ادریس بن عبدالله اشعری قمی

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)



منبع:ستارگان حرم جلد7

نویسنده: علی محمدی یدک

ابوزکریا، ادریس بن عبدالله اشعری قمی[۱] از عالمان و راویان بلندمرتبه شیعی بود که در نیمه دوم سده اول هجری[۲] به دنیا آمد. او در شهر قم می زیست و به همین سبب به «ادریس قمی» نیز معروف بود.[۳]

«ادریس بن عبدالله» با سه تن از امامان معصوم علیهم السلام (امام صادق، امام کاظم و امام رضا علیهم السلام) هم عصر بود و این امر باعث شد که وی به فیض حضور نزد ایشان - به ویژه امام صادق علیه السلام - نائل آید و با ابراز ارادت و اخلاص نسبت به ائمه در شمار یاران اهل بیت وحی علیهم السلام قرار بگیرد. بر همین اساس شیخ طوسی (م 460 ه.ق) او را از یاران امام جعفر صادق علیه السلام دانسته است.[۴]


خاندان

پدرش، عبدالله بن سعد بن مالک اشعری، از شیعیان نجیب و وارسته، و از سران طایفه بزرگ اشعریون (اولین ترویج دهندگان تشیع در قم) بود. او در تربیت و تعالی فرزندانی چون «ادریس» تلاش کرد و ولایت و محبت خاندان وحی را به آن ها آموخت. برادرانش «عمران»، «عیسی» و «عبدالملک» نیز از شیعیان سرشناسی بودند که توجه امامان معصوم علیهم السلام را به خود جلب کردند و نزد آنان مقام والائی یافتند.

هنگامی که «عمران بن عبدالله» به خدمت امام صادق علیه السلام می رسید، حضرت با ملاطفت و مهربانی ویژه ای جویای حال او و اهل بیت و عشیره اش می شد، به طوری که هر وقت کسی درباره شخصیت او سؤالی می کرد، حضرت می فرمود: «هذا نجیب من قوم نجباء؛ او فردی شریف از طایفه ای پاک نژاد و شریف است».[۵]

«عیسی بن عبدالله» نیز که از خواص یاران امام صادق علیه السلام بود، هرگاه فیض حضور نزد امام علیه السلام نصیبش می شد، حضرت با بهترین کلمات به تعریف و تمجید او می پرداخت و با گفتن: «منا اهل البیت؛ عیسی بن عبدالله از ما است»[۶] جایگاه والای او را می ستود.

«عبدالملک بن عبدالله» هم از شیعیانی بشمار می رفت که مدال پرافتخار صحابی امام صادق علیه السلام[۷] را بر سینه داشت و آن حضرت درباره شخصیت ارزشمند وی فرمود: «انه قوی الأیمان؛ او ایمانی قوی دارد».[۸]

ادریس بن عبدالله که در چنین خاندان اصیل و نجیبی نشو و نما یافته بود، علاوه بر این که از شیعیان راستین خاندان عصمت و طهارت به حساب می آمد، در تعلیم و تربیت فرزندان خود نیز به نیکی تلاش کرد. حاصل این تلاش، فرزند بزرگوارش «زکریا بن ادریس» بود که در زمره عالمان و راویان بزرگ شیعه جای گرفت و سرانجام به فیض عظمای صحابی امامان نائل آمد.


اوضاع سیاسی روزگار ادریس

به طور کلی دوران حیات «ادریس بن عبدالله» با دو تحول عمده سیاسی اجتماعی روبرو بود. نخستین تحول، درگیری حاکمان اموی و عباسی بر سر قدرت بود، که عطش ریاست و حکومت بر ممالک اسلامی آن ها را به جان یکدیگر انداخت و آتش جنگ در جوامع مسلمان را شعله ور ساخت. این درگیری ها نتیجه ای جز ایجاد بحران، به هدر رفتن نیروی انسانی و مالی مسلمانان در پی نداشت، لذا از این دگرگونی می توان با عنوان تحولی منفی یاد کرد.

تحول دوم که در حقیقت حاصل تحول نخست بود و باید به عنوان دگرگونی مثبت از آن یاد کرد، زیرا در این تغییر و تحول سران طایفه نور و هدایت، یعنی خاندان رسالت علیهم السلام به ویژه امام باقر و امام صادق علیهم السلام فرصت را مناسب دیدند و به ترویج و تبلیغ اسلام ناب پرداختند، ایشان در این راه با کوشش های فراوان به تشکیل حوزه های بزرگ دینی و تعلیم و تربیت شاگردان کارآمد و پرتوان همت گماردند و از این نیروی عظیم برای نشر فرهنگ حقیقی اسلام که همان مکتب حیات بخش تشیع بود، به خوبی بهره گرفتند.

