ملا حسینقلی همدانی

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۴ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۰۶ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«ملا حسینقلی همدانی» (۱۲۳۹-۱۳۱۱ ق)، از عرفا و فقهای بزرگ شیعه در قرن سیزدهم و چهاردهم قمری و از شاگردان شیخ مرتضی انصاری و ملا هادی سبزواری بود. او به توصیه استاد دیگرش سید علی شوشتری، محور اصلی فعالیت‌های خود را بر ایجاد مکتب اخلاق و عرفان قرار داد و عرفای بزرگی چون شیخ محمد بهاری، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی و سید احمد کربلایی را تربیت نمود.

Hoseyn gholi.jpg
نام کامل ملا حسینقلی همدانی
زادروز ۱۲۳۹ قمری
زادگاه همدان
وفات ۱۳۱۱ قمری
مدفن کربلا

Line.png

اساتید

حاج ملا هادی سبزواری، شیخ مرتضی انصاری، سید علی شوشتری، شیخ محمدحسن نجفی،...

شاگردان

شیخ محمد بهاری، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، سید احمد کربلایی، سید جمال‌الدین اسدآبادی،...

آثار

تقریرات دروس شیخ انصاری، تقریرات درس سید علی شوشتری، صلاة المسافر، امالی در اخلاق،...

ولادت و خاندان

ملاحسینقلی همدانی در سال ۱۲۳۹ ه.ق در روستای «شوَند درگزین» از توابع همدان دیده به جهان گشود. نسب آخوند همدانی به جابر بن عبدالله انصاری، صحابی مشهور پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله می‌رسد. در کتاب «بزرگان و سخن سرایان همدان» آمده است: در زادگاه وی، شوَند درگزین جمع زیادی از نوادگان جابر زندگی می‌کنند. نزد آنان جامه‌ای از حضرت امام علی علیه السلام است. هرگاه مرض طاعون در آن منطقه و روستاهای اطراف پیدا می‌شده آن جامه را در آبی شستشو می‌دادند و به عنوان تبرک از آن آب می‌نوشیدند... کسانی که از آن آب می‌نوشیدند، به طاعون مبتلا نمی‌شدند. آن گاه که شاه عباس صفوی از این موضوع مطلع گردید، مقداری از این لباس را جهت تبرک از آنان گرفت. این جامه‌ای است که علی علیه السلام آن را به جابر، جد اعلای آخوند همدانی هدیه کرده است.[۱]

آخوند همدانی فرزند رمضان علی چوپان بود که بعد به شغل پینه‌دوزی (کفاشی) روی آورد. در اوایل زندگی، رمضان علی از داشتن فرزند محروم بود. تا این که توفیق زیارت امام حسین علیه السلام برای او حاصل شد. رمضان علی در کنار بارگاه ملکوتی امام حسین علیه السلام نذر کرد که اگر خداوند متعال فرزند پسری به او عنایت کند، نامش را در زمره غلامان آن حضرت ثبت کند و او را برای ترویج مذهب جعفری تربیت کند.

پس از مراجعت از کربلا، دعای او به هدف اجابت رسید و نذرش مقبول درگاه خداوندی قرار گرفت. خداوند متعال به او دو فرزند پسر عنایت کرد که اولی را حسینقلی (نوکر امام حسین علیه السلام) و فرزند دوم را کریم قلی (بنده خدا) نامید. رمضان علی علاقه شدیدی به روحانیت داشت. آرزویش این بود که فرزندانش از عالمان دین محسوب شوند.

تحصیلات و اساتید

آخوند ملا حسینقلی پس از گذراندن دروس ابتدایی، برای ادامه تحصیلات به تهران رفت. وی دروس سطح را در حوزه علمیه تهران آموخته و در مدرسه مروی، در درس آیت الله شیخ عبدالحسین طهرانی (شیخ العراقین) شرکت کرد. بعد از اقامت چند ساله در تهران، عشق و علاقه به حکمت و علوم عقلی او را به شهر سبزوار کشاند و در مکتب فیلسوف بزرگ و پرآوازه ایرانی، ملا هادی سبزواری شرکت کرد و از خرمن پرفیض آن حکیم عارف بهره برد. استاد مرتضی مطهری در این زمینه می‌گوید: «بزرگترین حسنه حکیم سبزواری، مرحوم حکیم ربانی، عارف کامل الهی، فقیه نامدار، آخوند ملا حسینقلی همدانی قدس سره است. این مرد بزرگ و بزرگوار که فرزند یک چوپان پاک سرشت بود، برای ادامه تحصیل از همدان به تهران آمد. جاذبه معنوی حکیم سبزواری او را به سبزوار کشانید. مدتی که تاریخ و مقداری را فعلاً نمی‌دانم، در حوزه آن حکیم شرکت کرد... اگر همه شاگردان حوزه حکیم سبزواری به حضور وی در حوزه او افتخار می‌کنند، حوزه حکیم به حضور چنین مردی مفتخر است».[۲]

