آیه 79 سوره زخرف

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۷ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۲۳:۴۲ توسط Quran (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{قرآن در قاب|أَمْ أَبْرَمُوا أَمْرًا فَإِنَّا مُبْرِمُونَ|سوره=43|آیه =79}} {{مش...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

أَمْ أَبْرَمُوا أَمْرًا فَإِنَّا مُبْرِمُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<78 آیه 79 سوره زخرف 80>>
سوره : سوره زخرف (43)
جزء : 25
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

بلی کافران بر کار (کفر و عصیان) تصمیم گرفتند ما هم (بر کیفر و انتقام ایشان) تصمیم گرفتیم.

بلکه آنان کار [توطئه و نیرنگ بر ضد حق] را محکم کردند، پس ما هم کار [عذاب] را بر آنان محکم می کنیم.

يا در كارى ابرام ورزيده‌اند؟ ما [نيز] ابرام مى‌ورزيم.

آيا آنها در اعتقاد خويش پاى فشرده‌اند؟ ما هم پاى فشرده‌ايم.

بلکه آنها تصمیم محکم بر توطئه گرفتند؛ ما نیز اراده محکمی (درباره آنها) داریم!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Have they settled on some [devious] plan? Indeed, We too are settling [on Our plans].

Or have they settled an affair? Then surely We are the settlers.

Or do they determine any thing (against the Prophet)? Lo! We (also) are determining.

What! have they settled some plan (among themselves)? But it is We Who settle things.

معانی کلمات آیه

«أَبْرَمُوا»: عزم را جزم کردند. تصمیم محکمی‌گرفتند. «أَمْراً»: مراد حیله و نیرنگ و توطئه قتل پیغمبر اسلام است. «مُبْرِمُونَ»: تصمیم‌گیرندگان. عزم را جزم‌کنندگان.

نزول

محمد بن یعقوب کلینى بعد از دو واسطه از ابوبصیر او از امام صادق علیه‌السلام نقل نماید و گوید: از امام درباره این آیه و آیه 80 پرسیدم، فرمود: درباره اهل البیت علیهم‌السلام نازل گردیده است و نیز باز کلینى بعد از چهار واسطه از عبدالرحمن بن کثیر و او از امام صادق علیه‌السلام نقل نماید که فرمود: بعضى از اصحاب از آنچه خداوند درباره ولایت امیرالمومنین على علیه‌السلام نازل نموده بود، کراهت داشتند و خداوند این آیه و آیه 80 را نازل فرمود.

و نیز محمد بن العباس بعد از شش واسطه از بریدة الاسلمى نقل نماید که گفت: پیامبر به بعضى از اصحاب فرمود: براى على به عنوان امیرمؤمنان درود فرستید و سلام کنید. مردى از آن میان برخاست و گفت: نه به خدا هرگز نبوت و امامت در یک خانواده جمع نشود سپس این آیه و آیه 80 نازل گردید، و نیز عبدالله بن عباس گوید: رسول خدا صلى الله علیه و آله درباره امارت على و ولایت او دو بار از مردم میثاق و عهد و پیمان گرفت. یکبار به آنان فرمود: آیا می‌دانید ولى شما کیست؟ گفتند: خدا و رسول او بهتر می‌دانند. پیامبر فرمود: ولى شما صالح المؤمنین است و با دست اشاره به على بن ابى طالب فرمود و بار دوم در روز غدیرخم بوده است که فرمود: «من کنت مولاه فهذا على مولاه».

اما عده اى در دل‌هاى خویش پنهان نموده بودند که این موضوع مهم و خطیر را به خانواده رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم واگذار نکنند و از ولایت و امارت على مانع شوند و خداوند رسول خویش را از این نیات پلید و سرى آنان مطلع فرمود و این آیه و آیه 80 را نازل نمود.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ «79»

بلكه آنان تصميم قطعى (بر نپذيرفتن حقّ) گرفتند، (اگر چنين است) پس ما نيز تصميم گرفته‌ايم (و كيدشان را بى‌اثر مى‌گذاريم).

