قاهر (خلیفه عباسی): تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
سطر ۱: سطر ۱:
قاهر (القاهر) بالله، محمد بن احمد معتضد بن طلحه موفق بن جعفر متوكل، کنیه اش ابومنصور نوزدهمین خلیفه عباسی است. وي خليفه‌اي خمار، هوسباز، سخت‌گير و مستبد بود و با ترفندهاي گوناگون تلاش مي‌كرد از قدرت و نفوذ وزيران و فرماندهان سپاه بكاهد و خود بر تمامي امور سيطره پيدا كند.
+
القاهر بالله، محمد بن احمد [[معتضد]] بن طلحه موفق بن جعفر [[متوکل|متوکل]]، [[کنیه]] اش ابومنصور نوزدهمین خلیفه [[عباسیان|عباسی]] است. وی خلیفه‌ای خمار، هوسباز، سخت‌گیر و مستبد بود و با ترفندهای گوناگون تلاش می‌کرد از قدرت و نفوذ وزیران و فرماندهان سپاه بکاهد و خود بر تمامی امور سیطره پیدا کند. قاهر پس از قتل [[مقتدر (خلیفه عباسی)|مقتدر عباسی]] بدست سپاهیان مونس خادم، به عنوان نوزدهمین خلیفه سلسله [[عباسیان]] به کرسی [[خلافت]] رسید.
 
 
==به خلافت رسیدن قاهر==
 
 
 
پس از قتل مقتدر بالله عباسي بدست سپاهيان مونس خادم، القاهر بالله عباسي به عنوان نوزدهمين خليفه سلسله [[عباسیان]] به كرسي خلافت رسيد.
 
  
 
==دوران خلافت قاهر==
 
==دوران خلافت قاهر==
  
از اولین اقدامات القاهر بالله پس از رسیدن به خلافت، مصادره اموال خانواده [[المقتدر عباسی]] بود. وی از هیچ رفتار خشونت آمیزی در حق خاندان المقتدر فروگذار نکرد، به حدی که برای دستیابی به اموال المقتدر، مادر وی را کتک زد و از درخت آویزان نمود<ref>طبری، ج11، ص280.</ref> و حتی اموال وقفی وی را نیز تصاحب کرد<ref>ابن اثیر، ج8، ص246.</ref> و خانه به خانه در جستجوی خانواده المقتدر بود<ref>طبری، همانجا.</ref> و این اقدامات را چنین توجیه می کرد که سپاهیان برای تأمین مستمری فشار می آورند، در حالی که گویا این سنّتی بود در میان خلفا که اموال خلیفه پیشین را تصرف کنند، چنانکه [[الراضی]] با القاهر چنین کرد. از سوی دیگر، القاهر فرزندان متوکل عباسی را نزد خود خواند و مورد لطف و عنایت خویش قرار داد.<ref>طبری، همانجا.</ref>
+
از اولین اقدامات القاهر بالله پس از رسیدن به خلافت، مصادره اموال خانواده [[المقتدر عباسی]] بود. وی از هیچ رفتار خشونت آمیزی در حق خاندان المقتدر فروگذار نکرد، به حدی که برای دستیابی به اموال المقتدر، مادر وی را کتک زد و از درخت آویزان نمود<ref>طبری، ج۱۱، ص۲۸۰.</ref> و حتی اموال [[وقف|وقفی]] وی را نیز تصاحب کرد<ref>ابن اثیر، ج۸، ص۲۴۶.</ref> و خانه به خانه در جستجوی خانواده المقتدر بود<ref>طبری، همانجا.</ref> و این اقدامات را چنین توجیه می کرد که سپاهیان برای تأمین مستمری فشار می آورند، در حالی که گویا این سنّتی بود در میان خلفا که اموال خلیفه پیشین را تصرف کنند، چنانکه [[راضى (خلیفه عباسی)|الراضی]] با خود القاهر چنین کرد. از سوی دیگر، القاهر فرزندان [[متوکل|متوکل عباسی]] را نزد خود خواند و مورد لطف و عنایت خویش قرار داد.<ref>طبری، همانجا.</ref>
  
