شناسه ناقص است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

تابعین: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{خوب}}
 
{{خوب}}
  
تابِعين، عنوانی برای نسلی از عالمان دينی که به درک [[پيامبر اکرم صلی الله علیه وآله]] نايل نشده، اما اصحاب آن حضرت را درک کرده‌اند. اين اصطلاح در حوزه‌های مختلف از علوم اسلامی، از [[حديث]] و [[تاريخ]] گرفته تا [[فقه]] و [[تفسير]] اهميت داشته، و بيانگر مرحله‌ای از انتقال و نيز سامان‌دهی علوم اسلامی است.
+
«تابِعین»، عنوانی برای نسلی از عالمان دینی که به درک [[پیامبر اسلام|پیامبر اسلام]] صلی الله علیه وآله نایل نشده، اما [[صحابی|اصحاب]] آن حضرت را درک کرده‌اند. این اصطلاح در حوزه‌های مختلف [[حدیث]]، [[تاریخ]]، [[فقه]] و [[تفسیر]] اهمیت داشته، و بیانگر مرحله‌ای از انتقال و نیز سامان‌دهی [[علوم اسلامی]] است.
  
تعبير تابعين خاستگاه قرآنی دارد، اما مفهوم آن در فرايندی تاريخی شکل گرفته است. در اين فرايند، گروهی از مسلمانان نخستين که در قرآن کريم «تابعين به احسان» خوانده شده، و مورد ستايش قرار گرفته‌اند، نسل پس از صحابه دانسته شده، و نزد مسلمانان به اين تعبیر شهرت یافته‌اند. تعبير قرآنی تابعين، نخست زمينه‌ساز شکل‌گيری صفت منسوب «تابعی» (منسوب به تابعين) شده، و سپس تعبير تابعين با تسامح، به عنوان جمع تابعی شناخته شده است. تنها در برخی کتب شرح مصطلحات اشاره شده که افزون بر تابعی، تابع نيز به عنوان مفرد تابعين شناخته بوده است.<ref> دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج 14، [http://www.cgie.org.ir/shavad.asp?id=130&avaid=5635 مدخل "تابعین" از احمد پاکتچی] </ref>
+
==تابعین در لغت و اصطلاح ==
  
==معنای لغت تابعین==
+
«تابعین» از ماده «ت ـ ب ـ ع» مشتق شده است که در معانى پیروى کردن، دنبال کردن، تعقیب کردن و پاى در جاى پاى دیگرى گذاشتن بکار رفته است.<ref> لسان العرب، ج‌۲، ص‌۱۳؛ المعجم الوسیط، ص‌۸۱، «تبع».</ref> [[قرآن|قرآن‌کریم]] در دعوت مردم به پیروى از [[پیامبران]]، از این واژه در قالب باب افتعال استفاده کرده است.
  
«تابعين» از ماده «ت ـ ب ـ ع» مشتق شده است كه در معانى پيروى كردن، دنبال كردن، تعقيب كردن و پاى در جاى پاى ديگرى گذاشتن بكار رفته است.<ref> لسان العرب، ج‌2، ص‌13؛ المعجم الوسيط، ص‌81، «تبع».</ref> قرآن‌كريم در دعوت مردم به پيروى از [[پيامبران]]، از اين واژه در قالب باب افتعال استفاده كرده است.
+
تعبیر تابعین خاستگاه قرآنی دارد، اما مفهوم آن در فرایندی تاریخی شکل گرفته است. در این فرایند، گروهی از مسلمانان نخستین که در قرآن کریم «تابعین به احسان» خوانده شده و مورد ستایش قرار گرفته‌اند، نسل پس از [[صحابه]] دانسته شده، و نزد مسلمانان به این تعبیر شهرت یافته‌اند. تعبیر قرآنی تابعین، نخست زمینه‌ساز شکل‌گیری صفت منسوب «تابعی» (منسوب به تابعین) شده، و سپس تعبیر تابعین با تسامح، به عنوان جمع تابعی شناخته شده است.<ref> دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج ۱۴، [http://www.cgie.org.ir/shavad.asp?id=130&avaid=5635 مدخل "تابعین" از احمد پاکتچی] </ref>
  
==پیدایش اصطلاح تابعین==
+
«تابعین» زمانى به یک اصطلاح تبدیل شد که خداوند در [[آیه 100 سوره توبه|آیه ۱۰۰ سوره توبه]] مسلمانان را به چند گروه تقسیم و از دسته‌اى از آنان با این وصف یاد کرد. این توصیف قرآنى در سال نهم هجرى روى داده است زیرا [[سوره توبه]] بنا به نقل قتاده و مجاهد آخرین سوره‌اى است که بر [[پیامبر اسلام|پیامبر‌ اکرم]] صلى الله علیه و آله نازل شده است.<ref> مجمع البیان، ج‌ ۵، ص‌ ۳.</ref>
  
