آیه 44 سوره انعام

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۳۱ ژانویهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۹:۲۶ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها) (تفسیر آیه)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّىٰ إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُمْ مُبْلِسُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<43 آیه 44 سوره انعام 45>>
سوره : سوره انعام (6)
جزء : 7
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

-پس چون آنچه به آنها تذکر داده شد همه را فراموش کردند ما هم ابواب هر چیز را به روی آن‌ها گشودیم تا چون به نعمتی که به آنها داده شد شادمان و مغرور شدند ناگاه آنها را (به کیفر اعمالشان) گرفتار کردیم و آن هنگام (خوار و) نا امید گردیدند.

پس چون حقایقی را که [برای عبرت گرفتنشان] به آن یادآوری شده بودند، فراموش کردند، درهای همه نعمت ها را به روی آنان گشودیم، تا هنگامی که به آنچه داده شدند، مغرورانه خوشحال گشتند، به ناگاه آنان را [به عذاب] گرفتیم، پس یکباره [از نجات خود] درمانده و نومید شدند.

پس چون آنچه را كه بدان پند داده شده بودند فراموش كردند، درهاى هر چيزى [از نعمتها] را بر آنان گشوديم، تا هنگامى كه به آنچه داده شده بودند شاد گرديدند؛ ناگهان [گريبان‌] آنان را گرفتيم، و يكباره نوميد شدند.

چون همه اندرزهايى را كه به آنها داده شده بود فراموش كردند، همه درها را به رويشان گشوديم تا از آنچه يافته بودند شادمان گشتند، پس به ناگاه فروگرفتيمشان و همگان نوميد گرديدند.

(آری،) هنگامی که (اندرزها سودی نبخشید، و) آنچه را به آنها یادآوری شده بود فراموش کردند، درهای همه چیز (از نعمتها) را به روی آنها گشودیم؛ تا (کاملا) ً خوشحال شدند (و دل به آن بستند)؛ ناگهان آنها را گرفتیم (و سخت مجازات کردیم)؛ در این هنگام، همگی مأیوس شدند؛ (و درهای امید به روی آنها بسته شد).

ترجمه های انگلیسی(English translations)

So when they forgot what they had been admonished of, We opened for them the gates of all [good] things. When they became proud of what they were given, We seized them suddenly, whereat, behold, they were despondent.

But when they neglected that with which they had been admonished, We opened for them the doors of all things, until when they rejoiced in what they were given We seized them suddenly; then lo! they were in utter despair.

Then, when they forgot that whereof they had been reminded, We opened unto them the gates of all things till, even as they were rejoicing in that which they were given, We seized them unawares, and lo! they were dumbfounded.

But when they forgot the warning they had received, We opened to them the gates of all (good) things, until, in the midst of their enjoyment of Our gifts, on a sudden, We called them to account, when lo! they were plunged in despair!

معانی کلمات آیه

فرحوا: فرح: شادمانى توأم با خودپسندى. «فرحوا» شادمان شدند.

مبلسون: ابلاس: يأس و نوميدى و نيز حيرت و سرگردانى، «مبلسون» نوميدان.[۱]

نزول

محل نزول:

این آیه در مکه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است.[۲]

شأن نزول آیات 44 و 45:

مفضل بن عمر از امام صادق علیه‌السلام نقل نماید كه فرمود: درباره بنى‌امیه سه آیة نازل گردیده است:

نخست آیه «إِنَّما مَثَلُ الْحَیاةِ الدُّنْیا كَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ مِمَّا يَأْكُلُ النَّاسُ وَالْأَنْعامُ حَتَّى إِذا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَها وَازَّيَّنَتْ وَ ظَنَّ أَهْلُها أَنَّهُمْ قادِرُونَ عَلَيْها أَتاها أَمْرُنا لَيْلًا أَوْ نَهاراً فَجَعَلْناها حَصِیداً كَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ»[۳] كه منظور از اهل و مردم، بنى‌امیه بوده و مقصود از فرمان خدا قائم به سیف و شمشیر می‌باشد.

دوم آیات: «فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُمْ مِنْها يَرْكُضُونَ، لاتَرْكُضُوا وَارْجِعُوا إِلى ما أُتْرِفْتُمْ فِیهِ وَ مَساكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْئَلُونَ»[۴]، یعنى قائم به سیف و شمشیر شما را مورد سؤال قرار دهد.

