اصحاب و شاگردان امام هادی علیه السلام

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)



منبع: تحلیلی از تاریخ دوران دهمین خورشید امامت.

نویسنده: مرکز تحقیقات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.

اصحاب و شاگردان امام هادي علیه السلام

شناسايي و جذب افراد مستعد و آماده و تربيت آنان بر اساس تربيت هاي اسلامي و مجهز ساختن آنان به انواع علوم مورد نياز جامعه از رسالت هاي مهم امامان علیهم السلام بود و محدوديت هاي اعمال شده از سوي حكومت هاي وقت هر چند انجام اين رسالت را در حد مطلوب با مشكلاتي مواجه ساخت و بسياري از افراد را از دستيابي به اين سرچشمه هاي زلال دانش و معرفت و بهره گيري از آن محروم كرد. ولي موجب تعطيل شدن آن نگشت.

تشنگان حقيقت و شيفتگان امامت تحت پوشش هاي مختلف به محضر امامان علیهم السلام مي رسيدند و در حد ظرفيت و ميزان معرفت خود از درياي بيكران دانش الهي آن بزرگواران سيراب مي شدند.

بر اساس نوشته شيخ طوسی تعداد دست پروردگان پيشواي دهم علیه السلام و كساني كه از آن حضرت در زمينه هاي مختلف علوم اسلامي روايت نقل كرده اند بالغ بر 185 نفر مي شود كه در ميان آنان چهره هاي برجسته علمي و فقهي فراواني كه داراي تاليفات گوناگوني بودند ديده مي شود.

بجاست در اين جا از بعضي شاگردان آن حضرت هر چند به طور اختصار ياد شود تا ضمن تجليل از اين سنگر به آنان علم و فرهنگ بعد علمي و تلاش فرهنگي پيشواي دهم شناخته تر گردد.

ايوب بن نوح

وي مردي امين و مورد وثوق بود و در عبادت و تقوا رتبه والايي داشت چندان كه دانشمندان رجال او را در زمره بندگان صالح خدا شمرده اند، او وكيل امام هادی علیه السلام و امام حسن عسکری علیه السلام بود و روايات زيادي از پيشواي دهم علیه السلام نقل كرده است. ايوب به هنگام درگذشت تنها يكصد و پنجاه دينار از خود بجاي گذاشت در حالي كه مردم گمان مي كردند او پول زيادي دارد.

عمرو بن سعيد مدائني مي گويد: در صريا نزد امام هادي علیه السلام بودم كه ايوب بن نوح داخل شد و پيش روي آن حضرت ايستاد. امام علیه السلام دستوري به او داد سپس بازگشت، امام علیه السلام رو به من كرد و فرمود: اي عمرو! اگر دوست داري به مردي از اهل بهشت بنگري به اين مرد (ايوب بن نوح) بنگر. (الغيبه، شيخ طوسی ص 212)

حسن بن راشد مكني ابوعلي

وي از اصحاب امام جواد علیه السلام و امام هادي علیه السلام شمرده شده و نزد آن دو بزرگوار از منزلت و مقام والاي برخوردار بوده است. شيخ مفيد او را از زمره فقيهان برجسته و شخصيت هاي طراز اول دانسته كه حلال و حرام از آن ها گرفته مي شد، و راهي براي مذمت و طعن بر آنان وجود نداشت. (معجم رجال الحديث، ج 4 ص 324)

شيخ طوسي نيز به هنگام بحث از سفرا و وكلاي ممدوح امامان علیهم السلام از حسن بن راشد به عنوان وكيل امام هادي علیه السلام نامبرده نامه هاي آن حضرت را به او يادآور شده است.‌ (الغيبه، ص 212)

محمد بن فرج، مي گويد: در نامه اي به امام هادي علیه السلام از ابوعلي و... پرسيدم؟ امام علیه السلام در پاسخ نوشت: نام ابن راشد را بردي خدا او را رحمت كند، او سعادتمندانه زندگي كرد و شهيد درگذشت. (رجال كشی، ج 6)

حسن بن علي ناصر

شيخ طوسي او را از اصحاب امام هادي علیه السلام شمرده است، وي پدر وجد سيد مرتضی از سوي مادر است، سيد مرتضی در وصف او مي گويد: مقام و برتري او در دانش و پارسايي و فقه روشن تر از خورشيد درخشان است، او بود كه اسلام در ديلم نشر داد. به گونه اي كه مردم آن سامان به وسيله او از گمراهي به هدايت راه يافته و با دعاي او به حق بازگشتند، صفات پسندیده و اخلاق نيكوي او بيش از آن است كه شمرده شود و روشنتر از آن است كه پنهان بماند.