«تابعين» زمانى به يك اصطلاح تبديل شد كه خداوند در آيه 100 [[سوره توبه]]/9 مسلمانان را به چند گروه تقسيم و از دسته‌اى از آنان با اين وصف ياد كرد. اين توصيف قرآنى در سال نهم هجرى روى داده است زيرا سوره توبه بنا به نقل قتاده و مجاهد آخرين سوره‌اى است كه بر پيامبر‌ اكرم صلى الله عليه و آله نازل شده است.<ref> مجمع البيان، ج‌ 5، ص‌ 3.</ref>محتواى آن نيز به روشنى بيانگر اين نكته است زيرا بخش نخست آن ناظر به برائت از مشركان و بخش دوم آن ناظر به غزوه‌ تبوك است كه هر دو به حوادث سال نهم بازمى‌گردند.<ref> السيرة النبويه، ج‌2، ص‌516، 543؛ الطبقات، ج‌2، ص‌128.</ref>
+
از مسائلى که در این سوره بدان پرداخته مى‌شود، اعزام و بسیج نیروهاى نظامى است. در آیات این بخش، از قبایل و شخصیت هایى که بر اثر هراس از روم در این اعزام حاضر نشدند مذمت شده و از مسلمانانى که به اطاعت از پیامبر در [[غزوه تبوک|غزوه تبوک]] حضور یافتند تمجید و به آنان وعده [[بهشت]] و سعادت عظیم داده شده است: {{متن قرآن|«وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِی اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا ذَٰلِک الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»}}.
  
از مسائلى كه در اين سوره بدان پرداخته مى‌شود، اعزام و بسيج نيروهاى نظامى است. در آيات اين بخش، از قبايل و شخصيت هايى كه بر اثر هراس از روم در اين اعزام حاضر نشدند مذمت شده و از مسلمانانى كه به اطاعت از پيامبر در غزوه تبوك حضور يافتند تمجيد و به آنان وعده [[بهشت]] و سعادت عظيم داده شده است: {{متن قرآن|«وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَٰلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ»}}.
+
در این آیه تحسین‌ شدگان به دو دسته تقسیم شده‌اند. مسلمانان سابقه‌دار، اعم از [[مهاجرین|مهاجر]] و [[انصار]]: {{متن قرآن|«وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنْصَارِ»}} و نومسلمانانى که به خوبى از مسلمانان نخست پیروى کرده‌اند: {{متن قرآن|«وَالَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ»}}و به آنها نیز وعده بهشت داده شده و جزو کسانى قرار گرفته‌اند که سعادت بزرگى نصیبشان شده است. روشن است که برخى از تازه مسلمانان رویه‌اى دیگر در پیش گرفته بودند و دنباله‌رو مسلمانان اولیه نبودند.
  
در اين آيه تحسين‌ شدگان به دو دسته تقسيم شده‌اند. مسلمانان سابقه‌دار، اعم از مهاجر و انصار: {{متن قرآن|«وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ»}} و نومسلمانانى كه به خوبى از مسلمانان نخست پيروى كرده‌اند: {{متن قرآن|«وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ»}}و به آنها نيز وعده بهشت داده شده و جزو كسانى قرار گرفته‌اند كه سعادت بزرگى نصيبشان شده است. روشن است كه برخى از تازه مسلمانان رويه‌اى ديگر در پيش گرفته بودند و دنباله‌رو مسلمانان اوليه نبودند.
+
به نظر مى‌رسد که به مرور زمان مفهوم «تابعین» رو به گسترش مى‌گذارد تا جز سابقان، شامل همه مسلمانان بشود. طبیعت این گسترش معنایى به مفهوم دو بعدى تابعان باز مى‌گردد. به لحاظ زمانى تابعین در برابر سابقین قرار مى‌گیرند و معیار تفکیک این دو معیارى زمانى است و معلوم نیست دوره تابعین تا چه زمانى ادامه خواهد یافت.
  
به نظر مى‌رسد كه به مرور زمان مفهوم تابعين رو به گسترش مى‌گذارد تا جز سابقان شامل همه مسلمانان بشود. طبيعت اين گسترش معنايى به مفهوم دو بعدى تابعان باز مى‌گردد. به لحاظ زمانى تابعين در برابر سابقين قرار مى‌گيرند و معيار تفكيك اين دو معيارى زمانى است و معلوم نيست دوره تابعين تا چه زمانى ادامه خواهد يافت.
+
==تابعین در علم الحدیث==
  
==تابعين در علم الحديث==
+
تابعین از اصطلاحات بسیار رایج در میان اهل [[حدیث]] است که زمینه شکل‌ گیرى آن به سده دوم هجرى و رواج آن به نیمه دوم سده سوم بازمى‌گردد. در مقاطعى از سده اول و دوم پدیده [[حدیث جعلی|جعل حدیث]] بسیار رواج یافت و عالمان را بر آن داشت تا شیوه‌اى براى شناسایى احادیث ضعیف و در نتیجه کنار نهادن آنها تعریف کنند.
  
