آیه 4 سوره محمد
<<3 | آیه 4 سوره محمد | 5>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
شما مؤمنان چون (در میدان جنگ) با کافران رو به رو شوید باید (شجاعانه) آنها را گردن زنید تا آن گاه که از خونریزی بسیار دشمن را از پا در آوردید پس از آن، اسیران جنگ را محکم به بند کشید که بعدا یا بر آنها منّت نهید (و آنها را آزاد گردانید) یا فدا گیرید تا در نتیجه جنگ سختیهای خود را فروگذارد. این حکم فعلی است، و اگر خدا بخواهد خود از کافران انتقام میکشد (و همه را بی زحمت جنگ شما هلاک میکند) و لیکن (با این جنگ کفر و ایمان) میخواهد شما را به یکدیگر امتحان کند، و آنان که در راه خدا کشته شدند خدا هرگز اعمالشان را ضایع نگرداند.
پس هنگامی که [در میدان جنگ] با کافران روبرو شدید، گردن هایشان را به شدت بزنید تا آن گاه که بسیاری از آنان را با سختی و غلظت از پای درآورید، در این هنگام [از دشمن اسیر بگیرید و] آنان را محکم ببندید، [پس از اسیر گرفتن] یا بر آنان منت نهید [و آزادشان کنید]، یا از آنان [در برابر آزاد کردنشان] فدیه و عوض بگیرید تا آنجا که جنگ بارهای سنگینش را بر زمین نهد. این است [فرمان خدا]؛ و اگر خدا می خواست [خود بدون فرمان جنگ] از آنان انتقام می گرفت [ولی به جنگ فرمان داد] تا برخی از شما را به وسیله برخی دیگر بیازماید، و کسانی که در راه خدا به شهادت رسیده اند، خدا هرگز اعمالشان را باطل و تباه نمی کند.
پس چون با كسانى كه كفر ورزيدهاند برخورد كنيد، گردنها[يشان] را بزنيد. تا چون آنان را [در كشتار] از پاى درآورديد، پس [اسيران را] استوار در بند كشيد؛ سپس يا [بر آنان] منّت نهيد [و آزادشان كنيد] و يا فديه [و عوض از ايشان بگيريد]، تا در جنگ، اسلحه بر زمين گذاشته شود. اين است [دستور خدا]؛ و اگر خدا مىخواست، از ايشان انتقام مىكشيد، ولى [فرمان پيكار داد] تا برخى از شما را به وسيله برخى [ديگر] بيازمايد، و كسانى كه در راه خدا كشته شدهاند، هرگز كارهايشان را ضايع نمىكند.
چون با كافران روبرو شديد، گردنشان را بزنيد. و چون آنها را سخت فرو كوفتيد، اسيرشان كنيد و سخت ببنديد. آنگاه يا به منت آزاد كنيد يا به فديه. تا آنگاه كه جنگ به پايان آيد. و اين است حكم خدا. و اگر خدا مىخواست، از آنان انتقام مىگرفت، ولى خواست تا شما را به يكديگر بيازمايد. و آنان كه در راه خدا كشته شدهاند اعمالشان را باطل نمىكند.
و هنگامی که با کافران (جنایتپیشه) در میدان جنگ روبهرو شدید گردنهایشان را بزنید، (و این کار را همچنان ادامه دهید) تا به اندازه کافی دشمن را در هم بکوبید؛ در این هنگام اسیران را محکم ببندید؛ سپس یا بر آنان منّت گذارید (و آزادشان کنید) یا در برابر آزادی از آنان فدیه [= غرامت] بگیرید؛ (و این وضع باید همچنان ادامه یابد) تا جنگ بار سنگین خود را بر زمین نهد، (آری) برنامه این است! و اگر خدا میخواست خودش آنها را مجازات میکرد، اما میخواهد بعضی از شما را با بعضی دیگر بیازماید؛ و کسانی که در راه خدا کشته شدند، خداوند هرگز اعمالشان را از بین نمیبرد!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- رقاب: رقبه: گردن. جمع آن رقاب است.
