آیه 4 سوره نساء: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۱۸۸: سطر ۱۸۸:
 
===برگزیده تفسیر نمونه===
 
===برگزیده تفسیر نمونه===
 
{{نمایش فشرده تفسیر|
 
{{نمایش فشرده تفسیر|
 +
(‌آيه‌ 4)‌-‌ مهر زنان‌؟ ‌به‌ دنبال‌ بحثي‌ ‌که‌ ‌در‌ آيه گذشته‌ ‌در‌ باره انتخاب‌ همسر ‌بود‌، ‌در‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ اشاره‌ ‌به‌ يكي‌ ‌از‌ حقوق‌ مسلم‌ زنان‌ مي‌كند و تأكيد مي‌نمايد ‌که‌: مهر زنان‌ ‌را‌ بطور كامل‌ ‌به‌ عنوان‌ يك‌ عطيه (الهي‌) بپردازيد» (وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِن‌َّ نِحلَةً).
 +
 +
سپس‌ ‌در‌ ذيل‌ ‌آيه‌ ‌براي‌ احترام‌ گذاردن‌ ‌به‌ احساسات‌ طرفين‌ و محكم‌ شدن‌ پيوندهاي‌ قلبي‌ و جلب‌ عواطف‌ مي‌گويد: «‌اگر‌ زنان‌ ‌با‌ رضايت‌ كامل‌ خواستند مقداري‌ ‌از‌ مهر ‌خود‌ ‌را‌ ببخشند ‌براي‌ ‌شما‌ حلال‌ و گواراست‌» (فَإِن‌ طِبن‌َ لَكُم‌ عَن‌ شَي‌ءٍ مِنه‌ُ نَفساً فَكُلُوه‌ُ هَنِيئاً مَرِيئاً).
 +
 +
‌تا‌ ‌در‌ محيط زندگي‌ زناشويي‌ تنها قانون‌ و مقررات‌ خشك‌ حكومت‌ نكند، بلكه‌ ‌به‌ موازات‌ ‌آن‌ عاطفه‌ و محبت‌ نيز حكمفرما ‌باشد‌.
 +
 +
==«مهر» يك‌ پشتوانه اجتماعي‌ ‌براي‌ زن‌‌==
 +
‌در‌ عصر جاهليت‌ نظر ‌به‌ ‌اينکه‌ ‌که‌ ‌براي‌ زنان‌ ارزشي‌ قائل‌ نبودند، غالبا مهر ‌را‌ ‌که‌ حق‌ مسلم‌ زن‌ ‌بود‌ ‌در‌ اختيار اولياي‌ ‌او‌ قرار مي‌دادند، و ‌آن‌ ‌را‌ ملك‌ مسلم‌ ‌آنها‌ مي‌دانستند، گاهي‌ نيز مهر يك‌ زن‌ ‌را‌ ازدواج‌ زن‌ ديگري‌ قرار مي‌دادند، اسلام‌ ‌بر‌ تمام‌ ‌اينکه‌ رسوم‌ ظالمانه‌ خط بطلان‌ كشيد و مهر ‌را‌ ‌به‌ عنوان‌ يك‌ حق‌ مسلم‌ ‌به‌ زن‌ اختصاص‌ داد.
 +
 +
و ‌اگر‌ بعضي‌ ‌براي‌ «مهر» تفسير غلطي‌ كرده‌اند و ‌آن‌ ‌را‌ يك‌ نوع‌ «بهاي‌ زن‌» پنداشته‌اند ارتباط ‌به‌ قوانين‌ اسلام‌ ندارد، زيرا ‌در‌ اسلام‌ «مهر» ‌به‌ هيچ‌ وجه‌ جنبه بها
 +
و قيمت‌ كالا ندارد، و بهترين‌ دليل‌ ‌آن‌ همان‌ صيغه ازدواج‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌آن‌ رسما «مرد» و «زن‌» ‌به‌ عنوان‌ دو ركن‌ اساسي‌ پيمان‌ ازدواج‌ ‌به‌ حساب‌ آمده‌اند و مهر يك‌ چيز اضافي‌ و ‌در‌ حاشيه‌ قرار گرفته‌ ‌است‌ ‌به‌ همين‌ دليل‌ ‌اگر‌ ‌در‌ صيغه عقد اسمي‌ ‌از‌ مهر نبرند، عقد باطل‌ نيست‌، ‌در‌ حالي‌ ‌که‌ ‌اگر‌ ‌در‌ خريد و فروش‌ و معاملات‌ اسمي‌ ‌از‌ قيمت‌ برده‌ نشود مسلما باطل‌ خواهد ‌بود‌.
  
