اویس قرنی
«اویس قَرَنی» (م، ۳۷ ق)، از بزرگان تابعین اهل یمن و از زهّاد مشهور صدر اسلام بود. او در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله ایمان آورد، اما موفّق به زیارت آن حضرت نشد. اویس همچنین از اصحاب وفادار امام علی علیهالسلام بود و سرانجام در جنگ صفین به شهادت رسید. جملههای حکمتآمیزی درباره بیاعتباری دنیا و نزدیک بودن مرگ، از اویس قرنی نقل شده است.
محتویات
اویس قرنی در عصر پیامبر اکرم
اُویس بن عامر قَرَنی، در قَرَن از نواحی یمن دیده به جهان گشود و نسب او به یکی از قبایل یمنی به نام مذحج می رسد.[۱]
در سال دهم هجری، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، حضرت علی علیه السلام را به قصد تبلیغ اسلام به سوی یمن فرستاد. آن حضرت، مردم یمن را به اسلام دعوت کرد و مردم، گروه گروه دعوت حق را پذیرفتند و اویس قرنی هم که مشتاق نورِ معرفت و هدایت بود و تاریکی جهل و نادانی برای او آزاردهنده مینمود، با شور و اشتیاق بسیار به اسلام گروید و یکی از بهترین مُبلغان اسلام گردید.
سفر اویس برای دیدار پیامبر اکرم
مادر اویس، پیرزنی بیمار و نابینا بود. اویس به فرمایش پیامبر صلی الله علیه وآله به نیکی و مهربانی با والدین، مراقب مادر بود. هنگامی که شوق دیدار پیامبر اکرم، سرتاسر وجودش را فراگرفته بود، بر خویش واجب دانست با اجازه مادر، برای دیدار پیامبر به مدینه سفر کند. مادر که کسی جز اویس نداشت و نیازمند پرستاری بود، گفت: اگر پیامبر در مدینه نبود، توقف نکن و زود بازگرد.
اویس با شور و شوق دیدار پیامبر به مدینه سفر کرد. وقتی به مدینه رسید، باخبر شد که پیامبر به سفر رفته است. او که میدانست پیامبر راضی نیست برای دیدارش به مادری بیاحترامی شود، آخرین نگاه را به خانه گلین پیامبر دوخت و با سختی از شهر پیامبر خارج شد. هنگامی که پیامبر به مدینه بازگشت، به او عرض کردند: شترچرانی از یمن به نام اویس به این جا آمد و به شما سلام رسانید و بازگشت. پیامبر فرمود: «آری، این نور اویس است که در خانه ما هدیه گذاشته و خود رفته است».
اویس در نگاه پیامبر اکرم
از رسول خدا صلی الله علیه وآله احادیثی در گرامیداشت اویس قرنی نقل شده است. آن حضرت در حدیثی، اویس را دوست و یار خود و یکی از بهترین و نیکوکارترین تابعین معرفی میکند. بارها پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله به دیدار اویس اظهار اشتیاق میکرد و میفرمود: «هر کس او را ببیند، سلام مرا به او برساند».[۲] ایشان گاه رو به جانب یمن میکرد و میگفت: «من نسیم خدایی را از سوی یمن میبویم». سلمان فارسی پرسید: ای رسول خدا، این شخصی که بوی خوش او را از یمن میبویی، کیست؟ پیامبر فرمود: «در یمن شخصی است به نام اویس قرنی که در روز قیامت محشور میشود و جمعیت بسیاری را به تعداد افراد و قبیله پرجمعیتِ ربیعه و مُضرّ، شفاعت میکند».[۳]
در روایت دیگری آمده است پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به یاران خویش امر فرمودند که هر یک از شما اویس قرنی را ملاقات کرد، سلام مرا به او برساند و از او درخواست استغفار کند. اصحاب از وی پرسیدند: یا رسول الله، اویس قرنی کیست؟! پیامبر نشانههای وی را این گونه بیان کرد: «اویس چشمان سیاه مایل به کبودی دارد و بین دو کتف او، اثر ماهگرفتگی است. گندمگون بوده و چانهاش کشیده و قامتش معتدل است... قرآن تلاوت میکند و اشکش همواره از خوف خدا جاری است. دو جامه کهنه دارد. در زمین گمنام است، ولی آسمانیان او را میشناسند. اگر به خدا قسم خورد، سوگندش پذیرفته است. روز رستاخیز به دیگر مردمان گفته میشود وارد بهشت شوید، ولی به اویس میگویند بمان و شفاعت کن. خداوند به تعداد دو قبیله ربیعه و مُضرّ، شفاعت او را میپذیرد».
