شناسه ناقص است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

فضل بن شاذان: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(اضافه کردن رده)
 
(۱۷ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{بخشی از یک کتاب}}
+
{{خوب}}
 +
ابومحمد فضل بن شاذان بن خلیل ازدى، [[فقیه]] صاحب نظر، متکلم متفکر، مفسر حاذق، دانشمند شهیر عالم [[اسلام]] و مؤلف گرانقدر در علوم و فنون اسلامى است.
  
 +
==زندگی نامه==
 +
درباره تاریخ تولد او اطلاعاتی در دسترس نیست. اما با توجه به اینکه از [[امام رضا]] علیه السلام نقل روایت نموده مى توان تولد او را پیش از سال صد و هشتاد هجرى قمری دانست.<ref> به عنوان نمونه،عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏۱، ص ۱۱۸ </ref> فضل احتمالاً در نیشابور به دنیا آمده است اما نسب او به قبیله ازد می رسد. پدرش شاذان‌ بن‌ خلیل‌ از [[محدث|محدثان]] [[امامیه]] بوده است.<ref> معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة، ج‏۲۱، ص: ۳۲۷ </ref>
  
 +
فضل بن شاذان در نوجوانی زمانی که هنوز به‌ سن‌ بلوغ‌ نرسیده‌ بود به‌ همراه‌ پدرش‌ به‌ [[بغداد]] آمد و نزد اسماعیل‌ بن‌ عباد دانش اموزی را آغاز نمود. او سالها در بغداد ماند و از مشایخی چون [[محمد بن ابی بکر|محمد بن ابی‌عمیر]] (۲۱۷ق) بهره برد و با [[حسن بن علی بن فضال|حسن بن علی بن فضّال]] آشنا گردید.<ref> نجاشی، الرجال، ۱۴۰۷ق، ص۳۴</ref> او سپس به [[کوفه]] رفت و در آنجا از مشایخی چون [[حسن بن محبوب]]، [[احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی|احمد بن محمد بن ابی نصر]]، [[صفوان بن یحیی]] و نصر بن مزاحم منقری بهره جست.<ref> نجاشی، الرجال، ۱۴۰۷ق، ص۳۴ </ref>
  
 +
ابن شاذان پس از چندی از [[عراق]] به نیشابور بازگشت و در آنجا اقامت گزید و در زمان حکومت عبدالله بن طاهر بر [[خراسان]] (۲۱۴- ۲۳۰ق) به دلیل [[تشیع]] مورد تفتیش عقاید قرار گرفت و از نیشابور تبعید شد.<ref> طوسی، اختیار معرفه الرجال، ۱۳۴۸ش، ص۵۳۹ -۵۴۰  </ref> در اواخر عمر خود در روستایی در حوالی بیهق ساکن شده بود و در همان روستا درگذشت.<ref>معجم رجال الحدیث، سید ابوالقاسم خوئی، ج۱۴، ص ۳۱۵. </ref> 
 +
==درک محضر چهار امام==
 +
هر چند به درستی معلوم نیست فضل چه زمانی موفق به دیدار [[امام رضا علیه السلام|امام رضا]] علیه السلام شده است اما روایات بی واسطه او از امام رضا فراوان است.<ref>  نک: عیون اخبارالرضا(ع) </ref>
 +
[[احمد بن علی نجاشی|نجاشی]] می گوید: از [[امام جواد علیه السلام|امام جواد]] علیه السلام نیز [[حدیث]] نقل نموده است،<ref> رجال النجاشی، ص: ۳۰۷ </ref> هر چند به چنین حدیثی دست نیافتیم. [[شیخ طوسى]] هم او را در زمره یاران [[امام هادی]]<ref> رجال الطوسى ، ص ۳۹۰ </ref> و [[امام حسن عسکری علیه السلام|امام حسن عسکرى]] علیهماالسلام<ref> رجال الطوسى، ص۴۰۱ </ref> ذکر مى کند.
  
'''منبع:''' زندگی متکلمان شیعه(3)
+
البته در مورد رابطه او با امام حسن عسکری علیه السلام روایات بر دو دسته است: در یک دسته سخنانى از آن حضرت در عتاب و سرزنش وی وارد شده<ref> اختیار معرفه الرجال ، ۵۴۱، ۵۴۳ </ref> و در برخى ترحم امام علیه السلام نسبت به وی و مدح او دیده مى شود.<ref> اختیار معرفه الرجال، ۵۳۸، ۵۴۲، ۵۴۳. </ref>
 +
کتابى از فضل بن شاذان به دست [[امام حسن عسکری]] علیه السلام رسید، امام با ورق زدن به مطالعه کتاب او پرداخته، فرمود: خدایش رحمت کند، اهل خراسان به منزلتش غبطه مى خوردند زمانى که فضل بین ایشان زندگى مى کرد.<ref> المختار من رجال الکشى، ص ۵۴۲.</ref>
 +
زمانى از فضل نزد امام حسن عسکری علیه السلام نامى برده شد، شایعه پراکنی دشمن را پیرامون عقاید و شخصیت او براى امام مطرح کردند و از آن حضرت براى شفاى او [[دعا]] طلب کردند، امام علیه السلام فرمود: آرى بر فضل دروغ بستند، خداوند رحمتش کند، خداوند رحمتش کند. راوى مى گوید: هنگامى که به خراسان رسیدم فهمیدم در همان زمانى که در خدمت امام بودیم فضل از [[دنیا]] رفته بود.<ref> المختار من رجال الکشى، ص ۵۴۲</ref>
  