تابعين از اصطلاحات بسيار رايج در ميان اهل حديث است كه زمينه شكل‌ گيرى آن به سده دوم هجرى و رواج آن به نيمه دوم سده سوم بازمى‌گردد. در مقاطعى از سده اول و دوم پديده جعل حديث بسيار رواج يافت و عالمان را بر آن داشت تا شيوه‌اى براى شناسايى احاديث ضعيف و در نتيجه كنار نهادن آنها تعريف كنند.  
+
یکى از عمده‌ترین راهکارها تأکید بر [[سند حدیث|سند]] حدیث بود تا مشخص شود هر روایتى از طریق چه کسانى نقل شده است؛ و این اطمینان به دست آید که همه راویان حدیث تا [[پیامبر اسلام|پیامبر]]، روایت را شنیده و نقل کرده‌اند، از این‌رو لازم بود معلوم شود که هر راوى در چه دوره‌اى زندگى مى‌کرده و آیا امکان داشته راوى قبل از خود را دیده و از او روایت را نقل کرده باشد یا نه.  
  
يكى از عمده‌ترين راهكارها تأكيد بر سند حديث بود تا مشخص شود هر روايتى از طريق چه كسانى نقل شده است؛ و اين اطمينان به دست آيد كه همه راويان حديث تا پيامبر، روايت را شنيده و نقل كرده‌اند، از اين‌رو لازم بود معلوم شود كه هر راوى در چه دوره‌اى زندگى مى‌كرده و آيا امكان داشته راوى قبل از خود را ديده و از او روايت را نقل كرده باشد يا نه.  
+
در صورتى که خللى در اسناد پیش مى‌آمد، روایتْ [[حدیث مرسل|مرسل]] و فاقد اعتبار شناخته مى‌شد، بنابراین [[محدثان]] همه کسانى را که معاصر پیامبر بودند و ایشان را ملاقات کرده و احتمالا سخنانى از ایشان شنیده بودند «[[صحابه|صحابى]]» نامیدند تا بیانگر گروهى باشد که باید روایات نبوى را از طریق آنها دریافت کرد. این گروه شامل یاران کهنسال، میانسال و جوان پیامبر مى‌شد و از این رو به یک نسل محدود نمى‌گشت.  
  
در صورتى كه خللى در اسناد پيش مى‌آمد روايتْ مرسل و فاقد اعتبار شناخته مى‌شد، بنابراين محدثان همه كسانى را كه معاصر پيامبر بودند و ايشان را ملاقات كرده و احتمالا سخنانى از ايشان شنيده بودند «[[صحابه|صحابى]]» ناميدند تا بيانگر گروهى باشد كه بايد روايات نبوى را از طريق آنها دريافت كرد. اين گروه شامل ياران كهنسال، ميانسال و جوان پيامبر مى‌شد و از اين رو به يك نسل محدود نمى‌گشت.  
+
آنان همچنین براى نامگذارى گروه بعد که روایات را از صحابه دریافت مى‌کرده‌اند، از واژه «تابعین» استفاده کردند. بر این اساس، تابعى کسى است که با یکى از صحابه ملاقات کرده و احتمالا از او روایتى را شنیده است.
  
آنان همچنين براى نامگذارى گروه بعد كه روايات را از صحابه دريافت مى‌كرده‌اند، از واژه «تابعين» استفاده كردند، بر اين اساس تابعى كسى است كه با يكى از صحابه ملاقات كرده و احتمالا از او روايتى را شنيده است.
+
بر اساس این اصطلاح جدید، سلسله سند هر روایت معتبر، باید دست‌ کم نامى از یک صحابى و یک تابعى را با خود داشته باشد. افرادى که در عصر پیامبر مى‌زیستند ولى پیامبر را ملاقات نکرده بودند تا حدیثى از او نقل کنند به «[[مخضرمین|مُخَضْرَمین]]» شهرت یافتند و در شمار تابعان قرار گرفتند زیرا روایاتى را که نقل مى‌کنند مستقیماً از پیامبر نشنیده‌اند، بلکه آنها را از صحابه دریافت کرده‌اند.<ref> منهج النقد، ص‌۱۴۸ ـ ۱۴۹.</ref>
  
بر اساس اين اصطلاح جديد، سلسله سند هر روايت معتبر، بايد دست‌ كم نامى از يك صحابى و يك تابعى را با خود داشته باشد. افرادى كه در عصر پيامبر مى‌زيستند ولى پيامبر را ملاقات نكرده بودند تا حديثى از او نقل كنند به «مُخَضْرَمين» شهرت يافتند و در شمار تابعان قرار گرفتند زيرا رواياتى را كه نقل مى‌كنند مستقيماً از پيامبر نشنيده‌اند، بلكه آنها را از صحابه دريافت كرده‌اند.<ref> منهج النقد، ص‌148 ـ 149.</ref>  
+
صحابه‌اى که در خردسالى پیامبر را دیده‌اند نیز جزو تابعان قرار مى‌گیرند. برخی صحابه خردسال را در گروه تابعان و پس از مُخَضْرَمین قرار داده‌اند<ref>تدریب الراوى، ج‌۲، ص‌۲۳۷.</ref>؛ اما ابن صلاح آنها را از طبقه‌ نخست تابعان قرار داده و بر مُخَضْرَمین مقدم کرده است.<ref>مقدمه ابن صلاح، ص‌۱۸۰.</ref> همان‌گونه که اصطلاح حدیثى «صحابه» شامل یک نسل نمى‌شد، «تابعین» نیز بیش از یک نسل بودند؛ بر این اساس نخستین فرد تابعى که از دنیا‌ رفته، ابوزید معمر بن زید بوده که در سال ۳۰ قمرى در [[خراسان]] یا آذربایجان کشته شده و آخرین آنان خلف‌ بن‌ خلیفه بوده که در سال ۱۸۰ قمرى از دنیا رفته‌است.<ref>تدریب الراوى، ج‌۲، ص‌۲۴۳.</ref>
  