- اثخنتموهم: ثخن (بر وزن عنب) غليظ شدن و محكم شدن است راغب گويد:«ثخن الشيء» آن گاه گويند كه چيزى غليظ شود و از جريان باز ماند (مثل غليظ شدن شيره) و به آنكه زخم زنند و از حركت باز ماند به طور استعاره گويند «ثخنته ضربا» منظور از آن در آيه زخمى كردن و عاجز نمودن است.
- شدوا: فعل امر است از شد به معنى محكم بستن.
- وثاق: (بفتح واو و كسر آن) چيزى است كه با آن مىبندند مانند زنجير و ريسمان. به معنى بستن نيز آيد نظير وَ لا يُوثِقُ وَثاقَهُ أَحَدٌ.
- منا: منت گذاشتن، تقدير آن «تمنون منا» است.
- فداء: فداء و فديه: عوض، مصدر نيز آيد به معنى عوض گرفتن تقدير آن «تفدون فداء» است.
- اوزار: اوزار در آيه به معنى اسباب و سلاحهاى جنگ است طبرسى فرموده: وزر به معنى محمول و بار است، علت اين تسميه آنست كه سلاح جنگ به وسيله جنگاوران حمل مىشود.
- انتصر: انتصار به معنى انتقام است «انتصر منه: انتقم».
نزول
قتادة گوید: این آیه در جنگ احد نازل گردیده در حالتى که پیامبر در شعب قرار گرفته بود[۱] و وقتى که قتل و جراحات در لشکر اسلام وارد شده بود. مشرکین فریاد میزدند و بت هاى خود را به اعل هبل یاد میکردند و مسلمین در جواب آنها به جملات اعلى و اجل یاد نموده و فریاد میزدند و مشرکین به صداى بلند مى گفتند: ما بت عزّى داریم و شما عزّى ندارید.
پیامبر در جواب آنها مى فرمود که خداى یکتا مولاى ما است و شما مشرکین چنین مولائى ندارید.[۲]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَإِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها ذلِكَ وَ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَ لكِنْ لِيَبْلُوَا بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ وَ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمالَهُمْ «4»
پس هرگاه با كسانى كه كافر شدند (در ميدان جنگ) روبرو شديد، گردنهايشان را بزنيد تا آن كه آنان را از پا درآوريد (و چون در دست شما اسير شوند) پس آنان را سخت ببنديد (تا فرار نكنند) سپس، يا بر آنان منّت نهيد (و آزادشان كنيد) و يا با گرفتن فديه و عوض، رهايشان كنيد تا جنگ بار سنگين خود را بر زمين نهد. اين است (دستور خداوند) و اگر خداوند اراده مىكرد، (از طريق صاعقه و زلزله و ديگر بلايا) از آن كفّار انتقام مىكشيد، ولى خدا (فرمان جنگ داد) تا برخى از شما را به وسيله برخى ديگر بيازمايد و كسانى كه در راه خدا كشته شدند، هرگز خداوند اعمالشان را از بين نمىبرد.
جلد 9 - صفحه 64
نکته ها
«أَثْخَنْتُمُوهُمْ» از «ثخن» به معناى غلبه كامل و زمينگير كردن دشمن است. «وثاق»، وسيله بستن مثل طناب است.
فلسفه جهاد در اسلام، چند امر است:
الف) براى دفاع از خود يا ديگر مظلومان. «أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا» «1»، «كَما يُقاتِلُونَكُمْ كَافَّةً» «2»
ب) به جهت برانداختن فساد و فتنه. «قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ» «3»
ج) براى حفظ مراكز توحيدى. «لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيَعٌ» «4»
د) براى دفاع از احكام و حدود الهى. «قاتِلُوا الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ لا يُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ» «5»
اين آيه مربوط به ميدان نبرد است، يعنى در صحنهى جنگ كه كافران در برابر شما ايستادهاند و قصد از ميان برداشتن شما را دارند، شما با قاطعيّت و صلابت بجنگيد و آنان را بكشيد و پس از غلبه كامل بر آنان و اطمينان از درهم شكستن قواى دشمن، اسير بگيريد و پس از پايان جنگ، هرگونه كه رهبر اسلامى مصلحت دانست، جنگ، در قبال گرفتن عوض يا بدون آن، اسيران را آزاد كنيد.
