حضرت سلیمان علیه السلام: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{خوب}}
 
{{خوب}}
حضرت سلیمان فرزند [[حضرت داود علیه السلام]]، یکی از پیامبران [[بنی اسرائیل]] است. مطابق با آنچه در [[قرآن]] آمده، خداى تعالى علاوه بر مقام نبوت به او ملكى عظيم اعطا نمود، همچنین [[جن]] و طير و باد را برايش مسخّر كرد و زبان مرغان را به وى آموخت.  
+
'''حضرت سلیمان علیه السلام''' فرزند [[حضرت داود علیه السلام]] و یکی از پیامبران [[بنی اسرائیل]] است. مطابق با آنچه در [[قرآن]] آمده، خداى تعالى علاوه بر مقام [[نبوت]]، به او مُلكى عظيم اعطا نمود، همچنین [[جن|جنّ]] و باد را برايش مسخّر كرد و زبان پرندگان را به وى آموخت.  
  
==نسب حضرت سلیمان علیه السلام==
+
==نسب حضرت سلیمان==
در کتاب "[[البداية والنهاية]]" نسب او چنین آمده است:
+
حضرت سلیمان فرزند [[حضرت داود علیه السلام|حضرت داود]] علیه السلام است و نسبش با 11 واسطه به [[حضرت یعقوب علیه السلام|حضرت يعقوب]] علیه السلام می رسد. در کتاب "البداية والنهاية" ابن كثير، نسب ایشان چنین آمده:
  
سليمان بن داود بن ايشا بن عويد بن عابر بن سلمون بن نحشون بن عمينا داب بن ارم بن حصرون بن فارص بن يهوذا بن يعقوب بن إسحاق بن إبراهيم.<ref>[[البداية والنهاية]] ([[ابن كثير]] دمشقى)، ج2، ص18.</ref>
+
سليمان بن داود بن ايشا بن عويد بن عابر بن سلمون بن نحشون بن عمينا داب بن ارم بن حصرون بن فارص بن يهوذا بن يعقوب بن إسحاق بن إبراهيم.<ref>البداية والنهاية، ابن كثير دمشقى، ج2، ص18.</ref>
  
 
==حضرت سلیمان در قرآن==
 
==حضرت سلیمان در قرآن==
  
حضرت سلیمان مطابق با معرفی قرآن از او، پیامبری است كه هم دارای مقام [[نبوت]] و هم دارای حكومت بی ‎نظیر و بسیار وسیع است. نام آن حضرت هفده بار در [[قرآن]] در سوره های: [[سوره بقره|بقره]]، [[سوره نساء|نساء]]، [[سوره انعام|انعام]]، [[سوره انبياء|انبياء]]، [[سوره نمل|نمل]]، [[سوره سبا|سبا]] و [[سوره ص|ص]] آمده است.
+
حضرت سلیمان مطابق با معرفی [[قرآن کریم]] از او، پیامبری است كه هم دارای مقام [[نبوت]] و هم دارای حكومت بی ‎نظیر و بسیار وسیع است. نام آن حضرت هفده بار در قرآن در سوره های: [[سوره بقره|بقره]]، [[سوره نساء|نساء]]، [[سوره انعام|انعام]]، [[سوره انبياء|انبياء]]، [[سوره نمل|نمل]]، [[سوره سبا|سبا]] و [[سوره ص|ص]] آمده است.
  
===سرگذشت آن حضرت در قرآن ===
+
'''سرگذشت آن حضرت در قرآن:'''
  
در [[قرآن کریم]] موارد زیر در خصوص سرگذشت و داستان زندگی آن حضرت آمده است:
+
در قرآن موارد زیر در خصوص سرگذشت و داستان زندگی آن حضرت آمده است:
  
1- آن جناب فرزند و وارث [[حضرت داود]] علیه السلام بود: {{متن قرآن|«وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَيْمانَ»}}؛ ما به داوود سلیمان را بخشیدیم (سوره ص، آيه 30) - {{متن قرآن|«وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ»}}؛ سلیمان از داوود ارث برد (سوره نمل، آيه 16)
+
* آن جناب فرزند و وارث [[حضرت داود]] علیه السلام بود: {{متن قرآن|«وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَيْمانَ»}}؛ ما به داوود سلیمان را بخشیدیم (سوره ص، آيه 30)؛ {{متن قرآن|«وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ»}}؛ سلیمان از داوود ارث برد. (سوره نمل، آيه 16)
 +
* خداى تعالى مُلكى عظيم به او داد، [[جن]] و طير و باد را برايش مسخّر كرد و زبان مرغان را به وى آموخت. ذكر اين چند نعمت در [[سوره انبياء]]، آيه 81، در [[سوره نمل]]، آيه 16 تا 18، در [[سوره سبا]]، آيه 12 تا 13 و در [[سوره ص]]، آيه 35 تا 39 آمده است. به عنوان نمونه آیه زیر از سوره نمل، علم او به زبان پرندگان را بیان می نماید: {{متن قرآن|وَ قالَ يا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَ أُوتينا مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبينُ }}. و گفت: «اى مردم، ما زبان پرندگان را تعليم يافته ‏ايم و از هر چيزى به ما داده شده است. راستى كه اين همان امتياز آشكار است.» (سوره نمل، آيه 16)
 +
* در سوره ص، آيه 33 و 34 به مسأله انداختن جسد، بر روى تخت وى اشاره مى  كند: {{متن قرآن|وَ لَقَدْ فَتَنَّا سُلَيْمانَ وَ أَلْقَيْنا عَلى‏ كُرْسِيِّهِ جَسَداً ثُمَّ أَنابَ * قالَ رَبِّ اغْفِرْ لي‏ وَ هَبْ لي‏ مُلْكاً لا يَنْبَغي‏ لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدي إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ }} و قطعاً سليمان را آزموديم و بر تخت او جسدى بيفكنديم؛ پس به توبه باز آمد. گفت: «پروردگارا، مرا ببخش و مُلكى به من ارزانى دار كه هيچ كس را پس از من سزاوار نباشد، در حقيقت، تويى كه خود بسيار بخشنده‏ اى.»
 +
* داورى آن حضرت در مسأله افتادن گوسفند در زراعت: {{متن قرآن|«وَ داوُدَ وَ سُلَيْمانَ إِذْ يَحْكُمانِ فِى الحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِيهِ غَنَمُ القَوْمِ وَ كُنّا لِحُكْمِهِمْ شاهِدِينَ × فَفَهَّمْناها سُلَيْمانَ وَكُلّاً آتَيْنا حُكْماً وَ عِلْماً»}} و داود و سليمان را ياد كن، هنگامى كه درباره آن كشتزار كه گوسفندان مردم شب هنگام در آن چريده بودند، داورى مى  كردند و شاهد داورى آنان بوديم. پس آن داورى را به سليمان فهمانديم و به هر يك از آن دو [[حكمت]] و دانش عطا كرديم. (سوره انبياء، آيات 78- 79)
 +
* داستان مورچه، كه در سوره نمل، آيه 18 و 19 آمده است: {{متن قرآن|حَتَّى إِذا أَتَوْا عَلى‏ وادِ النَّمْلِ قالَتْ نَمْلَةٌ يا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساكِنَكُمْ لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ * فَتَبَسَّمَ ضاحِكاً مِنْ قَوْلِها وَ قالَ رَبِّ أَوْزِعْني‏ أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتي‏ أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى‏ والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَدْخِلْني‏ بِرَحْمَتِكَ في‏ عِبادِكَ الصَّالِحينَ}} تا آنگاه كه به وادى مورچگان رسيدند. مورچه ‏اى [به زبان خويش‏] گفت: «اى مورچگان، به خانه ‏هايتان داخل شويد، مبادا سليمان و سپاهيانش -نديده و ندانسته- شما را پايمال كنند.» [سليمان‏] از گفتار او دهان به خنده گشود و گفت: «پروردگارا، در دلم افكن تا نعمتى را كه به من و پدر و مادرم ارزانى داشته ‏اى سپاس بگزارم، و به كار شايسته ‏اى كه آن را مى‏ پسندى بپردازم، و مرا به رحمت خويش در ميان بندگان شايسته‏ ات داخل كن.»
 +
* داستان هدهد و ملكه سبأ ([[بلقیس]]) كه در همان سوره نمل، آيات 20 تا 44 آمده است: «وَتَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِيَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ ...* إِنِّي وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ *... قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ».
 +
* آيه مربوط به كيفيت درگذشت آن حضرت كه در سوره سبأ آيه 14 واقع شده است: {{متن قرآن|فَلَمَّا قَضَيْنا عَلَيْهِ الْمَوْتَ ما دَلَّهُمْ عَلى‏ مَوْتِهِ إِلاَّ دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْكُلُ مِنْسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَيَّنَتِ الْجِنُّ أَنْ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ الْغَيْبَ ما لَبِثُوا فِي الْعَذابِ الْمُهين‏}} پس چون مرگ را بر او مقرر داشتيم، جز جنبنده‏ اى خاكى [=موريانه‏] كه عصاى او را مى‏ خورد، از مرگ او آگاه نگردانيد؛ پس چون [سليمان‏] فرو افتاد براى جنّيان روشن گرديد كه اگر غيب مى‏ دانستند، در آن عذاب خفّت‏ آور [باقى‏] نمى ‏ماندند.
  