'''نویسنده:''' اکبر ترابی قمشه ای
+
==علم و دانش فضل بن شاذان==
 +
او مردی [[فقیه]] و دانشمند بود و بخصوص در [[علم کلام]]  بسیار خبره بود. سهل بن بحر فارسی می گوید: از فضل بن شاذان شنیدم که می گفت: «من، جانشین جمعی از بزرگان هستم که از پیش رفتند؛ مانند: [[محمد بن ابی عمیر]] و [[صفوان بن یحیی]]. پنجاه سال در خدمت ایشان بودم و از ایشان استفاده می کردم. وقتی [[هشام بن حکم]] وفات کرد، [[یونس بن عبدالرحمن|یونس بن عبدالرحمان]]، خلیفة او در رد بر مخالفان بود و چون یونس وفات یافت، خلیفة وی در رد بر مخالفان «سکاک» بود و او نیز از میان رفت و امروز این رسالت سنگین بر عهده من است.»<ref> معجم رجال الحدیث، سید ابوالقاسم خوئی، ج ۱۴، ص ۳۱۲ </ref>
  
==ابومحمد فضل بن شاذان بن خليل ازدى==
+
[[احمد بن علی نجاشی|نجاشى]] مى نویسد: [[ابوعمرو کشی|کشی]]  براى فضل صد و هشتاد تصنیف گفته است. وى نام حدود چهل تالیف او را ذکر مى کند و [[شیخ طوسی|شیخ طوسى]] نیز در حدود سى تالیف از آثار او را یاد کرده است. به مقتضاى متکلم بودن فضل بیشتر تالیفاتش در رد و ابطال عقاید فرقه هاى دیگر است. همانند: کتاب النقض على الاسکافی فی تقویة الجسم; کتاب الرد على اهل التعطیل; کتاب الرد على الثنویة; کتاب الرد على محمد بن کرام; کتاب الرد على الفلاسفة و... .<ref> نجاشی، الرجال، ۱۴۰۷ق، ص۳۰۷</ref>
  
ابومحمد فضل بن شاذان بن خليل ازدى، [[فقيه]] صاحب نظر، متكلم متفكر، مفسر حاذق، دانشمند شهير عالم اسلام و مؤلف گرانقدر در [[علوم و فنون اسلامى]].
+
روایت [[شیخ صدوق|صدوق]] از فضل بن شاذان در [[علل الشرائع (کتاب)|علل الشرایع]] و احکام بیانگر قوت فهم و حذاقت اوست که امام او را لایق دانسته و بسیارى از فلسفه [[احکام]] را در حدود بیست صفحه از سرتاسر فقه براى او گفته است.<ref>عیون اخبار الرضا: ج ۲، ص ۱۲۸-۱۰۶.</ref>
 +
روایات فضل بن شاذان در [[کتب اربعه|کتب اربعه]] به ۷۷۵ روایت بالغ شده است.<ref> الفصول المختارة، ص ۱۸۲ و ۱۱۸. </ref>
 +
[[محقق حلی]] او را در زمره فقیهان درجه اول [[امامیه]] شمرده است.<ref> محقق حلی، المعتبر، ۱۳۱۸ق، ص۷،</ref>
 +
==گفتار دانشمندان درباره فضل==
 +
[[نجاشى]] رجال شناس بزرگ [[امامیه]] در ستایش از فضل مى گوید: او ثقه و از بزرگان [[فقها]] و متکلمان [[شیعه]] و در این طایفه داراى مقام و جلالتى است، وى مشهورتر از آن است که ما به توصیف او بپردازیم.<ref>رجال النجاشى، ص ۳۰۷.</ref>
  
'''تولد و وفات'''
+
و [[شیخ طوسى]] در این راستا مى نویسد: [[فقیه]]، متکلم، جلیل القدر.<ref>الفهرست، ص ۱۲۴.</ref> و [[ابوعمرو کشی|کشى]] او را از عدول و ثقات برشمرده و در موارد زیادى به گفتار او در توثیق و تضعیف [[رجال]] به عنوان سندى اعتماد مى کند.<ref>المختار من رجال الکشى، همان جا.</ref> علماى دیگر نیز به اتفاق او را توثیق و از فقیهان عالى مقام و متلکمان سترگ به حساب آورده اند.
  
از جزئيات زندگى شخصى و تاريخ دقيق تولدش و... چندان آگاه نيستيم، [[نجاشى]] او را از [[طايفه ازد]] از قبيله هاى معروف عرب و پدرش را از شاگردان يونس بن عبدالرحمان شمرده است.(1)
+
==رابطه وی با دیگر مذاهب شیعه==
 +
در مورد رابطه ابن شاذان با دیگر مذاهب [[شیعه]] باید گفت او در [[عراق]] با مشایخ [[فطحیه|فطحى]] و [[واقفیه]] رابطه نزدیکى داشته است. وی در مجالس مناظره [[حسن بن علی بن فضال|ابن فضال]]، بزرگ فطحیان، شرکت مى جست و مورد علاقه وافر او بود.<ref> اختیار معرفه الرجال ، ۵۱۶ </ref>
 +
در میان مشایخ او برخى دیگر از فطحیان چون على بن اسباط دیده مى شود.<ref>  الغیبه، ۲۸۴ </ref> از مشایخ واقفى او نیز سیف بن عمیره، [[عثمان بن عیسی|عثمان بن عیسى]]، عبدالله بن قاسم حضرمى و عبدالله بن جبله را مى توان یاد کرد.<ref> نک: الغیبه، ۲۸، ۱۰۲، ۲۷۱، ۲۸۳ </ref>
  
