منابع و پی نوشتهای متوسط
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

تقلید: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{خوب}}
 
{{خوب}}
از وظايف ضرورى و عقلى هر مكلفى تقليد كردن است. يعنى با توجه به اين  كه خداوند احكامى براى بندگانش دارد، عقل براى امكان امتثال آن ها، تقليد از فقيه جامع‌‌الشرايط را بر هر فرد عامى، لازم و ضرورى مى شمارد.
+
از وظایف ضرورى و عقلى هر [[تکلیف|مکلّفى]] «تقلید» کردن است، یعنى با توجه به اینکه خداوند متعال [[احکام شرعی|احکامى]] براى بندگانش دارد، [[عقل]] براى امکان امتثال آنها، تقلید از [[فقیه|فقیه]] جامع‌‌الشرایط را بر هر فرد عامى که خود توان [[اجتهاد]] ندارد، لازم و ضرورى مى‌شمارد.
  
==تعريف تقليد==
+
==تعریف تقلید==
  
تقليد در لغت، قلاده دارنمودن خود يا ديگرى است. به عنوان مثال: تقليد شمشير، آويزان كردن آن بر گردن است و تقليد شتر قربانى، آويزان نمودن نعلين بر گردن آن، در موسم [[حج]] است.<ref> مصباح المنير، احمد بن محمد بن على مقرى فيومى، ج 2-ص 704، ماده قلد.</ref>
+
«تقلید» در لغت، قلاده دار نمودن خود یا دیگرى است. به عنوان مثال: تقلید شمشیر، آویزان کردن آن بر گردن است و تقلید شتر قربانى، آویزان نمودن نعلین بر گردن آن، در موسم [[حج]] است.<ref> مصباح المنیر، احمد بن محمد بن على مقرى فیومى، ج ۲-۱، ص ۷۰۴، ماده قلد.</ref>
  
تقليد در اصطلاح [[فقه]]، عمل كردن به فتواى مجتهد است؛ به عبارت ديگر آن گاه كه عمل و رفتار انسان با استناد به فتواى فقيه انجام پذيرد، از وى تقليد كرده است.<ref> تحرير الوسيله، ج ص مسأله 2.</ref>
+
تقلید در اصطلاح [[فقه]]، عمل کردن به [[فتوا|فتواى]] مجتهد است؛ به عبارت دیگر آن گاه که عمل و رفتار انسان با استناد به فتواى فقیه انجام پذیرد، از وى تقلید کرده است.<ref> تحریر الوسیله، ج ۱، ص ۷، مسأله ۲.</ref>
  
تناسب ميان معناى لغوى و اصطلاحى آن است كه مكلف، مسئوليت اعمال و رفتار خود را بر گردن مجتهد مى اندازد. عبدالرحمان بن حجاج مى گويد: [[امام صادق]] عليه السلام در حلقه بحث و گفتگوى شخصى به نام ربيعة الرأى نشسته بود كه عربى وارد شد و مسأله اى از ربيعه پرسيد و او پاسخ داد.
+
تناسب میان معناى لغوى و اصطلاحى آن است که مکلف، مسئولیت اعمال و رفتار خود را بر گردن مجتهد مى اندازد. عبدالرحمان بن حجاج مى گوید: [[امام صادق]] علیه السلام در حلقه بحث و گفتگوى شخصى به نام ربیعة الرأى نشسته بود که عربى وارد شد و مسأله اى از ربیعه پرسید و او پاسخ داد. سپس مرد عرب گفت: آیا عمل مرا به عهده مى گیرى؟ ربیعه سکوت  کرد. وى مسأله خود را تکرار کرد و ربیعه همان پاسخ را داد. دوباره مرد عرب گفت: آیا مسئولیت عملم را به عهده مى گیرى؟ باز ربیعه سکوت نمود. امام صادق علیه السلام فرمود: او مسئول عمل توست چه در لفظ بپذیرد و یا نه؛ چون هر فتوا دهنده اى مسئول و ضامن اعمال کسانى است که به فتواى وى عمل مى کنند.<ref> وسائل الشیعه، ج ۱۸، ص ۱۶۱.</ref> با توجه به این روایت، تعریف اصطلاحى تقلید نه تنها متناسب با معناى لغوى آن، بلکه مطابق مضمون روایت یاد شده است.
  
سپس مرد عرب گفت: آيا عمل مرا به عهده مى گيرى؟ ربيعه سكوت  كرد. وى مسأله خود را تكرار كرد و ربيعه همان پاسخ را داد. دوباره مرد عرب گفت: آيا مسئوليت عملم را به عهده مى گيرى؟ باز ربيعه سكوت نمود. امام صادق عليه السلام فرمود: او مسئول عمل توست چه در لفظ بپذيرد و يا نه؛ چون هر فتوادهنده اى مسئول و ضامن اعمال كسانى است كه به فتواى وى عمل مى كنند.<ref> وسائل الشيعه، ج 18، ص 161.</ref> با توجه به اين روايت، تعريف اصطلاحى تقليد نه تنها متناسب با معناى لغوى آن، بلكه مطابق مضمون روايت ياد شده است.
+
==قلمرو تقلید==
  
==قلمرو تقليد==
+
اعتقادات دینى، داخل حوزه تقلید نیست و هر فرد باید با تحقیق و تأمل، به [[اصول دین]] معتقد شده، یقین حاصل کند و از آن‌جا که عقاید دینى با [[فطرت]] و [[عقل]] سازگار است، هر فردى به راحتى مى تواند در این زمینه نوعى [[اجتهاد]] داشته و به نتایج مطلوبى دست یابد. گذشته از مسائل اعتقادى، [[احکام]] دین به دو بخش تقسیم مى شود:
  
اعتقادات دينى، داخل حوزه تقليد نيست و هر فرد بايد با تحقيق و تأمل، به اصول دين معتقد شده، يقين حاصل كند و از آن‌جا كه عقايد دينى با فطرت و عقل سازگار است، هر فردى به راحتى مى تواند در اين زمينه نوعى اجتهاد داشته و به نتايج مطلوبى دست يابد. گذشته از مسائل اعتقادى، [[احكام]] دين به دو بخش تقسيم مى شود:
+
*احکام ضرورى و قطعى؛ مانند [[واجب]] بودن [[نماز]] و [[روزه]] و [[حج]]، مشروعیت [[قصاص]]، لزوم [[حجاب]] براى زنان و... که همه مسلمانان در آنها اتفاق نظر دارند؛ هر چند در تفاصیل و جزئیات مربوط به آنها اختلاف نظر است. در این گونه احکام، تقلید از مجتهد لزومى ندارد. از ویژگى هاى دیگر این بخش این است که انکار آنها در صورتى که منجر به انکار [[رسالت]] شود، همانند انکار اصول دین موجب [[کفر]] است.
  
