدر.
 +
*[[مؤلفوا الشیعه فی صدر الاسلام (کتاب)|مؤلفوا الشیعة فى صدر الاسلام]]؛ درباره مولفان و کتاب نویسان شیعه از عصر نبوت تا عصر [[امام هادی]] علیه السلام.
 +
*زینب الکبرى؛ پیرامون احوال [[حضرت زینب سلام الله علیها|حضرت زینب]] سلام الله علیها.
 +
*
  
'''<I>اهتمام به امور طلاب:</I>'''
+
==فعالیتهای سیاسی و اجتماعی==
  
در ابتداى ورود علامه به [[لبنان]] که مصادف با جنگ جهانى اول بود، حکومت عثمانى بخشنامه اى صادر کرد که هر کس توانایى حمل اسلحه دارد، باید وارد نظام شود و از این حکم، فقط آن دسته از علماى دینى معاف بودند که نامشان در دفاتر دولتى ثبت بود و این استثنا فقط شامل علماى سنى و مسیحى مى شد؛ زیرا علما و طلاب شیعى دفترى نداشتند و کسى هم نبود که نام آنان را در جایى به ثبت رسانیده باشد. معظم له در این باره اقدام کرد و کوشید تا این که از طرف باب عالى عثمانى در استانبول فرمانى براى معاف بودن علما و طلاب شیعه صادر شد.
+
سید شرف‌الدین، هم با مستکبران محلى و مخالفان [[اسلام]] در منطقه مبارزه کرد و هم با استعمار مقابله نمود.  
  
از دیگر خصوصیات اخلاقى آن مجاهد نستوه و فقیه ژرف‌نگر که اسوه اخلاق آن زمان بود، مى توان به موارد ذیل اشاره کرد:
+
'''''مبارزه با استعمار فرانسه:'''''
  
* 1. احترام به تمام طبقات اجتماعى و سلوک مناسب با آنان؛
+
مبارزات او با استعمار فرانسه و در راه استقلال [[لبنان]] مشهور است. ترور نافرجام سید به وسیله ابن حلاج به دستور فرانسه نیز در همین راستا بود. مشکلات سختى که استعمار فرانسه همواره در راه سید شرف‌الدین ایجاد مى کرد، او را واداشت به [[دمشق]] مهاجرت نماید؛ ولى سپاه فرانسه در راه کمین کرده بودند که از این سفر سید ممانعت به عمل آورند و چون در این راه توفیق پیدا نکردند، خانه او را در شُحُور به آتش کشیدند و منزل دیگرش را در صور پس از غارت، مصادره کردند و کتابخانه او را به آتش کشیدند که تألیفات خطى بسیارى از او در این حریق سوخت.
  
* 2. دستگیرى از افراد بى بضاعت و کوشش براى رفع دردها و مشکلاتشان؛
+
سید شرف‌الدین با تحمل همه مشکلات خود را به دمشق رساند و در آن جا مبارزان و دانشمندان دور او جمع شدند و وى با خطابه‌هاى آتشین خود آنان را به وظایف خطیرشان آگاه ساخته، لزوم برخورد جدى با استعمارگران فرانسه را پیشنهاد کرد و به دنبال اقدامات آنان، فرانسه سران نهضت را به [[فلسطین]] تبعید نمود. سید شرف‌الدین پس از چند ماه به [[مصر]] سفر کرد و شخصیت چند بعدى او باعث شد که بلافاصله بزرگان مصر او را دریافته و به دیدارش بشتابند.
  
* 3. عفو و چشم‌پوشى از کسانى که به وى بدى مى‌کردند؛
+
در اواخر سال ۱۳۳۸ هـ.ق به یک آبادى در فلسطین به نام عَلْما که در نزدیکى جبل عامل قرار داشت، مهاجرت نمود و خانه‌اش محل رفت و آمد مردم شد. دولت فرانسه پس از یک سلسله مذاکرات و وساطتِ علامه سید محمد صدر، موافقت کرد که سید شرف الدین و دیگر تبعیدی ها، به جبل عامل بازگردند. پس از بازگشت تمام تبعیدی ها، وى به جبل عامل بازگشت و مردم با مراسمى پرشور و بى سابقه از او استقبال نمودند.
  
* 4. تشویق نوجوانان به تحصیل و خودسازى و کوشش براى متدین بارآوردن آنان؛
+
'''<I>مبارزه با فئودالیسم:</I>'''
  
* 5. در بزرگداشت اهل علم، اهل قلم و شاعران، زبانزد خاص و عام بود؛
+
یکى دیگر از مبارزات سید شرف‌الدین، مبارزه با فئودالیسم حاکم بر [[لبنان]] در آن روزگار بود. وى در برابر زمین داران مقاومت و آنان را محکوم مى‌نمود. علامه شرف الدین، یکى از مرزبانان حماسه آفرین میدان [[عدالت]] و سنگر مبارزه با [[ظلم]] بود. گویى روح [[عدالت]] پرور و ظلم ستیز جدش، [[امام على]] علیه السلام در او تجلى یافته بود. وقتى از [[نجف]] اشرف به جبل عامل بازگشت و زعامت دینى خود را آغاز کرد، با اولین نمودهاى ریشه دار ظلم در جبل عامل، یعنى نظام بهره‌کشى «فئودالیسم» به مبارزه برخاست. در برابر مالکان زالو صفت و زمین داران استثمارگر که خون دهقانان مسلمان و محروم را به شیشه مى‌کردند و در مقابل مزد ناچیزى، کارهاى طاقت فرسایى از آنان مى کشیدند و روزبروز بر بدبختى و فقر آن بیچارگان دامن مى زدند و خود در بهترین شهرها و روستاها، با برخوردارى از امکانات رفاهى فراوان، به عیش و نوش پرداخته و با خوش گذرانى روزگار مى گذراندند، مردانه قد علم کرد و سال ها با این نظام درگیر شد.
  
* 6. به ایرانیان سخت علاقمند بود؛ چون آنان را پشتیبان واقعى تشیع مى دانست؛
+
علامه شیخ مرتضى آل یاسین نجفى که از عالمان آگاه [[شیعه]] در این عصر بشمار مى رود، درباره درگیرى شرف‌الدین با فئودال ها مى نویسد: «شرف‌الدین، در جبل عامل، زندگى جدیدى را آغاز کرد. درباره امور دینى و شعائر اسلامى سختگیرى مى کرد؛ اما در [[اخلاق]] و رفتار، ملایم بود. در دفاع از [[حق]]، قدرت نشان مى داد؛ اما در برابر مردم ضعیف و ناتوان، با [[رفق]] و مدارا رفتار مى نمود. در آن روزگار در لبنان زمین دارى ناهنجارى وجود داشت. توده‌هاى مردم، در برابر مالکان، اختیارى از خود نداشتند و براى زندگى، معنایى جز بردگى نمى‌دانستند. مالکان و توانگران نمى گذاشتند که آنان مفهوم والاترى از زندگى درک کنند. زندگى توده‌هاى مردم محروم، زیر پاى جباران و طاغوتیان پایمال شده بود. چون شرف‌الدین در آن جا استقرار یافت، نتوانست آن نظام خردکننده و آن استبداد استثمارگر را قبول کند و در برابر بر باد رفتن حقوق محرومین ساکت بماند... شرف الدین، آن نظام نحس را محکوم کرد و با آنان وارد سختترین مبارزات شد. قدرتمندان و بهره‌کشان جبار در برابر او ایستادند و همه امکانات خویش را براى شکستن او بکار گرفتند و در این راه از هیچ کوششى دریغ نکردند؛ اما سرانجام مرد حق پیروز شد و کوشش هاى آنان همه تباه گشت».
  
* 7. [[تواضع]] فوق العاده‌اى داشت و خود را همیشه اقلّ خَدَمَةِ الدین الاسلامى و سدنة المذهب الامامى معرفى مى کرد؛ و از نشانه‌هاى فروتنى‌اش این بود که به حرف هاى عوام الناس نیز دقیقا گوش مى داد و احساس خستگى نمى کرد؛
+
'''<I>همراهى با جنبش هاى آزادى خواه:</I>'''
  
* 8. در [[امر به معروف و نهى از منکر]] جدیت داشت و با متخلفان و اهانت کنندگان به مقدسات عملاً و به سختى برخورد مى کرد؛
+
حضرت آیت الله علامه شرف الدین، جنبش هایى را که در جهان [[اسلام]] و عرب به وقوع مى‌پیوست، پیگیرى مى‌نمود و موضعى مناسب در مقابل هر کدام اتخاذ مى کرد. رهبران این جنبش ها را نیز به خوبى مى شناخت و با روشنفکران و مطلعان درباره مسائل سیاسى در این جنبش ها و نهضت ها به بحث و گفتگو مى پرداخت. از جمله این جنبش ها، ملى شدن کانال سوئز در [[مصر]] و ملى شدن صنعت نفت در [[ایران]] بود. شرف الدین هر دو جنبش را به دلیل آن که به نفع مسلمانان و به ضرر استعمارگران بود، تأیید کرد و به طرفدارى از آن ها برخاست. جنبش عربى مصر و ملى شدن کانال سوئز که در سال ۱۹۵۶ م. اتفاق افتاد و از حرکت هاى امیدآفرین در جهان اسلام بود، مورد قبول و دفاع همه آزادى خواهان و بیداردلان با وجدان، از جمله علامه شرف الدین بود. ملى شدن صنعت نفت در ایران نیز که در سال ۱۳۲۹ هـ.ش اتفاق افتاد، به دلیل اطلاع شرف الدین از ماهیت آن و اهداف و رهبران آن، از جمله آیت الله [[سید ابوالقاسم کاشانی]] و آرمان هاى او، مورد تأیید و پشتیبانى وى قرار گرفت.
  
