رعایت سطح مخاطب عام متوسط است
مختصر نویسی متوسط است
عنوان بندی متوسط
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

برصیصا: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای جدید حاوی '{{مدخل دائرة المعارف|دائرة المعارف قرآن کریم}} راهبى عابد و زاهد كه با اغواگرى...' ایجاد کرد)
 
 
(۵ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
 +
{{خوب}}
 
{{مدخل دائرة المعارف|[[دائرة المعارف قرآن کریم]]}}
 
{{مدخل دائرة المعارف|[[دائرة المعارف قرآن کریم]]}}
 +
«برصیصا» راهبى عابد و زاهد بود که با اغواگرى [[شیطان]] بدفرجام شد. وی شخصیتى شبه تاریخى است که نام و سرگذشت او به صورت نمونه‌اى عبرت‌آموز از تلاش بى وقفه شیطان براى اغواى [[انسان]] و نیز امکان بدفرجامى آدمى به رغم سابقه درخشان، بازتابى عمدتاً گسترده در منابع تاریخى،<ref>المنتظم، ج‌۲، ص‌۱۵۸، ۱۶۱؛ سیر اعلام‌النبلاء، ج‌۵‌، ص‌۴۸؛ البدایة والنهایه، ج‌۲، ص‌۱۶۲.</ref> تفسیرى،<ref>جامع البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۸، ص‌۶۳‌، ۶۵‌؛ التبیان، ج‌۹، ص‌۵۷۰‌؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۴، ص‌۳۶۴.</ref> حدیثى،<ref>کنزالعمال، ج‌۱، ص‌۳۹۹؛ الدرالمنثور، ج‌۸‌، ص‌۱۱۷‌ـ‌۱۱۹؛ بحارالانوار، ج‌۱۴، ص‌۴۸۶.</ref> اخلاقى<ref>شعب‌الایمان، ج۴، ص۳۷۲ـ۳۷۳؛ اغاثة‌اللهفان، ج۱، ص‌۱۸۴؛ احیاء علوم الدین، ج‌۳، ص‌۳۱.</ref> و کلامى<ref>من الحوار اکتشفت الحقیقه، ص‌۹۱.</ref> مسلمانان یافته است. گاه به سبب شباهت در سرنوشت، نام برصیصا در کنار [[ابلیس]] و [[بلعم باعورا]] یاد مى‌شود که هر سه به رغم پیشینه درخشان در [[عبادت]] و بندگى خدا، بدفرجام و کفر‌آیین شدند.<ref>الکبائر، ص‌۲۲۸؛ من‌الحوار اکتشفت الحقیقه، ص‌۹۲؛ من عنده علم الکتاب، ص‌۱۹۱.</ref>
  
راهبى عابد و زاهد كه با اغواگرى شيطان بدفرجام شد.
+
نام و سرگذشت برصیصا در [[قرآن]] نیامده است؛ اما همه مفسران [[شیعه]]<ref>التبیان، ج‌۹، ص‌۵۷۰‌؛ مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۳۹۷‌ـ‌۳۹۸؛ المیزان، ج‌۱۹، ص‌۲۱۵.</ref> و [[اهل سنت|سنى]]<ref>جامع البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۸، ص‌۶۳‌ـ‌۶۵‌؛ تفسیر قرطبى، ج‌۱۸، ص‌۲۵؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۴، ص‌۳۶۴.</ref> هر چند با شکلی متفاوت، در ارتباط با آیه ۱۶‌ [[سوره حشر]] داستان او را آورده‌اند: {{متن قرآن|«کمَثَلِ الشَّیطنِ اِذ قالَ لِلاِنسنِ اکفُر فَلَمّا کفَرَ قالَ اِنّى بَرىءٌ‌ مِنک اِنّى اَخافُ اللّهَ رَبَّ العلَمین»}}؛ مانند حکایت‏ شیطان که به انسان گفت کافر شو و چون کافر شد گفت من از تو بیزارم زیرا من از خدا پروردگار جهانیان مى‏ ترسم.
  
برصيصا را برخى در لغت، برگرفته از واژه «صيصا» در زبان آرامى و به معناى سينه‌بند مرصّع اسقف اعظم يا كاكل هاى كلاه او دانسته‌اند كه يادآور برترين مقام كليساست.<ref>مجله سخن، دوره 13، ش 2، «هشت تحرير از داستان برصيصاى‌ عابد».</ref> برصيصا شخصيتى شبه تاريخى است كه نام و سرگذشت او به صورت نمونه‌اى عبرت‌آموز از تلاش بى وقفه شيطان براى اغواى انسان و نيز امكان بدفرجامى آدمى به رغم سابقه درخشان، بازتابى عمدتاً گسترده در منابع تاريخى،<ref>المنتظم، ج‌2، ص‌158، 161؛ سير اعلام‌النبلاء، ج‌5‌، ص‌48؛ البداية والنهايه، ج‌2، ص‌162.</ref> تفسيرى،<ref>جامع البيان، مج‌14، ج‌28، ص‌63‌، 65‌؛ التبيان، ج‌9، ص‌570‌؛ تفسير ابن‌كثير، ج‌4، ص‌364.</ref> حديثى،<ref>كنزالعمال، ج‌1، ص‌399؛ الدرالمنثور، ج‌8‌، ص‌117‌ـ‌119؛ بحارالانوار، ج‌14، ص‌486.</ref> اخلاقى<ref>شعب‌الايمان، ج4، ص372ـ373؛ اغاثة‌اللهفان، ج1، ص‌184؛ احياء علوم الدين، ج‌3، ص‌31.</ref> و كلامى<ref>من الحوار اكتشفت الحقيقه، ص‌91.</ref> مسلمانان يافته است. گاه به سبب شباهت در سرگذشت و سرنوشت، نام برصيصا در كنار ابليس و بلعم باعورا ياد مى‌شود كه هر سه به رغم پيشينه درخشان در [[عبادت]] و بندگى خدا، بدفرجام و كفر‌آيين شدند.<ref>الكبائر، ص‌228؛ من‌الحوار اكتشفت الحقيقه، ص‌92؛ من عنده علم الكتاب، ص‌191.</ref>
+
این تمثیل درباره تحریک و فریب [[بنی نضیر|یهود بنى‌نضیر]] از سوى [[منافقان]] [[مدینه]] است.<ref>جامع‌البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۸، ص‌۶۳‌ـ‌۶۵‌؛ مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۳۹۷‌ـ‌۳۹۸؛ المیزان، ج‌۱۹، ص‌۲۱۳.</ref> در پى [[پیمان شکنی|پیمان‌شکنى]] بنى‌نضیر در جریان دسیسه کشتن [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلى الله علیه و آله و بر اساس توافق حاصل شده، آنان باید خانه و دارایى خود را رها ساخته، جلاى وطن مى‌کردند.<ref>جامع البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۸، ص‌۶۳‌ـ‌۶۵‌؛ التبیان، ج‌۹، ص‌۵۵۹‌؛ مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۳۸۷‌ـ‌۳۸۸.</ref> (نک:‌ سوره حشر، ۲-۶) منافقان با وعده همیارى و همراهى در صورت جنگ با پیامبر صلى الله علیه و آله یا جلاى وطن (سوره حشر، ۱۱)، بنى‌نضیر را به مخالفت با تصمیم یاد شده و خوددارى از کوچ اجبارى تحریک کردند.<ref>تفسیر قمى، ج‌۲، ص‌۳۷۱؛ تفسیر بغوى، ج‌۴، ص‌۲۸۶؛ تفسیر‌قرطبى، ج‌۱۸، ص‌۲۳‌ـ‌۲۴.</ref>
  
نام و سرگذشت برصيصا در [[قرآن]] نيامده است؛ اما همه مفسران شيعه<ref>التبيان، ج‌9، ص‌570‌؛ مجمع البيان، ج‌9، ص‌397‌ـ‌398؛ الميزان، ج‌19، ص‌215.</ref> و سنى<ref>جامع البيان، مج‌14، ج‌28، ص‌63‌ـ‌65‌؛ تفسير قرطبى، ج‌18، ص‌25؛ تفسير ابن‌كثير، ج‌4، ص‌364.</ref> هر چند با ديدگاه و‌ چند و چونى متفاوت، در ارتباط با آيه 16‌ [[سوره حشر]]/‌59 داستان او را آورده‌اند: «كَمَثَلِ الشَّيطنِ اِذ قالَ لِلاِنسنِ اكفُر فَلَمّا كَفَرَ قالَ اِنّى بَرىءٌ‌ مِنكَ اِنّى اَخافُ اللّهَ رَبَّ العلَمين». اين تمثيل درباره تحريك و فريب يهود بنى‌نضير از سوى منافقان مدينه است.<ref>جامع‌البيان، مج‌14، ج‌28، ص‌63‌ـ‌65‌؛ مجمع‌البيان، ج‌9، ص‌397‌ـ‌398؛ الميزان، ج‌19، ص‌213.</ref>
+
خداوند با دروغگو خواندن منافقان، از همیارى و همراهى نکردن آنها و رویگردانیشان از بنى‌نضیر در صورت جنگ و جلاى وطن خبر داده (سوره حشر، ۱۲) و آنان را همانند [[شیطان]] مى‌نامد که به سبب دشمنى دیرینه و با وعده‌هاى دروغین و [[وسوسه]] انگیزش به اغواگرى انسان مى‌پردازد و هنگامى که آدمى در دام [[کفر|کفر]] گرفتار آمد و درمانده‌ شد از او برائت و بیزارى مى‌جوید.<ref>جامع‌البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۸، ص‌۶۳‌؛ مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۳۹۷‌ـ‌۳۹۸؛ تفسیر بغوى، ج‌۴، ص‌۲۹۴.</ref> (سوره حشر، ۱۶)
  
