التفسیر الکاشف (کتاب): تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (مهدی موسوی صفحهٔ تفسير كاشف (کتاب) را به تفسیر کاشف (کتاب) منتقل کرد)
 
(۳ نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است)
سطر ۱۱: سطر ۱۱:
 
|زبان= عربی
 
|زبان= عربی
  
|تعداد جلد= 7
+
|تعداد جلد= ۷
  
 
|عنوان افزوده1=
 
|عنوان افزوده1=
سطر ۲۱: سطر ۲۱:
 
|افزوده2=
 
|افزوده2=
  
|لینک= [http://lib.ahlolbait.com/parvan/resource/39179/تفسير-الكاشف تفسير الكاشف]
+
|لینک= [http://lib.ahlolbait.com/parvan/resource/39179/تفسير-الكاشف التفسير الكاشف]
 
}}
 
}}
 +
کتاب '''«التفسیر الکاشف»''' تألیف [[شیخ محمدجواد مغنیه|محمدجواد مغنیه]] (م، ۱۴۰۰ ق) از [[تفسیر اجتماعی|تفاسیر اجتماعى]] قرآن در دوره معاصر است. این تفسیر، سبکى جدید دارد و با نیازهاى جامعه اسلامى در عصر کنونى متناسب است و مفاهیم [[قرآن کریم]] را مطابق با مقتضیات زمان و با دلایلى متین بیان کرده است. «التفسیر الکاشف» توسط موسى دانش به فارسى نیز ترجمه شده است.
 +
 
==مؤلف==
 
==مؤلف==
  
محمدجواد مغنیه.(م 1400 ق)
+
شیخ [[شیخ محمدجواد مغنیه|محمدجواد مغنیه]] (م، ۱۴۰۰ ق)، از نویسندگان متعهد و متفکر [[شیعه|شیعى]] معاصر و از علمای مبارز [[لبنان]] است که نقش مهمى در تقریب مذاهب اسلامى، دعوت مردم به وحدت و بیدارى اسلامى ایفا کرد. وى در لبنان به عنوان قاضى شرع و بعد به عنوان نایب رئیس دادگاه عالى انتخاب گردید. پس از مدتى ریاست آن دادگاه به وى پیشنهاد شد؛ ولى او نپذیرفت و از کار کناره گیرى نمود و به تألیف و تدوین کتاب پرداخت و تألیفات فراوان و ارزشمند و معتبرى به رشته تحریر درآورد.
 
 
==زندگی‌نامه و اظهارنظرها==
 
 
 
علامه محمدجواد مغنیه از نویسندگان متعهد و متفكر شیعى معاصر است كه افزون بر كتاب‌هاى مختلف اجتماعى، سیاسى، كلامى و فقهى، دو تفسیر [[قرآن]] نیز نگاشته است: یكى، تفسیر كوتاه در حاشیه قرآن به نام مبین و دیگرى، تفسیر كاشف.  
 
 
 
وى در لبنان به عنوان قاضى شرع تعیین شد و سپس به سمت مستشار دادگاه عالى و بعد از آن به عنوان نایب رئیس آن دادگاه انتخاب گردید. پس از مدتى ریاست آن دادگاه به وى پیشنهاد شد؛ ولى او نپذیرفت و از كار كناره گیرى نمود و به تألیف و تدوین كتاب پرداخت و تألیفات فراوان و ارزشمند و معتبرى به رشته تحریر درآورد.
 
 
 
==تألیفات==
 
  
تفسیر الكاشف، تفسیر المبین، شبهات الملحدین والاجابه عنها، الشیعه فى المیزان، عقلیات السلامیة، علم اصول الفقه فى ثوبه الجدید، فقه امام جعفرصادق علیه‌السلام، الفقه على مذاهب الخمسه، فلسفه الاخلاق فى الاسلام، فى ضلال نهج البلاغه، معالم الفلسفة، الاسلامیه، هذى هى الوهابیه.
+
علامه مغنیه افزون بر آثار مختلف اجتماعى، سیاسى، کلامى و فقهى، دو [[تفسیر قرآن]] نیز نگاشته است: یکى، تفسیر کوتاه در حاشیه قرآن به نام [[التفسیر المبین (کتاب)|التفسیر المبین]] و دیگرى، '''التفسیر الکاشف'''. برخی دیگر از تألیفات او عبارت است از: [[فی ظلال نهج البلاغه (کتاب)|فى ظلال نهج البلاغه]]، شبهات الملحدین والاجابة عنها، الشیعة فى المیزان، عقلیات اسلامیة، علم اصول الفقه فى ثوبه الجدید، فقه امام صادق علیه‌السلام، الفقه على مذاهب الخمسه، فلسفة الاخلاق فى الاسلام.
  