سوم همین آیات كه درباره آنان نازل شده است.[۵]

امام على‌النقى علیه‌السلام فرماید: قنبر را كه از خدمتگزاران صدیق امیرالمومنین على علیه‌السلام بود، نزد حجاج بن یوسف (ملعون) آوردند، حجاج از او پرسید: براى على چه كارى انجام می‌دادى؟ گفت: براى مولاى خود آب حاضر می‌كردم كه وضو بسازد.

حجّاج پرسید على بعد از وضو چه چیزى می‌خواند؟ قنبر گفت: این آیات را تلاوت مى فرمود. حجاج پرسید: آیا منظور على از این آیات ما بوده ایم؟ قنبر با كمال شجاعت گفت: بلى، حجاج گفت: اگر دستور بدهم گردن تو را بزنند چه خواهى كرد؟ قنبر گفت: من به سعادت شهادت نائل می‌شوم و تو در بلادت شقاوت خواهى ماند. سپس دستور داد آن بزرگ مرد را گردن زدند.[۶]

از امام باقر علیه‌السلام نقل شده كه فرمود: این آیات درباره اولاد عباس نازل گردیده است[۷].[۸]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَيْهِمْ أَبْوابَ كُلِّ شَيْ‌ءٍ حَتَّى إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ «44»

پس چون اندرزهايى را كه به آنان داده شده بود، فراموش كردند، درهاى هرگونه نعمت را به رويشان گشوديم (و در رفاه و ماديات غرق شدند) تا آنگاه كه به آنچه داده شدند دلخوش كردند، ناگهان آنان را (به عقوبت) گرفتيم پس يكباره محزون و نوميد گرديدند.

نکته ها

«مُبْلِسُونَ» از «ابلاس»، به معناى حزن و اندوه همراه با يأس است. حالتى كه مجرمان،

جلد 2 - صفحه 457

هنگام پاسخ نيافتن در دادگاه پيدا مى‌كنند. «1»

در دو آيه‌ى قبل فرمود: ما افرادى را گرفتار مى‌كنيم تا تضرّع كنند، در اين آيه مى‌فرمايد:

برخى در لحظه‌هاى گرفتارى هم خدا را فراموش مى‌كنند. نَسُوا ما ذُكِّرُوا ...

در قرآن مى‌خوانيم: «وَ عَسى‌ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ» «2»، چه بسا چيزى را دوست داريد، در حالى كه براى شما شرّ است و حضرت على عليه السلام مى‌فرمايد: «اذا رأيت سبحانه يتابع عليك نعمه و أنت تعصيه فاحذره» «3» اگر ديدى خداوند نعمت‌هايش را بر تو مدام مى‌دهد، ولى تو گناه مى‌كنى، پس به هوش باش، چه بسا اين لطفها عاقبت خوشى ندارد.

دنيا وبهره‌هايش، هم مى‌تواند براى انسان نعمت باشد، هم نقمت. در آيه مورد بحث، دنيا نقمت به حساب آمده است. امّا ايمان وتقوا، بركات آسمان وزمين را براى اهلش به دنبال دارد، چنانكه در آيه‌ى 96 سوره‌ى اعراف آمده است: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‌ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ»، بنابراين غفلت، درهاى خير را بر روى انسان مى‌بندد.

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: «اذا رأيت اللّه يعطى على المعاصى فان ذلك استدراج منه»، اگر مشاهده كردى كه دنيا به كام گنهكاران است خوشحال مباش، زيرا اين استدراج الهى و به تدريج هلاكت كردن اوست. «4» و آنگاه حضرت اين آيه را تلاوت فرمودند.

امام باقر عليه السلام در تأويل آيه فرمودند: چون مردم ولايت على‌بن ابى‌طالب عليهما السلام را ترك كردند و حال آنكه به آن امر شده بودند، فَلَمَّا نَسُوا ...، دولت آنان را در دنيا بسط داديم، فَتَحْنا عَلَيْهِمْ‌ ... تا حضرت قائم عليه السلام قيام كند، حَتَّى‌ ... أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً. «5»

پیام ها

1- هميشه رفاه زندگى، علامت رحمت نيست، گاهى زمينه‌ى عقوبت است. «نَسُوا- فَتَحْنا»

2- مهلت دادن به مجرمان و سرگرم شدن خلافكاران، يكى از سنّت‌هاى الهى‌ است. فَلَمَّا نَسُوا ... فَتَحْنا


«1». تفسير الميزان.

«2». بقره، 216.

«3». نهج‌البلاغه، حكمت 25.

«4». تفسير مجمع‌البيان.