در پى پيمان‌شكنى بنى‌نضير در جريان دسيسه كشتن پيامبر صلى الله عليه و آله و بر اساس توافق حاصل شده، آنان بايد خانه و دارايى خود را رها ساخته، جلاى وطن مى‌كردند.<ref>جامع البيان، مج‌14، ج‌28، ص‌63‌ـ‌65‌؛ التبيان، ج‌9، ص‌559‌؛ مجمع‌البيان، ج‌9، ص‌387‌ـ‌388.</ref> (نك:[[سوره حشر]]/59‌، 2، 6) منافقان با وعده هميارى و همراهى در صورت جنگ با پيامبر صلى الله عليه و آله يا جلاى وطن ([[سوره حشر]]/59‌،11) بنى‌نضير را به مخالفت با تصميم ياد شده و خوددارى از كوچ اجبارى تحريك كردند.<ref>تفسير قمى، ج‌2، ص‌371؛ تفسير بغوى، ج‌4، ص‌286؛ تفسير‌قرطبى، ج‌18، ص‌23‌ـ‌24.</ref>
+
این که «انسان» به معناى جنس آن و آیه بیانگر تعامل شیطان با نوع‌ بنى‌بشر است، یا این که به شخصى معین در حادثه‌اى خارجى و تاریخى اشاره دارد، مورد اختلاف است. گروهى از مفسران شیعه<ref>التبیان، ج‌۹، ص‌۵۷۰‌؛ روض‌الجنان، ج‌۹، ص‌۱۳۲‌ـ‌۱۳۹؛ المیزان، ج‌۱۹، ص‌۲۱۳؛ الفرقان، ج‌۲۸، ص‌۲۵۵.</ref> و شمارى از اهل سنت<ref>فتح‌القدیر، ج‌۵‌، ص‌۲۰۵؛ تفسیر بیضاوى، ج‌۵‌، ص‌۳۲۲؛ روح‌المعانى، مج‌۱۵، ج‌۲۸، ص‌۸۵‌.</ref> به پیروى از مجاهد، «ال» در «الانسان» را به معناى جنس دانسته‌اند. این دیدگاه با [[سیاق آیات|سیاق]]<ref>اغاثة‌اللهفان، ج‌۱، ص‌۱۸۴؛ المیزان، ج‌۱۹، ص‌۲۱۳؛ من وحى القرآن، ج‌۲۲، ص‌۱۲۶‌ـ‌۱۲۷.</ref> و مفهوم<ref>نمونه، ج‌۲۳، ص‌۵۳۷‌ـ‌۵۳۸‌.</ref> [[آیه]] و کاربردهاى دیگر «انسان» در [[قرآن]] که به معناى جنس آمده سازگار است. (براى‌ نمونه نک: [[سوره یوسف]]، ۵‌؛ [[سوره اسراء]]، ۵۳‌؛ [[سوره فرقان]]، ۲۹) بر‌ اساس این دیدگاه که آلوسى آن را به جمهور مفسران نسبت داده است،<ref>روح‌المعانى، مج‌۱۵، ج‌۲۸، ص‌۸۵‌.</ref> معناى آیه عام و فراگیر‌ است و مى‌تواند درباره همه آدمیان صادق باشد،<ref>تفسیر جامع، ج‌۷، ص‌۱۱۱؛ کنزالدقائق، ج‌۱۳، ص‌۱۸۷؛ من‌وحى القرآن، ج‌۲۲، ص‌۱۸۷.</ref> بر این اساس، شیطان با وعده‌هاى دروغین، زیبا جلوه دادن بهره‌مندی هاى زندگى و آرزوهاى رنگارنگ و دور و دراز، انسان را به وادى کفر مى‌کشاند و هنگامى که دروغ بودن وعده‌ها آشکار شد، آدمى را بى‌هیچ یار و یاورى رها ساخته، از او‌ بیزارى مى‌جوید.<ref>التبیان، ج‌۹، ص‌۵۷۰‌؛ تفسیر ثعالبى، ج‌۳، ص‌۳۱۹‌ـ‌۳۲۰؛ المیزان، ج‌۱۹، ص‌۲۱۳.</ref> چنین مضمونى در برخى دیگر از آیات نیز آمده است که مى‌تواند مؤید دیدگاه یاد شده باشد. (نک: [[سوره ابراهیم]]، ۲۲؛ [[سوره فرقان]]، ۲۹)
  
خداوند با دروغگو خواندن منافقان، از هميارى و همراهى نكردن آنها و رويگردانيشان از بنى‌نضير در صورت جنگ و جلاى وطن خبر داده ([[سوره حشر]]/59‌،12) و آنان را همانند [[شيطان]] مى‌نامد كه به سبب دشمنى ديرينه و با وعده‌هاى دروغين و وسوسه انگيزش به اغواگرى انسان مى‌پردازد و هنگامى كه آدمى در دام كفر گرفتار آمد و درمانده‌ شد از او برائت و بيزارى مى‌جويد.<ref>جامع‌البيان، مج‌14، ج‌28، ص‌63‌؛ مجمع‌البيان، ج‌9، ص‌397‌ـ‌398؛ تفسير بغوى، ج‌4، ص‌294.</ref> ([[سوره حشر]]/59‌،16)
+
دسته دوم از مفسران «ال» را به معناى «عهد» و «انسان» را اشاره به شخصى معین مى‌دانند. [[عبدالرحمان بن جوزی|ابن‌جوزى]] هم، این دیدگاه را به جمهور مفسران نسبت مى‌دهد<ref>زادالمسیر، ج‌۸‌، ص‌۲۱۹.</ref> که با ادعاى گفته شده آلوسى در تناقض است. برخى بکار رفتن صیغه‌هاى ماضى (قال و کفر) و امر (اکفُر) را در آیه مؤید این دیدگاه‌ دانسته‌اند، با این استدلال ضعیف که صیغه‌هاى یاد شده نشان مى‌دهد که محتواى آیه در زمان گذشته روى داده و شخصى معین، مورد خطاب شیطان بوده است. در غیر این صورت باید صیغه مضارع بکار‌ مى‌رفت.<ref> بیان‌السعاده، ج۴، ص۱۶۵؛ تفسیر منسوب به امام عسکرى صلى الله علیه و آله، ص‌۶۱۹‌ـ‌۶۲۰‌.</ref>
  
اين كه «انسان» به معناى جنس آن و آيه بيانگر تعامل شيطان با نوع‌ بنى‌بشر است يا اين كه به شخصى معين در حادثه‌اى خارجى و تاريخى اشاره دارد مورد اختلاف است. گروهى از مفسران شيعه<ref>التبيان، ج‌9، ص‌570‌؛ روض‌الجنان، ج‌9، ص‌132‌ـ‌139؛ الميزان، ج‌19، ص‌213؛ الفرقان، ج‌28، ص‌255.</ref> و شمارى از اهل سنت<ref>فتح‌القدير، ج‌5‌، ص‌205؛ تفسير بيضاوى، ج‌5‌، ص‌322؛ روح‌المعانى، مج‌15، ج‌28، ص‌85‌.</ref> به پيروى از مجاهد «ال» در «الانسان» را به معناى جنس دانسته‌اند. اين ديدگاه با سياق<ref>اغاثة‌اللهفان، ج‌1، ص‌184؛ الميزان، ج‌19، ص‌213؛ من وحى القرآن، ج‌22، ص‌126‌ـ‌127.</ref> و مفهوم<ref>نمونه، ج‌23، ص‌537‌ـ‌538‌.</ref> آيه و كاربردهاى ديگر «انسان» در قرآن كه به معناى جنس آمده سازگار است. (براى‌ نمونه نك: [[سوره يوسف]]/12، 5‌؛ [[سوره اسراء]]/‌17، 53‌؛ [[سوره فرقان]]/25، 29؛ [[سوره معارج]]/70، 19؛ [[سوره تين]]/ 95،4؛ [[سوره عصر]]/103،2) بر‌ اساس اين ديدگاه كه آلوسى آن را به جمهور مفسران نسبت داده است.<ref>روح‌المعانى، مج‌15، ج‌28، ص‌85‌.</ref>
+
این دسته از مفسران در تعیین مصداق انسان، به اختلاف گراییده‌اند؛ برخى بر اساس دیدگاه [[زمخشرى]] که بدون اشاره به مصداق انسان، آیه را مربوط به اغواگرى شیطان نسبت به مشرکان [[قریش]] در جریان [[جنگ بدر]] مى‌داند،<ref>الکشاف، ج‌۴، ص‌۵۰۷‌؛ مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۳۹۸؛ تفسیر‌بیضاوى، ج‌۵‌، ص‌۳۲۲.</ref> انسان را اشاره به [[ابوجهل]] دانسته‌اند. بنابراین نظر، محتواى آیه همان است که در آیه ۴۸ [[سوره انفال]] به گونه روشن‌تر و مبسوط‌ترى آمده است:<ref>منهج الصادقین، ج‌۹، ص‌۵۳۷‌، ۵۳۹‌؛ الجوهر الثمین، ج‌۶‌، ص‌۱۹۱‌ـ‌۱۹۲؛ انوار درخشان، ج‌۱۶، ص‌۲۷۰.</ref> {{متن قرآن|«و‌اِذ‌زَینَ لَهُمُ الشَّیطنُ اَعملَهُم و قالَ لاغالِبَ لَکمُ الیومَ مِنَ النّاسِ واِنّى جارٌ‌لَکم فَلَمّا تَراءَتِ الفِئَتانِ نَکصَ عَلى عَقِبَیهِ و قالَ‌ اِنّى بَرِىءٌ مِنکم اِنّى اَرى ما لاتَرَونَ اِنّى اَخافُ اللّهَ»}}.
  
