آیه 17 سوره حجرات

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا ۖ قُلْ لَا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلَامَكُمْ ۖ بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَدَاكُمْ لِلْإِيمَانِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ

از اینکه اسلام آورده اند بر تو منت می گذارند؛ بگو: اگر [در ادعای مؤمن بودن] راستگویید، بر من از اسلام آوردن خود منت نگذارید، بلکه خداست که با هدایت شما به ایمان بر شما منت دارد.

مشاهده آیه در سوره


<<16 آیه 17 سوره حجرات 18>>
سوره : سوره حجرات (49)
جزء : 26
نزول : مدینه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

آنها بر تو به مسلمان شدن منّت می‌گذارند، بگو: شما به اسلام خود بر من منّت منهید بلکه اگر راست می‌گویید (و ایمان حقیقی دارید) خدا بر شما منّت دارد که شما را به سوی ایمان هدایت فرموده است.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

They count it as a favour to you that they have embraced Islam. Say, ‘Do not count your embracing of Islam as a favour to me. No, it is Allah who has done you a favour in that He has guided you to faith, if you are truthful [in your claim].

معانی کلمات آیه

  • يمنون: منت در اينجا به معناى «رخ كشيدن نعمت» است كه حكايت از نوعى خودستايى و تفوق بر طرف ديگر دارد به معنى نعمت دادن نيز آيد «من عليه بكذا: انعم عليه به من غير تعب» اصل آن به معنى قطع است.[۱]

نزول

«شیخ طوسى» گویند: أکثر مفسرین برآنند که این آیه درباره منافقین نازل شده است.

حسن بصرى گوید: درباره عده اى از مسلمین نازل گردیده که گفته بودند یا رسول اللّه ما اسلام آوردیم قبل از آن که دیگران مسلمان بشوند و در رکاب تو نیز قتال و نبرد نمودیم، فرّاء گوید: درباره بنى اسد نازل گردیده که با زن و بچه خود به طمع گرفتن صدقات بر رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد شدند و گفتند: ما با عیال و اطفال نزد تو آمدیم تا به ما صدقات بخشش کنى سپس این آیه نازل شد.[۲][۳]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلامَكُمْ بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَداكُمْ لِلْإِيمانِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ «17»

جلد 9 - صفحه 201

آنان بر تو منّت مى‌گذارند كه اسلام آورده اند. بگو: اسلام آوردنتان را بر من منّت ننهيد، بلكه اين خداوند است كه بر شما منّت دارد كه شما را به سوى ايمان هدايت كرد، اگر راست مى‌گوييد.

نکته ها

بعضى از مسلمانان مثل طائفه‌ى بنى‌اسد، اسلام آوردن خود را منّتى بر پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله مى‌دانستند و مى‌گفتند: ما با آغوش باز به اسلام روى آورديم و تو بايد قدرشناس ما باشى.

اين آيه آنان را از اين عمل نهى فرمود.

خداوند در اين آيه، نعمت ايمان و در آيه‌ى 164 سوره آل‌عمران، فرستادن انبيا و در آيه‌ى 5 سوره قصص، وارث كردن مستضعفان را منّت خود بر مردم شمرده است و اين نشان مى‌دهد كه مهم‌ترين نعمت‌ها، نعمت هدايت الهى، رهبرى معصوم و حكومت حقّ مى‌باشد.

پیام ها

1- هدايت شدن به اسلام و پذيرش اسلام، نعمت بزرگ الهى و منّتى از جانب خداست. «بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ»

2- خداوند به اسلام و ايمان و عبادت ما احتياج و نيازى ندارد. «لا تَمُنُّوا عَلَيَّ»

3- نشانه‌ى ايمان صادقانه، خود را منّت‌دار خداوند دانستن است، نه منّت گذاشتن بر او. لا تَمُنُّوا ... بَلِ اللَّهُ يَمُنُ‌ ... إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ‌ (مسلمان واقعى خود را طلبكار خدا نمى‌داند.)

4- منّت نهادن بر پيامبر، در حقيقت منّت گذاردن بر خداست. (خداوند پاسخ منّت بر پيامبرش را آنگونه مى‌دهد كه گويا منّت بر او گذاشته‌اند.) يَمُنُّونَ عَلَيْكَ‌ ... بَلِ اللَّهُ يَمُنُ‌ ...