* احكام ضرورى و قطعى؛ مانند واجب بودن [[نماز]] و [[روزه]] و [[حج]]، مشروعيت قصاص، لزوم حجاب براى زنان و... كه همه مسلمانان در آن ها اتفاق نظر داشته و دارند؛ هر چند در تفاصيل و جزئيات مربوط به آن ها اختلاف نظر دارند. در اين گونه [[احكام]]، تقليد از مجتهد لزومى ندارد. از ويژگى هاى ديگر اين بخش اين است كه انكار آن ها در صورتى كه منجر به انكار [[رسالت]] شود، همانند انكار اصول دين كفرآور است.
+
*احکام غیرضرورى؛ که بخش وسیعى از احکام در این محدوده قرار مى گیرند و در آنها باید از مجتهد جامع‌الشرایط تقلید کرد.  
  
* احكام غيرضرورى؛ كه بخش وسيعى از احكام در اين محدوده قرار مى گيرند و در آن ها بايد از مجتهد جامع‌الشرايط تقليد كرد. گفتنى است تقليد منحصر به مسائل عبادى و طهارت و نجاست نيست بلكه هر گونه كار اقتصادى، سياسى، فردى و اجتماعى، حكمى در شريعت دارد كه به موجب آن در حوزه تقليد قرار مى گيرد.
+
گفتنى است تقلید منحصر به مسائل عبادى و [[طهارت]] و [[نجاسات|نجاست]] نیست، بلکه هر گونه کار اقتصادى، سیاسى، فردى و اجتماعى، حکمى در [[شریعت|شریعت]] دارد که به موجب آن در حوزه تقلید قرار مى گیرد. توضیح این  که انسان در عرصه زندگى فردى و اجتماعى به ویژه در عصر جدید، با موضوعات متنوعى روبرو است که باید احکام آن توسط مجتهد مشخص و از سوى مقلد پیروى شود. برخى از آن موضوعات عبارتند از: انجام تجارت و معاملات بانکى، برخورد با بیگانگان، استفاده از خوردنى ها در کشورهاى بیگانه، استفاده از ماهواره و فیلم ها، خواندن کتب و مجلات گمراه کننده، گوش دادن به رادیوهاى بیگانه، جنگیدن با متجاوزان به سرزمین اسلامى یا یاغیان بر حاکم اسلامى، موضع گیرى سیاسى در برابر احزاب و گروه هاى منحرف، آداب معاشرت با افراد مسلمان، چگونگى حقوق افراد خانواده، شیردادن به بچه خود یا دیگران، مراعات حقوق حیوانات، پرهیز از [[اسراف]] و تبذیر، [[امر به معروف و نهى از منکر]]، پرداخت [[خمس]] و [[زکات]]، انجام عمل [[حج]]، وظیفه حجاج در اعلان برائت از سردمداران کفر جهانى، وظیفه جامعه در موضع گیرى علیه حکومت هاى ستمگر و... .
  
توضيح اين  كه انسان در عرصه زندگى فردى و اجتماعى به ويژه در عصر جديد با موضوعات متنوعى روبرو است كه بايد احكام آن توسط مجتهد مشخص و از سوى مقلد پيروى شود. برخى از آن موضوعات عبارتند از:
+
بدیهى است، اگر بخواهیم در مسائل فردى و اجتماعى، طبق مقررات [[اسلام]] عمل کنیم، مى بایست در احکام آن از مجتهد تقلید کنیم، وگرنه باید پاسخگوى اعمال و رفتارمان در پیشگاه خداوند باشیم.
  
انجام تجارت و معاملات بانكى، برخورد با بيگانگان، استفاده از خوردنى ها در كشورهاى بيگانه، استفاده از ماهواره و فيلم ها، خواندن كتب و مجلات گمراه كننده، گوش دادن به راديوهاى بيگانه، جنگيدن با متجاوزان به سرزمين اسلامى يا ياغيان بر حاكم اسلامى، موضع گيرى سياسى در برابر احزاب و گروه هاى منحرف، آداب معاشرت با افراد مسلمان، چگونگى حقوق افراد خانواده، شيردادن به بچه خود يا ديگران، مراعات حقوق حيوانات، پرهيز از اسراف و تبذير، [[امر به معروف و نهى از منكر]]، پرداخت [[خمس]] و [[زكات]]، انجام عمل [[حج]]، وظيفه حجاج در اعلان برائت از سردمداران كفر جهانى، وظيفه جامعه در موضع گيرى عليه حكومت هاى ستمگر و...
+
==ضرورت تقلید==
  
بديهى است، اگر بخواهيم در مسائل فردى و اجتماعى، طبق مقررات اسلام عمل كنيم، مى بايست در احكام آن ها از مجتهد تقليد كنيم وگرنه بايد پاسخگوى اعمال و رفتارمان در پيشگاه خداوند باشيم!
+
[[ایمان]] به مبدأ و [[معاد]] و اعتقاد به [[نبوت]] [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] صلى الله علیه و آله، ما را به این نتیجه مى رساند که [[خداوند]] حکیم براى رساندن [[انسان]] به هدف آفرینش، [[احکام شرعی|احکامى]] را توسط پیامبر صلى الله علیه و آله به وى ابلاغ کرده است و انسان براى نیل به سعادت جاودانى ناچار است که آن احکام را بشناسد و سپس به آنها عمل کند، وگرنه راه سعادت به رویش بسته و از تعالى و رشد روحى بازمى ماند.
  