معناى آيه عام و فراگير‌است و مى‌تواند درباره همه آدميان صادق باشد،<ref>تفسير جامع، ج‌7، ص‌111؛ كنزالدقائق، ج‌13، ص‌187؛ من‌وحى القرآن، ج‌22، ص‌187.</ref> بر اين اساس، شيطان با وعده‌هاى دروغين، زيبا جلوه دادن بهره‌مندي هاى زندگى و آرزوهاى رنگارنگ و دور و دراز، انسان را به وادى كفر مى‌كشاند و هنگامى كه دروغ بودن وعده‌ها آشكار شد، آدمى را بى‌هيچ يار و ياورى رها ساخته، از او‌ بيزارى مى‌جويد.<ref>التبيان، ج‌9، ص‌570‌؛ تفسير ثعالبى، ج‌3، ص‌319‌ـ‌320؛ الميزان، ج‌19، ص‌213.</ref> چنين مضمونى در برخى ديگر از آيات نيز آمده است كه مى‌تواند مؤيّد ديدگاه ياد شده باشد. (نك: [[سوره ابراهيم]]/14،22؛ [[سوره فرقان]]/25،29)
+
در مقابل، اغلب مفسران دسته دوم با اشاره به داستانى مشهور، مصداق «انسان» را برصیصا خوانده‌اند. بر اساس این حکایت، برصیصا راهبى از [[بنی اسرائیل]] است که روزگارى دراز در صومعه‌اى دور از مردم، زاهدانه به [[عبادت]] خدا پرداخته و بنا به روایتى، مستجاب الدعوه شده است. [[شیطان]] که خشمناک از پرهیزگارى، ریاضت و عبادت هاى پیوسته برصیصا، سالها بى‌هیچ توفیقى در پى فریب او بود سرانجام با [[وسوسه|وسوسه‌هاى]] خود، وى را بر آن مى‌دارد تا با زنى درآمیزد و سپس از ترس رسوایى او را کشته، مدفون سازد. راز این رسوایى که آشکار مى‌شود، برصیصا را به صلیب مى‌کشند. در این هنگام شیطان در آخرین مرحله از اغواگری هایش، در برابر دیدگان او ظاهر شده، از نقش اصلى خود در رقم خوردن چنین سرنوشتى براى برصیصا و نیز رهاسازى او در صورت [[سجده]] بر وى خبر مى‌دهد. برصیصا ناامید از همه جا و با سجده‌اى به اشارت، کافر شده و شیطان بدون هیچ کمکى از وى بیزارى جسته، در کام مرگ رهایش مى‌سازد.<ref>جامع‌البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۸، ص‌۶۳‌، ۶۵‌؛ مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۳۹۷؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۴، ص‌۳۶۴.</ref>
  
دسته دوم از مفسران «ال» را به معناى «عهد» و «انسان» را اشاره به شخصى معين مى‌دانند. ابن‌جوزى هم، اين ديدگاه را به جمهور مفسران نسبت مى‌دهد<ref>زادالمسير، ج‌8‌، ص‌219.</ref> كه با ادعاى گفته شده آلوسى در تناقض است. برخى بكار رفتن صيغه‌هاى ماضى (قال و كفر) و امر (اكفر) را در آيه مؤيّد اين ديدگاه‌ دانسته‌اند، با اين استدلال ضعيف و شكننده كه صيغه‌هاى ياد شده نشان مى‌دهد كه محتواى آيه در زمان گذشته روى داده و شخصى معين، مورد خطاب شيطان بوده است. در غير اين صورت بايد صيغه مضارع بكار‌ مى‌رفت.<ref> بيان‌السعاده، ج4، ص165؛ تفسير منسوب به امام عسكرى صلى الله عليه و آله، ص‌619‌ـ‌620‌.</ref>
+
در کنار این روایت مشهور، روایت نادر و کاملا متفاوتى نیز درباره سرگذشت برصیصا در برخى منابع گزارش شده است. بر اساس این روایت، برصیصا عابدى مسلمان و مؤذّن در یکى از مساجد [[مصر]] است که روزى هنگام [[اذان]] بر بالاى مأذنه با دیدن دختر ترساى همسایه، دلبسته او شده و در پى وصال آن دختر و به درخواست خانواده او، از آیین مسلمانى دست برمى‌دارد؛ اما پیش از آن که کام دل برگیرد، در حادثه‌اى از بالاى بام افتاده، مى‌میرد.<ref>الکبائر، ص‌۲۲۸.</ref>
  
اين دسته از مفسران در تعيين مصداق انسان، به اختلاف گراييده‌اند؛ برخى بر اساس ديدگاه زمخشرى كه بدون اشاره به مصداق انسان، آيه را مربوط به اغواگرى شيطان نسبت به مشركان قريش در جريان جنگ بدر مى‌داند،<ref>الكشاف، ج‌4، ص‌507‌؛ مجمع‌البيان، ج‌9، ص‌398؛ تفسير‌بيضاوى، ج‌5‌، ص‌322.</ref> انسان را اشاره به ابوجهل دانسته‌اند. بنابراين نظر، محتواى آيه همان است كه در آيه 48 [[سوره انفال]]/8 به گونه روشن‌تر و مبسوط‌ترى آمده است:<ref>منهج الصادقين، ج‌9، ص‌537‌، 539‌؛ الجوهر الثمين، ج‌6‌، ص‌191‌ـ‌192؛ انوار درخشان، ج‌16، ص‌270.</ref> «و‌اِذ‌زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيطنُ اَعملَهُم و قالَ لاغالِبَ لَكُمُ اليَومَ مِنَ النّاسِ واِنّى جارٌ‌لَكُم فَلَمّا تَراءَتِ الفِئَتانِ نَكَصَ عَلى عَقِبَيهِ و قالَ‌ اِنّى بَرِىءٌ مِنكُم اِنّى اَرى ما لاتَرَونَ اِنّى اَخافُ اللّهَ». در مقابل، اغلب مفسران دسته دوم با اشاره به داستانى مشهور، مصداق «انسان» را برصيصا خوانده‌اند.
+
داستان مشهور برصیصا با سندهاى گوناگون از [[ابن عباس]] (م، ۶۸ ق)، [[ابن مسعود]] (م، ۳۳ ق)، طاووس و همچنین از [[امام علی علیه السلام|امام على]] علیه السلام<ref>جامع‌البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۸، ص‌۶۳‌، ۶۵‌؛ تفسیر بغوى، ج‌۴، ص‌۲۹۴، ۲۹۶؛ الدرالمنثور، ج‌۸‌، ص‌۱۱۶، ۱۱۹.</ref> و در پاره‌اى منابع از [[پیامبر|پیامبر‌ اسلام]] صلى الله علیه و آله<ref>تلبیس ابلیس، ج‌۱، ص‌۳۷؛ شعب الایمان، ج‌۴، ص‌۳۷۲؛ احیاء علوم الدین، ج‌۳،ص‌۳۱.</ref> روایت و بیشتر سندهاى آن تضعیف شده است؛<ref>تفسیر ثعالبى، ج‌۳، ص‌۳۱۹‌ـ‌۳۲۰؛ دائرة‌المعارف الاسلامیه، ج‌۳، ص‌۵۴۶‌، «برصیصا».</ref> از جمله، روایت منسوب به پیامبر صلى الله علیه و آله را عبید‌ بن رفاعه نقل مى‌کند که برخى‌ با نفى [[صحابی|صحابى]] بودن،<ref>معرفة الثقات، ج‌۲، ص‌۱۱۷؛ الجرح والتعدیل، ج‌۵‌، ص‌۴۰۶؛ تهذیب الکمال، ج‌۱۹، ص‌۲۰۵.</ref> روایت او را [[حدیث مرسل|مرسل]] دانسته‌اند.<ref>تهذیب الکمال، ج‌۱۹، ص‌۲۰۵؛ الاصابه، ج‌۵‌، ص‌۲۰۸.</ref>
  
بر اساس اين حكايت، برصيصا، راهبى از بنى‌اسرائيل است كه روزگارى دراز در صومعه‌اى دور از مردم، زاهدانه به عبادت خدا پرداخته و بنا به روايتى، مستجاب الدعوه شده است. شيطان كه خشمناك از پرهيزگارى، رياضت و عبادت هاى پيوسته برصيصا، سالها بى‌هيچ توفيقى در پى فريب او بود سرانجام با وسوسه‌هاى خود، وى را بر آن مى‌دارد تا با زنى درآميزد و سپس از ترس رسوايى او را كشته، مدفون سازد.
+
از سوى دیگر، به رغم آن که برخى پژوهشگران، [[سند حدیث|سند]] روایت منسوب به على علیه السلام را صحیح پنداشته‌اند،<ref>المستدرک، ج‌۲، ص‌۴۸۴‌ـ‌۴۸۵؛ روح‌المعانى، مج‌۱۵، ج‌۲۸، ص‌۸۶‌؛ دائرة‌المعارف الاسلامیه، ج‌۳، ص‌۵۴۶‌ـ‌۵۴۷‌.</ref> اساساً اثرى از حکایت برصیصا در [[احادیث]] شیعه به چشم نمى‌خورد و روایت ابن‌ عباس و ابن‌ مسعود که به احتمال زیاد از‌ زمان [[شیخ طوسى]] (م، ۴۶۰‌ق) به بعد به تفاسیر شیعه راه یافته،<ref>التبیان، ج‌۹، ص‌۵۷۰‌؛ مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۴۳۸؛ روض‌الجنان، ج‌۱۹، ص‌۱۳۲‌ـ‌۱۳۹.</ref> از منابع اهل سنت گرفته‌ شده<ref> الدرالمنثور، ج‌۶‌، ص‌۲۰۰.</ref> و حتى برخى آن را با عقل و مذهب [[امامیه|امامیه]] ناسازگار خوانده‌اند.<ref>تفسیر جامع، ج‌۷، ص‌۱۱۳.</ref>
  
