جامعیت مقاله متوسط
مقاله بدون شناسه یا دارای شناسه ضعیف است
عنوان بندی متوسط
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

تقیه: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (7پروژه: رتبه بندی، اولویت بندی ، سنجش کیفی)
 
سطر ۱: سطر ۱:
{{خوب}}
+
{{خوب}}«تقیّه» در لغت به معنای پرهیز از خطر است و در اصطلاح یعنی خوددارى از اظهار عقیده و مذهب خویش در مواردى که ضرر مالى یا جانى یا آبرویی متوجه شخص باشد. جواز «تقیه» از [[قرآن کریم]] و روایات [[اهل بیت]] علیهم السلام استفاده می شود و عالمان [[شیعه]] نیز به [[واجب|وجوب]] آن در برخی شرایط تصریح نموده‌اند.
== تقیه در لغت ==
 
  
'''«تقیّه»''' اسم مصدر اتّقاء است که در آن تاء بدل واو آمده، مانند «تهمة». این کلمه در لغت به معنای  پرهيز از خطر می باشد.
+
==تقیه در لغت و اصطلاح==
  
== تقیه در اصطلاح==
+
«تقیّه» از ریشه «وقی» و اسم مصدر اتّقاء است که در آن تاء بجای واو آمده، مانند «تهمة». این کلمه در لغت به معنای پرهیز از خطر می باشد.
  
«تقیه» در اصطلاح شرع یعنی خوددارى از اظهار عقيده و مذهب خويش در مواردى كه ضرر مالى يا جانى يا عرضى(آبرو) متوجه شخص باشد؛ و به تعبير ديگر: رهانيدن خويش از خطرى كه از ناحيه ديگرى به انسان متوجه است، با گفتار يا كردار، بر خلاف وظيفه اوليه شرعيه.
+
«تقیه» در اصطلاح [[شرع]]، یعنی خوددارى از اظهار عقیده و مذهب خویش در مواردى که ضرر مالى یا جانى یا عرضى (آبرو) متوجه شخص باشد؛ و به تعبیر دیگر: رهانیدن خویش از خطرى که از ناحیه دیگرى به انسان متوجه است، بر خلاف وظیفه اولیه شرعیه.
  
[[قرآن کریم]] در اين باره مى فرمايد: «لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء من دون المؤمنين و من يفعل ذلك فليس من الله فى شىء '''الاّ أن تتّقوا منهم تقيةً''' و يحذّركم الله نفسه و الى الله المصير»; اهل ايمان را نشايد كه مؤمنان را واگذارند و كافران را به دوستى گزينند و هر كه چنين كند رابطه اش با خدا گسيخته است جز اينكه بخواهد از اين رهگذر، شرّ آنها را از خود دفع سازد. ([[سوره آل عمران]]: 28)
+
[[قرآن کریم]] در این باره مى فرماید: «لا یتّخذ المؤمنون الکافرین اولیاء من دون المؤمنین و من یفعل ذلک فلیس من الله فى شىء '''الاّ أن تتّقوا منهم تُقَاةً''' ...»; اهل ایمان را نشاید که مؤمنان را واگذارند و کافران را به دوستى گزینند و هر که چنین کند رابطه اش با خدا گسیخته است، جز اینکه بخواهد از این رهگذر، شرّ آنها را از خود دفع سازد... . ([[سوره آل عمران]]: ۲۸)
  
== جواز تقیه ==
+
==جواز تقیه==
  
تقریباً عموم مذاهب اسلامی بر جواز تقیه در شرایط خاص خود اتفاق نظر دارند و تنها از برخی گروههای مُحَکِّمه در منابع فرقه‌شناسی گزارش شده است که تقیه را در هیچ شرایطی جایز نمی‌شمردند. در نقطۀ مقابل، شیعه به وجوب تقیه در برخی شرایط تصریح نموده‌اند و تأکید بسیاری بر عمل به آن در این شرایط دارند؛ در حالی که تنها جواز آن از اهل‌سنت گزارش شده است<ref> [http://www.cgie.org.ir/shavad.asp?id=123&avaid=6043 دائره المعارف بزرگ اسلامی،ج16، مدخل تقیه]، بازیابی:10 دیماه 1391 </ref>  
+
تقریباً عموم مذاهب اسلامی بر جواز '''تقیه''' در شرایط خاص خود اتفاق نظر دارند و تنها از برخی گروههای مُحَکِّمه در منابع فرقه‌شناسی گزارش شده است که تقیه را در هیچ شرایطی جایز نمی‌شمردند. در نقطۀ مقابل، [[شیعه]] به [[واجب|وجوب]] تقیه در برخی شرایط تصریح نموده‌اند و تأکید بسیاری بر عمل به آن در این شرایط دارند؛ در حالی که تنها جواز آن از [[اهل سنت|اهل‌سنت]] گزارش شده است.<ref> [http://www.cgie.org.ir/shavad.asp?id=123&avaid=6043 دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج۱۶، مدخل تقیه]. </ref>  
  
