آیه 122 سوره توبه
<<121 | آیه 122 سوره توبه | 123>> | ||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و (هنگامی که رسول فرمان خروج برای جنگ دهد) نباید مؤمنان همگی بیرون روند (و رسول را تنها گذارند) پس چرا از هر طایفهای جمعی برای جنگ و گروهی نزد رسول برای آموختن علم دین مهیا نباشند تا قوم خود را چون به نزدشان بازگشتند بیم رسانند، باشد که (از نافرمانی خدا) حذر کنند.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
لينفروا: نفر (بر وزن عقل): اگر با «من- عن» باشد، به معنى دورى و تفرق است. «نفر منه و عنه»: از او دور شد. و اگر با «الى» باشد، به معنى خارج شدن و رفتن است. در آيه معناى دوم مراد است.
كافة: كف: باز داشتن. كاف: باز دارنده. كافة مؤنث كاف است و نيز براى مذكر آيد. در اين صورت تاء براى مبالغه است. كافه به معنى همگى و جميع نيز آيد كه كف به معناى جمع كردن نيز آمده است. «كف الشيء: جمعه».
ليتفقهوا: فقه و تفقه: دانستن و فهم: «الفقه: فهم الشيء». «ليتفقهوا»: تا دانا و فقيه شوند.
يحذرون: حذر (بر وزن شرف و علم): پرهيز كردن. راغب، احتراز از شىء مخوف گفته است. لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ: تا از عذاب خدا بپرهيزند.[۱]
نزول
«شیخ طوسى» می گوید: مجاهد گوید: این آیه درباره کسانى نازل شده که به طرف بادیة (صحرا) رفته بودند، براى این که تفقه (آموختن دانش و دین) کنند و هنگامى که عده اى از بیرون رفتن در رکاب رسول خدا صلى الله علیه و آله در جنگ تبوک تعلل ورزیده و مورد عتاب قرار گرفته و سرزنش شده بودند. اینان ترسیدند که مبادا از زمره آنان قرار گیرند سپس همه آنها نزد پیامبر آمدند.
واقدى گوید: که عده اى از اخیار مسلمین به طرف بادیة رفته بودند تا قوم خود را تفقه نمایند منافقین رفتن آنها را تخلف از دستور پیامبر درباره جنگ تبوک خواندند سپس این آیة نازل گردید.
امام محمدباقر علیهالسلام فرماید: این آیه موقعى نازل گردید که عده مسلمین رو به فزونى میرفت و خداوند دستور داد که عده اى براى جنگ کوچ کنند و عده اى از براى تفقه در شهر و یا در بادیة اقامت نمایند و موضوع شرکت در جنگ را از روى نوبت قرار داده بود[۲].[۳]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ «122»
سزاوار نيست كه همهى مؤمنان (به جهاد) رهسپار شوند، پس چرا از هر گروهى از ايشان دستهاى كوچ نمىكنند تادر دين فقيه شوند و هنگامى كه به سوى قوم خويش باز گشتند، آنان را بيم دهند تا شايد آنان (از گناه و طغيان) حذر كنند.
نکته ها
بدنبال نزول آياتى كه به شدّت از متخلّفان جنگ انتقاد مىكرد و سختگيرى پيامبر در مورد آنان، از آن به بعد و در جنگهاى بعدى، همهى مسلمانان براى جهاد آماده مىشدند
جلد 3 - صفحه 522
و پيامبر را در مدينه تنها مىگذاشتند. اين آيه كنترلى براى كوچ آنان به جبهه بود. «1»
همهى مسلمانان باديهنشين براى آموختن دين، به شهر مىآمدند و اين موجب كوچ به شهر و تبعات بد آن مىشد. آيه نازل شد كه بعضى براى آشنايى بادين به شهر بيايند، آنگاه به وطن خود برگشته و ديگران را ارشاد كنند.
«دين»، مجموعهى قوانين الهى و مقررّات ظاهرى و باطنى اسلام است. اسلام كه تنها دين پذيرفتهى الهى است، «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ» «2» به معناى تسليم خدا بودن است.