القاهر، مقام وزارت را به ابن مقله تفویض کرد.(الفخری، ص273) وی که در آن زمان در فارس بسر می برد،(ابن خلّکان، ج5، ص114) به دستور القاهر راهی بغداد گردید و نه ماه و سه روز وزارت وی به طول انجامید.(تکلمه تاریخ الطبری للهمدانی، ج1، ص75؛ ابن جوزی، ج13، ص316؛ ابن تغری بردی، ج3، 238)
+
القاهر، مقام وزارت را به [[ابن مقله]] تفویض کرد.<ref>الفخری، ص۲۷۳.</ref> وی که در آن زمان در فارس بسر می برد،<ref>ابن خلّکان، ج۵، ص۱۱۴.</ref> به دستور القاهر راهی [[بغداد]] گردید و نه ماه و سه روز وزارت وی به طول انجامید.<ref>تکلمه تاریخ الطبری للهمدانی، ج۱، ص۷۵؛ ابن جوزی، ج۱۳، ص۳۱۶؛ ابن تغری بردی، ج۳، ۲۳۸.</ref> القاهر همچنین علی بن بلیق را حاجب کرد. مونس را امیرالأمرا و پسر بلیق را رئیس امنیه بغداد؛ اما به سبب ضعف جسمی بلیق، بدر خرشنی را به نیابت از او برگزید. نگهبانی دارالخلافه را نیز به احمد بن خاقان سپرد.<ref>طبری، ج۱۱، ص۲۸۱.</ref>
  
القاهر، علی بن بلیق را حاجب کرد. مونس را امیرالأمرا و پسر بلیق را رئیس امنیه بغداد؛ اما به سبب ضعف جسمی بلیق، بدر خرشنی را به نیابت از او برگزید. نگهبانی دارالخلافه را نیز به احمد بن خاقان سپرد.(طبری، ج11، ص281)
+
هنوز یک سال از خلافت القاهر بالله سپری نشده بود که سپاهش بر علیه او بشورید و بزرگان دولت و مونس و ابن مقله وزیر به خلع وی و نصب یکی از فرزندان [[مکتفى|مکتفی]] همسخن شدند اما خبر به قاهر رسید که همه را دستگیر نمود و بکشت و نامزد خلافت را میان دو دیوار قرار داد. از میان توطئه گران بر ضد قاهر فقط [[ابن مقله]] جان از غائله بدر برد اما خانه اش را سوزاندند و خانه نزدیکانش را غارت کردند و چون فتنه خاموش شد. قاهر مستمری سپاه را داد و با دلخوش نمودن آنها دولت او اندک زمانی استقرار یافت. اما گروه ساجیان یعنی پیروان ابن ابی الساج که از سرداران معتمد بود و هم جماعتی از نگهبانان که از صولت قاهر بیمناک بودند و تحریک ابن مقله در ایشان کارگر افتاد، بار دیگر بشوریدند و چون شنیدند قاهر در خانه مونس تعداد زیادی سرداب آماده می کند، پنداشتند برای مجازات سران ایشان مهیا می شود.
  
هنوز یک سال از خلافت القاهر بالله سپری نشده بود که سپاهش بر علیه او بشورید و بزرگان دولت و مونس و ابن مقله وزیر به خلع وی و نصب یکی از فرزندان مکتفی همسخن شدند اما خبر به قاهر رسید که همه را دستگیر نمود و بکشت و نامزد خلافت را میان دو دیوار قرار داد.
+
[[عزالدین ابن اثیر|ابن اثیر]] گوید: «قاهر با ساجیان و نگهبانان خشونت آغازید و مقاصد ایشان را انجام نداد و هم در خانه خویش پنجاه سرداب بساخت و درهای آن را محکم کرد. گفتند که سرداب ها را برای ساجیان و نگهبانان کرده است و کینه و بیمشان را برانگیخت و هم در آن ایام گروهی قرمطی را از فارس به بغداد آوردند و خلیفه بفرمود تا همه را در سرداب های قصر به زندان کردند و نهانی با ایشان مواضعه کرد تا به کمکشان از خطر ساجیان و نگهبانان آسوده شود».
  