اویس قرنی در عصر امام علی
امیرالمؤمنین در انتظار اویس
نقل شده: سپاه حضرت علی علیه السلام برای جنگ با معاویه، از کوفه به سوی شام حرکت کرد. امیرمؤمنان علیه السلام در راه رفتن به صفین، به منطقهای به نام ذی قار رسید و در آن جا توقف کرد و فرمود: امروز از سوی کوفه، هزار نفر[۴] بدون کم و زیاد به سوی من میآیند و تا پای جان با من بیعت میکنند. عبدالله بن عباس، میگوید: من شروع به شمارش کسانی که برای بیعت میآمدند، کردم. تعداد به ۹۹۹ نفر رسید و کس دیگری نبود، گفتم: "اِنّا للّه و اِنّا الیه راجعون"، چه باعث شد که حضرت چنین گوید؟! ناگاه مردی پشمینه پوش و سلاح به دوش دیدم که از سمت کوفه میآید. او به حضور امیرمؤمنان رفت و عرض کرد: دستت را دراز کن تا با تو بیعت کنم. علی فرمود: با من بر چه چیزی بیعت میکنی؟! گفت: بیعت بر شنیدن سخنانت و پیروی از دستوراتت و جنگیدن در رکابت تا مرگم فرارسد، یا این که خداوند پیروزی نصیبت گرداند. علی فرمود: نامت چیست؟ او گفت: اویس قرنی. علی فرمود: «اللّه اکبر! رسول خدا به من خبر داد که مردی از امتش را ملاقات میکنم که به او اویس قرنی گفته میشود. او از حزب خدا و رسول خداست. مرگش شهادت است و در آخرت، به تعداد دو قبیله ربیعه و مُضرّ شفاعت میکند».[۵]
پیوستن اویس قرنی به سپاه امیرمؤمنان علی علیه السلام در جنگ صفین، باعث شادمانی علی علیه السلام و یارانش شد. ورود اویس به جبهه حق بر ضد باطل، حتی در لشکریان معاویه نیز تأثیر گذاشت، تا آن جا که در نخستین روز نبرد، یکی از جنگجویان سپاه معاویه از سپاهیان امام علی علیه السلام پرسید: آیا اویس قرنی در لشکر شماست؟! جواب داده شد: آری، از او چه میخواهی؟! گفت از رسول خدا شنیدم که فرمود: اویس قرنی از بهترین تابعین، (یعنی مسلمانان بعد از اصحاب پیامبر) است. این را گفت و بیدرنگ وارد سپاه حضرت علی علیه السلام شد.
شهادت اویس
اویس قرنی در جنگ صفین، پیشتاز مبارزه شد و به استقبال مرگ در راه خدا رفت. اویس در نیایش به درگاه الهی، چنین دعا میکرد: «خدایا، شهادتی ارزانیام کن که برایم بهشت را به ارمغان آورد». او سرانجام در نبردی سخت با سپاهیان معاویه به شهادت رسید
اکنون در شهر رقّه -نزدیک صفین- در شمال سوریه، مرقدی منسوب به اویس قرنی، در کنار قبر عمار یاسر، قرار دارد. مزار شریف او، دارای گنبد و بارگاه و حرم کوچک و صحن بوده و در روی سنگی که نصف روی قبر را گرفته و در ناحیه سر روی قبر قرار دارد، به خط کوفی نام اویس نوشته شده است. اما در ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۳، گروه تروریستی تکفیری «داعش» در ادامه اقدامات غیرانسانی خود، مزار «اویس قرنی» و «عمار یاسر» را در شهر «رقه» سوریه تخریب کرد.[۶]
ویژگیها و سخنان حکیمانه اویس
اویس قرنی از نخستین نمونههای زهد و پارسایی در میان مسلمانان به شمار رفته، و بعدها نزد صوفیه مقامی بلند یافته است؛ چنانکه نام او به عنوان یکی از زاهدان هشتگانه (زهّاد ثمانیه)، در میان تابعین ثبت شده است.[۷]
اویس از حواریون حضرت علی
اویس قرنی تنها یکی از یاران معمولی علی علیه السلام نبود، بلکه از حواریون آن حضرت بشمار میرفت. حضرت موسی بن جعفر علیه السلام فرمودند: «روز رستاخیز منادی الهی ندا میدهد که حواریون محمد که از پیروی او دست نکشیدند و بر سر پیمان خود باقی ماندند، کجا هستند؟! در این هنگام، چهرههای درخشانی مانند سلمان، ابوذر و (مقداد) از جا برمیخیزند و خود را معرفی مینمایند. بار دیگر منادی ندا میدهد: حواریون علی کجا هستند؟! در این هنگام، گروهی از یاران برجسته امیرمؤمنان، علی علیه السلام مانند محمد بن ابی بکر، میثم تمار و اویس قرنی برخاسته و از دیگران مشخص میگردند».
