منابع و پی نوشتهای متوسط
رعایت سطح مخاطب عام متوسط است
مقاله بدون شناسه یا دارای شناسه ضعیف است
عنوان بندی ضعیف
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

ابن فارض

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو


ابوحفص ابوالقاسم عمر بن ابى الحسن على بن المرشد بن على (576 ـ 632 ق) اصل او از حماه (از شهرهاى سوریه)، زادگاه و مسكن و مدفنش مصر بوده، عارف و شاعرى معروف او را به اشعر المتصوفین وصف نموده اند و سلطان العاشقینش لقب داده اند و از اشعارش فلسفه وحدت وجود استشمام مى شود.بزرگ‌ترين سرايندۀ شعر صوفيانه در ادبيات عرب

زندگی‌نامه

ابوحفص (ابوالقاسم) شرف‌الدين عمر بن علی بن مرشد بن علی، معروف به ابن فارض، در ۴ ذيقعدۀ ۵۷۶ قمری در قاهره مصر به دنیا آمد.[۱]

نسبت ابن فارض به گفتۀ شيخ علی، نوادۀ دختری او، به قبيلۀ بنی سعد (قبيلۀ حليمه سعدیه) می‌رسيد و اصل خاندانش به شهر حماه، در سرزمين شام تعلق داشت. پدرش از حماه به ديار مصر كه در آن روزگار، مهم‌ترين مركز تمدن اسلامی بود، مهاجرت كرد. او در علم فرائض (احكام ارث و مواریث) خبره بود و چون در محاكم قضايی سهم الارث زنان را بر مردان می‌نوشت، به «فارض» مشهور شد.[۲]

ابن فارض مقدمات علوم را نزد پدر فراگرفت. پدرش مردی عالم و زاهد و مدتی نايب‌الحكم ملك عزيز ايوبی در قاهره بود و گاهی فرزند خويش را هم با خود به مجالس حكم می‌برد. ابن فارض از ابتداى سن خود به فراگیرى فقه شافعى پرداخت و حدیث را از قاسم ابن عساكر استماع نمود.[۳] سپس‌ به‌ تصوف‌ روی‌ آورد و به‌ وادی‌ «مستضعفین‌» در كوه‌ مقطّم‌ رفت‌ و به‌ ریاضت‌ و مجاهدت‌ پرداخت‌. گویند روزی‌، هنگامى‌ كه‌ به‌ قاهره‌ بازگشته‌ بود و قصد ورود به‌ مدرسه «سیوفیه‌» داشت‌، پیرمرد بقالى‌ را دید كه‌ برخلاف‌ قاعده مقرر وضو مى‌گرفت‌. ابن‌ فارض‌ به‌ قصد اعتراض‌ با او به‌ سخن‌ گفتن‌ پرداخت‌، ولى‌ پیرمرد كه‌ از اولیاءالله‌ بود به‌ او گفت‌ كه‌ ای‌ عمر! گشایش‌ كار تو در مصر نخواهد بود بلكه‌ در مكه‌ به‌ مقصود خواهى‌ رسید و اكنون‌ هنگام‌ آن‌ فرارسیده‌ است‌.

پس‌ از این‌ دیدار ابن‌ فارض‌ به‌ حجاز رفت‌ و مدت‌ 15 سال‌ در كوهستانهای‌ پیرامون‌ مكه‌ به‌ تزكیه نفس‌ پرداخت‌. سالهایى‌ كه‌ در این‌ ناحیه‌ به‌ سر آورد، در زندگى‌ روحانى‌ و ذوقى‌ وی‌ تأثیرات‌ عمیق‌ برجای‌ گذارد، چنانكه‌ در تائیه صغری‌ اشارات‌ بسیار به‌ این‌ دوران‌ دارد و قصیده دالیه او نیز كه‌ در مصر و بعد از بازگشت‌ از سفر حجاز سروده‌ شده‌ است‌، آكنده‌ از اشارات‌ و سخنان‌ شورانگیز درباره مكه‌ و اماكن‌ متبركه آنجاست‌.

از آن‌ شیخ‌ بقال‌ دیگر سخنى‌ در میان‌ نیست‌ تا آنكه‌ به‌ گفته شیخ‌ على‌، بعد از 15 سال‌ روزی‌ در باطن‌ ابن‌ فارض‌ ندا مى‌دهد كه‌ به‌ قاهره‌ باز آی‌ و بر من‌ نماز بگزار. ابن‌ فارض‌ به‌ قاهره‌ مى‌شتابد و بر جنازه او نماز مى‌گزارد و او را به‌ ترتیبى‌ كه‌ خود وصیت‌ كرده‌ بود، در «قرافه‌»، در دامنه كوه‌ مقطّم‌ و در مسجد عارض‌ به‌ خاك‌ مى‌سپارد. شیخ‌ على‌ و اكثر تذكره‌نویسان‌، نام‌ این‌ شیخ‌ را نگفته‌ و از او تنها به‌ عنوان‌ «شیخ‌ بقال‌» یاد كرده‌اند، اما ابن‌ زیات‌، نام‌ او را شیخ‌ ابوالحسن‌ على‌ بقال‌ ضبط كرده‌ است‌.