راز اين رسوايى كه آشكار مى‌شود، برصيصا را به صليب مى‌كشند. در اين هنگام شيطان در آخرين مرحله از اغواگري هايش، در برابر ديدگان او ظاهر شده، از نقش اصلى خود در رقم خوردن چنين سرنوشتى براى برصيصا و نيز رهاسازى او در صورت [[سجده]] بر وى خبر مى‌دهد. برصيصا نااميد از همه جا و با سجده‌اى به اشارت، كافر شده و شيطان بدون هيچ كمكى از وى بيزارى جسته، در كام مرگ رهايش مى‌سازد.<ref>جامع‌البيان، مج‌14، ج‌28، ص‌63‌، 65‌؛ مجمع‌البيان، ج‌9، ص‌397؛ تفسير ابن‌كثير، ج‌4، ص‌364.</ref>
+
دسیسه‌هاى گام به گام [[ابلیس]]، یارى جستن وى از شیاطین دیگر در پى ناتوانى در فریب برصیصا، مأمور شدن شیطانى به نام «ابیض» براى این کار و وارد شدن او از راه [[عبادت]] و در شکل و شمایل یک راهب، چگونگى راهیابى زن یاد شده به صومعه برصیصا و نقش شیطان در فاش شدن خیانت و جنایت او، از موضوعات دیگرى است که گاه با جزئیاتى متفاوت در روایت هاى گوناگون داستان به‌ چشم مى‌خورد. در بیشتر روایت ها برصیصا، راهب و در برخى دیگر، عابدى از بنى‌اسرائیل خوانده مى‌شود، چنان‌ که در اغلب پرداخت هاى داستان، راهیابى زن یاد شده به صومعه با بیمارى‌ او و دعاى برصیصا براى شفاى وى در ارتباط است.<ref>جامع البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۸، ص‌۶۳‌، ۶۵‌؛ تفسیر قرطبى، ج‌۱۸، ص‌۲۵، ۲۹؛ الدرالمنثور، ج‌۸‌، ص‌۱۱۸‌ـ‌۱۱۹.</ref>
  
در كنار اين روايت مشهور، روايت نادر و كاملا متفاوتى نيز درباره سرگذشت برصيصا در برخى منابع گزارش شده است. بر اساس اين روايت، برصيصا عابدى مسلمان و مؤذّن در يكى از مساجد مصر است كه روزى هنگام اذان بر بالاى مأذنه با ديدن دختر ترساى همسايه، دلبسته او شده در پى وصال آن دختر و به درخواست خانواده او از آيين مسلمانى دست برمى‌دارد؛ اما پيش از آن كه كام دل برگيرد، در حادثه‌اى از بالاى بام افتاده، مى‌ميرد.<ref>الكبائر، ص‌228.</ref>
+
بنابر روایت منسوب به امیرمؤمنان على علیه السلام او زنى است که شیطان دچار جنونش کرده و در دل برادرانش القا مى‌کند که شفاى او بدست برصیصاست. در روایت ابن‌عباس از برادران سه‌گانه‌اى یاد مى‌شود که خواهر بیمار خود را بدست برصیصا به عنوان فردى مورد اعتماد سپرده، روانه سفر مى‌شوند. روایت ابن‌ مسعود از زن چوپانى یاد مى‌کند که شب را به صومعه برصیصا پناه مى‌برده است. حکایت برصیصا در منابع متأخر با بسط و جزئیات بیشترى آمده است.<ref>زادالمسیر، ج‌۸‌، ص‌۲۱۹، ۲۲۳؛ تفسیر قرطبى، ج‌۱۸، ص‌۲۵‌،‌۲۹.</ref>
  
داستان مشهور برصيصا با سندهاى گوناگون از ابن‌عباس (م. 68 ق.)، ابن‌مسعود (م. 33 ق.)، طاووس و همچنين از اميرمؤمنان، على عليه السلام<ref>جامع‌البيان، مج‌14، ج‌28، ص‌63‌، 65‌؛ تفسير بغوى، ج‌4، ص‌294، 296؛ الدرالمنثور، ج‌8‌، ص‌116، 119.</ref> و در پاره‌اى منابع از [[پيامبر‌ اسلام]] صلى الله عليه و آله<ref>تلبيس ابليس، ج‌1، ص‌37؛ شعب الايمان، ج‌4، ص‌372؛ احياء علوم الدين، ج‌3،ص‌31.</ref> روايت و بيشتر سندهاى آن تضعيف شده است؛<ref>تفسير ثعالبى، ج‌3، ص‌319‌ـ‌320؛ دائرة‌المعارف الاسلاميه، ج‌3، ص‌546‌، «برصيصا».</ref> از جمله، روايت منسوب به پيامبر صلى الله عليه و آله را عبيد‌ بن رفاعه نقل مى‌كند كه برخى‌ با نفى صحابى بودن،<ref>معرفة الثقات، ج‌2، ص‌117؛ الجرح والتعديل، ج‌5‌، ص‌406؛ تهذيب الكمال، ج‌19، ص‌205.</ref> روايت او را مرسل دانسته‌اند.<ref>تهذيب الكمال، ج‌19، ص‌205؛ الاصابه، ج‌5‌، ص‌208.</ref>
+
حتى در برخى منابع از باردار شدن آن زن، تولد نوزاد و کشته شدن او نیز بدست برصیصا یاد مى‌شود.<ref>اغاثة اللهفان، ج‌۱، ص‌۱۸۴.</ref> اصل داستان عبرى و از اخبار بنى‌اسرائیل است؛<ref>البدایة والنهایه، ج‌۲، ص‌۱۶۲‌ـ‌۱۶۳؛ بحارالانوار، ج‌۱۰۸، ص‌۱۹۲؛ مجله سخن، دوره ۱۳، ش ۲ «هشت تحریر از داستان برصیصاى عابد».</ref> ولى منبع پیش از [[اسلام]] آن معلوم نیست و به احتمال فراوان از زبان [[اهل کتاب]] شنیده شده است.<ref>دائرة‌المعارف الاسلامیه، ج‌۳، ص‌۵۴۷‌؛ من وحى القرآن، ج‌۲۲، ص‌۱۲۷.</ref> در برخى منابع از وهب‌ بن منبه نیز نقل مى‌شود.
  
از سوى ديگر به رغم آن كه برخى پژوهشگران، سند روايت منسوب به على عليه السلام را صحيح پنداشته‌اند،<ref>المستدرك، ج‌2، ص‌484‌ـ‌485؛ روح‌المعانى، مج‌15، ج‌28، ص‌86‌؛ دائرة‌المعارف الاسلاميه، ج‌3، ص‌546‌ـ‌547‌.</ref> اساساً اثرى از حكايت برصيصا در [[احاديث]] شيعه به چشم نمى‌خورد و روايت ابن‌ عباس و ابن‌ مسعود كه به احتمال زياد از‌ زمان [[شيخ طوسى]] (م.‌460‌ق.) به بعد به تفاسير شيعه راه يافته،<ref>التبيان، ج‌9، ص‌570‌؛ مجمع البيان، ج‌9، ص‌438؛ روض‌الجنان، ج‌19، ص‌132‌ـ‌139.</ref> از منابع اهل سنت گرفته‌ شده<ref> الدرالمنثور، ج‌6‌، ص‌200.</ref> و حتى برخى آن را با عقل و مذهب اماميه ناسازگار خوانده‌اند.<ref>تفسير جامع، ج‌7، ص‌113.</ref>
+
نام برصیصا نیز در اصل نامعلوم بوده است. در منابع دست اول، از جمله تفاسیر نخست شیعه<ref>تفسیر منسوب به امام عسکرى علیه السلام، ص‌۶۱۹‌ـ‌۶۲۰‌؛ تفسیر قمى، ج‌۲، ص‌۳۷۱‌ـ‌۳۷۲؛ التبیان، ج‌۹، ص‌۵۷۰‌.</ref> و سنى،<ref>تفسیرعبدالرزاق، ج‌۳، ص‌۲۹۹‌ـ‌۳۰۰؛ جامع البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۸، ص‌۶۳‌، ۶۵‌.</ref> بدون ذکر نامى فقط از یک راهب و گاه عابد یاد مى‌شود؛ گویا این نام براى نخستین بار در اواخر قرن چهارم قمرى به وسیله ابولیث سمرقندى (م، ۳۷۵ یا ۳۸۳ ق) و در کتاب تنبیه الغافلین، بر شخصیت داستان نهاده شده است.<ref>دائرة‌المعارف الاسلامیه، ج‌۳، ص‌۵۴۵‌.</ref>
  