2- خداى تعالى ملكى عظيم به او داد، [[جن]] و طير و باد را برايش مسخّر كرد و زبان مرغان را به وى آموخت. ذكر اين چند نعمت در [[سوره انبياء]]، آيه 81، در [[سوره نمل]]، آيه 16 تا 18، در [[سوره سبا]]، آيه 12 تا 13 و در [[سوره ص]]، آيه 35 تا 39 آمده است. به عنوان نمونه آیه زیر از سوره نمل، علم او به زبان پرندگان را بیان می نماید:
+
'''ستایش قرآن از حضرت سلیمان:'''
  
:{{متن قرآن|وَ قالَ يا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَ أُوتينا مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبينُ }}. (سوره نمل، آيه 16)
+
* در آیه 30 سوره ص آن حضرت را بهترین بنده خوانده و اوّاب ناميده است: {{متن قرآن|«وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَيْمانَ نِعْمَ العَبْدُ إِنَّهُ أَوّابٌ»}}: و به داود سليمان را بخشيدم كه نيك بنده اى است و بسيار به سوى خدا [[توبه]] مى كند. (سوره ص، آيه 30)
 +
* در سوره انبياء و سوره نمل آن حضرت را به علم و [[حکمت|حكمت]] ستوده است: {{متن قرآن|«وَلَقَدْ آتَيْنا داوُدَ وَ سُلَيْمانَ عِلْماً وَ قالا الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِى فَضَّلَنا عَلى كَثِيرٍ مِنْ عِبادِهِ المُؤْمِنِينَ»}}: و به راستى به داود و سليمان دانشى عطا كرديم، و آن دو گفتند: ستايش خدايى را كه ما را بر بسيارى از بندگان باايمانش برترى داده است. (سوره نمل، آيه 15) و می فرماید: {{متن قرآن|فَفَهَّمْناها سُلَيْمانَ وَ كُلًّا آتَيْنا حُكْماً وَ عِلْماً}}. پس آن [داورى‏] را به سليمان فهمانديم، و به هر يك [از آن دو] حكمت و دانش عطا كرديم‏. (سوره انبياء، آيه 79)
 +
* در آیه 25 سوره ص آن حضرت به حسن عاقبت و مقام والا نزد خداوند ستوده شده است: {{متن قرآن|«وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفى وَ حُسْنَ مَآبٍ»}} برای او نزد ما قرب و منزلتی بلند و بازگشتی نیکوست. (سوره ص، آیه 25)
 +
* از ویژگی های حضرت سلیمان [[شکر]] در برابر نعمت  های الهی بیان شده، چنانکه از خداوند توفيق شكرگزارى را درخواست می نمود:{{متن قرآن|«رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ»}}. ([[سوره احقاف]]، آیه 15) و او نعمت ها را وسيله ى آزمايش خویش برای سنجش شکرگذاری یا [[کفران نعمت|کفران]] مى دانست: {{متن قرآن|«هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ»}}. (سوره نمل، آیه 40) <ref> تفسير نور (قرائتى محسن)، ج9، ص428.</ref>
  
:و گفت: «اى مردم، ما زبان پرندگان را تعليم يافته ‏ايم و از هر چيزى به ما داده شده است. راستى كه اين همان امتياز آشكار است.»
+
==حضرت سليمان در تورات==
  
3- در سوره ص، آيه 33 و 34 به مساله انداختن جسد، بر روى تخت وى اشاره مى  كند:
+
داستان حضرت سلیمان در [[تورات]] در كتاب ملوك اول آمده و بسيار در حشمت و جلالت امر او و وسعت ملك و وفور ثروت و بلوغ حكمتش سخن گفته. ليكن از داستان هايش كه در [[قرآن]] ذكر شده، در تورات جز همين مقدار نيامده كه: وقتى ملكه سبأ خبر سليمان را شنيد و شنيد كه معبدى در [[اورشلیم|اورشليم]] ساخته و او مردى است كه [[حكمت]] داده شده، بار سفر بست و نزدش آمد و هدايايى بسيار آورد و با او ديدار كرد و مسائل بسيارى به عنوان امتحان از او پرسيد و جواب شنيد، آنگاه برگشت. (تورات، اصحاح دهم از ملوك اول، ص 543)
  
:{{متن قرآن|وَ لَقَدْ فَتَنَّا سُلَيْمانَ وَ أَلْقَيْنا عَلى‏ كُرْسِيِّهِ جَسَداً ثُمَّ أَنابَ * قالَ رَبِّ اغْفِرْ لي‏ وَ هَبْ لي‏ مُلْكاً لا يَنْبَغي‏ لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدي إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ }}
+
عهد عتيق بعد از آن همه ثناء كه براى سليمان كرده، در آخر به وى اسائه ادب نموده و گفته كه: وى در آخر عمرش منحرف شد و از خداپرستى دست برداشته به [[بت پرستی|بت  پرستى]] گراييد و براى بت ها [[سجده]] كرد، بت هايى كه بعضى از زنانش داشتند و آن ها را مى پرستيدند. (تورات، اصحاح يازدهم و دوازدهم از كتاب سموئيل دوم)
  
:و قطعاً سليمان را آزموديم و بر تخت او جسدى بيفكنديم؛ پس به توبه باز آمد. * گفت: «پروردگارا، مرا ببخش و مُلكى به من ارزانى دار كه هيچ كس را پس از من سزاوار نباشد، در حقيقت، تويى كه خود بسيار بخشنده‏ اى.»
+
و نيز مى گويد: مادر سليمان، اول زن اوريا بود، پدر سليمان ([[حضرت داوود علیه السلام|داوود]]) عاشقش شد و با او زنا كرد و در همان زنا فرزندى حامله شد. ناگزير داود (از ترس رسوايى) نقشه كشيد تا هر چه زودتر اوريا را سر به نيست كند و همسرش را بگيرد و همين كار را كرد، بعد از كشته شدن اوريا در يكى از جنگ ها، همسرش را به اندرون خانه و نزد ساير زنان خود برد، در آنجا براى بار دوم حامله شد و سليمان را بياورد.
  