 
}}
 
}}

نسخهٔ ‏۳ دسامبر ۲۰۱۹، ساعت ۰۹:۴۶

مشاهده آیه در سوره

وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً ۚ فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْءٍ مِنْهُ نَفْسًا فَكُلُوهُ هَنِيئًا مَرِيئًا

مشاهده آیه در سوره


<<3 آیه 4 سوره نساء 5>>
سوره : سوره نساء (4)
جزء : 4
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

و مهر زنان را در کمال رضایت به آنها بپردازید، پس اگر چیزی از مهر خود را از روی رضا و خشنودی به شما بخشیدند، از آن برخوردار شوید که شما را حلال و گوارا خواهد بود.

ومهریه زنان را به عنوان هدیه ای الهی با میل و رغبت [و بدون چشم داشت و منّت گذاری] به خودشان بدهید؛ واگر چیزی از آن را با میل و رضایت خود به شما ببخشند، آن را حلال و گوارا بخورید.

و مَهر زنان را به عنوان هديه‌اى از روى طيب خاطر به ايشان بدهيد؛ و اگر به ميل خودشان چيزى از آن را به شما واگذاشتند، آن را حلال و گوارا بخوريد.

مهر زنان را به طيب خاطر به آنها بدهيد. و اگر پاره‌اى از آن را به رضايت به شما بخشيدند بگيريد كه خوش و گوارايتان خواهد بود.

و مهر زنان را (بطور کامل) بعنوان یک بدهی (یا عطیه،) به آنان بپردازید! (ولی) اگر آنها چیزی از آن را با رضایت خاطر به شما ببخشند، حلال و گوارا مصرف کنید!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Give women their dowries, handing it over to them; but if they remit anything of it of their own accord, then consume it as [something] lawful and wholesome.

And give women their dowries as a free gift, but if they of themselves be pleased to give up to you a portion of it, then eat it with enjoyment and with wholesome result.

And give unto the women (whom ye marry) free gift of their marriage portions; but if they of their own accord remit unto you a part thereof, then ye are welcome to absorb it (in your wealth).

And give the women (on marriage) their dower as a free gift; but if they, of their own good pleasure, remit any part of it to you, Take it and enjoy it with right good cheer.

معانی کلمات آیه

صدقات: صدقه (به فتح صاد و ضمّ دال) مهريّه، جمع آن صدقات است . علّت اين تسميه ظاهرا آنست كه صدق احترام زن با آن روشن مى شود.

نحلة: عطيّه. طبرسى فرموده: عطيّه اي كه در مقابل ثمن و عوض نباشد (قاموس قرآن) .

هنيئا: هنأ: گوارا بودن. هنىء: گوارا. گويند: هنىء هر چيزى است كه در آن مشقّتى نيست. مراد از آن در آيه ظاهرا بلا مشقّت بودن است.

مريئا: گوارا. راغب گويد: مرىء رأس لوله معده چسبيده بحلق است. «مرء الطعام» براى آن گويند كه موافق طبع است.[۱]

نزول

محل نزول:

این آیه همچون دیگر آیات سوره نساء در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۲]

شأن نزول:

«شیخ طوسى» گوید: ابوصالح گويد: اين آيه خطاب به اولياء است زيرا وقتى كه زنان را شوهر مي‌دادند مهر و كابين آن‌ها را خود تصرف مي‌نمودند و به آن‌ها نمي‌دادند و اين آيه به همين منظور نازل گرديد، چنان كه ابوالجارود هم آن را از امام محمدباقر عليه‌السلام روايت نموده است و درباره اين قسمت از آيه «فان طبن لكم».

