آیه 32 سوره انفال

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۳ فوریهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۶:۲۰ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها) (تفسیر آیه)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَإِذْ قَالُوا اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ هَٰذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنَا حِجَارَةً مِنَ السَّمَاءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ

مشاهده آیه در سوره


<<31 آیه 32 سوره انفال 33>>
سوره : سوره انفال (8)
جزء : 9
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

و آن‌گاه که گفتند: خدایا اگر این قرآن به راستی بر حق و از جانب توست پس یا بر سرمان سنگهایی از آسمان ببار یا ما را به عذابی دردناک گرفتار ساز!

و [یاد کن] هنگامی را که گفتند: خدایا! اگر این [قرآن] همان حقِّ [نازل شده] از نزد توست، پس بر ما سنگ هایی از آسمان ببار یا عذابی دردناک بر ما بیاور!!

و [ياد كن‌] هنگامى را كه گفتند: «خدايا، اگر اين [كتاب‌] همان حق از جانب توست، پس بر ما از آسمان سنگهايى بباران يا عذابى دردناك بر سر ما بياور.»

و آن هنگام را كه گفتند: بارخدايا، اگر اين كه از جانب تو آمده حق است، بر ما از آسمان بارانى از سنگ ببار يا عذاب دردآورى بر ما بفرست.

و (به خاطر بیاور) زمانی را که گفتند: «پروردگارا! اگر این حق است و از طرف توست، بارانی از سنگ از آسمان بر ما فرود آر! یا عذاب دردناکی برای ما بفرست!»

ترجمه های انگلیسی(English translations)

And when they said, ‘O Allah, if this be the truth from You, rain down upon us stones from the sky, or bring us a painful punishment.’

And when they said: O Allah! if this is the truth from Thee, then rain upon us stones from heaven or inflict on us a painful punishment.

And when they said: O Allah! If this be indeed the truth from Thee, then rain down stones on us or bring on us some painful doom!

Remember how they said: "O Allah if this is indeed the Truth from Thee, rain down on us a shower of stones form the sky, or send us a grievous penalty."

معانی کلمات آیه

فامطر: مطر: باران، اعمّ از باران معمولى يا سنگ و مثال آن. فعل مطر، در خير و رحمت و فعل امطر ، فقط در عذاب به كار مى‏ رود.

حجارة: حجر: سنگ. حجاره و احجار: سنگها.[۱]

نزول

احمد بن عبدالرحمن النارودى بعد از چهار واسطه از مفضل بن عمر الجعفى از امام صادق علیه‌السلام نقل نماید که فرمود: نضر بن حرث نزد پیامبر آمد و سلام کرد و رسول خدا صلی الله علیه و آله جواب سلام او را داد. سپس گفت: یا رسول الله تو سید اولاد آدم باشى و برادر تو على سید عرب و دختر تو فاطمه سیده زنان جهان و دو پسران تو حسن و حسین دو جوان از جوانان اهل بهشت باشند و عموى تو حمزه سیدالشهدا و پسر عمّ تو جعفر بن ابى‌طالب ذوالجناحین که با آن در بهشت پرواز می‌کند و سایر اعمام تو هر یک موقعیت و منزلتى داشته باشند. بنابراین براى سایر قریش و عرب چه مقام و منزلتى خواهد ماند؟

رسول خدا صلی الله علیه و آله در جواب او در فکر فرو رفت سپس سربلند کرد و فرمود: به خداوند قسم این مقام هائى که شمردى من به آن‌ها نداده ام بلکه خداوند به آن‌ها اعطاء نموده و بخشیده است. بنابراین در موارد مزبور من گناهى ندارم، نضر بن حرث بعد از این جواب از پیامبر روى برگردانید و گفت: بار خدایا اگر این مقام هائى که تو قراردادى راست باشد سنگى از آسمان بر سر ما فرود آور و یا ما را به عذاب دردناک گرفتار بساز سپس این آیة نازل گردید.[۲]