عبدالعظيم حسني

وي كه نسب شريفش با چهار واسطه به امام حسن مجتبي علیه السلام مي رسد بر اساس نوشته شيخ طوسي از ياران امام هادي علیه السلام و امام عسكري علیه السلام است ولي در برخي نوشته ها از اصحاب امام جواد علیه السلام و امام هادي علیه السلام قلمداد شده است. عبدالعظيم مردي پارسا وارسته و دانشمند فقيه و مورد اعتماد و وثوق پيشواي دهم علیه السلام بود.

ابوحماد رازي مي گويد: در سامرا بر امام هادي علیه السلام وارد شدم و درباره مسايلي از حلال و حرام از آن حضرت پرسيدم و او پاسخ گفت، زماني كه خواستم خداحافظي كنم فرمود: اي حماد! هرگاه در ناحيه اي كه زندگي مي كني مشكلي در امر دينت برايت پيش آمد از عبدالعظيم حسني بپرس و سلام مرا به او برسان.

وي با آن كه معتقد به امامت امامان علیهم السلام بود اما براي اطمينان بيشتر به محضر امام هادي علیه السلام شرفياب شد و به تفصيل عقايد خود را براي آن حضرت عرضه كرد و از او خواست تا نسبت به آن ها اظهار نظر نمايد.

امام علیه السلام پس از شنيدن عقايد او فرمود: اي ابوالقاسم! سوگند به خدا، آن چه گفتي همان دين خدا است كه بر بندگانش پسنديده است، بر همين عقيده استوار باش، خداوند در دنيا و آخرت تو را بر حق پايدار بدارد. وي كه از ستم دستگاه خلافت عباسي نسبت به علويان به ستوه آمده بود براي رهايي از شر آنان به (ری) هجرت كرد و وارد بر يكي از شيعيان شد.

در طول مدت اقامتش در ري شب ها را شب زنده داری و روزها را به روزه سپري مي كرد و زندگي مخفيانه اي داشت، گاهي پنهاني به زيارت قبر يكي از فرزندان موسي بن جعفر علیه السلام كه در (ري) مدفون بود مي رفت. شيعيان به تدريج از ورود او به ري خبردار شدند و پنهاني به محضرش رسيده از او استفاده مي كردند.

حضرت عبدالعظيم هر چند در طول مدت اقامتش در ري از آزار و شكنجه عباسيان در امان بود ولي زندگي پنهاني وبه دور از خانواده و نيز گزارشاتي كه از گرفتاري ها و مصايب علويان در نقاط مختلف كشور اسلامي به او مي رسيد پيوسته خاطرش را آزارده و متاثر مي ساخت و سرانجام در پي بيماري شديدي كه شايد معلول همين رنج هاي روحي بود در (ري) درگذشت و در همان جا به خاك سپرده شد.

عثمان بن سعيد

وي در سن نوجواني و در حالي كه يازده سال از عمرش مي گذشت افتخار شاگردي امام دهم علیه السلام را پيدا كرد و در اندك زماني از آن چنان رشد و تعالي برخوردار شد كه امام هادي علیه السلام از او به عنوان ثقه و امين خود ياد كرد.

احمد بن اسحاق قمي مي گويد، به محضر امام هادی علیه السلام رسيدم و عرض كردم: سرورم كار من طوري است كه گاهي در منزل هستم و گاهي نيستم، زماني هم كه هستم دسترسي به شما برايم ميسر نيست. و در چنين مواقعي گفتار چه كسي را بپذيرم و دستور چه كسي را فرمان برم؟ امام علیه السلام فرمود: ابوعمر ثقه و امين من است، هر چه به شما بگويد از سوي من گفته و هر چه به شما القا كند از ناحيه من القا كرده است.

علي بن جعفر هماني

وي مردي ثقه و دانشمند بود و وكالت امام هادي و امام حسن عسکری علیهم السلام را بر عهده داشت، و كردارش مورد پسند آن دو بزرگوار بود.

ابوجعفر عمري مي گويد: ابوطاهر بن بلال، در سفر حج ديد علي بن جعفر پول هاي زيادي انفاق مي كند. پس از بازگشت در نامه اي موضوع را به امام عسكري گزارش كرد. امام علیه السلام در پاسخ نوشت: كه ما خودمان دستور پرداخت دويست هزار دينار را به او داديم. ولي او تنها نيمي از آن را پذيرفت، مردم حق ندارند به كارها و اموري كه ما اجازه اظهار نظر و دخالت در آن ها را به آنان نداده ايم دخالت كنند.