لذا برخى كه گمان كردهاند آيه مىگويد: هر كافرى را هركجا يافتيد بكشيد، به واژه «حرب» به معناى جنگ و مسئله اسارت كه در جنگ پيش مىآيد، توجّهى نكردهاند.
از پيامبر صلى الله عليه و آله سؤال شد كه شهيد در راه خدا كيست؟ آيا كسى كه با انگيزه به رخ كشيدن شجاعت خود و يا به خاطر تعصّبات خانوادگى و قومى و يا از روى ريا و خودنمايى جنگيده و جان خود را از دست داده، شهيد است؟
حضرت فرمودند: «من قاتل لتكون كلمة الله هى العليا فهو فى سبيل الله» «6» شهيد، كسى است كه براى اعتلاى راه خدا جنگيده باشد.
«1». حج، 39.
«2». توبه، 36.
«3». بقره، 193.
«4». حج، 40.
«5». توبه، 29.
«6». تفسير فرقان.
جلد 9 - صفحه 65
پیام ها
1- از ميان كافران، تنها آنان را كه در برابر شما به جنگ ايستادهاند، از ميان برداريد. «فَإِذا لَقِيتُمُ»
2- رزمنده مسلمان بايد آماده، آموزش ديده و شجاع باشد. «فَضَرْبَ الرِّقابِ»
3- هدف اصلى در حمله به دشمن، نقاط كليدى و حساس باشد. «الرِّقابِ»
4- تا دشمن از پاى در نيامده و زمينگير نشده، به فكر اسير گرفتن و جمع غنائم نباشيد. «حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ»
5- در هنگام نبرد محكم كارى كنيد تا دشمن سوء استفاده نكند و اسيران فرار نكنند. «فَشُدُّوا الْوَثاقَ»
6- در جبهه بايد اختياراتى به فرمانده تفويض شود. «فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً»
7- هدف از جهاد، جلوگيرى از ظلم و يا از بين بردن ظلم و ستم است و لذا عفو و بخشش اسيران از سفارشهاى اسلام است. «فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً»
8- در جهاد اسلامى، هم قدرت لازم است، «فَضَرْبَ الرِّقابِ» و هم عطوفت و مهربانى. «فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً»
9- آزاد كردن اسيران، بدون گرفتن عوض، بر آزاد كردن با عوض مقدّم است.
«فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً»
10- جنگ و جهاد، يكى از زمينههاى آزمايش الهى است. «لِيَبْلُوَا بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ»
11- جهاد در اسلام، براى حفظ دين خداست، نه كشورگشايى، استعمار، تهديد، رقابت، انتقام، حسادت و .... «فِي سَبِيلِ اللَّهِ»
12- گرچه در جنگ بعضى شهيد مىشوند ولى خداوند اهدافشان را به ثمر مىرساند و زحمات آنان هرگز تباه نمىشود. «قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمالَهُمْ»
13- جنگ، ميدان آزمايش الهى و كفّار، وسيله آزمايش و شهدا، پيروزمندان اين آزمايشند. لِيَبْلُوَا بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ وَ الَّذِينَ قُتِلُوا ... فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمالَهُمْ
تفسير نور(10جلدى)، ج9، ص: 66
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَإِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها ذلِكَ وَ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ لانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَ لكِنْ لِيَبْلُوَا بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ وَ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمالَهُمْ «4»
چون كفار از كفر خود باز نايستند و بر آن اصرار نمايند و در انكار افزايند:
فَإِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا: پس هرگاه ببينيد اى مؤمنان در وقت محاربه آنانكه كافر شدند، فَضَرْبَ الرِّقابِ: بزنيد گردن ايشان را زدنى، يعنى بكشيد كفار را در حينى كه حرب قائم باشد به هر نوعى كه توانيد، چه غرض كشتن است نه خصوص گردن زدن، حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ: تا چون بسر حد غلظت رسانيد قتل آنها را بسيار بكشيد ايشان را، يا به جهت كثرت خراج ايشان را
جلد 12 - صفحه 104
گران سازند بر وجهى كه نتوانند اقدام به هرب نمايند. فَشُدُّوا الْوَثاقَ: پس محكم كنيد بند را، يعنى اسرا را بند بر دست و پا استوار نمائيد تا نگريزند.
فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ: پس يا منت نهيد بر ايشان منت نهادنى بعد از اسير شدن كه آزاد كنيد ايشان را، وَ إِمَّا فِداءً: و يا فدا بگيريد از ايشان فدا گرفتنى، يعنى مخيّريد ميان منّ و فدا. حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها: تا بنهد جنگ اسلحه حرب را.
مراد آنكه اين حكم شما را باقى است تا حرب منقضى و باقى نماند مگر مسلمى يا مسالمى. نزد بعضى اين آيه منسوخ به آيه سيف است. و نزد جمعى محكم است، و امام مخير ميان كشتن و منت و فديه است «1».
ذلِكَ: اينست كار حرب و جهاد، وَ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ: و اگر خواهد خداى تعالى به حكمت بالغه، لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ: هر آينه انتقام كشد از كفار به عذاب استيصال از زلزله و فرو رفتن به زمين و كشتن بدون آنكه كارزار واقع شود، وَ لكِنْ لِيَبْلُوَا بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ: و لكن امر به جهاد به جهت آنست كه بيازمايد بعضى از شما را به بعضى، يعنى با شما معامله آزمايندگان كنند به اين وجه كه مؤمن را به كافر ابتلا فرمايد تا جهاد كند و ثواب عظيم دريابد، و كافر را به مؤمن آزمايش نمايد تا به سبب عقوبت حرب از كفر بازايستد.
بعد از آن به جهت ترغيب به جهاد فرمايد: وَ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ: و آنانكه كشته شوند در راه خدا، فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمالَهُمْ: پس هرگز ضايع و باطل نگرداند اعمال ايشان را بلكه جزاى جهاد به وجه اتم و اكمل به آنها مرحمت فرمايد به اين تفصيل كه:
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ «1» وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ «2» ذلِكَ بِأَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا اتَّبَعُوا الْباطِلَ وَ أَنَّ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ لِلنَّاسِ أَمْثالَهُمْ «3» فَإِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها ذلِكَ وَ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ لانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَ لكِنْ لِيَبْلُوَا بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ وَ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمالَهُمْ «4»
سَيَهْدِيهِمْ وَ يُصْلِحُ بالَهُمْ «5» وَ يُدْخِلُهُمُ الْجَنَّةَ عَرَّفَها لَهُمْ «6»
ترجمه
آنانكه كافر شدند و باز داشتند از راه خدا باطل نمايد كارهاى آنها را
و آنانكه گرويدند و كردند كارهاى شايسته و ايمان آوردند بآنچه فرو فرستاده شد بر محمد (ص) و آن حق است از پروردگارشان بگذراند از آنها گناهانشان را او بصلاح آورد حال ايشانرا
اين براى آنست كه آنانكه كافر شدند پيروى كردند باطل را و آنانكه ايمان آوردند پيروى كردند حقّ را از پروردگارشان اينچنين ميزند خدا براى مردمان مثلهاى آنانرا
پس چون ملاقات كرديد آنانرا كه كافر شدند پس بزنيد زدنى گردنها را تا وقتى كه بسيار كشتيد آنها را پس محكم كنيد بند را پس يا منّت نهيد منّت نهادنى بعد از آن و يا فدا گيريد فدا گرفتنى تا بنهد كارزار آلاتش را امر از اينقرار است و اگر ميخواست خدا هر آينه انتقام كشيده بود از آنها ولى تا بيازمايد بعضى از شما را به بعضى و آنانكه كشته شدند در راه خدا پس هرگز باطل نميكند
كارهاى آنانرا زود باشد كه هدايتشان كند و اصلاح نمايد
حال آنانرا و درآوردشان ببهشت كه تعريف كرد آنرا براى ايشان.