عكرمة و ابراهيم و علقمه و قتادة و ابن عباس و ابن جريج و ابن زيد گويند: مورد خطاب آيه شوهران هستند زيرا برخى از زنان اگر مهر و كابين را از شوهران مى گرفتند و مي‌خواستند. مقدارى از آن را به شوهران خويش ببخشند، زشت و گناه مى شمردند سپس اين آية نازل گرديد و چنين بخششى را در مهر از طرف زنان مباح شمرد[۳].[۴]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْ‌ءٍ مِنْهُ نَفْساً فَكُلُوهُ هَنِيئاً مَرِيئاً «4»

و مهر وكابين زنان را به صورت هديه و با رغبت بدهيد و اگر با ميل و رغبت خويش چيزى از آن را به شما بخشيدند، آن‌را حلال وگوارا مصرف كنيد.

نکته ها

كلمه‌ى‌ «نِحْلَةً» به گفته‌ى راغب اصفهانى، از «نحل» به معناى زنبور عسل است. چون زنبور عسل به مردم عسل مى‌بخشد و توقّعى هم ندارد، به هديه هم‌ «نِحْلَةً» گفته مى‌شود.

البتّه بعضى مفسّران «نحلة» را به معناى «دَين» گرفته‌اند. يعنى مهريّه، دَين و بدهى قطعى مرد است.

در حديث آمده است: بهترين اموال خويش را براى سه مصرف قرار دهيد: 1. مهريّه.

2. حج. 3. كفن. اگر بهترين اموال را صرف مهريّه كنيد، فرزندان شما صالح مى‌شوند. «1»

چون در جاهليّت و بعضى اقوام، مهريه زن را پدر يا بستگان مى‌گرفتند، خداوند در قرآن، ابتدا نام گيرنده را برد و فرمود: «وَ آتُوا النِّساءَ» مهريه را به خود زن بدهيد و نفرمود: «و اتوا صدقات النساء» مهريه زنان را بپردازيد، تا گيرنده هر كه بتواند باشد.

پیام ها

1- پرداخت مهريّه به زن حقّ او و الزامى است. وَ آتُوا النِّساءَ ...

2- مهريّه، نرخ زن نيست، بلكه نشانه‌ى صداقت مرد در علاقه و دوستى به همسراست. «صَدُقاتِهِنَّ»

3- زن، مالك مهريه‌ى خود است و با وجود زن پدر و بستگان زن، حقّ گرفتن مهريه‌ى او را براى خود ندارند. «آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ»

4- مهريّه، بهاى زن نيست، بلكه هديه‌ى مرد به همسرش مى‌باشد. «نِحْلَةً»

«1». تفسير اطيب‌البيان ذيل آيه.

جلد 2 - صفحه 21

5- زن، در گرفتن يا بخشيدن مهريه، آزاد و مستقل است. «فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ»

6- مال گوارا، مالى است كه صاحبش آنرا با طيب خاطر و رضايت ببخشد. فَإِنْ طِبْنَ‌ ... هَنِيئاً

7- رضايت ظاهرى كافى نيست. رضايت قلبى لازم است. بخشش‌هاى اكراهى، اجبارى و يا رودربايستى اعتبار ندارد. طِبْنَ‌ ... نَفْساً

8- مهر و هبه، از اسباب مالك شدن است. «صَدُقاتِهِنَ‌، فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْ‌ءٍ»

9- زنان تحت تأثير عواطف همه‌ى مهر خود را نبخشند. «شَيْ‌ءٍ مِنْهُ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْ‌ءٍ مِنْهُ نَفْساً فَكُلُوهُ هَنِيئاً مَرِيئاً «4»

وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً: و بدهيد اوليا، زنانى را كه به نكاح غير در آورديد، مهرهاى ايشان را كه از شوهران آنها گرفته‌ايد. بدون مضايقه و تعلل، در حالتى كه آن مهرها هديه و عطيه باشد براى ايشان. و اكثر برآنند كه خطاب به ازواج است، يعنى اى شوهران، بدهيد به زنان، صداقهاى ايشان را در حالتى كه آن، دينى و شريعتى است از جانب خداوند متعال كه آن را فرض نموده بر شما. يا عطيه‌اى است از خدا و تفضل او بر زنان.

صهيب روايت نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: هر كه قرضى بگيرد به قصد آنكه آن را به صاحبش رد نكند دزد است، و هر كه زنى را نكاح كند بر مهرى، و عزم او عدم اداى آن باشد، زانى است. «1» در من لا يحضر- مروى است: عن الصّادق عليه السّلام من تزوّج امرأة و لم ينو ان يوفيها صداقها فهو عند اللّه زان. «2» يعنى: هر كه زنى را نكاح كند و قصد ننمايد وفاى صداق او را، پس او نزد خداى تعالى زانى خواهد بود.

فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْ‌ءٍ مِنْهُ نَفْساً: پس اگر آن زنان به خوشى ببخشند مر شما را چيزى از مهر به طيب نفس و رضاى خاطر، فَكُلُوهُ هَنِيئاً مَرِيئاً: پس بخوريد آن را در حالتى كه خوشگوار و لذيذ و عاقبت آن محمود باشد، يعنى تخمه و هيضه و كسالتى عارض نشود، يا عقوبتى در عقب آن نباشد. در

«1» به نقل از منهج الصادقين، جلد 2، صفحه 433.

«2» من لا يحضره الفقيه، جلد 3، صفحه 252.

تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 353

مدارك مروى است كه از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تفسير «هنى‌ء» و «مرى‌ء» را پرسيدند، فرمود: هنى‌ء آنست كه در آن گناهى نيست، و مرى‌ء آنچه عاقبت آن محمود باشد. «1» عياشى روايت نموده كه مردى خدمت حضرت امير المؤمنين عليه السّلام عرض كرد: وجع بطن دارم. فرمود: زوجه دارى؟ گفت: بلى. فرمود: از او طلب هبه چيزى از مهر او نما با طيب نفس، و به آن عسل بخر و به آب باران مخلوط نموده، تناول كن تا جمع كرده باشى ميان هنى‌ء و مرى‌ء و بركت و شفا، لقوله تعالى: فَكُلُوهُ هَنِيئاً مَرِيئاً- و فِيهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ‌- و نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَكاً. هرگاه بركت و شفاء و هنى‌ء و مرى‌ء در تو مجتمع شوند، البته شفا يابى انشاء اللّه. چون آن مرد بدين دستور عمل نمود، شفا يافت و از آن مرض خلاص شد. «2» مروى است كه بعضى خود را متحرّج دانستند از قبول چيزى از مهر كه زوجه به طيب نفس هبه مى‌نمود، حق تعالى اين آيه نازل فرمود و رفع حرج آنها نمود.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْ‌ءٍ مِنْهُ نَفْساً فَكُلُوهُ هَنِيئاً مَرِيئاً «4»

ترجمه‌

و بدهيد بزنان مهرهاى آنها را بخوشى پس اگر گذشتند از براى شما از چيزى از آن بطيب خاطر پس بخوريد آنرا گواراى شما و سازگار..

تفسير

صدقات مهرهاى زنان است و نحلة را قمى بهبة تفسير فرموده و بعضى بعطيه الهى و دين و فريضه الهيّه تفسير نموده‌اند و بنظر حقير معنى ظاهر آن برضا و رغبت و بدون طمع و عوض دادن است و تفسير بلازم فرموده‌اند و در فقيه از حضرت صادق (ع) نقل نموده كه كسيكه زن بگيرد و قصد نداشته باشد كه مهر او را بدهد او نزد خدا زناكار است و از امير المؤمنين (ع) نقل شده كه سزاوارترين ديون بوفا آن دينى است كه موجب حليت زن براى انسان شده است و در مجمع از حضرت باقر (ع) نقل نموده كه خطاب در اين آيه باولياء نكاح است كه معمولا زنى را كه شوهر ميدادند مهر او را خودشان ميگرفتند و باو نميدادند لذا خداوند از اين عمل نهى فرمود و خودشان فرمودند ظاهر آيه آنستكه خطاب بشوهرها است و مراد آنستكه آنچه مهر زنان است كه بايد بپردازيد بدون مطالبه و محاكمه و مخاصمه بپردازيد و در بيان اينكه مهر عطيه الهيه است فرمودند چون عقد زناشوئى قرارداديست ميان دو نفر كه از يكديگر بهره‌مند و كامياب شوند پس آنچه مرد مى‌پردازد كه مهر است عطيه الهيه است كه خداوند بزنان عطا فرموده و هنئ و مرئ دو صفتند بمعنى سهل التناول و بى‌زحمت و گلوگيرى و بعضى گفته‌اند هنئ مخصوص بچيزى است كه لذيذ باشد و مرئ مخصوص بچيزى است كه عاقبت آن خوب باشد و ضررى نرساند و از عياشى نقل شده است كه شخصى شرفياب خدمت امير المؤمنين (ع) شد عرض كرد من چندى است مبتلا بدرد دل ميباشم فرمود آيا زن دارى عرض كرد بلى فرمود از او بخواه كه از روى رضا و رغبت چيزى از مال خودش‌