دسيسه‌هاى گام به گام ابليس، يارى جستن وى از شياطين ديگر در پى ناتوانى در فريب برصيصا، مأمور شدن شيطانى به نام «ابيض» براى اين كار و وارد شدن او از راه [[عبادت]] و در شكل و شمايل يك راهب، چگونگى راهيابى زن ياد شده به صومعه برصيصا و نقش شيطان در فاش شدن خيانت و جنايت او، از موضوعات ديگرى است كه گاه با جزئياتى متفاوت در روايت هاى گوناگون داستان به‌ چشم مى‌خورد. در بيشتر روايت ها برصيصا راهب و در برخى ديگر، عابدى از بنى‌اسرائيل خوانده مى‌شود، چنان‌ كه در اغلب پرداخت هاى داستان، راهيابى زن ياد شده به صومعه با بيمارى‌ او و دعاى برصيصا براى شفاى وى در ارتباط است.<ref>جامع البيان، مج‌14، ج‌28، ص‌63‌، 65‌؛ تفسير قرطبى، ج‌18، ص‌25، 29؛ الدرالمنثور، ج‌8‌، ص‌118‌ـ‌119.</ref>
+
برخى چون ابن‌کثیر، نام برصیصا را براى راهب نامبرده، با تردید یاد کرده‌اند.<ref>تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۴، ص‌۳۶۵.</ref> این نام یادآور سرگذشت «آنتونى قدیس» (۲۵۱ ـ ۳۵۵ یا ۳۵۶‌ م) از راهبان و زاهدان نخستین [[مسیحیت|مسیحى]] است. او روزگار درازى را در غارها و قلعه‌اى کهن (صیصه) در مصر به عزلت و [[عبادت]] و ترک و تجرد گذراند. زندگى او سراسر پیکارى افسانه‌اى با ابلیس و وسوسه‌هاى اغواگرانه اوست. آنتونى که سرگذشت وى بازتابى گسترده در هنر و ادبیات مسیحى دارد هنوز هم براى شمارى از راهبان، اسطوره‌اى آرمانى به شمار مى‌رود.<ref>Britanica, I, PP ۴۴۱ - ۴۴۴ , ۸۴۱ ؛ The newe Catholic Encyclopedia, I.۱۰۵۵.</ref>
  
بنابر روايت منسوب به اميرمؤمنان، على عليه السلام او زنى است كه شيطان دچار جنونش كرده و در دل برادرانش القا مى‌كند كه شفاى او بدست برصيصاست. در روايت ابن‌عباس از برادران سه‌گانه‌اى ياد مى‌شود كه خواهر بيمار خود را بدست برصيصا به عنوان فردى مورد اعتماد سپرده، روانه سفر مى‌شوند. روايت ابن‌ مسعود از زن چوپانى ياد مى‌كند كه شب را به صومعه برصيصا پناه مى‌برده است. حكايت برصيصا در منابع متأخر با بسط و جزئيات بيشترى آمده است.<ref>زادالمسير، ج‌8‌، ص‌219، 223؛ تفسير قرطبى، ج‌18، ص‌25‌،‌29.</ref>
+
محلى که ماجراى برصیصا در آن روى داده، مورد اختلاف است؛ [[ابن بطوطه|ابن‌ بطوطه]] (م، ۷۷۹ ق) در [[سفرنامه ابن بطوطه (کتاب)|سفرنامه]] خود از قصر برصیصاى عابد یاد مى‌کند که بین طرابلس و اسکندریه آن را دیده است.<ref>رحلة ابن‌بطوطه، ص‌۲۰.</ref> در تاریخ شهر حلب از کوه برصایا که مقام و قبر برصیصا در آن قرار دارد یاد مى‌شود.<ref>بغیة الطلب، ج‌۱، ص‌۴۳۷.</ref>
  
حتى در برخى منابع از باردار شدن آن زن، تولد نوزاد و كشته شدن او نيز بدست برصيصا ياد مى‌شود.<ref>اغاثة اللهفان، ج‌1، ص‌184.</ref> اصل داستان عبرى و از اخبار بنى‌اسرائيل است؛<ref>البداية والنهايه، ج‌2، ص‌162‌ـ‌163؛ بحارالانوار، ج‌108، ص‌192؛ مجله سخن، دوره 13، ش 2 «هشت تحرير از داستان برصيصاى عابد».</ref> ولى منبع پيش از اسلام آن معلوم نيست و به احتمال فراوان از زبان اهل كتاب شنيده شده است.<ref>دائرة‌المعارف الاسلاميه، ج‌3، ص‌547‌؛ من وحى القرآن، ج‌22، ص‌127.</ref> در برخى منابع از وهب‌ بن منبه نيز نقل مى‌شود.
+
برخى پژوهشگران اروپایى همانند گولدزیهر، لندبرگ و مک دونالد با استناد به منابع مسلمانان، تحقیقاتى را درباره اصل داستان برصیصا، تاریخ پیدایش و سیر بسط و تحول آن انجام داده‌اند.<ref>The New Catholic Encyclopedia, I , ۱۰۵۵.</ref> برخى از این پژوهشگران، منطقه [[حضرموت]] و برخى دیگر حلب را محل داستان گفته‌اند،<ref>The Oxford Dictionary, II , P ۶۶۸.</ref> چنان‌که این اعتقاد نیز وجود دارد که رمان سه‌ جلدى «آمبروسیو یا راهب» (Ambrosio or the Mark) با الهام از این داستان که در اواخر‌ قرن ۱۸ میلادى وارد انگلستان شده، به رشته تحریر درآمده است.<ref>Britannica , I , P ۸۴۱ The New Catholic Encyclopedia , I , P ۱۰۵۵.</ref> شخصیت اصلى این رمان، راهبى از مادرید است که سرانجام در دام وسوسه‌هاى شهوانى گرفتار و پس از ارتکاب زنا و از ترس رسوایى، مرتکب قتل مى‌شود.<ref>دائرة‌المعارف بزرگ اسلامى، ج‌۱۱، ص‌۷۲۱.</ref>
  
نام برصيصا نيز در اصل نامعلوم بوده است. در منابع دست اول، از جمله تفاسير نخست شيعه<ref>تفسير منسوب به امام عسكرى عليه السلام، ص‌619‌ـ‌620‌؛ تفسير قمى، ج‌2، ص‌371‌ـ‌372؛ التبيان، ج‌9، ص‌570‌.</ref> و سنى،<ref>تفسيرعبدالرزاق، ج‌3، ص‌299‌ـ‌300؛ جامع البيان، مج‌14، ج‌28، ص‌63‌، 65‌.</ref> بدون ذكر نامى فقط از يك راهب و گاه عابد ياد مى‌شود؛ گويا اين نام براى نخستين بار در اواخر قرن چهارم قمرى به وسيله ابوليث سمرقندى (م.‌375 يا 383 ق.) و در كتاب تنبيه الغافلين، بر شخصيت داستان نهاده شده است.<ref>دائرة‌المعارف الاسلاميه، ج‌3، ص‌545‌.</ref>
+
با توجه به آنچه که تاکنون گفته شد، به نظر مى‌رسد داستان برصیصا، فارغ از این که واقعیت تاریخى داشته باشد یا نه، نمى‌تواند مورد اشاره [[آیه]] باشد. حداکثر مى‌توان آن را همانند مشرکان شرکت‌کننده در [[جنگ بدر]]، از مصادیق و نمونه‌هاى اغواگرى شیطان دانست. به احتمال زیاد در آغاز نیز به عنوان یک مصداق ولى بعدها و از سر بى‌دقتى، به عنوان حکایت مورد اشاره آیه در منابع تفسیرى راه یافته است.
 
 
برخى چون ابن‌كثير، نام برصيصا را براى راهب نامبرده، با ترديد ياد كرده‌اند.<ref>تفسير ابن‌كثير، ج‌4، ص‌365.</ref> اين نام يادآور سرگذشت «آنتونى قديس» (251 ـ 355 يا 356‌ م.) از راهبان و زاهدان نخستين مسيحى است. او روزگار درازى را در غارها و قلعه‌اى كهن (صيصه) در مصر به عزلت و [[عبادت]] و ترك و تجرد گذراند. زندگى او سراسر پيكارى افسانه‌اى با ابليس و وسوسه‌هاى اغواگرانه اوست. آنتونى كه سرگذشت وى بازتابى گسترده در هنر و ادبيات مسيحى دارد هنوز هم براى شمارى از راهبان، اسطوره‌اى آرمانى به شمار مى‌رود.<ref>Britanica, I, PP 441 - 444 , 841 ؛ The newe Catholic Encyclopedia, I.1055.</ref>
 
 
 
محلى كه ماجراى برصيصا در آن روى داده، مورد اختلاف است؛ ابن‌ بطوطه (م. 779 ق.) در سفرنامه خود از قصر برصيصاى عابد ياد مى‌كند كه بين طرابلس و اسكندريه آن را ديده است.<ref>رحلة ابن‌بطوطه، ص‌20.</ref> در تاريخ شهر حلب از كوه برصايا كه مقام و قبر برصيصا در آن قرار دارد ياد مى‌شود.<ref>بغية الطلب، ج‌1، ص‌437.</ref>
 
 
 