مسئله '''تقيه''' و رعايت آن در مذهب [[شيعه]] رائج و معمول بوده، زیرا پيشوايان اين مذهب، يعنى امامان و اوصياء [[معصوم]] [[رسول الله]] (صلی الله علیه و اله) در عصر حكّام [[بنى اميه]] و [[بنى عباس]] ـ كه از نظر شيعه زمامداران باطل و غاصبان مقام خلافت مي باشند ـ مى زيسته اند، و با توجه به موقعيت اجتماعى امامان و اعتقادى كه بخش عظيمى از مردم به اولويت آنها به مقام زمامدارى مسلمين داشته اند، زمامداران وقت، آنها را براى مقام خويش خطر قطعى مى پنداشته و از نفوذ آنها سخت در هراس بوده اند؛ لذا پيوسته آنها را زير نظر مى داشته، و آنان در كنار چنان حكّامى در محدوديت شديد مى زيسته اند. از اين رو بسا مى شده ـ به منظور حفظ جان خود و جان پيروانشان ـ مسئله اى را بر خلاف واقع و بر وفق نظر علماء مورد تأييد حكومت وقت، بيان مى داشته اند. و گاه مى شده كه خود [[امام]] در مورد حكمى از احكام بر خلاف علم خود و به مقتضاى تقيه عمل مى كرده، چنانكه اگر حاكم وقت، روزى را كه از نظر امام، روز آخر ماه رمضان بود، عيد فطر اعلام مى كرد، امام نيز به ناچار آن روز را افطار مى نمود.
+
مسئله تقیه و رعایت آن در مذهب شیعه رائج و معمول بوده، زیرا پیشوایان این مذهب، یعنى [[ائمه اطهار|امامان]] و اوصیاء [[رسول الله]] (صلی الله علیه و اله) در عصر حکام [[بنى امیه]] و [[بنى عباس]] ـ که از نظر شیعه زمامداران باطل و غاصبان مقام [[خلافت]] می باشند ـ مى زیسته اند، و با توجه به موقعیت اجتماعى امامان و اعتقادى که بخش عظیمى از مردم به اولویت آنها به مقام زمامدارى مسلمین داشته اند، زمامداران وقت، آنها را براى مقام خویش خطر قطعى مى پنداشته و از نفوذ آنها سخت در هراس بوده اند؛ لذا پیوسته آنها را زیر نظر مى داشته، و آنان در کنار چنان حکامى در محدودیت شدید مى زیسته اند. از این رو بسا مى شده ـ به منظور حفظ جان خود و جان پیروانشان ـ مسئله اى را بر خلاف واقع و بر وفق نظر علماء مورد تأیید حکومت وقت، بیان مى داشته اند. و گاه مى شده که خود [[امام]] در مورد حکمى از [[احکام شرعی|احکام]] بر خلاف علم خود و به مقتضاى تقیه عمل مى کرده، چنانکه اگر حاکم وقت، روزى را که از نظر امام، روز آخر [[ماه رمضان]] بود، [[عید فطر]] اعلام مى کرد، امام نیز به ناچار آن روز را [[افطار]] مى نمود.
  