«5». تفسير عيّاشى.

جلد 2 - صفحه 458

3- قهر خداوند بعد از اتمام حجّت است. نَسُوا ما ذُكِّرُوا ... أَخَذْناهُمْ‌

4- تنگناها و گشايش‌ها به دست خداست. أَخَذْناهُمْ‌ ... فَتَحْنا

5- مرگ و قهر الهى، ناگهانى مى‌آيد، پس بايد هميشه آماده بود. «بَغْتَةً»

6- شادى عيّاشان، ناگهان به ناله‌ى مأيوسانه تبديل خواهد شد. «فَرِحُوا- مُبْلِسُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَيْهِمْ أَبْوابَ كُلِّ شَيْ‌ءٍ حَتَّى إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ (44)

فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ‌: پس آن زمان فراموش كردند كافران مكذب آنچه تذكر و تنبه و پند داده شده بودند به آن از باساء و ضرّاء، و به آن منبهات، متعظ و متذكر نشدند فَتَحْنا عَلَيْهِمْ أَبْوابَ كُلِّ شَيْ‌ءٍ: بگشاديم بر ايشان درهاى همه چيز را از انواع نعمت و رحمت. مراد تكثير نعمت است نه استيعاب همه آن، يعنى چون به بلا و نقمت و محنت متعظ نشدند، به آسانى و وسعت امتحان كرديم. حاصل آنكه به جهت الزام حجت و ازاحه علت، هم به سراء و ضراء.

هم به شدت و رخا، آزمايش نموديم.

تنبيه- اين فراخى و وسعت، نعمت نيست، بلكه نقمت و آن را نعمت استدراج نامند، چنانچه حضرت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله فرمود: اذا رأيت اللّه يعطى على العاصى فانّ ذلك استدراج منه. «2» هر گاه ببينى خداوند عطا فرمايد نعم را بر عاصى، پس بدرستى كه اين نعمت استدراج است از جانب او. بعد اين آيه تلاوت نمود.

از حضرت على عليه السّلام مروى است: يا ابن ادم اذا رأيت ربّك سبحانه يتابع عليك نعمه و انت تعصيه فاحذره‌ «3» اى پسر آدم، هر گاه ديدى پروردگار تو كه منزه است از تمام نقايص، پى در پى عطا كند به تو نعمتهاى خود را و حال آنكه معصيت كنى، پس بترس از او و بپرهيز از معاصى، كه تتابع نعم با وجود

«1» بحار الانوار، جلد 13، صفحه 350، حديث 39.

«2» مجمع البيان ج 2 ص 302.

«3» نهج البلاغه، حكمت 24.

تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 271

معصيت استدراج است از حضرت سبحان تا داخل نشوى در كريمه‌ «سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ»* «1».

خلاصه ابواب نعم خود را بر كفار كه اصحاب استدراج مفتوح ساختيم‌ حَتَّى إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا: تا اينكه شاد شدند بر وجه نظر و شگفت داشتند به آنچه داده شدند از انواع نعم و دل در آن بستند و آن را سبب استيفاى لذات ساخته به اشتغال نعم از منعم بازماندند و به مراسم شكر و لوازم سپاسدارى اقدام ننمودند، لذا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً: گرفتيم ايشان را ناگهان به عقوبت و عذاب‌ فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ‌: پس آنگاه ايشان بعد از معاينه عذاب، بسيار حسرت خورندگان و پشيمانان و مأيوسانند.

العياشى عنه عليه السّلام: لمّا تركوا ولاية على و قد امروا بها اخذناهم بغتة (الايه) قال نزلت فى ولد العبّاس‌ «2».

عياشى از آن حضرت روايت نموده: وقتى كه ترك كردند ولايت على عليه السّلام را و حال آنكه امر شده بودند به آن، گرفتيم ايشان را به ناگهان (الخ) بعد فرمود نازل شده است در حقّ بنى عباس.

حضرت باقر عليه السّلام فرمايد: پس چون ترك كردند ولايت على بن ابى طالب عليه السّلام را و حال آنكه بتحقيق امر شده بودند به آن، گشوديم بر آنها ابواب هر چيز را. مراد دولت و بسط مكنت آنهاست در دنيا و يك مرتبه ناگهان گرفتيم آنها را به قيام قائم به نحوى كه گويا از آنها سلطانى نبوده است هرگز. «3»


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَيْهِمْ أَبْوابَ كُلِّ شَيْ‌ءٍ حَتَّى إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ (44)

ترجمه‌

پس چون فراموش كردند آنچه را تذكر داده شدند بآن گشوديم بر ايشان درهاى هر چيزيرا تا آنكه چون شاد شدند بآنچه داده شدند گرفتيم ايشانرا ناگهان پس‌

جلد 2 صفحه 321

آنگاه ايشان نوميدانند.