و همچنین رسول خدا صلی الله علیه و آله به قریش فرمود: خداوند مرا مبعوث نموده که همه پادشاهان جهان را در زیر لواى اسلام درآورم. بنابراین مرا اجابت کنید و در تحت لواى اسلام درائید تا تفوّق بر عرب و عجم یابید. ابوجهل گفت: بار خدایا اگر این اظهاراتى که محمد می‌کند راست باشد از آسمان بر سر ما سنگ بباران یا ما را به عذاب دردناک مبتلا ساز و این گفتار را از اثر حسد و رشکى که نسبت به رسول خدا صلی الله علیه و آله داشت، ابراز نمود سپس این آیه نازل گردید.[۳]

سعید بن جبیر گوید: که این آیه درباره نضر بن الحرث نازل شده است،[۴] شیخ بزرگوار ما بدون ذکر شأن و نزول بنا به نقل از سعید بن جبیر و مجاهد گوید: که طالب و خواستار متن آیه نضر بن الحرث بن کلدة بوده است.[۵]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ إِذْ قالُوا اللَّهُمَّ إِنْ كانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِيمٍ «32»

و (به ياد آور) زمانى كه مخالفان (دست به دعا برداشته) گفتند: خدايا! اگر اين (اسلام و قرآن) همان حقّ از جانب تو است، پس بر ما از آسمان سنگ‌هايى بباران يا عذابى دردناك براى ما بياور.

نکته ها

اين‌گونه نفرين‌ها، يا از شدّت تعصّب و لجاجت است و يا براى عوام‌فريبى. بر خود نفرين مى‌كنند تا مردم ساده‌دل احساس كنند كه آنان حقّ هستند و اسلام، باطل است.

پس از تعيين حضرت على عليه السلام به امامت از سوى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله كه به فرمان خداوند در غدير خم انجام شد و حضرت فرمودند: «مَن كنت مولاه فهذا علىّ مولاه»، نعمان‌بن حارث كه از منافقان بود، نزد پيامبر آمده، گفت: ما را به توحيد، نبوّت، جهاد، حج، روزه، نماز و زكات، دستور دادى پذيرفتيم، حالا هم اين جوان را امام ما قرار داده‌اى؟! پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «به فرمان خدا بود».

او از شدّت ناراحتى به خود نفرين كرد و در نفرين، همين آيه را خواند. «1» امّا هنوز چند قدمى برنداشته بود كه سنگى از آسمان بر سر او فرود آمد و او را به هلاكت رساند و آيات اوّل سوره‌ى معارج نازل گرديد. «2» «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ»

پیام ها

1- گاهى تقدّس‌نمايى و سوگند يادكردن، از حربه‌هاى دشمن براى فريب مؤمنان است. اللَّهُمَ‌ ... فَأَمْطِرْ عَلَيْنا حِجارَةً ...

2- عناد و لجاجت، انسان را تا مرز رضايت به نابودى خويش پيش مى‌برد.


«1». الغدير، ج 1، ص 239- 266، به نقل از 30 نفر از علماى اهل‌سنّت.

«2». تفسير مجمع‌البيان.

جلد 3 - صفحه 310

3- برخى از مخالفان پيامبر، به خدا و تأثير او در هستى و اثر داشتن دعا معتقد بودند. اللَّهُمَّ إِنْ كانَ‌ ... فَأَمْطِرْ عَلَيْنا ... أَوِ ائْتِنا ...

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ إِذْ قالُوا اللَّهُمَّ إِنْ كانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِيمٍ (32)

وَ إِذْ قالُوا اللَّهُمَّ إِنْ كانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ‌: و ياد كن زمانى را كه نضر و تابعان او گفتند: خدايا اگر هست اين قرآن حق و منزل از جانب تو، غير آنچه ما بر او هستيم، فَأَمْطِرْ عَلَيْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ: پس بباران بر ما سنگ از آسمان، چنانچه بر قوم لوط و اصحاب فيل نازل نمودى، أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِيمٍ‌: يا بيار ما را به عذابى مولم مهلك. چون نضر اين دعا نمود، آيه شريفه نازل شد: سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ‌.