* 9. حق گو و [[حق]] طلب بود؛
+
'''''تلاش برای وحدت اسلامی:'''''
  
* 10. دوراندیش و تیزهوش بود و مردم را به کار خیر ترغیب مى کرد؛
+
علامه شرف الدین، به مثابه عالمی آگاه به زمان، روشن‌بین و آشنا به حقایق اصیل مکتب آسمانی [[اسلام]]، از روزگار جوانی، از اوضاع نابسامان و آشفته آن روز جوامع اسلامی و اختلافات بیهوده و تأسف بار مسلمانان رنج می‎برد. او نه تنها به اصلاح و سازندگی جوامع شیعی می‎اندیشید، بلکه از آغاز اقدام‌های اجتماعی و دینی خود، در اندیشه اصلاح و عزت‌بخشی به همه ممالک اسلامی و ایجاد اتحاد و برادری در بین فرقه‎های مختلف مسلمانان بود. وی نیم قرن تمام با همه توان علمی و معنوی‎اش و با قلم، بیان و عمل صادقانه‎اش، در متحد ساختن امت [[پیامبر اسلام|محمد]] (صلی الله علیه و آله) کوشید و از هیچ سعی و تلاش دریغ نورزید. آن عالم ربانى، مواعظ و پندهاى بسیارى را در قالب سخنرانی هاى گوناگون براى مردم به یادگار گذاشت که به دو نمونه از آن ها اشاره مى کنیم:
  
* 11. هرگز به هم بحث هاى خود فخر نمى‌فروخت.
+
۱. ایشان درباره جدایى [[شیعه]] و [[سنی|سنى]] فرموده است: «فَرَّقَتْهُما السِّیاسَةُ فَلْتَجمَعْهُما السِّیاسَة؛ یعنى شیعه و سنى را از روز نخست، سیاست و مطامع سیاسى از هم دور کرد، و اکنون باید سیاست و مصالح سیاسى [[اسلام]] و مسلمین آن ها را کنار هم گردآورد».
  
'''علامه در زبان دیگران'''
+
۲. «لا یَنْتَشِرُ الْهُدى الاَّ مِنْ حَیثُ اِنْتَشَرَ الضَّلال؛ یعنى از همان جا که گمراهى انتشار یافته است، باید هدایت انتشار یابد».
  
عظمت روحى و اخلاقى و موقعیت علمى این فقیه سربلند، آگاه، متفکر پرتلاش زمان و مجاهد همیشه در پیکار به حدى بود که دوست و دشمن را یاراى انکار آن نبوده و نیست. در این مقاله، ما به سخنان بزرگان و سروده‌هاى شعرى برخى شاعران در وصف او مى پردازیم:
+
'''''تلاشهای فرهنگی و آموزشی:'''''
  
آیت الله العظمى بروجردى رحمه الله، ایشان را فخر عالم اسلام دانسته، فرموده‌اند: «قدرت بیان و نثر شیواى مرحوم سید شرف‌‌الدین و متانت وقوه استدلال او کم نظیر بود».
+
شرف‌الدین برای مقابله با وضع آشفته و نابسامان فرهنگی و آموزشی در لبنان که در اثر گسترش و تحکیم سلطه خیانت آمیز استعمارگران غربی در این دیار به وجود آمده بود، تصمیم به اصلاح دستگاه‌های آموزش و پرورش جامعه خود گرفت. وی تصمیم گرفت مدرسه‎ای در صور بسازد. در این کار از تمام کسانی که امکان کمک مادی داشتند، دعوت به همکاری کرد. ابتدا در سال ۱۳۵۷ ق. مدرسه‎ای ابتدایی برای آموزش و پرورش دانش آموزان مسلمان با نام المدرسه الجعفریه بنا نهاد. این مدرسه به طور رایگان اداره می‎شد و علاوه بر تعلیم درس‌های جدید، از درس‌های معارف و اخلاق اسلامی نیز بهره می‎جست.
  
آیت الله العظمى [[امام خمینی]] رحمه الله بعد از شنیدن خبر ارتحال او، ضمن تعطیل کردن درس فرموده بودند: «هشام بن حکم زمان ما از دنیا رفت».
+
شرف الدین در مقام یک مصلح دلسوز و آگاه، باشگاه مجلل و زیبای نادی الامام الصادق علیه السلام را تأسیس کرد تا بدین طریق از شرکت جوانان در محافل دشمنان و بدخواهان جلوگیری کند. علاوه بر آن، مسجدی در نزدیکی مدرسه جعفریه و باشگاه [[امام صادق]] علیه السلام ساخت تا دانش آموزان و کسانی که به باشگاه می‎آیند، فرائض دینی خود را در [[مسجد]] انجام دهند.
  
مرحوم آیت الله العظمى سید ابوالحسن اصفهانى، علامه شرف‌الدین را داراى شرایط مرجعیت مطلق [[شیعه]] مى‌دانست و خطاب به او گفت: «[[حوزه علمیه]] [[نجف]] محتاج شما است. به آن جا بیایید و امورى را که به من مربوط است (امور مرجعیت کل جهان تشیع) متصدى شوید».
+
شرف الدین خوب می‎دانست که دختران امروز، مادران فردایند و در تربیت فرزندان مسلمان نقشی اساسی دارند. با احساس این نیاز و پس از تهیه مقدمات، در سال ۱۳۶۱ ق. مدرسه دختران «الزهرا» را تأسیس کرد. پس از مدتی، مخالفان سیاسی او که از دست نشاندگان فرانسه بودند، با توسل به زور و کمک دولت وابسته لبنان و سربازان دولتی، مدرسه الزهرا را بستند! اما شرف الدین بدون هیچ ترس و یأسی، کلاس‌های آن سال را در خانه خود برپا کرد و تا آخر ادامه داد و سال بعد، مجدداً مدرسه بازگشایی شد و در کنار مدرسه جعفریه، کار خود را آغاز کرد. بعدها دانشکده جعفریه را نیز تأسیس کرد.
  
مرحوم آیت الله العظمى سید محسن حکیم، ایشان را منبع [[رحمت]] و [[احسان]] معرفى مى‌نمود و مى‌فرمود: «سید شرف‌الدین منبع رحمت و احسان بود و همگان از رحمت و احسان او بهره‌مند مى شدند».
+
==ویژگی‌هاى اخلاقى==
  
علامه امینى رحمه الله مى فرمود: «شرف‌الدین یکى از قله‌هاى رفیع تشیع است و یکى از درفش هاى افراشته [[اسلام]]. او در این روزگار نماینده عظمت [[سادات]] و [[بنى هاشم]] است. [[شیعه]] را مى‌سزد که به شرف‌الدین افتخار کند و به دانش سرشار و شرف تابان و پارسایى عمیق و منطق فصیح و تبلیغات سودمند او» همچنین ایشان، آن دانشمند آگاه را مصلح کبیر لقب داد و فرمود: «مصلح کبیر، آیت الله سید عبدالحسین شرف‌الدین عاملى... شخصیتى که مورد توجه و ستایش امت اسلامى است، پیوسته جهت اصلاح امت و تبلیغ اسلام، راهگشاى مسلمانان بوده و فداکارى شایسته نموده است. خدا او را جزاى خیر دهد».
+
زندگى علامه شرف‌الدین بر اساس [[قرآن کریم]]، روایات اخلاقى و سیره عملى [[ائمه اطهار|ائمه]] طاهرین علیهم السلام و علماى صالح سلف طرح ریزى شده بود. در این مقال، اشاره‌اى اجمالى به ویژگی هاى [[اخلاق|اخلاقى]] و صفات حمیده و پسندیده معظم له خواهیم داشت:
  
[[محدث قمی]] رحمه الله مى نویسد: «سید جلیل، عامل فاضل، محدث کامل، آقا سید عبدالحسین بن شریف یوسف بن جواد بن اسماعیل بن محمد شرف‌الدین که صاحب مصنفات فائقه و مؤلفات نافعه جلیله است... و من در [[بیروت]] به خدمت این سید شریف رسیدم. ادام البارى برکات وجوده الشریف و اعانة نصرة الدین الحنیف».
+
'''<I>اخلاص:</I>'''
  