==ضرورت تقليد==
+
شناخت احکام الهى در عصر [[غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه)|غیبت]]، از دو راه امکان پذیر است:
  
ايمان به مبدأ و [[معاد]] و اعتقاد به نبوت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم، ما را به اين نتيجه مى رساند كه خداوند حكيم براى رساندن انسان به هدف آفرينش، احكامى را توسط پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به وى ابلاغ كرده است و انسان براى نيل به سعادت جاودانى ناچار است كه آن [[احكام]] را بشناسد و سپس به آن ها عمل كند، وگرنه راه سعادت به رويش بسته و از تعالى و رشد روحى بازمى ماند.
+
*از راه [[اجتهاد]] و تخصص در علوم دینى به گونه اى که شخص، احکام الهى را از منابع اصلى، استنباط و استخراج کند. بدیهى است که این راه براى همگان باز است و هر فردى مى تواند با کسب توانایى هاى لازم، به مقام اجتهاد نائل شود؛ لکن با توجه به دورى از عصر [[اهل البیت|معصومین]] علیهم السلام، کار استنباط دشوار شده و علاوه بر لزوم استعداد فکرى و سال ها تحقیق و تمرین، فراگیرى این علوم نیز ضرورى است؛ [[ادبیات عرب]]، [[منطق]]، [[تفسیر]]، [[تاریخ اسلام]] و سیره معصومین، [[علم رجال]] و [[درایه الحدیث|درایه]]، [[علم اصول]] که علم قواعد استنباط است، علم [[فقه]] و شناخت فتاواى فقهاى متقدم. از این رو، همیشه افراد انگشت شمارى در این زمینه به موفقیت مى رسند.
  
شناخت احكام الهى در عصر غيبت، از دو راه امكان پذير است:
+
*از راه تقلید و رجوع به مجتهدى که احکام الهى را استنباط کرده است.
  
* از راه اجتهاد و تخصص در علوم دينى به گونه اى كه شخص، [[احكام]] الهى را از منابع اصلى استنباط و استخراج كند. بديهى است كه اين راه براى همگان باز است و هر فردى مى تواند با كسب توانايى هاى لازم، به مقام اجتهاد نائل شود؛ لكن با توجه به دورى از عصر معصومين عليهم السلام كار استنباط دشوار شده و علاوه بر لزوم استعداد فكرى و سال ها تحقيق و تمرين، فراگيرى اين علوم نيز ضرورى است؛ ادبيات عرب، منطق، تفسير، [[تاريخ اسلام]] و سيره معصومين، علم رجال و درايه، علم اصول كه علم قواعد استنباط است، علم فقه و شناخت فتاواى فقهاى متقدم. از اين رو، هميشه افراد انگشت شمارى در اين زمينه به موفقيت مى رسند.
+
البته راه سومى هم به نام «احتیاط» در [[رساله]] هاى عملیه ذکر شده است که در اصطلاح فقه، عبارت است از عمل کردن به احکام به گونه اى که یقین داشته باشد به وظیفه اش عمل کرده است. عمل به احتیاط براى هر فردى (مجتهد یا غیرمجتهد) جایز است، ولى باید موارد احتیاط را بشناسد و کمتر افرادى این موارد را مى شناسند. چون شناخت آنها کار دشوارى است و مستلزم اطلاع کامل بر کیفیت آنها است.<ref> براى آشنایى با نحوه احتیاط: ر.ک العروة الوثقى، ج ۱، ص ۱۱، م ۳۰؛ تحریر الوسیله، ج ۱، ص ۵، م ۱.</ref>
  
* از راه تقليد و رجوع به مجتهدى كه احكام الهى را استنباط كرده است. راه سومى هم به نام «احتياط» در رساله هاى عمليه ذكر شده است. احتياط در اصطلاح فقه، عبارت است از عمل كردن به احكام به گونه اى كه يقين داشته باشد به وظيفه اش عمل كرده است. عمل به احتياط براى هر فردى (مجتهد يا غيرمجتهد) جايز است، ولى بايد موارد احتياط را بشناسد و كمتر افرادى اين موارد را مى شناسند. چون شناخت آن ها كار دشوارى است و مستلزم اطلاع كامل بر كيفيت آن ها است.<ref> براى آشنايى با نحوه احتياط: ر.ك العروة الوثقى، ج 1، ص 11، م 30؛ تحرير الوسيله، ج 1، ص 5، م 1.</ref>
+
بنابراین براى فردى که مى خواهد به احکام الهى پایبند باشد و مجتهد و محتاط نیست، تقلید ضرورى و اجتناب ناپذیر است. به عبارت دیگر، با توجه به این که مخالفت با دستورات دینى، استحقاق قطعى کیفر الهى را به دنبال دارد، مى بایست به گونه اى عمل کرد که اطمینان به رهایى از عقوبت اخروى را به دنبال داشته باشد و این امر فقط با تقلید امکان پذیر است، وگرنه چگونه مى توان مطمئن شد که اعمال انسان در زمینه هاى گوناگون عبادى، معاملاتى، فردى و اجتماعى مطابق با [[دین]] و [[شریعت]] است؟!
  