4- مساله داورى آن حضرت در مساله افتادن گوسفند در زراعت:
+
و اما قرآن كريم ساحت آن جناب را مبرا از پرستش بت مى داند، همچنان كه ساحت ساير [[انبياء]] را منزه مى داند و بر [[عصمت]] و هدايتشان تصريح مى كند و در خصوص سليمان مى فرمايد: {{متن قرآن|«وَ ما كَفَرَ سُلَيْمانُ»}}: «سليمان كافر نشد...». ([[سوره بقره]]، آيه 102)
  
:{{متن قرآن|«وَ داوُدَ وَ سُلَيْمانَ إِذْ يَحْكُمانِ فِى الحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِيهِ غَنَمُ القَوْمِ وَ كُنّا لِحُكْمِهِمْ شاهِدِينَ × فَفَهَّمْناها سُلَيْمانَ وَكُلّاً آتَيْنا حُكْماً وَ عِلْماً»}}
+
و نيز، ساحتش را از اين كه از زنا متولد شده باشد منزه داشته است و از او حكايت كرده كه در دعايش بعد از سخن مورچه گفت: "پروردگارا، مرا به شكر نعمت ها كه بر من و بر پدر و مادر من ارزانى داشتى ملهم فرما". ([[سوره نمل]]، آيه 19) كه از اين [[دعا]] برمى  آيد كه مادر او از اهل صراط مستقيم بوده، يعنى از كسانى كه خداوند بر آنان انعام كرده، از نبيين و صديقين و شهداء و صالحين.<ref> ترجمه الميزان (موسوى همدانى سيد محمد باقر)، ج15، ص523.</ref>
 
 
:و داود و سليمان را ياد كن، هنگامى كه درباره آن كشتزار كه گوسفندان مردم شب هنگام در آن چريده بودند، داورى مى  كردند و شاهد داورى آنان بوديم. * پس آن داورى را به سليمان فهمانديم و به هر يك از آن دو [[حكمت]] و دانش عطا كرديم. (سوره انبياء، آيات 78- 79)
 
 
 
5- داستان مورچه، كه در سوره نمل، آيه 18 و 19 آمده است:
 
 
 
:{{متن قرآن|حَتَّى إِذا أَتَوْا عَلى‏ وادِ النَّمْلِ قالَتْ نَمْلَةٌ يا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساكِنَكُمْ لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ * فَتَبَسَّمَ ضاحِكاً مِنْ قَوْلِها وَ قالَ رَبِّ أَوْزِعْني‏ أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتي‏ أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى‏ والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَدْخِلْني‏ بِرَحْمَتِكَ في‏ عِبادِكَ الصَّالِحينَ}}
 
 
 
:تا آنگاه كه به وادى مورچگان رسيدند. مورچه‏اى [به زبان خويش‏] گفت: «اى مورچگان، به خانه‏هايتان داخل شويد، مبادا سليمان و سپاهيانش -نديده و ندانسته- شما را پايمال كنند.»
 
 
 
:[سليمان‏] از گفتار او دهان به خنده گشود و گفت: «پروردگارا، در دلم افكن تا نعمتى را كه به من و پدر و مادرم ارزانى داشته‏اى سپاس بگزارم، و به كار شايسته‏اى كه آن را مى‏پسندى بپردازم، و مرا به رحمت خويش در ميان بندگان شايسته‏ات داخل كن.»
 
 
 
6- [[داستان هدهد و ملكه سبأ]] كه در همين سوره نمل، آيات 20 تا 44 آمده.
 
 
 
7- آيه مربوط به كيفيت درگذشت آن حضرت كه در سوره سبا آيه 14 واقع شده است:
 
 
 
:{{متن قرآن|فَلَمَّا قَضَيْنا عَلَيْهِ الْمَوْتَ ما دَلَّهُمْ عَلى‏ مَوْتِهِ إِلاَّ دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْكُلُ مِنْسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَيَّنَتِ الْجِنُّ أَنْ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ الْغَيْبَ ما لَبِثُوا فِي الْعَذابِ الْمُهين‏}}
 
 
 
:پس چون مرگ را بر او مقرر داشتيم، جز جنبنده‏ اى خاكى [=موريانه‏] كه عصاى او را [به تدريج‏] مى‏ خورد، [آدميان را] از مرگ او آگاه نگردانيد؛ پس چون [سليمان‏] فرو افتاد براى جنّيان روشن گرديد كه اگر غيب مى‏ دانستند، در آن عذاب خفّت‏ آور [باقى‏] نمى ‏ماندند.
 
 
 
===ستایش قرآن از حضرت سلیمان===
 
 
 
در آیه 30 سوره ص آن حضرت را بهترین بنده خوانده و اوابش ناميده است:
 
:{{متن قرآن|«وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَيْمانَ نِعْمَ العَبْدُ إِنَّهُ أَوّابٌ»}}: و به داود سليمان را بخشيدم كه نيك بنده اى است و بسيار به سوى خدا [[توبه]] مى كند. (سوره ص، آيه 30)
 
 
 
در سوره انبياءو سوره نمل آن حضرت را به علم و حكمتش ستوده است:
 
 
 
* {{متن قرآن|«وَلَقَدْ آتَيْنا داوُدَ وَ سُلَيْمانَ عِلْماً وَ قالا الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِى فَضَّلَنا عَلى كَثِيرٍ مِنْ عِبادِهِ المُؤْمِنِينَ»}}: و به راستى به داود و سليمان دانشى عطا كرديم، و آن دو گفتند: ستايش خدايى را كه ما را بر بسيارى از بندگان باايمانش برترى داده است. (سوره نمل، آيه 15)
 
 
 
* {{متن قرآن|فَفَهَّمْناها سُلَيْمانَ وَ كُلًّا آتَيْنا حُكْماً وَ عِلْماً}}. (سوره انبياء، آيه 79)
 
 
 
پس آن [داورى‏] را به سليمان فهمانديم، و به هر يك [از آن دو] حكمت و دانش عطا كرديم‏
 
 
 
در آیه 25 سوره ص آن حضرت به حسن عاقبت و مقام والا نزد خداوند ستوده شده است:
 
 
 
{{متن قرآن|«وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفى وَ حُسْنَ مَآبٍ»}} (سوره ص، آیه 25)
 
 
 
برای او نزد ما قرب و منزلتی بلند و بازگشتی نیکوست.
 