صحابه‌اى كه در خردسالى پيامبر را ديده‌اند نيز جزو تابعان قرار مى‌گيرند. حاكم و ديگران صحابه خردسال را در گروه تابعان و پس از مُخَضْرَمين قرار داده‌اند<ref>تدريب الراوى، ج‌2، ص‌237.</ref>؛ اما ابن صلاح آنها را از طبقه‌ نخست تابعان قرار داده و بر مُخَضْرَمين مقدم كرده است.<ref>مقدمه ابن صلاح، ص‌180.</ref> همان‌گونه كه اصطلاح حديثى «صحابه» شامل يك نسل نمى‌شد، «تابعين» نيز بيش از يك نسل بودند؛ بر اين اساس نخستين فرد تابعى كه از دنيا‌ رفته، ابوزيد معمر بن زيد بوده كه در سال 30 قمرى در خراسان يا آذربايجان كشته شده و آخرين آنان خلف‌ بن‌ خليفه بوده كه در سال 180 قمرى از دنيا رفته‌است.<ref>تدريب الراوى، ج‌2، ص‌243.</ref>
+
علماى حدیث، تابعان را در طبقه‌هاى گوناگونى دسته‌بندى کرده‌اند؛ [[محمد بن سعد|ابن‌ سعد]] تابعان [[مدینه|مدینه]] را در‌ ۷‌طبقه؛ تابعان [[مکه|مکه]] را در ۵ طبقه؛ [[کوفه|کوفیان]] را در‌ ۹‌ طبقه و [[شام|شامیان]] را در ۸ طبقه تقسیم کرده است.<ref> ر.ک: الطبقات، ج‌۳.</ref> حاکم نیشابورى تابعان را به ۱۵ طبقه تقسیم کرده است.<ref> معرفة علوم الحدیث، ص‌۴۲؛ براى نمونه از طبقه دوم، اسود‌ بن یزید، علقمه بن قیس، مسروق بن اجدع و از طبقه سوم، شعبى عامر بن شراحیل را نام برده است.</ref>  
  
علماى حديث تابعان را در طبقه‌هاى گوناگونى دسته‌بندى كرده‌اند؛ ابن‌ سعد تابعان مدينه را در‌ 7‌طبقه؛ تابعان مكه را در 5 طبقه؛ كوفيان را در‌ 9‌ طبقه و شاميان را در 8 طبقه تقسيم كرده است.<ref> ر.ك: الطبقات، ج‌3.</ref> حاكم نيشابورى تابعان را به 15 طبقه تقسيم كرده است.<ref> معرفة علوم الحديث، ص‌42؛ براى نمونه از طبقه دوم، اسود‌ بن يزيد، علقمه بن قيس، مسروق بن اجدع و از طبقه سوم، شعبى عامر بن شراحيل را نام برده است.</ref>
+
تقسیم‌بندى دیگر تابعان، تفکیک آنان به لحاظ نوع دانایى آنهاست، بر این اساس تابعیان را بر اساس دانش [[فقه]]، [[تفسیر]]، قرائت، [[کلام]]، [[حدیث]] و... تفکیک کرده و از تابعیان برجسته در هر یک از شاخه‌هاى دانش دینى نام برده‌اند.
  
تقسيم‌بندى ديگر تابعان، تفكيك آنان به لحاظ نوع دانايى آنهاست، بر اين اساس تابعيان را بر اساس دانش فقه، تفسير، قرائت، كلام، حديث و... تفكيك كرده و از تابعيان برجسته در هر يك از شاخه‌هاى دانش دينى نام برده‌اند.
+
به نظر مى‌رسد اصطلاح حدیثى «تابعین» از نیمه دوم سده سوم هجرى آغاز شده باشد. ابن‌ سعد (م.۲۳۰‌ ق.) در [[الطبقات الکبری (کتاب)|الطبقات الکبرى]]؛ مسلم‌ (م. ‌۲۶۱‌ ق.) در المفردات والوحدان؛ ابن‌ قتیبه (م.۲۷۶‌ق.) در تأویل‌ مختلف الحدیث این اصطلاح را فراوان بکار برده‌اند.  
  