مرحوم حضرت آیت الله سید ابوالقاسم خویى درباره علامه شرف الدین ـ که دو بار او را ملاقات کرده بود ـ چنین مى فرمود: «در اخلاق نیکوى او، عظمتى بى نظیر دیدم. حضور ذهنى شگفت انگیز در مسائل علمى داشت... هیچ کس از [[جهاد]] او در راه عزت و عظمت اسلام بى‌خبر نیست. شرف‌الدین به بهترین روش از [[شریعت]] [[اسلام]] دفاع کرد و مذهب جعفرى را یارى نمود و امت اسلامى را به اصلاح و سازندگى فراخواند. خدایش جزاى خیر دهد».
+
اخلاص علامه شرف‌الدین زبانزد خاص و عام بود، تا آن جا که نواده ایشان، استاد سید حسین شرف‌الدین در این باره مى‌نویسد: «مدرسه اى بود در صور که مخالفان سیاسى پدربزرگ آن را اداره مى کردند. هنگامى که بچه بودم، یک روز عصر به نزدیک آن مدرسه رفتم و چند سنگ پرتاب کردم که موجب شد زیان هایى اندک به مدرسه وارد آید و این بدان علت بود که من تحت تأثیر درگیری هاى سیاسى قرار گرفته بودم که میان پدربزرگ و مخالفانش در رابطه با مدرسه پیش آمده بود. همان شب پس از [[نماز عشاء]] به خانه ما آمد. من با خوشحالى پیش دویدم. او مرا از آن کار شدیداً بازخواست کرد و گفت: مشکلات سیاسى من در ارتباط با [[دین]] است. من با مخالفان سیاسى خود براى خدا درگیر مى شوم؛ اما آنان براى منافع شخصى خود مشکل آفرینى مى کنند. من مدرسه جعفریه را تأسیس کردم تا فرزندان خود و مردم را از مدارس تبشیرى [[مسیحیت|مسیحی]] نجات دهم، به ویژه فرزندان بینوایان و ناتوانان را. و به همین دلیل مدرسه را مجانى قرار دادم. مخالفان من نیز همین کار را کرده‌اند؛ اگر چه براى رقابت من، یعنى آنان نیز مدرسه‌اى درست کرده‌اند براى طبقات پایین [[شیعه]]. حالا اگر من بتوانم آنان را به راه صواب بکشانم و برنامه مدرسه جعفریه را در آنجا هم پیاده کنم، چه بهتر! و اگر این کار را نتوانم، چون آنان مى خواهند با من رقابت کنند، ناچارند راه مرا در پیش گیرند و مدرسه خود را مانند جعفریه اداره کنند و در این صورت کارى که مورد رضاى الهى است، انجام گرفته. چه به دست من انجام یابد یا به دست مخالفان من».
  
'''سفرهاى زیارتى'''
+
'''<I>مهمان دوستى:</I>'''
  
علامه شرف الدین در حوالى سال 1328 هـ.ق به [[مدینه]] منوره سفر کرد و مرقد مطهر [[پیامبر اسلام]] صلى الله علیه و آله و [[ائمه بقیع]] علیهم السلام را [[زیارت]] نمود. در سال 1340 هـ.ق از طریق دریا به زیارت [[حج]] بیت الله نائل آمد و اقامه [[نماز جماعت]] مسلمانان در [[مسجدالحرام]] را عهده دار شد و در سال 1355 هـ.ق مشاهد مشرفه [[عراق]] را [[زیارت]] کرد. سپس به منظور زیارت حضرت [[امام رضا]] علیه السلام رهسپار ایران شد. 25 روز در ایران بود و در [[قم]] بر آیت الله سید صدرالدین صدر خاله‌زاده خود وارد گردید و 4 روز در این شهر ماند و در [[مشهد]] 5 روز در منزل آیت الله قمى اقامت گزید. معظم له در مسیر حرکت خود در همه شهرها مورد استقبال قرار گرفت و مذاکرات علمى میان ایشان و سایر دانشمندان موجب اذعان آنان به مراتب علمى سید شرف‌الدین گردید.
+
هرگاه میهمانى بر او وارد مى شد، خصوصاً اگر از دانشمندان بود، بسیار به آنان احترام مى گذاشت و گاهى که آب لوله کشى در قسمت بیرونى منزل (محل سکونت مهمانان) قطع مى شد، او شخصا آفتابه را آب مى کرد و در دسترس مهمان قرار مى داد.
  
'''نمونه‌اى از کلمات قصار علامه شرف‌الدین'''
+
'''<I>مناعت طبع:</I>'''
  
آن عالم ربانى، مواعظ و پندهاى بسیارى را در قالب سخنرانی هاى گوناگون براى مردم به یادگار گذاشت که به دو نمونه از آن ها اشاره مى کنیم:
+
در مورد بلند طبعى علامه شرف‌الدین، از فرزند وى، حجة الاسلام حاج سید عبدالله شرف‌الدین داستانى نقل شده که در کتاب ادیب مشهور محمدعلى الحومانى به نام «من یسمع» آمده است: «ملک فیصل توسط رییس دربارش احسان البکر الجابرى مبلغ ۵ هزار لیره مصرى براى سید شرف‌الدین فرستاد؛ اما ایشان ضمن رد آن فرمود: من براى پول [[جهاد]] نکردم. فیصل هم گفته بود: من تا به حال آدمى به این بلند طبعى ندیده‌ام».
  
1. ایشان درباره جدایى [[شیعه]] و سنى فرموده است: «فَرَّقَتْهُما السِّیاسَةُ فَلْتَجمَعْهُما السِّیاسَة؛ یعنى [[شیعه]] و سنى را از روز نخست، سیاست و مطامع سیاسى از هم دور کرد، و اکنون باید سیاست و مصالح سیاسى [[اسلام]] و مسلمین آن ها را کنار هم گردآورد».
+
'''<I>اهتمام به امور طلاب:</I>'''
  
2. «لایَنْتَشِرُ الْهُدى الاَّ مِنْ حَیثُ اِنْتَشَرَ الضَّلال؛ یعنى از همان جا که گمراهى انتشار یافته است، باید هدایت انتشار یابد».
+
در ابتداى ورود علامه به [[لبنان]] که مصادف با جنگ جهانى اول بود، حکومت عثمانى بخشنامه اى صادر کرد که هر کس توانایى حمل اسلحه دارد، باید وارد نظام شود و از این حکم، فقط آن دسته از علماى دینى معاف بودند که نامشان در دفاتر دولتى ثبت بود و این استثنا فقط شامل علماى [[اهل سنت|سنى]] و مسیحى مى شد؛ زیرا علما و طلاب [[شیعه|شیعى]] دفترى نداشتند و کسى هم نبود که نام آنان را در جایى به ثبت رسانیده باشد. معظم له در این باره اقدام کرد و کوشید تا این که از طرف باب عالى عثمانى در استانبول فرمانى براى معاف بودن علما و طلاب شیعه صادر شد.
  
'''مبارزات'''
+
از دیگر خصوصیات اخلاقى آن مجاهد نستوه و [[فقیه]] ژرف‌نگر که اسوه اخلاق آن زمان بود، مى توان به موارد ذیل اشاره کرد:
  
سید شرف‌الدین، هم با مستکبران محلى و مخالفان اسلام در منطقه مبارزه کرد و هم با استعمار مقابله نمود. مبارزات او با استعمار فرانسه و در راه استقلال لبنان مشهور است. ترور نافرجام سید به وسیله ابن حلاج به دستور فرانسه نیز در همین راستا بود.
+
*۱. احترام به تمام طبقات اجتماعى و سلوک مناسب با آنان؛
  
مشکلات سختى که استعمار فرانسه همواره در راه سید شرف‌الدین ایجاد مى کرد، او را واداشت به [[دمشق]] مهاجرت نماید؛ ولى سپاه فرانسه در راه کمین کرده بودند که از این سفر سید ممانعت به عمل آورند و چون در این راه توفیق پیدا نکردند، خانه او را در شُحُور به آتش کشیدند و منزل دیگرش را در صور پس از غارت، مصادره کردند و کتابخانه او را به آتش کشیدند که تألیفات خطى بسیارى از او در این حریق سوخت.
+
*۲. دستگیرى از افراد بى بضاعت و کوشش براى رفع دردها و مشکلاتشان؛
  
سید شرف‌الدین با تحمل همه مشکلات خود را به دمشق رساند و در آن جا مبارزان و دانشمندان دور او جمع شدند و وى با خطابه‌هاى آتشین خود آنان را به وظایف خطیرشان آگاه ساخته، لزوم برخورد جدى با استعمارگران فرانسه را پیشنهاد کرد و به دنبال اقدامات آنان، فرانسه سران نهضت را به فلسطین تبعید نمود. سید شرف‌الدین پس از چند ماه به [[مصر]] سفر کرد و شخصیت چند بعدى او باعث شد که بلافاصله بزرگان مصر او را دریافته و به دیدارش بشتابند.
+
. [[عفو]] و چشم‌پوشى از کسانى که به وى بدى مى‌کردند؛
  