زهد و سادهزیستی
اویس قرنی در زندگی خویش، عارفی زهد پیشه بود. او به تلاش برای معاش، به عنوان عبادت مینگریست و با سستی، تنبلی و تنپروری مبارزه میکرد. او گاه شتربان بود و زمانی هستههای خُرما را جمع میکرد و شب هنگام آن را میفروخت و از دسترنج خویش، زندگی سادهای را برای خود و مادر ناتوانش فراهم میآورد و باقی مانده دستمزدش را نیز در راه خدا انفاق میکرد. اویس دیگران را به خود ترجیح میداد و گاه لباسش را به نیازمندان میبخشید.
اویس قرنی، زاهدی گوشهگیر و دور از اجتماع نبود؛ بلکه زهد او، در عشق به خدا و وارستگی از دلبستگیهای مادی و دلسوزی به حال محرومان اجتماع جلوهگر میشد. او خود را در برابر خدا و اجتماع مسئول و متعهد میدانست و در دفاع از حق و رسیدگی به حال نیازمندان، از هیچ کوششی دریغ نمیورزید. اویس در پاسخ شخصی که از حال او پرسید، گفت: سوگند به خدا، مرگ و اندوه و رنجهای آن، و بیم از روز رستاخیز، برای فرد باایمان، جای خوشحالی باقی نگذاشته، پرداخت حقوق الهی برای ما، درهم و دیناری، نیندوخته و طرفداری از حق و حقیقت، یک نفر دوست در میان مردم برای ما به جای نگذاشته است؛ زیرا وقتی آنها را به نیکیها دعوت نموده و از بدیها نهی میکنیم، از ما میرنجند و به هزار عیب و گناه متهم میکنند. عدهای مردم بیایمان هم در این کار با آنها همکاری میکنند، ولی هرگز اینان نمیتوانند مانع مبارزه ما برای احقاق حق و نابودی باطل گردند».
جملههای حکمتآمیزی غالباً مبنی بر بیاعتباری دنیا و نزدیک بودن مرگ، به اویس قرنی نسبت داده شده است،[۸] از جمله:
مردی از اویس قرنی درخواست موعظه و نصیحت کرد. اویس به او گفت: «تو را به کتاب خدا قرآن، و به سنت رسولان و به صالحِ مؤمنان، علی علیه السلام سفارش میکنم. بر تو باد که یاد مرگ را فراموش نکنی و به اندازه چشم بر هم زدنی قلبت را از یاد خدا غافل نگذاری. خیرخواه امت باش و از جدایی از گروه مسلمانان (و انزوا) بپرهیز که موجب جدایی از دین خواهد شد، در حالی که به نتیجه شوم جدایی از دین آگاهی نداری و در اثر این جدایی، وارد دوزخ میگردی».
در جستجوی فضیلت
اویس قرنی، سخنی حکمتآمیز برای رسیدن به فضیلت دارد. او میگوید: «چه نیکوست ایمان که آن را علم بیاراید، و چه نیکوست علم که آن را عمل بیاراید و چه نیکوست عمل که آن را حلم بیاراید و چه نیکوست حلم و صبر که به علم آمیخته گردد». آری از دیدگاه اویس، آمیختن علم و ایمان، علم و عمل، عمل و حلم و در نهایت حلم و علم به آدمی فضیلت میبخشد.
همنشینی با قرآن در کلام اویس
اویس قرنی درباره اثراتِ همنشینی با قرآن کریم میگوید: «هیچ کس با قرآن همدم نمیشود، مگر آن که وقتی برخاست، بر کمالش افزوده گردید یا از کوردلی و انحرافش کاسته شد. قرآن، مایه شفا و رحمت مؤمنان است، ولی برای ستمگران، چیزی جز زیان و خسارت نیست». از دیدگاه اویس، قرآن برای مؤمنان عامل رشد و قوت و کمال است و برای ستمکاران، زمینهساز ضعف و تباهی و شکست میشود. اویس، بهترین همدم و مونس خویش را قرآن قرار داده بود و آن گاه که رسول اکرم صلی الله علیه و آله نشانههای اویس را برمیشمرد، چنین فرمود: «اویس قرآن میخواند و بر خویش میگرید».
تقسیمبندی مردم به سه گروه
روزی اویس قرنی در مجلسی که جمعی حضور داشتند، آنها را موعظه میکرد و میگفت: «کسانی که در این مجلس هستند، سه گروهاند: مؤمن آگاه، مؤمن ناآگاه و منافق. مؤمن آگاه همانند بارانی است که بر درخت بانشاط میوهدار میبارد و باعث زیبایی و طراوت آن میشود. مؤمن ناآگاه مانند بارانی است که بر درخت بیمیوه میبارد و موجب افزایش طراوت و زیبایی آن و سرسبزی شاخ و برگش میگردد. منافق هم مانند بارانی است که بر گیاه خشک و شکسته میبارد و باعث خُردشدن و متلاشی شدن آن میگردد».