تبصره: ثعلبى از سفيان بن عيينه روايت نموده كه گفت: از حضرت صادق شنيدم از پدرانش روايت فرمود كه: چون حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به غدير خم رسيدند، امر فرمود مردم جمع شدند، و دست على عليه السّلام را گرفت، فرمود: من كنت مولاه فعلىّ مولاه. و اين امر شايع شد، خبر به شهرها

جلد 4 صفحه 334

رسيد. حارث بن نعمان فهرى‌ «1» آمد خدمت حضرت، در ميان صحابه و از ناقه فرود آمد. به حضرت عرض كرد: يا محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ما را امر نمودى از جانب خدا كه شهادت دهيم به وحدانيت خدا و رسالت تو، پس قبول كرديم آن را؛ و امر نمودى به پنج نماز، قبول كرديم. و امر به روزه ماه رمضان نمودى و حج خانه كعبه، قبول نموديم. به اينها راضى نشدى تا دست پسر عم خود گرفتى و بر ما زيادتى دادى و گفتى: هر كه من مولاى او هستم على مولاى او است. اين از جانب تو باشد يا از جانب خدا؟

حضرت فرمود: سوگند ياد مى‌كنم به حق خدائى كه غير او خدائى نيست كه تفضيل او بر شما از جانب خدا باشد. حارث روانه شد و گفت: اللَّهُمَّ إِنْ كانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِيمٍ‌. پس هنوز به راحله خود نرسيده بود كه سنگى از آسمان بر سرش فرود آمد و از دبرش خارج شد. «2» در منهج- سعيد بن جبير روايت كند كه: سه نفر را حضرت در حبس، امر به قتل نمود: مطعم بن عدى و عقبة بن ابى معيط و نضر بن حرث. نضر اسير مقداد بود چون پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم امر به قتل او نمود، مقداد گفت: يا رسول اللّه اسير من است. حضرت فرمود: دانى در حق كتاب الهى چه گفته؟

مقداد ثانيا شفاعت و همان جواب شنيد. مرتبه سوم حضرت فرمود: خدايا مقداد را از فضل خود اعانت فرما. مقداد گفت: مقصود من يا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم همين دعا بود، پس او را در حبس كشت.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ إِذْ قالُوا اللَّهُمَّ إِنْ كانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِيمٍ (32)

ترجمه‌

و هنگاميكه گفتند خدايا اگر باشد اين آن حق از نزد تو پس بباران بر ما سنگها را از آسمان يا بياور ما را عذابى دردناك.

تفسير

بعضى گفته‌اند اين كلام هم از نضر ملعون است كه از شدّت عناد و بغض براى اظهار جزم و اعتقاد كامل بباطل از او صادر شد و قمّى ره نسبت بابو جهل داده و در كافى نسبت بحارث بن عمرو قهرى داده و در مجمع نسبت بنعمان بن حارث داده و در آيه بعد شرح هر يك بيايد انشاء اللّه تعالى و محتمل است همه آنها گفته باشند چنانچه ظاهر لفظ جمع است اگر چه اكتفا ميشود در اسناد جمع بگفتن يكنفر از جانب همه با رضايت آنها و هذا اشاره است بآنچه پيغمبر (ص) آورده از جانب خدا و هو ضمير فصل است كه براى تاكيد ميآورند و سرّ عدم اجابت نفرين آنها علاوه بر آنكه قصد انشاء نداشتند آيه بعد است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ إِذ قالُوا اللّهُم‌َّ إِن‌ كان‌َ هذا هُوَ الحَق‌َّ مِن‌ عِندِك‌َ فَأَمطِر عَلَينا حِجارَةً مِن‌َ السَّماءِ أَوِ ائتِنا بِعَذاب‌ٍ أَلِيم‌ٍ (32)

