آیه 135 آل عمران

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۳ سپتامبر ۲۰۱۵، ساعت ۰۸:۱۳ توسط History of islam (بحث | مشارکت‌ها) (History of islam صفحهٔ آیه ۱۳۵ آل عمران را به آیه 135 آل عمران که تغییرمسیر بود منتقل کرد)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

متن آيه

مشاهده آیه در سوره

«وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُواْ أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُواْ اللّهَ فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ وَ مَن يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللّهُ وَ لَمْ يُصِرُّواْ عَلَى مَا فَعَلُواْ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ».

مشاهده آیه در سوره


ترجمه آیه

و آنان كه چون كار زشتى كنند يا بر خود ستم روا دارند، خدا را به ياد مى آورند و براى گناهانشان آمرزش مى خواهند و چه كسى جز خدا گناهان را مى آمرزد و بر آنچه مرتكب شده اند با آن كه مى دانند كه گناه است پافشارى نمى كنند.

نزول

محل نزول:

اين آيه در همچون ديگر آيات سوره آل عمران در مدينه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل گرديده است. [۱]

شأن نزول:[۲]

عده اى از مؤمنين نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله آمدند و گفتند: يا رسول الله اگر قوم بنى‌اسرائيل گناهى مرتكب مي‌شدند. فرداى آن روز كفاره آن بر در سراى آنان نوشته مي‌شد و با اين كيفيت كفاره گناهان خود را مي‌دادند و پاك مى شدند.

معلوم مي‌شود آن‌ها از مسلمين بيشتر در نزد خداوند گرامى بوده اند. پيامبر در قبال اين درخواست سكوت اختيار فرمود: سپس اين آيه نازل گرديد و فرمود: شما را بشارت مي‌دهم كه اگر قوم بنى‌اسرائيل كفاره گناهان را به طرز مشقت‌آميزى انجام مي‌دادند، خداوند كفاره گناهان شما را ذكر و استغفار و توبه قرار داده است.[۳]

شيخ بزرگوار در اين باره اندك اشاره اى نموده ولى به عنوان شأن و نزول نياورده است، ابن بابويه بعد از شش واسطه از حسن بن حسن بصرى او از عبدالرحمن بن تميم الدوسى درباره نزول اين آيه شريفه چنين روايت كند كه معاذ بن جبل نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله به مسجد آمد و در حالتى كه گريه مي‌كرد بر پيامبر سلام كرد. پيامبر بعد از جواب سلام علت گريه را از معاذ پرسيد، معاذ گفت: يا رسول الله نزديك درب مسجد جوانى را ديدم كه داراى بدنى ورزيده و صورتى زيبا بود ولى مانند زن بچه مرده گريه مي‌كرد و در عين حال مي‌خواست خدمت شما برسد و از شدت گريه او من به گريه افتادم، اگر اجازه بفرمائيد به او بگويم كه خدمت برسد.

پيامبر به معاذ فرمود: بگو بيايد، جوان وارد شد و بر پيامبر سلام كرد. رسول خدا بعد از جواب سلام فرمود، اى جوان چرا گريه مي‌كنى؟ جوان گفت: يا رسول الله چرا گريه نكنم در حالتى كه مرتكب گناهى شده ام كه هيچ راه توبه و بازگشتى از براى من نيست و مي‌دانم كه خداوند مرا نخواهد بخشيد زيرا گناه من به آن اندازه شديد و بزرگ است كه اميدى به عفو و بخشش خداوند ندارم، پيامبر فرمود: آيا به خداوند شرك آورده اى؟ و يا چيزى و كسى را به او شريك قرار داده اى؟ جوان گفت: پناه مي‌برم به خداوند كه از براى او شريكى قائل شوم.

سپس فرمود: آيا كسى را به قتل رسانيده اى؟ جوان گفت: نه يا رسول اللّه، پيامبر فرمود: اى جوان خداوند گناهان را اگر چه به بزرگى كوه ها باشد خواهد بخشيد، جوان گفت: يا رسول اللّه گناه من از كوه‌ها هم بزرگتر است، سپس فرمود: اگر گناه تو به اندازه زمين و درياها و سنگ‌ريزه ها و درخت‌ها هم باشد خداوند آن را خواهد بخشيد.

جوان گفت: يا رسول الله، گناه من از آن‌ها هم بزرگتر و شديدتر است، باز پيامبر فرمود: اى جوان اگر گناه تو به اندازه آسمان‌ها و ستارگان و به بزرگى عرش و كرسى هم باشد، خداوند خواهد بخشيد. باز جوان گفت: يا رسول الله از آن‌ها هم بزرگتر است.

پيامبر بعد از شنيدن اين كلمات با حالت خشم به جوان مزبور نگريست و فرمود: واى بر تو اى جوان، آيا گناه تو از خداى تو هم بزرگتر است؟ در اين جا، آن جوان در حالتى كه به شدت به سر و روى خود مى كوفت، گفت: يا رسول الله خداى من پاك و منزه است و هيچ چيزى از او بزرگتر نمى تواند باشد و او خود بزرگتر از هر بزرگ است، سپس رسول خدا فرمود: در اين صورت آيا گناه بزرگ را كسى جز خداى بزرگ خواهد بخشيد؟ جوان گفت: نه يا رسول الله سپس جوان ساكت شد، باز پيامبر فرمود: اى جوان، چرا گناه خود را بيان نمى كنى؟