تفقّه در دين، به معناى تلاش براى كسب شناخت عميق در دين و عقايد واحكام اسلامى است. تفقّه در دين، گاهى ممكن است براى دنيا و مقام و عشق به درس و بحث و سرگرمى و عقب نماندن از دوستان باشد و گاهى براى دين، خدا، بهشت و نجات امّت باشد. آيه، دوّمى را ارزشمند مىداند كه بيمدهى مردم و دعوت آنان به راه خداست. «لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ»
چنانكه حضرت امير عليه السلام به فرزندش سفارش مىكند: «تَفقَّه فىالدّين فان الفقهاء ورثة الانبياء» «3» امام حسين عليه السلام نيز شب عاشورا در جملاتى خداوند را چنين ستود: حمد خدايى كه ما را فقيه در دين قرار داد. «4»
از امام صادق عليه السلام پرسيدند: اگر براى امام حادثهاى اتفاق افتاد، تكليف مردم چيست؟ امام اين آيه را تلاوت فرمود كه از هر شهر و طايفهاى بايد براى شناخت امام حركت كنند. «5»
پیام ها
1- در برنامهريزى و مديريتها، جامعنگر باشيم تا توجّه به مسئلهاى سبب اخلال در مسائل ديگر نباشد. «ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً»
2- هجرت، ملازم ايمان است. يا براى دفاع از دين، هجرت كنيد، يا براى شناختِ دين. «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ»
3- بايد از هر منطقه، افرادى براى شناخت اسلام به مراكز علمى بروند تا در همه
«1». تفسير مجمعالبيان.
«2». آلعمران، 19.
«3». بحار، ج 1، ص 216.
«4». موسوعة كلمات الامام.
«5». تفسير نورالثقلين.
جلد 3 - صفحه 523
مناطق، روحانى دينى به مقدار لازم حضور داشته باشد. «مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ»
4- دانشمندى كه كوچ نكند، فقيه كامل نيست. «نَفَرَ» امام دربارهى كسىكه در خانهاش نشسته بود، فرمود: «كيف يتفّقه فى الدين؟». «1»
5- تفقّه در دين وآموزش دين به مردم، واجب كفائى است. «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ» (جهاد و اجتهاد، هر دو واجب كفايى است. «2» پس برنامهريزى چنان بايد باشد كه نظام علمى محصلين علوم دينى، به هم نخورد)
6- هدف از فراگيرى فقه، هشدار مردم و هوشيار ساختن آنان و نجات از غفلت و بىتفاوتى نسبت به مشكلات است. «لِيُنْذِرُوا»
7- در زمان جنگ هم نبايد مسائل فكرى، اعتقادى و اخلاقى، مورد غفلت قرار گيرد و دشمن خارجى ما را از دشمن داخلى (جهل و غفلت) غافل سازد. ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا ... فَلَوْ لا نَفَرَ ... لِيَتَفَقَّهُوا
8- فقه، تنها فراگيرى احكام دين نيست، بلكه همهى معارف دينى قابل تحقيق، دقّت و ژرفنگرى است. «لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ»
9- شناختهاى دينى بايد عميق و ژرف باشد. «لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ»
10- شرط تبليغ دينى آگاهى عميق از آن است. لِيَتَفَقَّهُوا ... لِيُنْذِرُوا
11- به سخنان يك اسلامشناس فقيه، مىتوان اعتماد كرد. لِيَتَفَقَّهُوا ... لِيُنْذِرُوا (ممكن است يك نفر در منطقه باشد، پس خبر واحد حجّيت دارد)
12- فقه در دين، آنگاه ارزش دارد كه فقيه، عالم به زمان و آگاه از شيطنتها و راههاى نفوذ دشمن باشد تا بتواند هشدار و بيم دهد. لِيَتَفَقَّهُوا ... لِيُنْذِرُوا
13- براى طلاب حوزهها، دو هجرت لازم است: يكى به سوى حوزهها وديگرى از حوزهها بسوى شهرها. لذا ماندن در حوزهها جز براى اساتيد جايز نيست. فَلَوْ لا نَفَرَ ... لِيَتَفَقَّهُوا، لِيُنْذِرُوا ... إِذا رَجَعُوا
«1». تفسير كنزالدقائق.
«2». حضرت على عليه السلام فرمود: اگر پيشآمدى رخ داد و نياز به حضور همه در جبهه شد، بر همهلازم مىشود. بحار، ج 97، ص 48.
جلد 3 - صفحه 524
14- براى تبليغ وكار فرهنگى، زادگاه انسان در اولويت است. «لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ»
15- علما بايد سراغ مردم بروند و منتظر دعوت آنان نباشند. «رَجَعُوا إِلَيْهِمْ»
16- محور تبليغ، بايد ايجاد تقوا وياد معاد باشد. لِيُنْذِرُوا ... لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ
17- فقها نبايد انتظار اطاعتِ مطلق همهى مردم را داشته باشند، چون گروهى هرگز به راه دين و خدا نمىآيند. «لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ»
پانویس
- پرش به بالا ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
- پرش به بالا ↑ ابن ابىحاتم در تفسیر خود نیز این موضوع را از عکرمة نقل نموده و چنین افزوده که بعد از آیه «إِلَّا تَنْفِرُوا یعَذِّبْکمْ عَذاباً أَلِیماً» منافقین کسانى را که به تفقه مى پرداختند به عنوان مخالفین دستور رسول خدا صلی الله علیه و آله تلقى نمودند سپس این آیه نازل گردید.
- پرش به بالا ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص448.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.