در اواخر سال 1338 هـ.ق به یک آبادى در [[فلسطین]] به نام عَلْما که در نزدیکى جبل عامل قرار داشت، مهاجرت نمود و خانه‌اش محل رفت و آمد مردم شد. دولت فرانسه پس از یک سلسله مذاکرات و وساطتِ علامه سید محمد صدر، موافقت کرد که سید شرف الدین و دیگر تبعیدی ها، به جبل عامل بازگردند. پس از بازگشت تمام تبعیدی ها، وى به جبل عامل بازگشت و مردم با مراسمى پرشور و بى سابقه از او استقبال نمودند.
+
. تشویق نوجوانان به تحصیل و خودسازى و کوشش براى متدین بارآوردن آنان؛
  
معظم له در مقابل جنبش هاى آزادى خواهى که در جهان غرب و [[اسلام]] اتفاق مى افتاد، موضع مثبتى اتخاذ مى کرد و در این راستا جنبش مصر و ملى کردن کانال سوئز و جنبش ملى شدن صنعت نفت ایران را تأیید و با رهبران جنبش هاى آزادى خواه تماس داشت و از آنان حمایت مى‌نمود. یکى دیگر از مبارزات سید شرف‌الدین، مبارزه با فئودالیسم حاکم بر لبنان در آن روزگار بود. وى در برابر زمین داران مقاومت و آنان را محکوم مى‌نمود. در ادامه برخى از مبارزات این عالم الهى را به صورت مبسوطتر بیان مى‌کنیم.
+
*۵. در بزرگداشت اهل علم، اهل قلم و شاعران، زبانزد خاص و عام بود؛
  
'''<I>الف) مبارزه با فئودالیسم:</I>'''
+
*۶. به [[ایران|ایرانیان]] سخت علاقمند بود؛ چون آنان را پشتیبان واقعى [[تشیع]] مى دانست؛
  
علامه شرف الدین، یکى از مرزبانان حماسه آفرین میدان [[عدالت]] و سنگر مبارزه با ظلم بود. گویى روح عدالت پرور و ظلم ستیز جدش، [[امام على]] علیه السلام در او تجلى یافته بود. وقتى از [[نجف]] اشرف به جبل عامل بازگشت و زعامت دینى خود را آغاز کرد، با اولین نمودهاى ریشه دار ظلم در جبل عامل، یعنى نظام بهره‌کشى «فئودالیسم» به مبارزه برخاست. در برابر مالکان زالو صفت و زمین داران استثمارگر که خون دهقانان مسلمان و محروم را به شیشه مى‌کردند و در مقابل مزد ناچیزى، کارهاى طاقت فرسایى از آنان مى کشیدند و روزبروز بر بدبختى و فقر آن بیچارگان دامن مى زدند و خود در بهترین شهرها و روستاها، با برخوردارى از امکانات رفاهى فراوان، به عیش و نوش پرداخته و با خوش گذرانى روزگار مى گذراندند، مردانه قد علم کرد و سال ها با این نظام درگیر شد.
+
. [[تواضع]] فوق العاده‌اى داشت و خود را همیشه «اقلّ خَدَمَةِ الدین الاسلامى و سدنة المذهب الامامى» معرفى مى کرد؛ و از نشانه‌هاى فروتنى‌اش این بود که به حرف هاى عوام الناس نیز دقیقا گوش مى داد و احساس خستگى نمى کرد؛
  
علامه شیخ مرتضى آل یاسین نجفى که از عالمان آگاه [[شیعه]] در این عصر بشمار مى رود، درباره درگیرى شرف‌الدین با فئودال ها مى نویسد: «شرف‌الدین، در جبل عامل، زندگى جدیدى را آغاز کرد. درباره امور دینى و شعائر اسلامى سختگیرى مى کرد؛ اما در [[اخلاق]] و رفتار، ملایم بود. در دفاع از [[حق]]، قدرت نشان مى داد؛ اما در برابر مردم ضعیف و ناتوان، با رفق و مدارا رفتار مى نمود. در آن روزگار در لبنان زمین دارى ناهنجارى وجود داشت. توده‌هاى مردم، در برابر مالکان، اختیارى از خود نداشتند و براى زندگى، معنایى جز بردگى نمى‌دانستند.
+
. در [[امر به معروف و نهى از منکر]] جدیت داشت و با متخلفان و اهانت کنندگان به مقدسات عملاً و به سختى برخورد مى کرد؛
  
مالکان و توانگران نمى گذاشتند که آنان مفهوم والاترى از زندگى درک کنند. زندگى توده‌هاى مردم محروم، زیر پاى جباران و طاغوتیان پایمال شده بود. چون شرف‌الدین در آن جا استقرار یافت، نتوانست آن نظام خردکننده و آن استبداد استثمارگر را قبول کند و در برابر بر باد رفتن حقوق محرومین ساکت بماند... شرف الدین، آن نظام نحس را محکوم کرد و با آنان وارد سختترین مبارزات شد. قدرتمندان و بهره‌کشان جبار در برابر او ایستادند و همه امکانات خویش را براى شکستن او بکار گرفتند و در این راه از هیچ کوششى دریغ نکردند؛ اما سرانجام مرد حق پیروز شد و کوشش هاى آنان همه تباه گشت».
+
. [[حق]] گو و حق طلب بود؛
  
'''<I>ب) همراهى با جنبش هاى آزادى خواه:</I>'''
+
*۱۰. دوراندیش و تیزهوش بود و مردم را به کار خیر ترغیب مى کرد؛
  
حضرت آیت الله علامه شرف الدین، جنبش هایى را که در جهان [[اسلام]] و عرب به وقوع مى‌پیوست، پیگیرى مى‌نمود و موضعى مناسب در مقابل هر کدام اتخاذ مى کرد. رهبران این جنبش ها را نیز به خوبى مى شناخت و با روشنفکران و مطلعان درباره مسائل سیاسى در این جنبش ها و نهضت ها به بحث و گفتگو مى پرداخت. از جمله این جنبش ها، ملى شدن کانال سوئز در [[مصر]] و ملى شدن صنعت نفت در ایران بود.
+
*۱۱. هرگز به هم بحث هاى خود فخر نمى‌فروخت.
  
شرف الدین هر دو جنبش را به دلیل آن که به نفع مسلمانان و به ضرر استعمارگران بود، تأیید کرد و به طرفدارى از آن ها برخاست. جنبش عربى مصر و ملى شدن کانال سوئز که در سال 1956 م. اتفاق افتاد و از حرکت هاى امیدآفرین در جهان [[اسلام]] بود، مورد قبول و دفاع همه آزادى خواهان و بیداردلان با وجدان، از جمله علامه شرف الدین بود. ملى شدن صنعت نفت در ایران نیز که در سال 1329 هـ.ش اتفاق افتاد، به دلیل اطلاع شرف الدین از ماهیت آن و اهداف و رهبران آن، از جمله آیت الله سید ابوالقاسم کاشانى و آرمان هاى او، مورد تأیید و پشتیبانى وى قرار گرفت.
+
==وفات==
  
'''خدمات علمى و تألیفات'''
+
صبح روز شنبه ۸ [[جمادى الثانى]] سال ۱۳۷۷ هـ.ق، آن شعله فروزان و آن چشم همیشه بیدار، پس از ۸۷ سال درخشش خیره کننده، خاموش گشت و قلبى که مظهر شجاعت، کرامت، [[حکمت]] و عطوفت بود و همیشه براى [[عدالت]] مى تپید، در سینه خاک آرام گرفت.
  
با وجود اشتغالات بسیار اجتماعى و سیاسى که بیشتر وقت شرف‌الدین را اشغال کرده بود، ایشان از نوشتن کتب ارزنده و روشنگر غفلت نمى کرد. او کتب زیر را از خود به یادگار گذاشت که همه حاوى بهترین و کاملترین مطالب در زمینه‌هاى مختلف دینى و علمى است:
+
جسد مطهر او در بیروت [[تشییع جنازه|تشییع]] رسمى شد و پس از آن به [[بغداد]] حمل گردید و در بغداد و [[کاظمین]] (محل ولادتش) تشییع شد. سپس در [[کربلا|کربلای]] معلى با اشک و آه و سوز و ناله شیعیان داغدار تشییع و قبل از غروب آفتاب، به [[نجف]] اشرف رسید. در آن جا نیز تشییع بى سابقه‌اى صورت گرفت و در حجره مجاور آرامگاه آیت الله [[سید محمدکاظم طباطبائی یزدی|سید محمدکاظم یزدى]] در سمت جنوبى صحن مطهر علوى به خاک سپرده شد.
  