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ (79)

«1» تبيان، ج 9 ص 217، قول اول از ابن عباس و سدى، قول دوم از عبد اللّه بن عمر.

«2» تبيان، ج 9 ص 217، قول اول از ابن عباس و سدى، قول دوم از عبد اللّه بن عمر.

جلد 11 - صفحه 500

و چون كفار نه فقط كراهت از حق داشتند بلكه در صدد ردّ حق و اثبات باطل نيز بودند، لذا حق تعالى فرمايد: نه چنان است كه در دنيا انكار مى‌كردند، أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً: بلكه محكم كرده بودند كارى را كه آن رد حق و ابطال آن يا كيد براى پيغمبر، فَإِنَّا مُبْرِمُونَ‌: پس بدرستى كه ما نيز در اين روز محكم كنندگانيم كارى را براى مكافات ايشان كه آن تعذيب آنهاست به عذاب جهنم.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لكِنْ كانُوا هُمُ الظَّالِمِينَ (76) وَ نادَوْا يا مالِكُ لِيَقْضِ عَلَيْنا رَبُّكَ قالَ إِنَّكُمْ ماكِثُونَ (77) لَقَدْ جِئْناكُمْ بِالْحَقِّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَكُمْ لِلْحَقِّ كارِهُونَ (78) أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ (79) أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ بَلى‌ وَ رُسُلُنا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ (80)

قُلْ إِنْ كانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِينَ (81) سُبْحانَ رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ (82) فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَ يَلْعَبُوا حَتَّى يُلاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ (83) وَ هُوَ الَّذِي فِي السَّماءِ إِلهٌ وَ فِي الْأَرْضِ إِلهٌ وَ هُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ (84) وَ تَبارَكَ الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما وَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (85)

ترجمه‌

و ستم نكرديم آنها را ولى بودند آنها ستمكاران‌

و ندا كنند اى مالك بخواه تا حكم كند بر ما بمرگ پروردگار تو گويد همانا شما درنگ كنندگانيد

بتحقيق آورديم براى شما حق را ولى بيشتر شما حقّ را ناخوش دارندگانيد

بلكه محكم گردانيدند امرى را پس همانا ما محكم گردانندگانيم‌

آيا ميپندارند كه ما نميشنويم سخن درونى و گفتار محرمانه بيرونى آنها را آرى و فرستادگان ما نزد آنها مينويسند

بگو اگر بود براى خداوند فرزندى پس من اوّلين عبادت كنندگانم‌

منزّه است پروردگار آسمانها و زمين و پروردگار عرش از آنچه وصف ميكنند

پس واگذارشان فرو روند در درياى جهالت و بازى كنند تا ملاقات كنند روزشان را كه وعده داده ميشوند

و او است آنكه در آسمان معبود است و در زمين معبود و او درست كردار دانا است و برتر است‌

آنكه مرا و را است پادشاهى آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است و نزد او است علم به قيامت و بسوى او باز گردانيده ميشويد.