شاگردان این مکتب هر یک به شکل عنصری فعال و مؤثر درآمدند که ادریس بن عبدالله نیز یکی از آنان بود. او با قرار گرفتن در صف شاگردان امام صادق علیه السلام نام خود را در لوح زرین درس آموختگان مکتب جعفری به ثبت رسانید و بدین وسیله جان خود را از گزند حوادث و بحران های جاری آن روزگار که به وسیله طالبان قدرت به وجود آمده بود، در امان نگاه داشت.


دیدار ادریس با امام صادق علیه السلام

نارسایی منابع و گزارش های موجود، شرح چگونگی حضور او نزد امام صادق علیه السلام و دیگر امامان را دشوار می سازد، اما شمار اندک روایت های بر جای مانده از «ادریس بن عبدالله»، گویای این است که وی نیز همانند بسیاری از شیعیان راستین، بارها به دیدار امام شتافته است، او هنگام حضور نزد امام علیه السلام گوش جانش را به شنیدن سخنان دلنشین حضرت نوازش می داد و پس از آن، به نقل و ترویج آن ها می پرداخت.

«ادریس بن عبدالله» در یکی از دیدارهایش با امام صادق علیه السلام سخنی پرمعنا در بیان عظمت اهل بیت وحی از آن حضرت شنید و نقل کرد که از این قرار است: «همانا دنیا نزد ما اهل بیت مثل این است، و با دو انگشت سبابه و بند شصت حلقه ای دایره شکل درست کرد».[۹]

مرحوم علامه مجلسی در بحارالأنوار این حدیث را چنین معنا کرده است: «این که دنیا نزد اهل بیت همانند حلقه ای است، به این معنا است که ایشان می توانند به اذن خداوند، هر گونه تصرفی در آن بنمایند، یا آن که از درون آن آگاهند و بر آن تسلط دارند».[۱۰]

پاسخ های امام

پرسش های مختلف «ادریس بن عبدالله» از امام صادق علیه السلام شاهد دیگری بر وجود رابطه او با امام علیه السلام است. وی از فرصت های دیدار با امام علیه السلام به خوبی بهره می جست و در نزد حضرت پیرامون مسائل گوناگون معارف اسلامی، از قبیل: مناسک حج، احکام ولادت، اجاره و تفسیر قرآن و...، به طرح سؤال های مفید پرداخت.

از میان مسائلی که «ادریس بن عبدالله» در حضور امام مطرح کرد و در این مقاله می توان ارائه کرد، دو پرسشی است که در زمینه تفسیر آیات قرآن مطرح کرده است:

  • 1- ادریس در حضور امام صادق علیه السلام این سؤال را مطرح کرد: معنای آیه شریفه «ما سلککم فی سقر قالوا لم نک من المصلین[۱۱]؛ شما را چه عمل به عذاب دوزخ درافکند؟ گفتند: ما از نمازگزاران نبودیم.» چیست؟

امام علیه السلام در پاسخ فرمود: «معنایش آن است که از پیروان امامان نبودیم؛ امامانی که خداوند درباره آن ها چنین فرمود: «السابقون السابقون اولئک المقربون[۱۲]؛ آنان که در ایمان بر همه پیشی گرفتند، به حقیقت مقربان درگاهند.» آیا نمی بینی مردم کسی را که در مسابقه اسب دوانی، پشت سر پیشرو (نفر اول) در حرکت است، مصلی (پیرو) می نامند، بنابراین معنای آیه (که می فرماید ما از مصلین نبودیم.) یعنی از پیروان سابقین (امامان) نبودیم.»[۱۳]

  • 2- ادریس بن عبدالله از معنای «باقیات صالحات»[۱۴] در آیات قرآن پرسید و حضرت در پاسخ فرمود: «هی الصلوة فحافظوا علیها؛ باقیات صالحات نماز است آن را نگاه دارید.»[۱۵]

با در نظر گرفتن این دو پرسش و پاسخ، و دیگر پرسش ها به خوبی درمی یابیم که ادریس شرف حضور نزد امام عصر خود را یافت و از این فرصت بهره های فراوانی نیز نصیبش شد.


مقام علمی

با توجه به گزارش های اندک، که درباره شخصیت ادریس بن عبدالله موجود است، زندگانی علمی او را می توان در بخش های: تألیف کتاب، استادان و شاگردان خلاصه کرد.