دنیای ناپایدار در کلام اویس
اویس قرنی در سخنی خطاب به «هَرم بن حیّان» مرگ را پدیدهای همگانی معرفی میکند: «ای هَرم بن حیان، میبینی که انسانها یکی پس از دیگری از دنیا میروند. پیامبر که اشرفِ مخلوقات است، از این جهان سُست بنیاد رفت. پدرت آدم نیز مُرد. مادرت، حوّا هم مُرد. نوح، پیامبر خدا نیز مُرد. ابراهیم، خلیل الله هم مُرد. موسی و داوود خلیفة الرحمن نیز از این جهان رخت بربستند. من و تو هم فردا جزء مردگانیم. فریفته دنیا مشو. خود را دریاب و آماده مرگ باش و برای این سفر دور، مرکب راه تهیه کن که سفری بس دراز در پیش داری. تو نیز مردم را از عذاب الهی بترسان؛ مبادا از دین خارج شوی». بعد در ادامه گفت: «ای هرم، آن گاه که میخوابی، مرگ را بالش خویش گردان و هنگامی که برمیخیزی، مرگ را پیش روی خود قرار ده».
اویس از منظر دیگران
سید حیدر آملی
سید حیدر آملی، از عرفای قرن هشتم هجری، نام اویس را در کنار اصحاب خاص پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) همچون سلمان، ابوذر، عمار قرار داده، و میان ایشان و طبقات بعدی صوفیه تفاوت نهاده، و این گروه از اصحاب را از «تلامذة للائمة المعصومین» دانسته است.[۹] وی درباره مقام عرفانی اویس قرنی مینویسد: «به دلیل قدر و منزلت اویس قرنی رحمه الله و همچنین آگاهی کشفی و ذوقی او بر اسرار الهی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله هنگامی که از جهت ظاهر و یا باطن، از طرف یمن، رایحههای شریفِ اویس را استشمام میکرد، چنین میفرمود: من نسیم و رایحه رحمانی را از طرف یمن میبویم».
سنایی غزنوی
سنایی غزنوی، شاعر و عارف معروف قرن ششم هجری، اشعاری ظریف درباره اویس قرنی سروده است:
برگ بیبرگی نداری، لافِ درویشی مَزَن * رخ چو عیاران نداری، جان چون نامردان مَکَن
یا برو همچون زنان، رنگی و بویی پیش گیر * یا چو مردان اندر آی و گوی در میدان فکن
سالها باید که تا یک سنگ اصلی ز آفتاب * لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن
قرنها باید که تا از پشتِ آدم، نطفهای * بایزید اندر خراسان یا اویس اندر یمن
مولوی
مولانا جلال الدین محمد بلخی، عارف و شاعر مشهور قرن هفتم، به این کلام نورانی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله که «من نفس الهی را از طرف یمن استشمام میکنم» اشارتی دارد:
که محمد گفته بر دست صبا * از یمن میآیدم بوی خدا
بوی رامین میرسد از جان ویس * بوی یزدان میرسد هم از اویس
از اویس و از قَرَن بوی عَجَب * مر نبی را مست کرد و پرطَرَب
چون اویس از خویش فانی گشته بود * آن زمینی آسمانی گشته بود
آن کسی کز خود به کُلّی درگذشت * این منی و مایی خود در نوشت
پانویس
- ↑ الطبقات الکبرى، ترجمه، ج۶، ص۶۱۱
- ↑ ابن شاذان قمى، الفضائل، ص ۱۰۷؛ مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۲، ص ۱۵۵.
- ↑ الفضائل، ص ۱۰۷؛ بحارالانوار، ج ۴۲، ص ۱۵۵.
- ↑ این حدیث به صورت مختصر در رجال کشی هم آمده، ولی در آنجا به جای هزار نفر، ۱۰۰ نفر گفته شده است. رجال کشی، ج ۱، ص ۳۱۵.
- ↑ شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۳۱۵-۳۱۶؛ طبرسى، إعلام الورى بأعلام الهدى، ص ۱۷۰.
- ↑ فرهنگ نیوز، ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۳.
- ↑ ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء، ج۲، ص۸۷.
- ↑ احمد بن حنبل، الزهد، ج۱، ص۲۷۹.
- ↑ حیدر آملی، جامع الاسرار، ج۱، ص۶۱۴.
منابع
- "اویس قرنی"، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۰، ص۴۱۴۱.
- "اویس قرنی"، لیلا تفقدی، مجله گلبرگ، فرودین ۱۳۸۴، شماره ۶۱.
- شیخ مفید، الارشاد، تحقیق مؤسسة آل البیت، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ق.
- "زندگینامه و شخصیت اویس قرنی"، سایت اسلام کوئست.