آخوند ملا حسینقلی همدانی بعد از کسب علم و معرفت و حکمت از محضر ملا هادی سبزواری، برای ادامه تحصیلات راهی نجف گردید و در حوزه علمیه نجف به حلقه درس شیخ مرتضی انصاری پیوست. او سخنان استاد در درس های فقه و اصول را به رشته تحریر کشید. آخوند همدانی تا پایان زندگی آن استاد فرزانه، در درس او شرکت می‌کرد. او در مکتب شیخ انصاری به آن پایه از مقام فقهی رسید که او را از «اکابر فقهاء شیعه»[۳] قلمداد کردند. آخوند همدانی بعد از ارتحال شیخ انصاری، به تدریس درس خارج فقه و اصول پرداخت. برخی از شاگردانش مباحث فقهی وی را تقریر نموده‌اند.[۴]

آخوند ملا حسینقلی همدانی علاوه بر تحصیل فقه و اصول و علوم رایج حوزه، به تهذیب نفس و کسب کمالات معنوی پرداخت و در درس آقا سید علی شوشتری که بزرگترین مربی اخلاق و عرفان آن عصر بود، شرکت کرد. ملا حسینقلی همدانی از همان جلسه اول، مورد عنایت ویژه استاد قرار گرفت و در زمره شاگردان خصوصی آن بزرگوار محسوب شد.

او طریقه آشنایی خویش را با آقا سید علی شوشتری چنین بیان کرده است: «مدتی بود که در نجف اشرف به درس شیخ انصاری حاضر می‌شدیم، تا این که روزی متوجه شدم که شیخ همواره روزهای چهارشنبه به منزل آقا سید علی شوشتری می‌رود، من نیز روزی بدان جا رفتم و شیخ را دیدم که چون شاگردان نشسته و سید هم بر مسند استادی جای گرفته بود. با خود گفتم که من نیز باید همیشه به این درس حاضر شوم. چون برخاستم سید رو به من کرد و گفت: اگر خواستی تو نیز بیا و از آن روز به بعد پیوسته به حضورش شرفیات شده و بهره‌ها بردم».[۵]

آخوند همدانی در مکتب عرفان سید شوشتری، به مراتب عالی سیر و سلوک معنوی نائل شد. استاد به او علاقه ویژه‌ای داشت. علاقه استاد به او چنان بود که وقتی آخوند در مدرسه سلیمیه به مرض صعب العلاجی دچار می‌شود، صد تومان به پزشک حاذقی می‌دهد که او را درمان کند. در آن زمان ثروت کمتر کسی در نجف به صد تومان می‌رسید.[۶]

اساتید دیگری نیز در رشد شخصیت ملا حسینقلی همدانی تأثیر داشتند که می‌توان در ایران از سید محمد سلطان آبادی، و در عراق از شیخ محمدحسن نجفی، میرزا محمد حسن شیرازی و ملا علی رازی نام برد.

تدریس و شاگردان

آخوند همدانی در تربیت حقیقت جویان، توفیق کم نظیری داشت. سیصد تن از اولیاء الله در محضر انوار او تربیت شدند.[۷] شیخ آقا بزرگ تهرانی که دو سال بعد از رحلت آخوند همدانی وارد عراق شد، در مورد شعاع وسعت حوزه اخلاقی آخوند ملا حسینقلی همدانی می‌نویسد: او شاگردانی پرورش داد که ستارگان زینت بخش آسمان علم و فضیلت شمرده می‌شود. من هر چند محضر او را درک نکردم و تشرف به حضورش نصیبم نشد، ولی عده زیادی از شاگردانی که شب و روز با او بودند و به سعادت ابدی نائل شدند، را درک کردم. آخوند آنها را از آلودگی‌های این زندگی پاک کرده بود. آنها علم را با عمل آمیخته بودند و من اثر تربیت نیکوی او را به صورت روشن در چهره آنها دیدم. او حق بزرگی بر بیشتر علمای طبقه بعد از خود، از کسانی که من دیده‌ام دارد.[۸]

برخی از شاگردان ممتاز آخوند همدانی عبارتند از:

