ابودرداء انصاری
«ابودرداء انصارى» (م، ۳۲ ق)، صحابى عالم پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله و از گردآورندگان و معلمان قرآن در صدر اسلام است. او پس از رحلت پیامبر، در زمان عمر براى آموزش قرآن و معارف دینى به شام رفت و سپس به مقام قضاوت آنجا گمارده شد. بعضى مفسران از ابودرداء در شأن نزول برخى آیات قرآن کریم نام بردهاند.
زندگینامه
«ابودرداء عُوَیمر بن زید بن قیس خزرجى» آخرین فرد از خانواده خویش[۱] یا آخرین شخص از انصار[۲] است که پس از جنگ بدر به اسلام گروید.[۳] بنا به نقلى، روزى عبدالله بن رواحه که با او در جاهلیت عقد برادرى داشت[۴] (به همراه محمد بن مَسلَمه)[۵] در غیاب وى با تیشهاى، بتش را در هم شکست و ابودرداء را از ناتوانى آن آگاه کرد. وى به قصد پذیرش اسلام، نزد پیامبر صلى الله علیه و آله آمد. حضرت دربارهاش فرمود: خداوند مرا به اسلام ابودرداء وعده داد و بدین طریق اسلام آورد.[۶]
او در جاهلیت به تجارت اشتغال داشت و به گفته خود پس از اسلام از میان تجارت و عبادت، عبادت را برگزید.[۷] زهد ورزى افراطى او و ترک همه لذتهاى مادى که به شکایت همسرش به سلمان فارسى و وادارى وى به رعایت اعتدال در امور زندگى انجامید،[۸] تجلى چنین دگرگونى است، تا آنجا که مىگوید: دنیا سراى تاریکى است و جز پرهیزگاران از آن رهایى نمىیابند.[۹]
شاید همین روش و نگاه افراطى، سخن سرزنش گونه پیامبر صلى الله علیه و آله درباره وى را در پى داشت که فرمود: «إنّ فیک جاهِلیّة» و او پرسید: جاهلیةُ کفر أو إسلام؟ و پیامبر فرمود: جاهلیة کفر.[۱۰]
ابودرداء جز در جنگ بدر، در دیگر جنگهاى زمان پیامبر صلى الله علیه و آله حضور داشته[۱۱] و با پایمردى خویش در جنگ اُحد، نشان «نِعمَ الفارِسُ عُوَیمِر» را از پیامبر گرفته است؛[۱۲] گرچه بعضى حضور وى را نخستین بار در جنگ خندق دانستهاند.[۱۳]
در جریان مؤاخات (پیمان برادرى)، پیامبر او را با سلمان فارسى برادر کرد؛[۱۴] گرچه برادرى سلمان با فرد دیگرى[۱۵] و برادرى ابودرداء با عوف بن مالک نیز نقل شده است.[۱۶]
ابودرداء پس از پیامبر صلى الله علیه و آله در جنگ یرموک و در محاصره دمشق حضور داشت.[۱۷] او در دوره عمر به فرمان او براى آموزش قرآن و معارف دینى به شام رفت؛[۱۸] سپس (به نقلى) به مقام قضاوت آنجا گمارده شد تا در غیاب خلیفه، اداى وظیفه کند[۱۹] و هنگامى که این مقام را بدو تهنیت گفتند، گفت: آیا براى منصب قضا به من تهنیت مىگویید، در حالى که اگر مردم مىدانستند قضاوت چه مسئولیت بزرگى است، با بىرغبتى آن را به یکدیگر وامىگذاشتند.[۲۰] گویا از سوى عثمان نیز به قضاوت آنجا نصب شد.[۲۱]
از ابودرداء جملهاى نقل شده که اگر درستى آن تأیید شود، از علاقه میان او و امویان حکایت دارد: «لامَدینةَ بعدَ عُثمان ولا رَجاءَ بعدَ معاویه».[۲۲] شاید همین گرایش، وى را به سوى شام کشانده تا در آنجا سکنا گزیند.[۲۳] واگذارى مقام قضاوت دمشق بدو از سوى معاویه (بنا به قولى)[۲۴] و ماندگارىاش تا پایان عمر در آن سرزمین در این جهت قابل توجه است.