تألیف کتاب

«ادریس بن عبدالله» در زمره فقیهان و عالمان زمان خود به حساب می آمد و در میدان های گوناگون معارف آن عصر از پیشتازان بود، وی در این راه با جمع آوری و تدوین سخنان گهربار امامان دین به تألیف کتابی در این باره پرداخت، و بدین وسیله بر مقام و منزلت علمی خود افزوده و گامی در جهت پاسداری از فرهنگ اصیل امامت برداشت.

مرحوم آقا بزرگ تهرانی در «الذریعه» از کتاب ادریس بن عبدالله با نام «کتاب الحدیث» یاد کرده است،[۱۶] ولی در حال حاضر اثر مستقلی از آن موجود نیست، شاید این کتاب نیز همانند بسیاری از آثار کوچک دیگر، در نوشته های بزرگی همچون کتب اربعه شیعه[۱۷] ادغام شده است که وجود روایت هایی از او در میان این کتاب ها نیز مؤید همین احتمال است.

مرحوم نجاشی[۱۸] (م 450 ق)، شیخ طوسی[۱۹] (م 460ق)، ابن شهر آشوب[۲۰](م 588 ق) از مشاهیر عالمان شیعه، و ابن حجر عسقلانی[۲۱] (م 852 ق) از عالمان اهل سنت، ادریس بن عبدالله را نویسنده ای شیعی و دارای کتاب معرفی کرده اند.


استادان ادریس بن عبدالله

بدون تردید ادریس در زندگی علمی خود از پیشگاه استادان زیادی، به ویژه امامان دین علیهم السلام بهرمند شد؛ اما در حال حاضر نام و اثری از آنان در منابع موجود دیده نمی شود، از این رو، با توجه به روایت هائی که وی به طور مستقیم از امام صادق علیه السلام نقل کرده است، می توان گفت: تنها استاد و در حقیقت بزرگترین استادی که وی به فیض شاگردی اش نائل آمد، حضرت امام جعفر صادق علیه السلام بود.


شاگردان

با دقت در روایت هائی که ادریس بن عبدالله در سلسله سند آن ها جای گرفته است، درمی یابیم که تعدادی از راویان و شخصیت های بزرگوار شیعی با حضور نزد وی ضمن استفاده از محضر درس او، خود به شنیدن و نقل روایت از او پرداخته اند و در واقع ادریس بن عبدالله از جمله مشایخ روائی و استادان آنان شمرده می شد.

در بین شاگردانی که از استاد خود «ادریس بن عبدالله» حدیث و خبر روایت کرده اند، می توان به برادرش «عبدالملک قمی» که بیشترین حدیث را از او روایت کرده است، (نزدیک بر سه مورد) اشاره کرد.

پس از عبدالملک افراد بلند مرتبه دیگری را نیز می توان نام برد که هر یک در عرصه نقل آثار و معارف اهل بیت علیهم السلام به عنوان راوی جلیل القدر و عالم وارسته مطرح بوده اند، بزرگانی نظیر: معاویة بن عمار، حماد بن عثمان، سعد بن سعد، محمد بن عیسی بن یونس و... که همگی از یاران امام و قابل اعتماد بوده اند، با توجه به روایت های موجود، هر یک از ایشان تنها یک روایت از ادریس بن عبدالله نقل کرده اند.


دیدگاه عالمان درباره او

شخصیت والای «ادریس بن عبدالله» باعث شد بسیاری از عالمان بزرگوار شیعه، همانند: شیخ صدوق[۲۲]، نجاشی[۲۳]، شیخ طوسی[۲۴]، ابن شهر آشوب[۲۵]، علامه حلی[۲۶] و... به تجلیل از مقام بلندش برخیزند. و او را در میان راویان ثقه، مطمئن و از عالمان موفق شیعی قرار بدهند.

مرحوم نجاشی، رجال نویس شهیر قرن پنجم درباره او چنین گفته است: «ادریس فرزند عبدالله بن سعد اشعری شخصیتی قابل اعتماد و ثقه است.[۲۷]»

علامه حلی[۲۸] (م 726 ق)، ابن داود[۲۹] (م 763 ق) و شیخ بهایی[۳۰] نیز با تکرار سخن مرحوم نجاشی به تأیید شخصیت ارزشمند «ادریس بن عبدالله» پرداخته و بدین وسیله مقام رفیع او را ستوده اند. دیگر عالمان شیعی نیز با تکرار و تأیید سخن گذشتگان بر شخصیت قابل اطمینان او صحه گذاشته و از مقام بلند او تجلیل به عمل آورده اند.