المراجعات؛ الفصول المهمة فى تألیف الأمّة؛ الکلمة الغرّاء فى تفضیل الزهرا علیهاالسلام؛ فلسفة المیثاق والولایة؛ اجوبة موسى جارا؛ مسائل فقهیة؛ ابوهریرة (در زمینه معرفى صحیح بازرگان [[حدیث]]، ابوهریره و نشان دادن مقدار اعتبار احادیثى که از او نوشته شده است، مى باشد.)؛ المجالس المفاخرة؛ کتاب کلمة حول الرؤیة؛ النص والاجتهاد؛ ثبت الاثبات فى سلسلة الرواة؛ الى المجمع العلمى العربى؛ بغیة الراغبین؛ مؤلفوا الشیعة فى صدر الاسلام؛ زینب الکبرى.
+
==منابع==
  
'''عروج به سوى معبود'''
+
*مصطفی قلی‌زاده، تلخیص از کتاب گلشن ابرار، جلد۲، صفحه۶۵۹.
 +
*مهدی سلطانی رنانی، مصلح بیدار (علامه سید عبدالحسین شرف الدین عاملی)، مجله مبلغان - مهر و آبان ۱۳۸۷، شماره ۱۰۸ صفحه ۹۷، در دسترس در پایگاه اطلاع رسانی حوزه، بازیابی: ۲۴ فروردین ۱۳۹۳.
  
صبح روز شنبه 8 [[جمادى الثانى]] سال 1377 هـ.ق، آن شعله فروزان و آن چشم همیشه بیدار، پس از 87 سال درخشش خیره کننده، خاموش گشت و قلبى که مظهر شجاعت، کرامت، [[حکمت]] و عطوفت بود و همیشه براى [[عدالت]] مى تپید، در سینه خاک آرام گرفت.
+
==آرشیو عکس و تصویر==
 +
<gallery mode="packed" heights="170">
 +
پرونده:صدر (4).jpg|[[شهید سید محمدباقر صدر|شهید سید محمدباقر موسوی صدر]] و [[سید عبدالحسین شرف الدین عاملی|سید عبدالحسین شرف الدین موسوی عاملی]]
 +
پرونده:عبدالحسین (8).jpg|سید عبدالحسین شرف الدین موسوی عاملی در جوانی
 +
پرونده:عبدالحسین (7).jpg|سید عبدالحسین شرف الدین موسوی عاملی
 +
پرونده:عبدالحسین (9).jpg|سید عبدالحسین شرف الدین موسوی عاملی در لبنان
 +
پرونده:سیدمحسن (3).jpg|از راست: سید هاشم طباطبایی حکیم، [[سید عبدالحسین شرف الدین عاملی|سید عبدالحسین شرف الدین موسوی عاملی]] و [[سید محسن حکیم|سید محسن طباطبایی حکیم]]
 +
پرونده:موسی (9).jpg|alt=امام موسی صدر و علامه سید شرف الدین|از راست: [[امام موسی صدر|سید موسی موسوی صدر]] و [[سید عبدالحسین شرف الدین عاملی|سید عبدالحسین شرف الدین موسوی عاملی]]
 +
پرونده:عبدالحسین (2).jpg|از راست: ناشناس، [[سید عبدالحسین شرف الدین عاملی|سید عبدالحسین شرف الدین موسوی عاملی]] و [[سید رضا صدر|سید رضا موسوی صدر]]
 +
پرونده:سیدابوالقاسم (14).jpg|[[سید ابوالقاسم کاشانی|سید ابوالقاسم حسینی کاشانی]] و [[سید عبدالحسین شرف الدین عاملی|سید عبدالحسین شرف الدین موسوی عاملی]]
 +
پرونده:عبدالحسین (4).jpg|سید عبدالحسین شرف الدین موسوی عاملی
 +
پرونده:عبدالحسین (10).jpg|سید عبدالحسین شرف الدین موسوی عاملی در اواخر عمر
 +
پرونده:عبدالحسین (1).jpg|تشییع پیکر سید عبدالحسین شرف الدین موسوی عاملی در [[لبنان]]
 +
پرونده:عبدالحسین (6).jpg|مدرک هویتی سید عبدالحسین شرف الدین موسوی عاملی
 +
پرونده:عبدالحسین (5).jpg|تشییع پیکر سید عبدالحسین شرف الدین موسوی عاملی در [[نجف]]
 +
پرونده:عبدالحسین (3).jpg|سخنرانی [[سید محمدکاظم قزوینی|سید محمدکاظم موسوی قزوینی]] در مراسم بزرگداشت سید عبدالحسین شرف الدین موسوی عاملی
 +
</gallery>
  
جسد مطهر او در بیروت تشییع رسمى شد و پس از آن به [[بغداد]] حمل گردید و در بغداد و [[کاظمین]] (محل ولادتش) تشییع شد. سپس در [[کربلا]]ى معلى با اشک و آه و سوز و ناله شیعیان داغدار تشییع و قبل از غروب آفتاب، جنازه به [[نجف]] اشرف رسید. در آن جا نیز تشییع بى سابقه‌اى صورت گرفت و در حجره مجاور آرامگاه آیت الله سید محمدکاظم یزدى در سمت جنوبى صحن مطهر علوى به خاک سپرده شد.
+
[[رده:علمای قرن چهاردهم|شرف الدین،سید عبدالحسین]]
 +
[[رده:متکلمان]]
 +
[[رده:مدفونین در حرم امام علی علیه السلام]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۰۳

علامه سید عبدالحسین شرف‌الدین (۱۲۹۰ - ۱۳۷۷ ق)، عالم مجاهد شیعه معاصر است. کتاب مشهور «المراجعات» در دفاع از عقاید تشیع، از مهمترین آثار اوست. علامه شرف‌الدین در مقابل جنبش هاى آزادى خواهى که در جهان غرب و اسلام اتفاق مى افتاد، موضع مثبتى اتخاذ مى کرد و از آنان حمایت مى‌نمود.

Sharafoldin.jpg
نام کامل سید عبدالحسین شرف الدین موسوی عاملی
زادروز ۱۲۹۰ قمری
زادگاه کاظمین
وفات ۱۳۷۷ قمری
مدفن نجف - حرم امام علی علیه السلام

Line.png

اساتید

آخوند خراسانی، سید محمدکاظم یزدى، شیخ الشریعه اصفهانی،...

شاگردان

امام موسی صدر، سید رضا صدر و ...

آثار

المراجعات، النص و الاجتهاد، الفصول المهمة فى تألیف الأمة،...

ولادت و نسب

سید عبدالحسین، فرزند سید یوسف شرف‌الدین موسوى عاملى است. مادرش بانوى بزرگوار، زهرا صدر دختر مرحوم آیت الله سید هادى صدر، فرزند سید محمدعلى و خواهر مرجع تقلید نامى، سید حسن صدر بوده است. نسب پاک و درخشان او با ۳۱ واسطه به ابراهیم المرتضى بن موسى بن جعفر علیهم السلام مى پیوندد.

علامه شرف‌الدین در سال ۱۲۹۰ هـ.ق در شهر مذهبى کاظمین متولد شد. وى در دامان پرمهر مادرى پاکدامن و مهربان و تحت نظارت پدرى عالم و روحانى، پرورش یافت. یک ساله بود که پدرش سید یوسف تصمیم گرفت براى گذراندن مراحل عالى تحصیل، به نجف اشرف مهاجرت کند؛ بنابراین، تنها فرزندش عبدالحسین را برداشته، با اهل و عیالش همراه کاروانى راهى کوى یار و کعبه آمال دل هاى حق طلب، نجف اشرف شدند.

در آن شهر ولایت، عبدالحسین، رشد و نمو کرد. در شش سالگى به مکتبخانه رفت و در هفت سالگى مى‌توانست قرآن را با صوتى دلنشین و لحنى زیبا قرائت کند و این امر موجب امیدوارى پدر و مادرش نسبت به آینده او شد.

تحصیلات و استادان

سید عبدالحسین پس از بازگشت با پدرش از نجف به جبل عامل، دوران تحصیلات مقدماتى و ابتدایى را در آن جا آغاز نمود و در محضر والد دانشمند خود، تعلیم علوم مقدماتى را به پایان برد و سطوح را نزد شیخ باقر حیدر، سید محمدصادق اصفهانى و شیخ على بن شیخ باقر بن صاحب الجواهر آموخت.

هفده ساله بود که با دخترعموى خود ازدواج کرد و براى تکمیل تحصیلات خویش به عراق روانه گردید و پس از طى تحصیلات سطوح عالیه، در حوزه درسى فقها و مراجع عظام و عالی قدر در شهرهاى مختلف به طلب علم نشست، که از جمله ایشان مى‌توان به شیخ حسن کربلایى (متوفى ۱۳۲۲ هـ.ق)، شیخ محمد طه نجف (متوفى ۱۳۲۲ هـ.ق)، آخوند ملا محمدکاظم خراسانى (متوفى ۱۳۲۹ هـ.ق) سید محمدکاظم یزدى (متوفى ۱۳۳۷ هـ.ق) سید اسماعیل صدر (متوفى ۱۳۳۸ هـ.ق) شیخ فتح الله شریعت اصفهانى (متوفى ۱۳۳۹ هـ.ق) و سید حسن صدر (متوفى ۱۳۵۴ هـ.ق) اشاره نمود.