ابودرداء تا پایان عمر در شام زیست و در اواخر خلافت عثمان به سال ۳۱[۲۵] یا ۳۲ هجرى در دمشق درگذشت و مقبره او در باب الصغیر تا مدتها زایرانی داشت.[۲۶] بنا به نقلى وى در دوران خلافت امام على علیهالسلام پس از صفین وفات یافته است.[۲۷]
جایگاه علمی
ابودرداء یکی از معدود کسانی بود که در گردآوری قرآن شرکت داشتند.[۲۸] وی چنانکه گفته شد، یکى از سه نفرى است که بنا به تقاضاى یزید بن ابىسفیان (امیر شام) و به فرمان عمر، برای تعلیم قرآن، به شام رفت و در دمشق اقامت کرد،[۲۹] چنانکه در حلقه قرائت او بیش از ۱۰۰۰ تن شرکت می کردند. او در سفری از شام به مدینه، مصحف شامیان را با مصاحف مدینه مقابله نمود.
ابودرداء احادیث فراوانی از رسول خدا (ص) روایت کرده است[۳۰] و مجموعه قابل توجهی از این احادیث را می توان در مسند احمد دید. او از زید بن ثابت و عایشه، همسر پیامبر نیز حدیث نقل کرده است.[۳۱] همچنین افراد بسیارى چون انس بن مالک، فضالة بن عبید، أبوأمامه، عبدالله بن عمر، عبدالله بن عباس و... از او روایت کردهاند.[۳۲]
در جایگاه علمى وى، خبرِ لیث بن سعد از سعد که مىگوید: من ابودرداء را دیدم که داخل مسجد مىشد، در حالى که همراهیان بسیارى چون پیروان سلطان با او بوده و از وى دانش کسب مىکردند،[۳۳] قابل توجه است.
ابودرداء در شأن نزول
بعضى مفسران از ابودرداء در شأن نزول برخى آیات قرآن کریم نام بردهاند:
- طبرى در ذیل آیه ۹۲ سوره نساء «وَمَا کانَ لِمُؤْمِنٍ أَن یقْتُلَ مُؤْمِنًا إِلاَّ خَطَئًا» به استناد مرسله ابن زید، وى را یکى از افراد محتمل در شأن نزول دانسته است که در سریهاى، چوپانى را ـ با اینکه به اسلام اقرار کرده بود ـ کشته با گوسفندان وى بازگشت و با پشیمانى از این عمل، نزد پیامبر رفت. حضرت از کار وى انتقاد کرد و آیه پیشین درباره وى نازل شد.[۳۴] با اینکه طبرى نزول آیه را درباره عیاش بن ابى ربیعه نیز محتمل دانسته،[۳۵] این احتمال را هم ذکر مىکند که ممکن است آیه هم درباره عیاش بن ابىربیعه و کشته وى و هم درباره ابودرداء و مقتول او باشد.[۳۶] با همه این احتمالها طبرى از یک امر برتر غفلت نمىکند که به هر حال شأن نزول آیه آموزش یک حکم دینى در باب قتل است که با هر یک از احتمالها سازگار است. مفسران بعدى احتمال پیش گفته را از طبرى نقل کرده و بىتأیید از کنار آن گذشته بلکه به گونهاى آن را ضعیف شمردهاند. طبرسى نزول آیه را ابتدا در شأن عیاش بن ابىربیعه مخزومى دانسته که حارث بن یزید بن انسة العامرى را بىآن که به اسلام او آگاه باشد، کشته است؛ سپس به قول طبرى نیز اشاره مىکند.[۳۷] قرطبى به وجه جمع طبرى روى آورده و اشاره کرده است که شاید در زمانهاى نزدیکى، جریانها (قتلها)ى مشابهى رخ داده و آیه درباره همه آنها نازل شده باشد.[۳۸]
- در ذیل آیه ۹۴ سوره نساء نیز که ادامه ماجراى پیشین است: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِذَا ضَرَبْتُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَتَبَینُواْ وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ أَلْقَى إِلَیکمُ السَّلاَمَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیاةِ الدُّنْیا»؛ طبرى ضمن احتمالهاى چندى، از ابودرداء نیز سخن به میان آورده است. دیگر مفسران نیز بدین گونه نگریسته و وجوه محتمل در آیه پیشین را در اینجا نقل کردهاند. علامه طباطبایى احتمال نزول آیه درباره اسامة بن زید را به واقع نزدیکتر مىبیند.[۳۹]
- سیوطى در ذیل آیه ۶۵ سوره توبه از ابونعیم نقل مىکند که فردى به تمسخر به ابودرداء گفت: اى گروه قاریان! چیست شما را که ترسوتر از ما هستید و هرگاه چیزى از شما پرسیده مىشود، بخل مىورزید و هنگام غذا خوردن، لقمهاى بزرگ برمىدارید؟ ابودرداء بى آن که چیزى بگوید، روى برگرداند و خبر به عمر رسید. وى گریبان آن مرد را گرفت و نزد پیامبر برد و آن مرد به پیامبر عرض کرد: «کنّا نَخوضُ و نَلعب» و خداوند این آیه را فرو فرستاد:[۴۰] «و اگر از ایشان بپرسى (چرا ریشخند مىکردید) بىگمان خواهند گفت: ما فقط حرف مىزدیم و خود را سرگرم مىکردیم. بگو آیا خداوند و آیات او و پیامبر او را ریشخند مىکردید؟» سیوطى احتمالهاى دیگرى را نیز درباره نزول آیه ذکر مىکند.[۴۱]
- میبدى در ذیل آیه ۲۹ سوره مطففین«إِنَّ الَّذِینَ أَجْرَمُوا کانُواْ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا یضْحَکونَ» ابودرداء را یکى از مؤمنانى برشمرده که مورد تمسخر و استهزاى مجرمان و کافران قرار گرفتند؛[۴۲] بى آن که وى به زمان نزول آیه (که ظاهراً مکى است) و زمان اسلام ابودرداء که واپسین فرد از انصار است، توجه کند. اگرچه در ادامه، از قول مقاتل و کلبى نزول آیه را درباره حضرت على علیهالسلام نیز ذکر مىکند.