مرحوم طبرسى ذيل آيه: «و اذا رأيت الذين يخوضون فى آياتنا فاعرض عنهم...فلا تقعد بعد الذكرى مع القوم الظالمين)(انعام:68)، نوشته است كه جبائى (از مفسرين اهل سنت) گفته: «اين آيه دلالت دارد بر بطلان قول شيعه كه تقيه را بر پيغمبر و امام جايز مى دانند».  
+
[[شیخ طبرسى]] ذیل آیه: «و اذا رأیت الذین یخوضون فى آیاتنا فاعرض عنهم...فلا تقعد بعد الذکرى مع القوم الظالمین» ([[سوره انعام]]: ۶۸)، نوشته است که جبائى (از مفسرین اهل سنت) گفته: «این آیه دلالت دارد بر بطلان قول شیعه که تقیه را بر پیغمبر و امام جایز مى دانند. سپس مرحوم طبرسى در پاسخ مى گوید: «شیعه در موردى تقیه را بر امام جایز مى داند که آن حکم، قبلاً بیان شده باشد و حجت بر مکلف تمام باشد، و اما اگر تنها راه دسترسى مکلف به حکم همین مورد باشد، امام را نرسد که در آن مورد تقیه کند».<ref> طبرسی، مجمع البیان، ۴/۴۹۰. </ref>
  
سپس مرحوم طبرسى در پاسخ مى گويد: «شيعه در موردى تقيه را بر امام جايز مى داند كه آن حكم، قبلاً بيان شده باشد و حجت بر مكلف تمام باشد، و اما اگر تنها راه دسترسى مكلف به حكم همين مورد باشد، امام را نرسد كه در آن مورد تقيه كند». <ref> مجمع البيان:3 ـ 4/490 </ref>
+
==تقیه در روایات ==
  
== تقیه در روایات [[اهل بیت]] علیهم السلام==
+
مرحوم [[شیخ صدوق]] در کتاب «[[اعتقادات صدوق (کتاب)|اعتقادات]]» خود که حاکى از اعتقادات [[شیعه]] است در باب «اعتقاد به تقیه» مى نویسد:
  
مرحوم [[شيخ صدوق]]: محمد بن على بن بابويه قمى در كتاب «[[اعتقادات]]» خود كه حاكى از اعتقادات شيعه است در باب «اعتقاد به تقیه» مى نويسد:
+
«اعتقادنا فى التقیة انها واجبة، من ترَکها کان بمنزلة من ترک الصلاة. وقیل للصادق (علیه السلام): یا ابن رسول الله! انا نرى فى المسجد من یعلن بسبّ اعدائکم و یسمیهم. فقال: ما له لعنه الله، یعرّض بنا. و قال تعالى: "و لا تسبّوا الذین یدعون من دون الله فیسبّوا الله عَدوَاً بغیر علم"([[سوره انعام]]: ۱۰۸) و قال الصادق (ع) فى تفسیر هذه الآیة: فلا تسبّوهم فانهم یسبّوا علیکم...». اعتقاد ما در باب تقیه آن است که آن واجب است، هر که ترک تقیه نمود مانند کسى است که ترک نماز نموده و بخدمت [[امام صادق]] علیه السّلام عرض شد که: یا ابن رسول اللَّه ما مى‌ بینیم در مسجد مردى را که فاش دشنام به دشمنان شما میدهد و نامشان میبرد، آن حضرت فرمود: او را چه می شود، خدا لعنتش کند، ما را در معرض اذیت می اندازد، بتحقیق که حقتعالى فرموده: "دشنام مگوئید آنان را که غیر خداوند را میخوانند که آنها دشنام میدهند خدا را بظلم و تعدى بدون علم‌..." و تقیه واجبى است که ترکش جایز نیست تا خروج [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|قائم]] علیه السّلام‌ و هر که ترکش کند پیش از خروج آن حضرت، بتحقیق که از دین خدا بیرون رفته و از دین [[امامیه]] خارج شده و مخالفت خدا و رسول و ائمه علیهم السّلام نموده.)<ref> شیخ صدوق، إعتقادات الإمامیة، ترجمه حسنى، ص ۱۳۱. </ref>
 
 
"اعتقادنا فى التقية انها واجبة، من ترَكها كان بمنزلة من ترك الصلاة. وقيل للصادق(علیه السلام): يا ابن رسول الله! انا نرى فى المسجد من يعلن بسبّ اعدائكم و يسميهم. فقال: «ما له لعنة الله، يعرّض بنا. و قال تعالى: (و لا تسبوا الذين يدعون من دون الله فيسبّوا الله عَدوَاً بغير علم)([[سوره انعام]]: 108) و قال الصادق (ع) فى تفسير هذه الآية: «فلا تسبّوهم فانهم يسبّوا عليكم...»."
 