جلد 4 صفحه 616

تفسير

خداوند متعال در تعقيب آيات سابقه كه متعرّض عذاب كفّار و فجّار شده بود ميفرمايد ما بآنها ستم ننموديم چون ما عادليم و كسى را بى سببى عذاب نميكنيم ولى آنها ستم نمودند بر پيغمبر ما و آل اطهار او و ما آنها را مجازات مينمائيم و چون مأيوس از نجات و رهائى از عذابند بمالك دوزخ كه مدير امور آن است از جانب خداوند بآواز بلند از شدّت عذاب خطاب نمايند كه ميخواهيم از تو بخواهى از خدا ما را مرگ دهد و گفته‌اند بعد از هزار سال مالك جواب ميدهد بايد شما هميشه در جهنّم بمانيد و خدا ميفرمايد ما حقّ را بتوسط پيغمبر بشما ارائه داديم ولى شما از حقّ بدتان مى‌آمد و قمّى ره فرموده مراد از حقّ ولايت امير المؤمنين عليه السّلام است بلكه اصرار و ابرام نمودند در انكار حق و مخالفت با اهل آن ما هم اصرار و ابرام مينمائيم در عذاب و جزاى آنها اينها گمان ميكنند كه ما سخنان درونى و گفتگوهائى را كه محرمانه با هم مينمايند در خارج براى ضديّت با خانواده رسالت و كوتاه نمودن دست ايشانرا از اجراى او امر حق نميشنويم و بيايد در سوره محمد (ص) انشاء اللّه تعالى از امام صادق عليه السّلام كه اين آيه در باره ايشان نازل شده و اينجا قمّى ره فرموده مراد معاهده آنها است در كعبه كه نگذارند امارت باهل بيت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم برسد ولى غافلند از آنكه خداوند همه جا حاضر و ناظر و شنوا است و ملائكه مأمور بنوشتن اعمال و اقوال بندگان تمام سخنان آنها را ثبت و ضبط مينمايند و چون مشركين مكّه و يهود و نصارى هر يك بنحوى قائل بودند كه خداوند اولاد دارد به پيغمبر صلى اللّه عليه و اله دستور داده شد كه بفرمايد اگر خدا فرزند داشت من كه اوّل عبادت كنندگان خدا بودم و معرفتم باو بيش از همه بود منكر نميشدم ولى من ميگويم خدا منزّه از ولد و والد و همسر و همتا و شريك است اين معنى بنظر حقير رسيد ولى مفسّرين هر يك معناى ديگرى نموده‌اند كه حاجت بذكر آنها نيست و قمّى ره فرموده مراد آنستكه من اوّل عار دارندگانم كه براى خدا ولد باشد و مؤيّد اينمعنى آنستكه بعضى بجاى العابدين العبدين قرائت نموده‌اند چون آن بمعناى بى‌رغبتان و ننگ و عار دارندگان است و در منتهى الارب يكى از معانى عابد را مرد با ننگ و عار ذكر نموده و نقل كرده كه بعضى عابدين در اين آيه را باين معنى دانسته‌اند و بنابر اين‌

جلد 4 صفحه 617

مراد ننگ و عار داشتن از عبادت چنين خدائى است و در احتجاج از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه مراد از عابدين جاحدين است و تأويل در اين قول باطنش ضدّ ظاهر است كه شايد اشاره به بيان حقير باشد و انصاف آنستكه ظاهر آيه شريفه هم اشكالى ندارد چون مفاد قضيّه شرطيّه اخبار از ملازمه است يعنى اگر خدا ولدى داشت من اوّل عبادت كنندگان آن ولد بودم براى عبادت و تعظيم والدش ولى من نيستم و عبادت نميكنم جز خدا را پس معلوم ميشود كه او ولد ندارد و محتمل است تأويل بعار و انكار براى رفع زنندگى آن بنظر عاميانه شده باشد و اللّه تعالى و امنائه اعلم بحقائق آياته و تنزيه فرموده است خداوند خود را از آنچه اثبات مينمايند كفار براى او از ولد و شريك چون خالق آسمانها و زمين و عرش كه مكرّر مراد از آن بيان شده در ضمن آية الكرسى و غيرها بى‌نياز از اتّخاذ ولد و شريك است و امر فرموده است به پيغمبر خود كه آنها را بحال خودشان واگذار فرمايد تا در درياى جهالت و نادانى و محيط سفاهت و شهوت رانى غوطه‌ور شوند و در دنياى فانى بلهو و لعب مشغول گردند تا قيامت كه نتيجه اعمال خودشان را مشاهده نمايند و خداوند مستحق پرستش و ستايش است در آسمان و زمين و چون عبادت اهل آسمان و زمين هر كدام بحسب حال خودشان است و تفاوت دارد كلمه آله تكرار شده و تمام افعال او از روى علم و حكمت است و برتر و بالاتر است از آنكه وصف شود خداوندى كه سلطنت حقّه آسمانها و زمين و ما بين آن دو از آن او است و بركات او متّصل و دائم است بر اهل آنها و مانع و مزاحم و معارضى براى او نيست و علم بروز قيامت و موعد معيّن آن مخصوص باو است و بازگشت تمام خلق باو و حكم او است در آنروز و مكرّر ذكر شده است چگونگى آن و از امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده است كه بجاى يا مالك يا مال بترخيم و حذف حرف آخر قرائت فرموده و گفته‌اند مشعر است بضعف كفّار از اداء كلمه بتمامى و آيات اخيره تماما مثبت توحيد است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