به نظر مى‌رسد اصطلاح حديثى «تابعين» از نيمه دوم سده سوم هجرى آغاز شده باشد. ابن‌ سعد (م.230‌ ق.) در الطبقات الكبرى؛ مسلم‌ (م. ‌261‌ ق.) در المفردات والوحدان؛ ابن‌ قتيبه (م.276‌ق.) در تأويل‌ مختلف الحديث اين اصطلاح را فراوان بكار برده‌اند.  
+
نخستین آثار مستقلى که درباره تابعین نوشته شده نیز به محدثان نیمه دوم سده سوم هجرى تعلق دارد؛ از جمله طبقات التابعین مسلم (م. ‌۲۶۱‌ق.)<ref> معجم المؤلفین، ج‌۱۲، ص‌۲۳۲.</ref> و طبقات‌التابعین ابوحاتم رازى (م.۲۷۷‌ق.).<ref>الاعلام، ج‌۶، ص‌۲۷.</ref>
  
نخستين آثار مستقلى كه درباره تابعين نوشته شده نيز به محدثان نيمه دوم سده سوم هجرى تعلق دارد؛ از جمله طبقات التابعين مسلم (م. ‌261‌ق.)<ref> معجم المؤلفين، ج‌12، ص‌232.</ref> و طبقات‌التابعين ابوحاتم رازى (م.277‌ق.).<ref>الاعلام، ج‌6، ص‌27.</ref>
+
بدین وسیله محدثان کوشیدند تا با وضع چنین اصطلاحى که با الهام از آیه‌ ۱۰۰ [[سوره توبه]] صورت گرفته بود از بشارت هاى الهى به بهشت، به نفع صنف محدثان متکى به نقل و بر ضد دیگر جریان هاى فکرى و عقل گراى آن عصر از جمله متکلمان بهره برند تا بتوانند مدعى تبعیت از سلف باشند و به جایگاه خود صبغه الهى دهند.  
  
بدين وسيله محدثان كوشيدند تا با وضع چنين اصطلاحى كه با الهام از آيه‌ 100 [[سوره توبه]]/9 صورت گرفته بود از بشارت هاى الهى به بهشت، به نفع صنف محدثان متكى به نقل و بر ضد ديگر جريان هاى فكرى و عقل گراى آن عصر از جمله متكلمان بهره برند تا بتوانند مدعى تبعيت از سلف باشند و به جايگاه خود صبغه الهى دهند.  
+
بر اساس منطق اسنادى اهل حدیث، [[امام سجاد علیه السلام|امام‌ سجاد]] علیه السلام (م. ۹۵ق.) جزو تابعین قرار مى‌گیرد<ref>الطبقات، ج‌۵، ص‌۲۱۵.</ref>، با این حال محدثان [[اهل‌ سنت]] [[سعید بن مسیب|سعید بن مسیب]] (م. ۹۴ق.) را سید التابعین مى‌شمارند.<ref> الثقات، ج‌۴، ص‌۲۷۴؛ تهذیب الکمال، ج‌۱۱، ص‌۶۶.</ref> این در حالى است که سعید بن مسیب خود مى‌گوید که با [[ورع|ورع‌]]<nowiki/>تر از «[[امام سجاد علیه السلام|على بن الحسین]]» ندیده است<ref> تاریخ دمشق، ج‌۴۱، ص‌۳۷۶؛ تهذیب الکمال، ج‌۲۰، ص‌۳۸۹؛ سیر اعلام النبلاء، ج‌۴، ص‌۳۹۱.</ref> و زُهْرى امام سجاد علیه السلام را برجسته‌ترین عالم [[قریش]] مى‌داند.<ref> تحفة الاحوذى، ج‌۶، ص‌۲۳۹؛ تقریب التهذیب، ج‌۱، ص‌۶۹۲؛ وفیات الاعیان، ج‌۳، ص‌۲۶۶ ـ ۲۶۷.</ref>
  
بر اساس منطق اسنادى اهل [[حديث]]، [[امام‌ سجاد]] عليه السلام(م.93‌ق.) جزو تابعين قرار مى‌گيرد<ref>الطبقات، ج‌5، ص‌215.</ref>، با اين حال محدثان اهل‌ سنت سعيد بن مسيب قريشى (م.94ق.) را سيد التابعين مى‌شمارند.<ref> الثقات، ج‌4، ص‌274؛ تهذيب الكمال، ج‌11، ص‌66.</ref> اين در حالى است كه سعيد بن مسيب خود مى‌گويد كه با ورع‌ تر از «على بن الحسين» نديده است<ref> تاريخ دمشق، ج‌41، ص‌376؛ تهذيب الكمال، ج‌20، ص‌389؛ سير اعلام النبلاء، ج‌4، ص‌391.</ref> و زُهْرى امام سجاد علیه السلام را برجسته‌ترين عالم قريش مى‌داند.<ref> تحفة الاحوذى، ج‌6، ص‌239؛ تقريب التهذيب، ج‌1، ص‌692؛ وفيات الاعيان، ج‌3، ص‌266 ـ 267.</ref>
+
تقسیم راویان حدیث به صحابى و تابعى در میان [[شیعه]] آن‌گونه که در میان اهل سنت پدید آمد شکل نگرفت و دلیل عمده‌اش این بود که شیعیان خود را از منبع [[احادیث]] جدا شده نمى‌دیدند و دسترسى به امام حاضر براى دریافت احادیث تا نیمه دوم سده سوم برایشان ممکن بود و سخنان ایشان را به مثابه سخنان [[پیامبر اسلام|پیامبر]] دریافت مى‌کردند؛ اما در میان رجالیان شیعه از سده پنجم به بعد، برخى در آثار خود از این اصطلاح استفاده کردند. بیشترین کاربردها را در میان آثار رجالى شیعه، در [[رجال شیخ طوسی (کتاب)|رجال طوسى]] (م.۴۶۰‌ق.) و [[رجال ابن داود (کتاب)|رجال ابن داود]] (م.۷۴۰‌ق.) مى‌توان یافت.
 