 
 
(اعتقاد ما در باب تقيه آن است كه آن واجب است، هر كه ترك تقيه نمود مانند كسى است كه ترك نماز نموده و بخدمت [[امام صادق]] عليه السّلام عرض شد كه: يا ابن رسول اللَّه ما مى‌ بينيم در مسجد مردى را كه فاش دشنام به دشمنان شما ميدهد و نامشان ميبرد، آن حضرت فرمود: او را چه می شود، خدا لعنتش كند، ما را در معرض اذيت مي اندازد، بتحقيق كه حقتعالى فرموده: دشنام مگوئيدآنان را كه غير خداوند را ميخوانند كه آنها دشنام ميدهند خدا را بظلم و تعدى بدون علم‌... و تقيه واجبى است كه تركش جايز نيست تا خروج قائم عليه السّلام‌ و هر كه تركش كند پيش از خروج آن حضرت بتحقيق كه از دين خدا بيرون رفته و از دين اماميه خارج شده و مخالفت خدا و رسول و ائمه عليهم السّلام نموده.)<ref> إعتقادات الإمامية (للصدوق)، ترجمه حسنى، ص: 131 </ref>
 
  
 
همچنین در مورد «تقیه» احادیث زیر قابل توجه است:
 
همچنین در مورد «تقیه» احادیث زیر قابل توجه است:
  