۳۲ ساله بود که به مقام عالى اجتهاد نایل آمد و با دریافت چندین اجازه اجتهاد، مجدداً روانه جبل عامل گشت و با استقبال پرشور علما و بزرگان آن سامان مواجه شد. وى به اتفاق پدر و برادر دانشمندش، حوزه علمیه‌اى در آنجا تشکیل داد؛ ولى مدتى نگذشت که پدر و اندکى بعد برادر خود را از دست داد. زمان زیادى نگذشت که مردم جبل عامل رهبر واقعى و راهنماى حقیقى خویش را شناختند و با معظم له در اقدامات اصلاحى اش اعلام همکارى نمودند.

علامه در نگاه بزرگان

عظمت روحى و اخلاقى و موقعیت علمى این فقیه سربلند، آگاه، متفکر پرتلاش زمان و مجاهد همیشه در پیکار به حدى بود که دوست و دشمن را یاراى انکار آن نبوده و نیست. در این مقاله، ما به سخنان بزرگان و سروده‌هاى شعرى برخى شاعران در وصف او مى پردازیم:

  • آیت الله بروجردى رحمه الله، ایشان را فخر عالم اسلام دانسته، فرموده‌اند: «قدرت بیان و نثر شیواى مرحوم سید شرف‌‌الدین و متانت و قوه استدلال او کم نظیر بود».
  • امام خمینی رحمه الله بعد از شنیدن خبر ارتحال او، ضمن تعطیل کردن درس فرموده بودند: «هشام بن حکم زمان ما از دنیا رفت».
  • مرحوم آیت الله العظمى سید ابوالحسن اصفهانى، علامه شرف‌الدین را داراى شرایط مرجعیت مطلق شیعه مى‌دانست و خطاب به او گفت: «حوزه علمیه نجف محتاج شما است. به آن جا بیایید و امورى را که به من مربوط است (امور مرجعیت کل جهان تشیع) متصدى شوید».
  • مرحوم آیت الله العظمى سید محسن حکیم، در مورد ایشان مى‌فرمود: «سید شرف‌الدین منبع رحمت و احسان بود و همگان از رحمت و احسان او بهره‌مند مى شدند».
  • علامه امینى رحمه الله مى فرمود: «شرف‌الدین یکى از قله‌هاى رفیع تشیع است و یکى از درفش هاى افراشته اسلام. او در این روزگار نماینده عظمت سادات و بنى هاشم است. شیعه را مى‌سزد که به شرف‌الدین افتخار کند و به دانش سرشار و شرف تابان و پارسایى عمیق و منطق فصیح و تبلیغات سودمند او». همچنین ایشان، آن دانشمند آگاه را مصلح کبیر لقب داد و فرمود: «مصلح کبیر، آیت الله سید عبدالحسین شرف‌الدین عاملى... شخصیتى که مورد توجه و ستایش امت اسلامى است، پیوسته جهت اصلاح امت و تبلیغ اسلام، راهگشاى مسلمانان بوده و فداکارى شایسته نموده است. خدا او را جزاى خیر دهد».
  • محدث قمی رحمه الله مى نویسد: «سید جلیل، عامل فاضل، محدث کامل، آقا سید عبدالحسین بن شریف یوسف بن جواد بن اسماعیل بن محمد شرف‌الدین که صاحب مصنفات فائقه و مؤلفات نافعه جلیله است... و من در بیروت به خدمت این سید شریف رسیدم. ادام البارى برکات وجوده الشریف و اعانة نصرة الدین الحنیف».
  • آیت الله سید ابوالقاسم خویى درباره علامه شرف الدین ـ که دو بار او را ملاقات کرده بود ـ چنین مى فرمود: «در اخلاق نیکوى او، عظمتى بى نظیر دیدم. حضور ذهنى شگفت انگیز در مسائل علمى داشت... هیچ کس از جهاد او در راه عزت و عظمت اسلام بى‌خبر نیست. شرف‌الدین به بهترین روش از شریعت اسلام دفاع کرد و مذهب جعفرى را یارى نمود و امت اسلامى را به اصلاح و سازندگى فراخواند. خدایش جزاى خیر دهد».

سفرهاى زیارتى

علامه شرف الدین در حوالى سال ۱۳۲۸ هـ.ق به مدینه منوره سفر کرد و مرقد مطهر پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و ائمه مدفون در بقیع علیهم السلام را زیارت نمود. در سال ۱۳۴۰ هـ.ق از طریق دریا به زیارت حج بیت الله نائل آمد و اقامه نماز جماعت مسلمانان در مسجدالحرام را عهده دار شد و در سال ۱۳۵۵ هـ.ق مشاهد مشرفه عراق را زیارت کرد. سپس به منظور زیارت حضرت امام رضا علیه السلام رهسپار ایران شد.

وی ۲۵ روز در ایران بود و در قم بر آیت الله سید صدرالدین صدر خاله‌زاده خود وارد گردید و ۴ روز در این شهر ماند و در مشهد ۵ روز در منزل آیت الله قمى اقامت گزید. معظم له در مسیر حرکت خود در همه شهرها مورد استقبال قرار گرفت و مذاکرات علمى میان ایشان و سایر دانشمندان موجب اذعان آنان به مراتب علمى سید شرف‌الدین گردید.


آثار و تألیفات

  1. المسائل المهمه
    النص و الاجتهاد - یکی از آثار علامه سید شرف الدین

با وجود اشتغالات بسیار اجتماعى و سیاسى که بیشتر وقت علامه شرف‌الدین را اشغال کرده بود، ایشان از نوشتن کتب ارزنده و روشنگر غفلت نمى کرد. او کتب زیر را از خود به یادگار گذاشت که همه حاوى بهترین و کاملترین مطالب در زمینه‌هاى مختلف دینى و علمى است:

  • المراجعات؛ علامه شرف الدین با مفتی بزرگ مصر و استاد معروف دانشگاه الازهر، شیخ سلیم بِشری مالکی، آشنا شد. ثمره این آشنایی علمی و مذهبی، مباحثات و مکاتبات شورانگیز و شگفتی ‌زایی بود که در تاریخ اسلام می‎تواند در راه اتحاد ملل مسلمان و دست یافتن به حقایق و وقایع تاریخ، سرمشق عالمان و متفکران مسلمان باشد. بیست و پنج سال بعد از آن واقعه، در سال ۱۳۵۵ ق. شرف الدین مجموعه مکاتبات خود با شیخ سلیم را که ۱۱۲ نامه بود، به همراه مقدمه‎ای روشنگر، به صورت کتابی با نام المراجعات، در شهر صیدا به چاپ رساند.
  • الفصول المهمة فى تألیف الأمّة؛ این کتاب به فارسی ترجمه و تحت عنوان «در راه تفاهم» چاپ شده است.
  • الکلمة الغرّاء فى تفضیل الزهرا علیهاالسلام؛ درباره بانوی بانوان عالم حضرت فاطمه سلام الله علیها است.
  • فلسفة المیثاق و الولایة؛ بحثی پیرامون میثاق ازلی الهی.
  • اجوبة موسى جارالله؛ پاسخی است علمی و مستند به ۲۰ سؤال که «موسی جارالله» از علمای شیعه کرده بود.
  • مسائل فقهیة؛ مسائلی است بر اساس فقه مذاهب اسلامی.
  • ابوهریرة؛ کتابی در زمینه معرفى صحیح بازرگان حدیث، ابوهریره و نشان دادن مقدار اعتبار احادیثى که از او وارد شده است، مى باشد.
  • المجالس المفاخرة فی مأتم العتره الطاهره؛ مقدمه‎ای بوده است بر کتابی به همین نام در چهار جلد، که در آتش افروزی فرانسویان فرهنگ ستیز، سوخته و فقط همین مقدمه مانده است.
  • کلمة حول الرؤیة؛ در مسائل اعتقادی.
  • النص و الاجتهاد؛ در این کتاب، وی حدود صد مورد اجتهاد در مقابل نص (اعمال نظر شخصی در مقابل کلام صریح پیامبر) را که خلفا، حاکمان و برخی از بستگان آنان، در زمان رسول خدا یا بعد از رحلت آن حضرت مرتکب شدند، بر اساس کتاب‌های معتبر اهل سنت برمی‎شمارد و در مورد هر یک، نظرات علمی، تحقیقی و منتقدانه خود را بیان می‎کند.
  • ثبت الاثبات فى سلسلة الرواة؛ رساله‎ای است در ذکر استادان و مشایخ مؤلف از علمای مذاهب اسلامی.
  • الى المجمع العلمى العربى العربی بدمشق؛ پاسخ‌هایی است علمی به تهمت هایی که مجمع علمی دمشق در آن ایام نسبت به شیعه روا داشته بود.
  • بغیة الراغبین فی احوال آل شرف الدین؛ کتابی است ادبی، تاریخی و رجالی در شرح حال عالمان خاندان شرف الدین و صدر.
  • مؤلفوا الشیعة فى صدر الاسلام؛ درباره مولفان و کتاب نویسان شیعه از عصر نبوت تا عصر امام هادی علیه السلام.
  • زینب الکبرى؛ پیرامون احوال حضرت زینب سلام الله علیها.