تفسير
كسانيكه منكر اصول دين اسلام باشند و سعى كنند كه مردم را از قبول آن باز دارند مانند مشركين مكّه از قبيل ابو جهل و ابو لهب و ابو سفيان و امثال آنها و كسانيكه بعد از رحلت پيغمبر (ص) مرتدّ شدند و غصب نمودند حقّ امير المؤمنين
جلد 5 صفحه 3
و ائمه معصومين عليهم السلام را و باز داشتند مسلمانان را از پيروى ايشان اعمال خيريه آنها از قبيل عتق و صدقه و ضيافت و اعانت فقراء و ضعفاء و جهاد در راه خدا باطل خواهد بود چون ايمان و اخلاص شرط قبول كلّيه اعمال خيريّه است و آنها فاقد شرطند و اين اعمال را براى رضاى خدا بجا نياوردهاند بلكه براى نيل باغراض فاسده خودشان مرتكب شدهاند و باين تقريب جمعى از مفسّرين نسبت بكفّار صدر اسلام و قمّى ره نسبت بمرتدين از اصحاب بعد از پيغمبر (ص) شأن نزول آيه را بيان فرمودهاند و بعكس اين كسانيكه اقرار نمودند باصول دين اسلام و بجا آوردند اعمال خيريه را و معتقد شدند جزما بآنچه بر پيغمبر اسلام از جانب خداوند نازل شده كه اهمّ از همه ولايت امير المؤمنين و ائمه معصومين است و حقّ محض و محض حقّ است و ثابت ماندند بر اين عقيده تا آخر عمر مانند سلمان و أبو ذر و مقداد و عمّار و نقض ننمودند پيمان با خدا و پيغمبر (ص) را مسلّما خداوند گناهان گذشته ايشانرا آمرزيده و امور دنيا و آخرت آنان را اصلاح فرموده و خواهد فرمود و بايد خاطر جمع باشند كه هيچ گونه ناراحتى و تشويش حالى براى ايشان نخواهد روى داد و اين براى آنستكه كفّار پيروى از شيطان و دشمنان پيغمبر (ص) و آل اطهار او نمودند و در پى باطل و هواى نفس رفتند و از خير دنيا و آخرت باز ماندند و اهل ايمان متابعت از حقّ و حقيقت كردند و بدستور الهى و تبعيّت از خاندان عصمت و طهارت باقى ماندند و بمقصد و مقصود رسيدند خداوند باين خوبى و واضحى مثل ميزند براى مردمان كافر و مؤمن به پيرو باطل و پيرو حق در بىثمر بودن اعمالشان و با ثمر بودن آن و قمّى ره از امام صادق (ع) نقل نموده كه در سوره محمد (ص) يك آيه راجع بما و يك آيه راجع بدشمنان ما است و در روايات ديگرى از اينمعنى تأييد شده است و آيات را بتقريبى كه با ملاحظه ظاهر ذكر شد تفسير فرمودهاند و معلوم است كسانيكه وجودشان براى خودشان نفعى ندارد و براى ديگران مضرّ است بايد كشته شوند و گردنشانرا مسلمانان با شمشير بزنند تا وقتى كه شدّت و غلظت بر آنها بقتل و جرح پايان يابد و آتش جنگ فرو نشيند و آلات و ادوات آن از كار باز ماند پس بايد بقاياى آنان محكم در بند اسارت در آيند و امام (ع) يا منّت نهد بر آنها و آزادشان كند يا
جلد 5 صفحه 4
عوض بگيرد و از بند خلاصشان فرمايد يا آنانرا در قيد بندگى و رقيّت در آورد و بر آنحال باقى گذارد چنانچه از روايت كافى و تهذيب كه از امام صادق (ع) نقل شده استفاده ميشود كه اين حال اسيران بعد از جنگ است و اما اسيران در حين جنگ بايد بگردن زدن يا قطع يك دست و يك پا بر خلاف يكديگر و باقى گذاردن به اين كشته شوند و بنابراين حتّى تضع الحرب اوزارها بيان منتهاى قتل و جرح آنها است كه مستفاد از حتّى اذا أثخنتموهم است چون اصل اثخان بمعناى شدّت و غلظت است و در كثرت قتل و جرح استعمال ميشود و اينجا ظاهرا مراد غلبه بر دشمن است كه منتهى بخاتمه پيدا كردن جنگ و باقى نماندن جز مسلم يا مسالم ميگردد و بعد از آن ديگر قتل و جرح روا نيست و اگر خدا