== روش كلى تفسير ==
+
==روش تفسیر==
 
   
 
   
ايشان در مقدمه خود محورهاى اساسى روش خود را اينچنين ترسيم مى‌نمايد:
+
علامه مغنیه درباره [[تفسیر قرآن]] معتقد است که مفسر کارى بس دشوار را انجام مى‌دهد، زیرا در صدد کشف اراده الهى از وراى الفاظ قرآنى است، اما تفسیر او در واقع کشف اراده الهى از زاویه فهم و تصور خود اوست، به مانند [[فقیه|فقیه]] که استنباط او از احکام بر اساس اطلاعات و واقعیت موجود الفاظ روایات و قرائن است، ممکن است، به اصل آن نرسد و در آن مخطأ باشد ولى در هر صورت بر عملیات فکرى و عملى خود مأجور خواهد بود.
  
1- روش ادبى و اعجاز بيانى و... نخواهم داشت. روش تفسير من روش اقناعى است، اقناع مخاطب به اينكه دين با جميع اصول و فروعش و ساير تعاليمش، خير انسان و كرامت و سعادت او را هدف قرار داده است. كسيكه از اين مسير منحرف شود از حقايق دين و راه حيات مستقيم به دور شده است. هدفم رساندن و رسيدن به اين راه و شرح روان و بسيط و واضح كه مخاطب، آن را به راحتى با هر سطحى بفهمد. و متعرض مطالب ديگر تفسير نيز شده‌ام، بحثهايى نظير جبر و اختيار، هدايت و ضلالت، عصمت- لغت و اعراب را مطرح نموده‌ام، اما علم بديع و بيان را به خاطر كشاف زمخشرى و البحر المحيط ابو حيان، متعرض نشده‌ام.
+
مفسر در مقدمه کتاب، محورهاى اساسى [[روشهای تفسیری قرآن|روش تفسیری]] خود را این چنین ترسیم مى‌نماید:
  
2- از اسرائيليات پرهيز كرده‌ام، شأن نزول را اكثر متعرض نشدم و خود را مشغول بيان تناسب بين آيات ننمودم زيرا قرآن به تدريج نازل شده است، قرآن كتاب فنى نيست بلكه كتاب وعظ و هدايت خواهد بود.
+
۱- [[تفسیر ادبی|روش ادبى]] و اعجاز بیانى و... نخواهم داشت. روش تفسیر من روش اقناعى است، اقناع مخاطب به اینکه [[دین]] با جمیع اصول و فروعش و سایر تعالیمش، خیر انسان و کرامت و سعادت او را هدف قرار داده است. کسیکه از این مسیر منحرف شود، از حقایق دین و راه حیات مستقیم به دور شده است. هدفم رساندن و رسیدن به این راه و شرح روان و بسیط و واضح که مخاطب، آن را به راحتى با هر سطحى بفهمد. و متعرض مطالب دیگر تفسیر نیز شده‌ام، بحثهایى نظیر [[جبر]] و اختیار، هدایت و ضلالت، [[عصمت]]، لغت و اعراب را مطرح نموده‌ام، اما [[علم بدیع|علم بدیع]] و بیان را به خاطر [[الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل (کتاب)|کشاف زمخشرى]] و [[البحر المحیط فی التفسیر (کتاب)|البحر المحیط]] ابو حیان، متعرض نشده‌ام.
  
3- در تفسير آيات و بيان مراد از آيه به سنت پيامبر( ص) تكيه كرده‌ام، در صورت نبودن حديثى از سنت پيامبر( ص) به ظاهر آيه و سياق آن تكيه كرده‌ام 4- اگر آيه دومى در معناى آيه اول بيايد و واضح‌تر از آن باشد، هر دو را با هم تفسير نموده‌ام. اگر ظاهر لفظ با حكم بديهى عقل معارض شود، لفظ را بر وجهى كه با آن حكم هماهنگ شود، تفسير نمودم.
+
۲- از [[اسرائیلیات|اسرائیلیات]] پرهیز کرده‌ام، [[شأن نزول]] را اکثر متعرض نشدم و خود را مشغول بیان تناسب بین آیات ننمودم زیرا قرآن به تدریج نازل شده است، قرآن کتاب فنى نیست بلکه کتاب وعظ و هدایت خواهد بود.
اگر ظاهر لفظ با اجماع مسلمين در همه عصرها تعارض داشته باشد، ظاهر لفظ را مطابق حكم مجمع عليه تبيين كردم، مانند« اذا تدانيتم...» و استجاب كتابت دين.
 