تفسير

پس از آنكه خداوند بنده را مبتلا نمود براى آنكه متوجّه بحق شود و توبه نمايد و بواسطه امور مذكوره در آيه سابقه متوجّه نشد و متعظ نگرديد خداوند درهاى نعمت و وسعت و صحّت و فراغت و رفاهيّت را بروى او مى‌گشايد تا بكلّى مست دنيا و سرگرم بنعيم آن شود و از منعم چشم بپوشد ناگهان از راهى كه هيچ انتظار ندارد عذاب را بر او وارد ميسازد و ميگيرد او را بجرم اعمالش بطوريكه متحيّر و متحسّر و نااميد از نجات و مأيوس از رحمت و واله و سرگردان ميماند و اين سلوك خدا را با خلق استدراج گويند چنانچه در مجمع از پيغمبر (ص) روايت نموده است كه فرمود وقتى ديدى خداوند عطا مى‌كند بر گناهكار همانا اين استدراج است از او و اين آيه را تلاوت نمود و از امير المؤمنين (ع) روايت نموده است كه وقتى ديدى خداوند پى در پى نعمت بتو مى‌دهد در حذر باش از آن و قمى ره از حضرت باقر (ع) روايت نموده كه مراد از نسيان ذكر ترك ولايت امير المؤمنين (ع) است و مراد از فتح ابواب دولت دنيا و بسط يد مخالفان است و مراد از اخذ ناگهان قيام قائم است و معلوم است كه مراد تطبيق مدلول است نه تعيين آن و فوائد و حكم استدراج زياد است از آن جمله آنكه اتمام حجت است از حق بر خلق كه هر نوع خداوند با آنها سلوك فرموده چه ابتلاء ببلا بوده چه تنعّم به نعمت بوظيفه خود عمل ننمودند و متوجه بحق نشدند ديگر كمال استحقاق آنها است براى عذاب چون هر قدر نعمت زيادتر شود كفرانش بيشتر موجب استحقاق است و نيز آنكه بعد از وفور نعمت و پرورش يافتن در آن تأثير عذاب زيادتر است ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَلَمّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِه‌ِ فَتَحنا عَلَيهِم‌ أَبواب‌َ كُل‌ِّ شَي‌ءٍ حَتّي‌ إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذناهُم‌ بَغتَةً فَإِذا هُم‌ مُبلِسُون‌َ (44)

‌پس‌ چون‌ فراموش‌ كردند آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ بآنها تذكر داده‌ شد بآن‌ چيز باز ميكنيم‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ درهاي‌ ‌هر‌ چيزي‌ ‌را‌ ‌تا‌ زماني‌ ‌که‌ فرحناك‌ شدند بآنچه‌ بآنها داده‌ ‌شده‌ بناگاه‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ميگيريم‌ ‌پس‌ ‌در‌ اين‌گاه‌ مأيوس‌ ميشوند ‌از‌ نجات‌.

كليه‌ نعم‌ دنيويه‌ ‌از‌ مال‌ و جاه‌ و قدرت‌ و صحت‌ و غيرها ممكن‌ ‌است‌ تفضل‌ و نعمت‌ ‌باشد‌ و ممكن‌ ‌است‌ بلاء و نقمت‌ ‌باشد‌ و علامت‌ و نشانه‌ اينكه‌ ‌از‌ كدام‌ قسمت‌ ‌است‌ ‌اگر‌ صرف‌ دين‌ و آخرت‌ و راه‌هاي‌ الهيه‌ شد و مانع‌ نشد ‌از‌ وظائف‌ ديني‌ بلكه‌ مؤيد ‌آنها‌ شد ‌از‌ قسمت‌ اول‌ ‌است‌ و ‌اگر‌ صرف‌ معاصي‌ و ظلم‌ شد و موجب‌ طغيان‌ و تعدي‌ گرديد و مانع‌ ‌از‌ انجام‌ وظائف‌ ديني‌ گرديد بلكه‌ باعث‌ زيادتي‌ ‌در‌ كفر و عصيان‌ گرديد ‌از‌ قسمت‌ ثانيست‌ و ‌هر‌ دو قسمت‌ امتحان‌ بنده‌ ‌است‌ و آيات‌ و اخبار و عقل‌ ‌بر‌ ‌اينکه‌ مطلب‌ شاهد ‌است‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌آن‌ جمله‌ همين‌ ‌آيه‌ ‌است‌ و ‌آيه‌ شريفه‌ وَ لا يَحسَبَن‌َّ الَّذِين‌َ كَفَرُوا أَنَّما نُملِي‌ لَهُم‌ خَيرٌ لِأَنفُسِهِم‌ إِنَّما نُملِي‌ لَهُم‌ لِيَزدادُوا إِثماً وَ لَهُم‌ عَذاب‌ٌ مُهِين‌ٌ آل‌ عمران‌ ‌آيه‌ 171، و ‌آيه‌ سَنَستَدرِجُهُم‌ مِن‌ حَيث‌ُ لا يَعلَمُون‌َ اعراف‌ ‌آيه‌ 181، و ‌غير‌ اينها ‌در‌ ‌اينکه‌ قسمت‌.