ابن‌ فارض‌، پس‌ از بازگشت‌ از حجاز، در صحن‌ خطابه جامع‌ ازهر ساكن‌ شد. وی‌ مورد احترام‌ خاص‌ سلاطین‌ ایوبى‌ و امیران‌ و درباریان‌ بود، ولى‌ هرگز به‌ دربار و درباریان‌ روی‌ خوش‌ نشان‌ نداد و در مجالس‌ آنان‌ حاضر نشد و هرگونه‌ اقدامى‌ را كه‌ از طرف‌ سلاطین‌ برای‌ نزدیك‌ شدن‌ به‌ او به‌ عمل‌ آمد، رد مى‌كرد.

ابن‌ فارض‌ سرانجام در ۵۶ سالگی در روز سه‌شنبه دوم جمادی‌الاول ۶۳۲ قمری در صحن خطابۀ جامع ازهر مصر درگذشت،[۴] و فردای آن روز در قرافه، دامنۀ كوه مقطم در كنار مسجد معروف به «عارض» نزديك آرامگاه شيخ بقال دفن شد.

ویژگی‌های علمی و اخلاقی

شيخ كمال‌الدين محمد، فرزند ابن فارض در وصف سيمای پدر خود گفته است كه وی مردی نيكو منظر بود و رنگ چهره‌اش به سرخی تمايل داشت و در مجالس وقار و هيبت او به گونه‌ای بود كه حاضران از هر گروه و طبقه‌ای كه بودند، كمال ادب و فروتنی را نسبت به او مراعات می‌كردند. با آنكه از كسی چيزی نمی‌پذيرفت، در معاش خود سهل‌گير و بی‌تكلف بود و با نزديكان و آشنايان با بخشندگی و گشاده دستی رفتار می‌كرد.

تذكره‌نويسانی كه به شرح حال ابن فارض پرداخته‌اند[۵] كراماتی به وی نسبت داده‌اند كه غالباً داير بر فراست يا اشراف او بر ضماير است. از ويژگيهای زندگی صوفيانۀ ابن فارض، توجه خاص او به «سماع» است كه برای او معنا و مفهومی بسيار گسترده داشت. لطافت روح ابن فارض چنان بود كه گاهی از مشاهدۀ اشيايی كه در اطرافش بود، به شدت متأثّر می‌شد. وی از ديدن كوزه‌ای زيبا در دكان عطاری، به ياد جمال مطلق الهی می‌افتاد و از خود بی‌خود می‌گشت.

از آثار ابن فارض و نيز از آنچه دربارۀ او نوشته‌اند، به روشنی برمی‌آيد كه وی يكی از درخشان‌ترين چهره‌های عرفان اسلامی بوده است، اما هرگز نمی‌توان او را يك صوفی به مفهوم متعارف آن به شمار آورد و در چهارچوب نظام تصوف خانقاهی قرار داد. چنانكه به گفتۀ فرزندش او لباس نيكو می‌پوشيد و بوی خوش به كار می‌برد.

نام‌ ابن‌ فارض‌، در حوزه عرفان‌ و تصوف‌ قرن‌ 7ق‌، در كنار نام‌ كسانى‌ چون‌ ابن‌ عربى‌ و صدرالدین‌ قونوی‌ جای‌ مى‌گیرد و قصاید او مخصوصاً تائیه كبری‌، همراه‌ با فصوص‌ الحكم‌ و فكوك‌ در خانقاهها و حلقه‌های‌ صوفیه‌ تدریس‌ مى‌شده‌ است‌. تائیه ابن‌ فارض‌ آكنده‌ از مفاهیم‌ و اصطلاحات‌ عرفان‌ نظری‌ است‌، مانند اتحاد، فنا و بقا، وجد و فقد، فرق‌ و جمع‌، صحو الجمع‌ و فرق‌ الثانى‌ و... كه‌ با توانایى‌ اعجاب‌انگیزی‌ در قالب‌ تمثیلها و تعبیرهای‌ شاعرانه‌ بسط و گسترش‌ یافته‌ است‌. از همین‌ روست‌ كه‌ علمای‌ ظاهر پیوسته‌ به‌ انكار او برخاسته‌ و از او به‌ عنوان‌ «شیخ‌ اتحادی‌» نام‌ برده‌ و تائیه‌اش‌ را سرچشمه ضلال‌ و زندقه‌ شمرده‌ و بزرگان‌ دین‌ را به‌ دفع‌ و محو آثار آن‌ فراخوانده‌اند. از سرسخت‌ترين مخالفان و دشمنان ابن فارض، ابن تيميه (م، ۷۲۸ق) عالم حنبلی است كه به شدت با رقص و سماع ابن فارض مخالف است. ابن خلدون نيز در اين باره نظری مشابه دارد و ابن فارض را به حلول و وحدت نسبت می‌دهد.[۶] ابن حجر گويد كه شعر ابن فارض در ظاهر پوششی از عرفان و اشارات صوفيان دارد، ولی در زير آن افكار فلسفی و آراء الحادی و كفرآميز نهفته است. وی خوانندگان را از خطر افتادن در ورطۀ افكار او برحذر می‌دارد، ولی در عين حال معترف است كه ابن فارض به سبب زهد و ورع و انقطاع از امور دنيوی، نزد مردم چهره‌ای مقبول و شخصيّتی بزرگ داشته است.[۷]