با توجه به رواياتى كه فضل از [[امام رضا]] عليه السلام دارد مى توان تولد او را در حدود صد و هشتاد هجرى تخمين زد.
+
==وفات==
 +
[[ابوعمرو کشی|کشى]] مى نویسد: فضل بن شاذان در روستایى در حوالى بیهق بود که خبر خروج [[خوارج]] به او رسید براى فرار از چنگ آنان بار سفر بست و از آن جا گریخت. در اثر فشار و سختى سفر بیمار شد و در سال ۲۶۰ هجرى درگذشت.<ref>المختار من رجال الکشى، چاپ دانشگاه مشهد، ص ۵۴۳.</ref> بر قبر او در نیشابور گنبد و بارگاهى است و محل تردد و زیارت شیفتگان علم و ولایت است.
 +
==پانویس==
 +
<references />
  
كشى مى نويسد: فضل در روستايى در حوالى بيهق بود كه خبر خروج [[خوارج]] به او رسيد براى فرار از چنگ آنان بار سفر بست و از آن جا گريخت در اثر فشار و سختى سفر بيمار شد و در سال 260 هجرى درگذشت.(2) بر قبر او در نيشابور گنبد و بارگاهى است و محل تردد و زيارت شيفتگان علم و ولايت است.
+
==منابع==
  
'''فضل در محفل پيشوايان معصوم'''
+
*دایرة المعارف بزرگ اسلامی.
 +
*رجال النجاشی‏، نجاشى، احمد بن على‏، تحقیق: شبيرى زنجانى، موسى‏، جماعة المدرسين فی الحوزة العلمية بقم، مؤسسة النشر الإسلامی، قم‏، 1365 ه. ش‏.
 +
*طوسی، محمد، الفهرست، به کوشش محمدصادق بحرالعلوم، نجف، کتابخانه مرتضویه.
 +
*طوسی، محمد، اختیار معرفه الرجال، به کوشش حسن مصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش.
 +
*بحرالعلوم، محمد مهدی، الرجال، تهران، ۱۳۶۳ق.
 +
*اکبر ترابی قمشه ای، زندگی متکلمان شیعه.
  
وى افتخار حضور و شاگردى چهار امام معصوم عليهم السلام را دارد. نجاشى مى گويد از [[امام جواد]] عليه السلام روايت دارد و [[شيخ طوسى]] نام او را در زمره ياران [[امام هادی]] و عسكرى عليهماالسلام ذكر مى كند.(3)  
+
==آرشیو عکس و تصویر==
 +
<gallery mode="packed" heights="170">
 +
پرونده:شاذان (3).jpg|آرامگاه فضل بن شاذان
 +
پرونده:شاذان (1).jpg|شبستان و ضریح فضل بن شاذان
 +
پرونده:شاذان (2).jpg|فضل بن شاذان
 +
</gallery>
  
اگر چه نجاشى در روايت فضل از امام رضا عليه السلام ترديد كرده ليكن روايات او در [[عيون اخبارالرضا]] عليه السلام(4) و [[من لايحضره الفقيه]](5) در علل شرايع و احكام، با تصريح فضل در آخر روايت به سماع وى از امام رضا عليه السلام جايى براى اين ترديد باقى نمى گذارد.
+
[[Category:اصحاب اهل البیت علیهم السلام]]
 +
{{سنجش کیفی
 +
|سنجش=شده
 +
|شناسه= متوسط
 +
|عنوان بندی مناسب= خوب
 +
|کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب
 +
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
 +
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب
 +
|جامعیت= خوب
 +
|رعایت اختصار= خوب
 +
|سیر منطقی= خوب
 +
|کیفیت پژوهش= خوب
 +
|رده=دارد
 +
}}
  
'''مقام فضل در نزد امامان معصوم'''
+
[[رده:راویان ثقه]]
  
كتابى از فضل بن شاذان به دست [[امام حسن عسکری]] عليه السلام رسيد، امام با ورق زدن به مطالعه كتاب او پرداخته، فرمود: خدايش رحمت كند، اهل خراسان به منزلتش غبطه مى خوردند زمانى كه فضل بين ايشان زندگى مى كرد.(6)
+
[[رده: اصحاب امام رضا علیه السلام]]
  
زمانى از فضل نزد [[امام حسن عسکری]] عليه السلام نامى برده شد، شايعه پراكنيه اى دشمن را پيرامون عقايد و شخصيت او براى امام مطرح كردند و از آن حضرت براى شفاى او [[دعا]] طلب كردند، امام عليه السلام فرمود: آرى بر فضل دروغ بستند، خداوند رحمتش كند، خداوند رحمتش كند. راوى مى گويد: هنگامى كه به خراسان رسيدم فهميدم در همان زمانى كه در خدمت امام بوديم فضل از [[دنیا]] رفته بود.(7)
+
[[رده:اصحاب امام جواد علیه السلام]]
  
[[پیامبران]]‌ و پيشوايان معصوم براى هر كسى به اندازه عقل و فهم و دركش، از مطالب و معارف و حقايق پرده برمى دارند انا معاشر الانبياء نكلم الناس على قدر عقولهم(8)، روايت صدوق از فضل بن شاذان در علل شرايع و احكام بيانگر قوت فهم و حذاقت اوست كه امام او را لايق دانسته و بسيارى از فلسفه [[احكام]] را در حدود بيست صفحه از سرتاسر فقه براى او گفته است.(9)
+
[[رده:اصحاب امام هادی علیه السلام]]
  