از میان توطئه گران بر ضد قاهر فقط [[ابن مقله]] جان از غائله بدر برد اما خانه اش را سوزاندند و خانه نزدیکانش را غارت کردند و چون فتنه خاموش شد. قاهر مستمری سپاه را داد و با دلخوش نمودن آنها دولت او اندک زمانی استقرار یافت. اما گروه ساجیان یعنی پیروان ابن ابی الساج که از سرداران معتمد بود و هم جماعتی از نگهبانان که از صولت قاهر بیمناک بودند و تحریک ابن مقله در ایشان کارگر افتاد، بار دیگر بشوریدند و چون شنیدند قاهر در خانه مونس تعداد زیادی سرداب آماده می کند. پنداشتند برای مجازات سران ایشان مهیا می شود.
+
سرانجام سپاهیان خلیفه به فرماندهی "سیما" و به تحریک ابن مقله و حسن بن هارون شورش کرده و خواهان خلع خلیفه از مقام خود شدند و بدین منظور به دارالخلافه یورش برده و قاهر عباسی را که در فراز بام حمام پناه گرفته بود دستگیرش کرده و به زندان منتقل نمودند. بدین سان به خلافت یک سال و نیمه وی پایان دادند.<ref>نک: البدایة والنهایة، ج۱۱، ص۲۰۲؛ تجارب الامم (ترجمه علی نقی منزوی)، ج۵، ص۳۸۳؛ توضیح المقاصد، ص۱۳ و [[وقایع الایام]]، ص۸۴ و ص۲۳۷.</ref> پس از زندانی و شکنجه کردن او، بر چشم‌هایش میل داغ کشیده و هر دو چشمش را نابینا کردند و آنگاه آزادش نمودند.
  
[[ابن اثیر]] گوید: «قاهر با ساجیان و نگهبانان خشونت آغازید و مقاصد ایشان را انجام نداد و هم در خانه خویش پنجاه سرداب بساخت و درهای آن را محکم کرد. گفتند که سرداب ها را برای ساجیان و نگهبانان کرده است و کینه و بیمشان را برانگیخت و هم در آن ایام گروهی قرمطی را از فارس به بغداد آوردند و خلیفه بفرمود تا همه را در سرداب های قصر به زندان کردند و نهانی با ایشان مواضعه کرد تا به کمکشان از خطر ساجیان و نگهبانان آسوده شود».
+
از معاریف دوران قاهر یکی [[ابن درید]] بود که بگفته [[مسعودی]]: «در [[شعر]] مهارت داشت و در لغت، تالی [[خلیل بن احمد فراهیدی|خلیل]] بود». به گفته مؤلف الفخری: «قاهر از پس سقوط روزی بر جامع منصور ایستاد و [[صدقه]] خواست، این کار را به تقبیح [[مستکفى|مستکفی]] می کرد که بر او سخت گرفته بود. یکی از [[بنی هاشم|هاشمیان]] وی را برد و پانصد درم بدو داد و چون مستکفی خبر یافت بگفت تا از خروج وی مانع شدند و همچنان محبوس ببود تا به سال ۳۳۹ بدوران [[طایع|طائع]] در پنجاه و سه سالگی بمرد.
  