  1. شیخ محمد بهاری همدانی (متوفا: ۱۳۲۵ هـ.ق) او از اصحاب خاص آخوند همدانی بود. سید احمد کربلایی می‌گوید: ما پیوسته در خدمت مرحوم آیت الحق، آخوند ملا حسینقلی بودیم و آخوند صددرصد برای ما بود، ولی همین که آقای شیخ محمد بهاری با آخوند آشنا گردید، آخوند را از ما ربود.[۹]
  2. میرزا جواد آقا ملکی تبریزی (متوفا: ۱۳۴۳ هـ.ق): او از استادان علم عرفان و از مربیان بزرگ سیر و سلوک محسوب می‌شود. وی در چند جا از آثار خود، به بهره‌گیریش از آخوند ملا حسینقلی همدانی اشاره کرده و مراتب حق شناسی خود را به او بیان کرده است. مرحوم ملکی تبریزی استاد اخلاق و عرفان امام خمینی بود. امام خمینی آن چنان به او ارادت می‌ورزید که هنگام بازگشت از پاریس به ایران، در قم به قبرستان شیخان رفته و باکمال تواضع با تحت الحنک عمامه خویش ـ با آن که همیشه دستمال همراه داشت ـ غبار سنگ قبر استاد را زدود و به قرائت فاتحه و تلاوت قرآن پرداخت.[۱۰]
  3. سید احمد کربلایی طهرانی (متوفا: ۱۳۳۲ هـ.ق): او از بزرگان اهل عرفان می‌باشد و شاگردان مهمی در این رشته تربیت کرده است که آقا سید علی قاضی، معروف‌ترین استاد عرفان در عصر ما یکی از برجسته‌ترین تربیت یافتگان مکتب اوست. علامه طباطبایی شاگرد با واسطه او عبارات عالی در مورد عظمت ایشان بکار برده است.[۱۱]
  4. سید محمدسعید حبوبی: او از ملازمان آخوند بود و در ادبیات بسیار مهارت داشت و شعر نیز می‌سرود. این عارف سالک علاوه بر سیر و سلوک معنوی، در مسائل اجتماعی و سیاسی مسلمانان حضور فعال داشت و در انقلاب ۱۹۲۰ عراق، تحت رهبری شیخ محمدتقی شیرازی لباس رزم پوشید و در جبهه جنگ حاضر شد و حماسه‌ها آفرید.
  5. سید عبدالحسین موسوی لاری (۱۲۴۶ـ۱۳۴۲): او از مبارزان سرسخت علیه استعمار انگلیس بشمار می‌رفت.
  6. سید جمال الدین اسدآبادی: استاد مطهری می‌نویسد: «سید جمال در نجف از محضر حکیم متأله، فیلسوف عالیقدر و عارف بزرگ آخوند ملا حسینقلی همدانی بهره‌مند شده است. سید جمال در حضور او با علوم عقلی و مسائل معنوی و عوامل عرفانی آشنا شده است. این بنده از وقتی که به این نکته در زندگی سید پی بردم، شخصیت سید در نظرم بُعد دیگر و اهمیت دیگری پیدا کرد».[۱۲]
  7. سید حسن صدر، نویسنده تکملة أمل الآمل
  8. شیخ محمدباقر نجم‌آبادی
  9. آقا سید کمال دولت‌آبادی
  10. سید علی همدانی
  11. سید ابوالقاسم اصفهانی (داماد آخوند)
  12. سید محمدتقی اصفهانی
  13. شیخ آقا رضا تبریزی
  14. حاج شیخ علی قمی
  15. سید محمدتقی شاه عبدالعظیمی
  16. سید محمود طالقانی نجفی
  17. شیخ موسی آل شراره عاملی
  18. سید عبدالغفار مازندرانی
  19. شیخ باقر قاموسی نجفی
  20. شیخ علی، فرزند آخوند
  21. سید محسن امین عاملی، نویسنده اعیان الشیعه
  22. سید مهدی حکیم نجفی
  23. میرزا باقر قاضی طباطبایی
  24. میرزا ابوالقاسم معین الغرباء
  25. منصور علی کیوان قزوینی، نویسنده رساله راز گشا
  26. سید مرتضی کشمیری
  27. غلامحسین رشتی
  28. حاج علی محمد نجف آبادی
  29. آقا سید علی عرب.[۱۳]

و نیز صدها انسان ره یافته که از محضر عرفان آخوند بهره‌‌مند شدند و به مقامات عالی عرفان نایل آمدند که طریقه سیر و سلوک آن ها، در نهایت، با واسطه‌یابی به مکتبی می‌رسد که آخوند ملا حسینقلی آن را بنا نهاد و این بزرگترین توفیقی بود که خداوند به او عنایت کرده بود.

آثار و تألیفات

درخشش بیشتر آخوند همدانی در تکمیل نفوس و تربیت انسان های صالح می‌باشد و محور تلاش های آخوند در حوزه عرفانی ـ تربیتی متمرکز بود، ولی با این حال، آثاری مکتوب از ایشان به یادگار مانده است:

  1. تقریرات دروس فقه و اصول شیخ انصاری.
  2. صلاة المسافر.
  3. تقریرات درس فقه: در مبحث رهن که توسط یکی از شاگردانش نوشته شده و در کتابخانه مرحوم محدث نوری موجود است. تقریرات درس فقه در چهار جلد.
  4. امالی: در موضوع اخلاق که بعضی از شاگردانش آن را جمع آوری نموده‌اند.
  5. تقریرات درس سید علی شوشتری، که به حسینیه شوشتری‌های نجف وقف شده است.
  6. مکاتبات و دستورالعمل‌ها: میرزا اسماعیل تبریزی آن ها را جمع کرده و در آخر کتاب «تذکرة المتقین» به چاپ رسیده است.[۱۴]

مکتب تعلیم و تربیت آخوند

آخوند همدانی پس از رحلت شیخ انصاری، تصمیم جدی گرفته بود که تدریس خارج فقه و اصول را به صورت گسترده و همگانی آغاز کند و برای همین منظور به تنظیم و تکمیل تقریرات درس شیخ همت گماشت، اما تدبیر الهی سرنوشت دیگری برای او رقم زده بود. زیرا در همان ایام، نامه‌ای از طرف استادش، سید علی شوشتری به او رسید که او را از تدریس فقه و اصول به صورت گسترده و همگانی بازداشت.

