راضی (خلیفه عباسی)

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

با مرگ قاهر عباسی در زندان، ابوالعباس محمد، ملقب به «الراضی بالله» فرزند مقتدر بن معتضد، در سال ۳۲۲ قمری در ۲۶ سالگی به عنوان بیستمین خلیفۀ عباسی معرفی شد.

«محمد بن مقتدر» از کنیزی به نام "ظلوم" در رجب سال ۲۹۷ قمری به دنیا آمده بود و پس از قتل پدرش مقتدر و خلافت عمویش قاهر بالله، مورد خشم خلیفه وقت و دولتمردان عباسی قرار گرفت و بدین جهت بیشتر اوقات در خفا زندگی می‌کرد تا از آزار و آلام دستگاه خلافت در امان باشد. اما پس از خلع عمویش قاهر بالله، کاندیدای خلافت شد و لقب "الراضی بالله" را برای خویش برگزید. مخالفان قاهر بالله که راضی بالله را بر سریر خلافت نشانده بودند، تلاش زیادی به عمل آوردند تا از همه قضات، دبیران، وزیران، فرماندهان سپاه و بزرگان و ریش سفیدان طایفه بنی‌عباس برای راضی بالله بیعت گرفته و حکومت و خلافتش را تسریع و تثبیت نمایند.

راضی بالله عباسی در آغاز کار، ابوعلی بن مقله را به مقام وزارت عالیه و علی بن عیسی را مسئول کنترل و نظارت دربار قرار داد. این دو در خلافت قاهر بالله مورد خشم خلیفه قرار گرفته و متواری شده بودند. همچنین راضی بالله دستور داد تمامی زندانیان را از زندان آزاد و افرادی که در حکومت قاهر بالله، اذیت و آزار شده بودند مورد نوازش قرار گیرند.

در زمان راضی چند رویداد مهم اجتماعی پیش آمد. در ۳۲۳ قمری، حنبلیان فتنه‌ای برانگیختند. آنان نهضت خشنی ایجاد کردند و در بغداد به آزار مردم دست زدند. آنها به بهانۀ از میان‌ بردن اسباب گناه، به خانه‌های مردم تعرض می‌کردند و در کوچه و خیابان مردمان را به پرسش و محاکمه می‌کشیدند. کار آنان به جایی کشید که خلیفه به‌ناچار خود به‌جد وارد عمل شد و با توبیخ شدید و تهدید آنان، آتش فتنه را فرونشاند.[۱]

رویداد مهم دیگر، ظهور فرقۀ معروف به «عزاقره» به رهبری مردی به نام محمد بن علی شلمغانی بود که مدعی حلول خداوند در خود بود و پیروانی هم یافت.[۲] شلمغانی پیش از خلافت راضی، دعوی‌اش را آشکار کرده بود و چند سالی پنهان شده و اکنون دوباره در بغداد ظاهر گردیده بود؛ سرانجام وی را دستگیر کردند و اعدام کردند.[۳]

گفتنی است بجکم ماکانی با اجازۀ راضی، کار بازسازی مسجد براثا در کنار عتبۀ کاظمین را آغاز کرد و خلیفه در روزهایی که هنوز ساختمان به پایان نرسیده بود، با مردم آنجا نماز گزارد.

راضی را مردی لاغر، کوته‌بالا، با صورتی گندم‌گون و ریشی تنک وصف کرده‌اند. منابع کهن، اغلب او را خلیفه‌ای صاحب‌فضیلت برشمرده‌اند. وی از ذوق شاعری برخوردار بود و شعرهایی زیبا از او مانده است. گویند ۴ خصلت از خلیفگان پیشین در او جمع بود که پس از وی دیگر تکرار نشد: آخرین خلیفه‌ای بود که دیوان شعر داشت؛ به تن خویش به کارهای سپاه و امور مالی رسیدگی می‌کرد؛ خطبۀ جمعه ایراد می‌کرد؛ و اهل نشستن با ندیمان بود و جایزه و صله می‌پرداخت. با‌این‌حال، او را مقهور قدرت امیران نیز وصف کرده‌اند و برخی منابع جدید او را خلیفه‌ای بی‌کفایت شمرده‌اند.[۴]

الراضی بالله سرانجام پس از ۶ سال و ۲ ماه حکومت، در ربیع الاول ۳۲۹ قمری در ۳۲ سالگی در بغداد چشم از جهان فروبست.

پانویس

  1. ابن‌اثیر، ۸ / ۳۰۷- ۳۰۸؛ حماده، ۴۱.
  2. نک‍ : بغدادی، ۲۴۹.
  3. ابن‌جوزی، ۱۳ / ۳۴۲؛ یافعی، ۲ / ۲۸۴-۲۸۵.
  4. صفدی، ۲ / ۲۹۷- ۲۹۹؛ خطیب، ۲ / ۱۴۲-۱۴۳؛ ابن‌عماد، ۱ / ۳۲۴؛ خضری، ۱۵۰.

منابع

خلفای بنی عباس
سفاح (132-136) • منصور (136-158) • مهدى (158-169) • هادى (169-170) • هارون الرشید (170-193) • امین (193-198) • مأمون (198-218) • معتصم (218-227) • واثق (227-232) • متوکل (232-247) • منتصر (247-248) • مستعین (248-251) • معتز (251-255) • مهتدى (255-256) • معتمد (256-279) • معتضد (279-289) • مكتفى (289-295) • مقتدر (295-320) • قاهر (320-322) • راضی (322-329) • متقی (329-333) • مستكفى (333-334) • مطیع (334-363) • طایع (363-381) • قادر (381-422) • قائم (422-467) • مقتدی (467-487) • مستظهر (487-512) • مسترشد (512-529) • راشد (529-530) • مقتفى (530-555) • مستنجد (555-566) • مستضىء (566-575) • ناصر (575-622) • ظاهر (622-623) • مستنصر (623-640) • مستعصم (640-656)