بخواهد بدون وسائل ظاهرى از كفّار انتقام ميكشد و بعذاب دنيوى نابود و مستأصل و ذليلشان ميفرمايد ولى ميخواهد آزمايش فرمايد اهل ايمانرا باقدام بر جهاد و نيل بثواب و كفّار را بتعجيل در عقوبت براى انصراف از كفر بمشاهده شوكت اسلام و كسانيكه در راه خدا بفيض شهادت برسند يا جهاد نمايند با كفّار چون قاتلوا نيز قرائت شده زحمات آنها هدر نميرود بلكه اجر ايشان بىپايان است چون هدايت ميكند خدا آنانرا بوسائل آمرزش و ميرساند بمطلوبشان و اصلاح ميكند كارشانرا و ايشانرا داخل در بهشت موعود كه خودش براى اهل ايمان ذخيره و معرّفى فرموده خواهد فرمود و اصلاح كار در آخرت بنظر اين حقير بآنستكه خداوند از حقّ اللّه بگذرد و ائمه اطهار حقّ النّاس را از ثوابهاى بىپايان خودشان عوض دهند و اللّه اعلم.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَإِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَربَ الرِّقابِ حَتّي إِذا أَثخَنتُمُوهُم فَشُدُّوا الوَثاقَ فَإِمّا مَنًّا بَعدُ وَ إِمّا فِداءً حَتّي تَضَعَ الحَربُ أَوزارَها ذلِكَ وَ لَو يَشاءُ اللّهُ لانتَصَرَ مِنهُم وَ لكِن لِيَبلُوَا بَعضَكُم بِبَعضٍ وَ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ فَلَن يُضِلَّ أَعمالَهُم «4»
پس زماني که تلاقي كرديد شما مؤمنين مجاهدين كساني را که كافر شدند از كفار دار الحرب پس بزنيد گردنهاي آنها را اشاره بقتل است تا اينكه بر آنها سخت بگيريد پس آنها را دستگير كنيد و اسير كنيد، قضيه راجع بدستورات جهاد است که يكي از اركان دين اسلام است و كتاب جهاد بسيار مفصل و احكام زيادي دارد لكن چون در زمان غيبت حكم جهاد برداشته شده چون شرط جهاد بايد باذن پيغمبر يا امام يا نايب خاص امام باشد. بلي اگر كفار حمله كردند بايد مسلمين دفاع كنند لذا بيان احكام جهاد چندان فايده ندارد، تا حضرت بقية اللّه ظاهر شود و امر بجهاد فرمايد و ما فقط بتفسير اينکه آيات قناعت ميكنيم.
فَإِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا از مشركين فَضَربَ الرِّقابِ آنها را بقتل رسانيد چنانچه ميفرمايد:
وَ قاتِلُوا المُشرِكِينَ كَافَّةً كَما يُقاتِلُونَكُم كَافَّةً توبه آيه 36 حَتّي إِذا أَثخَنتُمُوهُم تثخين بمعني ثقل و ضيق است و در اينجا يعني بر آنها تنگ گرفتيد از كثرت قتل و جراحت و بر آنها سنگين شد مبارزه
جلد 16 - صفحه 167
فَشُدُّوا الوَثاقَ آنها را دستگير كنيد که نتوانند فرار كنند محكم بگيريد و اسير كنيد بغلامي و كنيزي فَإِمّا مَنًّا بَعدُ وَ إِمّا فِداءً حَتّي تَضَعَ الحَربُ أَوزارَها ذلِكَ وَ لَو يَشاءُ اللّهُ لَانتَصَرَ مِنهُم وَ لكِن لِيَبلُوَا بَعضَكُم بِبَعضٍ وَ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ فَلَن يُضِلَّ أَعمالَهُم بعد از آنكه اسير شدند پس يا منت بر آنها بگذاريد و آنها را رها كنيد يا از آنها فدا بگيريد و رها كنيد تا آتش جنگ فرو نشيند و خاموش شود و اينکه دستور است و اگر خداوند ميخواست هر آينه شما را ياري ميكرد و آنها را هلاك مينمود بدون اينكه جهادي در كار باشد لكن براي امتحان شما مسلمين بعضي ببعض ديگر مطيع و عاصي، ثبات قدم و فرار، مؤمن و منافق دستور جهاد داده و كساني که در جهاد در راه خدا كشته ميشوند و بدرجه شهادت نائل ميشوند اجر اعمال آنها در نزد خدا ضايع نميشود.