  
5- در اقوال مفسرين حجت قاطع نديدم، و آنها را به عنوان مرجح آورده‌ام، اقوال آنها راه را براى تفهيم و تفهم معانى آيه سهل مینمايد.
+
۳- در تفسیر و بیان مراد از [[آیه|آیات]] به [[سنت|سنت پیامبر]] (ص) تکیه کرده‌ام، در صورت نبودن [[حدیث|حدیثى]] از [[پیامبر اسلام|پیامبر]] (ص)، به ظاهر آیه و [[سیاق آیات|سیاق]] آن تکیه کرده‌ام.
  
بنابر اين مى‌توان گفت تفسير الكاشف، سبكى جديد دارد و با نيازهاى جامعه اسلامى در عصر كنونى متناسب است و بخوبى از عهده انجام اين رسالت بر آمده و مفاهيم قرآن را با بيانى موجز و متناسب با مقتضيات زمان و با عباراتى زيبا و محكم و دلايلى متين و معقول بيان كرده است، بدون اينكه از دست آوردهاى مفسران گذشته و معاصر غفلت ورزد.
+
۴- اگر آیه دومى در معناى آیه اول بیاید و واضح‌تر از آن باشد، هر دو را با هم تفسیر نموده‌ام. اگر ظاهر لفظ با حکم بدیهى [[عقل]] معارض شود، لفظ را بر وجهى که با آن حکم هماهنگ شود، تفسیر نمودم.
 +
اگر ظاهر لفظ با [[اجماع]] مسلمین در همه عصرها تعارض داشته باشد، ظاهر لفظ را مطابق حکم مجمع علیه تبیین کردم.
  
در شيوه ورود و خروج به مطالب، تفسير را با استعاذه آغاز مى‌كند و آن را تبيين مى‌نمايد. در ابتداى سوره‌ها به نزول مكى يا مدنى بودن، اسماء آنها اشاره دارد، سپس به مقاطع آيات مى‌پردازد. وجهه ادبى الفاظ و مقاطع را با استفاده از آيات ديگر بيان مى‌دارد. هنگام توضيح آيات از روايات كمك مى‌گيرد و به اختلاف قرائت اشاره دارد.
+
۵- در اقوال مفسرین حجت قاطع ندیدم، و آنها را به عنوان مرجح آورده‌ام، اقوال آنها راه را براى تفهیم و تفهم معانى آیه سهل می نماید.
  
بدليل هدف، اقناعى بودن براى نسل حاضر، سؤال و جوابهاى مطرح شده در عصر جديد را بيان مى‌كند، مانند رابطه قرآن با علم و مى‌نويسد: كه قرآن كتاب بيان علم نيست بلكه كتاب هدايت و اخلاق و شريعت است و اشاره‌هاى علمى را بدين منظور داشته است و نسبت به تفسير علمى و تطبيق آيات بر فرضيه‌هاى علمى معترض است. از همين باب كلام فلاسفه جديد مانند ژان پل سارتر را در ج 1 ص 34 نقل و بحث مى‌كند.
+
==محتوای تفسیر==
 +
مفسر سه عنوان مشترک اللغة، [[اعراب قرآن|الاعراب]] و المعنى را در همه آیات، مطرح مى‌نماید. در شیوه ورود و خروج به مطالب، تفسیر را با [[استعاذه]] آغاز مى‌کند و آن را تبیین مى‌نماید. در ابتداى [[سوره|سوره‌ها]] به نزول [[سوره های مکی و مدنی|مکى یا مدنى]] بودن، اسماء آنها اشاره دارد، سپس به مقاطع آیات مى‌پردازد. وجهه ادبى الفاظ و مقاطع را با استفاده از آیات دیگر بیان مى‌دارد. هنگام توضیح آیات از روایات کمک مى‌گیرد و به اختلاف [[قراءات قرآن|قرائت]] اشاره دارد.
  