جوان چنين شرح داد و گفت: يا رسول الله هفت سال است كه كار من شكافتن قبور و نبش قبرهاى مسلمين است و با نبش قبر، مرده ها را از قبر بيرون مى آورم و كفن هاى آن‌ها را مى دزدم و سپس به فروش مي‌رسانم تا اين كه دختر يكى از انصار از دنيا رفت. وقتى كه او را دفن كردند، شبانه قبر اين دختر را شكافتم و كفن او را بيرون آوردم. موقعى كه خواستم از قبر بيرون بيايم شيطان مرا وسوسه كرد و به من گفت: مگر سفيدى بدن و زيبائى روى او را نمى بينى، چرا از او كام برنمي‌دارى؟ از اثر وسوسه شيطان نزد آن دختر مرده كه وى را برهنه نموده بودم، رفتم و با مرده او نزديك كردم خواستم بيرون بيايم از ترس به خود مى لرزيدم و در همان اوان بود كه صدائى به گوش من رسيد و مى شنيدم كه مى گفت: اى جوان واى بر تو، جواب خداى خود را كه مرا به اين روز نشاندى و تن مرا عريان و برهنه كردى و كار زشتى با من انجام دادى، چه خواهى داد؟ واى بر جوانى تو كه بايد روز رستاخيز در ميان آتش سوزان قرار بگيرى، وقتى جوان مزبور اين اعتراف را نزد رسول خدا نمود.

پيامبر فرمود: دور شو، اى جوان مي‌ترسم حرارت سوزان آتشى كه به آن عذاب مي‌شوى به من سرايت كند، جوان وقتى كه اين كلمات را از پيامبر شنيد بر شدت گريه و زارى خويش افزود و سر به بيابان گذاشت و خود را در دامنه كوه‌ها قرار داد و كار او جز گريه و انابه و توبه و پشيمانى در حالتى كه خود را مغلول در زنجير كرده بود چيز ديگرى نبود و چهل روز از اين قضيه گذشت تا اين كه شبى جوان مزبور در آن بيابان در حالتى كه به شدت مى گريست، گفت: بار خدايا، اگر از گناه من نمى گذرى مرا به آتش عقوبت خود بسوزان و از اين رسوائى دنيائى مرا رهائى بخش.

سپس اين آيه را خداوند به رسول خويش نازل نمود كه «وَالَّذِينَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً؛ كسانى كه عمل زنا انجام بدهند»، «أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ؛ و يا بر خويش ظلم فاحشى روا بدارند» كه بزرگتر از زنا و نبش قبر و دزدى كفن مرده باشد. «ذَكَرُوااللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ؛ و از خداوند بترسند و در توبه خويش عجله كنند و نزد من كه خداى آن‌ها هستم بيايند از گناه آن‌ها چشم‌پوشى خواهم كرد» زيرا اگر از نزد من بروند به كجا پناه ببرند و از چه كسى طلب عفو و بخشش نمايند. پس از نزول اين آية، رسول خدا تبسم فرمود و خوشحال گرديد و در حالتى كه اين آية را تلاوت مى فرمود. به اصحاب فرمود جستجو كنيد و به بينيد اين جوان كجاست؟

معاذ گفت: يا رسول الله، جايگاه او را كه دامنه كوه قرار دارد مي‌دانم، پيامبر با اصحاب خود را به بيابان و كوهى كه جوان مزبور خود را در آن پنهان كرده و به يكى از سنگ‌هاى كوه بسته بود رسانيدند و او را در حالى كه باز مشغول گريه و زارى و توبه و انابه بود و از اثر گريه زياد در ميان آفتاب رنگ وى سياه شد، يافتند. اصحاب از حال نزار آن جوان به گريه افتادند. پيامبر نزد او رفت و زنجيرى كه به خود بسته بود از دست و پاى او باز نمود و وى را در آغوش كشيد و فرمود: اى جوان خداوند تو را مورد عفو و بخشش قرار داد و از گناهان تو چشم پوشيد و اين آيه را براى او تلاوت فرمود و او را به بهشت بشارت داد.[۴]

پانويس

  1. طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‌2، ص 693.
  2. محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شيخ طوسي و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 148.
  3. تفاسير مجمع البيان و روض الجنان و كشف الاسرار.
  4. البرهان في تفسير القرآن.

منابع

  • قرآن کريم، ترجمه محمدمهدي فولادوند.
  • محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شيخ طوسي و ساير مفسرين خاصه و عامه، انتشارات اسلامي، تهران، 1361 ش.
  • فضل بن حسن طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، انتشارات ناصرخسرو، تهران، 1372 ش.

پيوندها

قرآن
متن و ترجمه قرآن
اوصاف قرآن (اسامی و صفات قرآن، اعجاز قرآن، عدم تحریف در قرآن)
اجزاء قرآن آیه، سوره، جزء، حزب، حروف مقطعه
ترجمه و تفسیر قرآن تاریخ تفسیر، روشهای تفسیری قرآن، سیاق آیات، اسرائیلیات، تاویل، فهرست تفاسیر شیعه، فهرست تفاسیر اهل سنت، ترجمه های قرآن
علوم قرآنی تاریخ قرآن: نزول قرآن، جمع قرآن، شان نزول، کاتبان وحی، قراء سبعه
دلالت الفاظ قرآن: عام و خاص، مجمل و مبین، مطلق و مقید، محکم و متشابه، مفهوم و منطوق، نص و ظاهر، ناسخ و منسوخ
تلاوت قرآن تجوید، آداب قرائت قرآن، تدبر در قرآن
رده ها: سوره های قرآن * آیات قرآن * واژگان قرآنی * شخصیت های قرآنی * قصه های قرآنی * علوم قرآنی * معارف قرآن