مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

غزوه ذات الرقاع

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۳ اکتبر ۲۰۲۵، ساعت ۱۴:۴۸ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«غزوه ذات‌الرقاع» در سال چهارم یا پنجم هجری به وقوع پیوسته است. هدف از این غزوه، سرکوب کردن جنب و جوش‌هایی بود که از دو تیره "بنی‌محارب" و "بنی‌ثعلبه" از قبیله قبیله غطفان، بر ضد اسلام و مسلمین در حال انجام گرفتن بود.

غزوه ذات الرقاع
۲۵۰px
زمان جمادى الاول سال چهارم‌
مکان منطقه ذات الرقاع در ۸۵ کیلومتری شمال مدینه
غزوه قبلی غزوه بنی نضیر
غزوه بعدی غزوه بدر الموعد
علت غزوه مقابله با قبیله «غطفان» که سپاهیانى براى جنگ با مسلمین فراهم ساخته بودند.
نتیجه نبردی رخ نداد
دوطرف درگیری و تعداد آنها
مسلمانان

۴۰۰ تا ۸۰۰ نفر

کفار قبیله بنی غطفان
فرماندهان
رسول خدا(ص) ــــ
پرچم داران
ــــ ـــ
تلفات
ــــ ـــ
آیات مرتبط با این غزوه: آیه‌‌هاى ۱۰۱ تا ۱۰۳ از سوره نساء و به روایتی، برگزاری اولین نماز خوف

وجه تسمیه غزوه ذات‌الرقاع

«رُقاع» جمع رُقعه به معنای قطعه و تکه است، و در این که چرا این غزوه به این نام موسوم گردید وجوهی گفته اند:

  • براى این ذات الرقاع نامیده شد که مسلمانان اسب و شتر نداشتند تا سوار شوند. از این رو مجبور بودند این مسیر طولانى را پیاده بروند. لذا پاهاى خود را که از فرط پیاده روى سوده شده بود، کهنه ‌پیچ کردند.
  • از این رو ذات الرقاع نامیدند که مسلمانان در این غزوه پرچم‌هاى پینه ‌دار برافراشتند.
  • نام درختی بوده که مورد پرستش اعراب آن زمان بود و هر کس برای قضای حاجتش کهنه ای به آن بسته بود و به همین جهت آن را ذات الرقاع می گفتند و جنگ در نزدیکی آن اتفاق افتاده.
  • از این رو ذات الرقاع نامیده شد که در آنجا کوهى بود که رقاع نامیده‌ مى ‌شد و به رنگ سیاه، سفید و سرخ بود و در میان سعد و شقره در نزدیکى نخیل قرار داشت.
  • چنان که ابن حبان معتقد است، علت این نام‌گذارى آن بود که اسب‌ها در این غزوه، سیاه و سفید بودند. برخى احتمال داده‌اند که ابن حبان واژه جبل (کوه) را تغییر داده و آن را خیل (اسب) خواند باشد.[۱]
  • برخى نیز همه این امور را در نامگذارى ذات الرقاع دخیل دانسته ‌اند.[۲]

این جنگ را «غزوة الأعاجیب» هم نامیده ‌اند. چرا که کارهاى عجیب و غریبى در این غزوه اتّفاق افتاد. از دیگر نام‌هاى این جنگ، «غزوه بنى ثعلبه»، «غزوه محارب» و «غزوه بنى انمار» است.[۳]

تاریخ وقوع غزوه ذات‌الرقاع

گروهى وقوع این غزوه را در سال چهارم هجرى، پس از غزوه بنى نضیر در ماه ربیع الاول مى ‌دانند و برخى دیگر در ماه جمادى الاوّل.[۴] بر حسب قول سوم، دو ماه و بیست روز پس از غزوه بنى نضیر به وقوع پیوسته است. [۵] قیروانى مى‌گوید: پیامبر (ص) پنجم جمادى الاوّل از مدینه بیرون رفت و روز چهارشنبه، هشت روز مانده از این ماه بازگشت.[۶]

برخى عقیده دارند که آغاز این غزوه در دهم ماه محرم سال پنجم هجرى بوده است.[۷] برخى نیز آن را پس از جنگ بدر صغرى مى ‌دانند. [۸] نظر شمارى دیگر از جمله بخارى بر این است که ذات الرقاع پس از فتح خیبر در سال هفتم روى داده است.[۹]

وقایع مرتبط با این غزوه

گفته شده مردى که براى فروش کالایش به مدینه آمده بود به مسلمانان گفت که از نجد مى ‌آید و دیده است که کسانى در حال فراهم کردن نیرو براى جنگ با شما هستند. این افراد از قبایل بنى محارب و بنى ثعلب (هر دو از غَطَفان) بودند.[۱۰]