بحث طرق معرفت انسان و ديدگاه طبيعيون در خلقت ص 43 ج 1، نسبيت فهم قرآن ج 1 ص 41، تصادفى بودن هستى ج 1 ص 45 و ديگر بحثهاى اعتقادى را خوب بررسى مى‌كند مانند، توحيد، نبوت( ج 1 ص 59)، معجزات( ج 1 ص 66)، اعجاز قرآن( ج 1 ص 65)، عصمت( ج 1 ص 86 ذيل آيه 35- 38 بقره). و به مشكلات فكرى مانند جبر و اختيار، شفاعت، رؤية خدا مى‌پردازد.
+
بدلیل هدف اقناعى بودن براى نسل حاضر، سؤال و جوابهاى مطرح شده در عصر جدید را بیان مى‌کند، مانند رابطه قرآن با علم و مى‌نویسد: که قرآن کتاب بیان علم نیست، بلکه کتاب هدایت و [[اخلاق]] و [[شریعت]] است و اشاره‌هاى علمى را بدین منظور داشته است و نسبت به [[تفسیر علمی - تجربی|تفسیر علمى]] و تطبیق آیات بر فرضیه‌هاى علمى معترض است.  
  
بحثهاى موضوعى را كوتاه مطرح مى‌نمايد، مانند الهدى و الضلال ج 1 ص 70 ذيل آيات 26- 27 بقره.
+
بحث طرق معرفت انسان و دیدگاه طبیعیون در خلقت، نسبیت [[فهم قرآن]]، تصادفى بودن هستى و دیگر بحثهاى اعتقادى را خوب بررسى مى‌کند، مانند: [[توحید]]، [[نبوت]]، [[معجزات]]، [[اعجاز قرآن]]، [[عصمت]]. و به مشکلات فکرى مانند [[جبر]] و [[اختیار]]، [[شفاعت]]، رؤیت خدا مى‌پردازد.
پيامهاى آيات را بعنوان« درس بليغ» در برخى مقاطع عنوان مى‌دارد، مانند ج 1 ص 81 ذيل آيه 30- 32 بقره. قرآن و سياسة الحرب را در ج 7 ص 78 ذيل آيات 32 تا 38 سوره محمد متعرض مى‌شود.
 
بدليل محيط جغرافيايى و فكرى مفسر كه در ارتباط مستمر با اهل كتاب بوده، در جاى جاى تفسير به آنها و عقايد و كتابهايشان اشاراتى دارد. از قبيل اشاره به اناجيل اربعه در ج 1 ص 48 و 49 ذيل‌ {{متن قرآن|«يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ»}} در سوره بقره. اشاره‌اى مختصر نيز به بحثهاى تاريخى مانند تاريخ يهود ذيل آيات 40- 46 بقره ص 91 ج 1 تحت عنوان« محمد و يهود المدينه»، دارد. تحريف 1- تورات و انجيل را در ج 7 ص 314 ذيل آيات 1 تا 6 صف مطرح مى‌دارد.
 
  
به عقايد مختلف اشاره دارد و به نقل و نقد برخى معتقدات آنها مى‌پردازد، مانند صوفيه ج 1 ص 450 ذيل آيه 282- 283 بقره. 7 در بحثهاى علوم قرآنى نيز به تناسب مجال، وارد مى‌شود مانند بحث نسخ ذيل آيه 106 و 107 بقره ج 1 ص 168.
+
مفسر بحثهاى موضوعى را کوتاه مطرح مى‌نماید، مانند الهدى و الضلال ذیل آیات ۲۶-۲۷ [[سوره بقره]].
 +
پیامهاى آیات را بعنوان «درس بلیغ» در برخى مقاطع عنوان مى‌دارد، مانند ذیل آیه ۳۰-۳۲ بقره. بحث قرآن و سیاسة الحرب را در ذیل آیات ۳۲ تا ۳۸ [[سوره محمد]] متعرض مى‌شود.
  