 
تقسيم راويان حديث به صحابى و تابعى در ميان [[شيعه]] آن‌گونه كه در ميان اهل سنت پديد آمد شكل نگرفت و دليل عمده‌اش اين بود كه شيعيان خود را از منبع [[احاديث]] جدا شده نمى‌ديدند و دسترسى به امام حاضر براى دريافت احاديث تا نيمه دوم سده سوم برايشان ممكن بود و سخنان ايشان را به مثابه سخنان پيامبر دريافت مى‌كردند؛ اما در ميان رجاليان شيعه از سده پنجم به بعد برخى در آثار خود از اين اصطلاح استفاده كردند. بيشترين كاربردها را در ميان آثار رجالى شيعه، در رجال طوسى (م.460‌ق.) و رجال ابى‌داود (م.740‌ق.) مى‌توان يافت.
 
 
 
طوسى در ميان اصحاب [[امام باقر]] و [[امام‌ صادق]] عليهماالسلام بيش از 60 تن از آنها را به تابعى بودن وصف كرده است.<ref> ر. ك: رجال الطوسى.</ref> به همين ميزان خطيب (م.741‌ق.)<ref> ر.ك: الاكمال فى اسماء الرجال.</ref> از اين اصطلاح استفاده كرده‌است.
 
  
 +
[[شیخ طوسى]] در میان اصحاب [[امام باقر]] و [[امام‌ صادق]] علیهماالسلام بیش از ۶۰ تن از آنها را به تابعى بودن وصف کرده است.<ref> ر. ک: رجال الطوسى.</ref> به همین میزان، خطیب (م.۷۴۱‌ق.)<ref> ر.ک: الاکمال فى اسماء الرجال.</ref> از این اصطلاح استفاده کرده‌است.
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
 
 
 
==منابع==
 
==منابع==
*دائرة المعارف قرآن كريم،جلد هفتم، مدخل "تابعین" از مهران اسماعيلى[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=7 ].
+
*[[دائرة المعارف قرآن کریم (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج ۷، مدخل "تابعین" از مهران اسماعیلى[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=7].
*دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج 14، مدخل "تابعین" از احمد پاکتچی[http://www.cgie.org.ir/shavad.asp?id=130&avaid=5635]
+
*[[دائرة المعارف بزرگ اسلامی (کتاب)|دائرة المعارف بزرگ اسلامی]]، ج ۱۴، مدخل "تابعین" از احمد پاکتچی[http://www.cgie.org.ir/shavad.asp?id=130&avaid=5635].
  
 
[[رده:واژگان قرآنی]]
 
[[رده:واژگان قرآنی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۸ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۰۸


«تابِعین»، عنوانی برای نسلی از عالمان دینی که به درک پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله نایل نشده، اما اصحاب آن حضرت را درک کرده‌اند. این اصطلاح در حوزه‌های مختلف حدیث، تاریخ، فقه و تفسیر اهمیت داشته، و بیانگر مرحله‌ای از انتقال و نیز سامان‌دهی علوم اسلامی است.

تابعین در لغت و اصطلاح

«تابعین» از ماده «ت ـ ب ـ ع» مشتق شده است که در معانى پیروى کردن، دنبال کردن، تعقیب کردن و پاى در جاى پاى دیگرى گذاشتن بکار رفته است.[۱] قرآن‌کریم در دعوت مردم به پیروى از پیامبران، از این واژه در قالب باب افتعال استفاده کرده است.

تعبیر تابعین خاستگاه قرآنی دارد، اما مفهوم آن در فرایندی تاریخی شکل گرفته است. در این فرایند، گروهی از مسلمانان نخستین که در قرآن کریم «تابعین به احسان» خوانده شده و مورد ستایش قرار گرفته‌اند، نسل پس از صحابه دانسته شده، و نزد مسلمانان به این تعبیر شهرت یافته‌اند. تعبیر قرآنی تابعین، نخست زمینه‌ساز شکل‌گیری صفت منسوب «تابعی» (منسوب به تابعین) شده، و سپس تعبیر تابعین با تسامح، به عنوان جمع تابعی شناخته شده است.[۲]

«تابعین» زمانى به یک اصطلاح تبدیل شد که خداوند در آیه ۱۰۰ سوره توبه مسلمانان را به چند گروه تقسیم و از دسته‌اى از آنان با این وصف یاد کرد. این توصیف قرآنى در سال نهم هجرى روى داده است زیرا سوره توبه بنا به نقل قتاده و مجاهد آخرین سوره‌اى است که بر پیامبر‌ اکرم صلى الله علیه و آله نازل شده است.[۳]

از مسائلى که در این سوره بدان پرداخته مى‌شود، اعزام و بسیج نیروهاى نظامى است. در آیات این بخش، از قبایل و شخصیت هایى که بر اثر هراس از روم در این اعزام حاضر نشدند مذمت شده و از مسلمانانى که به اطاعت از پیامبر در غزوه تبوک حضور یافتند تمجید و به آنان وعده بهشت و سعادت عظیم داده شده است: «وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِی اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا ذَٰلِک الْفَوْزُ الْعَظِیمُ».