فعالیتهای سیاسی و اجتماعی

سید شرف‌الدین، هم با مستکبران محلى و مخالفان اسلام در منطقه مبارزه کرد و هم با استعمار مقابله نمود.

مبارزه با استعمار فرانسه:

مبارزات او با استعمار فرانسه و در راه استقلال لبنان مشهور است. ترور نافرجام سید به وسیله ابن حلاج به دستور فرانسه نیز در همین راستا بود. مشکلات سختى که استعمار فرانسه همواره در راه سید شرف‌الدین ایجاد مى کرد، او را واداشت به دمشق مهاجرت نماید؛ ولى سپاه فرانسه در راه کمین کرده بودند که از این سفر سید ممانعت به عمل آورند و چون در این راه توفیق پیدا نکردند، خانه او را در شُحُور به آتش کشیدند و منزل دیگرش را در صور پس از غارت، مصادره کردند و کتابخانه او را به آتش کشیدند که تألیفات خطى بسیارى از او در این حریق سوخت.

سید شرف‌الدین با تحمل همه مشکلات خود را به دمشق رساند و در آن جا مبارزان و دانشمندان دور او جمع شدند و وى با خطابه‌هاى آتشین خود آنان را به وظایف خطیرشان آگاه ساخته، لزوم برخورد جدى با استعمارگران فرانسه را پیشنهاد کرد و به دنبال اقدامات آنان، فرانسه سران نهضت را به فلسطین تبعید نمود. سید شرف‌الدین پس از چند ماه به مصر سفر کرد و شخصیت چند بعدى او باعث شد که بلافاصله بزرگان مصر او را دریافته و به دیدارش بشتابند.

در اواخر سال ۱۳۳۸ هـ.ق به یک آبادى در فلسطین به نام عَلْما که در نزدیکى جبل عامل قرار داشت، مهاجرت نمود و خانه‌اش محل رفت و آمد مردم شد. دولت فرانسه پس از یک سلسله مذاکرات و وساطتِ علامه سید محمد صدر، موافقت کرد که سید شرف الدین و دیگر تبعیدی ها، به جبل عامل بازگردند. پس از بازگشت تمام تبعیدی ها، وى به جبل عامل بازگشت و مردم با مراسمى پرشور و بى سابقه از او استقبال نمودند.

مبارزه با فئودالیسم:

یکى دیگر از مبارزات سید شرف‌الدین، مبارزه با فئودالیسم حاکم بر لبنان در آن روزگار بود. وى در برابر زمین داران مقاومت و آنان را محکوم مى‌نمود. علامه شرف الدین، یکى از مرزبانان حماسه آفرین میدان عدالت و سنگر مبارزه با ظلم بود. گویى روح عدالت پرور و ظلم ستیز جدش، امام على علیه السلام در او تجلى یافته بود. وقتى از نجف اشرف به جبل عامل بازگشت و زعامت دینى خود را آغاز کرد، با اولین نمودهاى ریشه دار ظلم در جبل عامل، یعنى نظام بهره‌کشى «فئودالیسم» به مبارزه برخاست. در برابر مالکان زالو صفت و زمین داران استثمارگر که خون دهقانان مسلمان و محروم را به شیشه مى‌کردند و در مقابل مزد ناچیزى، کارهاى طاقت فرسایى از آنان مى کشیدند و روزبروز بر بدبختى و فقر آن بیچارگان دامن مى زدند و خود در بهترین شهرها و روستاها، با برخوردارى از امکانات رفاهى فراوان، به عیش و نوش پرداخته و با خوش گذرانى روزگار مى گذراندند، مردانه قد علم کرد و سال ها با این نظام درگیر شد.

علامه شیخ مرتضى آل یاسین نجفى که از عالمان آگاه شیعه در این عصر بشمار مى رود، درباره درگیرى شرف‌الدین با فئودال ها مى نویسد: «شرف‌الدین، در جبل عامل، زندگى جدیدى را آغاز کرد. درباره امور دینى و شعائر اسلامى سختگیرى مى کرد؛ اما در اخلاق و رفتار، ملایم بود. در دفاع از حق، قدرت نشان مى داد؛ اما در برابر مردم ضعیف و ناتوان، با رفق و مدارا رفتار مى نمود. در آن روزگار در لبنان زمین دارى ناهنجارى وجود داشت. توده‌هاى مردم، در برابر مالکان، اختیارى از خود نداشتند و براى زندگى، معنایى جز بردگى نمى‌دانستند. مالکان و توانگران نمى گذاشتند که آنان مفهوم والاترى از زندگى درک کنند. زندگى توده‌هاى مردم محروم، زیر پاى جباران و طاغوتیان پایمال شده بود. چون شرف‌الدین در آن جا استقرار یافت، نتوانست آن نظام خردکننده و آن استبداد استثمارگر را قبول کند و در برابر بر باد رفتن حقوق محرومین ساکت بماند... شرف الدین، آن نظام نحس را محکوم کرد و با آنان وارد سختترین مبارزات شد. قدرتمندان و بهره‌کشان جبار در برابر او ایستادند و همه امکانات خویش را براى شکستن او بکار گرفتند و در این راه از هیچ کوششى دریغ نکردند؛ اما سرانجام مرد حق پیروز شد و کوشش هاى آنان همه تباه گشت».

همراهى با جنبش هاى آزادى خواه:

حضرت آیت الله علامه شرف الدین، جنبش هایى را که در جهان اسلام و عرب به وقوع مى‌پیوست، پیگیرى مى‌نمود و موضعى مناسب در مقابل هر کدام اتخاذ مى کرد. رهبران این جنبش ها را نیز به خوبى مى شناخت و با روشنفکران و مطلعان درباره مسائل سیاسى در این جنبش ها و نهضت ها به بحث و گفتگو مى پرداخت. از جمله این جنبش ها، ملى شدن کانال سوئز در مصر و ملى شدن صنعت نفت در ایران بود. شرف الدین هر دو جنبش را به دلیل آن که به نفع مسلمانان و به ضرر استعمارگران بود، تأیید کرد و به طرفدارى از آن ها برخاست. جنبش عربى مصر و ملى شدن کانال سوئز که در سال ۱۹۵۶ م. اتفاق افتاد و از حرکت هاى امیدآفرین در جهان اسلام بود، مورد قبول و دفاع همه آزادى خواهان و بیداردلان با وجدان، از جمله علامه شرف الدین بود. ملى شدن صنعت نفت در ایران نیز که در سال ۱۳۲۹ هـ.ش اتفاق افتاد، به دلیل اطلاع شرف الدین از ماهیت آن و اهداف و رهبران آن، از جمله آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی و آرمان هاى او، مورد تأیید و پشتیبانى وى قرار گرفت.

تلاش برای وحدت اسلامی:

علامه شرف الدین، به مثابه عالمی آگاه به زمان، روشن‌بین و آشنا به حقایق اصیل مکتب آسمانی اسلام، از روزگار جوانی، از اوضاع نابسامان و آشفته آن روز جوامع اسلامی و اختلافات بیهوده و تأسف بار مسلمانان رنج می‎برد. او نه تنها به اصلاح و سازندگی جوامع شیعی می‎اندیشید، بلکه از آغاز اقدام‌های اجتماعی و دینی خود، در اندیشه اصلاح و عزت‌بخشی به همه ممالک اسلامی و ایجاد اتحاد و برادری در بین فرقه‎های مختلف مسلمانان بود. وی نیم قرن تمام با همه توان علمی و معنوی‎اش و با قلم، بیان و عمل صادقانه‎اش، در متحد ساختن امت محمد (صلی الله علیه و آله) کوشید و از هیچ سعی و تلاش دریغ نورزید. آن عالم ربانى، مواعظ و پندهاى بسیارى را در قالب سخنرانی هاى گوناگون براى مردم به یادگار گذاشت که به دو نمونه از آن ها اشاره مى کنیم:

۱. ایشان درباره جدایى شیعه و سنى فرموده است: «فَرَّقَتْهُما السِّیاسَةُ فَلْتَجمَعْهُما السِّیاسَة؛ یعنى شیعه و سنى را از روز نخست، سیاست و مطامع سیاسى از هم دور کرد، و اکنون باید سیاست و مصالح سیاسى اسلام و مسلمین آن ها را کنار هم گردآورد».

۲. «لا یَنْتَشِرُ الْهُدى الاَّ مِنْ حَیثُ اِنْتَشَرَ الضَّلال؛ یعنى از همان جا که گمراهى انتشار یافته است، باید هدایت انتشار یابد».

تلاشهای فرهنگی و آموزشی:

شرف‌الدین برای مقابله با وضع آشفته و نابسامان فرهنگی و آموزشی در لبنان که در اثر گسترش و تحکیم سلطه خیانت آمیز استعمارگران غربی در این دیار به وجود آمده بود، تصمیم به اصلاح دستگاه‌های آموزش و پرورش جامعه خود گرفت. وی تصمیم گرفت مدرسه‎ای در صور بسازد. در این کار از تمام کسانی که امکان کمک مادی داشتند، دعوت به همکاری کرد. ابتدا در سال ۱۳۵۷ ق. مدرسه‎ای ابتدایی برای آموزش و پرورش دانش آموزان مسلمان با نام المدرسه الجعفریه بنا نهاد. این مدرسه به طور رایگان اداره می‎شد و علاوه بر تعلیم درس‌های جدید، از درس‌های معارف و اخلاق اسلامی نیز بهره می‎جست.