به اقوال مفسرين اهتمام مى‌ورزد و از تفاسير مختلف نقل قول مى‌نمايد، از جمله از صاحب المنار و شيخ محمد عبده كه در برخى امور به نقد آنان نيز مى‌پردازد. از مجمع البيان، مفاتيح العتيب فخر رازى، استفاده مى‌نمايد. گاهى به طور كلى به عناوين تفاسير اشاره دارد.
+
بدلیل محیط جغرافیایى و فکرى مفسر که در ارتباط مستمر با [[اهل کتاب|اهل کتاب]] بوده، در جاى جاى تفسیر به آنها و عقاید و کتابهایشان اشاراتى دارد. از قبیل اشاره به [[انجیل|اناجیل]] اربعه در ذیل‌ آیه {{متن قرآن|«یؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیک»}} در سوره بقره. اشاره‌اى مختصر نیز به بحثهاى تاریخى مانند تاریخ [[یهود]] ذیل آیات ۴۰-۴۶ بقره تحت عنوان «محمد و یهود المدینه» دارد. تحریف [[تورات]] و [[انجیل]] را در ذیل آیات ۱ تا ۶ [[سوره صف]] مطرح مى‌دارد.
  
روايات منقوله از اهل بيت( ع) از طريق محدثين شيعه را مورد توجه قرار مى‌دهد، اما مصدر آنان را ذكر نمى‌كند و با تعابير« نقل عنه»،« و فى الحديث»،« نقل مجمع البيان» و امثال آن، يادآور روايات مى‌شود.
+
به عقاید مختلف اشاره دارد و به نقل و نقد برخى معتقدات آنها مى‌پردازد، مانند [[تصوف|صوفیه]] ذیل آیه ۲۸۲- ۲۸۳ بقره. در بحثهاى [[علوم قرآنى]] نیز به تناسب مجال، وارد مى‌شود مانند بحث [[نسخ]] ذیل آیات ۱۰۶-۱۰۷ بقره. همچنین
 +
به اقوال مفسرین اهتمام مى‌ورزد و از تفاسیر مختلف نقل قول مى‌نماید، از جمله [[محمد عبده|شیخ محمد عبده]] صاحب [[تفسیر المنار (کتاب)|تفسیر المنار]]، که در برخى امور به نقد آنان نیز مى‌پردازد. از [[مجمع البیان]] و [[التفسیر الکبیر (کتاب)|مفاتیح الغیب]] [[فخر رازى]]، استفاده مى‌نماید. گاهى به طور کلى به عناوین تفاسیر اشاره دارد.
  
آيات احكام را نيز مورد توجه قرار داده، برخى احكام فقهى را متعرض مى‌شود مانند احكام مساجد ذيل آيه 114 بقره، التجاء الجانى الى الحرم ج 1 ص 200 ذيل 125- 126 بقره، كه ضمن آن به طور مختصر به اقوال اهل سنت نيز مى‌پردازد. بحث تقليد و اجتهاد را ذيل آيه 165- 170 بقره ج 1 ص 256 به بعد به طور نسبتا مفصل مطرح مى‌نمايد. در مواردى كه ذهن مخاطبين را به خود مشغول كرده باشد تفصيل بيشترى مى‌دهند، مانند زن و مرد در شريعت اسلامى، ج 1 ص 341.
+
روایات منقوله از [[اهل بیت]] (ع) از طریق محدثین [[شیعه]] را مورد توجه قرار مى‌دهد، اما مصدر آنان را ذکر نمى‌کند و با تعابیر «نقل عنه»، «و فى الحدیث»، «نقل مجمع البیان» و امثال آن، یادآور روایات مى‌شود.
  
در پايان مى‌توان گفت: ايشان سه عنوان مشترك اللغة، الاعراب و المعنى را در همه آيات، مطرح مى‌نمايد. يادآورى مى‌شود كه درباره تفسير قرآن معتقدند كه مفسر، كارى بس دشوار را انجام مى‌دهد زيرا در صدد كشف اراده الهى از وراى الفاظ قرآنى است، اما تفسير او در واقع كشف اراده الهى از زاويه فهم و تصور خود اوست، به مانند فقيه كه استنباط او از احكام بر اساس اطلاعات و واقعيت موجود الفاظ روايات و قرائن است، ممكن است، به اصل آن نرسد و در آن مخطأ باشد ولى در هر صورت بر عمليات فكرى و عملى خود مأجور خواهد بود.
+
[[آیات الاحکام|آیات الاحکام]] را نیز مورد توجه قرار داده و برخى [[احکام شرعی|احکام]] فقهى را متعرض مى‌شود، مانند احکام [[مسجد|مساجد]] ذیل آیه ۱۱۴ بقره، التجاء الجانى الى الحرم ذیل آیات ۱۲۵-۱۲۶ بقره، که ضمن آن به طور مختصر به اقوال [[اهل سنت]] نیز مى‌پردازد. بحث [[تقلید]] و [[اجتهاد]] را ذیل آیه ۱۶۵- ۱۷۰ بقره به طور نسبتا مفصل مطرح مى‌نماید. در مواردى که ذهن مخاطبین را به خود مشغول کرده باشد، تفصیل بیشترى مى‌دهد، مانند زن و مرد در شریعت [[اسلام]].
  