استادش به او توصیه نمود که محور اصلی فعالیت‌هایش را بر ایجاد مکتب اخلاق و عرفان قرار دهد.[۱۵] بر این اساس، آخوند ملا حسینقلی همدانی توصیه استاد را نصب العین قرار داد و تربیت نفوس مستعد را آغاز نمود. او با گردآوردن عالمانی مجاهد و مؤمنان مخلص، مشغول تربیت و تهذیب اخلاق و ریاضت آنان گردید تا آنها را از تنگنای ظلمتکده دنیا به فراخنای عالم قدس الهی بکشاند.

او توانست عارفان بزرگی را پرورش دهد که جزو افتخارات تشیع بشمار می‌آیند. حوزه پربرکت عارف همدانی که حدود ۳۰ سال دوام یافت، آن چنان پربار بود که امروزه بعد از گذشت یک قرن از رحلت آن عارف کامل، شاهد آثار و برکات معنوی مکتب تربیتی او هستیم. عارف بلند همت همدانی با این که بیشترین همت خویش را در زمینه تدریس معارف صرف نمود، ولی از آن جا که یکی از شاگردان ممتاز فقه و اصول درس شیخ مرتضی انصاری بود، از پرداختن به فقه و اصول غفلت نورزید. او صبحگاهان به تدریس اخلاق و عرفان همت گماشته و سپس بر اساس تقریرات درس شیخ انصاری، به تدریس فقه و اصول می‌پرداخت.

محفل درس او حال و هوای دیگری داشت و فضای آن آکنده از عطر معنوی و روحانیت بود. آن مربی عارف گاهی در اثنای درس از بیم آن که سخنان علمی و لذت تدریس او را از یاد یار و فیض حضور بازدارد و از مبدأ هستی غافل سازد، لحظاتی را به سکوت می‌گذرانید.[۱۶]

به هنگام تدریس، شاگردانش آن چنان تحت تأثیر سخنان او قرار می‌گرفتند که خویش را از یاد می‌بردند و ساعت ها محو روحانیت کلام استاد می‌شدند. علامه طباطبایی نقل می‌کند: «مرحوم آقا سید علی قاضی می‌فرمود: در ایام تشرفم به نجف اشرف، روزی در معبری فردی را دیدم که کنترل کافی بر خویش نداشت. از یکی پرسیدم: آیا این مرد اختلال فکر و حواس آرد؟ در پاسخ گفت: خیر، او هم اکنون از جلسه درس اخلاق آخوند ملا حسینقلی همدانی برخاسته است و این از خود بی‌خودی که در او مشاهده می‌شود، تأثیر کلام و تصرف روحی آن جناب است».[۱۷]

ملاحسینقلی همدانی نقطۀ عطفی در تاریخ رویکرد معنوی و عرفانی در حوزه‌های علمیه بود. بدون شک درک محضر حکیم سبزواری ، و تبحرش در فقه پس از بهره‌مندی از محضر شیخ انصاری، تأثیری بسزا در تعمیق معارف سید علی شوشتری داشته است. او با تسلط برمعارف عقلی و فقاهت، راه استادش (شوشتری) را چنان گسترش داد که پس از او نوعی مکتب تربیتی در نجف شکل گرفت.

شیوۀ سلوک ملاحسینقلی مبتنی بر معرفت نفس، التزام به مراقبه و اهتمام ورزیدن در مراتب چهارگانۀ آن است. بدین ترتیب که در اولین مرحله، سالک باید واجبات شرعی را به جا آورد و از محرّمات بپرهیزد.‌ وی بر این موضوع چندان تأکید داشت که می‌توان شاخص‌ترین مؤلفۀ سلوکی وی را حفظ حدود شریعت دانست. از میان چند نامه‌ای که از او در تذکرة‌المتقین آمده است،‌ این رویکرد به وضوح دریافت می شود. وی التزام به شرع را در تمام لحظات، تنها راه قرب به حق می‌دانست و معتقد بود که محبت الهی با ارتکاب به معاصی جمع شدنی نیست و اول و آخر و ظاهر و باطن دین همان ترک معصیت است. وی در دومین مرحله به سالک توصیه می‌کند که هر کاری را تنها برای رضای خدا انجام دهد تا این حالت در او ملکه شود. در مرحلۀ سوم باید خدا را پیوسته ناظر برخود بداند و در مرحلۀ چهارم برای آنکه خداوند را حاضر و ناظر در هر لحظه بداند و هر چه غیر حق است را از ذهن دور کند، باید به نفی خواطر بپردازد. از روشهای نفی خواطر در مکتب تربیتی ملاحسینقلی، ذکر، تلاوت قرآن، عبادت، توسل به معصومین علیهم‌الاسلام، و البته بهترین و سریع‌ترین روش نفی خواطر، توجه به نفس است،‌ بدین معنا که سالک در شبانه روز نیم ساعت یا بیشتر به نفس و به ارتباط آن با حق توجه کند تا به تدریج خواطر از آن نفی و معرفت نفس حاصل شود. بر اثر اهتمام به مراقبه و توجه به نفس، چهار عالم برسالک منکشف می‌گردد: توحید افعال، که در آن سالک در می‌یابد منشأ همۀ افعال در جهانِ خارج، خداست؛ توحید صفات، که در آن سالک هرگونه علم و قدرت و حیات و سمع و بصر را در موجودات، وابسته به حق ادراک می‌کند؛ توحید اسماء، که در این مرحله سالک درمی‌یابد هر موجودی به قدر سعۀ وجود خویش از خداوند عالم، قادر، حی، سمیع و بصیر بهره برده است؛ و آخرین مرحله، توحید ذات است که وصف ناشدنی است و تنها می‌توان گفت که در این مرحله، سالک هستی خود را گم می‌کند و در ذات حق فانی می‌گردد.[۱۸]