أَم‌ أَبرَمُوا أَمراً فَإِنّا مُبرِمُون‌َ (79) أَم‌ يَحسَبُون‌َ أَنّا لا نَسمَع‌ُ سِرَّهُم‌ وَ نَجواهُم‌ بَلي‌ وَ رُسُلُنا لَدَيهِم‌ يَكتُبُون‌َ (80)

آيا محكم‌ مي‌كنند امر ‌خود‌ ‌را‌ ‌پس‌ محققا ‌ما ‌هم‌ محكم‌ مي‌كنيم‌ آيا گمان‌ مي‌كنند ‌که‌ ‌ما نمي‌شنويم‌ سرّ و نجواي‌ ‌آنها‌ ‌را‌ بلي‌ ملائكه‌ كتبه‌ رسل‌ ‌ما نزد ‌آنها‌ مي‌نويسند تمام‌ آنچه‌ مي‌گويند و ميكنند.

اخبار بسياري‌ داريم‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ دو آيه شريفه‌ ‌در‌ مورد امير المؤمنين‌ (ع‌) نازل‌ ‌شده‌ چون‌ پيغمبر اكرم‌ ‌در‌ چندين‌ مورد ولايت‌ و امارت‌ و خلافت‌ و امامت‌ و وصايت‌ ‌علي‌ ‌عليه‌ ‌السلام‌ ‌را‌ بيان‌ فرموده‌ يكي‌ روزي‌ ‌که‌ امر فرموده‌ ‌که‌ بروند و سلام‌ كنند ‌به‌ ‌علي‌ (ع‌) ‌به‌ لقب‌ امير المؤمنين‌ و يكي‌ ‌در‌ غدير خم‌ ‌که‌ فرمود

«‌من‌ كنت‌ مولاه‌ فهذا ‌علي‌ مولاه‌»

و يكي‌ روزي‌ ‌که‌ فرمود

«أ تدرون‌ ‌من‌ وليكم‌ قالوا اللّه‌ و رسوله‌ اعلم‌ ‌قال‌ صالح‌ المؤمنين‌ و اشار ‌الي‌ ‌علي‌ (ع‌) بيده‌ و ‌قال‌ ‌هذا‌ وليكم‌ بعدي‌»

منافقين‌ ‌در‌ مكه‌ و ‌در‌ طريق‌ ‌از‌ مكه‌ ‌به‌ مدينه‌ مجتمع‌ شدند و معاهده‌ كردند و قسم‌ ياد كردند ‌که‌ ‌اينکه‌ امر ‌را‌ نگذارند انجام‌ پذيرد و ‌با‌ يك‌ ديگر سرا نجوي‌ مي‌كردند و مكرها و حيله‌ها ‌به‌ كار زدند لكن‌ مكرر تذكر داده‌ايم‌ ‌که‌ اخباري‌ ‌که‌ ‌از‌ ائمه‌ ‌عليهم‌ ‌السلام‌ ‌در‌ تفسير آيات‌ وارد ‌شده‌ اغلب‌ بيان‌ مصداق‌ اتم‌ مي‌كند منافي‌ ‌با‌ عموم‌ آيات‌ نيست‌ لذا مي‌گوئيم‌.