جلد 2 صفحه 14

دارى عرض كرد بلى فرمود از او بخواه كه از روى رضا و رغبت چيزى از مال خودش بتو ببخشد پس عسل خريدارى كن و با آب باران مخلوط نما چون در قرآن خداوند باران را بمبارك توصيف فرموده و تصريح ببودن شفاء در عسل نموده و بر آنچه زنان بطيب نفس بمردان دهند نسبت گوارائى و سازگارى داده و چون هر سه جمع شوند شفاء حاصل شود انشاء اللّه تعالى و آنشخص بفرموده حضرت عمل كرد و شفا يافت.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِن‌َّ نِحلَةً فَإِن‌ طِبن‌َ لَكُم‌ عَن‌ شَي‌ءٍ مِنه‌ُ نَفساً فَكُلُوه‌ُ هَنِيئاً مَرِيئاً «4»

و بدهيد بزنها صداقها و مهرهاي‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ عطيه‌ قرار داده‌ايد ‌پس‌ ‌اگر‌ ‌آنها‌ ‌از‌ روي‌ طيب‌ نفس‌ بشما چيزي‌ دادند ‌از‌ مهريه‌ ‌خود‌ ‌پس‌ بخوريد ‌براي‌ ‌شما‌ گوارا و سلامت‌ ‌است‌.

صداق‌ و مهريه‌ ‌در‌ عقد نكاح‌ لازم‌ ‌است‌ ‌اگر‌ ذكر شد و معين‌ گرديد ‌که‌ همان‌ ‌را‌ واجب‌ ‌است‌ بزن‌ داد و بهتر اينست‌ ‌که‌ ‌از‌ انقد و اطيب‌ اموال‌ ‌باشد‌ چنانچه‌ ‌در‌ خبر دارد ‌که‌ بهترين‌ اموال‌ ‌را‌ ‌براي‌ سه‌ مصرف‌ بايد گذارد: كفن‌، سفر حج‌، مهر عيال‌ و باعث‌ طيب‌ ولادت‌ ميشود و ‌در‌ قرآن‌ دارد وَ آتَيتُم‌ إِحداهُن‌َّ قِنطاراً فَلا تَأخُذُوا مِنه‌ُ شَيئاً أَ تَأخُذُونَه‌ُ بُهتاناً وَ إِثماً مُبِيناً نساء ‌آيه‌ 20.

و ‌اينکه‌ مهر عطيه‌ الهي‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌براي‌ نساء قرار داده‌، و معناي‌ (نحلة) همين‌ ‌است‌ عطيه‌ بدون‌ عوض‌ و اينكه‌ معروف‌ ‌است‌ ‌که‌ مهر بازاء بضع‌ ‌است‌ بنحو مجاز ‌است‌ زيرا مهر ملك‌ طلق‌ زوجه‌ ‌است‌ و بضع‌ ملك‌ زوج‌ نميشود فقط حق‌ استمتاع‌ دارد و استمتاع‌ ‌هم‌ طرفيني‌ ‌است‌ بلكه‌ طرف‌ زن‌ مي‌چربد، حق‌ مراجعه‌ و مواقعه‌ دارد بلي‌ زوج‌ حق‌ مطالبه‌ دارد ‌هر‌ موقع‌ ‌که‌ مطالبه‌ نمود زن‌ بايد تمكين‌ ‌باشد‌ لذا ميفرمايد وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِن‌َّ مراد صداق‌ ‌است‌ ‌که‌ مهر ‌باشد‌ نه‌ صدقه‌ ‌که‌ بفقراء ميدهند

جلد 5 - صفحه 13

و امر امر وجوبي‌ ‌است‌ و زوجه‌ حق‌ مطالبه‌ دارد، بلي‌ قبل‌ الدخول‌ نصف‌ مستقر ميشود و بدخول‌ تمام‌ مهر مستقر ميگردد و زن‌ حق‌ دارد ‌تا‌ تمام‌ مهر ‌را‌ نگيرد امتناع‌ ‌از‌ دخول‌ كند. (نحلة) عطيه‌ الهي‌ ‌است‌ ‌که‌ خداوند ‌براي‌ ‌آنها‌ قرار داده‌.