رسول خدا صلى الله علیه و آله همراه چهارصد و به قولى هفتصد یا هشتصد نفر عازم ناحیه مورد نظر شد تا به وادى شقره رسید. یک روز آنجا توقّف کرد و گروه‌هایى از مسلمانان را براى کسب خبر اعزام فرمود. همه آن‌ها شبانگاه بازگشتند و گفتند به کسى برخورد نکرده‌اند، امّا آثار پاهایى دیده‌اند که تازه بوده است. پیامبر (ص) همراه اصحاب حرکت کرد تا به سرزمین و جایگاه اصلى دشمن رسید، ولى دیدند که در آنجا هم هیچ کس نیست. اعراب که سپاه پیامبر (ص) را دیدند، پشت به مسلمانان کردند و از برخورد با آنان ترسیدند. آنان به قلّه کوه‌ها گریخته و در آنجا سنگر گرفتند. شمارى نیز در داخل دره‌ها موضع گرفتند و احدى جز زنان باقى نماندند.[۱۱] پیغمبر (ص) آهنگ مدینه کرد و جعال بن سراقه را از پیش فرستاد تا خبر سلامتى آنان را به مردم برساند.[۱۲]

تشریع صلوة خوف

در این که نماز خوف ابتدا در چه زمان و کدام جنگ خوانده شد، اختلاف است. طبرسى در «اعلام الورى» و بعضى دیگر، آن را در جنگ بنى لحیان گفته اند، و به گزارش واقدی در جریان صلح حديبيه بوده،[۱۳] ولى برخی در غزوه ذات الرقاع مى دانند.

عزالدین ابن اثیر نقل مى کند: رسول خدا صلى الله علیه و آله بعد از جریان بنى نضیر، ماه ربیع الاول و ربیع الثانی را در مدینه ماند و بعد به جنگ ذات الرقاع رفت و در آن صلوة خوف نازل شد.[۱۴]

در «الکافى» از امام صادق علیه السلام نقل شده: رسول خدا صلى الله علیه و آله در ذات الرقاع با اصحابش نماز خوف خواندند، اصحاب را دو گروه کردند؛ گروه اول روبروى دشمن ایستادند و گروه دیگر به آن حضرت اقتدا کردند. رکعت اول که خوانده شد، پیامبر در حال قیام ایستاد، اقتدا کنندگان، رکعت دیگر را خود خواندند، بعد به سرعت در مقابل دشمن ایستادند، گروه دیگر آمده و اقتدا کردند، آن حضرت رکعت دوم را با آن ها خواند و سلام داد و آن ها رکعت دوم را خود خواندند.[۱۵] [۱۶]

ماجرای نماز عباد بن بشر

در این جنگ زنی از قبیله دشمن به دست مسلمانان اسیر شد و چون شوهر آن زن از اسارت همسرش مطلع گردید، به تعقیب لشکر مسلمانان حرکت کرد تا تلافی کرده و دستبردی به مسلمانان بزند، یا اگر بتواند انتقام گرفته و یکی از آن ها را به اسارت برده یا به قتل برساند. لشکر مسلمانان به دره ای رسیدند و چون شب فرا رسید فرود آمدند. پیغمبر فرمود: کیست که امشب ما را نگهبانی و حراست کند؟ عمار بن یاسر از مهاجرین و عباد بن بشر یکی از انصار مدینه این کار را به عهده گرفتند و هر دو به دنبال ماموریت، به دهانه دره رفتند.

و چون بدانجا رسیدند با یکدیگر قرار گذاردند تا شب را دو قسمت کنند و هر کدام قسمتی بخوابند و آن دیگری نگهبانی کند، نیمه اول سهم عباد بن بشر شد که نگهبانی کند و عمار بن یاسر بخوابد. عمار خوابید و عباد بن بشر به نماز ایستاد، طولی نکشید که همان مرد مشرک - که به تعقیب همسرش آمده بود - سر رسید و از دور که نگاه کرد شخصی را دید که همانند ستونی سر پا ایستاده برای این که مطمئن شود او انسان است یا نه، تیری به طرف او انداخت. تیر آمد و بر بدن عباد خورد ولی نمازش را قطع نکرد و تیر را از بدنش کشید و به نماز ادامه داد. آن مرد تیر دوم را رها کرد آن تیر هم به بدن عباد خورد ولی نمازش را قطع نکرده و آن را از بدن خود کشید و ادامه به نماز داد و چون تیر سوم به بدنش خورد به رکوع و سجده رفت و نمازش را تمام کرده و عمار را از خواب بیدار نمود و بدو گفت: برخیز که من دیگر قدرت این که روی پا بایستم ندارم، عمار از جا برخاست و مرد مشرک که دانست آنها دو نفر هستند فرار کرد.