*[[اميرالمؤمنين]] (علیه السلام) فرمود: «ما را نزد دشمنانمان ستايش مكنيد بدين منظور كه دوستيتان با ما ابراز داريد زيرا اين باعث شود كه خود را نزد حكومت زمانتان خوار سازيد».
+
*[[امیرالمؤمنین]] (علیه السلام) فرمود: «ما را نزد دشمنانمان ستایش مکنید بدین منظور که دوستیتان با ما ابراز دارید، زیرا این باعث شود که خود را نزد حکومت زمانتان خوار سازید».
*در حديث آمده كه [[امام سجاد]] (علیه السلام) از روى تقيه با امامان جور نماز جمعه مى گزارد ولى آن را به چيزى نمى گرفت و سپس خود نماز ظهر مى خواند.
+
*در حدیث آمده که [[امام سجاد]] (علیه السلام) از روى تقیه با امامان جور [[نماز جمعه]] مى گزارد ولى آن را به چیزى نمى گرفت و سپس خود [[نماز ظهر]] مى خواند.
*[[امام باقر]] (علیه السلام) فرمود: «تقيه بدين جهت واجب شده كه جانها مصون ماند و اگر تقيه باعث ريختن خون كسى شود آنجا تقيه جايز نيست».
+
*[[امام باقر]] (علیه السلام) فرمود: «تقیه بدین جهت واجب شده که جانها مصون ماند و اگر تقیه باعث ریختن خون کسى شود آنجا تقیه جایز نیست».
*امام صادق (ع) فرمود: «هر قدر زمان به ظهور دولت حقه نزديكتر شود تقيه شديدتر گردد». محمد بن مسلم از امام باقر (علیه السلام) روايت كند كه فرمود: «تقيه در همه چيز جارى است و هر آنچه كه آدمى بدان ناچار باشد خداوند آن را برايش حلال نموده است» .
+
*امام صادق (ع) فرمود: «هر قدر زمان به ظهور دولت حقه نزدیکتر شود تقیه شدیدتر گردد».  
*امام صادق (ع) فرمود: «تقيه هيچ كس به تقيه اصحاب كهف نرسد ; زيرا آنان در مراسم اعياد رسمى (حكومت وقت) شركت مى نمودند و (حتى) زنار مى بستند ـ و در عين حال بر دين خويش استوار بودند ـ از اين رو خداوند اجر آنها را مضاعف ساخت».
+
*[[محمد بن مسلم ثقفی کوفی|محمد بن مسلم]] از امام باقر (علیه السلام) روایت کند که فرمود: «تقیه در همه چیز جارى است و هر آنچه که آدمى بدان ناچار باشد خداوند آن را برایش حلال نموده است» .
*امام صادق (ع) فرمود: «از ما نيست كسى كه تقيه را در حضور دوستان مطمئن عادت خويش نسازد كه در حضور دشمنان خوى او گردد».
+
*امام صادق (ع) فرمود: «تقیه هیچ کس به تقیه [[اصحاب کهف]] نرسد ; زیرا آنان در مراسم اعیاد رسمى (حکومت وقت) شرکت مى نمودند و (حتى) زنار مى بستند ـ و در عین حال بر دین خویش استوار بودند ـ از این رو خداوند اجر آنها را مضاعف ساخت».
*امام صادق (ع) فرمود: «به كار بستن تقيه در دار التقيه (سرزمينى كه خطر دشمن محسوس باشد) واجب است و اگر كسى سوگند ياد كند كه تقيه نكند ، تخلف از چنين سوگند ، گناه نبوده و كفاره ندارد، باشد كه بدين وسيله ظلمى را از خود دفع سازد».
+
*امام صادق (ع) فرمود: «از ما نیست کسى که تقیه را در حضور دوستان مطمئن عادت خویش نسازد که در حضور دشمنان خوى او گردد».
*ابو عمرو كنانى گويد: امام صادق (ع) به من فرمود: «اى ابا عمرو ! اگر من تو را حديثى گويم يا فتوائى دهم و پس از مدتى همان حديث يا مسئله را از من بپرسى و من بر خلاف پاسخ قبل ، تو را پاسخ دهم كداميك از دو گفته مرا مى پذيرى؟» گفتم: پاسخ اخيرتان را حجت دانم. فرمود: «اى ابا عمرو ! درست گفتى، خدا نخواسته جز به پنهانى به دينش عمل شود، و چون شما (اصحاب) بدين روش عمل كنيد به سود ما و شما خواهد بود».
+
*امام صادق (ع) فرمود: «به کار بستن تقیه در دار التقیه (سرزمینى که خطر دشمن محسوس باشد) واجب است و اگر کسى سوگند یاد کند که تقیه نکند، تخلف از چنین سوگند، گناه نبوده و [[کفاره|کفاره]] ندارد، باشد که بدین وسیله ظلمى را از خود دفع سازد».
*حماد بن واقد لحام گويد: در يكى از كوچه هاى مدينه به امام صادق (ع) برخورد نمودم، روى خود را از آن حضرت برگرداندم و گذشتم گوئى او را نمى شناختم، ساعتى بعد به خدمتش رفتم و از كرده خويش پوزش خواستم و گفتم: بدين منظور اين كار كردم كه مبادا خطرى متوجه شما شود. فرمود: خدا تو را رحمت كند، ولى ديروز در فلان جاى شهر مردى مرا ديد و گفت: «عليك السلام يا ابا عبدالله» وى كار درستى نكرد، وى عمل زيبائى انجام نداد.
+
*ابو عمرو کنانى گوید: امام صادق (ع) به من فرمود: «اى ابا عمرو! اگر من تو را حدیثى گویم یا [[فتوا|فتوائى]] دهم و پس از مدتى همان حدیث یا مسئله را از من بپرسى و من بر خلاف پاسخ قبل، تو را پاسخ دهم، کدامیک از دو گفته مرا مى پذیرى؟» گفتم: پاسخ اخیرتان را حجت دانم. فرمود: «اى ابا عمرو! درست گفتى، خدا نخواسته جز به پنهانى به دینش عمل شود، و چون شما بدین روش عمل کنید به سود ما و شما خواهد بود».
*عبدالله بن عطا گويد: به امام باقر (ع) عرض كردم: دو نفر را از مردم كوفه دستگير كردند و به آنها گفتند: بيزارى خود را از على(ع) اعلام كنيد. يكى از آن دو قبول كرد و اعلام بيزارى نمود و او را رها ساختند ولى ديگرى امتناع نمود و او را كشتند، حال اين دو چگونه است؟ فرمود: اما آنكه اظهار بيزارى نموده وى مردى دانشمند به دين خود بوده، و اما آن كه امتناع جسته و بيزارى خويش را اعلام ننموده مردى بوده كه به رفتن به بهشت عجلت ورزيده.<ref>معارف و معاریف،سید مصطفی حسینی دشتی به نقل از بحارالانوار:75 / 395 و436 </ref>  
+
*حماد بن واقد لحام گوید: در یکى از کوچه هاى مدینه به امام صادق (ع) برخورد نمودم، روى خود را از آن حضرت برگرداندم و گذشتم گوئى او را نمى شناختم، ساعتى بعد به خدمتش رفتم و از کرده خویش پوزش خواستم و گفتم: بدین منظور این کار کردم که مبادا خطرى متوجه شما شود. فرمود: خدا تو را رحمت کند، ولى دیروز در فلان جاى شهر مردى مرا دید و گفت: «علیک السلام یا ابا عبدالله» وى کار درستى نکرد.
 