راوي مي گويد: علي بن جعفر بر امام هادي علیه السلام وارد شد و آن حضرت دستور پرداخت سي هزار دينار طلا به او داد.

حسين بن سعيد اهوازى

ابومحمد حسين بن سعيد بن حماد بن سعيد بن مهران اهوازى كوفى، محدث و مفسر شيعى و از اصحاب امامان رضا، جواد و هادى عليهم السلام. از ولادت و وفات او آگاهى نداريم، اما چون از امام رضا عليه السلام (شهادت: 203 ق) روايت دارد، طبعا بايد در آن هنگام از سن كافى (قريب 20 سال) برخوردار بوده باشد.

بنابراين، مى توان ولادت او را حدود سال 180 ه.ق دانست. همچنين وى اندكى پس از وفات حضرت امام هادى عليه السلام (شهادت: 254 ق) حيات داشته است. بنابراين، وفات او را مى توان حدود 257 ه.ق در نظر گرفت كه در قم اتفاق افتاده است. وى اصالتا اهل كوفه بود و دوران تحصيل او در همان جا سپرى شد، سپس همراه برادر بزرگترش، حسن، به اهواز آمد و پس از مدتى اقامت در آن جا، روانه قم شد و در منزل حسن بن ابان نزول كرد و در همان جا وفات نمود.

از زندگى و چگونگى تحصيل او اطلاعى نداريم، اما همين قدر روشن است كه وى در يك خانواده علمى و مذهبى تربيت يافته است؛ زيرا جد اعلاى او از مواليان امام سجاد عليه السلام بود. برادر او، حسن بن سعيد اهوازى، از راويان معتبر شيعه و كسى است كه على بن مهزيار و اسحاق بن ابراهيم حصينى را به محضر امام رضا عليه السلام معرفى كرد.

در بيشتر موارد، مشايخ روايى اين دو برادر، متحد است، اما در برخى موارد (مانند مواردى كه حسن از زرعة بن محمد حضرمى و فضالة بن ايوب روايت مى كند)، حسين از حسن روايت دارد و اين نشان مى دهد كه حسن از او بزرگتر بوده است. فرزند او احمد بن حسين بن سعيد ملقب به «دندان» از راويان پركار و صاحب كتاب الاحتجاج است.

دايى او، جعفر بن يحيى بن سعد احول، از رجال امام جواد عليه السلام مى باشد. همه اين ها نشان مى دهند كه وى در يك محيط علمى و فرهنگى نشو و نما پيدا كرده است. بيشتر احاديث او به طور مستقيم از امامان عصر او نقل شده اند، ولى گاهى به واسطه نضر بن سويد نيز روايت مى كند.

شاگردان روايى او احمد بن محمد بن عيسى اشعرى، احمد بن محمد بن خالد برقى، حسين بن حسن بن ابان، احمد بن محمد بن حسين بن سكن قرشى بردعى و ابوالعباس احمد بن محمد دينورى هستند.

به گفته نجاشى، كتاب هايى كه اين دو برادر تأليف كرده اند، همگى قابل اعتماد و مورد عمل هستند. وى به كمك برادرش، حسن، با هم در تصنيف 30 كتاب مشاركت داشته اند. برخى از آثار آن ها كتاب الوضوء، صلاة، و ساير ابواب فقه، كتاب البشارات، كتاب الزهد، كتاب التقية، كتاب المناقب، كتاب المثالب، كتاب التفسير، كتاب المؤمن، كتاب الملاحم، كتاب المزار، كتاب الدعاء و الرد على الغالية هستند.

ابراهيم بن داود هاشمى يعقوبى

ابوعلى، محدث شيعى، از اصحاب امام جواد علیه السلام و امام هادی عليه السلام، ظاهرا در اواخر سده دوم هجرى تولد يافت. اما آن چه مسلم است اين كه وى در عصر امام رضا علیه السلام (شهادت: 203 ق) نوجوان بود.

به همين دليل، صاحب نظران نام او را در شمار اصحاب امام رضا عليه السلام ذكر نكرده اند. تاريخ وفات او به درستى روشن نيست، ولى از برخى مكاتبات او با امام هادى عليه السلام، كه پس از رحلت فرزند آن امام صورت گرفته است، برمى آيد كه وى تا اواخر عصر امام هادى علیه السلام (شهادت: 254 ق) حيات داشته و اندكى پس از نيمه نخست سده سوم درگذشته است.