کمالات معنوی

الف. نفوذ کلام:

بدون تردید، یکی از رمزهای موفقیت‌های این فقیه عارف، سرعت تأثیر او در نفوس مستعد است. تأثیر کلام او چنان بود که با یک سخن، مخاطب خویش را تحت تأثیر قرار می‌داد. علت این نفوذ کلام را می‌توان در روح بلند او جستجو کرد. او در پیمودن راه حقیقت و سلوک در طریق الهی، دارای عزمی راسخ و همتی والا بود. به همین جهت، کلام و نگاهش هر شنونده و بیننده‌ای را متأثر می‌ساخت. در این زمینه حکایت‌های متعددی نقل شده است که به بعضی از آن ها اشاره می‌کنیم:

  • ۱. اسرار حق:

آیت الله نجابت شیرازی در شرح گلشن راز می‌نویسد: «حاج شیخ علی قمی[۱۹] ـ که رضوان خدا بر او باد ـ در مقدس بودن، نمره یک بود و همه در تقدس او متفق الکلمه بودند. آقا شیخ مجتبی لنکرانی یک زمانی برای بنده نقل کرد که شیخ علی قمی با پدر من همدرس بود. آن دو از خوش‌پوش های حوزه نجف محسوب می‌شدند. یعنی بهترین لباس ها را این ها می‌پوشیدند. چون درسشان هم خیلی خوب بود، در حوزه نجف مشارالیه[۲۰] بودند که درس را خوب می‌فهمند. به هیچ کس هم اعتنایی نمی‌کردند. یک روز آخوند ملا حسینقلی رضوان الله تعالی علیه در صحن نشسته بود. در این اثنا، آقا شیخ علی قمی از در قبله وارد حرم می‌شود. چشم مبارک آخوند ملا حسینقلی به او می‌افتد، شیخ علی بسر می‌دود تا می‌آید پهلوی آقا. آخوند ملا حسینقلی یک دقیقه در گوش او صحبت می‌کند. چه گفت؟ خدا می‌داند: دیگران هم نفهمیدند. شیخ علی قمی عقب عقب برمی‌گردد می‌رود. با فاصله اندکی، تمام لباس هایش را عوض می‌کند، توی درس هم قفل می‌زند به دهنش، یعنی این لذت سخن گفتن در درس از سرش پریده بود، لذت لباس های پاک و پاکیزه و گران قیمت از سرش پریده بود، تا آخر عمرش که او را می‌دیدیم، تمام لباسهایش کرباس بود.

  • ۲. اشعار ناقوسیه:

آخوند ملا حسینقلی همدانی در یکی از سفرهای خود، با جمعی از شاگردان به عتبات عالیات می‌رفت. در بین راه، به قهوه خانه‌ای رسیدند که جمعی از اهل هوی و هوس در آن جا می‌‌خواندند و پایکوبی می‌کردند. آخوند به شاگردانش فرمود: یکی برود و آنان را نهی از منکر کند. بعضی از شاگردان گفتند: این ها به نهی از منکر توجه نخواهند کرد. فرمود: من خودم می‌روم. وقتی که نزدیک شد، به رئیسشان گفت: اجازه می‌فرمایید من هم بخوانم، شما بنوازید؟ رئیس گفت: مگر شما بلدی بخوانی؟ فرمود: بلی. گفت: بخوان. آخوند شروع به خواندن اشعار ناقوسیه حضرت امیرمؤمنان علیه السلام کرد. آن جمع سرمست از لذت‌های زودگذر دنیوی، وقتی این اشعار را از زبان کیمیا اثر آن عارف هدایتگر شنیدند به گریه درآمده و به دست ایشان توبه کردند. یکی از شاگردان می‌گوید: وقتی که ما از آن جا دور می‌شدیم، هنوز صدای گریه آن ها به گوش می‌رسید.[۲۱]