+
*عبدالله بن عطا گوید: به امام باقر (ع) عرض کردم: دو نفر را از مردم [[کوفه]] دستگیر کردند و به آنها گفتند: بیزارى خود را از [[امام علی علیه السلام|على]] (ع) اعلام کنید. یکى از آن دو قبول کرد و اعلام بیزارى نمود و او را رها ساختند ولى دیگرى امتناع نمود و او را کشتند، حال این دو چگونه است؟ فرمود: اما آنکه اظهار بیزارى نموده وى مردى دانشمند به دین خود بوده، و اما آن که امتناع جسته و بیزارى خویش را اعلام ننموده مردى بوده که به رفتن به [[بهشت]] عجله ورزیده است.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۷۵ / ۳۹۵-۴۳۶. </ref>
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
 
 
 
==منابع==
 
==منابع==
*سید مصطفی حسینی دشتی، فرهنگ «معارف و معاریف»، مدخل «تقیه»
+
*سید مصطفی حسینی دشتی، فرهنگ معارف و معاریف، مدخل «تقیه».
*دائره المعارف بزرگ اسلامی،ج16، مدخل تقیه
+
*دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج۱۶، مدخل «تقیه»، بازیابی: ۱۰ دیماه ۱۳۹۱.
 
 
 
==پیوندها==
 
==پیوندها==
[http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=136 مشروعيت تقيه از ديدگاه فریقین]
+
* [http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=136 مشروعيت تقيه از ديدگاه فریقین]
[http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=261036 نقطه اوج تقیه در قرآن]
+
* [http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=261036 نقطه اوج تقیه در قرآن]
 
 
 
[[رده:احکام روابط اجتماعی]]
 
[[رده:احکام روابط اجتماعی]]
 
[[رده:اسلام]]
 
[[رده:اسلام]]
 
[[رده: مقاله های مهم]]
 
[[رده: مقاله های مهم]]
 
 
{{سنجش کیفی
 
{{سنجش کیفی
 
|سنجش=شده
 
|سنجش=شده

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۲۹

«تقیّه» در لغت به معنای پرهیز از خطر است و در اصطلاح یعنی خوددارى از اظهار عقیده و مذهب خویش در مواردى که ضرر مالى یا جانى یا آبرویی متوجه شخص باشد. جواز «تقیه» از قرآن کریم و روایات اهل بیت علیهم السلام استفاده می شود و عالمان شیعه نیز به وجوب آن در برخی شرایط تصریح نموده‌اند.

تقیه در لغت و اصطلاح

«تقیّه» از ریشه «وقی» و اسم مصدر اتّقاء است که در آن تاء بجای واو آمده، مانند «تهمة». این کلمه در لغت به معنای پرهیز از خطر می باشد.

«تقیه» در اصطلاح شرع، یعنی خوددارى از اظهار عقیده و مذهب خویش در مواردى که ضرر مالى یا جانى یا عرضى (آبرو) متوجه شخص باشد؛ و به تعبیر دیگر: رهانیدن خویش از خطرى که از ناحیه دیگرى به انسان متوجه است، بر خلاف وظیفه اولیه شرعیه.

قرآن کریم در این باره مى فرماید: «لا یتّخذ المؤمنون الکافرین اولیاء من دون المؤمنین و من یفعل ذلک فلیس من الله فى شىء الاّ أن تتّقوا منهم تُقَاةً ...»; اهل ایمان را نشاید که مؤمنان را واگذارند و کافران را به دوستى گزینند و هر که چنین کند رابطه اش با خدا گسیخته است، جز اینکه بخواهد از این رهگذر، شرّ آنها را از خود دفع سازد... . (سوره آل عمران: ۲۸)

جواز تقیه

تقریباً عموم مذاهب اسلامی بر جواز تقیه در شرایط خاص خود اتفاق نظر دارند و تنها از برخی گروههای مُحَکِّمه در منابع فرقه‌شناسی گزارش شده است که تقیه را در هیچ شرایطی جایز نمی‌شمردند. در نقطۀ مقابل، شیعه به وجوب تقیه در برخی شرایط تصریح نموده‌اند و تأکید بسیاری بر عمل به آن در این شرایط دارند؛ در حالی که تنها جواز آن از اهل‌سنت گزارش شده است.[۱]