سرانجام سپاهيان خليفه به فرماندهي "سيما" و به تحریک ابن مقله و حسن بن هارون شورش كرده و خواهان خلع خليفه از مقام خود شدند و بدين منظور به دارالخلافه يورش برده و قاهر عباسي را كه در فراز بام حمام پناه گرفته بود دستگيرش كرده و به زندان منتقل نمودند. بدين سان به خلافت يك سال و نيمه وي پايان دادند.<ref>نك: [[البداية والنهاية]]، ج11، ص202؛ تجارب الامم (ترجمه علی نقی منزوی)، ج5، ص383؛ توضيح المقاصد، ص13 و [[وقايع الايام]]، ص84 و ص237.</ref> پس از زنداني و شكنجه كردن او، بر چشم‌هايش ميل داغ كشيده و هر دو چشمش را نابينا كردند و آنگاه آزادش نمودند.
+
از اقدامات اجتماعی القاهر در سال ۳۲۱ ق، منع آوازخوانی و نوشیدن هر گونه [[شراب خواری|شراب]] بود. با این دستور، همه نوازندگان و خوانندگان را دستگیر و برخی را به [[بصره]] و برخی را به [[کوفه]] تبعید کردند، در حالی که خود القاهر همواره شراب می نوشید و به آواز گوش می داد و بهترین کنیزان خواننده را برای خویش برمی گزید و اغلب مورخان روایت کرده اند که وی در مواقع مستی سراغ [[راضى (خلیفه عباسی)|الراضی]] می رفت و او را اذیت می کرد.<ref>ابن مسکویه، ج۵، ص۳۶۴؛ ذهبی، شذرات الذهب، ج۴، ص۱۰۴.</ref>
  
از معاریف دوران قاهر یکی [[ابن درید]] بود که بگفته مسعودی: «در شعر مهارت داشت و در لغت، تالی خلیل بود». به گفته مؤلف الفخری: «قاهر از پس سقوط روزی بر جامع منصور ایستاد و [[صدقه]] خواست، این کار را به تقبیح مستکفی می کرد که بر او سخت گرفته بود. یکی از هاشمیان وی را برد و پانصد درم بدو داد و چون مستکفی خبر یافت بگفت تا از خروج وی مانع شدند و همچنان محبوس ببود تا به سال 339 بدوران طائع در پنجاه و سه سالگی بمرد.
+
همچنین از اتفاقات سیاسی مهم در دوره القاهر (سال ۳۲۱)، آن بود که علی بن بلیق و حسن بن هارون دستور به لعن [[معاویه|معاویه بن ابی سفیان]] بر منابر دادند که موجبات اضطراب [[اهل سنت|عامه]] را فراهم کرد. دستگیری ابی محمد بربهاری، رئیس [[حنبلی|حنبلیان]] بغداد نیز گرایشهای [[شیعه|شیعی]] امرای القاهر را تقویت نمود. هر چند برخی آن را شایعه دانسته اند.<ref>ابن جوزی، ج۱۳، ص۳۱۶-۳۱۷؛ ابن کثیر، ج۱۱، ص۱۷۲.</ref>
  
 
==صفات قاهر==
 
==صفات قاهر==
  
قاهر بسختی و سنگدلی شهره بود همیشه زوبینی<ref>نیزه کوچکی که سر آن دوشاخه بود و در جنگهای قدیم آن را بروی دشمن پرتاب می کردند (لغت نامه دهخدا).</ref> با خود داشت و چون می نشست آن را پیش رو می نهاد و با هر که خشم می کرد در دم او را بزوبین می کشت. از این رو آشوب های که پیش از او بود فرونشست و آنها که بهر بهانه بجان خلفا دستبرد می زدند به جای خود نشستند. به گفته سیوطی: «منتقم را نیز به القاب وی افزوده بودند و بر سکه رقم می زدند».
+
قاهر بسختی و سنگدلی شهره بود. همیشه زوبینی<ref>نیزه کوچکی که سر آن دوشاخه بود و در جنگهای قدیم آن را بروی دشمن پرتاب می کردند (لغت نامه دهخدا).</ref> با خود داشت و چون می نشست آن را پیش رو می نهاد و با هر که خشم می کرد در دم او را بزوبین می کشت. از این رو آشوب های که پیش از او بود فرونشست و آنها که بهر بهانه بجان خلفا دستبرد می زدند به جای خود نشستند. به گفته [[سیوطی]]: «منتقم را نیز به القاب وی افزوده بودند و بر سکه رقم می زدند».
 
 
بگفته صولی، قاهر مردی جسور و خونخوار و بدسیرت و متلون و شرابخوار بود و اگر سلامت نفس حاجب وی سلامه نبود. مردم بسیار را بکشتن داده بود.
 