فَإِن‌ طِبن‌َ لَكُم‌ مراد بميل‌ و رغبت‌ ‌اگر‌ زن‌ چيزي‌ بشوهر بخشيد (‌عن‌ شيئي‌ ‌منه‌) ‌يعني‌ ‌از‌ صداق‌ و مهر ‌براي‌ شوهر حلال‌ ‌است‌ (نفسا) ‌که‌ ميل‌ نفساني‌ داشته‌ ‌باشد‌ نه‌ ‌از‌ روي‌ كره‌ و اجبار.

فَكُلُوه‌ُ هَنِيئاً مَرِيئاً مراد ‌از‌ اكل‌ تصرف‌ ‌است‌ چه‌ خوردني‌ ‌باشد‌ ‌ يا ‌ ‌غير‌ ‌آن‌ و (هنيئي‌) بمعني‌ گوارا، ‌در‌ مجمع‌ البحرين‌ (الهني‌ء اللذيذ الذي‌ ‌لا‌ آفة ‌فيه‌ و المري‌ء السهل‌ المأمون‌ الغائلة).

و ‌در‌ حديث‌ ‌است‌ شخصي‌ شرفياب‌ شد خدمت‌ امير المؤمنين‌ ‌عليه‌ السّلام‌ و شكايت‌ كرد ‌از‌ وجع‌ بطن‌ حضرت‌ دستور فرمود قدري‌ ‌از‌ مهر عيال‌ بطيب‌ نفس‌ ‌او‌ بگيرد و عسل‌ بخرد و ‌با‌ آب‌ باران‌ ممزوج‌ كند و بخورد.

حضرت‌ تمسك‌ فرمود بسه‌ ‌آيه‌ ‌از‌ قرآن‌ وَ نَزَّلنا مِن‌َ السَّماءِ ماءً مُبارَكاً سوره‌ ق‌ ‌آيه‌ 9، يَخرُج‌ُ مِن‌ بُطُونِها شَراب‌ٌ مُختَلِف‌ٌ أَلوانُه‌ُ فِيه‌ِ شِفاءٌ لِلنّاس‌ِ نحل‌ ‌آيه‌ 69، فَإِن‌ طِبن‌َ لَكُم‌ عَن‌ شَي‌ءٍ مِنه‌ُ نَفساً فَكُلُوه‌ُ هَنِيئاً مَرِيئاً عمل‌ نمود و شفاء يافت‌.

برگزیده تفسیر نمونه


(‌آيه‌ 4)‌-‌ مهر زنان‌؟ ‌به‌ دنبال‌ بحثي‌ ‌که‌ ‌در‌ آيه گذشته‌ ‌در‌ باره انتخاب‌ همسر ‌بود‌، ‌در‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ اشاره‌ ‌به‌ يكي‌ ‌از‌ حقوق‌ مسلم‌ زنان‌ مي‌كند و تأكيد مي‌نمايد ‌که‌: مهر زنان‌ ‌را‌ بطور كامل‌ ‌به‌ عنوان‌ يك‌ عطيه (الهي‌) بپردازيد» (وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِن‌َّ نِحلَةً).

سپس‌ ‌در‌ ذيل‌ ‌آيه‌ ‌براي‌ احترام‌ گذاردن‌ ‌به‌ احساسات‌ طرفين‌ و محكم‌ شدن‌ پيوندهاي‌ قلبي‌ و جلب‌ عواطف‌ مي‌گويد: «‌اگر‌ زنان‌ ‌با‌ رضايت‌ كامل‌ خواستند مقداري‌ ‌از‌ مهر ‌خود‌ ‌را‌ ببخشند ‌براي‌ ‌شما‌ حلال‌ و گواراست‌» (فَإِن‌ طِبن‌َ لَكُم‌ عَن‌ شَي‌ءٍ مِنه‌ُ نَفساً فَكُلُوه‌ُ هَنِيئاً مَرِيئاً).