  • ۳. مهر خوبان:

عبد فرار[۲۲] از اراذل و اوباش نجف اشرف بود که مردم او را در ظاهر، احترام می‌کردند تا از آزار و اذیت او در امان بمانند. این فرد شرور اگر میل به چیزی پیدا می‌کرد یا دوستدار مالی می‌شد، کسی نمی‌توانست او را از دست‌یابی به خواسته‌اش بازدارد. مردم نجف از دست او در آزار بودند. در یکی از شب ها که آخوند ملا حسینقلی همدانی از زیارت حضرت امیرالمومنین علیه السلام بازمی‌گشت، عبد فرار در مسیر راه او ایستاده بود. عارف همدانی بدون هیچ توجهی از کنار او گذشت. این بی‌توجهی آخوند بر عبد فرار سخت گران آمد. از جای خود حرکت کرد تا این شیخ پیر را تنبیه کند. دوید و راه را بر او سد کرد و با لحنی بی‌ادبانه گفت: هی! آشیخ! چرا به من سلام نکردی؟! عارف همدانی ایستاد و گفت: مگر تو کیستی که من باید حتماً به تو سلام می‌کردم؟ گفت: من عبد فرارم. آخوند ملاحسینقلی به او گفت: عبد فرار! افررتَ من اللهِ ام من رسولهِ؟ تو از خدا فرار کرده‌ای یا از رسول خدا؟ و سپس راهش را گرفت و رفت. فردا صبح، آخوند ملا حسینقلی همدانی درس را تمام کرده، رو به شاگردان نمود و گفت: ‌امروز یکی از بندگان خدا فوت کرده هر کس مایل باشد به تشییع جنازه او برویم. عده‌ای از شاگردان آخوند به همراه ایشان برای تشییع حرکت کردند. ولی با کمال تعجب دیدند آخوند به خانه عبد فرار رفت. آری او از دنیا رفته بود. عجبا! این همان یاغی معروف است که آخوند از او به عنوان بنده خدا یاد کرد و در تشییع جنازه او حاضر شد؟! به هر حال تشییع جنازه تمام شد. یکی از شاگردان آخوند به نزد همسر عبد فرار رفته و از او سؤال کرد: چطور شد که او فوت کرد؟ همسرش گفت: نمی‌دانم چه می‌شد؟ او هر شب دیروقت با حال غیرعادی و از خود بی‌خود منزل می‌آمد، ولی دیشب حدود یک ساعت بعد از اذان مغرب و عشا به منزل آمد و در فکر فرورفته بود و تا صبح نخوابید و در حیاط قدم می‌زند و با خود تکرار می‌کرد: عبد فرار تو از خدا فرار کرده‌ای یا از رسول خدا؟! و سحر نیز جان سپرد. عده‌ای از شاگردان آخوند فهمیدند این جمله را آخوند ملا حسینقلی همدانی به او گفته است. چون از او سؤال کردند، ایشان فرمودند: «من می‌خواستم او را آدم کنم و این کار را نیز کردم، ولی نتوانستم او را در این دنیا نگه دارم».[۲۳]

ب. عفو و گذشت:

کرامت نفس و بزرگواری ایشان از جمله خصلت‌هایی است که در شاگردان و یاران او نفوذ کرده بود. در این مورد، علامه طهرانی از نوه آخوند نقل می‌کند: «در یکی از سفرهای زیارتی که آخوند با اصحابشان پیاده به کربلا مشرف می‌شدند، در راه، راهزنان بیابانی اموال ایشان را غارت کرده و هر چه دارند، می‌ربایند. سپس که عارف همدانی را می‌شناسند، به حضورشان آمده و هر چه ربوده بودند، تقدیم کرده و معذرت می‌خواهند. آخوند ملا حسینقلی فقط کتاب های وقفی را که ربوده بودند، پس می‌گیرد و بقیه کتب و اموال را نمی‌گیرد و می‌فرماید: «به مجرد سرقت، من ایشان را حلال کردم؛ چو راضی نشدم به واسطه من خداوند کسی را در آتش دوزخ بسوزاند و نمی‌خواهم به خاطر من لقمه حرام از گلوی کسی پائین برود و موعظه در او بی‌اثر باشد».[۲۴]

ج. صبر و بردباری:

آیت الله حسن زاده آملی می‌فرماید: «حضرت آیت الله ملا حسینقلی همدانی بعد از ۲۲ سال مجاهده با نفس و صبر و بردباری، نتیجه گرفت و آنها که دیر نتیجه می‌گیرند، پخته‌تر می‌شوند. باید صابر بود و یکی از کمالات آخوند، صابر بودن اوست».