پانویس
- ↑ الطبقات، ج ۷، ص ۲۷۴.
- ↑ تاریخ دمشق، ج ۴۷، ص ۱۰۵.
- ↑ تهذیب التهذیب، ج ۸، ص ۱۵۱.
- ↑ الطبقات، ج ۷، ص ۲۷۴.
- ↑ تاریخ دمشق، ج ۴۷، ص ۱۰۶.
- ↑ همان، ص ۱۰۵؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۳۴۰.
- ↑ الطبقات، ج ۷، ص ۲۷۵؛ تذکرة الحفاظ، ج ۱، ص ۲۵.
- ↑ تاریخ دمشق، ج ۴۷، ص ۱۱۵.
- ↑ الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۰۰.
- ↑ حاشیه شیخزاده، ج ۶، ص ۶۳۴.
- ↑ الاستیعاب، ج ۳، ص ۲۹۹.
- ↑ المغازى، ج ۱، ص ۲۵۳.
- ↑ اسدالغابه، ج ۴، ص ۳۰۷.
- ↑ سیره ابن هشام، ج ۲، ص ۵۰۶؛ اسدالغابه، ج ۴، ص ۳۰۷.
- ↑ سیره ابن هشام، ج ۲، ص ۵۰۶.
- ↑ تهذیب التهذیب، ج ۸، ص ۱۵۱.
- ↑ تاریخ دمشق، ج ۴۷، ص ۹۳.
- ↑ رجال انزل الله فیهم قرآناً، ج ۲، ص ۱۹.
- ↑ الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۰۰.
- ↑ الطبقات، ج ۷، ص ۲۷۵.
- ↑ الاستیعاب، ج ۴، ص ۲۱۱.
- ↑ تاریخ دمشق، ج ۴۷، ص ۱۰۵.
- ↑ الاستیعاب، ج ۳، ص ۲۹۹.
- ↑ همان، ص ۳۰۰.
- ↑ الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۰۰.
- ↑ الطبقات، ج ۷، ص ۲۷۶.
- ↑ الفتوح، ج ۳، ص ۶۱ـ۶۳.
- ↑ بخاری، التاریخ الکبیر، ۷۶.
- ↑ ابن عساکر، تاریخ دمشق، ۱۳/۷۳۱.
- ↑ الطبقات، ج ۷، ص ۲۷۵.
- ↑ تهذیب الکمال، ج ۲۲، ص ۴۷۰.
- ↑ تاریخ دمشق، ج ۴۷، ص ۹۳.
- ↑ تذکرةالحفاظ، ج ۱، ص ۲۵.
- ↑ جامعالبیان، مج ۴، ج ۵، ص ۲۷۸.
- ↑ همان، ص ۲۷۷.
- ↑ جامعالبیان، مج ۴، ج ۵، ص ۲۷۸.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۳، ص ۱۳۸.
- ↑ قرطبى، ج ۵، ص ۲۰۲.
- ↑ المیزان، ج ۵، ص ۴۴.
- ↑ الدرّالمنثور، ج ۴، ص ۲۲۹ و ۲۳۰.
- ↑ الدرّ المنثور، ج ۴، ص ۲۳۰.
- ↑ کشفالاسرار، ج ۱۰، ص ۴۱۹.
منابع
- دائرةالمعارف قرآن کریم، سید علیرضا واسعى، ج ۱ ص ۶۶۱-۶۶۴.
- "ابودرداء"، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج ۵ ص ۲۱۵۵.