بنابراين براى فردى كه مى خواهد به احكام الهى پايبند باشد و مجتهد و محتاط نيست، تقليد ضرورى و اجتناب ناپذير است. به عبارت ديگر، با توجه به اين كه مخالفت با دستورات دينى، استحقاق قطعى كيفر الهى را به دنبال دارد، مى بايست به گونه اى عمل كرد كه اطمينان به رهايى از عقوبت اخروى را به دنبال داشته باشد و اين امر فقط با تقليد امكان پذير است وگرنه، چگونه مى توان مطمئن شد كه اعمال انسان در زمينه هاى گوناگون عبادى، معاملاتى، فردى و اجتماعى مطابق با دين و شريعت است؟!
+
==دلایل لزوم و مشروعیت تقلید==
  
== دلايل لزوم و مشروعيت تقليد در فروع دين ==
+
'''<I>الف) سیره عقلایى:</I>'''
  
'''<I>الف) سيره عقلايى :</I>'''
+
انسان با [[فطرت]] خدادادى چنین مى فهمد که در مسائل و امورى که تخصص لازم را در آنها ندارد، به متخصص آن رشته مراجعه کند؛ از این رو، هنگامى که مریض مى شود، نزد پزشک مى رود، ساختمانش را طبق نظر معمار درست مى کند، براى مشورت در کارها به افرادى آگاه مراجعه مى کند و... تقلید نیز جز مراجعه فرد ناآگاه به احکام شریعت، به شخص آگاه و متخصص نیست. این سیره و روش عقلایى در میان همه انسان ها معمول بوده و براى مشروعیتش همین بس که در شریعت اسلام، از آن نهى نشده و در اصطلاح اصولى، کاشف از امضاى شارع است.
  
انسان با فطرت خدادادى چنين مى فهمد كه در مسائل و امورى كه تخصص لازم را در آن ها ندارد، به متخصص آن رشته مراجعه كند؛ از اين رو، هنگامى كه مريض مى شود، نزد پزشك مى رود، ساختمانش را طبق نظر معمار درست مى كند، براى مشورت در كارها به افرادى آگاه مراجعه مى كند و... تقليد نيز جز مراجعه فرد ناآگاه به احكام شريعت، به شخص آگاه و متخصص نيست. اين سيره و روش عقلايى در ميان همه انسان ها معمول بوده و براى مشروعيتش همين بس كه در شريعت اسلام، از آن نهى نشده و در اصطلاح اصولى كاشف از امضاى شارع است.
+
'''<I>ب) آیات قرآن:</I>'''
  
'''<I>ب) آيات قرآن :</I>'''
+
*«وَمَا کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِینفِرُوا کافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ کلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِیتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِینذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیهِمْ لَعَلَّهُمْ یحْذَرُونَ»؛<ref>[[سوره توبه]]، آیه ۱۲۲.</ref> شایسته نیست مؤمنان همگى (به سوى میدان جهاد) کوچ کنند، چرا از هر گروهى از آنان طایفه اى کوچ نمى کنند (و طایفه اى در [[مدینه]] بمانند) تا در دین (و معارف و احکام اسلامى) آگاهى یابند و به هنگام بازگشت به سوى قوم خود، آنها را بیم دهند؟ شاید (از مخالفت فرمان پروردگار) بترسند و خوددارى کنند.
  
* «وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ<ref>[[سوره توبه]]، آيه 122.</ref>؛ شايسته نيست مؤمنان همگى (به سوى ميدان جهاد) كوچ كنند، چرا از هر گروهى از آنان طايفه اى كوچ نمى كنند (و طايفه اى در [[مدينه]] بمانند) تا در دين (و معارف و [[احكام]] اسلامى) آگاهى يابند و به هنگام بازگشت به سوى قوم خود، آن ها را بيم دهند. شايد (از مخالفت فرمان پروردگار) بترسند و خوددارى كنند».
+
[[اسلام]]، دین زندگى و داراى کامل ترین مقررات فردى و اجتماعى است. حال که همه مسلمانان، بر اثر مشاغل اجتماعى لازم، نمى توانند قانون شناس و مجتهد شوند؛ [[قرآن]] راهکارى جالب براى تحقیق در مسائل اسلامى، ارائه کرده و آن این است که از هر طایفه و قبیله، گروهى به حوزه ها و مراکز دینى و اسلامى بروند تا [[فقیه]] و متخصص دین گردند و جامعه خود را نسبت به مسائل اسلامى آشنا سازند. از طرف دیگر بر امت اسلامى نیز لازم و واجب شده است که از انسان هاى آگاه، متخصص و صاحب نظر در أمر دین تقلید و اطاعت نمایند. در واقع آیه فوق الذکر، سنگ بناى آغازین [[حوزه علمیه|حوزه هاى علمیه]] در کشورهاى اسلامى را بر جایگاه مناسب خویش نهاده و سیستم «اجتهاد و تقلید» را به روشنى معرفى کرده است.<ref> فلسفه اجتهاد و تقلید، محمد دشتى، ص ۲۰.</ref>
  
اسلام، دين زندگى و داراى كامل ترين مقررات فردى و اجتماعى است. حال كه همه مسلمانان، بر اثر مشاغل اجتماعى لازم، نمى توانند قانون شناس و مجتهد شوند؛ [[قرآن]] راهكارى جالب براى تحقيق در مسائل اسلامى، ارائه كرده و آن اين است كه از هر طايفه و قبيله، گروهى به حوزه ها و مراكز دينى و اسلامى بروند تا فقيه و متخصص دين گردند و جامعه خود را نسبت به مسائل اسلامى آشنا سازند. از طرف ديگر بر امت اسلامى نيز لازم و واجب شده است كه از انسان هاى آگاه، متخصص و صاحب نظر در أمر دين تقليد و اطاعت نمايند. در واقع آيه فوق الذكر، سنگ بناى آغازين حوزه هاى علميه در كشورهاى اسلامى را بر جايگاه مناسب خويش نهاده و سيستم «اجتهاد و تقليد» را به روشنى معرفى كرده است.<ref> فلسفه اجتهاد و تقليد، محمد دشتى، ص 20.</ref>
+
*«فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکرِ إِنْ کنْتُمْ لَاتَعْلَمُونَ»؛<ref> [[سوره انبیاء]]، آیه ۷.</ref> اگر نمى دانید، از اهل ذکر سؤال کنید.
  
