مستضىء
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
خلفای بنی عباس |
سفاح (132-136) • منصور (136-158) • مهدى (158-169) • هادى (169-170) • هارون الرشید (170-193) • امین (193-198) • مأمون (198-218) • معتصم (218-227) • واثق (227-232) • متوکل (232-247) • منتصر (247-248) • مستعین (248-251) • معتز (251-255) • مهتدى (255-256) • معتمد (256-279) • معتضد (279-289) • مكتفى (289-295) • مقتدر (295-320) • قاهر (320-322) • راضی (322-329) • متقی (329-333) • مستكفى (333-334) • مطیع (334-363) • طایع (363-381) • قادر (381-422) • قائم (422-467) • مقتدی (467-487) • مستظهر (487-512) • مسترشد (512-529) • راشد (529-530) • مقتفى (530-555) • مستنجد (555-566) • مستضىء (566-575) • ناصر (575-622) • ظاهر (622-623) • مستنصر (623-640) • مستعصم (640-656) |
ابو محمد حسن بن یوسف، پس از مرگ پدرش مستنجد [۱]، با لقب المستضی بامرالله در سال 566 ق بر تخت خلافت نشست. گفته میشود که او همچون پدرش خلیفهای دادگر و بخشنده بود.
این خلیفه 9 سال و 8 ماه خلافت کرد تا این که در سال 575 ق در اثر بیماری درگذشت.
در زمان این خلیفه سلسله فاطمیان مصر فرو پاشید.
پانویس
- ↑ وقتی خبر مرگ مستنجد پخش شد، ابن بلدي وزیر مستنجد، به همراه گروهى از امرا و لشكريان به دارالخلافه رفت، اماعضدالدين به دروغ بهبود خليفه را به او اطلاع داد و او به خانه بازگشت و همراهانش پراكنده شدند. سپس عضدالدين درهاي دارالخلافه را بست و درگذشت مستنجد را آشكار كرد و به اتفاق قطبالدين، حسن فرزند مستنجد را از زندان آزاد ساخت (ابن طقطقى، 319) و به شرط واگذاري سمتهای وزارت به عضدالدين و رياست دربار به كمال الدين پسر عضدالدين و نيز سمت سپهسالاری به قطبالدين، با او بيعت كردند و او را المستضى بامرالله لقب دادند.
منابع
- دانشنامه رشد.
- دائرة المعارف بزرگ اسلامی، جلد 3، مدخل ابن بلدی از محمد عبدعلی.