'''گفتار دانشمندان درباره فضل'''
+
[[رده:اصحاب امام حسن عسکری علیه السلام]]
  
نجاشى رجال شناس بزرگ امامى در ستايش از فضل مى گويد: او ثقه و از بزرگان فقها و متكلمان شيعه و در اين طايفه داراى مقام و جلالتى است، وى مشهورتر از آن است كه ما به توصيف او بپردازيم.(10)
+
[[رده:اصحاب امام جواد علیه السلام]]
  
و شيخ طوسى در اين راستا مى نويسد: فقيه، متكلم، جليل القدر.(11) و كشى او را از عدول و ثقات برشمرده و در موارد زيادى به گفتار او در توثيق و تضعيف رجال به عنوان سندى اعتماد مى كند.(12) علماى ديگر نيز به اتفاق او را توثيق و از فقيهان عالى مقام و متلكمان سترگ به حساب آورده اند.
+
[[رده:اصحاب امام هادی علیه السلام]]
  
[[ابن نديم]] درباره او مى نويسد: فضل بن شاذان رازى، خاصى و عامى است، شيعه او را از خود مى داند; از اين رو نام او را در جمله دانشمندان شيعه بردم و حشويه او را از خود مى پندارد و كتاب هايى دارد كه با عقايد حشويه سازگار است. مانند: تفسير، قرائات، سنن در [[فقه]]. فرزندش عباس نيز كتاب هايى دارد.(13) ابن نديم ترتيب سور قرآن را در مصحف ابن مسعود و ابى بن كعب از فضل بن شاذان نقل مى كند و مى نويسد: فضل يكى از پيشوايان و امامان علوم قرآنى و قرائات است از اين رو آن چه او گفته بود بر آن چه خود ديدم ترجيح داده، نوشتيم.(14)
+
[[رده:اصحاب امام حسن عسکری علیه السلام]]
 
 
شيخ طوسى در مقام نقد كلام ابن نديم مى نويسد: گمان مى كنم ابن نديم فضل بن شاذان نيشابورى را با فضل بن شاذان رازى از علماى اهل سنت اشتباه كرده است.(15) اين اشكال به مطالعه كتاب ايضاح فضل بن شاذان تاييد مى شود كه وى حشويه و تمام گروه هاى غير امامى را مورد نقد و انتقاد قرار داده است و در كتب شيعى نامى از عباس بن فضل بن شاذان به عنوان مؤلف يا راوى حديث ديده نشده است.
 
 
 
'''اساتيد و مشايخ فضل بن شاذان'''
 
 
 
از ويژگي هاى اين مرد بزرگ، استادان زبردست و دانشمند وى هستند كه در تعليم و تربيت او سهم به سزايى داشته اند، فضل مى گفت: [[هشام بن حكم]] مدافع اسلام و [[ولايت]] از دنيا رفت و يونس بن عبدالرحمان جانشين او شد كه با براهين محكم خود شبهات مخالفان دين را در هم كوبيده پاسخ مى داد، پس از او تنها جانشينش سكاك عهده دار اين خدمت شد و او نيز دار فانى را وداع گفت و من با پنجاه سال سابقه شاگردى در محضر چنين بزرگانى در پست ايشان به انجام وظيفه مشغولم.(16)
 
 
 
وى حديث را از [[ابوثابت]]، حماد بن عيسى، صفوان بن يحيى، [[عبدالله جبلة]]، [[عبدالله بن الوليد العدنى]]، [[محمد بن ابى عمير]]، [[محمد بن سنان]]، محمد بن يحيى، يونس بن عبدالرحمان روايت مى كند. رواياتش در كتب اربعه به 775 روايت بالغ شده است.(17)
 
 
 
'''تاليفات فضل'''
 
 
 
نجاشى مى نويسد: (كنجى) (كشى) براى فضل صد و هشتاد تصنيف گفته است وى نام حدود چهل تاليف او را ذكر مى كند و شيخ طوسى نيز در حدود سى تاليف از آثار او را ياد كرده است. به مقتضاى متكلم بودن فضل بيشتر تاليفاتش در رد و ابطال عقايد فرقه هاى ديگر است. همانند: كتاب النقض على الاسكافي في تقوية الجسم; كتاب الرد على اهل التعطيل; كتاب الرد على الثنوية; كتاب الرد على محمد بن كرام; كتاب الرد على الفلاسفة و...
 
 
 
و پاره اى از تاليفاتش نيز در مسائل اختلافى بين متكلمان است همانند: كتاب [[الوعيد]]; كتاب [[الاستطاعة]]; كتاب [[التوحيد في كتب الله]]; كتاب [[مسائل في العلم]]; كتاب [[معرفة الهوى والضلالة]]; كتاب [[الرجعة]]; كتاب [[الامامة]] و... قسمتى از تاليفاتش نيز در علومى همانند [[فقه]]، حديث، لغت، تفسير و علم قرائات و... مى باشد همانند كتاب [[الفرائض]]; كتاب [[الطلاق]]; كتاب [[المتعتين]]; كتاب [[العروس]] در لغت و...
 
 
 
از ميان اين همه تاليفات، پاره اى از سخنانش در لابلاى كتب فقهى و كلامى و كتابى به نام الايضاح در لابلاى كتب فقهى و كلامى ديده مى شود.
 