* «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَاتَعْلَمُونَ<ref> [[سوره انبياء]](21)، آيه 7.</ref>؛ اگر نمى دانيد، از اهل ذكر سؤال كنيد».
+
این [[آیه]] نیز دلالت دارد که افراد نا آگاه باید به آگاهان رجوع کرده و احکام الهى را از آنان بپرسند. بدیهى است سؤال مقدمه عمل و یا اعتقاد به آن است وگرنه واجب بودن سؤال، بدون واجب شدن عمل و ایمان به آن، لغو و بیهوده است. بنابراین فرمان سؤال براى واجب نمودن عمل بر طبق نظر فقیه است. همچنین اگر فتواى عالم حجت نباشد، واجب بودن سؤال از وى، لغو و بیهوده است. پس این آیه نیز بر مشروعیت و ضرورت تقلید و حجیت [[فتوا|فتواى]] فقیه دلالت دارد.
  
اين آيه نيز دلالت دارد كه افراد نادان بايد به آگاهان رجوع كرده و احكام الهى را از آنان بپرسند. بديهى است سؤال مقدمه عمل و يا اعتقاد به آن است وگرنه واجب بودن سؤال، بدون واجب شدن عمل و ايمان به آن، لغو و بيهوده است. بنابراين فرمان سؤال براى واجب نمودن عمل بر طبق نظر فقيه است. همچنين اگر فتواى عالم حجت نباشد، واجب بودن سؤال از وى، لغو و بيهوده است. پس اين آيه نيز بر مشروعيت و ضرورت تقليد و حجيت فتواى فقيه دلالت دارد.
+
'''<I>ج) روایات:</I>'''
  
'''<I) روايات :</I>'''
+
*على بن مسیب همدانى مى گوید: به [[امام رضا]] علیه السلام عرض کردم، راه من دور است و نمى توانم همیشه خدمت شما برسم، پس [[احکام]] دینم را از چه کسى بگیرم؟ امام فرمود: از [[زکریا بن آدم|زکریا بن آدم قمى]] که امین دین و دنیاست...<ref> وسائل الشیعه، ج ۱۸، ص ۱۰۶.</ref> این دستور، ارجاع فرد به تقلید از مجتهد و فقیه امین، در صورت دسترسى نداشتن به [[امام]] علیه السلام است.
  
* على بن مسيب همدانى مى گويد: به [[امام رضا]] عليه السلام عرض كردم، راه من دور است و نمى توانم هميشه خدمت شما برسم، پس [[احكام]] دينم را از چه كسى بگيرم؟ امام فرمود: از زكريا بن آدم قمى كه امين دين و دنياست...<ref> [[وسائل الشيعه]]، ج 18، ص 106.</ref> اين دستور، ارجاع فرد به تقليد از مجتهد و فقيه امين، در صورت دسترسى نداشتن به امام عليه السلام است.
+
*[[امام صادق]] علیه السلام در یک دستور کلى چنین فرموده است: «فَامَّا مَنْ کانَ مِنَ الْفُقَهاءِ صائِناً لِنَفْسِهِ حافِظاً لِدینِهِ مُخالِفاً عَلى هَواهُ مُطیعاً لِامْرِ مَوْلاهُ فَلِلعَوامِ أنْ یقَلِّدوُهُ<ref> همان، ص ۹۵.</ref>؛ اما آن که از فقیهان، نفس خود را نگه دارد، حافظ و نگهبان دینش باشد، مخالف هواى نفس و مطیع امر مولایش (امام [[معصوم]]) باشد، عوام باید از او تقلید کنند».<ref> کلیات فقه اسلامى، ص ۶۵.</ref>
  
* [[امام صادق]] عليه السلام در يك دستور كلى چنين فرموده است: «فَامَّا مَنْ كانَ مِنَ الْفُقَهاءِ صائِناً لِنَفْسِهِ حافِظاً لِدينِهِ مُخالِفاً عَلى هَواهُ مُطيعاً لِامْرِ مَوْلاهُ فَلِلعَوامِ انْ يُقَلِّدوُهُ<ref> همان، ص 95.</ref>؛ اما آن  كه از فقيهان، نفس خود را نگه دارد، حافظ و نگهبان دينش باشد، مخالف هواى نفس و مطيع امر مولايش (امام عليه السلام) باشد، عوام بايد از او تقليد كنند».<ref> كليات فقه اسلامى، ص 65.</ref>
+
==احکام تقلید==
 +
'''حکم عمل بدون تقلید:'''
  
==حكم عمل بدون تقليد==
+
چنانچه مکلف مدتى اعمال خود را بدون تقلید انجام داده، در هر یک از سه صورت زیر اعمال او صحیح است:
  
چنانچه مكلف مدتى اعمال خود را بدون تقليد انجام داده، در هر يك از سه صورت زير اعمال او صحيح است:
+
*الف) به وظیفه واقعى خود رفتار کرده باشد.
 +
*ب) عمل او با فتواى مجتهدى که وظیفه اش تقلید از او بوده، مطابق باشد.
 +
*ج) عمل او با فتواى مجتهدى که فعلاً باید از او تقلید کند، مطابق باشد.<ref> احکام اسلامى، ص ۲۷.</ref>
  
* الف) به وظيفه واقعى خود رفتار كرده باشد.
+
'''تقلید از میت:'''
* ب) عمل او با فتواى مجتهدى كه وظيفه اش تقليد از او بوده، مطابق باشد.
 