‌تا‌ ‌در‌ محيط زندگي‌ زناشويي‌ تنها قانون‌ و مقررات‌ خشك‌ حكومت‌ نكند، بلكه‌ ‌به‌ موازات‌ ‌آن‌ عاطفه‌ و محبت‌ نيز حكمفرما ‌باشد‌.

«مهر» يك‌ پشتوانه اجتماعي‌ ‌براي‌ زن‌‌

‌در‌ عصر جاهليت‌ نظر ‌به‌ ‌اينکه‌ ‌که‌ ‌براي‌ زنان‌ ارزشي‌ قائل‌ نبودند، غالبا مهر ‌را‌ ‌که‌ حق‌ مسلم‌ زن‌ ‌بود‌ ‌در‌ اختيار اولياي‌ ‌او‌ قرار مي‌دادند، و ‌آن‌ ‌را‌ ملك‌ مسلم‌ ‌آنها‌ مي‌دانستند، گاهي‌ نيز مهر يك‌ زن‌ ‌را‌ ازدواج‌ زن‌ ديگري‌ قرار مي‌دادند، اسلام‌ ‌بر‌ تمام‌ ‌اينکه‌ رسوم‌ ظالمانه‌ خط بطلان‌ كشيد و مهر ‌را‌ ‌به‌ عنوان‌ يك‌ حق‌ مسلم‌ ‌به‌ زن‌ اختصاص‌ داد.

و ‌اگر‌ بعضي‌ ‌براي‌ «مهر» تفسير غلطي‌ كرده‌اند و ‌آن‌ ‌را‌ يك‌ نوع‌ «بهاي‌ زن‌» پنداشته‌اند ارتباط ‌به‌ قوانين‌ اسلام‌ ندارد، زيرا ‌در‌ اسلام‌ «مهر» ‌به‌ هيچ‌ وجه‌ جنبه بها و قيمت‌ كالا ندارد، و بهترين‌ دليل‌ ‌آن‌ همان‌ صيغه ازدواج‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌آن‌ رسما «مرد» و «زن‌» ‌به‌ عنوان‌ دو ركن‌ اساسي‌ پيمان‌ ازدواج‌ ‌به‌ حساب‌ آمده‌اند و مهر يك‌ چيز اضافي‌ و ‌در‌ حاشيه‌ قرار گرفته‌ ‌است‌ ‌به‌ همين‌ دليل‌ ‌اگر‌ ‌در‌ صيغه عقد اسمي‌ ‌از‌ مهر نبرند، عقد باطل‌ نيست‌، ‌در‌ حالي‌ ‌که‌ ‌اگر‌ ‌در‌ خريد و فروش‌ و معاملات‌ اسمي‌ ‌از‌ قيمت‌ برده‌ نشود مسلما باطل‌ خواهد ‌بود‌.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
  2. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‌3، ص 3.
  3. در تفسير ابن ابى‌حاتم از عامه از ابوصالح روايت شده كه وقتى كسى دختر خود را شوهر مي‌داد مهر و كابين دختر را خودش تصرف مي‌كرد و چيزى به دختر نمى داد. خداوند با نزول اين آيه از چنين عملى جلوگيرى فرمود، صاحب روض الجنان گويد: اگر زنى از ميان قبيله اى به كسى شوهر مي‌كرد، رئيس قبيله مهر و كابين او را تصرف مى كرد و اگر با مردى خارج از قبيله خود ازدواج مي‌نمود، رئيس قبيله او را بر شترى سوار مى كرد و نزد قبيله شوهرش مى برد و فقط همان شتر در حكم مهر و كابين او مى بود سپس با آمدن اين آيه چنين رويه غلطى از بين رفت و نيز گويد: اين آيه براى منع از نكاح شغار در اسلام بوده و نكاح شغار عبارت از اين بود كه دو نفر، دختر و يا خواهر خود را به عقد ازدواج يكديگر درمى آوردند با اين شرط كه به هيچ يك از آن دو مهر و كابين تعلق نگيرد و چنين نكاحى در اسلام ممنوع گرديد. چنان كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: (لاشغار في الاسلام) و اين نوع نكاح از عادات جاهليت بوده است.
  4. محمدباقر محقق،‌ نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه، ص 181.

منابع