 
 
'''گوشه اى از سخنان فضل در كتب كلامى'''
 
 
 
الف: از ديدگاه اهل سنت، اگر شخصى از دنيا رود و دخترانى باقى بگذارد، بايد دو ثلث از ما ترك او را به دختران و ثلث باقى مانده را به عصبه ميت دهند. (رجوع شود به موسوعه فقهيه، ج 4، ص 307 به بعد) و بنابر مذهب اماميه تا زمانى كه از طبقه اول كسى زنده باشد نوبت به طبقه دوم نمى رسد.
 
 
 
فضل به علماى اهل سنت مى گفت: اگر ميتى 30 هزار درهم به جاى گذارد براى 28 دختر خود و يك پسرش چگونه تقسيم مى كنيم؟ گفتند: به هر دخترى هزار درهم و به پسر دو برابر آن. گفت: اگر 28 دختر و پسر عمويى داشته باشد بنابر قاعده ارث بين شما به دختران 20 هزار درهم و به پسر عموى ميت ده هزار درهم بايد داده شود، لازمه اين نظر اين است كه سهم پسر كه از صلب ميت است كمتر از سهم پسر عمو باشد در حالى كه نام پسر در [[قرآن]] به عنوان متقرب به ميت ذكر شده ولى پسر عمو به واسطه پدر و جدش با ميت قرابت پيدا مى كند.
 
 
 
ب: از او دليلى بر امامت اميرمؤمنان عليه السلام خواستند گفت: دليل كتاب و سنت و اجماع مسلمانان. زيرا قرآن فرمان به اطاعت از [[اولوالامر]] داده است و در معناى اولوالامر اختلاف شده كه آيا مراد امراى لشكرند يا علما يا آمران به معروف و ناهيان از منكر و به اجماع امت اميرمؤمنان عليه السلام همه اين مناصب را دارا بوده است اما ديگران نه. زيرا به سنت ثابت شده كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم على عليه السلام را براى قضاوت به [[يمن]] فرستاد، امارت بر لشكر داد و به او ولايت بر اموال و اداى ديه به [[بنى جذيمه]] داد و براى قرائت سوره برائت را انتخاب كرد.
 
 
 
ج: وى با تمسك به اين آيه: اولوالارحام بعضهم اولى ببعض في كتاب الله من المؤمنين و المهاجرين (احزاب/6)، استدلال بر امامت اميرمؤمنان مى كرد و مى گفت: خداوند ولايت را بر نزديك ترين افراد به پيامبر واجب كرده و او را اولى از ديگران دانسته است و اميرمؤمنان عليه السلام در اين مقام بر ديگران مقدم است. اگر كسى بگويد عباس عموى پيامبر بر على عليه السلام مقدم است. گوييم: اقربيت تنها كافى نيست بلكه اقربيت در آيه بر صفت ايمان و هجرت معلق شده و عباس از مهاجران نبود.
 
 
 
د: وى بر فتواى اهل سنت در طلاق اشكال داشت كه قابل دفع نيست مى گفت: اگر مردى با زنى ازدواج و پس از وطى با او، خلعش كند و پس از ساعتى از خلع برگردد و او را عقد كند و بدون مجامعتى او را [[طلاق]] دهد بنابر فتواى شما اين زن را عده نيست، زيرا طلاق قبل از دخول عده ندارد پس جايز است مرد ديگرى با او در همان روز ازدواج كرده و اگر اين صحنه تكرار شود جايز است در يك روز چندين مرد با اين زن ازدواج و... داشته باشند و اين امرى شنيع و بى سابقه در اسلام است.(18)
 
 
 
'''نظرى كوتاه بر كتاب ايضاح'''
 
 
 
فضل بن شاذان در كتاب گفتار و عقايد [[جهميه]]، [[معتزله]]، [[جبريه]]، [[اصحاب حديث]]، [[مرجئه]]، [[خوارج]]، علماى حجاز و عراق و انظار اهل سنت پيرامون اميرمؤمنان و [[معاويه]] و [[طلحه و زبير]] و [[عثمان]] و گفتارشان را در اعتبار علما و دانشمندان شان مانند عبدالله بن مسعود، [[حذيفة بن يمان]]، [[ابوهريره]]، [[ابوموسى اشعرى]]، [[مغيرة بن شعبه]]، [[سمرة بن جندب]]، [[خالد بن عرفطه]]، عبدالله بن عمر، [[عايشه]]، [[عمرو بن عاص]]، الحكم بن العاص و... نقل كرده و پس از آن به انتقاد از افكار مرجئه پرداخته، رواياتى كه در اثبات خلافت [[ابوبكر]] اقامه مى كنند همانند: [[اصحابي كالنجوم]]، اختلاف امتي رحمة، را تحليل مى كند و اشكالات آن را مطرح كرده آياتى را در رد نظريه [[عدالت]] صحابه به طور مفصل مطرح مى كند و اين نظر را مخالف با كتاب خدا قلمداد مى كند و مطاعن خلفا را يكى يكى نقل مى كند و شگفت اين كه در تمام موارد بر كتب اهل سنت استشهاد مى كند.
 
 
 
در اين جا به گوشه هايى از سخنان فضل بن شاذان در اين كتاب اشاره مى كنيم كه بيانگر دقت و موشكافى و فهم و تيزبينى او است.
 
 
 
'''استدلال اهل سنت بر صحت اجتهاد صحابه و جواب فضل'''
 
 
 
اهل سنت مى گويند: پيامبر وقتى [[معاذ بن جبل]] را به [[يمن]] براى قضاوت فرستاد به او فرمود: به چه چيزى قضاوت مى كنى؟ گفت: به كتاب خدا. فرمود: اگر در كتاب حكم آن واقعه نبود؟ گفت: به سنت رسول خدا. فرمود: اگر در سنت هم نبود؟ گفت: به اجتهاد و راى خود عمل كرده، در اجتهاد كردن شتاب نمى كنم، در اين هنگام پيامبر خداست بر سينه او زده.
 