 
 
==سليمان علیه السلام در تورات==
 
 
 
داستان حضرت سلیمان در تورات در كتاب ملوك اول آمده و بسيار در حشمت و جلالت امر او و وسعت ملكش و وفور ثروتش و بلوغ حكمتش سخن گفته. ليكن از داستان هايش كه در [[قرآن]] ذكر شده، در تورات جز همين مقدار نيامده كه: وقتى ملكه سبأ خبر سليمان را شنيد و شنيد كه معبدى در [[اورشليم]] ساخته و او مردى است كه [[حكمت]] داده شده، بار سفر بست و نزدش آمد و هدايايى بسيار آورد و با او ديدار كرد و مسائل بسيارى به عنوان امتحان از او پرسيد و جواب شنيد، آنگاه برگشت. «[[تورات]]، اصحاح دهم از ملوك اول، ص 543»
 
 
 
عهد عتيق بعد از آن همه ثناء كه براى سليمان كرده در آخر به وى اسائه ادب كرده و «تورات، اصحاح يازدهم و دوازدهم از كتاب سموئيل دوم» گفته كه: وى در آخر عمرش منحرف شد و از خداپرستى دست برداشته به بت  پرستى گراييد و براى بت ها [[سجده]] كرد، بت هايى كه بعضى از زنانش داشتند و آن ها را مى پرستيدند.
 
 
 
و نيز مى گويد: مادر سليمان، اول زن اورياى حتى بود، پدر سليمان عاشقش شد و با او زنا كرد و در همان زنا فرزندى حامله شد ناگزير داود (از ترس رسوايى) نقشه كشيد تا هر چه زودتر اوريا را سر به نيست كند و همسرش را بگيرد و همين كار را كرد، بعد از كشته شدن اوريا در يكى از جنگ ها، همسرش را به اندرون خانه و نزد ساير زنان خود برد، در آنجا براى بار دوم حامله شد و سليمان را بياورد.
 
 
 
و اما قرآن كريم ساحت آن جناب را مبرا از پرستش بت مى داند، همچنان كه ساحت ساير [[انبياء]] را منزه مى داند و بر هدايت و عصمتشان تصريح مى كند و در خصوص سليمان مى فرمايد: {{متن قرآن|«وَ ما كَفَرَ سُلَيْمانُ»}}. «سليمان كافر نشد». ([[سوره بقره]]، آيه 102)
 
 
 
و نيز، ساحتش را از اين كه از زنا متولد شده باشد منزه داشته است و از او حكايت كرده كه در دعايش بعد از سخن مورچه گفت: "پروردگارا، مرا به شكر نعمت ها كه بر من و بر پدر و مادر من ارزانى داشتى ملهم فرما". «[[سوره نمل]]، آيه 19» كه از اين [[دعا]] برمى  آيد كه مادر او از اهل صراط مستقيم بوده، يعنى از كسانى كه خداوند بر آنان [[انعام]] كرده، از [[نبيين]] و [[صديقين]] و [[شهداء]] و [[صالحين]].<ref> ترجمه الميزان (موسوى همدانى سيد محمد باقر)، ج15، ص523.</ref>
 
  
 
==حضرت سلیمان در روايات==
 
==حضرت سلیمان در روايات==
  
* [[امام کاظم]] عليه السلام: در عهد سليمان بن داود عليه السلام مردم گرفتار خشكسالي سختي شدند. پس به آن حضرت شكايت برده از ايشان خواستند كه طلب باران كند. سليمان عليه السلام فرمود: بعد از [[نماز صبح]] براي طلب باران بيرون خواهم رفت. چون نماز صبح را خواند به همراه مردم بيرون رفت.
+
*[[امام علی]] عليه السلام فرمود: اگر بنا بود كسي براي بالا رفتن به سوي جاودانگي نردباني بيابد يا براي دور كردن [[مرگ]] از خود راهي پيدا كند، بي  گمان آن كس سليمان بن داود عليه السلام بود كه افزون بر مقام [[نبوت]] و منزلت والا، سلطنت بر [[جن]] و انس نيز در اختيار او نهاده شد. اما چون روزي خود را به طور كامل دريافت كرد و مدت عمرش بسر آمد، كمان هاي نابودي او را آماج تيرهاي مرگ كردند و خانه  ها از او خالي گشت و مسكن  ها بي صاحب ماند و گروهي ديگر وارث آنها شدند.<ref> بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج14، ص70.</ref>
 
 
در راه مورچه اي را ديد كه بر دو پاي خود ايستاده دست به آسمان برداشته است و مي گويد: پروردگارا ما نيز از آفريدگان تو هستيم و از روزي تو بي نياز نيستيم. ما را به سبب [[گناهان]] آدميان هلاك مفرما. در اين هنگام سليمان عليه السلام به مردم گفت: برگرديد كه به سبب موجوداتي جز شما باران داده شديد. پس در آن سال چنان بارشي داده شدند كه هرگز مانند آن را به خود نديده بودند.<ref> [[بحارالأنوار]] ([[علامه مجلسى]]ج61، ص260.</ref>
 
  
* [[امام علی]] عليه السلام: اگر بنا بود كسي براي بالا رفتن به سوي جاودانگي نردباني بيابد يا براي دور كردن [[مرگ]] از خود راهي پيدا كند، بي  گمان آن كس سليمان بن داود عليه السلام بود كه افزون بر مقام [[نبوت]] و منزلت والا، سلطنت بر [[جن]] و انس نيز در اختيار او نهاده شد. اما چون روزي خود را به طور كامل دريافت كرد و مدت عمرش بسر آمد، كمان هاي نابودي او را آماج تيرهاي مرگ كردند و خانه  ها از او خالي گشت و مسكن  ها بي صاحب ماند و گروهي ديگر [[وارث]] آن ها شدند.<ref> بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج14، ص70.</ref>
+
*[[امام کاظم]] عليه السلام می فرماید: در عهد سليمان بن داود عليه السلام مردم گرفتار خشكسالي سختي شدند. پس به آن حضرت شكايت برده از ايشان خواستند كه طلب باران كند. سليمان عليه السلام فرمود: بعد از [[نماز صبح]] براي طلب باران بيرون خواهم رفت. چون نماز صبح را خواند به همراه مردم بيرون رفت. در راه مورچه اي را ديد كه بر دو پاي خود ايستاده دست به آسمان برداشته است و مي گويد: پروردگارا ما نيز از آفريدگان تو هستيم و از روزي تو بي نياز نيستيم. ما را به سبب [[گناهان]] آدميان هلاك مفرما. در اين هنگام سليمان عليه السلام به مردم گفت: برگرديد كه به سبب موجوداتي جز شما باران داده شديد. پس در آن سال چنان بارشي داده شدند كه هرگز مانند آن را به خود نديده بودند.<ref> بحارالأنوار، (علامه مجلسى)، ج61، ص260.</ref>
  
* در [[حديث]] معتبر از حضرت [[امام صادق]] عليه السلام منقول است كه: حضرت سليمان عليه السلام به سبب پادشاهى دنيا، بعد از همه [[پیامبران]] داخل [[بهشت]] خواهد شد.<ref> [[حيوة القلوب]] (علامه مجلسى)، ج2، ص966.</ref>
+
*در [[حديث]] معتبر از حضرت [[امام صادق]] عليه السلام منقول است كه: حضرت سليمان عليه السلام به سبب پادشاهى دنيا، بعد از همه [[پیامبران]] داخل [[بهشت]] خواهد شد.<ref> حيوة القلوب (علامه مجلسى)، ج2، ص966.</ref>
  