برخى پژوهشگران اروپايى همانند گولدزيهر، لندبرگ و مك دونالد با استناد به منابع مسلمانان، تحقيقاتى را درباره اصل داستان برصيصا، تاريخ پيدايش و سير بسط و تحول آن انجام داده‌اند.<ref>The New Catholic Encyclopedia, I , 1055.</ref> برخى از اين پژوهشگران، منطقه حضرموت و برخى ديگر حلب را محل داستان گفته‌اند،<ref>The Oxford Dictionary, II , P 668.</ref> چنان‌كه اين اعتقاد نيز وجود دارد كه رمان سه‌ جلدى «آمبروسيو يا راهب» (Ambrosio or the Mark) با الهام از اين داستان كه در اواخر‌ قرن 18 ميلادى وارد انگلستان شده، به رشته تحرير درآمده است.<ref>Britannica , I , P 841 The New Catholic Encyclopedia , I , P 1055.</ref> شخصيت اصلى اين رمان، راهبى از مادريد است كه سرانجام در دام وسوسه‌هاى شهوانى گرفتار و پس از ارتكاب زنا و از ترس رسوايى، مرتكب قتل مى‌شود.<ref>دائرة‌المعارف بزرگ اسلامى، ج‌11، ص‌721.</ref>
 
 
 
با توجه به آنچه كه تاكنون گفته شد، به نظر مى‌رسد داستان برصيصا، فارغ از اين كه واقعيت تاريخى داشته باشد يا نه نمى‌تواند مورد اشاره آيه باشد. حداكثر مى‌توان آن را همانند مشركان شركت‌كننده در [[جنگ بدر]]، از مصاديق و نمونه‌هاى اغواگرى شيطان دانست. به احتمال زياد در آغاز نيز به عنوان يك مصداق ولى بعدها و از سر بى‌دقتى، به عنوان حكايت مورد اشاره آيه در منابع تفسيرى راه يافته است.
 
 
 
مقايسه روايت هاى متفاوت و گزارش هاى منابع گوناگون نشان مى‌دهد كه داستانْ درگذر زمان، براى انطباق بيشتر با آيه، تأثير عميق‌ و‌ ماندگار در مخاطب و نيز متأثر از ذهنيت و نوع نگرش اسلامى به شيطان، وسوسه‌ها و چگونگى تعامل وى با انسان، شرح و بسط بيشترى يافته است.
 
  
 +
مقایسه روایت هاى متفاوت و گزارش هاى منابع گوناگون نشان مى‌دهد که داستانْ درگذر زمان، براى انطباق بیشتر با آیه، تأثیر عمیق‌ و‌ ماندگار در مخاطب و نیز متأثر از ذهنیت و نوع نگرش اسلامى به شیطان، وسوسه‌ها و چگونگى تعامل وى با انسان، شرح و بسط بیشترى یافته است.
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
 
 
 
==منابع==
 
==منابع==
على اسدى، دائرة المعارف قرآن کریم، ج5، ص477-483.
+
* "برصیصا"، دائرةالمعارف قرآن کریم، على اسدى، ج۵، ص۴۷۷-۴۸۳.
 
 
 
[[رده: شخصیت‌های شان نزول آیات قرآن]]
 
[[رده: شخصیت‌های شان نزول آیات قرآن]]
 +
[[رده: مقاله های مهم]]
 +
{{سنجش کیفی
 +
|سنجش=شده
 +
|شناسه= خوب
 +
|عنوان بندی مناسب= متوسط
 +
|کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب
 +
|رعایت سطح مخاطب عام= متوسط
 +
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب
 +
|جامعیت= خوب
 +
|رعایت اختصار= متوسط
 +
|سیر منطقی= خوب
 +
|کیفیت پژوهش= خوب
 +
|رده= دارد
 +
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۵۹


Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«برصیصا» راهبى عابد و زاهد بود که با اغواگرى شیطان بدفرجام شد. وی شخصیتى شبه تاریخى است که نام و سرگذشت او به صورت نمونه‌اى عبرت‌آموز از تلاش بى وقفه شیطان براى اغواى انسان و نیز امکان بدفرجامى آدمى به رغم سابقه درخشان، بازتابى عمدتاً گسترده در منابع تاریخى،[۱] تفسیرى،[۲] حدیثى،[۳] اخلاقى[۴] و کلامى[۵] مسلمانان یافته است. گاه به سبب شباهت در سرنوشت، نام برصیصا در کنار ابلیس و بلعم باعورا یاد مى‌شود که هر سه به رغم پیشینه درخشان در عبادت و بندگى خدا، بدفرجام و کفر‌آیین شدند.[۶]

نام و سرگذشت برصیصا در قرآن نیامده است؛ اما همه مفسران شیعه[۷] و سنى[۸] هر چند با شکلی متفاوت، در ارتباط با آیه ۱۶‌ سوره حشر داستان او را آورده‌اند: «کمَثَلِ الشَّیطنِ اِذ قالَ لِلاِنسنِ اکفُر فَلَمّا کفَرَ قالَ اِنّى بَرىءٌ‌ مِنک اِنّى اَخافُ اللّهَ رَبَّ العلَمین»؛ مانند حکایت‏ شیطان که به انسان گفت کافر شو و چون کافر شد گفت من از تو بیزارم زیرا من از خدا پروردگار جهانیان مى‏ ترسم.

این تمثیل درباره تحریک و فریب یهود بنى‌نضیر از سوى منافقان مدینه است.[۹] در پى پیمان‌شکنى بنى‌نضیر در جریان دسیسه کشتن پیامبر صلى الله علیه و آله و بر اساس توافق حاصل شده، آنان باید خانه و دارایى خود را رها ساخته، جلاى وطن مى‌کردند.[۱۰] (نک:‌ سوره حشر، ۲-۶) منافقان با وعده همیارى و همراهى در صورت جنگ با پیامبر صلى الله علیه و آله یا جلاى وطن (سوره حشر، ۱۱)، بنى‌نضیر را به مخالفت با تصمیم یاد شده و خوددارى از کوچ اجبارى تحریک کردند.[۱۱]

خداوند با دروغگو خواندن منافقان، از همیارى و همراهى نکردن آنها و رویگردانیشان از بنى‌نضیر در صورت جنگ و جلاى وطن خبر داده (سوره حشر، ۱۲) و آنان را همانند شیطان مى‌نامد که به سبب دشمنى دیرینه و با وعده‌هاى دروغین و وسوسه انگیزش به اغواگرى انسان مى‌پردازد و هنگامى که آدمى در دام کفر گرفتار آمد و درمانده‌ شد از او برائت و بیزارى مى‌جوید.[۱۲] (سوره حشر، ۱۶)

این که «انسان» به معناى جنس آن و آیه بیانگر تعامل شیطان با نوع‌ بنى‌بشر است، یا این که به شخصى معین در حادثه‌اى خارجى و تاریخى اشاره دارد، مورد اختلاف است. گروهى از مفسران شیعه[۱۳] و شمارى از اهل سنت[۱۴] به پیروى از مجاهد، «ال» در «الانسان» را به معناى جنس دانسته‌اند. این دیدگاه با سیاق[۱۵] و مفهوم[۱۶] آیه و کاربردهاى دیگر «انسان» در قرآن که به معناى جنس آمده سازگار است. (براى‌ نمونه نک: سوره یوسف، ۵‌؛ سوره اسراء، ۵۳‌؛ سوره فرقان، ۲۹) بر‌ اساس این دیدگاه که آلوسى آن را به جمهور مفسران نسبت داده است،[۱۷] معناى آیه عام و فراگیر‌ است و مى‌تواند درباره همه آدمیان صادق باشد،[۱۸] بر این اساس، شیطان با وعده‌هاى دروغین، زیبا جلوه دادن بهره‌مندی هاى زندگى و آرزوهاى رنگارنگ و دور و دراز، انسان را به وادى کفر مى‌کشاند و هنگامى که دروغ بودن وعده‌ها آشکار شد، آدمى را بى‌هیچ یار و یاورى رها ساخته، از او‌ بیزارى مى‌جوید.[۱۹] چنین مضمونى در برخى دیگر از آیات نیز آمده است که مى‌تواند مؤید دیدگاه یاد شده باشد. (نک: سوره ابراهیم، ۲۲؛ سوره فرقان، ۲۹)

دسته دوم از مفسران «ال» را به معناى «عهد» و «انسان» را اشاره به شخصى معین مى‌دانند. ابن‌جوزى هم، این دیدگاه را به جمهور مفسران نسبت مى‌دهد[۲۰] که با ادعاى گفته شده آلوسى در تناقض است. برخى بکار رفتن صیغه‌هاى ماضى (قال و کفر) و امر (اکفُر) را در آیه مؤید این دیدگاه‌ دانسته‌اند، با این استدلال ضعیف که صیغه‌هاى یاد شده نشان مى‌دهد که محتواى آیه در زمان گذشته روى داده و شخصى معین، مورد خطاب شیطان بوده است. در غیر این صورت باید صیغه مضارع بکار‌ مى‌رفت.[۲۱]

این دسته از مفسران در تعیین مصداق انسان، به اختلاف گراییده‌اند؛ برخى بر اساس دیدگاه زمخشرى که بدون اشاره به مصداق انسان، آیه را مربوط به اغواگرى شیطان نسبت به مشرکان قریش در جریان جنگ بدر مى‌داند،[۲۲] انسان را اشاره به ابوجهل دانسته‌اند. بنابراین نظر، محتواى آیه همان است که در آیه ۴۸ سوره انفال به گونه روشن‌تر و مبسوط‌ترى آمده است:[۲۳] «و‌اِذ‌زَینَ لَهُمُ الشَّیطنُ اَعملَهُم و قالَ لاغالِبَ لَکمُ الیومَ مِنَ النّاسِ واِنّى جارٌ‌لَکم فَلَمّا تَراءَتِ الفِئَتانِ نَکصَ عَلى عَقِبَیهِ و قالَ‌ اِنّى بَرِىءٌ مِنکم اِنّى اَرى ما لاتَرَونَ اِنّى اَخافُ اللّهَ».