== نسخه شناسى‌ ==
+
==منابع==
  
تفسير الكاشف از تاريخ تأليف خود( 1390 ه 1970 م) بارها توسط انتشارات مختلف در بيروت و ايران به چاپ رسيده است. دارالعلم للملايين بيروت در 7 مجلد در سال 1981 ميلادى چاپ دوم آن را ارائه داد.
+
*کتابشناسی تفصیلی مذاهب اسلامی، محمدرضا ضمیری.
 +
*[[نرم افزار جامع تفاسیر نور|نرم افزار جامع التفاسیر نور]]، بخش کتابشناسی، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.
  
نسخه حاضر توسط مؤسسه دارالكتاب الاسلامى در قطع وزيرى به سال 1424 ه مطابق با 2003 ميلادى به عنوان چاپ اول در ايران، تهران، بصورت 7 جلد به بازار عرضه گرديد. شابك مجموعه 7 جلدى: 9- 085- 465- 964:  NBSI
+
[[رده:تفاسیر]][[رده:تفسیرهای شیعه]][[رده:تفاسیر اجتهادی]]
شابك جلد اول: 7- 086- 465- 964« نام كامل مؤسسه ناشر دارالكتب العربى- مكتبة الصدر»
 
 
 
== منابع مقاله‌ ==
 
 
 
1- مجلدات هفتگانه الكاشف و مقدمه مفسر
 
2- دانشنامه قرآن و قرآن پژوهى به كوشش خرمشاهى ج 2 ص 2125
 
3- طبقات مفسران شيعه ج 5 ص 72 عقيقى بخشايشى‌
 
4- المفسرون حياتهم و منهجهم سيد محمد على ايازى ص 568
 
 
 
==منابع==
 
*محمدرضا ضمیری، کتابشناسی تفصیلی مذاهب اسلامی.
 
*مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، نرم افزار جامع التفاسیر [لوح فشرده]، بخش کتابشناسی
 
==متن کتاب تفسير الكاشف==
 
[http://lib.ahlolbait.com/parvan/resource/39179/تفسير-الكاشف تفسير الكاشف]
 
[[رده:تفاسیر]]
 
 
{{تفسیر قرآن}}
 
{{تفسیر قرآن}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۳ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۵۳

تفسیر الکاشف.jpg
نویسنده محمدجواد مغنیه‌
موضوع تفاسیر شیعه
زبان عربی
تعداد جلد ۷

التفسير الكاشف

کتاب «التفسیر الکاشف» تألیف محمدجواد مغنیه (م، ۱۴۰۰ ق) از تفاسیر اجتماعى قرآن در دوره معاصر است. این تفسیر، سبکى جدید دارد و با نیازهاى جامعه اسلامى در عصر کنونى متناسب است و مفاهیم قرآن کریم را مطابق با مقتضیات زمان و با دلایلى متین بیان کرده است. «التفسیر الکاشف» توسط موسى دانش به فارسى نیز ترجمه شده است.

مؤلف

شیخ محمدجواد مغنیه (م، ۱۴۰۰ ق)، از نویسندگان متعهد و متفکر شیعى معاصر و از علمای مبارز لبنان است که نقش مهمى در تقریب مذاهب اسلامى، دعوت مردم به وحدت و بیدارى اسلامى ایفا کرد. وى در لبنان به عنوان قاضى شرع و بعد به عنوان نایب رئیس دادگاه عالى انتخاب گردید. پس از مدتى ریاست آن دادگاه به وى پیشنهاد شد؛ ولى او نپذیرفت و از کار کناره گیرى نمود و به تألیف و تدوین کتاب پرداخت و تألیفات فراوان و ارزشمند و معتبرى به رشته تحریر درآورد.

علامه مغنیه افزون بر آثار مختلف اجتماعى، سیاسى، کلامى و فقهى، دو تفسیر قرآن نیز نگاشته است: یکى، تفسیر کوتاه در حاشیه قرآن به نام التفسیر المبین و دیگرى، التفسیر الکاشف. برخی دیگر از تألیفات او عبارت است از: فى ظلال نهج البلاغه، شبهات الملحدین والاجابة عنها، الشیعة فى المیزان، عقلیات اسلامیة، علم اصول الفقه فى ثوبه الجدید، فقه امام صادق علیه‌السلام، الفقه على مذاهب الخمسه، فلسفة الاخلاق فى الاسلام.