* ج) عمل او با فتواى مجتهدى كه فعلاً بايد از او تقليد كند، مطابق باشد.<ref> احكام اسلامى، ص 27.</ref>
 
  
== تقليد از ميت ==
+
با توجه به این که «زنده بودن» یکى از شرایط [[مرجعیت|مرجع]] تقلید است، «تقلید ابتدایى» از مجتهدى که از دنیا رفته جایز نیست؛ یعنى کسى که تازه به سن بلوغ رسیده و یا تاکنون تقلید نمى کرده، باید از مجتهد زنده تقلید کند. اما «تقلید استدامه اى» مانعى ندارد و آن زمانى است که مقلد از مرجعى تقلید کند و او از دنیا برود، در این صورت - با اجازه مرجع تقلید زنده - مى تواند بر همان تقلید سابق خود باقى بماند.<ref> تحریر الوسیله، ج ۱، ص ۷، م ۱۳.</ref>
 
 
با توجه به اين كه «زنده بودن» يكى از شرايط مرجع تقليد است، «تقليد ابتدايى» از مجتهدى كه از دنيا رفته جايز نيست؛ يعنى كسى كه تازه به سن بلوغ رسيده و يا تاكنون تقليد نمى كرده، بايد از مجتهد زنده تقليد كند. اما «تقليد استدامه اى» مانعى ندارد و آن زمانى است كه مقلد از مرجعى تقليد كند و او از دنيا برود، در اين صورت - با اجازه مرجع تقليد زنده - مى تواند بر همان تقليد سابق خود باقى بماند.<ref> تحرير الوسيله، ج 1، ص 7، م 13.</ref>
 
 
 
اگر مجتهدى كه انسان از او تقليد مى كند از دنيا برود، سپس از مجتهد ديگرى تقليد كند و او نيز از دنيا برود، آن‌گاه در مسأله بقا بر ميت، از مجتهد سومى تقليد كند كه بقا را واجب يا جايز مى داند (اين جا دو صورت دارد): در صورتى كه بقا را واجب بداند اظهر اين است كه بر تقليد از اولى باقى بماند و اگر بقا بر ميت را جايز بداند، مقلد مختار است كه بر تقليد دومى باقى بماند و يا به مجتهد زنده رجوع كند.<ref> [[تحرير الوسيله]]، ج ص م 14.</ref><ref> احكام تقليد و طهارت، ص 21.</ref>
 
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
 
[[رده:احکام تقلید]]
 
[[رده:احکام تقلید]]
 
[[رده:احکام]]
 
[[رده:احکام]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۴۹

از وظایف ضرورى و عقلى هر مکلّفى «تقلید» کردن است، یعنى با توجه به اینکه خداوند متعال احکامى براى بندگانش دارد، عقل براى امکان امتثال آنها، تقلید از فقیه جامع‌‌الشرایط را بر هر فرد عامى که خود توان اجتهاد ندارد، لازم و ضرورى مى‌شمارد.

تعریف تقلید

«تقلید» در لغت، قلاده دار نمودن خود یا دیگرى است. به عنوان مثال: تقلید شمشیر، آویزان کردن آن بر گردن است و تقلید شتر قربانى، آویزان نمودن نعلین بر گردن آن، در موسم حج است.[۱]

تقلید در اصطلاح فقه، عمل کردن به فتواى مجتهد است؛ به عبارت دیگر آن گاه که عمل و رفتار انسان با استناد به فتواى فقیه انجام پذیرد، از وى تقلید کرده است.[۲]

تناسب میان معناى لغوى و اصطلاحى آن است که مکلف، مسئولیت اعمال و رفتار خود را بر گردن مجتهد مى اندازد. عبدالرحمان بن حجاج مى گوید: امام صادق علیه السلام در حلقه بحث و گفتگوى شخصى به نام ربیعة الرأى نشسته بود که عربى وارد شد و مسأله اى از ربیعه پرسید و او پاسخ داد. سپس مرد عرب گفت: آیا عمل مرا به عهده مى گیرى؟ ربیعه سکوت کرد. وى مسأله خود را تکرار کرد و ربیعه همان پاسخ را داد. دوباره مرد عرب گفت: آیا مسئولیت عملم را به عهده مى گیرى؟ باز ربیعه سکوت نمود. امام صادق علیه السلام فرمود: او مسئول عمل توست چه در لفظ بپذیرد و یا نه؛ چون هر فتوا دهنده اى مسئول و ضامن اعمال کسانى است که به فتواى وى عمل مى کنند.[۳] با توجه به این روایت، تعریف اصطلاحى تقلید نه تنها متناسب با معناى لغوى آن، بلکه مطابق مضمون روایت یاد شده است.

قلمرو تقلید

اعتقادات دینى، داخل حوزه تقلید نیست و هر فرد باید با تحقیق و تأمل، به اصول دین معتقد شده، یقین حاصل کند و از آن‌جا که عقاید دینى با فطرت و عقل سازگار است، هر فردى به راحتى مى تواند در این زمینه نوعى اجتهاد داشته و به نتایج مطلوبى دست یابد. گذشته از مسائل اعتقادى، احکام دین به دو بخش تقسیم مى شود:

  • احکام ضرورى و قطعى؛ مانند واجب بودن نماز و روزه و حج، مشروعیت قصاص، لزوم حجاب براى زنان و... که همه مسلمانان در آنها اتفاق نظر دارند؛ هر چند در تفاصیل و جزئیات مربوط به آنها اختلاف نظر است. در این گونه احکام، تقلید از مجتهد لزومى ندارد. از ویژگى هاى دیگر این بخش این است که انکار آنها در صورتى که منجر به انکار رسالت شود، همانند انکار اصول دین موجب کفر است.
  • احکام غیرضرورى؛ که بخش وسیعى از احکام در این محدوده قرار مى گیرند و در آنها باید از مجتهد جامع‌الشرایط تقلید کرد.

گفتنى است تقلید منحصر به مسائل عبادى و طهارت و نجاست نیست، بلکه هر گونه کار اقتصادى، سیاسى، فردى و اجتماعى، حکمى در شریعت دارد که به موجب آن در حوزه تقلید قرار مى گیرد. توضیح این که انسان در عرصه زندگى فردى و اجتماعى به ویژه در عصر جدید، با موضوعات متنوعى روبرو است که باید احکام آن توسط مجتهد مشخص و از سوى مقلد پیروى شود. برخى از آن موضوعات عبارتند از: انجام تجارت و معاملات بانکى، برخورد با بیگانگان، استفاده از خوردنى ها در کشورهاى بیگانه، استفاده از ماهواره و فیلم ها، خواندن کتب و مجلات گمراه کننده، گوش دادن به رادیوهاى بیگانه، جنگیدن با متجاوزان به سرزمین اسلامى یا یاغیان بر حاکم اسلامى، موضع گیرى سیاسى در برابر احزاب و گروه هاى منحرف، آداب معاشرت با افراد مسلمان، چگونگى حقوق افراد خانواده، شیردادن به بچه خود یا دیگران، مراعات حقوق حیوانات، پرهیز از اسراف و تبذیر، امر به معروف و نهى از منکر، پرداخت خمس و زکات، انجام عمل حج، وظیفه حجاج در اعلان برائت از سردمداران کفر جهانى، وظیفه جامعه در موضع گیرى علیه حکومت هاى ستمگر و... .