و ياد كن‌ زماني‌ ‌را‌ ‌که‌ گفتند اي‌ پروردگارا ‌اگر‌ ‌اينکه‌ ‌او‌ ‌است‌ حق‌ و ‌از‌ جانب‌ تو ‌است‌ ‌پس‌ ببار ‌بر‌ ‌ما سنگ‌ ‌از‌ آسمان‌ ‌ يا ‌ بياور و بفرست‌ ‌بر‌ ‌ما عذاب‌ دردناك‌ مفسرين‌ گفتند ‌اينکه‌ كلام‌ مقول‌ قول‌ كفار و مشركين‌ ‌است‌ و مرجع‌ ‌هذا‌ و ‌هو‌ قرآن‌ ‌است‌ بمناسبت‌ ‌آيه‌ قبل‌، بعضي‌ گفتند كلام‌ نظر ‌بن‌ حارثه‌ ‌است‌ ‌از‌ سعيد ‌بن‌ جبير و مجاهد و ‌در‌ مجمع‌ ميگويد (و روي‌ ‌في‌ الصحيحين‌ ‌ان‌ ‌هذا‌ ‌من‌ قول‌ ابي‌ جهل‌) و مراد صحيح‌ مسلم‌ و بخاريست‌ لكن‌ ‌اينکه‌ كلام‌ خلاف‌ ظاهر ‌آيه‌ بلكه‌ نص‌ّ ‌آيه‌ ‌است‌ و ‌اينکه‌ ‌آيه‌ مربوط بآيه‌ قبل‌ نيست‌ زيرا منافي‌ ‌با‌ آيات‌ ‌بعد‌ ‌است‌ ‌که‌ يقينا مربوط ‌است‌ باين‌ ‌آيه‌ ‌که‌ بفرمايد وَ ما كان‌َ اللّه‌ُ لِيُعَذِّبَهُم‌ وَ أَنت‌َ فِيهِم‌ وَ ما كان‌َ اللّه‌ُ مُعَذِّبَهُم‌ وَ هُم‌ يَستَغفِرُون‌َ زيرا كفار و مشركين‌ پيغمبر ‌در‌ ميان‌ ‌آنها‌ نبود و ‌آنها‌ ‌هم‌ استغفار نميكردند بعلاوه‌ دچار عذاب‌ ‌هم‌ شدند ‌از‌ قتل‌ و اسيري‌ و ذلت‌ و ‌غير‌ اينها و لكن‌ ‌در‌ كافي‌ بسند ‌خود‌ ‌از‌ ابي‌ بصير روايت‌ ميكند ‌که‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ راجع‌ بنصب‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ ‌است‌ امير المؤمنين‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌را‌ بخلافت‌ و شواهد زيادي‌ ‌در‌ اخبار داريم‌ ‌بر‌ ‌اينکه‌ دعوي‌ ‌که‌ ‌در‌ ذيل‌ ‌آيه‌ ‌بعد‌ اشاره‌ ميشود بلكه‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ ‌هم‌ ميتوان‌ استفاده‌ كرد چنانچه‌ ‌در‌ شرح‌ ‌آيه‌ بيان‌ ميشود انشاء اللّه‌.