و ‌در‌ قسمت‌ اول‌ وَ لَو أَن‌َّ أَهل‌َ القُري‌ آمَنُوا وَ اتَّقَوا لَفَتَحنا عَلَيهِم‌ بَرَكات‌ٍ مِن‌َ السَّماءِ وَ الأَرض‌ِ اعراف‌ ‌آيه‌ 94، و بسياري‌ ‌از‌ آيات‌ ديگر مثل‌ إِلّا قَوم‌َ يُونُس‌َ لَمّا آمَنُوا كَشَفنا عَنهُم‌ عَذاب‌َ الخِزي‌ِ فِي‌ الحَياةِ الدُّنيا وَ مَتَّعناهُم‌ إِلي‌ حِين‌ٍ يونس‌ ‌آيه‌ 98، و ‌از‌ اخبار ‌در‌ كافي‌ ‌در‌ باب‌ شكر ‌از‌ عمر ‌بن‌ يزيد ‌که‌ ‌گفت‌

(قلت‌ لابي‌ ‌عبد‌ اللّه‌ ‌عليه‌ السّلام‌ انّي‌ سئلت‌ اللّه‌ عزّ و جل‌ ‌ان‌ يرزقني‌ مالا فرزقني‌ و انّي‌ سئلت‌ اللّه‌ ‌ان‌ رزقني‌ ولدا فرزقني‌ ولدا و سألته‌ ‌ان‌ يرزقني‌ دارا فرزقني‌ و ‌قد‌ خفت‌ ‌ان‌ ‌يکون‌ ‌ذلک‌ استدراجا ‌فقال‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ا ‌ما و اللّه‌ ‌مع‌ الحمد ‌فلا‌)

و اخباري‌ ‌که‌ ‌در‌ مدح‌ دنياي‌ بلاغ‌

جلد 7 - صفحه 68

و ذم‌ّ دنياي‌ ملعونه‌ وارد ‌شده‌ و عقل‌ ‌هم‌ ‌اينکه‌ موضوع‌ ‌را‌ درك‌ ميكند ‌که‌ ‌اگر‌ دنيا وسيله‌ آخرت‌ و سعادت‌ شد بهترين‌ چيزها ‌است‌ و ‌اگر‌ مورث‌ شقاوت‌ و هلاكت‌ شد بدترين‌ چيزها ‌است‌ لذا ميفرمايد فَلَمّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِه‌ِ نسيان‌ ‌در‌ اينجا نه‌ بمعني‌ فراموشي‌ ‌است‌ ‌که‌ رافع‌ تكليف‌ ‌است‌ و يكي‌ ‌از‌ تسعه‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ حديث‌ رفع‌ ‌است‌

(رفع‌ ‌عن‌ امتي‌ تسعة (السهو و النسيان‌ الحديث‌)

بلكه‌ بمعني‌ بي‌اعتنايي‌ و بي‌اهميتي‌ و بزبان‌ معروف‌ گوش‌ كري‌ ‌است‌ چنانچه‌ ‌در‌ ‌آيه‌ شريفه‌ ‌است‌ نَسُوا اللّه‌َ فَنَسِيَهُم‌ توبه‌ ‌آيه‌ 68، و مراد ‌از‌ ‌ما ذكّروا ‌به‌ فرمايشات‌ انبياء و دعوت‌ ‌آنها‌ بتوحيد و تصديق‌ ‌آنها‌ برسالت‌ و اطاعت‌ ‌آنها‌ و ترك‌ مخالفت‌ ‌آنها‌ ‌است‌.