در این آیه تحسین‌ شدگان به دو دسته تقسیم شده‌اند. مسلمانان سابقه‌دار، اعم از مهاجر و انصار: «وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنْصَارِ» و نومسلمانانى که به خوبى از مسلمانان نخست پیروى کرده‌اند: «وَالَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ»و به آنها نیز وعده بهشت داده شده و جزو کسانى قرار گرفته‌اند که سعادت بزرگى نصیبشان شده است. روشن است که برخى از تازه مسلمانان رویه‌اى دیگر در پیش گرفته بودند و دنباله‌رو مسلمانان اولیه نبودند.

به نظر مى‌رسد که به مرور زمان مفهوم «تابعین» رو به گسترش مى‌گذارد تا جز سابقان، شامل همه مسلمانان بشود. طبیعت این گسترش معنایى به مفهوم دو بعدى تابعان باز مى‌گردد. به لحاظ زمانى تابعین در برابر سابقین قرار مى‌گیرند و معیار تفکیک این دو معیارى زمانى است و معلوم نیست دوره تابعین تا چه زمانى ادامه خواهد یافت.

تابعین در علم الحدیث

تابعین از اصطلاحات بسیار رایج در میان اهل حدیث است که زمینه شکل‌ گیرى آن به سده دوم هجرى و رواج آن به نیمه دوم سده سوم بازمى‌گردد. در مقاطعى از سده اول و دوم پدیده جعل حدیث بسیار رواج یافت و عالمان را بر آن داشت تا شیوه‌اى براى شناسایى احادیث ضعیف و در نتیجه کنار نهادن آنها تعریف کنند.

یکى از عمده‌ترین راهکارها تأکید بر سند حدیث بود تا مشخص شود هر روایتى از طریق چه کسانى نقل شده است؛ و این اطمینان به دست آید که همه راویان حدیث تا پیامبر، روایت را شنیده و نقل کرده‌اند، از این‌رو لازم بود معلوم شود که هر راوى در چه دوره‌اى زندگى مى‌کرده و آیا امکان داشته راوى قبل از خود را دیده و از او روایت را نقل کرده باشد یا نه.

در صورتى که خللى در اسناد پیش مى‌آمد، روایتْ مرسل و فاقد اعتبار شناخته مى‌شد، بنابراین محدثان همه کسانى را که معاصر پیامبر بودند و ایشان را ملاقات کرده و احتمالا سخنانى از ایشان شنیده بودند «صحابى» نامیدند تا بیانگر گروهى باشد که باید روایات نبوى را از طریق آنها دریافت کرد. این گروه شامل یاران کهنسال، میانسال و جوان پیامبر مى‌شد و از این رو به یک نسل محدود نمى‌گشت.

آنان همچنین براى نامگذارى گروه بعد که روایات را از صحابه دریافت مى‌کرده‌اند، از واژه «تابعین» استفاده کردند. بر این اساس، تابعى کسى است که با یکى از صحابه ملاقات کرده و احتمالا از او روایتى را شنیده است.

بر اساس این اصطلاح جدید، سلسله سند هر روایت معتبر، باید دست‌ کم نامى از یک صحابى و یک تابعى را با خود داشته باشد. افرادى که در عصر پیامبر مى‌زیستند ولى پیامبر را ملاقات نکرده بودند تا حدیثى از او نقل کنند به «مُخَضْرَمین» شهرت یافتند و در شمار تابعان قرار گرفتند زیرا روایاتى را که نقل مى‌کنند مستقیماً از پیامبر نشنیده‌اند، بلکه آنها را از صحابه دریافت کرده‌اند.[۴]

صحابه‌اى که در خردسالى پیامبر را دیده‌اند نیز جزو تابعان قرار مى‌گیرند. برخی صحابه خردسال را در گروه تابعان و پس از مُخَضْرَمین قرار داده‌اند[۵]؛ اما ابن صلاح آنها را از طبقه‌ نخست تابعان قرار داده و بر مُخَضْرَمین مقدم کرده است.[۶] همان‌گونه که اصطلاح حدیثى «صحابه» شامل یک نسل نمى‌شد، «تابعین» نیز بیش از یک نسل بودند؛ بر این اساس نخستین فرد تابعى که از دنیا‌ رفته، ابوزید معمر بن زید بوده که در سال ۳۰ قمرى در خراسان یا آذربایجان کشته شده و آخرین آنان خلف‌ بن‌ خلیفه بوده که در سال ۱۸۰ قمرى از دنیا رفته‌است.[۷]

علماى حدیث، تابعان را در طبقه‌هاى گوناگونى دسته‌بندى کرده‌اند؛ ابن‌ سعد تابعان مدینه را در‌ ۷‌طبقه؛ تابعان مکه را در ۵ طبقه؛ کوفیان را در‌ ۹‌ طبقه و شامیان را در ۸ طبقه تقسیم کرده است.[۸] حاکم نیشابورى تابعان را به ۱۵ طبقه تقسیم کرده است.[۹]

تقسیم‌بندى دیگر تابعان، تفکیک آنان به لحاظ نوع دانایى آنهاست، بر این اساس تابعیان را بر اساس دانش فقه، تفسیر، قرائت، کلام، حدیث و... تفکیک کرده و از تابعیان برجسته در هر یک از شاخه‌هاى دانش دینى نام برده‌اند.