جلد 8 - صفحه 112

وَ إِذ قالُوا كساني‌ ‌که‌ ‌از‌ مسلمين‌ قلبا عداوت‌ ‌با‌ ‌علي‌ [ع‌] داشتند زيرا ‌در‌ جنگها كسان‌ ‌آنها‌ بدست‌ ‌علي‌ ‌عليه‌ السّلام‌ كشته‌ ‌شده‌ بودند ‌ يا ‌ منافقين‌ ‌که‌ ملبس‌ بلباس‌ اسلام‌ ‌شده‌ بودند ‌بعد‌ ‌از‌ آني‌ ‌که‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ ‌علي‌ [ع‌] ‌را‌ نصب‌ بخلافت‌ و ولايت‌ و امامت‌ و وصايت‌ نمود اولا سؤال‌ كردند ‌که‌ آيا ‌اينکه‌ نصب‌ دلخواه‌ ‌شما‌ ‌است‌ ‌ يا ‌ بامر الهي‌ حضرت‌ فرمود بامر الهي‌ ‌است‌ و ‌آيه‌ شريفه‌ بَلِّغ‌ ما أُنزِل‌َ إِلَيك‌َ ‌را‌ تلاوت‌ فرمود بشرحي‌ ‌که‌ ‌در‌ سوره‌ مائده‌ گذشت‌، اينها باور نكردند و توهم‌ كردند ‌که‌ فقط ميل‌ و نظر ‌آن‌ حضرت‌ بوده‌ ‌با‌ اينكه‌ ‌بر‌ فرض‌ نظر و ميل‌ ‌آن‌ حضرت‌ ‌هم‌ ‌باشد‌ واجب‌ ‌است‌ اطاعت‌ كنند و بپذيرند ‌از‌ باب‌ النَّبِي‌ُّ أَولي‌ بِالمُؤمِنِين‌َ مِن‌ أَنفُسِهِم‌ احزاب‌ ‌آيه‌ 60، و ‌از‌ باب‌ أَطِيعُوا اللّه‌َ وَ رَسُولَه‌ُ انفال‌ ‌آيه‌ 1، ‌مع‌ ‌ذلک‌ گفتند اللّهُم‌َّ إِن‌ كان‌َ هذا هُوَ الحَق‌َّ مِن‌ عِندِك‌َ مثل‌ اينكه‌ فرمايش‌ ‌آن‌ حضرت‌ ‌را‌ قبول‌ نكردند ‌ يا ‌ ‌از‌ جهت‌ عدم‌ ايمان‌ ‌ يا ‌ ضعف‌ ايمان‌ فَأَمطِر عَلَينا حِجارَةً مِن‌َ السَّماءِ و ممكن‌ ‌است‌ ‌که‌ حق‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ معلوم‌ ‌شده‌ ‌باشد‌ و ‌از‌ روي‌ عناد حاضر بقبول‌ نباشند جَحَدُوا بِها وَ استَيقَنَتها أَنفُسُهُم‌ نمل‌ ‌آيه‌ 14، و مثل‌ آنكه‌ ‌گفت‌

(النار و ‌لا‌ العارّ)

أَوِ ائتِنا بِعَذاب‌ٍ أَلِيم‌ٍ مراد بليات‌ دنيويه‌ ‌که‌ موجب‌ هلاكت‌ شود مثل‌ وباء و طاعون‌ و صيحه‌ و غرق‌ و باد ‌که‌ ‌در‌ امم‌ سابقه‌ بوده‌

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 32)- در این آیه منطق عجیب دیگری را بازگو می‌کند، می‌گوید:

به خاطر بیاور «هنگامی را که (دست به دعا برمی‌داشتند و) می‌گفتند: خداوندا! اگر این (آیین و این قرآن) حق و از ناحیه توست بارانی از سنگ از آسمان بر سر ما فرود آورد»! (وَ إِذْ قالُوا اللَّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ).

«یا به عذاب دردناک (دیگری) ما را گرفتار کن» (أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِیمٍ).

این سخن را به خاطر آن می‌گفتند که بر اثر شدت تعصّب و لجاجت چنان می‌پنداشتند که آیین اسلام صد در صد بی‌اساس است و گر نه کسی که احتمال حقّانیت آن را می‌دهد چنین نفرینی به خود نمی‌کند.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
  2. کتاب کشکول از علامه حلى.
  3. تفاسیر على بن ابراهیم و برهان.
  4. تفسیر جامع البیان.
  5. محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص381.

منابع