* امام صادق عليه السلام: روزي سليمان بن داود به اطرافيان خود گفت: خداوند تبارك و تعالي سلطنتي به من بخشيد كه پس از من شايسته هيچ كس نيست؛ باد و انس و جن و مرغان و ددان را به تسخير من درآورد و زبان پرندگان را به من آموخت و از هر چيزي به من عطا فرمود. اما با همه سلطنتي كه به من داده شده يك روز نشد كه تا شب شاد و مسرور باشم. بنابراين، دوست دارم فردا به كاخ خود اندر شوم و بر بام آن روم و به قلمرو خوش بنگرم.
+
*امام صادق عليه السلام: روزي سليمان بن داود به اطرافيان خود گفت: خداوند تبارك و تعالي سلطنتي به من بخشيد كه پس از من شايسته هيچ كس نيست؛ باد و انس و جن و مرغان و ددان را به تسخير من درآورد و زبان پرندگان را به من آموخت و از هر چيزي به من عطا فرمود. اما با همه سلطنتي كه به من داده شده يك روز نشد كه تا شب شاد و مسرور باشم. بنابراين، دوست دارم فردا به كاخ خود اندر شوم و بر بام آن روم و به قلمرو خوش بنگرم. بنابراين، به احدي اجازه ندهيد بر من وارد شود تا مبادا مطلبي برايم بياورد كه روزم را بر من تلخ و منغض سازد. اطرافيان گفتند: اطاعت مي  شود. روز بعد، سليمان عصايش را برداشت و به بلندترين نقطه بام قصر خود رفت و بر عصاي خويش تكيه داد و شادمان از آن  چه به او داده شده بود شروع به نگريستن به قلمرو پادشاهي خود كرد. ناگاه چشمش به جواني خوب روي و خوش پوش افتاد كه از يكي از گوشه  هاي قصرش پيش او آمده بود. سليمان چون او را ديد گفت: چه كسي تو را به اين كاخ درآورد، در حالي كه من مي  خواستم امروز را در آن تنها بگذرانم؟ با اجازه چه كسي وارد شدي؟ آن جوان گفت: خداوند اين كاخ مرا به آن درآورد و با اجازه او وارد شدم. سليمان گفت: البته خداوند اين كاخ به آن از من سزاوارتر است. تو كيستي؟ گفت: من [[ملك الموت]] هستم. سليمان گفت: براي چه آمده اي؟ گفت: آمده ام جانت را بگيرم. سليمان گفت: مأموريت خود را انجام بده كه امروز روز شادي من است و خداوند عزوجل نخواسته است كه مرا شادي و سروري جز ديدار او باشد. پس، در حالي كه سليمان به عصاي خود تكيه داده بود ملك الموت جان او را گرفت و سليمان مدت  ها همچنان مرده بر عصايش تكيه داشت و مردم او را مي  ديدند و خيال مي  كردند زنده است. پس از مدتي درباره او دچار ترديد و اختلاف شدند. بعضي گفتند: روزهاي زيادي است كه سليمان همچنان بر عصاي خود تكيه داده است و نه خسته شده و نه خوابيده و نه چيزي آشاميده و نه چيزي خورده است. او همان خداوند ماست كه بايد عبادتش كنيم. عده  اي گفتند: سليمان جادوگر است و با جادو كردن چشمان ما چنين وانمود مي  كند كه به عصايش تكيه داده اما چنين نيست. مؤمنان گفتند: سليمان بنده خدا و پيامبر اوست و خداوند كار او را به دلخواه خود تدبير و اداره مي  كند. پس، چون اين اختلاف نظرها درباره سليمان پيدا شد، خداوند عزوجل موريانه  اي فرستاد و او عصاي سليمان را از درون خورد و عصا شكست و سليمان عليه  السلام از فراز كاخ خود به رو درافتاد.<ref> بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج14، ص136.</ref>
 
+
*مطابق با روایات، حضرت سلیمان با اين كه پيامبری عالي قدر، صاحب قدرت و پادشاهى بود، اما لباسى از مو مى  پوشيد، و چون تاريكى شب همه جا را فرامى  گرفت، دست ها را به گردن خود مى  بست و تا صبح از (ترس خدا) می گريست، و غذايش را از فروش حصير و بوريايى كه با دست خود مى  بافت، تهيه مى  نمود و اگر درخواست قدرت از خدا كرد، صرفا براى غلبه بر پادشاهان كافر بود، و گفته شده كه منظور از «طلب قدرت»، [[قناعت]] بوده است.<ref> ارشاد القلوب (ترجمه سلگى)، ج1، ص420.</ref>
بنابراين، به احدي اجازه ندهيد بر من وارد شود تا مبادا مطلبي برايم بياورد كه روزم را بر من تلخ و منغض سازد. اطرافيان گفتند: اطاعت مي  شود. روز بعد، سليمان عصايش را برداشت و به بلندترين نقطه بام قصر خود رفت و بر عصاي خويش تكيه داد و شادمان از آن  چه به او داده شده بود شروع به نگريستن به قلمرو پادشاهي خود كرد.
 
 
 
ناگاه چشمش به جواني خوب روي و خوش پوش افتاد كه از يكي از گوشه  هاي قصرش پيش او آمده بود. سليمان چون او را ديد گفت: چه كسي تو را به اين كاخ درآورد، در حالي كه من مي  خواستم امروز را در آن تنها بگذرانم؟ با اجازه چه كسي وارد شدي؟ آن جوان گفت: خداوند اين كاخ مرا به آن درآورد و با اجازه او وارد شدم. سليمان گفت: البته خداوند اين كاخ به آن از من سزاوارتر است. تو كيستي؟  
 
 
 
گفت: من [[ملك الموت]] هستم. سليمان گفت: براي چه آمده اي؟ گفت: آمده ام جانت را بگيرم. سليمان گفت: مأموريت خود را انجام بده كه امروز روز شادي من است و خداوند عزوجل نخواسته است كه مرا شادي و سروري جز ديدار او باشد. پس، در حالي كه سليمان به عصاي خود تكيه داده بود ملك الموت جان او را گرفت و سليمان مدت  ها همچنان مرده بر عصايش تكيه داشت و مردم او را مي  ديدند و خيال مي  كردند زنده است.
 
 
 
پس از مدتي درباره او دچار ترديد و اختلاف شدند. بعضي گفتند: روزهاي زيادي است كه سليمان همچنان بر عصاي خود تكيه داده است و نه خسته شده و نه خوابيده و نه چيزي آشاميده و نه چيزي خورده است. او همان خداوند ماست كه بايد عبادتش كنيم. عده  اي گفتند: سليمان جادوگر است و با جادو كردن چشمان ما چنين وانمود مي  كند كه به عصايش تكيه داده اما چنين نيست.
 