 
 
فرمود: سپاس خدايى را كه نماينده رسول خدا را موفق داشت. از اين روايت و آن چه رسيده كه: اصحابي كالنجوم بايهم اقتديتم اهتديتم، و اختلاف امتي رحمة، مى فهميم كه در مواردى كه در كتاب و سنت حكمى نرسيده باشد ما را به آراى صحابه ارجاع داده است و صحابه نيز در بسيارى از پيشامدها نظر داده و آن ها كه عادل هستند و خلاف عمل نمى كنند، بر ما واجب است از آنان پيروى كنيم.
 
 
 
فضل ابتدا به اشكال نقضى پرداخته مى گويد: امت بر خلافت يزيد بن معاويه اجتماع كرد آيا اجتماعش بر هدايت بود يا ضلالت؟ و بعد در اشكال حلى مى گويد: دروغ ترين روايات، خبرى است كه نسبت جور و ظلم به خدا و نسبت جهل به پيامبر دهد اگر دين خدا كامل شده همان طورى كه در قرآن فرمود: اليوم اكملت لكم دينكم پس اجتهادات صحابه آيا از احكام خداست؟ اگر هست پيامبر بايد بيان كرده باشد و اگر از دين نباشد مردم به آن نيازمند نيستند و لازمه ادعاى شما اين است كه پيامبر به احكامى كه صحابه استنباط كرده اند جاهل باشد...
 
 
 
روايتى كه درباره معاذ بن جبل نقل كرديد سر تا پا كذب و طعن بر پيامبر خداست; زيرا خداوند در آيات متعددى پيامبر را از پيروى هوا برحذر داشته و به او فرمان مى دهد فقط به حكم خدا عمل كن.(19)
 
 
 
و ثانيا اگر معاذ بن جبل به حكمى كه در كتاب و سنت نيست با اجتهاد خود رهنمون مى شود بايد مقامش بالاتر از پيامبر باشد; زيرا پيامبر نيازمند [[وحى]] بود تا به احكام الهى برسد و معاذ بى نياز از آن و بايد پيامبر جاهل باشد به آن چه معاذ به آن عالم است و...
 
 
 
روايت: مثل اصحابي مثل النجوم بايهم اقتديم اهتديتم و اختلاف اصحابي رحمة با اين دو روايت نيز اساس نبوت را زير سؤال برده ايد و قصد ابطال آن كرده ايد. زيرا شما معتقديد پيامبر به ما دستور داده از گروهى پيروى كنيم تا هدايت شويم و از سويى به ما اجازه ريختن خون ايشان را در [[جنگ جمل]] و صفين و نهروان داده باشد و يا نسبت به [[عثمان بن عفان]] كه چهل روز محصور بود صحابه چند گروه شده بوده اند گروهى بر ضد او و گروهى به نفع او و گروهى بى تفاوت.
 
 
 
اقتداى به اينان چگونه ممكن است آيا كار همه گروه ها درست بود. و يا اگر گروهى در لشكر طلحه و زبير بوده و صدها نفر از لشكر على را كشته باشند بعد از ظهر همان روز به لشكر على بپيوندند و صدها نفر را از لشكر مقابل بكشند مى توان گفت در هر دو حالت مصيب هستند؟(20)
 
 
 
در تناقض روايات اهل سنت مى گويد: شما از طرفى روايت مى كنيد كه از پيامبر پرسيدند: چه كسى را از ديگران بيشتر دوست دارى فرمود: عايشه. گفتند: در مردان گوييم. فرمود: پدرش را. گفتند: پس از وى. فرمود: عمر را. و در روايت ديگرى از شما فرمود: فاطمه را. گفتند: در مردان. فرمود: همسرش را.
 
 
 
و در روايت سومى وقتى عبدالله بن عمر بر پدرش اعتراض كرد چرا سهميه [[اسامة بن زيد]] را سه هزار و براى من دوهزار قرار دادى در حالى كه در تمام جنگ هايى كه او شركت داشت من حاضر بودم. عمر گفت: زيرا پيامبر اسامه را بيش از تو دوست مى داشت و پدرش نزد پيامبر محبوبتر از پدر تو بود.(21)
 
 
 
در اين جا دامنه سخن را برچيده تا در فرصتى ديگر پيرامون اين كتاب سخن گفته شود.
 
 
 
پى نوشت
 
 
 
(1). [[رجال]] [[نجاشى]]، چاپ جامعه مدرسين، ص 307.
 
 
 
(2). [[المختار من رجال]] الكشى، چاپ دانشگاه مشهد، ص 543.
 
 
 
(3). رجال الطوسى.
 
 
 
(4). [[عيون اخبارالرضا]]: ج 2، ص 128-106.
 
 
 
(5). [[من لايحضره الفقيه]]: ج 1، ص 299، 305، 454، 541 و 522.
 
 
 
(6) و (7). المختار من رجال الكشى، ص 542.
 
 
 
(8). [[بحارالانوار]]: ج 2، ص 242.
 
 
 
(9). عيون اخبار الرضا: ج 2، ص 128-106.
 
 
 
(10). رجال النجاشى، ص 307.
 
 
 
(11). الفهرست، ص 124.
 
 
 
(12). المختار من رجال الكشى، همان جا.
 