عمار نگاهش به بدن عباد افتاد و او را غرق خون دید و چون جریان را پرسید به عباد گفت: چرا تیر اول را که خوردی مرا بیدار نکردی؟ عباد گفت: سوره ای از قرآن می خواندم که دلم نیامد آن را قطع کنم.[۱۷] ولی وقتی دیدم تیرها پی در پی می آید به رکوع رفتم و نماز را تمام کردم. و به خدا سوگند اگر ترس این نبود که در انجام دستور رسول خدا صلی الله علیه و آله کوتاهی کرده باشم و دشمن دستبردی بزند، به هیچ قیمتی حاضر نبودم نمازم را قطع کنم، اگرچه نفسم قطع شود و جان بر سر این کار بگذارم.[۱۸]

پانویس

  1. فتح البارى، ۷/ ۳۲۳؛ المواهب اللدنیه، ۱/ ۱۰۶
  2. تاریخ الخمیس، ۱/ ۴۶۴؛ تاریخ الاسلام( ذهبى)، ۱/ ۲۰۰-۲۰۱؛ المغازى، ۱/ ۳۹۵؛ سیره ابن کثیر، ۳/ ۱۶۰؛ البدایة و النهایه، ۴/ ۸۳؛ البدء و التاریخ، ۴/ ۲۱۳.
  3. سیره حلبى، ۲/ ۲۷۰؛ سیره دحلان، ۱/ ۲۶۴.
  4. تاریخ الخمیس، ۱/ ۴۶۳؛ سیره مغلطاى، ۵۴؛ سیره حلبى، ۲/ ۲۷۰؛ دلائل النبوه( بیهقى)، ۳/ ۳۶۹- ۳۷۰؛ سیره ابن هشام، ۳/ ۲۱۳- ۲۱۴؛ تاریخ الاسلام( ذهبى)، ۱/ ۲۰۰؛ فتح البارى، ۷/ ۳۲۱
  5. تاریخ الخمیس، ۱/ ۴۶۳؛ اعلام الورى، ۸۹؛ بحار الانوار، ۲۰/ ۱۷۶- ۱۷۸.
  6. الجامع، ۲۷۹.
  7. سیره مغلطاى، ۵۴؛ شذرات الذهب، ۱/ ۱۱؛ الطبقات الکبرى، ۲/ ۶۱؛ تاریخ الاسلام( ذهبى)، ۱/ ۲۰۰؛ المغازى، ۱/ ۳۹۵؛ فتح البارى، ۷/ ۳۳۲.
  8. تاریخ الخمیس، ۱/ ۴۶۳- ۴۶۴؛ سیره مغلطاى، ۵۴
  9. صحیح بخارى، ۳/ ۲۳؛ تاریخ الخمیس، ۱/ ۴۶۳؛ سیره حلبى، ۲/ ۲۷۰.
  10. السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۲، ص ۲۰۳
  11. تاریخ الخمیس، ۱/ ۴۶۴؛ انساب الاشراف، ۱/ ۳۴۰؛ سیره حلبى، ۲/ ۲۷۱؛ دلائل النبوه( بیهقى)، ۲۷۱۰۳؛ الکامل فى التاریخ، ۲/ ۱۷۴؛ التنبیه و الاشراف، ۲۱۴؛ الطبقات الکبرى، ۲/ ۶۱؛ سیره ابن هشام، ۳/ ۲۱۴؛ تاریخ الاسلام( ذهبى)، ۱/ ۲۰۱؛ المغازى، ۱/ ۳۹۵- ۳۹۶؛ سیره ابن کثیر، ۳/ ۱۶۰-۱۶۱.
  12. الطبقات الکبرى، ۲/ ۶۱؛ نهایة الارب، ۱۷/ ۱۶۲؛ سیره دحلان، ۱/ ۲۶۵؛ سیره حلبى، ۲/ ۲۷۳
  13. المغازى/ترجمه، ص:۴۴۲.
  14. الکامل ابن اثیر، ج ۲ ص ۱۱۹.
  15. کافى، ج ۳، ص ۴۵۴.
  16. از هجرت تا رحلت، سید على اکبر قرشى.
  17. در برخی از تواریخ است که گفت: سوره کهف را می خواندم.
  18. زندگانی حضرت محمد صلی الله علیه و آله، سید هاشم رسولی محلاتی.

منابع

  • سیرت جاودانه/ ترجمه‌ الصحیح من سیرة النبی الأعظم‌، جعفر مرتضى عاملى/ مترجم محمد سپهرى‌، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى‌، ۱۳۸۴ش‌.
  • سیره رسول خدا، رسول جعفریان، انتشارات دلیل ما.
  • زندگانی حضرت محمد صلی الله علیه وآله، سید هاشم رسولی محلاتی.
غزوات پیامبر اکرم (ص)
2 هجری غزوه ودّان * غزوه بواط * غزوه عشيره‌ * غزوه كدر * غزوه بنى قينقاع * غزوه سويق‌
3 هجری غزوه بدر * غزوه غطفان‌ * غزوه احد * غزوه حمراء الأسد
4 هجری غزوه بنى نضير * غزوه ذات الرقاع * غزوه بدر الموعد
5 هجری غزوه دومة الجندل‌ * غزوه خندق یا احزاب * غزوه بنى قريظه‌
6 هجری غزوه بنى لحيان * غزوه ذى قرد * غزوه بنى مصطلق * غزوه حديبيه
7 هجری غزوه خيبر
8 هجری غزوه فتح مكه‌ * غزوه حنين * غزوه طائف‌
9 هجری غزوه تبوك‌
مسابقه از خطبه ۱۱۱ نهج البلاغه