 
 
مؤمنان گفتند: سليمان بنده خدا و پيامبر اوست و خداوند كار او را به دلخواه خود تدبير و اداره مي  كند. پس، چون اين اختلاف نظرها درباره سليمان پيدا شد، خداوند عزوجل موريانه  اي فرستاد و او عصاي سليمان را از درون خورد و عصا شكست و سليمان عليه  السلام از فراز كاخ خود به رو درافتاد.<ref> بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج14، ص136.</ref>
 
 
 
==اخلاق و فضائل و ويژگي هاي حضرت سلیمان علیه السلام==
 
 
 
مطابق با روایات حضرت سلیمان با اين كه پيامبری عالي قدر، صاحب قدرت و پادشاهى بود، اما لباسى از مو مى  پوشيد، و چون تاريكى شب همه جا را فرامى  گرفت، دست ها را به گردن خود مى  بست و تا صبح از (ترس خدا) گريست، و غذايش را از فروش حصير و بوريايى كه با دست خود مى  بافت، تهيه مى  نمود و اگر درخواست قدرت از خدا كرد، صرفا براى غلبه بر پادشاهان كافر بود، و گفته شده كه منظور از «طلب قدرت» قناعت بوده است.<ref> [[ارشاد القلوب]] (ترجمه سلگى)، ج1، ص420.</ref>
 
 
 
از ویژگی های حضرت سلیمان شکر گذاری در برابر نعمت  های الهی بود. چنان که از خداوند توفيق شكرگزارى را درخواست می نمود:{{متن قرآن|«رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ»}}. ([[سوره احقاف]]، آیه 15) و نعمت  ها را وسيله ى آزمايش خویش برای سنجش شکرگذاری یا کفرانش مى دانست: {{متن قرآن|«هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ»}}. ([[سوره نمل]]، آیه 40) <ref> [[تفسير نور]] (قرائتى محسن)، ج9، ص428.</ref>
 
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
  
 
==منابع==
 
==منابع==
* قصص الأنبياء؛ فاطمه مشايخ، تهران: انتشارات فرحان، اول، 1381 ش.
+
 
* ترجمه الميزان، سيد محمد باقر موسوى همدانى؛ قم: دفتر انتشارات اسلامى حوزه علميه قم، پنجم، 1374 ش.
+
*قصص الأنبياء؛ فاطمه مشايخ، تهران: انتشارات فرحان، اول، 1381 ش.
* بحارالأنوار، علامه مجلسى؛ تهران.
+
*ترجمه الميزان، سيد محمدباقر موسوى همدانى؛ قم: دفتر انتشارات اسلامى حوزه علميه قم، پنجم، 1374 ش.
* حيوة القلوب، علامه مجلسى؛ قم: سرور، ششم، 1384 ش.
+
*بحارالأنوار، علامه مجلسى؛ تهران.
* ارشاد القلوب/ترجمه سلگى، على سلگى نهاوندى؛ قم: ناصر، اول، 1376.
+
*حيوة القلوب، علامه مجلسى؛ قم: سرور، ششم، 1384 ش.
* تفسير نور، محسن قرائتى؛ تهران: مركز فرهنگى درسهايى از [[قرآن]]، یازدهم، 1383 ش.
+
*ارشاد القلوب، ترجمه على سلگى نهاوندى؛ قم: ناصر، اول، 1376.
* [[البداية والنهاية]]، [[ابن كثير]] دمشقى؛ بیروت: دارالفكر.
+
*تفسير نور، محسن قرائتى؛ تهران: مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، یازدهم، 1383 ش.
 +
*البداية والنهاية، ابن كثير دمشقى؛ بیروت: دارالفكر.
 
{{پیامبران}}
 
{{پیامبران}}
 
{{قرآن}}
 
{{قرآن}}

نسخهٔ ‏۲۶ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۳۹

حضرت سلیمان علیه السلام فرزند حضرت داود علیه السلام و یکی از پیامبران بنی اسرائیل است. مطابق با آنچه در قرآن آمده، خداى تعالى علاوه بر مقام نبوت، به او مُلكى عظيم اعطا نمود، همچنین جنّ و باد را برايش مسخّر كرد و زبان پرندگان را به وى آموخت.

نسب حضرت سلیمان

حضرت سلیمان فرزند حضرت داود علیه السلام است و نسبش با 11 واسطه به حضرت يعقوب علیه السلام می رسد. در کتاب "البداية والنهاية" ابن كثير، نسب ایشان چنین آمده:

سليمان بن داود بن ايشا بن عويد بن عابر بن سلمون بن نحشون بن عمينا داب بن ارم بن حصرون بن فارص بن يهوذا بن يعقوب بن إسحاق بن إبراهيم.[۱]

حضرت سلیمان در قرآن

حضرت سلیمان مطابق با معرفی قرآن کریم از او، پیامبری است كه هم دارای مقام نبوت و هم دارای حكومت بی ‎نظیر و بسیار وسیع است. نام آن حضرت هفده بار در قرآن در سوره های: بقره، نساء، انعام، انبياء، نمل، سبا و ص آمده است.

سرگذشت آن حضرت در قرآن:

در قرآن موارد زیر در خصوص سرگذشت و داستان زندگی آن حضرت آمده است:

  • آن جناب فرزند و وارث حضرت داود علیه السلام بود: «وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَيْمانَ»؛ ما به داوود سلیمان را بخشیدیم (سوره ص، آيه 30)؛ «وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ»؛ سلیمان از داوود ارث برد. (سوره نمل، آيه 16)
  • خداى تعالى مُلكى عظيم به او داد، جن و طير و باد را برايش مسخّر كرد و زبان مرغان را به وى آموخت. ذكر اين چند نعمت در سوره انبياء، آيه 81، در سوره نمل، آيه 16 تا 18، در سوره سبا، آيه 12 تا 13 و در سوره ص، آيه 35 تا 39 آمده است. به عنوان نمونه آیه زیر از سوره نمل، علم او به زبان پرندگان را بیان می نماید: وَ قالَ يا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَ أُوتينا مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبينُ . و گفت: «اى مردم، ما زبان پرندگان را تعليم يافته ‏ايم و از هر چيزى به ما داده شده است. راستى كه اين همان امتياز آشكار است.» (سوره نمل، آيه 16)
  • در سوره ص، آيه 33 و 34 به مسأله انداختن جسد، بر روى تخت وى اشاره مى كند: وَ لَقَدْ فَتَنَّا سُلَيْمانَ وَ أَلْقَيْنا عَلى‏ كُرْسِيِّهِ جَسَداً ثُمَّ أَنابَ * قالَ رَبِّ اغْفِرْ لي‏ وَ هَبْ لي‏ مُلْكاً لا يَنْبَغي‏ لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدي إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ و قطعاً سليمان را آزموديم و بر تخت او جسدى بيفكنديم؛ پس به توبه باز آمد. گفت: «پروردگارا، مرا ببخش و مُلكى به من ارزانى دار كه هيچ كس را پس از من سزاوار نباشد، در حقيقت، تويى كه خود بسيار بخشنده‏ اى.»
  • داورى آن حضرت در مسأله افتادن گوسفند در زراعت: «وَ داوُدَ وَ سُلَيْمانَ إِذْ يَحْكُمانِ فِى الحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِيهِ غَنَمُ القَوْمِ وَ كُنّا لِحُكْمِهِمْ شاهِدِينَ × فَفَهَّمْناها سُلَيْمانَ وَكُلّاً آتَيْنا حُكْماً وَ عِلْماً» و داود و سليمان را ياد كن، هنگامى كه درباره آن كشتزار كه گوسفندان مردم شب هنگام در آن چريده بودند، داورى مى كردند و شاهد داورى آنان بوديم. پس آن داورى را به سليمان فهمانديم و به هر يك از آن دو حكمت و دانش عطا كرديم. (سوره انبياء، آيات 78- 79)
  • داستان مورچه، كه در سوره نمل، آيه 18 و 19 آمده است: حَتَّى إِذا أَتَوْا عَلى‏ وادِ النَّمْلِ قالَتْ نَمْلَةٌ يا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساكِنَكُمْ لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ * فَتَبَسَّمَ ضاحِكاً مِنْ قَوْلِها وَ قالَ رَبِّ أَوْزِعْني‏ أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتي‏ أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى‏ والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَدْخِلْني‏ بِرَحْمَتِكَ في‏ عِبادِكَ الصَّالِحينَ تا آنگاه كه به وادى مورچگان رسيدند. مورچه ‏اى [به زبان خويش‏] گفت: «اى مورچگان، به خانه ‏هايتان داخل شويد، مبادا سليمان و سپاهيانش -نديده و ندانسته- شما را پايمال كنند.» [سليمان‏] از گفتار او دهان به خنده گشود و گفت: «پروردگارا، در دلم افكن تا نعمتى را كه به من و پدر و مادرم ارزانى داشته ‏اى سپاس بگزارم، و به كار شايسته ‏اى كه آن را مى‏ پسندى بپردازم، و مرا به رحمت خويش در ميان بندگان شايسته‏ ات داخل كن.»
  • داستان هدهد و ملكه سبأ (بلقیس) كه در همان سوره نمل، آيات 20 تا 44 آمده است: «وَتَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِيَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ ...* إِنِّي وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ *... قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ».
  • آيه مربوط به كيفيت درگذشت آن حضرت كه در سوره سبأ آيه 14 واقع شده است: فَلَمَّا قَضَيْنا عَلَيْهِ الْمَوْتَ ما دَلَّهُمْ عَلى‏ مَوْتِهِ إِلاَّ دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْكُلُ مِنْسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَيَّنَتِ الْجِنُّ أَنْ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ الْغَيْبَ ما لَبِثُوا فِي الْعَذابِ الْمُهين‏ پس چون مرگ را بر او مقرر داشتيم، جز جنبنده‏ اى خاكى [=موريانه‏] كه عصاى او را مى‏ خورد، از مرگ او آگاه نگردانيد؛ پس چون [سليمان‏] فرو افتاد براى جنّيان روشن گرديد كه اگر غيب مى‏ دانستند، در آن عذاب خفّت‏ آور [باقى‏] نمى ‏ماندند.