در مقابل، اغلب مفسران دسته دوم با اشاره به داستانى مشهور، مصداق «انسان» را برصیصا خوانده‌اند. بر اساس این حکایت، برصیصا راهبى از بنی اسرائیل است که روزگارى دراز در صومعه‌اى دور از مردم، زاهدانه به عبادت خدا پرداخته و بنا به روایتى، مستجاب الدعوه شده است. شیطان که خشمناک از پرهیزگارى، ریاضت و عبادت هاى پیوسته برصیصا، سالها بى‌هیچ توفیقى در پى فریب او بود سرانجام با وسوسه‌هاى خود، وى را بر آن مى‌دارد تا با زنى درآمیزد و سپس از ترس رسوایى او را کشته، مدفون سازد. راز این رسوایى که آشکار مى‌شود، برصیصا را به صلیب مى‌کشند. در این هنگام شیطان در آخرین مرحله از اغواگری هایش، در برابر دیدگان او ظاهر شده، از نقش اصلى خود در رقم خوردن چنین سرنوشتى براى برصیصا و نیز رهاسازى او در صورت سجده بر وى خبر مى‌دهد. برصیصا ناامید از همه جا و با سجده‌اى به اشارت، کافر شده و شیطان بدون هیچ کمکى از وى بیزارى جسته، در کام مرگ رهایش مى‌سازد.[۲۴]

در کنار این روایت مشهور، روایت نادر و کاملا متفاوتى نیز درباره سرگذشت برصیصا در برخى منابع گزارش شده است. بر اساس این روایت، برصیصا عابدى مسلمان و مؤذّن در یکى از مساجد مصر است که روزى هنگام اذان بر بالاى مأذنه با دیدن دختر ترساى همسایه، دلبسته او شده و در پى وصال آن دختر و به درخواست خانواده او، از آیین مسلمانى دست برمى‌دارد؛ اما پیش از آن که کام دل برگیرد، در حادثه‌اى از بالاى بام افتاده، مى‌میرد.[۲۵]

داستان مشهور برصیصا با سندهاى گوناگون از ابن عباس (م، ۶۸ ق)، ابن مسعود (م، ۳۳ ق)، طاووس و همچنین از امام على علیه السلام[۲۶] و در پاره‌اى منابع از پیامبر‌ اسلام صلى الله علیه و آله[۲۷] روایت و بیشتر سندهاى آن تضعیف شده است؛[۲۸] از جمله، روایت منسوب به پیامبر صلى الله علیه و آله را عبید‌ بن رفاعه نقل مى‌کند که برخى‌ با نفى صحابى بودن،[۲۹] روایت او را مرسل دانسته‌اند.[۳۰]

از سوى دیگر، به رغم آن که برخى پژوهشگران، سند روایت منسوب به على علیه السلام را صحیح پنداشته‌اند،[۳۱] اساساً اثرى از حکایت برصیصا در احادیث شیعه به چشم نمى‌خورد و روایت ابن‌ عباس و ابن‌ مسعود که به احتمال زیاد از‌ زمان شیخ طوسى (م، ۴۶۰‌ق) به بعد به تفاسیر شیعه راه یافته،[۳۲] از منابع اهل سنت گرفته‌ شده[۳۳] و حتى برخى آن را با عقل و مذهب امامیه ناسازگار خوانده‌اند.[۳۴]

دسیسه‌هاى گام به گام ابلیس، یارى جستن وى از شیاطین دیگر در پى ناتوانى در فریب برصیصا، مأمور شدن شیطانى به نام «ابیض» براى این کار و وارد شدن او از راه عبادت و در شکل و شمایل یک راهب، چگونگى راهیابى زن یاد شده به صومعه برصیصا و نقش شیطان در فاش شدن خیانت و جنایت او، از موضوعات دیگرى است که گاه با جزئیاتى متفاوت در روایت هاى گوناگون داستان به‌ چشم مى‌خورد. در بیشتر روایت ها برصیصا، راهب و در برخى دیگر، عابدى از بنى‌اسرائیل خوانده مى‌شود، چنان‌ که در اغلب پرداخت هاى داستان، راهیابى زن یاد شده به صومعه با بیمارى‌ او و دعاى برصیصا براى شفاى وى در ارتباط است.[۳۵]

بنابر روایت منسوب به امیرمؤمنان على علیه السلام او زنى است که شیطان دچار جنونش کرده و در دل برادرانش القا مى‌کند که شفاى او بدست برصیصاست. در روایت ابن‌عباس از برادران سه‌گانه‌اى یاد مى‌شود که خواهر بیمار خود را بدست برصیصا به عنوان فردى مورد اعتماد سپرده، روانه سفر مى‌شوند. روایت ابن‌ مسعود از زن چوپانى یاد مى‌کند که شب را به صومعه برصیصا پناه مى‌برده است. حکایت برصیصا در منابع متأخر با بسط و جزئیات بیشترى آمده است.[۳۶]

حتى در برخى منابع از باردار شدن آن زن، تولد نوزاد و کشته شدن او نیز بدست برصیصا یاد مى‌شود.[۳۷] اصل داستان عبرى و از اخبار بنى‌اسرائیل است؛[۳۸] ولى منبع پیش از اسلام آن معلوم نیست و به احتمال فراوان از زبان اهل کتاب شنیده شده است.[۳۹] در برخى منابع از وهب‌ بن منبه نیز نقل مى‌شود.

نام برصیصا نیز در اصل نامعلوم بوده است. در منابع دست اول، از جمله تفاسیر نخست شیعه[۴۰] و سنى،[۴۱] بدون ذکر نامى فقط از یک راهب و گاه عابد یاد مى‌شود؛ گویا این نام براى نخستین بار در اواخر قرن چهارم قمرى به وسیله ابولیث سمرقندى (م، ۳۷۵ یا ۳۸۳ ق) و در کتاب تنبیه الغافلین، بر شخصیت داستان نهاده شده است.[۴۲]

برخى چون ابن‌کثیر، نام برصیصا را براى راهب نامبرده، با تردید یاد کرده‌اند.[۴۳] این نام یادآور سرگذشت «آنتونى قدیس» (۲۵۱ ـ ۳۵۵ یا ۳۵۶‌ م) از راهبان و زاهدان نخستین مسیحى است. او روزگار درازى را در غارها و قلعه‌اى کهن (صیصه) در مصر به عزلت و عبادت و ترک و تجرد گذراند. زندگى او سراسر پیکارى افسانه‌اى با ابلیس و وسوسه‌هاى اغواگرانه اوست. آنتونى که سرگذشت وى بازتابى گسترده در هنر و ادبیات مسیحى دارد هنوز هم براى شمارى از راهبان، اسطوره‌اى آرمانى به شمار مى‌رود.[۴۴]

محلى که ماجراى برصیصا در آن روى داده، مورد اختلاف است؛ ابن‌ بطوطه (م، ۷۷۹ ق) در سفرنامه خود از قصر برصیصاى عابد یاد مى‌کند که بین طرابلس و اسکندریه آن را دیده است.[۴۵] در تاریخ شهر حلب از کوه برصایا که مقام و قبر برصیصا در آن قرار دارد یاد مى‌شود.[۴۶]

برخى پژوهشگران اروپایى همانند گولدزیهر، لندبرگ و مک دونالد با استناد به منابع مسلمانان، تحقیقاتى را درباره اصل داستان برصیصا، تاریخ پیدایش و سیر بسط و تحول آن انجام داده‌اند.[۴۷] برخى از این پژوهشگران، منطقه حضرموت و برخى دیگر حلب را محل داستان گفته‌اند،[۴۸] چنان‌که این اعتقاد نیز وجود دارد که رمان سه‌ جلدى «آمبروسیو یا راهب» (Ambrosio or the Mark) با الهام از این داستان که در اواخر‌ قرن ۱۸ میلادى وارد انگلستان شده، به رشته تحریر درآمده است.[۴۹] شخصیت اصلى این رمان، راهبى از مادرید است که سرانجام در دام وسوسه‌هاى شهوانى گرفتار و پس از ارتکاب زنا و از ترس رسوایى، مرتکب قتل مى‌شود.[۵۰]

با توجه به آنچه که تاکنون گفته شد، به نظر مى‌رسد داستان برصیصا، فارغ از این که واقعیت تاریخى داشته باشد یا نه، نمى‌تواند مورد اشاره آیه باشد. حداکثر مى‌توان آن را همانند مشرکان شرکت‌کننده در جنگ بدر، از مصادیق و نمونه‌هاى اغواگرى شیطان دانست. به احتمال زیاد در آغاز نیز به عنوان یک مصداق ولى بعدها و از سر بى‌دقتى، به عنوان حکایت مورد اشاره آیه در منابع تفسیرى راه یافته است.

مقایسه روایت هاى متفاوت و گزارش هاى منابع گوناگون نشان مى‌دهد که داستانْ درگذر زمان، براى انطباق بیشتر با آیه، تأثیر عمیق‌ و‌ ماندگار در مخاطب و نیز متأثر از ذهنیت و نوع نگرش اسلامى به شیطان، وسوسه‌ها و چگونگى تعامل وى با انسان، شرح و بسط بیشترى یافته است.