با وجود مخالفان بسيار، بزرگانی هم بوده‌اند كه مقام ابن فارض را شناخته و از او با القاب و عناوينی چون سلطان عاشقان ياد كرده‌اند. يكی از مدافعان ابن فارض، سيوطی است كه به عقيدۀ او اعتراض برخی از فقها بر اشعار ابن فارض نه از سر دشمنی و اهانت است، بلكه به سبب بيم از آن است كه عوام، معنای حقيقی اشعار او را درك نكنند و معنای ظاهر ابيات، آنان را گمراه كند. در ۹۲۶ق. قاضی شافعی زكريا بن محمد انصاری، فتوايی در برائت ابن فارض از تهمتهايی كه داير بر فساد عقيده بر او وارد می‌كردند، صادر كرد. فقيه شافعی، احمد ابن هجر هيتمی (م، ۹۷۳ق) نيز از مدافعان ابن فارض بوده است. شيخ شهاب‌الدين سهروردی (م، ۶۳۲ق) نيز از جملۀ بزرگانی بود كه نسبت به ابن فارض، ارادت خاص نشان می‌داد.

مهم‌ترين كسی كه ابن فارض را به اشتراك عقيده با او متهم كرده‌اند، محيی‌الدين ابن عربی (د ۶۳۸ق) است. ابن عربی به تائيۀ ابن فارض توجهی خاص داشت و گويند كه می‌خواست بر آن شرحی بنويسد، ولی ابن فارض به او گفت كه فتوحات مكيۀ تو شرح تائيه است

در دیوان ابن فارض خصوصا در قصیده تائیه او اشعارى وجود دارد كه باعث شده است جمعى از علما و اصحاب تراجم آنها را حمل بر تشیع وى كنند، چنان كه محدث نیشابورى و قاضى نورالله شوشترى هر دو بالصراحه وى را شیعه خوانده اند و شیخ بهائى در چندین جا از كشكول اشعار زیادى از وى نقل كرده و در مجلد سوم آن كتاب قصیده تائیه صغرى را به تمامه ذكر كرده است و با ترحم و دعاى خیر یادش مى كند . صاحب روضات الجنات در حق وى گوید: «تكتاز در میدان ولایت اهل بیت رسول و اعتصام به ریسمان محكم الهى».

آثار

ديوان ابن فارض كه توسط شيخ علی نوۀ دختری او گردآوری شده است، شامل قصايد، دوبيتی ها و... که شروح متعددی بر آن نوشته شده است. علاوه بر ديوان، حاجی خليفه قصيده‌ای به نام «الدر النضيد» به ابن فارض نسبت داده است.

مهم‌ترين اثر ابن فارض، قصيدۀ «تائيۀ كبری» يا «نظم السلوك» است كه «نظم الدر» نيز ناميده شده و شروح بسيار بر آن نوشته شده است.

پس از تائيۀ كبری، مهم‌ترين و مشهورترين قصيدۀ ابن فارض، قصيدۀ عرفانی «ميميه» یا «خمريۀ» اوست كه در وصف شراب حب الهی است و شروح متعددی دارد.

اقبال مستشرقان به آثار ابن فارض سبب شده است كه قصايد او به زبانهای مختلف چون آلمانی، ايتاليايی، انگليسی، فرانسوی و دانماركی ترجمه شود.

منابع

  • سید مصطفی حسینی دشتی، معارف و معاریف.
  • دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج4، مدخل "ابن فارض" از اكرم‌ جودی‌ نعمتى‌.



  1. منذری، تكمله، ۳ / ۳۸۹؛ ابن خلكان، وفيات، ۳ / ۴۵۵.
  2. ابن خلكان، ۳ / ۴۵۶؛ ابن عماد، ۵ / ۱۴۹.
  3. ذهبی، سير اعلام النبلا، ۲۲ / ۳۶۸.
  4. ابن خلكان، ۳ / ۴۵۵.
  5. برای نمونه: ابن حجر، ۴ / ۳۱۹.
  6. مقدمه، ۱ / ۴۷۳.
  7. لسان المیزان، ۴ / ۳۱۷.