فَإِمّا مَنًّا بَعدُ وَ إِمّا فِداءً مفسرين در موضوع من و فداء و چه موقعي است اختلاف كردند لكن مستفاد از اخبار ائمه هدي صلوات اللّه عليهم اجمعين اينکه است که اسرايي که در حال حرب بدست ميآيند مورد من و فداء نيستند بلكه اختيار با پيغمبر يا امام است آنها را بقتل برساند يا يك دست و يك پاي آنها را بر خلاف يكديگر قطع كند و آنها را رها كند، و اما اسرايي که بعد از فرو نشستن حرب باشد استرقاق ميشوند و اينکه مورد منّ و فداء است، و مراد از من آزاد كردن آنهاست و مراد از فداء فدا گرفتن از آنها است، و فداء هم دو قسم است يا اسيراني که آنها از مسلمين گرفتهاند رها كنند و اينها هم رها شوند. يا مالي بدهند عوض خود و رها شوند و اگر ندادند برقيّت مسلمين باقي هستند و حكم قتل و قطع يد و رجل در آنها نيست.
حَتّي تَضَعَ الحَربُ أَوزارَها و فرو نشستن جنگ بسه چيز است يا اسلام آورند آنها، يا اسلحه جنگ را زمين گذارند، يا فرار كنند که ديگر تعقيب آنها نكنند.
جلد 16 - صفحه 168
ذلک اينکه دستور جهاد نه براي اينکه است که خداوند العياذ باللّه قدرت بر اهلاك آنها نداشته باشد.
وَ لَو يَشاءُ اللّهُ لَانتَصَرَ مِنهُم چنانچه امم ماضيه را هلاك كرد قوم نوح، هود، صالح، لوط، موسي، شعيب و غير اينها، بلكه حكمت جهاد امتحان شما مسلمين است که ثابت قدم هستيد يا فراري و كناره گير، وَ لكِن لِيَبلُوَا بَعضَكُم بِبَعضٍ هر كدام امتحان خود را بدهند، وَ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ از شما مسلمين ثابت قدم فَلَن يُضِلَّ أَعمالَهُم مقامي بالاتر از اينکه که براي اعلاء كلمه اسلام و ترويج دين جان خود را از دست دهد و مقام شهادت را بدست بياورد که ميفرمايد وَ لا تَحسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمواتاً بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقُونَ فَرِحِينَ بِما آتاهُمُ اللّهُ مِن فَضلِهِ وَ يَستَبشِرُونَ بِالَّذِينَ لَم يَلحَقُوا بِهِم مِن خَلفِهِم أَلّا خَوفٌ عَلَيهِم وَ لا هُم يَحزَنُونَ يَستَبشِرُونَ بِنِعمَةٍ مِنَ اللّهِ وَ فَضلٍ وَ أَنَّ اللّهَ لا يُضِيعُ أَجرَ المُؤمِنِينَ آل عمران، آيه 163 الي
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 4)- در میدان نبرد قاطعیت لازم است: همان گونه که قبلا گفتیم آیات
ج4، ص446
گذشته مقدمهای بود برای آماده ساختن مسلمانان برای بیان یک دستور مهم جنگی که در این آیه مطرح شده است، میفرماید: «و هنگامی که با کافران (جنایت پیشه) در میدان جنگ رو برو شدید (با تمام قدرت به آنها حمله کنید و) گردنهایشان را بزنید»! (فَإِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ).