روایت های ادریس بن عبدالله

مهمترین بخش زندگی «ادریس بن عبدالله» نقل سخنان راه گشای ائمه اطهار دین علیهم السلام بود که با پیوستن به سلسله والا مقام راویان اهل بیت وحی نام خود را در تاریخ و فرهنگ متعالی تشیع ماندگار ساخت.

تعداد روایت هایی که در میان کتاب های روایی شیعه (وسائل الشیعه، بحارالانوار، کتب اربعه و...) از وی به جای مانده است، با حذف موارد تکراری، به شانزده مورد می رسد.

هر چند اندکی از روایت های ادریس بن عبدالله به دست ما رسیده است، اما تنوع در موضوع و محتوای احادیث نشان دهنده این است که وی در بخش های مختلف معارف اسلامی، همانند: باب های گوناگون فقه (نماز، حج، اجاره، ولادت و...)، عقاید، اخلاق، تفسیر و... تخصص داشته و در همان راستا نیز به نقل حدیث می پرداخت.

از ویژگی های مهم روایت های ادریس بن عبدالله، نقل مستقیم حدیث از امامان معصوم علیهم السلام است که بارها با حضور نزد ایشان، بویژه امام جعفر صادق علیه السلام گوش جانش را به شنیدن گفتار ایشان نوازش داد؛ لذا تمام روایت های موجود او بدون واسطه از امام صادق علیه السلام نقل شده است؛ ولی بنا به گفته «ابن داود» رجال نویس شیعی قرن هشتم هجری، از امام رضا علیه السلام نیز یک حدیث روایت کرده است[۳۱]؛ ولی این حدیث در میان احادیث موجود وی دیده نمی شود.

اکنون به تعدادی از روایت های وی اشاره می کنیم:

1- نیازمندی؛ امانت خداوند نزد خلق:

ادریس بن عبدالله از امام صادق علیه السلام روایت کرده: پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به حضرت امام علی علیه السلام فرمود: ای علی! نیازمندی امانت خداوند نزد خلقش است، هر که آن را پوشیده دارد، خداوند ثواب نمازگزار به او دهد، و هر که از آن نزد کسی که می تواند گشایش دهد و نکند، پرده بردارد، او را کشته است، آگاه باش او را به شمشیر و نیزه و تیر به قتل نرسانده؛ بلکه با زخمی که بر دلش وارد ساخته، کشته است.[۳۲]

2- تنوع در تغذیه:

ادریس بن عبدالله نقل می کند: روزی نزد امام صادق علیه السلام بودم که از گوشت سخن به میان آمد، حضرت فرمود: «کل یوماً بلحم و یوما بلبن و یوماً بشیئ آخر؛ یک روز گوشت، روز دیگر شیر و روزی هم چیز دیگری بخور».[۳۳]

3- جان کندن مؤمن:

ادریس بن عبدالله گفت از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: خداوند به فرشته مرگ فرمان می دهد که به جان مؤمن داخل شود و روحش را به آرامی و آسانی و با نیکوترین صورت بیرون سازد، تا سختی جان کندن بر او آسان شود؛ ولی مردم می گویند: فلانی چقدر سخت مرد.[۳۴]

با این که این گونه مردن، آسایش و آرامشی است که خداوند فقط به مؤمن داده است و اگر آن شخص کسی باشد که خداوند بر او خشم گرفته است و یا از دشمنان او به حساب می آید، دستور می دهد ناگهانی و به یکباره روحش را بگیرد و به سختی زیاد جانش را بستاند، همانند بیرون آمدن سیخ آهنی که در پشم تر، فرو رفته است، در این حال مردم می گویند: خداوند جان فلانی را به آسانی گرفت.[۳۵]

فصل برگ ریزان

سرانجام ادریس بن عبدالله پس از سالیان تلاش در راه تبلیغ و ترویج فرهنگ غنی شیعه و بر جای نهادن آثار و روایت های پرمحتوا از خود، روح بلندش در آغوش فرشته مرگ به آسانی آرمید، و در جوار پروردگارش مهمان شد.

از زمان دقیق درگذشت او و نیز محل دفنش گزارشی در دست نیست؛ اما قدر مسلم تا نیمه دوم قرن دوم هجری در قید حیات بوده است. عمر رضا کحاله از عالمان اهل سنت درباره تاریخ وفات او چنین نوشته است: ادریس اشعری تا بیش از سال 148 هجری زنده بود.[۳۶]