ستایش قرآن از حضرت سلیمان:

  • در آیه 30 سوره ص آن حضرت را بهترین بنده خوانده و اوّاب ناميده است: «وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَيْمانَ نِعْمَ العَبْدُ إِنَّهُ أَوّابٌ»: و به داود سليمان را بخشيدم كه نيك بنده اى است و بسيار به سوى خدا توبه مى كند. (سوره ص، آيه 30)
  • در سوره انبياء و سوره نمل آن حضرت را به علم و حكمت ستوده است: «وَلَقَدْ آتَيْنا داوُدَ وَ سُلَيْمانَ عِلْماً وَ قالا الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِى فَضَّلَنا عَلى كَثِيرٍ مِنْ عِبادِهِ المُؤْمِنِينَ»: و به راستى به داود و سليمان دانشى عطا كرديم، و آن دو گفتند: ستايش خدايى را كه ما را بر بسيارى از بندگان باايمانش برترى داده است. (سوره نمل، آيه 15) و می فرماید: فَفَهَّمْناها سُلَيْمانَ وَ كُلًّا آتَيْنا حُكْماً وَ عِلْماً. پس آن [داورى‏] را به سليمان فهمانديم، و به هر يك [از آن دو] حكمت و دانش عطا كرديم‏. (سوره انبياء، آيه 79)
  • در آیه 25 سوره ص آن حضرت به حسن عاقبت و مقام والا نزد خداوند ستوده شده است: «وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفى وَ حُسْنَ مَآبٍ» برای او نزد ما قرب و منزلتی بلند و بازگشتی نیکوست. (سوره ص، آیه 25)
  • از ویژگی های حضرت سلیمان شکر در برابر نعمت های الهی بیان شده، چنانکه از خداوند توفيق شكرگزارى را درخواست می نمود:«رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ». (سوره احقاف، آیه 15) و او نعمت ها را وسيله ى آزمايش خویش برای سنجش شکرگذاری یا کفران مى دانست: «هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ». (سوره نمل، آیه 40) [۲]

حضرت سليمان در تورات

داستان حضرت سلیمان در تورات در كتاب ملوك اول آمده و بسيار در حشمت و جلالت امر او و وسعت ملك و وفور ثروت و بلوغ حكمتش سخن گفته. ليكن از داستان هايش كه در قرآن ذكر شده، در تورات جز همين مقدار نيامده كه: وقتى ملكه سبأ خبر سليمان را شنيد و شنيد كه معبدى در اورشليم ساخته و او مردى است كه حكمت داده شده، بار سفر بست و نزدش آمد و هدايايى بسيار آورد و با او ديدار كرد و مسائل بسيارى به عنوان امتحان از او پرسيد و جواب شنيد، آنگاه برگشت. (تورات، اصحاح دهم از ملوك اول، ص 543)

عهد عتيق بعد از آن همه ثناء كه براى سليمان كرده، در آخر به وى اسائه ادب نموده و گفته كه: وى در آخر عمرش منحرف شد و از خداپرستى دست برداشته به بت پرستى گراييد و براى بت ها سجده كرد، بت هايى كه بعضى از زنانش داشتند و آن ها را مى پرستيدند. (تورات، اصحاح يازدهم و دوازدهم از كتاب سموئيل دوم)

و نيز مى گويد: مادر سليمان، اول زن اوريا بود، پدر سليمان (داوود) عاشقش شد و با او زنا كرد و در همان زنا فرزندى حامله شد. ناگزير داود (از ترس رسوايى) نقشه كشيد تا هر چه زودتر اوريا را سر به نيست كند و همسرش را بگيرد و همين كار را كرد، بعد از كشته شدن اوريا در يكى از جنگ ها، همسرش را به اندرون خانه و نزد ساير زنان خود برد، در آنجا براى بار دوم حامله شد و سليمان را بياورد.

و اما قرآن كريم ساحت آن جناب را مبرا از پرستش بت مى داند، همچنان كه ساحت ساير انبياء را منزه مى داند و بر عصمت و هدايتشان تصريح مى كند و در خصوص سليمان مى فرمايد: «وَ ما كَفَرَ سُلَيْمانُ»: «سليمان كافر نشد...». (سوره بقره، آيه 102)

و نيز، ساحتش را از اين كه از زنا متولد شده باشد منزه داشته است و از او حكايت كرده كه در دعايش بعد از سخن مورچه گفت: "پروردگارا، مرا به شكر نعمت ها كه بر من و بر پدر و مادر من ارزانى داشتى ملهم فرما". (سوره نمل، آيه 19) كه از اين دعا برمى آيد كه مادر او از اهل صراط مستقيم بوده، يعنى از كسانى كه خداوند بر آنان انعام كرده، از نبيين و صديقين و شهداء و صالحين.[۳]