5- شما اسلام آوردن خود را منّت مى‌گذاريد، «يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا» در حالى كه خداوند شما را به مرحله‌ى ايمان هدايت فرموده است. «هَداكُمْ لِلْإِيمانِ»

6- مقصد نهايىِ تكامل انسان، ايمان است، «هَداكُمْ لِلْإِيمانِ» نه تظاهر به اسلام، زيرا

جلد 9 - صفحه 202

منافقان نيز در ظاهر چنين مى‌باشند.

پانویس

  1. پرش به بالا تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج10، ص288
  2. پرش به بالا طبرانى از عبدالله بن ابى اوفى روایت کند که عده اى از اعراب نزد پیامبر آمدند و گفتند: یا رسول الله ما مسلمان شدیم در صورتى که قبلاً با تو به قتال و نبرد پرداختیم ولى فلان طایفه با تو قتال کردند و سپس مسلمان شدند بعد این آیه نازل گردید چنان که سعید بن منصور در سنن خود از سعید بن جبیر روایت کرده است و همچنین بزار از طریق سعید بن جبیر از ابن عباس نیز مانند آن را روایت کرده است و نیز ابن ابى حاتم در تفسیر خود مانند آن را از حسن بصرى روایت کرده و گوید: در وقتى بوده که مکه فتح شده بود. ابن سعد از محمد بن کعب القرظى روایت کرده و گوید ده نفر از بنى اسد در سال نهم هجرت به رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد شدند که از زمره آن‌ها طلحة بن خویلد بود و پیامبر با اصحاب در مسجد نشسته بود سلام کردند. یکى از آن‌ها گفت: یا رسول اللّه ما شهادت به یکتائى خداوند می‌دهیم که شریک و انبازى براى او نیست و نیز شهادت می‌دهیم که تو بنده او و رسول و پیامبر او مى باشى و نزد تو آمدیم در حالتى که کسى را نزد ما نفرستاده بودى و با این کیفیت اسلام اختیار نمودیم سپس این آیه نازل گردید.
  3. پرش به بالا شیخ در کتاب مصباح الانوار به اسنادى که مرفوعاً به جابر بن عبدالله می‌رساند، گوید که جابر گفته است در موقع کندن خندق در جنگ احزاب نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله بودم. مسلمین خندق حفر می‌نمودند و على نیز خندق حفر می‌کرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله على را در کار کندن خندق تحسین می‌نمود و می‌فرمود: جبرئیل و میکائیل در کندن به او کمک مى کنند در صورتى که قبل از او به هیچ کس کمک و یاری نمى کردند سپس به عثمان فرمود: اى عثمان مشغول کندن خندق باش، عثمان در خشم شد و گفت: اسلام آوردن براى پیامبر کافى نبود که ما را به کندن خندق و زحمت کشیدن در آن دستور می‌دهد سپس این آیه نازل شد. در تفسیر على بن ابراهیم نیز چنین آمده که این آیه درباره عثمان بن عفان در روز جنگ خندق نازل شده بدین شرح که عثمان به عمار یاسر گذشت. در حالتى که او مشغول کندن خندق بود و گرد و غبار از اثر کندن او بلند شده بود. عثمان دست‌هاى خود را بر بینى گذاشت و از نزد عمار گذر کرد. عمار گفت: کسانى که تعمیر مساجد مى کنند و در آن به رکوع و سجود مى پردازند با آن‌هائى که از نزدیک غبار مى گذرند و خود را گوشه می‌گیرند، برابر و مساوى نیستند. عثمان متوجه عمار گردید و گفت: اى پسر زن سیاه آیا از این گفتار خود مرا قصد کرده اى؟ سپس نزد پیامبر آمد و گفت: یا رسول اللّه از این به بعد با شما همراه نخواهم بود تا این که از شنیدن شتم و طعن بر حذر باشم. پیامبر فرمود: اى عثمان اگر از اسلام آوردن خود پشیمانى از نزد ما برو سپس این آیه نازل گردید.

منابع