 
 
==اقدامات اجتماعی و سیاسی القاهر==
 
  
از اقدامات اجتماعی القاهردر 321، منع آوازخوانی و نوشیدن هر گونه شراب بود. با این دستور، همه نوازندگان و خوانندگان را دستگیر و برخی را به بصره و برخی را به [[کوفه]] تبعید کردند، در حالی که خود القاهر همواره شراب می نوشید و به آواز گوش می داد و بهترین کنیزان خواننده را برای خویش برمی گزید و اغلب مورخان روایت کرده اند که وی در مواقع مستی سراغ الراضی می رفت و او را اذیت می کرد.<ref>ابن مسکویه، ج5، ص364؛ ذهبی، شذرات الذهب، ج4، ص104.</ref>
+
بگفته صولی، قاهر مردی جسور و خونخوار و بدسیرت و متلون و شرابخوار بود و اگر سلامت نفس حاجب وی -سلامه- نبود، مردم بسیار را بکشتن داده بود.
 
 
از اتفاقات سیاسی مهم در دوره القاهر (سال321)، آن بود که علی بن بلیق و حسن بن هارون دستور به لعن معاویه بن ابی سفیان بر منابر دادند که موجبات اضطراب عامه را فراهم کرد. دستگیری ابی محمد بربهاری، رئیس حنبلیان بغداد نیز گرایشهای شیعی امرای القاهر را تقویت نمود. هر چند برخی آن را شایعه دانسته اند.<ref>ابن جوزی، ج13، ص316-317؛ ابن کثیر، ج11، ص172.</ref>
 
  
 
==پانویس==  
 
==پانویس==  
<references/>
+
<references />
  
 
==منابع==
 
==منابع==
* حسن ابراهیم حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ج2.
+
 
* دانشنامه جهان اسلام، "مدخل قاهر" از ليلا اشرفی، بازیابی: 13 اسفند 1392.
+
*حسن ابراهیم حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ج۲.
* موسسه تبیان، نرم‌افزار دایرة‌المعارف چهارده معصوم علیهم‌السلام.
+
* دانشنامه جهان اسلام، "مدخل قاهر" از ليلا اشرفی، بازیابی: 13 اسفند 1392.
 +
*موسسه تبیان، نرم‌افزار دایرة‌المعارف چهارده معصوم علیهم‌السلام.
 
{{خلفای بنی عباس}}
 
{{خلفای بنی عباس}}
 
[[رده:خلفای عباسی]]
 
[[رده:خلفای عباسی]]

نسخهٔ ‏۲۲ اکتبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۳:۳۷

القاهر بالله، محمد بن احمد معتضد بن طلحه موفق بن جعفر متوکل، کنیه اش ابومنصور نوزدهمین خلیفه عباسی است. وی خلیفه‌ای خمار، هوسباز، سخت‌گیر و مستبد بود و با ترفندهای گوناگون تلاش می‌کرد از قدرت و نفوذ وزیران و فرماندهان سپاه بکاهد و خود بر تمامی امور سیطره پیدا کند. قاهر پس از قتل مقتدر عباسی بدست سپاهیان مونس خادم، به عنوان نوزدهمین خلیفه سلسله عباسیان به کرسی خلافت رسید.

دوران خلافت قاهر

از اولین اقدامات القاهر بالله پس از رسیدن به خلافت، مصادره اموال خانواده المقتدر عباسی بود. وی از هیچ رفتار خشونت آمیزی در حق خاندان المقتدر فروگذار نکرد، به حدی که برای دستیابی به اموال المقتدر، مادر وی را کتک زد و از درخت آویزان نمود[۱] و حتی اموال وقفی وی را نیز تصاحب کرد[۲] و خانه به خانه در جستجوی خانواده المقتدر بود[۳] و این اقدامات را چنین توجیه می کرد که سپاهیان برای تأمین مستمری فشار می آورند، در حالی که گویا این سنّتی بود در میان خلفا که اموال خلیفه پیشین را تصرف کنند، چنانکه الراضی با خود القاهر چنین کرد. از سوی دیگر، القاهر فرزندان متوکل عباسی را نزد خود خواند و مورد لطف و عنایت خویش قرار داد.[۴]