به نظر مى‌رسد اصطلاح حدیثى «تابعین» از نیمه دوم سده سوم هجرى آغاز شده باشد. ابن‌ سعد (م.۲۳۰‌ ق.) در الطبقات الکبرى؛ مسلم‌ (م. ‌۲۶۱‌ ق.) در المفردات والوحدان؛ ابن‌ قتیبه (م.۲۷۶‌ق.) در تأویل‌ مختلف الحدیث این اصطلاح را فراوان بکار برده‌اند.

نخستین آثار مستقلى که درباره تابعین نوشته شده نیز به محدثان نیمه دوم سده سوم هجرى تعلق دارد؛ از جمله طبقات التابعین مسلم (م. ‌۲۶۱‌ق.)[۱۰] و طبقات‌التابعین ابوحاتم رازى (م.۲۷۷‌ق.).[۱۱]

بدین وسیله محدثان کوشیدند تا با وضع چنین اصطلاحى که با الهام از آیه‌ ۱۰۰ سوره توبه صورت گرفته بود از بشارت هاى الهى به بهشت، به نفع صنف محدثان متکى به نقل و بر ضد دیگر جریان هاى فکرى و عقل گراى آن عصر از جمله متکلمان بهره برند تا بتوانند مدعى تبعیت از سلف باشند و به جایگاه خود صبغه الهى دهند.

بر اساس منطق اسنادى اهل حدیث، امام‌ سجاد علیه السلام (م. ۹۵ق.) جزو تابعین قرار مى‌گیرد[۱۲]، با این حال محدثان اهل‌ سنت سعید بن مسیب (م. ۹۴ق.) را سید التابعین مى‌شمارند.[۱۳] این در حالى است که سعید بن مسیب خود مى‌گوید که با ورع‌تر از «على بن الحسین» ندیده است[۱۴] و زُهْرى امام سجاد علیه السلام را برجسته‌ترین عالم قریش مى‌داند.[۱۵]

تقسیم راویان حدیث به صحابى و تابعى در میان شیعه آن‌گونه که در میان اهل سنت پدید آمد شکل نگرفت و دلیل عمده‌اش این بود که شیعیان خود را از منبع احادیث جدا شده نمى‌دیدند و دسترسى به امام حاضر براى دریافت احادیث تا نیمه دوم سده سوم برایشان ممکن بود و سخنان ایشان را به مثابه سخنان پیامبر دریافت مى‌کردند؛ اما در میان رجالیان شیعه از سده پنجم به بعد، برخى در آثار خود از این اصطلاح استفاده کردند. بیشترین کاربردها را در میان آثار رجالى شیعه، در رجال طوسى (م.۴۶۰‌ق.) و رجال ابن داود (م.۷۴۰‌ق.) مى‌توان یافت.

شیخ طوسى در میان اصحاب امام باقر و امام‌ صادق علیهماالسلام بیش از ۶۰ تن از آنها را به تابعى بودن وصف کرده است.[۱۶] به همین میزان، خطیب (م.۷۴۱‌ق.)[۱۷] از این اصطلاح استفاده کرده‌است.

پانویس

  1. لسان العرب، ج‌۲، ص‌۱۳؛ المعجم الوسیط، ص‌۸۱، «تبع».
  2. دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج ۱۴، مدخل "تابعین" از احمد پاکتچی
  3. مجمع البیان، ج‌ ۵، ص‌ ۳.
  4. منهج النقد، ص‌۱۴۸ ـ ۱۴۹.
  5. تدریب الراوى، ج‌۲، ص‌۲۳۷.
  6. مقدمه ابن صلاح، ص‌۱۸۰.
  7. تدریب الراوى، ج‌۲، ص‌۲۴۳.
  8. ر.ک: الطبقات، ج‌۳.
  9. معرفة علوم الحدیث، ص‌۴۲؛ براى نمونه از طبقه دوم، اسود‌ بن یزید، علقمه بن قیس، مسروق بن اجدع و از طبقه سوم، شعبى عامر بن شراحیل را نام برده است.
  10. معجم المؤلفین، ج‌۱۲، ص‌۲۳۲.
  11. الاعلام، ج‌۶، ص‌۲۷.
  12. الطبقات، ج‌۵، ص‌۲۱۵.
  13. الثقات، ج‌۴، ص‌۲۷۴؛ تهذیب الکمال، ج‌۱۱، ص‌۶۶.
  14. تاریخ دمشق، ج‌۴۱، ص‌۳۷۶؛ تهذیب الکمال، ج‌۲۰، ص‌۳۸۹؛ سیر اعلام النبلاء، ج‌۴، ص‌۳۹۱.
  15. تحفة الاحوذى، ج‌۶، ص‌۲۳۹؛ تقریب التهذیب، ج‌۱، ص‌۶۹۲؛ وفیات الاعیان، ج‌۳، ص‌۲۶۶ ـ ۲۶۷.
  16. ر. ک: رجال الطوسى.
  17. ر.ک: الاکمال فى اسماء الرجال.

منابع