بدیهی است گردن زدن کنایه از قتل است، بنابر این ضرورتی ندارد که جنگجویان کوشش خود را برای انجام خصوص این امر به کار برند.
بدیهی است هنگامی که انسان با دشمنی خونخوار در میدان نبرد رو برو میشود اگر با قاطعیت هر چه بیشتر حملات سخت و ضربات کوبنده بر دشمن وارد نکند خودش نابود خواهد شد، و این دستور یک دستور کاملا منطقی است.
سپس میافزاید: این حملات کوبنده باید همچنان ادامه یابد «تا به اندازه کافی دشمن را درهم بکوبید (و به زانو در آورید) در این هنگام اسیران را محکم ببندید» (حَتَّی إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ).
آیه فوق بیانگر یک دستور حساب شده جنگی است که پیش از درهم شکستن قطعی مقاومت دشمن نباید اقدام به گرفتن اسیران کرد، چرا که پرداختن به این امر گاهی سبب تزلزل موقعیت مسلمانان در جنگ خواهد شد، و پرداختن به امر اسیران و تخلیه آنها در پشت جبهه آنها را از وظیفه اصلی باز میدارد.
در جمله بعد حکم اسیران جنگی را بیان میکند که بعد از خاتمه جنگ باید در مورد آنها اجرا شود، میفرماید: «سپس یا منت بر آنها گذارید (و بدون عوض آزادشان کنید) و یا در برابر آزادی از آنها فدیه [غرامت] بگیرید» (فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً) «1».
(1) و به این ترتیب اسیر جنگی را نمیتوان بعد از پایان جنگ به قتل رساند، بلکه رهبر مسلمین طبق مصالحی که در نظر میگیرد آنها را گاه بدون عوض، گاه با عوض، آزاد میسازد، و این عوض در حقیقت یک نوع غرامت جنگی است که دشمن باید بپردازد.
البته حکم سومی در این رابطه نیز در اسلام هست که اسیران را به صورت بردگان در آورند، ولی آن یک دستور الزامی نمیباشد، بلکه در صورتی است که رهبر مسلمین در شرائط و ظروف خاصی آن را لازم ببیند، و شاید به همین دلیل در متن قرآن صریحا نیامده، و تنها در روایات اسلامی منعکس است. [....]
ج4، ص447
سپس در دنباله آیه میافزاید: این وضع باید همچنان ادامه یابد، و دشمنان را باید همچنان بکوبید، و گروهی را به اسارت در آورید «تا جنگ بارهای سنگین خود را بر زمین نهد» (حَتَّی تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها).
تنها وقتی دست بکشید که توان مقابله دشمن را درهم شکسته باشید، و آتش جنگ خاموش گردد.
سپس اضافه میکند: آری «برنامه این است» (ذلِکَ).
«و اگر خدا میخواست خودش آنها را مجازات میکرد» (وَ لَوْ یَشاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ).
از طریق صاعقههای آسمانی، زلزلهها، تند بادها، و بلاهای دیگر، ولی در این صورت میدان آزمایش تعطیل میشد، «اما (خدا) میخواهد بعضی از شما را با بعضی دیگر بیازماید» (وَ لکِنْ لِیَبْلُوَا بَعْضَکُمْ بِبَعْضٍ).
این در حقیقت فلسفه جنگ و نکته اصلی درگیری حق و باطل است، در این پیکارها صفوف مؤمنان واقعی و آنها که اهل عملند از اهل سخن جدا میشوند، و هدف اصلی زندگی دنیا که آزمودگی و پرورش قدرت ایمان و ارزشهای دیگر انسانی است تأمین میگردد.
در آخر آیه از شهیدانی که در این پیکارها جان شیرین خود را از دست میدهند، و حق بزرگی بر جامعه اسلامی دارند، سخن به میان آورده، میگوید:
«کسانی که در راه خدا کشته شدند خداوند اعمالشان را هرگز نابود نمیکند» (وَ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمالَهُمْ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.