حضرت سلیمان در روايات

  • امام علی عليه السلام فرمود: اگر بنا بود كسي براي بالا رفتن به سوي جاودانگي نردباني بيابد يا براي دور كردن مرگ از خود راهي پيدا كند، بي گمان آن كس سليمان بن داود عليه السلام بود كه افزون بر مقام نبوت و منزلت والا، سلطنت بر جن و انس نيز در اختيار او نهاده شد. اما چون روزي خود را به طور كامل دريافت كرد و مدت عمرش بسر آمد، كمان هاي نابودي او را آماج تيرهاي مرگ كردند و خانه ها از او خالي گشت و مسكن ها بي صاحب ماند و گروهي ديگر وارث آنها شدند.[۴]
  • امام کاظم عليه السلام می فرماید: در عهد سليمان بن داود عليه السلام مردم گرفتار خشكسالي سختي شدند. پس به آن حضرت شكايت برده از ايشان خواستند كه طلب باران كند. سليمان عليه السلام فرمود: بعد از نماز صبح براي طلب باران بيرون خواهم رفت. چون نماز صبح را خواند به همراه مردم بيرون رفت. در راه مورچه اي را ديد كه بر دو پاي خود ايستاده دست به آسمان برداشته است و مي گويد: پروردگارا ما نيز از آفريدگان تو هستيم و از روزي تو بي نياز نيستيم. ما را به سبب گناهان آدميان هلاك مفرما. در اين هنگام سليمان عليه السلام به مردم گفت: برگرديد كه به سبب موجوداتي جز شما باران داده شديد. پس در آن سال چنان بارشي داده شدند كه هرگز مانند آن را به خود نديده بودند.[۵]
  • امام صادق عليه السلام: روزي سليمان بن داود به اطرافيان خود گفت: خداوند تبارك و تعالي سلطنتي به من بخشيد كه پس از من شايسته هيچ كس نيست؛ باد و انس و جن و مرغان و ددان را به تسخير من درآورد و زبان پرندگان را به من آموخت و از هر چيزي به من عطا فرمود. اما با همه سلطنتي كه به من داده شده يك روز نشد كه تا شب شاد و مسرور باشم. بنابراين، دوست دارم فردا به كاخ خود اندر شوم و بر بام آن روم و به قلمرو خوش بنگرم. بنابراين، به احدي اجازه ندهيد بر من وارد شود تا مبادا مطلبي برايم بياورد كه روزم را بر من تلخ و منغض سازد. اطرافيان گفتند: اطاعت مي شود. روز بعد، سليمان عصايش را برداشت و به بلندترين نقطه بام قصر خود رفت و بر عصاي خويش تكيه داد و شادمان از آن چه به او داده شده بود شروع به نگريستن به قلمرو پادشاهي خود كرد. ناگاه چشمش به جواني خوب روي و خوش پوش افتاد كه از يكي از گوشه هاي قصرش پيش او آمده بود. سليمان چون او را ديد گفت: چه كسي تو را به اين كاخ درآورد، در حالي كه من مي خواستم امروز را در آن تنها بگذرانم؟ با اجازه چه كسي وارد شدي؟ آن جوان گفت: خداوند اين كاخ مرا به آن درآورد و با اجازه او وارد شدم. سليمان گفت: البته خداوند اين كاخ به آن از من سزاوارتر است. تو كيستي؟ گفت: من ملك الموت هستم. سليمان گفت: براي چه آمده اي؟ گفت: آمده ام جانت را بگيرم. سليمان گفت: مأموريت خود را انجام بده كه امروز روز شادي من است و خداوند عزوجل نخواسته است كه مرا شادي و سروري جز ديدار او باشد. پس، در حالي كه سليمان به عصاي خود تكيه داده بود ملك الموت جان او را گرفت و سليمان مدت ها همچنان مرده بر عصايش تكيه داشت و مردم او را مي ديدند و خيال مي كردند زنده است. پس از مدتي درباره او دچار ترديد و اختلاف شدند. بعضي گفتند: روزهاي زيادي است كه سليمان همچنان بر عصاي خود تكيه داده است و نه خسته شده و نه خوابيده و نه چيزي آشاميده و نه چيزي خورده است. او همان خداوند ماست كه بايد عبادتش كنيم. عده اي گفتند: سليمان جادوگر است و با جادو كردن چشمان ما چنين وانمود مي كند كه به عصايش تكيه داده اما چنين نيست. مؤمنان گفتند: سليمان بنده خدا و پيامبر اوست و خداوند كار او را به دلخواه خود تدبير و اداره مي كند. پس، چون اين اختلاف نظرها درباره سليمان پيدا شد، خداوند عزوجل موريانه اي فرستاد و او عصاي سليمان را از درون خورد و عصا شكست و سليمان عليه السلام از فراز كاخ خود به رو درافتاد.[۷]
  • مطابق با روایات، حضرت سلیمان با اين كه پيامبری عالي قدر، صاحب قدرت و پادشاهى بود، اما لباسى از مو مى پوشيد، و چون تاريكى شب همه جا را فرامى گرفت، دست ها را به گردن خود مى بست و تا صبح از (ترس خدا) می گريست، و غذايش را از فروش حصير و بوريايى كه با دست خود مى بافت، تهيه مى نمود و اگر درخواست قدرت از خدا كرد، صرفا براى غلبه بر پادشاهان كافر بود، و گفته شده كه منظور از «طلب قدرت»، قناعت بوده است.[۸]

پانویس

  1. البداية والنهاية، ابن كثير دمشقى، ج2، ص18.
  2. تفسير نور (قرائتى محسن)، ج9، ص428.
  3. ترجمه الميزان (موسوى همدانى سيد محمد باقر)، ج15، ص523.
  4. بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج14، ص70.
  5. بحارالأنوار، (علامه مجلسى)، ج61، ص260.
  6. حيوة القلوب (علامه مجلسى)، ج2، ص966.
  7. بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج14، ص136.
  8. ارشاد القلوب (ترجمه سلگى)، ج1، ص420.

منابع

  • قصص الأنبياء؛ فاطمه مشايخ، تهران: انتشارات فرحان، اول، 1381 ش.
  • ترجمه الميزان، سيد محمدباقر موسوى همدانى؛ قم: دفتر انتشارات اسلامى حوزه علميه قم، پنجم، 1374 ش.
  • بحارالأنوار، علامه مجلسى؛ تهران.
  • حيوة القلوب، علامه مجلسى؛ قم: سرور، ششم، 1384 ش.
  • ارشاد القلوب، ترجمه على سلگى نهاوندى؛ قم: ناصر، اول، 1376.
  • تفسير نور، محسن قرائتى؛ تهران: مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، یازدهم، 1383 ش.
  • البداية والنهاية، ابن كثير دمشقى؛ بیروت: دارالفكر.
پیامبران
پیامبران اولوالعزم
محمد (ص) * عیسی * موسی * نوح * ابراهیم
سایر پیامبران
آدم * ادریس * یعقوب * یوسف * یونس * اسحاق * اسماعیل * الیاس * ایوب * خضر * داوود * سلیمان * ذوالکفل * زکریا * شعیب * صالح * لوط * هارون * هود * یحیی * یسع * شعیا * اِرميا * جرجیس * حبقوق * يوشع بن نون


قرآن
متن و ترجمه قرآن
اوصاف قرآن (اسامی و صفات قرآن، اعجاز قرآن، عدم تحریف در قرآن)
اجزاء قرآن آیه، سوره، جزء، حزب، حروف مقطعه
ترجمه و تفسیر قرآن تاریخ تفسیر، روشهای تفسیری قرآن، سیاق آیات، اسرائیلیات، تاویل، فهرست تفاسیر شیعه، فهرست تفاسیر اهل سنت، ترجمه های قرآن
علوم قرآنی تاریخ قرآن: نزول قرآن، جمع قرآن، شان نزول، کاتبان وحی، قراء سبعه
دلالت الفاظ قرآن: عام و خاص، مجمل و مبین، مطلق و مقید، محکم و متشابه، مفهوم و منطوق، نص و ظاهر، ناسخ و منسوخ
تلاوت قرآن تجوید، آداب قرائت قرآن، تدبر در قرآن
رده ها: سوره های قرآن * آیات قرآن * واژگان قرآنی * شخصیت های قرآنی * قصه های قرآنی * علوم قرآنی * معارف قرآن