بدیهى است، اگر بخواهیم در مسائل فردى و اجتماعى، طبق مقررات اسلام عمل کنیم، مى بایست در احکام آن از مجتهد تقلید کنیم، وگرنه باید پاسخگوى اعمال و رفتارمان در پیشگاه خداوند باشیم.

ضرورت تقلید

ایمان به مبدأ و معاد و اعتقاد به نبوت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله، ما را به این نتیجه مى رساند که خداوند حکیم براى رساندن انسان به هدف آفرینش، احکامى را توسط پیامبر صلى الله علیه و آله به وى ابلاغ کرده است و انسان براى نیل به سعادت جاودانى ناچار است که آن احکام را بشناسد و سپس به آنها عمل کند، وگرنه راه سعادت به رویش بسته و از تعالى و رشد روحى بازمى ماند.

شناخت احکام الهى در عصر غیبت، از دو راه امکان پذیر است:

  • از راه اجتهاد و تخصص در علوم دینى به گونه اى که شخص، احکام الهى را از منابع اصلى، استنباط و استخراج کند. بدیهى است که این راه براى همگان باز است و هر فردى مى تواند با کسب توانایى هاى لازم، به مقام اجتهاد نائل شود؛ لکن با توجه به دورى از عصر معصومین علیهم السلام، کار استنباط دشوار شده و علاوه بر لزوم استعداد فکرى و سال ها تحقیق و تمرین، فراگیرى این علوم نیز ضرورى است؛ ادبیات عرب، منطق، تفسیر، تاریخ اسلام و سیره معصومین، علم رجال و درایه، علم اصول که علم قواعد استنباط است، علم فقه و شناخت فتاواى فقهاى متقدم. از این رو، همیشه افراد انگشت شمارى در این زمینه به موفقیت مى رسند.
  • از راه تقلید و رجوع به مجتهدى که احکام الهى را استنباط کرده است.

البته راه سومى هم به نام «احتیاط» در رساله هاى عملیه ذکر شده است که در اصطلاح فقه، عبارت است از عمل کردن به احکام به گونه اى که یقین داشته باشد به وظیفه اش عمل کرده است. عمل به احتیاط براى هر فردى (مجتهد یا غیرمجتهد) جایز است، ولى باید موارد احتیاط را بشناسد و کمتر افرادى این موارد را مى شناسند. چون شناخت آنها کار دشوارى است و مستلزم اطلاع کامل بر کیفیت آنها است.[۴]

بنابراین براى فردى که مى خواهد به احکام الهى پایبند باشد و مجتهد و محتاط نیست، تقلید ضرورى و اجتناب ناپذیر است. به عبارت دیگر، با توجه به این که مخالفت با دستورات دینى، استحقاق قطعى کیفر الهى را به دنبال دارد، مى بایست به گونه اى عمل کرد که اطمینان به رهایى از عقوبت اخروى را به دنبال داشته باشد و این امر فقط با تقلید امکان پذیر است، وگرنه چگونه مى توان مطمئن شد که اعمال انسان در زمینه هاى گوناگون عبادى، معاملاتى، فردى و اجتماعى مطابق با دین و شریعت است؟!

دلایل لزوم و مشروعیت تقلید

الف) سیره عقلایى:

انسان با فطرت خدادادى چنین مى فهمد که در مسائل و امورى که تخصص لازم را در آنها ندارد، به متخصص آن رشته مراجعه کند؛ از این رو، هنگامى که مریض مى شود، نزد پزشک مى رود، ساختمانش را طبق نظر معمار درست مى کند، براى مشورت در کارها به افرادى آگاه مراجعه مى کند و... تقلید نیز جز مراجعه فرد ناآگاه به احکام شریعت، به شخص آگاه و متخصص نیست. این سیره و روش عقلایى در میان همه انسان ها معمول بوده و براى مشروعیتش همین بس که در شریعت اسلام، از آن نهى نشده و در اصطلاح اصولى، کاشف از امضاى شارع است.

ب) آیات قرآن:

  • «وَمَا کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِینفِرُوا کافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ کلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِیتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِینذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیهِمْ لَعَلَّهُمْ یحْذَرُونَ»؛[۵] شایسته نیست مؤمنان همگى (به سوى میدان جهاد) کوچ کنند، چرا از هر گروهى از آنان طایفه اى کوچ نمى کنند (و طایفه اى در مدینه بمانند) تا در دین (و معارف و احکام اسلامى) آگاهى یابند و به هنگام بازگشت به سوى قوم خود، آنها را بیم دهند؟ شاید (از مخالفت فرمان پروردگار) بترسند و خوددارى کنند.

اسلام، دین زندگى و داراى کامل ترین مقررات فردى و اجتماعى است. حال که همه مسلمانان، بر اثر مشاغل اجتماعى لازم، نمى توانند قانون شناس و مجتهد شوند؛ قرآن راهکارى جالب براى تحقیق در مسائل اسلامى، ارائه کرده و آن این است که از هر طایفه و قبیله، گروهى به حوزه ها و مراکز دینى و اسلامى بروند تا فقیه و متخصص دین گردند و جامعه خود را نسبت به مسائل اسلامى آشنا سازند. از طرف دیگر بر امت اسلامى نیز لازم و واجب شده است که از انسان هاى آگاه، متخصص و صاحب نظر در أمر دین تقلید و اطاعت نمایند. در واقع آیه فوق الذکر، سنگ بناى آغازین حوزه هاى علمیه در کشورهاى اسلامى را بر جایگاه مناسب خویش نهاده و سیستم «اجتهاد و تقلید» را به روشنى معرفى کرده است.[۶]

  • «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکرِ إِنْ کنْتُمْ لَاتَعْلَمُونَ»؛[۷] اگر نمى دانید، از اهل ذکر سؤال کنید.