شرف الدین در مقام یک مصلح دلسوز و آگاه، باشگاه مجلل و زیبای نادی الامام الصادق علیه السلام را تأسیس کرد تا بدین طریق از شرکت جوانان در محافل دشمنان و بدخواهان جلوگیری کند. علاوه بر آن، مسجدی در نزدیکی مدرسه جعفریه و باشگاه امام صادق علیه السلام ساخت تا دانش آموزان و کسانی که به باشگاه می‎آیند، فرائض دینی خود را در مسجد انجام دهند.

شرف الدین خوب می‎دانست که دختران امروز، مادران فردایند و در تربیت فرزندان مسلمان نقشی اساسی دارند. با احساس این نیاز و پس از تهیه مقدمات، در سال ۱۳۶۱ ق. مدرسه دختران «الزهرا» را تأسیس کرد. پس از مدتی، مخالفان سیاسی او که از دست نشاندگان فرانسه بودند، با توسل به زور و کمک دولت وابسته لبنان و سربازان دولتی، مدرسه الزهرا را بستند! اما شرف الدین بدون هیچ ترس و یأسی، کلاس‌های آن سال را در خانه خود برپا کرد و تا آخر ادامه داد و سال بعد، مجدداً مدرسه بازگشایی شد و در کنار مدرسه جعفریه، کار خود را آغاز کرد. بعدها دانشکده جعفریه را نیز تأسیس کرد.

ویژگی‌هاى اخلاقى

زندگى علامه شرف‌الدین بر اساس قرآن کریم، روایات اخلاقى و سیره عملى ائمه طاهرین علیهم السلام و علماى صالح سلف طرح ریزى شده بود. در این مقال، اشاره‌اى اجمالى به ویژگی هاى اخلاقى و صفات حمیده و پسندیده معظم له خواهیم داشت:

اخلاص:

اخلاص علامه شرف‌الدین زبانزد خاص و عام بود، تا آن جا که نواده ایشان، استاد سید حسین شرف‌الدین در این باره مى‌نویسد: «مدرسه اى بود در صور که مخالفان سیاسى پدربزرگ آن را اداره مى کردند. هنگامى که بچه بودم، یک روز عصر به نزدیک آن مدرسه رفتم و چند سنگ پرتاب کردم که موجب شد زیان هایى اندک به مدرسه وارد آید و این بدان علت بود که من تحت تأثیر درگیری هاى سیاسى قرار گرفته بودم که میان پدربزرگ و مخالفانش در رابطه با مدرسه پیش آمده بود. همان شب پس از نماز عشاء به خانه ما آمد. من با خوشحالى پیش دویدم. او مرا از آن کار شدیداً بازخواست کرد و گفت: مشکلات سیاسى من در ارتباط با دین است. من با مخالفان سیاسى خود براى خدا درگیر مى شوم؛ اما آنان براى منافع شخصى خود مشکل آفرینى مى کنند. من مدرسه جعفریه را تأسیس کردم تا فرزندان خود و مردم را از مدارس تبشیرى مسیحی نجات دهم، به ویژه فرزندان بینوایان و ناتوانان را. و به همین دلیل مدرسه را مجانى قرار دادم. مخالفان من نیز همین کار را کرده‌اند؛ اگر چه براى رقابت من، یعنى آنان نیز مدرسه‌اى درست کرده‌اند براى طبقات پایین شیعه. حالا اگر من بتوانم آنان را به راه صواب بکشانم و برنامه مدرسه جعفریه را در آنجا هم پیاده کنم، چه بهتر! و اگر این کار را نتوانم، چون آنان مى خواهند با من رقابت کنند، ناچارند راه مرا در پیش گیرند و مدرسه خود را مانند جعفریه اداره کنند و در این صورت کارى که مورد رضاى الهى است، انجام گرفته. چه به دست من انجام یابد یا به دست مخالفان من».

مهمان دوستى:

هرگاه میهمانى بر او وارد مى شد، خصوصاً اگر از دانشمندان بود، بسیار به آنان احترام مى گذاشت و گاهى که آب لوله کشى در قسمت بیرونى منزل (محل سکونت مهمانان) قطع مى شد، او شخصا آفتابه را آب مى کرد و در دسترس مهمان قرار مى داد.

مناعت طبع:

در مورد بلند طبعى علامه شرف‌الدین، از فرزند وى، حجة الاسلام حاج سید عبدالله شرف‌الدین داستانى نقل شده که در کتاب ادیب مشهور محمدعلى الحومانى به نام «من یسمع» آمده است: «ملک فیصل توسط رییس دربارش احسان البکر الجابرى مبلغ ۵ هزار لیره مصرى براى سید شرف‌الدین فرستاد؛ اما ایشان ضمن رد آن فرمود: من براى پول جهاد نکردم. فیصل هم گفته بود: من تا به حال آدمى به این بلند طبعى ندیده‌ام».

اهتمام به امور طلاب:

در ابتداى ورود علامه به لبنان که مصادف با جنگ جهانى اول بود، حکومت عثمانى بخشنامه اى صادر کرد که هر کس توانایى حمل اسلحه دارد، باید وارد نظام شود و از این حکم، فقط آن دسته از علماى دینى معاف بودند که نامشان در دفاتر دولتى ثبت بود و این استثنا فقط شامل علماى سنى و مسیحى مى شد؛ زیرا علما و طلاب شیعى دفترى نداشتند و کسى هم نبود که نام آنان را در جایى به ثبت رسانیده باشد. معظم له در این باره اقدام کرد و کوشید تا این که از طرف باب عالى عثمانى در استانبول فرمانى براى معاف بودن علما و طلاب شیعه صادر شد.

از دیگر خصوصیات اخلاقى آن مجاهد نستوه و فقیه ژرف‌نگر که اسوه اخلاق آن زمان بود، مى توان به موارد ذیل اشاره کرد:

  • ۱. احترام به تمام طبقات اجتماعى و سلوک مناسب با آنان؛
  • ۲. دستگیرى از افراد بى بضاعت و کوشش براى رفع دردها و مشکلاتشان؛
  • ۳. عفو و چشم‌پوشى از کسانى که به وى بدى مى‌کردند؛
  • ۴. تشویق نوجوانان به تحصیل و خودسازى و کوشش براى متدین بارآوردن آنان؛
  • ۵. در بزرگداشت اهل علم، اهل قلم و شاعران، زبانزد خاص و عام بود؛
  • ۶. به ایرانیان سخت علاقمند بود؛ چون آنان را پشتیبان واقعى تشیع مى دانست؛
  • ۷. تواضع فوق العاده‌اى داشت و خود را همیشه «اقلّ خَدَمَةِ الدین الاسلامى و سدنة المذهب الامامى» معرفى مى کرد؛ و از نشانه‌هاى فروتنى‌اش این بود که به حرف هاى عوام الناس نیز دقیقا گوش مى داد و احساس خستگى نمى کرد؛
  • ۹. حق گو و حق طلب بود؛
  • ۱۰. دوراندیش و تیزهوش بود و مردم را به کار خیر ترغیب مى کرد؛
  • ۱۱. هرگز به هم بحث هاى خود فخر نمى‌فروخت.

وفات

صبح روز شنبه ۸ جمادى الثانى سال ۱۳۷۷ هـ.ق، آن شعله فروزان و آن چشم همیشه بیدار، پس از ۸۷ سال درخشش خیره کننده، خاموش گشت و قلبى که مظهر شجاعت، کرامت، حکمت و عطوفت بود و همیشه براى عدالت مى تپید، در سینه خاک آرام گرفت.

جسد مطهر او در بیروت تشییع رسمى شد و پس از آن به بغداد حمل گردید و در بغداد و کاظمین (محل ولادتش) تشییع شد. سپس در کربلای معلى با اشک و آه و سوز و ناله شیعیان داغدار تشییع و قبل از غروب آفتاب، به نجف اشرف رسید. در آن جا نیز تشییع بى سابقه‌اى صورت گرفت و در حجره مجاور آرامگاه آیت الله سید محمدکاظم یزدى در سمت جنوبى صحن مطهر علوى به خاک سپرده شد.

منابع

  • مصطفی قلی‌زاده، تلخیص از کتاب گلشن ابرار، جلد۲، صفحه۶۵۹.
  • مهدی سلطانی رنانی، مصلح بیدار (علامه سید عبدالحسین شرف الدین عاملی)، مجله مبلغان - مهر و آبان ۱۳۸۷، شماره ۱۰۸ صفحه ۹۷، در دسترس در پایگاه اطلاع رسانی حوزه، بازیابی: ۲۴ فروردین ۱۳۹۳.

آرشیو عکس و تصویر