مسئله تقیه و رعایت آن در مذهب شیعه رائج و معمول بوده، زیرا پیشوایان این مذهب، یعنى امامان و اوصیاء رسول الله (صلی الله علیه و اله) در عصر حکام بنى امیه و بنى عباس ـ که از نظر شیعه زمامداران باطل و غاصبان مقام خلافت می باشند ـ مى زیسته اند، و با توجه به موقعیت اجتماعى امامان و اعتقادى که بخش عظیمى از مردم به اولویت آنها به مقام زمامدارى مسلمین داشته اند، زمامداران وقت، آنها را براى مقام خویش خطر قطعى مى پنداشته و از نفوذ آنها سخت در هراس بوده اند؛ لذا پیوسته آنها را زیر نظر مى داشته، و آنان در کنار چنان حکامى در محدودیت شدید مى زیسته اند. از این رو بسا مى شده ـ به منظور حفظ جان خود و جان پیروانشان ـ مسئله اى را بر خلاف واقع و بر وفق نظر علماء مورد تأیید حکومت وقت، بیان مى داشته اند. و گاه مى شده که خود امام در مورد حکمى از احکام بر خلاف علم خود و به مقتضاى تقیه عمل مى کرده، چنانکه اگر حاکم وقت، روزى را که از نظر امام، روز آخر ماه رمضان بود، عید فطر اعلام مى کرد، امام نیز به ناچار آن روز را افطار مى نمود.

شیخ طبرسى ذیل آیه: «و اذا رأیت الذین یخوضون فى آیاتنا فاعرض عنهم...فلا تقعد بعد الذکرى مع القوم الظالمین» (سوره انعام: ۶۸)، نوشته است که جبائى (از مفسرین اهل سنت) گفته: «این آیه دلالت دارد بر بطلان قول شیعه که تقیه را بر پیغمبر و امام جایز مى دانند. سپس مرحوم طبرسى در پاسخ مى گوید: «شیعه در موردى تقیه را بر امام جایز مى داند که آن حکم، قبلاً بیان شده باشد و حجت بر مکلف تمام باشد، و اما اگر تنها راه دسترسى مکلف به حکم همین مورد باشد، امام را نرسد که در آن مورد تقیه کند».[۲]

تقیه در روایات

مرحوم شیخ صدوق در کتاب «اعتقادات» خود که حاکى از اعتقادات شیعه است در باب «اعتقاد به تقیه» مى نویسد:

«اعتقادنا فى التقیة انها واجبة، من ترَکها کان بمنزلة من ترک الصلاة. وقیل للصادق (علیه السلام): یا ابن رسول الله! انا نرى فى المسجد من یعلن بسبّ اعدائکم و یسمیهم. فقال: ما له لعنه الله، یعرّض بنا. و قال تعالى: "و لا تسبّوا الذین یدعون من دون الله فیسبّوا الله عَدوَاً بغیر علم"(سوره انعام: ۱۰۸) و قال الصادق (ع) فى تفسیر هذه الآیة: فلا تسبّوهم فانهم یسبّوا علیکم...». اعتقاد ما در باب تقیه آن است که آن واجب است، هر که ترک تقیه نمود مانند کسى است که ترک نماز نموده و بخدمت امام صادق علیه السّلام عرض شد که: یا ابن رسول اللَّه ما مى‌ بینیم در مسجد مردى را که فاش دشنام به دشمنان شما میدهد و نامشان میبرد، آن حضرت فرمود: او را چه می شود، خدا لعنتش کند، ما را در معرض اذیت می اندازد، بتحقیق که حقتعالى فرموده: "دشنام مگوئید آنان را که غیر خداوند را میخوانند که آنها دشنام میدهند خدا را بظلم و تعدى بدون علم‌..." و تقیه واجبى است که ترکش جایز نیست تا خروج قائم علیه السّلام‌ و هر که ترکش کند پیش از خروج آن حضرت، بتحقیق که از دین خدا بیرون رفته و از دین امامیه خارج شده و مخالفت خدا و رسول و ائمه علیهم السّلام نموده.)[۳]

همچنین در مورد «تقیه» احادیث زیر قابل توجه است:

  • امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: «ما را نزد دشمنانمان ستایش مکنید بدین منظور که دوستیتان با ما ابراز دارید، زیرا این باعث شود که خود را نزد حکومت زمانتان خوار سازید».
  • در حدیث آمده که امام سجاد (علیه السلام) از روى تقیه با امامان جور نماز جمعه مى گزارد ولى آن را به چیزى نمى گرفت و سپس خود نماز ظهر مى خواند.
  • امام باقر (علیه السلام) فرمود: «تقیه بدین جهت واجب شده که جانها مصون ماند و اگر تقیه باعث ریختن خون کسى شود آنجا تقیه جایز نیست».
  • امام صادق (ع) فرمود: «هر قدر زمان به ظهور دولت حقه نزدیکتر شود تقیه شدیدتر گردد».
  • محمد بن مسلم از امام باقر (علیه السلام) روایت کند که فرمود: «تقیه در همه چیز جارى است و هر آنچه که آدمى بدان ناچار باشد خداوند آن را برایش حلال نموده است» .
  • امام صادق (ع) فرمود: «تقیه هیچ کس به تقیه اصحاب کهف نرسد ; زیرا آنان در مراسم اعیاد رسمى (حکومت وقت) شرکت مى نمودند و (حتى) زنار مى بستند ـ و در عین حال بر دین خویش استوار بودند ـ از این رو خداوند اجر آنها را مضاعف ساخت».
  • امام صادق (ع) فرمود: «از ما نیست کسى که تقیه را در حضور دوستان مطمئن عادت خویش نسازد که در حضور دشمنان خوى او گردد».
  • امام صادق (ع) فرمود: «به کار بستن تقیه در دار التقیه (سرزمینى که خطر دشمن محسوس باشد) واجب است و اگر کسى سوگند یاد کند که تقیه نکند، تخلف از چنین سوگند، گناه نبوده و کفاره ندارد، باشد که بدین وسیله ظلمى را از خود دفع سازد».
  • ابو عمرو کنانى گوید: امام صادق (ع) به من فرمود: «اى ابا عمرو! اگر من تو را حدیثى گویم یا فتوائى دهم و پس از مدتى همان حدیث یا مسئله را از من بپرسى و من بر خلاف پاسخ قبل، تو را پاسخ دهم، کدامیک از دو گفته مرا مى پذیرى؟» گفتم: پاسخ اخیرتان را حجت دانم. فرمود: «اى ابا عمرو! درست گفتى، خدا نخواسته جز به پنهانى به دینش عمل شود، و چون شما بدین روش عمل کنید به سود ما و شما خواهد بود».
  • حماد بن واقد لحام گوید: در یکى از کوچه هاى مدینه به امام صادق (ع) برخورد نمودم، روى خود را از آن حضرت برگرداندم و گذشتم گوئى او را نمى شناختم، ساعتى بعد به خدمتش رفتم و از کرده خویش پوزش خواستم و گفتم: بدین منظور این کار کردم که مبادا خطرى متوجه شما شود. فرمود: خدا تو را رحمت کند، ولى دیروز در فلان جاى شهر مردى مرا دید و گفت: «علیک السلام یا ابا عبدالله» وى کار درستى نکرد.
  • عبدالله بن عطا گوید: به امام باقر (ع) عرض کردم: دو نفر را از مردم کوفه دستگیر کردند و به آنها گفتند: بیزارى خود را از على (ع) اعلام کنید. یکى از آن دو قبول کرد و اعلام بیزارى نمود و او را رها ساختند ولى دیگرى امتناع نمود و او را کشتند، حال این دو چگونه است؟ فرمود: اما آنکه اظهار بیزارى نموده وى مردى دانشمند به دین خود بوده، و اما آن که امتناع جسته و بیزارى خویش را اعلام ننموده مردى بوده که به رفتن به بهشت عجله ورزیده است.[۴]

پانویس

  1. دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج۱۶، مدخل تقیه.
  2. طبرسی، مجمع البیان، ۴/۴۹۰.
  3. شیخ صدوق، إعتقادات الإمامیة، ترجمه حسنى، ص ۱۳۱.
  4. مجلسی، بحارالانوار، ۷۵ / ۳۹۵-۴۳۶.

منابع

  • سید مصطفی حسینی دشتی، فرهنگ معارف و معاریف، مدخل «تقیه».
  • دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج۱۶، مدخل «تقیه»، بازیابی: ۱۰ دیماه ۱۳۹۱.

پیوندها