أَم‌ أَبرَمُوا أَمراً مكرها و حيله‌ها ‌که‌ كفار و مشركين‌ و منافقين‌ و معاندين‌ و ضالين‌ و مضلين‌ و ‌من‌ يحذوا حذوهم‌ ‌در‌ مورد انبياء و ائمه‌ و مؤمنين‌ ‌در‌ ‌هر‌ عصر و زماني‌ ‌که‌ بكار مي‌زنند بالاخص‌ ‌در‌ مورد خلافت‌ و محكم‌ كاري‌ مي‌كنند خداوند مي‌فرمايد.

فَإِنّا مُبرِمُون‌َ ‌پس‌ ‌از‌ ابرام‌ ‌آنها‌ ‌ما ‌هم‌ محكم‌ كاري‌ ‌خود‌ ‌را‌ مي‌كنيم‌ و چنان‌ ‌آنها‌ ‌را‌ مي‌گيريم‌ بعذاب‌ سخت‌ چه‌ ‌در‌ دنيا و چه‌ ‌در‌ آخرت‌ چنانچه‌ ‌در‌ جاي‌ ديگر مي‌فرمايد وَ مَكَرُوا مَكراً وَ مَكَرنا مَكراً وَ هُم‌ لا يَشعُرُون‌َ‌-‌ نمل‌ آيه 51‌-‌ و مي‌فرمايد وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللّه‌ُ وَ اللّه‌ُ خَيرُ الماكِرِين‌َ‌-‌ آل‌ عمران‌ آيه 47.

أَم‌ يَحسَبُون‌َ أَنّا لا نَسمَع‌ُ سِرَّهُم‌ وَ نَجواهُم‌ همين‌ نحوي‌ ‌که‌ ‌از‌ مؤمنين‌ پنهان‌

جلد 16 - صفحه 60

مي‌كنند و سرا ‌با‌ يكديگر نجوي‌ مي‌كنند خيال‌ مي‌كنند ‌که‌ نمي‌شنويم‌ اسرار ‌آنها‌ ‌را‌.

بَلي‌ وَ رُسُلُنا لَدَيهِم‌ يَكتُبُون‌َ و ‌در‌ جاي‌ ديگر مي‌فرمايد وَ لَقَد خَلَقنَا الإِنسان‌َ وَ نَعلَم‌ُ ما تُوَسوِس‌ُ بِه‌ِ نَفسُه‌ُ وَ نَحن‌ُ أَقرَب‌ُ إِلَيه‌ِ مِن‌ حَبل‌ِ الوَرِيدِ‌-‌ إِذ يَتَلَقَّي‌ المُتَلَقِّيان‌ِ عَن‌ِ اليَمِين‌ِ وَ عَن‌ِ الشِّمال‌ِ قَعِيدٌ ما يَلفِظُ مِن‌ قَول‌ٍ إِلّا لَدَيه‌ِ رَقِيب‌ٌ عَتِيدٌ‌-‌ ق‌ آيه 15 ‌الي‌ 17‌-‌ و ‌در‌ نامه عمل‌ ثبت‌ ‌است‌ وَ يَقُولُون‌َ يا وَيلَتَنا ما لِهذَا الكِتاب‌ِ لا يُغادِرُ صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً إِلّا أَحصاها‌-‌ كهف‌ آيه 47.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 79)- در این آیه گوشه‌ای از کراهت و بیزاری آنها را از حق و طرفداری آنها را از باطل منعکس ساخته، می‌فرماید: «بلکه آنها تصمیم محکمی (بر توطئه) گرفتند ما نیز اراده محکم و تغییر ناپذیری (در باره آنها) داریم» (أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ).

آنها توطئه‌ها چیدند تا نور اسلام را خاموش کنند، و پیامبر صلّی اللّه علیه و اله را به قتل رسانند، و از هر طریقی بتوانند ضربه بر مسلمین وارد کنند.

ج4، ص385

ما نیز اراده کرده‌ایم آنها را در این جهان و جهان دیگر سخت کیفر دهیم.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. البرهان فی تفسیر القرآن.

منابع