پانویس

  1. المنتظم، ج‌۲، ص‌۱۵۸، ۱۶۱؛ سیر اعلام‌النبلاء، ج‌۵‌، ص‌۴۸؛ البدایة والنهایه، ج‌۲، ص‌۱۶۲.
  2. جامع البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۸، ص‌۶۳‌، ۶۵‌؛ التبیان، ج‌۹، ص‌۵۷۰‌؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۴، ص‌۳۶۴.
  3. کنزالعمال، ج‌۱، ص‌۳۹۹؛ الدرالمنثور، ج‌۸‌، ص‌۱۱۷‌ـ‌۱۱۹؛ بحارالانوار، ج‌۱۴، ص‌۴۸۶.
  4. شعب‌الایمان، ج۴، ص۳۷۲ـ۳۷۳؛ اغاثة‌اللهفان، ج۱، ص‌۱۸۴؛ احیاء علوم الدین، ج‌۳، ص‌۳۱.
  5. من الحوار اکتشفت الحقیقه، ص‌۹۱.
  6. الکبائر، ص‌۲۲۸؛ من‌الحوار اکتشفت الحقیقه، ص‌۹۲؛ من عنده علم الکتاب، ص‌۱۹۱.
  7. التبیان، ج‌۹، ص‌۵۷۰‌؛ مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۳۹۷‌ـ‌۳۹۸؛ المیزان، ج‌۱۹، ص‌۲۱۵.
  8. جامع البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۸، ص‌۶۳‌ـ‌۶۵‌؛ تفسیر قرطبى، ج‌۱۸، ص‌۲۵؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۴، ص‌۳۶۴.
  9. جامع‌البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۸، ص‌۶۳‌ـ‌۶۵‌؛ مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۳۹۷‌ـ‌۳۹۸؛ المیزان، ج‌۱۹، ص‌۲۱۳.
  10. جامع البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۸، ص‌۶۳‌ـ‌۶۵‌؛ التبیان، ج‌۹، ص‌۵۵۹‌؛ مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۳۸۷‌ـ‌۳۸۸.
  11. تفسیر قمى، ج‌۲، ص‌۳۷۱؛ تفسیر بغوى، ج‌۴، ص‌۲۸۶؛ تفسیر‌قرطبى، ج‌۱۸، ص‌۲۳‌ـ‌۲۴.
  12. جامع‌البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۸، ص‌۶۳‌؛ مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۳۹۷‌ـ‌۳۹۸؛ تفسیر بغوى، ج‌۴، ص‌۲۹۴.
  13. التبیان، ج‌۹، ص‌۵۷۰‌؛ روض‌الجنان، ج‌۹، ص‌۱۳۲‌ـ‌۱۳۹؛ المیزان، ج‌۱۹، ص‌۲۱۳؛ الفرقان، ج‌۲۸، ص‌۲۵۵.
  14. فتح‌القدیر، ج‌۵‌، ص‌۲۰۵؛ تفسیر بیضاوى، ج‌۵‌، ص‌۳۲۲؛ روح‌المعانى، مج‌۱۵، ج‌۲۸، ص‌۸۵‌.
  15. اغاثة‌اللهفان، ج‌۱، ص‌۱۸۴؛ المیزان، ج‌۱۹، ص‌۲۱۳؛ من وحى القرآن، ج‌۲۲، ص‌۱۲۶‌ـ‌۱۲۷.
  16. نمونه، ج‌۲۳، ص‌۵۳۷‌ـ‌۵۳۸‌.
  17. روح‌المعانى، مج‌۱۵، ج‌۲۸، ص‌۸۵‌.
  18. تفسیر جامع، ج‌۷، ص‌۱۱۱؛ کنزالدقائق، ج‌۱۳، ص‌۱۸۷؛ من‌وحى القرآن، ج‌۲۲، ص‌۱۸۷.
  19. التبیان، ج‌۹، ص‌۵۷۰‌؛ تفسیر ثعالبى، ج‌۳، ص‌۳۱۹‌ـ‌۳۲۰؛ المیزان، ج‌۱۹، ص‌۲۱۳.
  20. زادالمسیر، ج‌۸‌، ص‌۲۱۹.
  21. بیان‌السعاده، ج۴، ص۱۶۵؛ تفسیر منسوب به امام عسکرى صلى الله علیه و آله، ص‌۶۱۹‌ـ‌۶۲۰‌.
  22. الکشاف، ج‌۴، ص‌۵۰۷‌؛ مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۳۹۸؛ تفسیر‌بیضاوى، ج‌۵‌، ص‌۳۲۲.
  23. منهج الصادقین، ج‌۹، ص‌۵۳۷‌، ۵۳۹‌؛ الجوهر الثمین، ج‌۶‌، ص‌۱۹۱‌ـ‌۱۹۲؛ انوار درخشان، ج‌۱۶، ص‌۲۷۰.
  24. جامع‌البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۸، ص‌۶۳‌، ۶۵‌؛ مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۳۹۷؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۴، ص‌۳۶۴.
  25. الکبائر، ص‌۲۲۸.
  26. جامع‌البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۸، ص‌۶۳‌، ۶۵‌؛ تفسیر بغوى، ج‌۴، ص‌۲۹۴، ۲۹۶؛ الدرالمنثور، ج‌۸‌، ص‌۱۱۶، ۱۱۹.
  27. تلبیس ابلیس، ج‌۱، ص‌۳۷؛ شعب الایمان، ج‌۴، ص‌۳۷۲؛ احیاء علوم الدین، ج‌۳،ص‌۳۱.
  28. تفسیر ثعالبى، ج‌۳، ص‌۳۱۹‌ـ‌۳۲۰؛ دائرة‌المعارف الاسلامیه، ج‌۳، ص‌۵۴۶‌، «برصیصا».
  29. معرفة الثقات، ج‌۲، ص‌۱۱۷؛ الجرح والتعدیل، ج‌۵‌، ص‌۴۰۶؛ تهذیب الکمال، ج‌۱۹، ص‌۲۰۵.
  30. تهذیب الکمال، ج‌۱۹، ص‌۲۰۵؛ الاصابه، ج‌۵‌، ص‌۲۰۸.
  31. المستدرک، ج‌۲، ص‌۴۸۴‌ـ‌۴۸۵؛ روح‌المعانى، مج‌۱۵، ج‌۲۸، ص‌۸۶‌؛ دائرة‌المعارف الاسلامیه، ج‌۳، ص‌۵۴۶‌ـ‌۵۴۷‌.
  32. التبیان، ج‌۹، ص‌۵۷۰‌؛ مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۴۳۸؛ روض‌الجنان، ج‌۱۹، ص‌۱۳۲‌ـ‌۱۳۹.
  33. الدرالمنثور، ج‌۶‌، ص‌۲۰۰.
  34. تفسیر جامع، ج‌۷، ص‌۱۱۳.
  35. جامع البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۸، ص‌۶۳‌، ۶۵‌؛ تفسیر قرطبى، ج‌۱۸، ص‌۲۵، ۲۹؛ الدرالمنثور، ج‌۸‌، ص‌۱۱۸‌ـ‌۱۱۹.
  36. زادالمسیر، ج‌۸‌، ص‌۲۱۹، ۲۲۳؛ تفسیر قرطبى، ج‌۱۸، ص‌۲۵‌،‌۲۹.
  37. اغاثة اللهفان، ج‌۱، ص‌۱۸۴.
  38. البدایة والنهایه، ج‌۲، ص‌۱۶۲‌ـ‌۱۶۳؛ بحارالانوار، ج‌۱۰۸، ص‌۱۹۲؛ مجله سخن، دوره ۱۳، ش ۲ «هشت تحریر از داستان برصیصاى عابد».
  39. دائرة‌المعارف الاسلامیه، ج‌۳، ص‌۵۴۷‌؛ من وحى القرآن، ج‌۲۲، ص‌۱۲۷.
  40. تفسیر منسوب به امام عسکرى علیه السلام، ص‌۶۱۹‌ـ‌۶۲۰‌؛ تفسیر قمى، ج‌۲، ص‌۳۷۱‌ـ‌۳۷۲؛ التبیان، ج‌۹، ص‌۵۷۰‌.
  41. تفسیرعبدالرزاق، ج‌۳، ص‌۲۹۹‌ـ‌۳۰۰؛ جامع البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۸، ص‌۶۳‌، ۶۵‌.
  42. دائرة‌المعارف الاسلامیه، ج‌۳، ص‌۵۴۵‌.
  43. تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۴، ص‌۳۶۵.
  44. Britanica, I, PP ۴۴۱ - ۴۴۴ , ۸۴۱ ؛ The newe Catholic Encyclopedia, I.۱۰۵۵.
  45. رحلة ابن‌بطوطه، ص‌۲۰.
  46. بغیة الطلب، ج‌۱، ص‌۴۳۷.
  47. The New Catholic Encyclopedia, I , ۱۰۵۵.
  48. The Oxford Dictionary, II , P ۶۶۸.
  49. Britannica , I , P ۸۴۱ The New Catholic Encyclopedia , I , P ۱۰۵۵.
  50. دائرة‌المعارف بزرگ اسلامى، ج‌۱۱، ص‌۷۲۱.

منابع

  • "برصیصا"، دائرةالمعارف قرآن کریم، على اسدى، ج۵، ص۴۷۷-۴۸۳.