این آیه نیز دلالت دارد که افراد نا آگاه باید به آگاهان رجوع کرده و احکام الهى را از آنان بپرسند. بدیهى است سؤال مقدمه عمل و یا اعتقاد به آن است وگرنه واجب بودن سؤال، بدون واجب شدن عمل و ایمان به آن، لغو و بیهوده است. بنابراین فرمان سؤال براى واجب نمودن عمل بر طبق نظر فقیه است. همچنین اگر فتواى عالم حجت نباشد، واجب بودن سؤال از وى، لغو و بیهوده است. پس این آیه نیز بر مشروعیت و ضرورت تقلید و حجیت فتواى فقیه دلالت دارد.

ج) روایات:

  • على بن مسیب همدانى مى گوید: به امام رضا علیه السلام عرض کردم، راه من دور است و نمى توانم همیشه خدمت شما برسم، پس احکام دینم را از چه کسى بگیرم؟ امام فرمود: از زکریا بن آدم قمى که امین دین و دنیاست...[۸] این دستور، ارجاع فرد به تقلید از مجتهد و فقیه امین، در صورت دسترسى نداشتن به امام علیه السلام است.
  • امام صادق علیه السلام در یک دستور کلى چنین فرموده است: «فَامَّا مَنْ کانَ مِنَ الْفُقَهاءِ صائِناً لِنَفْسِهِ حافِظاً لِدینِهِ مُخالِفاً عَلى هَواهُ مُطیعاً لِامْرِ مَوْلاهُ فَلِلعَوامِ أنْ یقَلِّدوُهُ[۹]؛ اما آن که از فقیهان، نفس خود را نگه دارد، حافظ و نگهبان دینش باشد، مخالف هواى نفس و مطیع امر مولایش (امام معصوم) باشد، عوام باید از او تقلید کنند».[۱۰]

احکام تقلید

حکم عمل بدون تقلید:

چنانچه مکلف مدتى اعمال خود را بدون تقلید انجام داده، در هر یک از سه صورت زیر اعمال او صحیح است:

  • الف) به وظیفه واقعى خود رفتار کرده باشد.
  • ب) عمل او با فتواى مجتهدى که وظیفه اش تقلید از او بوده، مطابق باشد.
  • ج) عمل او با فتواى مجتهدى که فعلاً باید از او تقلید کند، مطابق باشد.[۱۱]

تقلید از میت:

با توجه به این که «زنده بودن» یکى از شرایط مرجع تقلید است، «تقلید ابتدایى» از مجتهدى که از دنیا رفته جایز نیست؛ یعنى کسى که تازه به سن بلوغ رسیده و یا تاکنون تقلید نمى کرده، باید از مجتهد زنده تقلید کند. اما «تقلید استدامه اى» مانعى ندارد و آن زمانى است که مقلد از مرجعى تقلید کند و او از دنیا برود، در این صورت - با اجازه مرجع تقلید زنده - مى تواند بر همان تقلید سابق خود باقى بماند.[۱۲]

پانویس

  1. مصباح المنیر، احمد بن محمد بن على مقرى فیومى، ج ۲-۱، ص ۷۰۴، ماده قلد.
  2. تحریر الوسیله، ج ۱، ص ۷، مسأله ۲.
  3. وسائل الشیعه، ج ۱۸، ص ۱۶۱.
  4. براى آشنایى با نحوه احتیاط: ر.ک العروة الوثقى، ج ۱، ص ۱۱، م ۳۰؛ تحریر الوسیله، ج ۱، ص ۵، م ۱.
  5. سوره توبه، آیه ۱۲۲.
  6. فلسفه اجتهاد و تقلید، محمد دشتى، ص ۲۰.
  7. سوره انبیاء، آیه ۷.
  8. وسائل الشیعه، ج ۱۸، ص ۱۰۶.
  9. همان، ص ۹۵.
  10. کلیات فقه اسلامى، ص ۶۵.
  11. احکام اسلامى، ص ۲۷.
  12. تحریر الوسیله، ج ۱، ص ۷، م ۱۳.
فقه/احکام
عبادات: تقلید، طهارت، نماز، روزه، خمس، زکات، حج

اموال: خرید و فروش، شرکت، صلح، اجاره، مزارعه، مساقات، وکالت، قرض، حواله، رهن، ضامن شدن، کفالت، امانت، عاریه، ارث، غصب

آداب و رفتار: ازدواج، طلاق، خوردن و آشامیدن، نذر و عهد، قسم، امر به معروف و نهی از منکر، صید ، ذبح، وصیت، مال پیدا شده، وقف، دفاع، مسائل مستحدثه

رده ها: احکام | احکام عبادی | احکام اقتصادی | احکام خانواده | احکام روابط اجتماعی |اصطلاحات احکام|مراجع تقلید


فقه
کلیات: تاریخ فقه، ابواب فقه، احکام، اجتهاد، منابع اجتهاد در فقه شیعه، تقلید، اصول فقه، قواعد فقهی
منابع: عروة الوثقى، شرایع الاسلام، علل الشرائع، لمعه، جواهرالكلام، المكاسب المحرمه، مدارک الاحکام و ...
↓ رده ها ↓
فقه: فقیهان، منابع فقهی، اصطلاحات فقهی، آیات الاحکام، منابع اجتهاد در فقه شیعه، قواعد فقه
اصول فقه: اصول فقه، اصولیون، منابع اصول فقه، اصطلاحات اصول فقه
احکام: احکام، احکام عبادی، احکام اقتصادی، احکام خانواده، احکام روابط اجتماعی، احکام قضایی و جزایی، احکام اطعمه و اشربه، اصطلاحات احكام