پانویس

  1. رجال برقی، 52 و معجم رجال الحدیث، ج 3، ص 10 تا 16، رقم 1054.
  2. رجال نویسان او را از یاران امام صادق علیه السلام شمرده اند که با توجه به زمان ولادت آن حضرت (83 ه) تاریخ یاد شده قوت می یابد.
  3. معجم رجال الحدیث، ج 3، ص 16، رقم 1063، (شخص دیگری نیز معروف به ادریس قمی است که غیر از ادریس بن عبدالله می باشد، زیرا اولاً کنیه او ابوالقاسم است و ثانیاً از یاران امام جواد علیه السلام بوده است).
  4. رجال شیخ طوسی، ص 150، رقم 156 و ص 340، رقم 33.
  5. تنقیح المقال، ج 2، ص 184.
  6. همان، ج 2، ص 361، رقم 9316.
  7. رجال شیخ طوسی، ص 234.
  8. رجال علامه حلی.
  9. الاختصاص شیخ مفید، ص 326 (...ادریس بن عبدالله قال سمعت ابا عبدالله علیه السلام یقول ان منا اهل البیت لمن الدنیا عنده مثل هذه و عقد بیده عشره).
  10. بحارالانوار، ج 25، ص 367.
  11. سوره مدثر، آیه 42 و 43.
  12. سوره واقعه، آیه 10 و 11.
  13. کافی، ج 1، ص 419، ح 38. (...عن ادریس بن عبدالله عن ابی عبدالله علیه السلام قال: سألته عن تفسیر هذه الایة «ما سلککم فی سقر قالوا لم نک من المصلین» قال: عنی بها لم نک من اتباع الائمة الذین قال الله تبارک و تعالی فیهم «والسابقون السابقون اولئک المقربون» اماتری الناس یسمون الذی یلی السابق فی الحلبة مصلی فذالک الذی عنی حیث قال: لم نک من المصلین لم نک من اتباع السابقین).
  14. سوره كهف، آیه 46 و سوره مريم، آیه 76. (منظور از باقیات صالحات کارهای نیکی است که جاوید و پاینده است).
  15. بحارالانوار، ج 82، ص 222، ح 44.
  16. الذریعه، ج 6، ص 312، رقم 1705.
  17. کتب اربعه به چهار کتاب منبع شیعی گفته می شود که از این قرار است: 1- من لایحضره الفقیه شیخ صدوق، 2- کافی مرحوم کلینی، 3- استبصار شیخ صدوق، 4- تهذیب الاحکام شیخ صدوق.
  18. رجال نجاشی، ص 104، رقم 259.
  19. فهرست شیخ طوسی، ص 38، رقم 109.
  20. معالم العلماء، ص 21.
  21. لسان المیزان، ج 1، ص 334، رقم 1018 و 1017.
  22. من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 527.
  23. رجال نجاشی، ص 104، رقم 259.
  24. رجال شیخ طوسی، ص 150، رقم 156 و ص 340، رقم 33.
  25. معالم العلماء، ص 21.
  26. خلاصة الرجال، علامه حلی، ص 13 و 281.
  27. رجال نجاشی، ص 104، رقم 259.
  28. خلاصة الرجال، ص 13 و 281.
  29. رجال ابن داود، ص 49 و 389.
  30. الوجیزه شیخ بهایی، ص 14.
  31. رجال ابن داود، ص 389.
  32. کافی، ج 2، ص 261، ح 8. (...عن ادریس بن عبدالله عن ابی عبدالله علیه السلام قال: قال النبی صلی الله علیه و آله: یا علی الحاجة امانة الله عند خلقه فمن کتمها علی نفسه اعطاه الله ثواب من صلی و من کشفها الی من یقدر ان یفرج عنه ولم یفعل فقد قتله اما انه لم یقتله بسیف ولاسنان ولاسهم ولکن قتله بما نکی من قلبه).
  33. بحارالانوار، ج 66، ص 70، ح 59.
  34. منظور از سخت جان دادن که مردم می گویند این که روح مؤمن به تدریج و آرام از بدن خارج می شود، گوئی گاهی روح از تنش بیرون می شود و گاهی به تن او وارد می شود، از این رو در نگاه مردم جان دادن مؤمن سخت به نظر می رسد.
  35. کافی، ج 3، ص 135، ح 1. (...عن ادریس القمی قال سمعت ابا عبدالله علیه السلام یقول: ان الله عزوجل یأمر ملک الموت فیرد نفس المؤمن لیهون علیه و یخرجها من احسن وجها، فیقول الناس لقد شدد علی فلان الموت، و ذالک تهوین من الله عزوجل علیه، و قال یصرف عنه اذا کان ممن سخط اللّه علیه او ممن ابغض الله امره ان یجذب الجذبة التی بلغتکم بمثل السفود من الصوف المبلول، فیقول الناس لقد هون الله علی فلان الموت).
  36. معجم المؤلفین، ج 2، ص 217.