 
 
(13). فهرست ابن نديم، ص 287 و ص 29.
 
 
 
(14). الفهرست، ص 124.
 
 
 
(15). المختار من رجال الكشى، ص 539.
 
 
 
(16). معجم رجال الحديث: ج 13، ص 299.
 
 
 
(17). الفصول المختارة، ص 182 و 118.
 
 
 
(18). همان، ص 178.
 
 
 
(19). مانند آيات 49 و 50 [[سوره مائده]] و آيات 105، 106 و 107 [[سوره نساء]] و...
 
 
 
(20). الايضاح، چاپ دانشگاه تهران، ص 125-103.
 
 
 
(21). الايضاح، 256-253.
 
[[Category:اصحاب اهل البیت علیهم السلام]]
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۹ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۷:۵۱

ابومحمد فضل بن شاذان بن خلیل ازدى، فقیه صاحب نظر، متکلم متفکر، مفسر حاذق، دانشمند شهیر عالم اسلام و مؤلف گرانقدر در علوم و فنون اسلامى است.

زندگی نامه

درباره تاریخ تولد او اطلاعاتی در دسترس نیست. اما با توجه به اینکه از امام رضا علیه السلام نقل روایت نموده مى توان تولد او را پیش از سال صد و هشتاد هجرى قمری دانست.[۱] فضل احتمالاً در نیشابور به دنیا آمده است اما نسب او به قبیله ازد می رسد. پدرش شاذان‌ بن‌ خلیل‌ از محدثان امامیه بوده است.[۲]

فضل بن شاذان در نوجوانی زمانی که هنوز به‌ سن‌ بلوغ‌ نرسیده‌ بود به‌ همراه‌ پدرش‌ به‌ بغداد آمد و نزد اسماعیل‌ بن‌ عباد دانش اموزی را آغاز نمود. او سالها در بغداد ماند و از مشایخی چون محمد بن ابی‌عمیر (۲۱۷ق) بهره برد و با حسن بن علی بن فضّال آشنا گردید.[۳] او سپس به کوفه رفت و در آنجا از مشایخی چون حسن بن محبوب، احمد بن محمد بن ابی نصر، صفوان بن یحیی و نصر بن مزاحم منقری بهره جست.[۴]

ابن شاذان پس از چندی از عراق به نیشابور بازگشت و در آنجا اقامت گزید و در زمان حکومت عبدالله بن طاهر بر خراسان (۲۱۴- ۲۳۰ق) به دلیل تشیع مورد تفتیش عقاید قرار گرفت و از نیشابور تبعید شد.[۵] در اواخر عمر خود در روستایی در حوالی بیهق ساکن شده بود و در همان روستا درگذشت.[۶]

درک محضر چهار امام

هر چند به درستی معلوم نیست فضل چه زمانی موفق به دیدار امام رضا علیه السلام شده است اما روایات بی واسطه او از امام رضا فراوان است.[۷] نجاشی می گوید: از امام جواد علیه السلام نیز حدیث نقل نموده است،[۸] هر چند به چنین حدیثی دست نیافتیم. شیخ طوسى هم او را در زمره یاران امام هادی[۹] و امام حسن عسکرى علیهماالسلام[۱۰] ذکر مى کند.

البته در مورد رابطه او با امام حسن عسکری علیه السلام روایات بر دو دسته است: در یک دسته سخنانى از آن حضرت در عتاب و سرزنش وی وارد شده[۱۱] و در برخى ترحم امام علیه السلام نسبت به وی و مدح او دیده مى شود.[۱۲] کتابى از فضل بن شاذان به دست امام حسن عسکری علیه السلام رسید، امام با ورق زدن به مطالعه کتاب او پرداخته، فرمود: خدایش رحمت کند، اهل خراسان به منزلتش غبطه مى خوردند زمانى که فضل بین ایشان زندگى مى کرد.[۱۳] زمانى از فضل نزد امام حسن عسکری علیه السلام نامى برده شد، شایعه پراکنی دشمن را پیرامون عقاید و شخصیت او براى امام مطرح کردند و از آن حضرت براى شفاى او دعا طلب کردند، امام علیه السلام فرمود: آرى بر فضل دروغ بستند، خداوند رحمتش کند، خداوند رحمتش کند. راوى مى گوید: هنگامى که به خراسان رسیدم فهمیدم در همان زمانى که در خدمت امام بودیم فضل از دنیا رفته بود.[۱۴]

علم و دانش فضل بن شاذان

او مردی فقیه و دانشمند بود و بخصوص در علم کلام بسیار خبره بود. سهل بن بحر فارسی می گوید: از فضل بن شاذان شنیدم که می گفت: «من، جانشین جمعی از بزرگان هستم که از پیش رفتند؛ مانند: محمد بن ابی عمیر و صفوان بن یحیی. پنجاه سال در خدمت ایشان بودم و از ایشان استفاده می کردم. وقتی هشام بن حکم وفات کرد، یونس بن عبدالرحمان، خلیفة او در رد بر مخالفان بود و چون یونس وفات یافت، خلیفة وی در رد بر مخالفان «سکاک» بود و او نیز از میان رفت و امروز این رسالت سنگین بر عهده من است.»[۱۵]

نجاشى مى نویسد: کشی براى فضل صد و هشتاد تصنیف گفته است. وى نام حدود چهل تالیف او را ذکر مى کند و شیخ طوسى نیز در حدود سى تالیف از آثار او را یاد کرده است. به مقتضاى متکلم بودن فضل بیشتر تالیفاتش در رد و ابطال عقاید فرقه هاى دیگر است. همانند: کتاب النقض على الاسکافی فی تقویة الجسم; کتاب الرد على اهل التعطیل; کتاب الرد على الثنویة; کتاب الرد على محمد بن کرام; کتاب الرد على الفلاسفة و... .[۱۶]