د. تواضع و فروتنی:

آیت الله آقا سید علی عرب که حدود ۱۱ سال ملازم محضر آخوند ملا حسینقلی همدانی بود، در مورد حالات و کمالات استاد خویش می‌گوید: «روزی به قصد زیارت ابی عبدالله الحسین علیه السلام، همراه آن بزرگوار وارد حرم مقدس شدیم. آخوند ملا حسینقلی همدانی مشغول نماز زیارت شد. به علت ازدحام جمعیت، بدن آخوند هنگام نماز مقداری تکان می‌خورد. آن جا آقا شیخی از اهل مازندران بود که آخوند را نمی‌شناخت، ‌گفت:‌ این آقا چرا موقع نماز طمأنینه لازم را ندارد؟ من در پاسخ گفتم: ایشان پیرمرد است، نماز هم که نماز مستحب است. او قانع نشد و تصمیم داشت مطلب خود را به خود آقای آخوند متذکر شود. رفت خدمت آقا و عرض کرد: آقا! هنگام نماز، بدنتان طمأنینه لازم را نداشت! آخوند متوجه شد که او با زحمت حرف خود را بیان می‌کند، به او فرمود: «چرا تذکر خود را با مشکل بیان می‌کنی؟ شما باید به من بگویید: آخوند تو چند وقت است نجف هستی، هنوز متوجه نشده‌ای که در نماز باید طمأنینه را رعایت نمود. تذکر تو بجاست و نباید چیزی مانع آن شود».[۲۵]

ایشان در خاطره دیگری، در مورد تواضع آن عارف فرزانه می‌گوید: «وقتی در خدمت آقای اخوند وارد مسجد سهله شدیم، افرادی زیادی از اصحاب آن بزرگوار تشریف داشتند. در زاویه‌ مسجد وقتی متوجه شدند آیت الله حاج آقا رضا همدانی مشغول نماز مغرب هستند، آقای آخوند متواضعانه به همراهان فرمود: به ایشان اقتدا کنیم و نماز را با ایشان بخوانیم».[۲۶]

هـ. راز پوشی:

بعضی از اولیای الهی در این عالم، باطن انسانها و صفات حیوانی آنان را می‌بینند و می‌شناسند، ولی از آن جا که مظهر صفت ستارالعیوب الهی‌اند، سرپوشی می‌کنند و رازهای مردم را فاش نمی‌کنند. عارف فرزانه همدانی از این چنین عظمت روحی برخوردار بود. شیخ محمد رازی در این رابطه، از زبان یکی از شاگردان آخوند نقل می‌کند: «آخوند ملا حسینقلی همدانی که مربی اخلاق و عالم ربانی و سالک حقیقی و دارای کرامات و صاحب مکاشفات و منامات بود، هر وقت به حرم مطهر امیرمؤمنان، امام علی علیه السلام مشرف می‌شد، با آداب خاص و خضوع و خشوع مخصوص می‌رفت و هنگام خروج، عبا را به سر انداخته و سر به زیرافکنده و با عجله به منزل خود می‌رفت. ما از نحوه تشرف آن چنانی و از برگشتن این چنینِ وی در تعجب بودیم، تا روزی در صحن مطهر مراقب ایشان بودم. وقتی به آن کیفیت بیرون آمد و به شتاب رفت، سر راه را بر او گرفته و به صاحب قبر مطهر علوی سوگند دادم که علت آن گونه تشرف و این گونه مراجعت چیست؟ گفت: اما آن گونه تشرف وظیفه هر کسی است که عارف به مقام ولی الله اعظم، امیرمؤمنان علیه السلام باشد که با کمال خضوع و خشوع مشرف گردد و اما علت این گونه مراجعت برای این است که اثر تشرف با معرفت به حضور و پیشگاه حضرت علی علیه السلام عوض شدن و رنگ ولایت گرفتن و بازشدن چشم و گوش ملکوتی است و چون حقایق و باطن اشیاء و اشخاص برایم منکشف می‌گردد، نمی‌خواهم چشم من به یکی از دوستانم بیفتد که مبادا آن ها را به غیر صورت انسان ببینم و رازهای پنهانی و عیوب نهانی آنان پیش من فاش شود. و در نتیجه نفس من از آنان مکدر شده و نسبت به او در من تنفر ایجاد گردد، دلم می‌خواهد سر آن ها حتی در پیش نفس من پوشیده بماند.[۲۷]

و. پناه بردن به خداوند برای حل مشکلات علمی:

آن عارف وارسته در حل مشکلات و معضلات علمی از خداوند متعال مدد می‌جست و شاگردانش را به این شیوه توصیه می‌کرد. میرزا جواد آقا ملکی در این مورد می‌فرماید: «استادمان ـ ملا حسینقلی همدانی ـ به ما توصیه می‌فرمود که وقتی در مسائل علمی متحیر شدید و برایتان مشکلی پیش آمد، به خداوند ملتجی شده و به پیشگاه حضرتش تضرع نمایید و این برای ما به تجربه ثابت شده است». ایشان در توضیح این مطلب می‌گوید: «سر این که تهجد و دعا، از اسباب تحصیل علم است، بدین علت می‌باشد؛ همان طور که در روایات بسیاری تصریح شده علم به کثرت تعلم نیست، بلکه نوری است که خداوند تعالی در قلب هر آن کس که بخواهد می‌افکند و تهجد نیز قلب را نورانی می‌گرداند و نور را در قلب مؤمن ثابت می‌نماید».[۲۸]