روش تفسیر

علامه مغنیه درباره تفسیر قرآن معتقد است که مفسر کارى بس دشوار را انجام مى‌دهد، زیرا در صدد کشف اراده الهى از وراى الفاظ قرآنى است، اما تفسیر او در واقع کشف اراده الهى از زاویه فهم و تصور خود اوست، به مانند فقیه که استنباط او از احکام بر اساس اطلاعات و واقعیت موجود الفاظ روایات و قرائن است، ممکن است، به اصل آن نرسد و در آن مخطأ باشد ولى در هر صورت بر عملیات فکرى و عملى خود مأجور خواهد بود.

مفسر در مقدمه کتاب، محورهاى اساسى روش تفسیری خود را این چنین ترسیم مى‌نماید:

۱- روش ادبى و اعجاز بیانى و... نخواهم داشت. روش تفسیر من روش اقناعى است، اقناع مخاطب به اینکه دین با جمیع اصول و فروعش و سایر تعالیمش، خیر انسان و کرامت و سعادت او را هدف قرار داده است. کسیکه از این مسیر منحرف شود، از حقایق دین و راه حیات مستقیم به دور شده است. هدفم رساندن و رسیدن به این راه و شرح روان و بسیط و واضح که مخاطب، آن را به راحتى با هر سطحى بفهمد. و متعرض مطالب دیگر تفسیر نیز شده‌ام، بحثهایى نظیر جبر و اختیار، هدایت و ضلالت، عصمت، لغت و اعراب را مطرح نموده‌ام، اما علم بدیع و بیان را به خاطر کشاف زمخشرى و البحر المحیط ابو حیان، متعرض نشده‌ام.

۲- از اسرائیلیات پرهیز کرده‌ام، شأن نزول را اکثر متعرض نشدم و خود را مشغول بیان تناسب بین آیات ننمودم زیرا قرآن به تدریج نازل شده است، قرآن کتاب فنى نیست بلکه کتاب وعظ و هدایت خواهد بود.

۳- در تفسیر و بیان مراد از آیات به سنت پیامبر (ص) تکیه کرده‌ام، در صورت نبودن حدیثى از پیامبر (ص)، به ظاهر آیه و سیاق آن تکیه کرده‌ام.

۴- اگر آیه دومى در معناى آیه اول بیاید و واضح‌تر از آن باشد، هر دو را با هم تفسیر نموده‌ام. اگر ظاهر لفظ با حکم بدیهى عقل معارض شود، لفظ را بر وجهى که با آن حکم هماهنگ شود، تفسیر نمودم. اگر ظاهر لفظ با اجماع مسلمین در همه عصرها تعارض داشته باشد، ظاهر لفظ را مطابق حکم مجمع علیه تبیین کردم.

۵- در اقوال مفسرین حجت قاطع ندیدم، و آنها را به عنوان مرجح آورده‌ام، اقوال آنها راه را براى تفهیم و تفهم معانى آیه سهل می نماید.

محتوای تفسیر

مفسر سه عنوان مشترک اللغة، الاعراب و المعنى را در همه آیات، مطرح مى‌نماید. در شیوه ورود و خروج به مطالب، تفسیر را با استعاذه آغاز مى‌کند و آن را تبیین مى‌نماید. در ابتداى سوره‌ها به نزول مکى یا مدنى بودن، اسماء آنها اشاره دارد، سپس به مقاطع آیات مى‌پردازد. وجهه ادبى الفاظ و مقاطع را با استفاده از آیات دیگر بیان مى‌دارد. هنگام توضیح آیات از روایات کمک مى‌گیرد و به اختلاف قرائت اشاره دارد.

بدلیل هدف اقناعى بودن براى نسل حاضر، سؤال و جوابهاى مطرح شده در عصر جدید را بیان مى‌کند، مانند رابطه قرآن با علم و مى‌نویسد: که قرآن کتاب بیان علم نیست، بلکه کتاب هدایت و اخلاق و شریعت است و اشاره‌هاى علمى را بدین منظور داشته است و نسبت به تفسیر علمى و تطبیق آیات بر فرضیه‌هاى علمى معترض است.