روایت صدوق از فضل بن شاذان در علل الشرایع و احکام بیانگر قوت فهم و حذاقت اوست که امام او را لایق دانسته و بسیارى از فلسفه احکام را در حدود بیست صفحه از سرتاسر فقه براى او گفته است.[۱۷] روایات فضل بن شاذان در کتب اربعه به ۷۷۵ روایت بالغ شده است.[۱۸] محقق حلی او را در زمره فقیهان درجه اول امامیه شمرده است.[۱۹]

گفتار دانشمندان درباره فضل

نجاشى رجال شناس بزرگ امامیه در ستایش از فضل مى گوید: او ثقه و از بزرگان فقها و متکلمان شیعه و در این طایفه داراى مقام و جلالتى است، وى مشهورتر از آن است که ما به توصیف او بپردازیم.[۲۰]

و شیخ طوسى در این راستا مى نویسد: فقیه، متکلم، جلیل القدر.[۲۱] و کشى او را از عدول و ثقات برشمرده و در موارد زیادى به گفتار او در توثیق و تضعیف رجال به عنوان سندى اعتماد مى کند.[۲۲] علماى دیگر نیز به اتفاق او را توثیق و از فقیهان عالى مقام و متلکمان سترگ به حساب آورده اند.

رابطه وی با دیگر مذاهب شیعه

در مورد رابطه ابن شاذان با دیگر مذاهب شیعه باید گفت او در عراق با مشایخ فطحى و واقفیه رابطه نزدیکى داشته است. وی در مجالس مناظره ابن فضال، بزرگ فطحیان، شرکت مى جست و مورد علاقه وافر او بود.[۲۳] در میان مشایخ او برخى دیگر از فطحیان چون على بن اسباط دیده مى شود.[۲۴] از مشایخ واقفى او نیز سیف بن عمیره، عثمان بن عیسى، عبدالله بن قاسم حضرمى و عبدالله بن جبله را مى توان یاد کرد.[۲۵]

وفات

کشى مى نویسد: فضل بن شاذان در روستایى در حوالى بیهق بود که خبر خروج خوارج به او رسید براى فرار از چنگ آنان بار سفر بست و از آن جا گریخت. در اثر فشار و سختى سفر بیمار شد و در سال ۲۶۰ هجرى درگذشت.[۲۶] بر قبر او در نیشابور گنبد و بارگاهى است و محل تردد و زیارت شیفتگان علم و ولایت است.

پانویس

  1. به عنوان نمونه،عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏۱، ص ۱۱۸
  2. معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة، ج‏۲۱، ص: ۳۲۷
  3. نجاشی، الرجال، ۱۴۰۷ق، ص۳۴
  4. نجاشی، الرجال، ۱۴۰۷ق، ص۳۴
  5. طوسی، اختیار معرفه الرجال، ۱۳۴۸ش، ص۵۳۹ -۵۴۰
  6. معجم رجال الحدیث، سید ابوالقاسم خوئی، ج۱۴، ص ۳۱۵.
  7. نک: عیون اخبارالرضا(ع)
  8. رجال النجاشی، ص: ۳۰۷
  9. رجال الطوسى ، ص ۳۹۰
  10. رجال الطوسى، ص۴۰۱
  11. اختیار معرفه الرجال ، ۵۴۱، ۵۴۳
  12. اختیار معرفه الرجال، ۵۳۸، ۵۴۲، ۵۴۳.
  13. المختار من رجال الکشى، ص ۵۴۲.
  14. المختار من رجال الکشى، ص ۵۴۲
  15. معجم رجال الحدیث، سید ابوالقاسم خوئی، ج ۱۴، ص ۳۱۲
  16. نجاشی، الرجال، ۱۴۰۷ق، ص۳۰۷
  17. عیون اخبار الرضا: ج ۲، ص ۱۲۸-۱۰۶.
  18. الفصول المختارة، ص ۱۸۲ و ۱۱۸.
  19. محقق حلی، المعتبر، ۱۳۱۸ق، ص۷،
  20. رجال النجاشى، ص ۳۰۷.
  21. الفهرست، ص ۱۲۴.
  22. المختار من رجال الکشى، همان جا.
  23. اختیار معرفه الرجال ، ۵۱۶
  24. الغیبه، ۲۸۴
  25. نک: الغیبه، ۲۸، ۱۰۲، ۲۷۱، ۲۸۳
  26. المختار من رجال الکشى، چاپ دانشگاه مشهد، ص ۵۴۳.

منابع

  • دایرة المعارف بزرگ اسلامی.
  • رجال النجاشی‏، نجاشى، احمد بن على‏، تحقیق: شبيرى زنجانى، موسى‏، جماعة المدرسين فی الحوزة العلمية بقم، مؤسسة النشر الإسلامی، قم‏، 1365 ه. ش‏.
  • طوسی، محمد، الفهرست، به کوشش محمدصادق بحرالعلوم، نجف، کتابخانه مرتضویه.
  • طوسی، محمد، اختیار معرفه الرجال، به کوشش حسن مصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش.
  • بحرالعلوم، محمد مهدی، الرجال، تهران، ۱۳۶۳ق.
  • اکبر ترابی قمشه ای، زندگی متکلمان شیعه.

آرشیو عکس و تصویر