القاهر، مقام وزارت را به ابن مقله تفویض کرد.[۵] وی که در آن زمان در فارس بسر می برد،[۶] به دستور القاهر راهی بغداد گردید و نه ماه و سه روز وزارت وی به طول انجامید.[۷] القاهر همچنین علی بن بلیق را حاجب کرد. مونس را امیرالأمرا و پسر بلیق را رئیس امنیه بغداد؛ اما به سبب ضعف جسمی بلیق، بدر خرشنی را به نیابت از او برگزید. نگهبانی دارالخلافه را نیز به احمد بن خاقان سپرد.[۸]

هنوز یک سال از خلافت القاهر بالله سپری نشده بود که سپاهش بر علیه او بشورید و بزرگان دولت و مونس و ابن مقله وزیر به خلع وی و نصب یکی از فرزندان مکتفی همسخن شدند اما خبر به قاهر رسید که همه را دستگیر نمود و بکشت و نامزد خلافت را میان دو دیوار قرار داد. از میان توطئه گران بر ضد قاهر فقط ابن مقله جان از غائله بدر برد اما خانه اش را سوزاندند و خانه نزدیکانش را غارت کردند و چون فتنه خاموش شد. قاهر مستمری سپاه را داد و با دلخوش نمودن آنها دولت او اندک زمانی استقرار یافت. اما گروه ساجیان یعنی پیروان ابن ابی الساج که از سرداران معتمد بود و هم جماعتی از نگهبانان که از صولت قاهر بیمناک بودند و تحریک ابن مقله در ایشان کارگر افتاد، بار دیگر بشوریدند و چون شنیدند قاهر در خانه مونس تعداد زیادی سرداب آماده می کند، پنداشتند برای مجازات سران ایشان مهیا می شود.

ابن اثیر گوید: «قاهر با ساجیان و نگهبانان خشونت آغازید و مقاصد ایشان را انجام نداد و هم در خانه خویش پنجاه سرداب بساخت و درهای آن را محکم کرد. گفتند که سرداب ها را برای ساجیان و نگهبانان کرده است و کینه و بیمشان را برانگیخت و هم در آن ایام گروهی قرمطی را از فارس به بغداد آوردند و خلیفه بفرمود تا همه را در سرداب های قصر به زندان کردند و نهانی با ایشان مواضعه کرد تا به کمکشان از خطر ساجیان و نگهبانان آسوده شود».

سرانجام سپاهیان خلیفه به فرماندهی "سیما" و به تحریک ابن مقله و حسن بن هارون شورش کرده و خواهان خلع خلیفه از مقام خود شدند و بدین منظور به دارالخلافه یورش برده و قاهر عباسی را که در فراز بام حمام پناه گرفته بود دستگیرش کرده و به زندان منتقل نمودند. بدین سان به خلافت یک سال و نیمه وی پایان دادند.[۹] پس از زندانی و شکنجه کردن او، بر چشم‌هایش میل داغ کشیده و هر دو چشمش را نابینا کردند و آنگاه آزادش نمودند.

از معاریف دوران قاهر یکی ابن درید بود که بگفته مسعودی: «در شعر مهارت داشت و در لغت، تالی خلیل بود». به گفته مؤلف الفخری: «قاهر از پس سقوط روزی بر جامع منصور ایستاد و صدقه خواست، این کار را به تقبیح مستکفی می کرد که بر او سخت گرفته بود. یکی از هاشمیان وی را برد و پانصد درم بدو داد و چون مستکفی خبر یافت بگفت تا از خروج وی مانع شدند و همچنان محبوس ببود تا به سال ۳۳۹ بدوران طائع در پنجاه و سه سالگی بمرد.