ز. مقابله با انحرافات:

حکیم همدانی در جلوگیری از انحرافات نقشی بسزا داشت. او با کسانی که به عنوان عرفان و سیر و سلوک، ‌صوفی گری می‌کردند و از جاده مستقیم شریعت منحرف می‌شدند، شدیداً مقابله می‌کرد؛ زیرا معتقد بود که کوچکترین لغزش و انحراف از صراط مستقیم شرع، دوری از حضرت حق را به دنبال خواهد داشت. او در این زمینه می‌فرمود: «بجز التزام به شرع شریف در تمام حرکات، سکنات، تکلمات، لحظات و غیرها راهی به قرب حضرت ملک الموت جل جلاله نیست و به خرافات ذوقیه (اگر چه ذوق در غیر این مقام خوبست) آن طور که عادت جهال صوفیه (خذَلهم الله جلّ جلاله) می‌باشد، راه رفتن چیزی جز دوری از حضرتش را دربرندارد؛ حتی شخصی هرگاه ملتزم به نزدن شارب و نخوردن گوشت بوده باشد، اگر ایمان به عصمت ائمه اطهار علیهم السلام آورده باشد، باید بفهمد که از حضرت احدیت دور خواهد شد».[۲۹]

وفات

مرحوم آخوند ملا حسینقلی همدانی پس از عمری تلاش در راه کمال و تربیت انسان های صالح، در تاریخ ۲۸ شعبان ۱۳۱۱ هـ.ق در کربلا ندای پروردگارش را لبیک گفت و در جوار رحمت حق آرمید. پیکر شریف آن مرحوم در حرم مطهر امام حسین علیه السلام در حجره چهارم صحن به خاک سپرده شد.

پانویس

  1. بزرگان و سخن سرایان همدان، ج ۲، ص ۶۷.
  2. خدمات متقابل اسلام و ایران، مطهری، ص ۶۰۴.
  3. نقباءالبشر، ص ۶۷۴.
  4. القضاء والشهادات فی فقه الباقر، ص ۶۶ و ۶۷ و ۱۰۲ والذریعه، ج ۴، ص ۳۷۲؛ نقباءالبشر، ج ۴، ص ۱۳۲۶.
  5. تاریخ حکماء و عرفاء متاخر بر صدرالمتالهین، ص ۱۳۳.
  6. نقباءالبشر، ج ۲، ص ۶۷۶.
  7. مهر تابان، ص ۱۳۹.
  8. نقباءالبشر، ج ۲، ص ۶۷۵.
  9. همان، ص ۲۲۰.
  10. داستان ها و نکته‌‌های برگزیده، نکته ۱۸۹.
  11. علامه طباطبایی در مورد ایشان می فرماید: السید الاجل، ابوالحسبین والمکرمتین ذوالمنقبتین، العارف الفقیه علم المعرفه و طود الفقه و منارالعلم و سناد العمل المرحوم الحاج سید احمد الکربلایی افاض الله علینا من برکاته.» دیباچه رساله محکمات.
  12. نهضت‌های اسلامی، ص ۳۹.
  13. اعیان الشیعه، ج۶، ص۱۳۶ و نقباءالبشر، ج۲، ص۶۷۵.
  14. اعیان الشیعه، ج ۶، ص ۱۳۶؛ تذکره المتقین، ص ۱۹۰ والذریعه، ج ۴، ص ۳۷۲.
  15. رساله لب اللباب، ص ۱۵۷.
  16. شجره طیبه، ص ۶، مقلات الحنفاء، ص ۲۲۷.
  17. کیهان اندیشه، ش ۱۵، ص ۴۵.
  18. دائره المعارف بزرگ اسلامی، مدخل "همدانی، ملاحسینقلی" از محمود شیخ، بازیابی: ‌۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۴
  19. یکی از شاگردان مکتب آخوند است که در سیر و سلوک به مقاماتی دست یافت. او با سید مرتضی کشمیری (از اوتاد وقت و دارای حالات و مقامات) مراوده داشت و درس های اخلاق آخوند را تقریر می‌کرد.
  20. مورد اشاره دیگران.
  21. مقدمه تذکره المتقین، ص ۲۰.
  22. عبد فرار یعنی بنده بسیار گریزان و در لهجه محلی لقب آن فرد شرور بوده است.
  23. شرح حال حکیم فرزانه حاج علی محمد نجف آبادی، ص ۲۷.
  24. روح مجرد. ص ۵۵۳.
  25. روزنامه اطلاعات، ۱۹/۵/۷۳.
  26. همان.
  27. قصه و نکته‌های برگزیده، شماره ۲۲۵.
  28. امام صادق علیه السلام فرموده: انه اذا تخلی العبد بسیده فی جوف اللیل المظلم و ناجاه اثبت له النور فی قلبه. اسرار الصلوة، ص ۲۹۴.
  29. تذکره المتقین، ص ۱۹۰.

منابع