درباره نسبت او به «هاشمى»، با توجه به اين كه شرح حال او در هيچ يك از منابع نيامده است، نمى توان سخن قاطعى گفت، اما همين قدر مى توان احتمال داد كه وى با طايفه «بنى هاشم»، كه گروهى از آن ها در كوفه سكونت داشتند، بى ارتباط نبوده است.

وى در محيطى علمى و مذهبى پرورش يافت و بيشتر دوران تحصيلى او در شهرهاى كوفه و سامرا سپرى شد. فرزندش، محمد بن ابراهيم يعقوبى، از راويان حدیث است و احادیث متعددى از وى (يعنى از پدرش) نقل كرده.

برادر بزرگ ترش، سليمان بن داود يعقوبى، نيز از عالمان زمان خود بود كه ابوعلى روايات متعددى از او فراگرفته است. از استادان او، كسى در منابع معرفى نشده است، اما احاديث بر جاى مانده از او، كه تماما از همين برادرش نقل شده اند، نشان مى دهند كه وى بيشترين معارف حديثى را نزد برادرش فراگرفته است.

همچنين وى مكاتباتى با امام هادى عليه السلام داشت و برخى از مسائلش را به طور مستقيم از آن حضرت مى پرسيد. در يكى از اين مكاتبه ها، وى از امام هادى عليه السلام درباره وضعيت فارس بن حاتم قزوينى (م. حدود 258 ق)، كه پس از وفات فرزند امام هادى عليه السلام ادعاى امامت كرده بود، پرسيد و امام عليه السلام در اين باره نوشت:

«لاتحفلنَّ به و اِن أتاك فاستخفَّ به»، با او محفل نگير و اگر نزد تو آمد او را حقير بشمار. اكنون در جوامع روايى شيعه، احاديث اندكى از او باقى مانده كه صاحب نظران درباره صحت و درستى اخبار او سكوت كرده اند، اما از ارتباط او با امام هادى عليه السلام و حساسيت او در برابر شخصيت هاى مطرود جامعه مانند فارس بن حاتم، استفاده مى شود كه وى فردى حقيقت جو بوده است.

از شاگردان او دو نفر را مى شناسيم كه يكى ابوسعيد سهل بن زياد آدمى (م. بعد 255 ق) است كه احاديثش ارزش سندى ندارند، و ديگرى سندى بن ربيع كوفى (م. حدود 260 ق) است كه ظاهرا فردى مورد اعتماد و راستگو بوده. از آثار او، جز روايات باقى مانده از او، چيزى معرفى نشده است.

ابراهيم بن عبده نيشابورى

ابراهيم، محدث مورد اعتماد شيعى و از اصحاب امام هادى عليه السلام و وكيل امام حسن عسکری عليه السلام در نيشابور، زمان تولد و وفاتش در منابع ذكر نشده، ولى چون عصر امام حسن عسكرى عليه السلام (شهادت: 260 ق) را درك كرده و نيز بر پايه گزارشى كه از خادم او نقل شده كه وى در عصر غيبت صغری (260 ـ 329 ق) در كوه صفا خدمت امام زمان عجل الله تعالی فرجه مشرف شده است، مى توان مطمئن شد كه وى دست كم تا سال 216 هجری زنده بوده است. وى اصالتا ايرانى و اهل نيشابور بود و ظاهرا زادگاه و آرامگاه او نيز همين شهر بوده است. از دوران كودكى و چگونگى تحصيلات او خبرى در منابع گزارش نشده است.

وى احتمالاً در نيشابور پرورش يافت و پس از دوران نوجوانى، مسافرت هايى به عراق داشت و بخشى از حيات علمى خود را در بغداد و سامرا به انجام رساند و سپس به نيشابور بازگشت. درباره شرح حال او، همين اندازه روشن است كه وى نزد امام حسن عسكرى عليه السلام از جايگاه بلندى برخوردار بود و در نيشابور، وكيل آن حضرت بشمار مى آمد.

امام عليه السلام نه تنها در توقيعات و نامه هاى صادر شده، وى را ستايش مى كرد، بلكه در نامه هايى كه آن حضرت براى معاصران و همكارانش مى نوشت، نسبت به موقعيت و جايگاه او سفارش هايى به ديگران داشت. در توقيعى كه امام عليه السلام براى عبدالله بن حمدويه بيهقى (م. حدود 275 ق) نوشته، آمده است: «من ابراهيم را براى اخذ حقوق واجب از اهالى آن ديار منصوب نموده ام و او را مورد اعتماد و امين خودم براى اهالى آن جا قرار داده ام».