فَتَحنا عَلَيهِم‌ أَبواب‌َ كُل‌ِّ شَي‌ءٍ اشاره‌ بوفور نعمت‌ ‌از‌ آسمان‌ و زمين‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ ‌از‌ زيادي‌ مال‌ و منال‌ و اولاد و حبوبات‌ و فواكه‌ و عدّه‌ و عدّه‌ و جاه‌ و غيرها ‌که‌ خداوند بآنها ميدهد ‌که‌ ‌هر‌ مقدار بتوانند ‌در‌ معاصي‌ طغيان‌ و سركشي‌ كنند حَتّي‌ إِذا فَرِحُوا ‌حتي‌ اينكه‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌از‌ نيكان‌ ميدانند و افتخار ميكنند و تكبر ميورزند و اهل‌ ايمان‌ و تقوي‌ ‌را‌ خار و خفيف‌ و ‌آنها‌ ‌را‌ سركوب‌ ميكنند و بنده‌ ‌خود‌ ميشمارند چنانچه‌ يزيد تمسك‌ بآيه‌ قُل‌ِ اللّهُم‌َّ مالِك‌َ المُلك‌ِ ميكند و ‌خود‌ ‌را‌ عزيز و حسين‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌را‌ ذليل‌ ميشمارد غافل‌ ‌از‌ اينكه‌ فرعون‌ و نمرود و شداد و صد هزار ديگر ‌از‌ كفار و ظلمه‌ عزّت‌ ‌آنها‌ بمراتب‌ فوق‌ عزت‌ يزيد بوده‌ و انبياء ‌که‌ ‌در‌ شكنجه‌ ‌آنها‌ افتادند، بعضي‌ ‌را‌ كشتند ‌ يا ‌ ‌با‌ ارّه‌ دو نيم‌ كردند ‌ يا ‌ سر بريدند ‌ يا ‌ سوزانيدند ‌ يا ‌ زنده‌ زير خاك‌ كردند ‌آنها‌ ذليل‌ بودند وَ سَيَعلَم‌ُ الَّذِين‌َ ظَلَمُوا أَي‌َّ مُنقَلَب‌ٍ يَنقَلِبُون‌َ شعراء ‌آيه‌ 228.

بِما أُوتُوا ‌از‌ دولت‌ و مكنت‌ و رياست‌ و لشگر و قوي‌ و امثال‌ اينها أَخَذناهُم‌ بَغتَةً بعذاب‌ الهي‌ ‌از‌ صيحه‌ و صاعقه‌ و غرق‌ و خسف‌ و ‌غير‌ اينها فَإِذا هُم‌ مُبلِسُون‌َ بيچاره‌ ميشوند و آنچه‌ ‌در‌ دست‌ داشتند ‌از‌ ‌آنها‌ گرفته‌ ميشود و هلاك‌

جلد 7 - صفحه 69

ميشوند و بعذاب‌ ابدي‌ ‌در‌ جهنم‌ ميسوزند و ميسازند.

برگزیده تفسیر نمونه


سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
  2. طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‌4، ص 421.
  3. آیه 24 سوره يونس، (ترجمه)؛ «مثل زندگى دنیا به آبى می‌ماند كه از آسمان فرستیم تا به وسیله آن باران انواع گیاهان زمین از آنچه آدمیان و حیوانات می‌خورند، روئیده شود تا گاهى كه زمین از اثر خرمى آرایش شود و مردم آن خود را قادر و متصرف پندارند كه ناگهان فرمان ما به شب یا به روز در رسد و آن همه زیور زمین را درو كند و چنان خشك شود كه گوئى دیروز در آن هیچ چیزى نبوده، این گونه خداوند آیات خود را براى كسانى كه مى اندیشند، روشن مى گرداند».
  4. آیات 12 و 13 سوره انبياء، (ترجمه)؛ «هنگامى كه ستمكاران عذاب ما را مشاهده كردند، از آنجا رو به فرار نهند (در آن حال به آن‌ها خطاب شود) فرار نكنید بلكه به خانه‌هاى خود روى آورید و به اصلاح فسادى كه روزى ممكن است از آن بازخواست شوید، بپردازید».
  5. در تفسیر برهان از طبرى نقل شده است.
  6. تفسیر عیاشى.
  7. تفسیر ابوحمزه ثمالى.
  8. محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 332.

منابع