از اقدامات اجتماعی القاهر در سال ۳۲۱ ق، منع آوازخوانی و نوشیدن هر گونه شراب بود. با این دستور، همه نوازندگان و خوانندگان را دستگیر و برخی را به بصره و برخی را به کوفه تبعید کردند، در حالی که خود القاهر همواره شراب می نوشید و به آواز گوش می داد و بهترین کنیزان خواننده را برای خویش برمی گزید و اغلب مورخان روایت کرده اند که وی در مواقع مستی سراغ الراضی می رفت و او را اذیت می کرد.[۱۰]

همچنین از اتفاقات سیاسی مهم در دوره القاهر (سال ۳۲۱)، آن بود که علی بن بلیق و حسن بن هارون دستور به لعن معاویه بن ابی سفیان بر منابر دادند که موجبات اضطراب عامه را فراهم کرد. دستگیری ابی محمد بربهاری، رئیس حنبلیان بغداد نیز گرایشهای شیعی امرای القاهر را تقویت نمود. هر چند برخی آن را شایعه دانسته اند.[۱۱]

صفات قاهر

قاهر بسختی و سنگدلی شهره بود. همیشه زوبینی[۱۲] با خود داشت و چون می نشست آن را پیش رو می نهاد و با هر که خشم می کرد در دم او را بزوبین می کشت. از این رو آشوب های که پیش از او بود فرونشست و آنها که بهر بهانه بجان خلفا دستبرد می زدند به جای خود نشستند. به گفته سیوطی: «منتقم را نیز به القاب وی افزوده بودند و بر سکه رقم می زدند».

بگفته صولی، قاهر مردی جسور و خونخوار و بدسیرت و متلون و شرابخوار بود و اگر سلامت نفس حاجب وی -سلامه- نبود، مردم بسیار را بکشتن داده بود.

پانویس

  1. طبری، ج۱۱، ص۲۸۰.
  2. ابن اثیر، ج۸، ص۲۴۶.
  3. طبری، همانجا.
  4. طبری، همانجا.
  5. الفخری، ص۲۷۳.
  6. ابن خلّکان، ج۵، ص۱۱۴.
  7. تکلمه تاریخ الطبری للهمدانی، ج۱، ص۷۵؛ ابن جوزی، ج۱۳، ص۳۱۶؛ ابن تغری بردی، ج۳، ۲۳۸.
  8. طبری، ج۱۱، ص۲۸۱.
  9. نک: البدایة والنهایة، ج۱۱، ص۲۰۲؛ تجارب الامم (ترجمه علی نقی منزوی)، ج۵، ص۳۸۳؛ توضیح المقاصد، ص۱۳ و وقایع الایام، ص۸۴ و ص۲۳۷.
  10. ابن مسکویه، ج۵، ص۳۶۴؛ ذهبی، شذرات الذهب، ج۴، ص۱۰۴.
  11. ابن جوزی، ج۱۳، ص۳۱۶-۳۱۷؛ ابن کثیر، ج۱۱، ص۱۷۲.
  12. نیزه کوچکی که سر آن دوشاخه بود و در جنگهای قدیم آن را بروی دشمن پرتاب می کردند (لغت نامه دهخدا).

منابع

  • حسن ابراهیم حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ج۲.
  • دانشنامه جهان اسلام، "مدخل قاهر" از ليلا اشرفی، بازیابی: 13 اسفند 1392.
  • موسسه تبیان، نرم‌افزار دایرة‌المعارف چهارده معصوم علیهم‌السلام.
خلفای بنی عباس
سفاح (132-136) • منصور (136-158) • مهدى (158-169) • هادى (169-170) • هارون الرشید (170-193) • امین (193-198) • مأمون (198-218) • معتصم (218-227) • واثق (227-232) • متوکل (232-247) • منتصر (247-248) • مستعین (248-251) • معتز (251-255) • مهتدى (255-256) • معتمد (256-279) • معتضد (279-289) • مكتفى (289-295) • مقتدر (295-320) • قاهر (320-322) • راضی (322-329) • متقی (329-333) • مستكفى (333-334) • مطیع (334-363) • طایع (363-381) • قادر (381-422) • قائم (422-467) • مقتدی (467-487) • مستظهر (487-512) • مسترشد (512-529) • راشد (529-530) • مقتفى (530-555) • مستنجد (555-566) • مستضىء (566-575) • ناصر (575-622) • ظاهر (622-623) • مستنصر (623-640) • مستعصم (640-656)