كشى در رجال خود، مى نويسد: امام حسن عسكرى عليه السلام وى را نماينده خود در نيشابور قرار داد و ديگران را به اطاعت از او فراخواند. وى با اين كه در زمان خود، از شهرت بسزايى برخوردار بود، اما از استادان و شاگردان او اطلاعى در دست نيست. همچنين از او اثر تأليفى معرفى نشده است.

ابراهيم بن محمد همدانى

ابوالحسن، فقيه و محدث مورد اعتماد شيعى، از اصحاب امامان هادى و حسن عسكرى عليهماالسلام بود. وى همچنين هم زمان با وكالت احمد بن اسحاق قمى و احمد بن حمزة بن يسع، از سوى امام عصر عجل الله تعالی فرجه عهده دار مقام وكالت بود و به طور مستقيم با آن حضرت ارتباط داشت. پس از او، مقام وكالت در همدان به فرزندش و سپس به نوه او سپرده شد. همچنين وى در برخى از روايات، از امام رضا عليه السلام نيز نقل حديث كرده است. به همين دليل، شيخ طوسى نام او را در شمار اصحاب امام رضا عليه السلام نيز ذكر نموده است. تاريخ ولادت و وفات او به درستى روشن نيست.

بر پايه گزارش ابوعمرو كشى، وى به اتفاق فرزندش، جعفر، در 248 هجری با امام حسن عسكرى عليه السلام مكاتبه داشت. اما نمايندگى او از سوى امام عصر عجل الله تعالی فرجه نشان مى دهد كه وى در عصر غيبت مى زيست و مدت ها پس از اين تاريخ، حيات داشت و چون استادِ احمد بن محمد بن عيسى (م. حدود 280 ق) بود، گمان مى رود در اوايل عصر غيبت (260 ـ 329 ق)، زندگى را بسر آورده باشد.

وى چنان كه از لقب «همدانى» برمى آيد، اصالتا ايرانى بود و در همدان اقامت داشت و مكاتبات زيادى با امامان عصر خود در مسائل گوناگون فقهى انجام داد. پسرش جعفر بن ابراهيم نيز از فقها و محدثان عصر خود بود و به واسطه پدرش با «ابوالحسن» (يعنى امام جواد يا امام رضا عليهماالسلام ) مكاتباتى داشت.

وى از فرزند ديگرش، نوه اى داشت به نام محمد بن على بن ابراهيم كه دانشمندى والامقام، صاحب تأليفات و نايب امام عصر در همدان بود و چهل مرتبه به زيارت خانه خدا مشرف شد. او خود نيز نزد امامان معصوم علیهم السلام داراى مقامى ارجمند بود و بنا به گزارش ابن حمزه طوسى (م 560 ق) وى در زمان امام جواد عليه السلام، نايب يحيى بن عمران بود و آن حضرت دو سال پيش از مرگ يحيى، طى نامه اى او را جانشين خود قرار داد.

از معاصران او، على بن مهزيار اهوازى (م. حدود 255 ق) و احمد بن هلال كرخى (م 276 ق) هستند كه در برخى موارد، مكاتبات همديگر با امامان عصر خود را نقل نموده اند. از او روايات و توقيعات فراوانى به جاى مانده كه در تمام موارد، به طور مستقيم با امامان معصوم مكاتبه كرده است.

بنابراين، وى بيشتر معلومات و مسائل فقهى خود را از امامان اخذ كرده است، هر چند در يك مورد ديده شده كه وى از محمد بن عبيده نقل حديث كرده است. وى شاگردان زيادى داشت كه ابراهيم بن هاشم (پدر على بن ابراهيم، صاحب تفسير)، عمر بن على بن عمر، حمدان بن سليمان نيشابورى، احمد بن على تفليسى، سهل بن زياد آدمى (م. بعد 255 ق) يعقوب بن يزيد و احمد بن محمد بن عيسى (م. حدود 280 ق) از جمله آنان هستند.

درباره ارزش روايات او، ابوعمرو كشى (م. حدود 363 ق) در گزارش خود، وى را «عظيم القدر» و فردى «مطمئن» در نقل حديث معرفى كرده است. شيخ طوسى (م 460 ق) نيز در كتاب الغيبه، او را مورد وثوق دانسته و مدح بليغى از او به عمل آورده است. از اين رو، احاديث و توقيعات او كاملاً مورد قبول صاحب نظران مى باشند. وى ظاهرا داراى اثر تأليفى نبوده و به همين دليل، نام او به طور مستقل در فهرست نجاشى نيامده، بلكه در ذيل شرح حال نوه اش، محمد بن على بن ابراهيم، ذكر شده است.