بحث طرق معرفت انسان و دیدگاه طبیعیون در خلقت، نسبیت فهم قرآن، تصادفى بودن هستى و دیگر بحثهاى اعتقادى را خوب بررسى مى‌کند، مانند: توحید، نبوت، معجزات، اعجاز قرآن، عصمت. و به مشکلات فکرى مانند جبر و اختیار، شفاعت، رؤیت خدا مى‌پردازد.

مفسر بحثهاى موضوعى را کوتاه مطرح مى‌نماید، مانند الهدى و الضلال ذیل آیات ۲۶-۲۷ سوره بقره. پیامهاى آیات را بعنوان «درس بلیغ» در برخى مقاطع عنوان مى‌دارد، مانند ذیل آیه ۳۰-۳۲ بقره. بحث قرآن و سیاسة الحرب را در ذیل آیات ۳۲ تا ۳۸ سوره محمد متعرض مى‌شود.

بدلیل محیط جغرافیایى و فکرى مفسر که در ارتباط مستمر با اهل کتاب بوده، در جاى جاى تفسیر به آنها و عقاید و کتابهایشان اشاراتى دارد. از قبیل اشاره به اناجیل اربعه در ذیل‌ آیه «یؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیک» در سوره بقره. اشاره‌اى مختصر نیز به بحثهاى تاریخى مانند تاریخ یهود ذیل آیات ۴۰-۴۶ بقره تحت عنوان «محمد و یهود المدینه» دارد. تحریف تورات و انجیل را در ذیل آیات ۱ تا ۶ سوره صف مطرح مى‌دارد.

به عقاید مختلف اشاره دارد و به نقل و نقد برخى معتقدات آنها مى‌پردازد، مانند صوفیه ذیل آیه ۲۸۲- ۲۸۳ بقره. در بحثهاى علوم قرآنى نیز به تناسب مجال، وارد مى‌شود مانند بحث نسخ ذیل آیات ۱۰۶-۱۰۷ بقره. همچنین به اقوال مفسرین اهتمام مى‌ورزد و از تفاسیر مختلف نقل قول مى‌نماید، از جمله شیخ محمد عبده صاحب تفسیر المنار، که در برخى امور به نقد آنان نیز مى‌پردازد. از مجمع البیان و مفاتیح الغیب فخر رازى، استفاده مى‌نماید. گاهى به طور کلى به عناوین تفاسیر اشاره دارد.

روایات منقوله از اهل بیت (ع) از طریق محدثین شیعه را مورد توجه قرار مى‌دهد، اما مصدر آنان را ذکر نمى‌کند و با تعابیر «نقل عنه»، «و فى الحدیث»، «نقل مجمع البیان» و امثال آن، یادآور روایات مى‌شود.

آیات الاحکام را نیز مورد توجه قرار داده و برخى احکام فقهى را متعرض مى‌شود، مانند احکام مساجد ذیل آیه ۱۱۴ بقره، التجاء الجانى الى الحرم ذیل آیات ۱۲۵-۱۲۶ بقره، که ضمن آن به طور مختصر به اقوال اهل سنت نیز مى‌پردازد. بحث تقلید و اجتهاد را ذیل آیه ۱۶۵- ۱۷۰ بقره به طور نسبتا مفصل مطرح مى‌نماید. در مواردى که ذهن مخاطبین را به خود مشغول کرده باشد، تفصیل بیشترى مى‌دهد، مانند زن و مرد در شریعت اسلام.

منابع

***
تفسیر قرآن
درباره تفسیر قرآن: تفسیر قرآن -تاریخ تفسیر - روشهای تفسیری قرآن
اصطلاحات: اسباب نزول -اسرائیلیات -سیاق آیات
شاخه های تفسیر قرآن:

تفسیر روایی (تفاسیر روایی) • تفسیر اجتهادی (تفاسیر اجتهادی) • تفسیر فقهی ( تفاسیر فقهی) • تفسیر ادبی ( تفاسیر ادبی) • تفسیر تربیتی ( تفاسیر تربیتی) • تفسیر كلامی ( تفاسیر كلامی) • تفسیر فلسفی ( تفاسیر فلسفی ) • تفسیر عرفانی (تفاسیر عرفانی ) • تفسیر علمی (تفاسیر علمی)

روشهای تفسیری قرآن:
تفاسیر به تفکیک مذهب مولف: